نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 550
بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدای والهمنی التقوی.
دیروز من در نوشتن این آیهی تفسیر نور جلد یازدهم كه داشتم آماده چاپ میكردم رسیدم به یك آیه گفتم حالا تا چاپ بشود طول میكشد قبل از چاپ تفسیر اینرا بگویم آیه قشنگی است یعنی همهی آیهها قشنگ است یك بحثی هم داشتم كه به بحثم هم میخورد نشانه اینكه كی راست میگوید كی دروغ؟ قرآن یك جاهایی میگوید«إن كنتم صادقین» یعنی اگر راست میگویید. می گوید«ان كنتم تؤمنون» اگر ایمان دارید این اگر راست میگویید چون خیلیها حرف میزنند راست نمیگویند وكسی هم كه حرف بزند وبه آن عمل نكند قرآن آنرا مورد غضب قرار میدهد «كبر مقتا عند الله» مقت، مقت با قاف دو نقطه، كبر كبیر یعنی بزرگ است سنگین است بزرگ است قهر خدا به كیها؟ به كسانی كه حرف میزنند عمل نمیكنند«إن تقولو ما لا تفعلون»قول كه میدهید عمل نمیكنید حرفی كه میزنید عمل نمیكنید، حالا. . . یك قصهای هست كه پیغمبر(صل الله علیه وآله) نشسته بود همه میآمدند یعنی خیلیها میآمدند در گوش ایشان تنگ گوشی بگویند پیغمبر(صل الله علیه وآله) هم خودش با عظمت بود خوش اخلاق بود هی نمیخواست. . . خسته شده بود خوب چقدر آدم میتواند تحمل كند هی او میآمد، او میآمد، او میآمد، خسته شده بود آیه نازل شد كه هر كس میخواهد در گوشی با پیغمبر خصوصی حرف بزند ملاقات خصوصی بلیتی است پول بدهید پیغمبر(صل الله علیه وآله)ملاقات خصوصی را بلیتی كرد تا دیدند بلیتی است در رفتند گفتند غرض عرض سلامی بود گاهی وقتها میآیند میگویند آه! حاج آقا واجب العرضم میگویم ببخشید اگر من را نمیدیدید واجب چی میشد؟ من را كه دیدی واجب شد؟ آدم اینطوری است آخوند مفت است میگوید استخاره كن، طناب مفت است خودت را خفه كن، . كلانتری مفت است بیا تا دعوا كنیم بعضی هااصلاً مكتبشان مفتیسم است تلفن است؟ بگذار ببینم توی دفتر تلفن كی است هر چه عمه وخاله دارد سلام احوال شما تلفن مفت است الكی زنگ میزند برق است روشن میشود برق خانهشان را خاموش میكند توی خانه به موكتها كه رسید احترام قائل است كفشش را میكند ولی توی اداره با كفش روی قالی هم راه میرود. راست نمیگوییم چه فرقی میكند مال دولت با مال خودمان؟ چرا مال دولت را اینطور انجام میدهیم چرا تلفن خودمان را. . . چرا اگر پول تلفن. . . این خانمها بعضیهاشان اگر بدانند پول تلفنشان را خودشان میدهند كم حرف میزنند اما حالا تلفن شوهر خوب دیگه چطوری؟ شروع میكند آنها اختلاط میكنند رفتیم. . . قند خودمان بالاخره نبود نبات ریختیم این نباته هم مگر حل میشد؟ بابا یك چای نبات خورده 20 دقیقه از شوهرش پول در میآورد تلفنهای. . . خانمها رحمی بكنید به شوهرتان آقایان مردها رحمی بكنید به دولت رحم كنید رحم میكنند اگر شما رحم نكردید. . . اگر برای پنچر گیری توی جاده سنگ گذاشتی پنچرت را كه گرفتی سنگ را بر نداشتی آن سنگی را كه گذاشتی لاستیكی را میتركاند یك خورده كه جلوتر بروی سنگ مردم لاستیك تو را میتركاند. خانم این رقم خودت را آرایش میكنی میآیی توی خیابان میخواهی دل مردها را ببری حالا گیرم كه دل مردها را بردی ومرد هم آمده توی خانهاش دید خانمش به خوشكلی تو نیست بد اخلاقی كرد تو امروز دل مردی را بردی مرد را با خانمش بد اخلاق كردی فردا هم خوشكلتر از تو پیدا میشود دل شوهر تو را از تو میبرد. می آیی توی خیابان بیا حالا آرایش هم برای توی خانه چرا خودتان را آرایش میكنید برای مردم دل میبری دل شوهرت را خواهند برد.
گشودن جا برای حضور دیگران در مجلس
جا بدهید جا میدهند قرآن میگوید كه «اذا قیل لكم تفصحوا فی المجالس فاصفحوا »اگر كسی وارد اتاق شد با چشمهایش دنبال جا میگردد فوری جایش بدهید بعد میگوید جا دادی «یفصح الله لكم» خداوند به تو جا میدهد نمیگوید تو در مكان جایش میدهی نمیگوید(یفصح الله فی المجالس) «تفصحوا فی المجالس» یعنی تو جلسه مكان به او بده اما در جواب نمیگوید اگر تو به او مكان دادی خدا به تو مكان میدهد میگوید تو به او گشایش مكانی دادی خدا از هر جهت به تو گشایش میدهد گشایش فكری میدهد یك چیزی را كه تا بحال نمیفهمیدی فهمیدی گشایش الهامی میدهد گاهی وقتها توی بن بست نمیدانی چه كنی خدا گشایش میدهد یك چیزی را به ذهنت میاندازد راه در رو گشایش فكری گشایش علمی دنبال یك رفیق خوب میگشتی میگوید یك خورده جا بده یك خورده. . . اصلاً حدیث داریم در جایی كه تنگ است آدمهایی كه چهار زانو مینشینند علامت یك چیز زشتی است كه توی تلویزیون نمیتوانم بگویم. می بیند جا تنگ است این چهار زانو نشسته خوب میبینی كه جا تنگ است دو زانو بنشین. می بیند كه به اتاق او روزی 30 نفر مراجعه میكنند میگوید من مدیر كل هستمشان من اتاق 80 متری است میگوییم بابا مدیر كل هستی روزی 10 نفر میآیند به اتاقت او عنوانش از تو كمتر است ولی روزی 80 نفر به او مراجعه میكنند بابا اتاق بزرگه را بده به او كه مراجعه كنندهی بیشتری دارد تو اتاق كوچكتری را بگیر آنوقت ببین خدا چه گشایشهایی برایت میكند ما بد معامله میكنیم یعنی هنوز بعضیها یمان گیر داریم.
قوانین ثابت و متغیر در اسلام
اما آیهای كه میخواستم. . . موضوع بحثمان قوانین سرعت گیر یا بگویم موضوعی آزمایشی یا بگویم متغیر بعضی قوانین ثابت است مثل نماز صبح دو ركعت است در هر زمان در هر مكان در هر سن در هر رژیم مثل فرمولهای ریاضی دو دو تا چهار تا بعضی قوانین سرعتی است متغیر است مثل اینكه مثلا میگویند این خیابان دو طرفه است بعد كه میبینند ترافیك شد میگویند یك طرفه. می گویند كامیون و اتوبوس بیایند توی شهر بعد كه میبینند ترافیك شد میگویند نه ساعت فلان بیایند طرح طرافیك تا این ساعت یعنی گاهی اوقات نیازهای جامعه قوانین را عوض میكند. اسلام دو رقم داریم قوانین متغیر قوانین ثابت یا قوانین آزمایشی است میخواهیم امتحان كنیم توی ارتش میگویند به راست راست خوب به راست راست چكار داری؟ میگوید كاری نداشتم میخواستم تو مطیع من بشوی ببینم تو مطیع من هستی نه وقتی كه میگوید به راست راست خبری جایی هست. . . میخواستم امتحانت كنم. یك كسی رفته بود دستشویی جلویش نوشته بود به سمت راست نگاه كنید نوشته بود به پشت سر نگاه كن بعد گفت به سمت چپ نگاه كن طرف دیگر نوشته بود چقدر به اینطرف و آن طرف نگاه میكنی؟ خوب حالا این مثلاً خواسته بود، این طنز است گاهی وقتها مسأله طنز است. گاهی وقتها مسأله آزمایش است گاهی وقتها مسأله جدی است گاهی وقتها مسأله. . . در قرآن قوانین آزمایشی داریم «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول » ناجیتم، یعنی نجوا میكنید وقتی كه میخواهید با پیغمبر(صل الله علیه وآله) در گوشی صحبت كنید مفت نمیشود بلیطی است « فقدموا» بروید پول بدهید به كمیته امداد برو 100تومان پول بینداز توی صندوق بیا اینجا استخاره كنیم « فقدموا بین یدی نجواكم صدقه ذالك خیر » صدقه بدهید حرف بزنید بهتر است «خیر لكم واطهر» این برای شما بهتر است و« فان لم تجدوا» اگر پول نداشتید صدقه بدهید طوری نیست تنگ گوشی مجانی است اگر پول نداشتید « فان الله غفور رحیم » خدا میبخشد ما نعی نداردشما مفت حرف بزنید.
فرمان صدقه برای ملاقات خصوصی
خوب آقایانی كه دیر پای تلویزیون نشستهاند من قبلاً میگفتم آقایانی كه دیر پیچ تلویزیون را باز كردهاند گفتند مگر تلویزیون شما پیچی است؟ خوب كسانی كه دیر پای تلویزیون نشستهاند بحث اینست كه حضرت نشسته بود همه میآمدند در گوشی میگفتند خسته شد رویش نمیشد بگوید آیه نازل شدای كسانی كه ایمان آوردهاید زمانی كه « ناجیتم » نجوا میكنید با رسول تنگ گوشی ملاقات دارید با رسول « فقدموا بین یدی نجواكم » قبل از اینكه حرف بزنید یك صدقه بدهید بروید یك پولی به فقیر بدهید بیایید صحبت كنید. خوب نكاتی كه از این آیه استفاده میشود اینست كه اول اینكه ایمان مسئولیت آور است خیلی از دستورات قرآن میگوید « یا ایها الذین آمنوا» یعنی اگر ایمان داری خوب ایمان مسئولیت آور است تو كه ایمان داری پس مسئولیت هم داری. دوم اینكه اگر میخواهید مردم گوش به حرفتان بدهند احترام مردم را بگیرید نمیگوید « یا ایها الناس» میگوید« یا ایها الذین آمنوا» «یا ایها الناس » كلاسش پائین است « یا ایها الذین آمنوا » كلاسش بالاست یعنیای كسانی كه ایمان دارید « یا ایها الناس » یعنیای مردم یعنی اگر میخواهید مردم گوش به حرفتان بدهند با كرامت با مردم صحبت كنید دوم كسی كه ایمان دارد باید یك تعهدی هم داشته باشد گوش بدهد، خوب.
مباشرت در احسان به والدین
صدقه را با دست خودتان بدهید احترام به والدین هم همینطور است قرآن در باره احترام به والدین میگوید(والی الوالد ین احسانا) الی الوالدین- یعنی بسوی مادرت وپد رت یك احسانی بكن یعنی تلفن كن الو. . . بقال ببخشید دو كیلو برنج بگذارید در خانه مادر من با تلفن چیزی را بفرستی(الی الوالدین) است قاشق برنج را دهان مادرت بگذاری « بالوالدین » است این باء، باء الصاق است یعنی با دست خودت. بعد هم میگوید فوری صدقه بدهید آنرا لفت ندهید این(فاء) یعنی فوری در ادبیات عرب اگر میخواهند بگویند فوری میگویند(فاء) « فقدموا» اگر خواستند بگویند بعداً میگویند(ثم) اگر میگفت(ثم قدموا) یعنی فعلاً حالا حرفهایت را بزن یا پول بده مثلا 6ماه دیگر بیا « فقدموا» یعنی فوری بدهید با دست خودتان هم بدهید. این صدقه هم كه میگویند صدقه این علامت صداقت است مثل مهریه خانم كه میگویند صداق چون داماد به عروس میگوید دوستت دارم عروس نمیداند این راست میگوید یا نه میگوید خوب بنویس 100تا سكه این 100تا سكه مهریه را میگویند صداق یعنی علامت اینست كه تو میگویی دوستت دارم راست میگویی یا دروغ صداق یعنی علامت صداق علامت صدق است صداق صداقت صدقه میگویی خدایا ما ایمان داریم خوب اگر ایمان داری پول بده خمس بده میگوید نه من فقط دوستت دارم این دروغ است این ایمان را خانمت هم قبول ندارد به خانمت بگویی دوستت دارم میگوید برویم بازار بگویی نه من فقط دوستت دارم بازار نرویم میگوید نه پس كلك میزنی. به بچهات بگویی دوستت دارم میگوید بسكویت بگویی نه دوستت دارم ولی بسكویت نه میگوید پس دروغ میگویی چیزی را كه خانم قبول نمیكند بچه قبول نمیكند به زور میخواهیم خورد خدا بدهیم؟ ای خدا ببین ما ایمان داریم یك مشت مسلمان یك مشت شیعهی علی ابن ابی طالب(علیهما السلام) ولی خمس نمیدهیم. میگوییم خدا لعنت كند كسی را كه فدك را غصب كرد شما لعنت میفرستی كسی را كه فدك حق زهرا(علیها السلام)را غصب كرد خود شما اگر خمس ندهی حق پسر زهرا(علیها السلام)امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غصب كردهای چطور آنرا خدا لعنتش كند آنوقت من كه حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف). . . چه فرقی میكند تجاوز به حریم هوایی گاهی هواپیمای اف-16 است گاهی هم سیگار بغل دستی بنده بغل دست شما نشستهام میخواهم از این هوا استفاده كنم. . . بابا خوب تنفس من را دودی كردی این هم یك رقم تجاوز به حریم هوایی است تجاوز به حریم هوایی گاهی شامل اف –16 میشود گاهی شامل سیگار غصب حق هم شامل فدك میشود هم ندادن زكات وخمس. عرض كنم به حضور شما كه در اسلام دست انسان باز است گفته صدقه بدهید دیگر نگفته كه چی بلوز داری پول داری خودكار داری هر چی داری گاهی افرادی میگویند یك یادگاری بده هر چی داری بده بالاخره یك چیزی از شما میخواهد یادگاری میخواهد در اینجا نگفته كه صدقه چی باشد توی خانه اگر میهمان هستید به صاحب خانه بگویید هر چی آسان است برای شما نگو ببین به شرط نان و پنیر بابا گاهی وقتها گوشت توی یخچال هست كباب ولله وبالله راحتر از پنیر است ندارم گاهی وقتها پنیر دارد كباب ندارد بگویید نه آبگوشتی بابا نگویید آبگوشت ممكن است گوشت توی خانه نباشد. آمد حضرت را میهمان كند حضرت فرمود به شرطی میآیم خانهتان كه هر چی توی خانه هست به من بدهید گاهی وقتها نگویید چی چی آسانتر است تعیین نكنید گاهی وقتها طرف چیز سادهای میخواهد اماآن چیز ساده نیست گاهی آدم هزاری دارد دو هزاری ندارد بگویید آقا هر چی آسان است اینكه گفته صدقه یعنی هر چه دارید. بودجهی نجوا خرج فقرا میشود این خودش. . . اسلام به هر مناسبتی برای فقر زدایی ومشكل فقرا برنامه ریزی كرده یعنی آدم از هر شرایطی میتواند استفاده كند برای فقر زدایی این كار خوبی است. تحصیل بیشتر عشق میخواهد تحصیل بیشتر عشق میخواهد تا ثروت اینهایی كه میآمدند سؤال داشتند به قول امروزیها واجب العرضم این پیداست كه واقعا عاشق تحصیل هست یا نه افرادی هستند كه ساعت مچیشان خیلی گران است اما میگوییم كتاب میگوید كتاب گران است آقا ساعتت را بفروش میخواهی چه كنی اصلاً با دمپایی برو دانشگاه تو كفش خریده ایی چندین هزار تومان برای دو هزار تومان كتاب ماندهای مخات مهمتر است یا پایت؟ مادرها هم همینطورند بعضی پدر و مادرها در خرید كفش راحت پول خرج میكنند اما در خرید كتاب سختشان است، خرج مخات كن. یك كسی آمد خدمت امام دیدامام یك عمامهی خوبی دارد امام صادق(علیه السلام) بود ظاهراً یك خورده نگاه به عمامهی امام كرد و گفت آقا ببخشید این عمامهتان چند میارزد گفت چطور؟ گفت به نظرم این عمامه گران است گفت شما مهر خانمتان را چقدر كردهاید گفت مثلا هزار دینار گفت شما هزار دینار خرج شهوتت كردهای من فرض كنید حالا قیمتش هزار دینار هم نیست فرض كنید هزار دینار هم باشد خرج مخام كردهام چطور اگر خرج مخام بكنم گیر دارد اما خرج همسرم بكنم گیر ندارد. گاهی وقتها ما گاهی مثلا فرض كنید كه متاسفانه متاسفانه چند میلیون میدهد علمات میخرد برای هیئت در حالی كه توی همان هیئت زیر همان علمات آن آقایی كه علمات را به دل میكشد برق خانهاش را قطع كردهاند آب خانهاش را قطع كردهاند تلفن خانهاش را قطع كردهاند بابا علمات میخواهی چه كنی؟ بدون علمات هم عزاداری قبول است یك كسی آمد خدمت آقا، گفت تعزیه میخواستیم بخوانیم اسب نداشتیم شمر را سوار دو چرخهاش كردیم گفت درست است. به هر حال اگر میخواهید تعزیه درست كنید این. . . به هر مناسبتی كمك بگیریم برای چیز، . . . این دانشجوها كه توی دانشگاه هستند بچه دبیرستانیهایی كه توی دبیرستان هستند دخترها پسرها بعضی از اینها میدانند كه بغل دستیشان چادرش كفشش یا كتابش. . . مثلاً میداند كه توی دانشگاه خوابگاه چند ماه است كه نرفته پدر و مادرش را ببیند واقعاً دانشجو پول ندارد پول اتوبوس هم ندارد برود حالا پول هواپیما و اینها پیش كش پول ندارد برود پدر و مادرش را ببیند پدر و مادر هم دلتنگ این شدهاند این هم بچهی خوبی است پولدار است این شهامت. . . یعنی عرضهی اینكه برود با پدرش صحبت كند كه بابا جان ببین تو وضعت خوب است من هم وضعم خوب است توی كلاس ماچند نفر هستند كه وضعشان كم رنگ است شما 200تومان 500تومان 1میلیون تومان به من بده آن هم خودش به او ندهد چون ممكن است دانشجو به دانشجو بدهد خجالت بكشد برود پهلوی رئیس دانشگاه بگوید این یك میلیون را بابام داده به این پنج نفر 200 تومان بده یكی 50 تومان بده یا بدهد به نهاد رهبری خودت نده، چون خودت بدهی ممكن است خجالت بكشد. چون اگر شما به من خمس بدهید یا به من پول بدهید من هی سلامٌ علیكم خدا سایهات را از سر من كم نكند یعنی اگر به من پول بدهید من بله قربان گوی شما میشوم اسلام گفته پولهایتان را به مراجع تقلید بدهید مردم از او پول بگیرند چون اول كه مرجع تقلید پیرمرد است دیگر هوی وهوسی ندارد جوانی هایش هم نداشته حالا هم كه ندارد دوم آدم وقتی پول را. . . چند وقت پیش یك كسی میگفت پول بدهید به ما برای ستاد اقامه نماز و اینها زنگ زدگفت میخواهم به تو پول بدهم گفتم اگر میخواهی به من پول بدهی بده دفتر آقا-مقام معظم رهبری- من از او بگیرم چون از او بگیرم افتخار میكنم تو كه به من بدهی دخترت كه مریض شد باید بیایم عیادتش عمهات مرد باید بیایم عیادت نمیدانم. . . هر جوری شد من باید بله قربان گو ودعا گوی شما باشم طوری نیست كه دعاگوی شما باشم اما یك خورده سنگینم هست ولی پول از یك كسی. . . اینطوری است یعنی آدم وقتی از بانك میرود پول بگیرد خجالت نمیكشد اما كنار خیابان بایستد مردم به او پول بدهند آدم اذیت میشود. پول را بریزید توی یك صندوق از یك صندوق با كرامت آدم پول بگیرد كه احساس حقارت نكند یك قضیه برایتان بگویم گروهی رفتند مكه وبرگشتند امام احوالپرسی كرد گفت بله الحمدلله امسال در سفر حج وضعم هم كه میدانی كه خوب است قدم به قدم هر چند فرسخ یك گوسفند میخواباندیم كباب میكردیم میدادیم به زوارها فرمود همین كار تو غلط بود گفت آقا چرا؟ فرمود بخاطر اینكه حالا كباب اول طوری نیست آبگوشت اول طوری نیست اما دفعه دوم آنها بله قربان گوی تو میشوند ولذا حدیث داریم كه با بچه تاجرها مسافرت نكنید با كسی مسافرت كنید كه سهم خودتان را بدهید اگر هم میخواهید با بچه تاجرها بروید بگوئید بچه تاجر! ببین من میخواهم سهم خودم را بدهم. امام فرمود اگر با كسی بروید كه سهم تو را بپردازد تو ذلیل میشوی یعنی بله قربان گو بار میآیی با كسی مسافرت كنید كه دُنگی باشد. حضرت امام(رحمه الله علیه) سفر حجاش با خانها بود حالا یك مشت. . . آخر 60 –70 سال پیش هم هر كه میخواست برود مكه انصافاً از آن پولدارها بود كه میرفت مكه خوب امام(رحمه الله علیه) میخواست برود به یكی از علمای قم آیت الله سبحانی گفته بود آقا همسفریهای ما همه از آن پولدارها وزمین دارها واینها بودند ما هم توی یك كاروان طلبهی سیدی آنها هم همه. . . میگفت مجبور بودیم برای اینكه تحقیر نشویم ما هم هم دوش آنها. . . كه نگویند بله این سید دارد سیب زمینی میخورد این گدا آمده مكه چه كند؟ گاهی وقتها آدم باید یك جوری عمل كند كه تحقیر نشود خیلی اسلام روی كرامت وتحقیر. . . ما یك جایی میهمانی بودیم تا وارد شدیم میهمان آمد توی خیابان در ماشین را باز كردوقتی سوار شدیم كه برویم گفت ببخشید حاج آقا میدانید كه چرا در ماشین را نمیبندم؟ گفتم نه گفت در را كه باز كردم یعنی بیا تو خوش آمدی اما در را كه ببندم یعنی برو در تاكسی را ببندی یعنی برو اما در تاكسی را كه باز كنی. . . حدیث داریم میهمان كه میآید ساكش را بگیر بیاور تو اما وقتی كه دارد میرود ساكش هم هر چقدر كه سنگین باشد كمكش نكن چون وقتی كه دارد ساكش را میبری یعنی یاالله معنا دارد یعنی تحقیر توی آن هست.
قرض الحسنه قرض به خداوند
اینكه به عاریه میگویند عاریه چرا میگویند عاریه چون عاریه در گرفتنش آدم عارش میشود خدا وقتی كه میخواهد بگوید كه به مردم قرض بدهید نمیگوید «من ذاالذی یقرض الناس »می گوید «من ذا الذی یقرض الله» تو به خدا قرض میدهی كه انسان وقتی قرض میگیرد خجالت نكشد. ولذا قرض را هم گفتهاند قرض الحسنه میدانید یعنی چه؟ این حسنه یعنی چیه؟ قرض الحسنه چون قرآن میفرماید «قرضاً حسنا» قرض الحسنه چند تا شرط دارد یك فوری باشد 40 بار او را نیاورد وببرد 2)با كرامت باشد 3)مبلغ قابلی باشد لفتش ندهید یك كسی بود وقتی میخواست پول بدهد به فقیر میگفت بیا ببینم اول حمد وسورهات را بخوان ببینم درست است یا نه یك مرده شوری یك مدتی بود كه كسی نمرده بود فقیر شده بود رفت پیشش گفت آقا یك كمكی به ما بكن مدتی است كه كسی نمرده وما فقیریم گفت بگو ببینم چطور مرده را میشوری؟ گفت بله من مسألهاش را بلدم گفت دیگر چه میكنی توی قبر تلقین هم میخوانی؟ گفت آره گفت دیگر چه میكنی؟ گفت آقا یك چیزی هم تنگ گوشش میگوئیم گفت چی؟ گفت به مرده میگوئیم خوب شد رفتی كه نیازت به این آقا نیفتاد كه وقتی میخواهد دو فلس بدهد آدم را زجر كش میكند. منت توی قرض نباشد آن كسی هم كه. . . آدمهای كریم باشند یعنی اگر چهار نفر قرض میخواهند به آن كسی كه آبرو دارد به آن آقا قرض بدهد آن هم كه قرض میكند برای مصرف خوبی باشد. آخر بعضیها قرض الحسنه میگیرند تلویزیون را رنگی كند یعنی مثلاً حاضر است پهلوی چند نفر گردن خم كند وام بگیرد بابا حالا تلویزیون سیا وسفید تا بعد پولدار شوی یعنی تلویزیون اینقدر ارزش ندارد كه تو پهلوی چند نفر وام بگیری و خودت را خوار كنی افرادی هستند كه راحت آبروی خودشان را سر یك چیز جزئی. . . مثلاً میخواهد بنایی كند كه پشت در خانهاش را سنگ مرمر كند. گاهی فقرمان هم فقر مصنوعی است واقعاً فقیر نیست وام میگیرد تخت خواب بخرد خوب روی زمین بخواب بعداً تخت خواب بخر حالا مگر باطل میشود وام میخرد كه مثلا چی چی بخرد. . . بسیاری از افرادی كه وام میگیرند واقعاً فقیر نیستند فقرشان فقر خیالی است خیال میكند كه فقیر است فقر وهمی است فقیر نیست چشم وهم چشمی است میگوید فلانی برد من هم باید داشته باشم.
حضرت علی(علیه السلام) تنها مطیع فرمان صدقه در نجوا
بعد میگوید كه عاشق پول كیه پول یا پیغمبر(صل الله علیه وآله) هر كه میخواهد با پیغمبر(صل الله علیه وآله) باید پول بدهد پیغمبر خواها فقط یك نفر بود امیر المومنین(علیه السلام) فرمود یك دینار داشتم دینار را تبدیل كردم به 100درهم هر یك درهم دادم از پیغمبر(صل الله علیه وآله) یك سؤال خصوصی كردم رفتم دو مرتبه سؤال برایم پیش آمد باز هم رفتم یك درهم دیگر دادم بعد از این هم آیه لغو شد حالا آیه بعدش میآید آیه بعد میفرماید «أ أشفقتم » ترسیدید چون تا گفتند هر كس میخواهد تنگ گوشی صحبت كند پول بدهد همه در رفتند فقط حضرت امیر(علیه السلام) فرمود یك آیه توی قرآن هست كه قشنگ است این لطیف را یاد بگیرید افتخار ما شیعهها است سنیها هم اینرا قبول دارند حضرت امیر(علیه السلام) فرمود یك آیه توی قرآن هست كه قبل از من هیچكس به آن عمل نكرد و بعد از من هم هیچكس به آن عمل نخواهدكرد اما قبل از من عمل نكرد چون آیه نازل نشده بود بعد از من چون آیه نسخ شده. آیه بعد فرمود نه فقط میخواستم امتحان كنم «أأشفقتم »آیا ترسیدید «أن تقدموا بین یدی نجواكم صدقه » ترسیدید پول بدهید با پیغمبر(صل الله علیه وآله) ملا قات خصوصی داشته باشید «فاذ لم تفعلوا» حالا كه نتوانستید. . . . حالا یك نكته هم بگویم برای آنهایی كه ادبیات عرب و طلبهها و روحانیونی كه پای تلویزیون نشستهاند آقایانی كه ادبیات عرب بلد هستند میگوید «لم تفعلوا »حالا كه شما انجام ندادید یعنی گفتم بیائید صدقه بدهید صحبت كنید همه در رفتید قرآن میفرماید «وتاب الله »خدا برگرداند حكمش را به شما توبه یعنی برگشت یعنی خدا حكمش را برگرداند یعنی حالا بروید مفت صحبت كنید اینجا «وتاب» فرقش چیه با(فتاب) فاء-یعنی پس میگفت حالا كه شما نتوانستید انجام دهید پس من حكم را لغو كردم(پس حكم لغو شد)این پس یعنی چه؟ یعنی این لغو بخاطر عمل نكردن شما بود این فاء، یعنی نتیجه –نتیجه اینكه شما عمل نكردیداین شد كه پس من. . . . مثل معلمی كه میبیند طرف نمیفهمد سؤال را آسان میگیرد میگوید حالا كه بلد نیستی پس من سؤال را آسان میگیرم حالا كه نمیتوانی همراه من بدوی پس من یواش میآیم پس حالا كه ماشین تو تیز نیست پس من سرعتم را كم میكنم تا با هم برویم این پس یعنی بخاطر ضعف تو من كوتاه میآیم. اما(واو)پس نیست(واو)می گوید از اول هم من میدانستم كه شما عمل نمیكنید ولذا «وتاب»فكر نكنید من دیدم شما كوتاه آمدید من هم كوتاه آمدم یعنی تغییر حكم بخاطر. . . . یعنی من تحت تاثیر شما قرار نگرفتم از اول هم امتحان. . . فرمان فرمان آزمایشی و موضعی و متغیر بود ولذا گفته «وتاب»اگر میگفت(فتاب) یعنی از اول قصد جدی داشتم میخواستم با سرعت 120 بروم بعد دیدم ماشین شما قراضه است پس من هم یواش میروم لغو قانون بخاطر ضعف تو بود اما میگوید «وتاب»یعنی از اول قانون آزمایشی بود. قرآن كتابی است كه واوش، فاءش، الف ولامش، نونش، تشدیدش، همه یك نكتهی لطیفی دارد خلاصه اینكه وقت ما تمام شد كی عاشق است؟ آن كسی عاشق است كه پول بدهد میگوید آقا نماز صبح خوابم میبرد میگویم اگر بلیط هواپیما یا قطار داشته باشی، می گوید نه میگویم خوب پس. . . می گوید آقا كتاب گران است میگویم كفش هم گران است. میهمان داشتیم آمد خانه وبعد از مدتی من آمدم گفتم ببخشید چون تلفن كردم گفتم میهمان میآید پذیرایی كنید تا من برسم گفتم آقا ببخشید گفت ببین آقا من پهلوی تو ارزش نداشتم تو اگر با رهبری هم ملاقات داشتی دیر میآمدی؟ گفتم نه گفت اگر با ریاست جمهوری هم ملا قات داشتی دیر میآمدی؟ گفتم نه من اگر با آنها ملاقات داشتم چند دقیقه زودتر میروم مینشینم گفت پس پیداست من پهلوی تو ارزشی نداشتم. اینكه آدم بگوید كه. . . ولذا حدیث داریم كه بعضیها كه نماز میخوانند چون نماز پول نیست میگوییم امر به معروف كن میگوید آخر ببین بدش میآید رفاقتمان به هم میخورد میگوئیم حكم خداست میگوید میدانم كه حكم خداست ولی حالا. . . آقا توی عروسی است پاشو نمازت قضا میشود ببین حالا دارند بر طبل و تنبك میزنند بابا این نماز است آن تنبك است یعنی بعضیها نماز را به تنبك میفروشند بابا غذا سرد شد حالا قلیانه آتشاش خاموش میشود بكشیم بعد نماز یعنی نماز را با قلیان نماز را با تنبك، پیغمبر(صل الله علیه وآله)را رها میكند بخاطر پول خیلی. . . ما باید مسیرمان یك مسیر. . . خدایا! تورا به حق محمد وآل محمد(صل الله علیه وآله)ما را نسبت به خودت عاشق عارف قرآن یك آیه دارد میگوید «اولئك هم الصادقون» اینها راست میگویند انقلابی است حالا یك جایی چیزی دیده ضد انقلاب میشود برای چی؟ برو بابا فلانی چی چی شد؟ گاهی وقتها میگوید تخم مرغ گران شد دارو نیست فحش میدهد بابا باید دارو باشد هر كس كه مسئول است باید حل كند اما تو بخاطر دارو فحش میدهی به همه چیز یك حادثه میبیند نسبت به خدا نسبت به دین از همه چیز برمی گردد چرا اینطوریم؟ خدایا! ایمانی به ما بده كه هر جا خواستی ما را امتحان كنی روسفید بیائیم بیرون(الهی آمین) خدایا! هر چه به عمر ما اضافه میكنی به ایمان وعقل وعلم عمل واخلاص وعمق وبركت كار ما بیفزا(الهی آمین) ما را، توی قرآن گفتهای «اولئك هم الصادقون» ما را از صادقین قرار بده(الهی آمین) از آنهایی كه توی آزمایشها رو سفید در نمیآیند پوچ در میآیند. . . میگفت آیت الله جوادی آملی آن سالی كه شهید شدند توی مكه 400 نفر ظاهراً آیت الله جوادی بود یا یكی از آیات دیگر میگفت یكی دیگر از علما هم بود من دیدم كه ایشان جانش در خطر است میگفت جلوی ایشان ایستادم كه. . . آخر از پشت بام سنگ پرت میكردند میگفت تادیدم سنگ آمد من سرم را پائین آوردم اول به قصد حفاظت رفتم بعد هم كه دیدم قصه جدی است سرم را پائین آوردم كه سنگ بخورد توی كلهی آقا. آقا ما خیلی وقتها توی امتحان پوچ در میآئیم دوستت دارم ولی به یك جایی رسید كه مسئله جانی یا پولی است. . . خدایا ما را از آنهایی قرار بده كه توی امتحان رفوزه ردیهای قبلی ما را ببخش از این به بعد ما را رفوزه نكن(الهی آمین) (والسلام علیكم ورحمه الله وبركاته)
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 550