نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 56
موضوع: درسهايي از كربلا- انتخابات
تاریخ پخش: 76/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
من برای درسهای کربلا 40 مورد را نوشتهام که در این جلسه به تعدادی از آنها ميپردازیم.
1- مبارزه با طاغوت و احياي سنت پيامبر
مبارزه با طاغوت: انبیاء مهمترین و اولین کاری که بعد از دعوت به خدا داشتند، مبارزه با طاغوت بود. و این مورد جواب کسانی را که ادعا ميکنند: «دین از سیاست جداست» را ميدهد. قرآن ميفرماید (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى) (طه /24) موسی برو به سوی فرعون، او طغیان کرده است. او گردن کلفت است. اصلاً اولین مأموریت انبیاء بعد از دعوت به توصیه، مبارزه با طاغوت است. یعنی مسلمان وارفته نباید باشد. اصلاً علت اینکه در بین کشورهای اسلامی، ایران درخشید، پیروی از خط امام حسین(ع) است. هرکه گفت: یا حسین(ع)، یعنی من انقلابی هستم. حسین(ع) سر به نی داد، سر به ذلت نداد. و همین هیأتها این را به ما تزریق ميکند. 2- احیای سنت پیغمبر(ص): راه و خط پیغمبر داشت کور ميشد! پیغمبر دهم هجری از دنیا رفت. ماشینی ساخت به نام اسلام. در غدیر خم هم راننده ماشین را معرفی نمود. فرمود: ماشین اسلام است و رانندهاش هم علی ابن ابیطالب(ع) است. این راننده را بیرون کردند. راننده دیگری نشاندند. و بلد نبود و به دیوار زد. او نیز صاف کاری کرد و به راننده ناشیتر از خودش داد. هر راننده این ماشین را به جایی رساندند تا رسید به یزیدبن معاویه. یزید 60 هجری روی کار آمد. یعنی 50 سال مردم پیغمبر(ص) را ندیدند. هرچه از پیغمبر دور ميافتادند شباهت به پیغمبر کمتر میشد. حکومت یزید به قدری برفک داشت که دیگر اسلام در آن محو شده بود. 50 سال پیش پیغمبر(ص) از دنیا رفت. در این 50 سال سنت پیغمبر(ص) از هر سال کمرنگتر شده است. اگر کسی نباشد که انقلابی کند، مردم فکر ميکنند که دین همین است. مثل خودما. خود ما به قدری از جنگ و مبارزه فاصله گرفته بودیم که رسید به جایی که در کتابها نوشتند، اگر آخوندی لباس رزمی بپوشند، پشت سر او نمیشود نماز خواند! آخوند باید تسبیح داشته باشد. امام حسین(ع) ميفرمودند: ميروم به کربلا تا: «وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي» (بحارالانوار/ج44/ص329) ميخواهم راه پیغمبر(ص) را زنده کنم.
2- احياي امر به معروف و نهي از منكر
3- زنده کردن امر به معروف و نهی از منکر: هیچکس به معروف، امر نمی کرد، از منکر جلوگیری نمی کرد. به امام حسین گفتند: چرا کربلای ميروید؟ فرمود: نمیبینید امر به معروف نمیشود، نمیبینید هرکه هر خلافی ميکند کسی داد نمیزند؟ من خودم را فدا ميکنم، بلکه مردم به غیرت در بیایند. آن زمان خیلی سوت و کور بود. از سوت و کوری برایتان بگویم: یک روز معاویه تصمیم گرفت نماز جمعه را چهارشنبه بخواند! گفتند: چرا؟ گفت: من کیفم کشیده امروز بخوانم! اعلان کردند و مردم آمدند، معاویه روز چهارشنبه نماز جمعه خواند و کسی جرأت نکرد که اعتراض کند!؟ اینقدر خفقان! شخصی سوار شتر بود آمد پایتخت شام (شهر معاویه) شتر ماده را آنها «جمل» ميگویند و شتر نر را «ابل». شخصی نگاه کرد و گفت: این شتر ماده مال من است! صاحب شتر گفت: چی ميگی؟ این شتر من است من مسافر هستم. آن شخص گفت: نه خیر. این شتر من است. بیا پایین. قصه به قاضی کشیده شد. قاضی به صاحب شتر گفت: شاهد بیاور. او گفت: من غریبم و شاهد ندارم. به آن شخص گفت: شاهد بیاور. او نیز چند نفر را از کوچه و خیابان به عنوان شاهد آورد! قاضی گفت: شتر مال اوست. شتر را به آن دزد دادند! آن شخص گفت: برویم پیش معاویه. رفت پیش معاویه و گفت: عجب کشوری! عجب دینی! تو خلیفه پیغمبری؟! شتر من را گرفتهاند. معاویه گفت: خودم بررسی ميکنم. معاویه هم به نفع آن دزد نظر داد. آن شخص مسافر گفت: بگذارید یک چیز بگویم: همه شما (معاویه و قاضی و دزد و…) گفتند: این شتر ماده است! این شتر که من سوار آن بودم نر است! همه تعجب کردند. گفتند: صدایش را در نیاورید. اگر ما به نر گفتیم ماده، کسی حرف نزند!؟! حکومت اسلامی به جایی رسید که چهارشنبه نماز جمعه بخوانند و کسی جرأت نکند حرفی بزند. و به ماده، نر بگویند، کسی جرأت نکند اعتراض کند. اگر امام حسین(ع) قیام نکند چه ميشود. بالاخره یک فدایی ميخواهد. چون جامعه دو تا مرض دارد: 1- عدم شناخت 2- عدم داشتن اراده 1: مردم نمی فهمند (أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ ) (مائده /103)، (أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ) (انعام /37) زمان امام حسن(ع) مردم شناخت نداشتند. و ميگفتند: معاویه خوب است، از اصحاب پیغمبر(ص) است! وقتی صلح میان مردم و معاویه نوشته شد، معاویه رفت بالای منبر و آن را پاره کرد! وقتی پاره کرد، مردم گفتند: معاویه تو از اصحاب پیغمبری؟! تو قول دادهای، امضا کردهای! مردم شناخت پیدا کردند. زمان یزید مردم شناخت داشتند ولی ميترسیدند (عدم اراده) جرأت نداشتند. امام حسین(ع) آمد قطعه قطعه شد و مردم ترسو جرأت پیدا کردند. امام حسن(ع) به مردم شناخت داد و امام حسین(ع) اراده.
3- پيروزي عزتمند و اتمام محبت و شهادت پروري
3- خون بر شمشیر پیروز است: این اصلی است که امام خمینی (ره) از آن استفاده نمود و انقلاب پیروز شد. این یکی از اصول کربلا است. 4- نه محاصره اقتصادی نه محاصره نظامی امام حسین(ع) را تسلیم نکرد. 5- «هيهات منا الذلة» (اللهوف/ص97). 6- اتمام حجت: قرآن ميفرماید: ميدانید برای چه پیغمبر فرستادیم (ما ميدانیم که بعضیها گوش به حرف پیغمبر نمی دهند) اما ما پیغمبر فرستادیم تا نگویید: (وَ لَوْ لا أَنْ تُصيبَهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ) (قصص /47). تا شما نگویید که: چرا پیغمبر نفرستادید. امام حسین(ع) قیام فرمود تا روز قیامت، مردم نگویید: 12 هزار نامه فرستادیم، چرا قبول نکردید (کوفیان) این اتمام حجت برای مردم است. خداوند ميداند چه کسی چه کاره است. اما پیغمبر ميفرستاد تا کسی بهانه ای نداشته باشد: (قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ) (انعام /149). 7- احیای مکتب شهادت: اصلا دلیل اینکه اسرائیلیها هنوز موفق نشدهاند این است که بچه های لبنان و فلسطین با شهادت آشنا هستند. اسرائیلیها از خون دادن خیلی ميترسند. مسئله شهادت در وجود ما هست. برای اینکه ما روضه شنیدهام از واعظ عزیز که به امام حسین(ع) از پسر 13 ساله (قاسم) پرسیدند: مرگ در نزد تو چگونه است؟ فرمود: از عسل شیرینتر! ما اتوبان تهران- کرج را اتوبان شهید محمد حسین فهمیده نام نهادیم. زیرا او از جان شیرینش در راه اسلام و وطن گذشت. او دنیا را گیج کرد. مکتب شهادت را امام حسین(ع) به ما یاد داد. دنیا خیلی از چیزها را نمیفهمد. مثل: مسئله عرفان، عشق شهادت… چیزهایی که ما داریم دنیا در آنها گیج است.
4- افشاگري ميدان و امتحان و همكاري
8- افشاگری: همانطور که غیبت حرام است، در جاهایی آبرو ریزی واجب است. اینکه ميگویند: غیبت حرام است، یعنی اینکه: اگر شخصی گناهی مرتکب شد شما حق ندارید او را رسوا کنید و به دیگران بگویید. حالا کی است که گناه نکرده است. این حرام است. اما یک جاهایی هم افشاگری واجب است. اگر راننده یک اتوبوس مست باشد و چهل نفر نیز مسافر باشند، بگوییم: اشکال ندارد! نباید غیبت کرد!! اگر کسی اعتراض نکند و نعره نکشد باید یک ساعت دیگر چهل نفر جنازه برداریم. اینجا باید داد بزنیم. راننده مملکت چه کسی خواهد بشود؟ اینجا باید افشاگری نمود. باید آبروریزی کرد. غیبت که همه جا حرام نیست. اگر دیدید یک مسئول مملکتی در یک پست حساسی یک کار خطرناکی ميکند و به مسئول بالاترش هم که ميگویی، گوش نمی دهد. خود امام (ره) فرمود که: اگر یک وقتی دیدید منکرات زیاد ميشود، به بزرگها هم ميگویی توجه نمی کنند خودتان اقدام کنید. کربلا به ما یاد داد که گاهی باید افشاگری کنیم. 9- آزمایش: یکی از اصول کربلا مسئله آزمایش است. بعضیها دم از دین ميزنند اما وقتی مسئله ای پیش ميآید در جا ميزنند. با امام حسین(ع) خیلی راه افتاده بودند، وقتی فهمیدند بوی خون ميآید ذره ذره در رفتند. فقط 72 نفر باقی ماندند. 10- همه باهم: این هم یکی از درسهای کربلا است. فارس، عرب، ترک، عجم، زن، مرد، بچه، جوان، پیر، سیاه،… هم در کربلا حضور داشتند. رمز پیروزی جبهه ما این بود که همان طور که یک بسیجی به جبهه ميرفت ميدیدیم که آیت الله اشرفی نیز رفته است! آیت الله اشرفی نمی توانست آرپیجی بزند، اما به بسیجیها روحیه ميداد. همه با هم بودند. اگر این طور نبود پیروز نمی شدیم. همه کارها را باید با هم انجام دهیم. قرآن یک آیه دارد، ميفرماید: من از تو هستم و تو از من: (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ) (آلعمران /195) من یکبار دیدم شخصی استخوانهای کله پاچه را به جوی آب ميریخت. گفتم: آقا این کار را نکن. گفت: مگر شما شهردار هستید؟! گفتم: بله در جمهوری اسلامی همه ما شهردار هستیم. این استخوانها جوی آب را مسدود ميکنند. و مشکلات به بار ميآورند. همه ما از هم هستیم. نهی از منکر که فقط برای گروه خاصی نیست. در همه حرکتها باید با هم باشیم. عده ای از مکه آمدند و پیش امام رفتند. گفتند: آقا در این سفر و کاروان یک آقایی بود، چه نماز شبهایی! چه گریه هایی! چه مناجاتهایی! به به! چه حالی! امام فرمود: کارهایش را چه کسی انجام ميداد؟ گفتند: ما! فرمود: کار کردن شما از گریه او ارزشش بیشتر است! از زیر کارها در ميرفت، گریه ميکرد!؟ در یک ماجرایی که ميخواستند آبگوشت بخورند، پیغمبر(ص) هم فرمود: من هم هیزم جمع ميکنم! گفتند: آقا، یا رسول الله! فرمود: آقا نداره. همه باید باهم کار کنیم. و لذا حدیث داریم: با کسی که خرجی تو را ميدهد هم سفر نشو. برای اینکه خرجی تو را ميدهند تو باید بله قربانگوی آنها شوی. با کسی هم سفر شو که سهمت را بدهی و بله قربان نگویی. مرد باش.
5- آيندهنگري و تأثير گذاري كار خوب
11- منتظر نتیجه فوری نبودن: این خیلی اصل مهمی است. پدر و مادرها لباس شیک برای فرزندانشان ميخرند تا آنها کثیف کنند. اما حاضر نیستند که همان پول را به معلم قرآن بدهد و بگوید: قرآن به او یاد بده! این اشخاص امروز را فقط در نظر ميگیرند. ميگویند: شیطان با یک حرامزاده قرارداد بستند تا جنایت کنند. هرکدام از طرفی رفتند و گفتند: هرکدام بیشتر جنایت کردیم زرنگتریم. حرام زاده از یک سمت و شیطان هم از سمت دیگری رفتند. موقع غروب به هم رسیدند. حرامزاده گفت: من امروز 7-6 گناه انجام دادهام. چند تا غیبت، چند فحش، چند دزدی و… شیطان هم گفت: من امروز هیچ کاری نکردم. فقط یک زن و مرد را به هم رساندم (زنا). من یک حرام زاده مثل تو درست کردهام که هر روز مثل تو گناه کند. منتظر نتیجه فوری نباشید. آخ بچه ما در جبهه شهید شد. بله امروز شما داغ دیدید، اما ميدانید که چه شد؟! ایران به جایی رسیده که در دنیا حرف اول را ميزند. ایران از عزیزترین کشورهای دنیاست. امروز هرکه در دنیا ميخواهد انقلاب کند، نسخه اصلی ما هستیم او فتوکپی بر ميدارد. یک زمانی ذلیل بودیم و حالا عزیز هستیم. بله شهدا رفتند، خیلی جوان شهید شدند. اما ببینید چه عزتی! امام حسین(ع) شهید شد. زیر سم اسب رفت، خیمه هایش را آتش زدند. فرزندانش را هم اسیر کردند. بله. چه فایده؟!!! منتظر نتیجه فوری نباشید. زمانی خواهد آمد (حالا) که برای امام حسین(ع) گنبد و بارگاه خواهند ساخت. مردم آرزو خواهند کرد که به کربلا بروند. حدیث داریم: اگر جوانی به دختری رسید و خواست تا او را نگاه کند، فهمید که این نگاه، نگاه آلوده است و نگاه نکرد (برای رضای خدا)، خدا جبران ميکند. به حضرت یوسف(ع) گفتند: از کجا به این مقام رسیدی؟ فرمود: (كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ) (صافات /110). (إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ) (يوسف /90). زلیخا آرایش کرد، همه درها را خودش بست. به من گفت: آمادهام. من در یک لحظه گفتم: (مَعاذَ اللَّه) (يوسف /23) پناه ميبرم به خدا. هرچه دارم به خاطر همان یک لحظه دارم. امام حسین(ع) فرمود: اگر تکه تکه هم شدید منتظر نتیجه فوری نباشید. خدا رحمت کند شهید مطهری را. یک روز به من گفت: آقای قرائتی به نظر من تو آدم موفقی هستی. دلیل توفیقت را اگر ميشود به من بگو. به ایشان گفتم: اگر چیزی هست از خداست. یک زمان من دیدم که همه ميروند بالای منبر برای بزرگها. گفتم: پزشک اطفال داریم چرا آخوند اطفال نداشته باشیم؟! من آخوند بچهها شدم. در کوچه چند تا بچه جمع کردم و برای آنها قصه گفتم. اولین جلسه هم 7 تا بچه کوچولو بودند. چهارسال ما به بچهها قصه گفتیم، یک کسی یک ریال پول به من نداد و نه کسی تشکر کرد. هیچی. البته به تعداد آنها افزوده شد. ولی بعدا کار من گل کرد. بعد مرحوم مطهری (ره) این جمله را به من فرمود: حضرت امیر المؤمنین در نهج البلاغه ميفرماید: یک کاری که خیر است انجام بده، منتظر نتیجه فوری نباش. رفتم به یکی از استانها. شخصی گفت: آقای قرائتی شما به گردن من حق دارید. گفتم: چه حقی. گفت: 25 سال پیش من شاگرد شما بودم. الان یک تکه زمین ميخواهم به نهضت سواد آموزی بدهم. یک تکه زمین به ما داد و ما ساختمان نهضت را ساختیم، آن تکه زمین الآن بالای صد میلیون تومان قیمت دارد. البته 25 سال طول کشید. اسم خدا جباراست. جبار یعنی جبران ميکند.
6- اهتمام به نماز و نقش زنان و توجه به رضايت الهي
12- در مبارزات عبادت (نماز) را فراموش نکنیم: این فرمایش امام حسین(ع) است. گاهی اوقات در عروسیها، عزاداریها، هیأتها، و… بعضی مردم فراموش ميکنند که نماز بخوانند. امام رضا(ع) داشتند مينوشتند، تا صدای اذان آمد، قلم را رها کردند. امیرالمؤمنین(ع) داشتند قضاوت ميکردند، تا صدای اذان را شنیدند بلند شدند (برای نماز). شاه فرار کرد، دوربینها و خبرنگاران رفتند به پاریس خدمت حضرت امام (ره) (مهمترین روز تاریخ). امام پیام دادند. 3 جمله گفته و نگفته، یکمرتبه حاج احمدآقا (ره) فرمود: احمد! ظهر شده؟ گفت: آقا ظهر شرعی همین الان است. امام همان طور آمد پایین (بدون خداحافظی و رفتند برای نماز)امام حسین(ع) ظهر عاشورا وسط آن رگبار نماز خواندند. ما گاهی وقتها به خاطر مثلا قلیان نماز را به تأخیر مياندازیم! کافی است که یک مشتری بیاید! خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی (ره) را. روزهای اول انقلاب بود. از چند تا کشور آمده بودند و با ایشان مصاحبه ميکردند. تا صدای اذان مغرب شد، گفت: با اجازه، یک حصیر انداخت و گفت: الله اکبر. هیچ شرایطی: مصاحبه، جنگ، عروسی، عزا، خنده، گریه، امتحان. در یک امتحانی یک دانشجویی سر امتحان متوجه شد که نماز نخوانده است. یک امتحان سرنوشت ساز اگر بنشیند نمازش قضا ميشود، گفت: نماز. رفت به استاد گفت: من وسط امتحان یادم آمدکه نماز نخواندهام، ولو یک سال هم عقب بیفتم من باید نمازم را بخوانم، آنها پيگيري کردند که راست ميگوید یا دروغ. دیدند واقعا وضو گرفت و نماز خواند. تمام برنامهها و ساعت امتحان و سؤالات و اصلا همه اساتید به خاطر این دانشجو یک خط ویژه رفتند. که درود به آن دانشجو و درود به آن استاد دانشگاه. 13- نقش زن: از نقش زن در کربلا غافل نشویم. اصولا در همه مبارزات زن نقش داشته است. در کنار ابراهیم(ع) هاجر بوده، کنار پیغمبر(ص) خدیجه بوده، در کنار امیرالمؤمنین(ع) فاطمه زهرا(س) بوده. در کنار امام حسین(ع) زینب کبری بوده. زنها نقش مهمی دارند در طول تاریخ. اصلا خود موسی علیه السلام را چند نفر زن اداره کردند: مادر موسی(ع)، خواهر موسی(ع)، زن فرعون (آسیه)، زن موسی(ع)، دختر شعیب(ع) اصلاً موسی(ع) را زن اداره کرد. عیسی(ع) که اصلا پدر نداشت. هرچه بود مادرش بود. 14- در همه شرایط از خدا راضی بودن: این هم از درسهای کربلاست. امام حسین(ع) یک زمان روی دوش پیغمبر(ص) بود، یک زمان هم زیر سم اسب. هم روی دوش پیغمبر(ص) فرمود: خدا راضیام. هم زیر سم اسب فرمود: «لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ» (بحارالانوارج81/ص206) این خیلی مهم است. الان اگر به یک مدیر کل گفتیم که شما معاون شو، آيا قبول ميکند!؟! باید مصداق این آیه شریفه شویم: (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ) (حديد /23).
7- قرآن و ملاكهاي انتخاب و گزينش
این فیلم زمانی پخش ميشود که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم. در قرآن برای عزل و نصب 12-10 آیه داریم. ملاکهای قرآنی را برای شما ميگویم: 1- علم (علم کاربردی اطلاعات) 2- تقوا معنای تقوا یعنی نفوذ ناپذیری و مصونیت. 3- صلابت و عزت 4- در مقابل تهدیدها نترسیدن 5- مسئله سابقه انقلابی. 6- مسئله ایمان (دین و دلسوزی). 7- به کسی رأی دهید که افتخار ميکند ایرانی و مسلمان است. 8- تسلیم رهبر بودن. 9- نسبت به قانون اسلام نق نزنند. 10- کفار مأیوس باشند. 11- کسی رئیس جمهور شد که به رهبر مجلس، دولت و مردم بخورد. گلابی و اسفنج به هم پیوند نميخورند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 56