responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 614

موضوع بحث: آفات زبان 3

تاريخ پخش: 19/07/69

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما بحث زبان بود. شايد فكر كنيد بحث زبان چيست. بحث خيلى مهمي است. من هم اولش مى‌گفتم حرفى براى گفتن ندارد، بعد وقتى وارد مى‌شويم مى‌بينيم كه دريايى از مسؤوليت‌ها و حرف‌ها است. زبان خيلى مهم است. زبان كافر را مسلمان مى‌كند. يك كافر همين كه مى‌گويد: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ». كافر با اين كلمه‌اى كه مى‌گويد، مسلمان مى‌شود. مسلمان هم با يك كلمه‌اى كه مى‌گويد مرتد مى‌شود. دو نفر كه ناراحت هستند با يك كلمه عذرخواهى، ناراحتى محبت مى‌شود. دو نفر كه با هم رفيق هستند با يك كلمه فحش، علاقه از بين مى‌رود. يك دختر و يك پسر كه به هم حرام هستند با يك كلمه صيغه‌اى كه مى‌خوانند، حلال مى‌شوند. زن و شوهرى كه حلال هستند با يك كلمه طلاق، حرام مى‌شوند. نگوييد زبان چيزى نيست. چه كارى است كه زبان نمى‌تواند بكند؟ جهنمى با استغفار واقعى بهشتى مى‌شود و بهشتى با كلمه كفر، جهنمى مى‌شود. زبان اسكناس را آتش مى‌زند. شما ده هزار تومان پول بدهى به يك فقير بعد منت مى‌گذارى، مى‌گويى من بودم كه به تو پول دادم! من تو را نجات دادم. من. . . تا دو بار سه بار گفتى. با اين غرور و منتى كه به او زدى ده هزار تومان پولت از بين مى‌رود.
متن قرآن است. (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌) (بقره /264) اگر صدقه و انفاق و خير به كسي داديد، اگر منت گذاشتى، اين كلمه منت، اسكناس هايت را مى‌سوزاند و برعكس اگر اسكناس ندادى، كلمه كار اسكناس را مى‌كند. قرآن مى‌گويد: كلمه كار اسكناس را مى‌كند. اگر يك فقير مى‌آيد و درخواست مي‌كند و شما پول نداريد؛ بگويى ببخشيد من ندارم. خدا ان شاء الله برايتان برساند و اگر يك كلمه شيرينى به او بگويى اگر يك كلمه با محبت به فقير بگويى از اسكناس بهتر است.
روى زبان مسائلى را داشتيم. فهرست حرف هاى گذشته را بگويم بعد حرف هاى امروز را بگويم. هفته گذشته گناهان زبان را گفتيم: 1- مسخره 2- بدون اطلاع حرف زدن، مثلاً نمى‌داند و الكى حرف مى‌زند. 3- جر و بحث و جدال 4- اظهار فقر كند 5- فخر فروشى 6- زننده حرف مى‌زند. اين‌ها حرف هايى بود كه گفتيم. اما اين جلسه چه مى‌خواهم بگويم.

1- آفات و گناهان زبان

– گناهان زبان:
كتابى است بنام «احياء العلوم» براي غزالى كه از علماى درجه يك اهل سنت است. احياء العلوم كتاب خوبى است. بعد فيض كاشانى آمده درباره احياء الاحياء يك كتابى مثل احياء العلوم نوشته و روايات اهل بيت را هم درآن بكار برده است به نام «محجة البيضاء». يعنى كليه روايات را دارد و يك چيزهايي هم اضافه دارد. يعنى همه حرف هاى احياء العلوم را نقل كرده وليكن در چند صفحه گفته «و من طريق العامة» يعنى حالا بياييم سراغ اهل بيت و ببينيم اهل بيت چه گفتند. آن وقت روايات اهل بيت را هم آورده است.
در «محجة البيضاء» مى‌فرمايد: زبان 20 گناه مى‌كند. عالمى كتابى نوشته است و گفته است 30 گناه داريم. عالمى ديگر از اصفهان اخيراً كتابى نوشته است و گفته است 190 گناه داريم. حالا ما 190 مورد آن را نمى‌خواهيم بگوييم، اما 10 الى 15 مورد را بگوييم. پس موضوع بحث ما گناهان زبان است كه تعدادي را قبلاً قبل گفتيم و بقيه‌اش را اكنون مى‌گويم.

2- تبريك نابجا، بيان عيوب و بلند حرف زدن

7- تبريك نابجا
امام باقر(ع) دم در خانه ايستاده بود، ديد مردم مى‌آيند و مى‌روند. گفتند: آقا يك كسى از طرف بنى عباس فرماندار مدينه شده و اين‌ها مى‌روند به او تبريك بگويند. فرمود: اين هم تبريك دارد؟ پستى كه ايشان گرفته، چون پست الهى نيست، و از طريق حق نيست چون نصب از طرف طاغوت شده، درى از جهنم به رويش باز شده است. براى در جهنم كه آدم، تبريك نمى‌گويد. خيلى وقت‌ها آدم اينگونه تبريك مى‌گويد.
8- از گناهان ديگر بيان عيوب مردم است
امام صادق(ع) فرمود: هر كسى جلسه ما مى‌آيد براى فكر ما، براى بيان ما، براى تفسير ما، اجازه بدهيد بيايد. اما هر كسى كه مى‌آيد عيب اين و آن را نقل كند اجازه ندهيد بيايد. «مَنْ جَاءَنَا يَلْتَمِسُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآنَ وَ تَفْسِيرَهُ فَدَعُوهُ وَ مَنْ جَاءَنَا يُبْدِي عَوْرَةً قَدْ سَتَرَهَا اللَّهُ فَنَحُّوهُ»(كافى/ ج‌2/ ص‌442) هر كسى مى‌آيد براى اين كه با علوم ما آشنا شود آزادش بگذاريد، بگذاريد داخل بيايد. «وَ مَنْ جَاءَنَا يُبْدِي عَوْرَةً قَدْ سَتَرَهَا اللَّهُ فَنَحُّوهُ» اگر كسى مى‌آيد كارشكنى كند او را رد كنيد.
9- بلند حرف زدن(نعره زدن)
حالا يا صداى تلويزيون را زياد مى‌كند يا صداى راديواش را و يا صداى بلندگوى مسجد را بلند مى‌كند. گاهى آدم از طاغوتي‌ها و از آدم‌ هاى بى تفاوت توقع ندارد. توقع من طلبه از مذهبى‌ها است كه چقدر مى‌گويند بلندگوى مسجد‌ها مزاحم است. و اين مذهبى‌‌ها گوش نمى‌دهند. فرياد بلند زدن گناه است. (لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ) (حجرات /2) نسبت به پيامبر مى‌فرمايد اگر كسى داد بزند، آخر يك عده بى ادب بودند، مى‌آمدند پشت در خانه پيامبر(ص) مى‌گفتند: «يَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ إِلَيْنَا»(تفسيرالقمي/ ج‌2/ ص‌318) بيا بيرون. آيه نازل شد مؤدب باشيد با همه يك جور حرف نزنيد. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» بعد مى‌فرمايد: (أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ) (حجرات /2) بى ادبى و بلند حرف زدن در برابر رسول الله باعث مى‌شود عبادت هاى شما از بين برود. اما لقمان هم به پسرش مى‌گويد: (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ) (لقمان /19) داد نزنيد. انسان حق ندارد حتى سر بچه خودش، روى همسر خودش، روى شاگرد خودش داد بزند.
حديث داريم بچه‌‌ها آهنگ صدايشان يك كمى پايين‌تر از پدر و مادر باشد. و اين رسم بدى است كه خيلى از خانه‌‌ها متأسفانه اين حرف را دارند. بلند، بلند حرف مى‌زنند و مزاحمت مى‌كنند و حتى گاهى وقت‌ها مى‌گويند عدد ما بيشتر است. عدد شما بيشتر است. من يك مثالى بزنم: اگر در يك اتاقى 20 نفر هستند، 18 نفر سيگارى 2 نفر سيگاري نيستند، 18 نفر بايد بيرون بروند سيگار بكشند. اينجا نبايد گفت حق با اكثريت است. حق با آن 2 نفر است كه مى‌خواهند هواى آزاد و سالم بخورند.
در يك پادگانى، خوابگاه دانشجويى، سربازى، پادگان، چند نفر يك جا زندگى مى‌كنند، يك نفر مى‌خواهد بخوابد 5 نفر مى‌خواهند بيدار بنشينند. حق با آن يك نفر است چون شب مال خوابيدن است.
در زندگى حضرت امام رضوان الله تعالى عليه مى‌خوانيم كه امام سحر‌ها كه بلند مى‌شد نماز شب بخواند وقتى مى‌خواست وضو بگيرد ابرى مى‌گذاشت زير شير، كه وقتى وضو مى‌گيرد صداى چك چك آب آن هايى كه خوابيده‌اند را بيدار نكند. ما اصلاً لذت مى‌بريم كه عصايمان را محكم بزنيم زمين. بوق بزنيم. از عصاى پيرمرد‌ها تا بوق ماشين‌ها و. . .

3- بيان كمبودها، انتقاد و سفارش نابجا

10- بيان كمبود‌ها
شخصى بنام مفضل خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: زندگى من چنين است و چنان است و خيلى از وضع زندگيش ناله كرد. بعد امام به او مقدارى پول داد. او گفت: من پول نمى‌خواستم. مى‌خواستم بگويم ما در سختى زندگى مى‌كنيم. امام گفت: نه اين پول را بگير ولى ديگر از اين به بعد گرفتاري هايت را براى مردم نقل نكن. اميرالمؤمنين مى‌فرمايد: همين كه عيب خودت را، كمبود خودت را، ناراحتى خودت را به ديگرى گفتى اين اظهار فقر گاهى براى مؤمينين براى اين كه كسى مشكلى را حل كند طورى نيست. مثل اين كه آدم به پزشك مى‌گويد كه من مثلاً مريض هستم. اما افرادى هستند پهلوى هر كسى مى‌نشينند مى‌گويند آقا رفتم كوپن بگيرم، رفتم قند بگيرم، چنين بود و چنان بود. خوب اين درست نيست. اگر يك مسؤلى است بگو كارت راه بيفتد، اما نه خيلى‌ها تا كسى را مى‌بينند، سفره دل را باز مى‌كنند. اسلام اجازه نمى‌دهد انسان كمبودهاى خودش را ضعف‌هاى خودش را براى ديگران بگويد.
11- انتقاد نابجا
انتقاد خوب است وليكن گاهى وقت‌ها شما مى‌توانستيد به خود من بگوييد چرا پشت بلندگو مى‌گويى؟ چرا در روزنامه مى‌زنى؟ «نصحك بين الملإ تقريع [تفريع‌]»(غررالحكم/ ص‌225) امير المؤمنين فرمود: اين نصيحتى كه تو بين مردم مى‌كنى اين كوبيدن است. به كسى نگوييد. اگر انتقاد مى‌خواهيد بكنيد به خودش بگوييد. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِيَةً فَقَدْ شَانَهُ»(كنزالفوائد/ ج‌1/ ص‌93)
امام حسن عسگرى(ع) فرمود: هر كس روبروى مردم آبروى كسى را بريزد، حتي اگر مي‌خواهد نصيحتش كند، خصوصي باشد. اگر اولاد خودت را هم مى‌خواهى نصيحتش كنى صدايش بزن و خصوصى با او صحبت كن. حضرت رسول(ص) گاهى پيش ايشان مى‌آمدند، مى‌گفتند: فلانى همچين كارى كرده است. حضرت مى‌رفت روى منبر فلانى را مى‌ديد، مى‌ديد كه آمده پاى منبرش نشسته است. نمى‌گفت: آقا. . . جنابعالى. . . با تو هستم! شما همان كسى هستى كه چنين گزارشى را از تو كرده‌اند.
اين طور مى‌فرمود: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَتَّبِعُونَ عَيْبِي وَ يَسْأَلُونَ عَنْ غَيْبِي»(كافى/ ج‌5/ ص‌565) بعضى‌ها مى‌آيند و گزارش هايى مى‌آيد، خبر هايى مى‌آيد. همين طور مى‌گفت: بعضى، گروهى، قومى ولى نمى‌گفت كه چه كسى است. ارزانترين چيز در ميان ما آبروى مردم است.
12- سفارش نابجا
قرآن فرمود: (وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ) (حديد /24) مى‌خواهد پول خرج كند مى‌گويد خرج نكن. اينجا لازم نيست او استحقاقش را ندارد.

4- ادعا نابجا و بلندپروازي و تكذيب

13-لاف زدن
يكى از گناهان زبان بلند پروازى است. (قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا) (انفال /31) به پيامبر مى‌گفتند: قرآن تو كه مهم نيست، ما هم اگر بخواهيم مثل قرآن، آيه مى‌توانيم بياوريم. همين طور بلند پروازى مى‌كردند. بيشتر لاف زدن‌ها از روى حسادت است. يعنى شما به او مى‌گويى من دو سال جبهه بودم. او مى‌گويد بله ما زمانى سه سال جبهه بوديم. شما مى‌گويى من فلان وزن را بلند كردم. او يك چيز بالاتر مى‌گويد. هميشه يك چيزى مى‌گويد كه هنر و كمال ديگران را تحت الشعاع قرار دهد. «هَلَكَ مَنِ ادَّعى»(كافي/ج‌1/ص‌33) اين هايى كه لاف مى‌زنند و. . . ادعا مي‌كنند هلاك مى‌شوند. امام سجاد(ع) فرمود: افرادى را خداوند روز قيامت به اين‌ها غضب مى‌كند كه يكى از اين‌ها افرادى هستند كه لاف مى‌زنند و ادعاى نابجا مي‌كنند.
14- تكذيب
يكى از گنا هان زبان تكذيب است. تكذيب مردم از گناهان زبان است. در مقابل حرف‌ها آدم سه برخورد دارد. بعضى‌‌ها زودباور هستند، بعضى‌‌ها ديرباور هستند. هر دو اشكال دارد. زودباور‌ها افرادى ساده هستند كه هر چه مى‌گويى، مى‌گويد درست مى‌گويى. مثل طوطى صفت و آيينه. ديرباور هم هر چه مى‌گويى تكذيب مى‌كند. هر حرفى را مى‌گويد دروغ است. اسلام مى‌گويد اگر عادل خبر داد، قبول كنيد اگر فاسد بود زود باور نكنيد. تحقيق كنيد.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ»(كافي/ج‌2/ص‌362) زودباورى سادگى است و ديرباورى وسوسه است. يك وقتى يك حرف فتنه مى‌شود، در زندگى به خاطر ديرباورى شوهر كه مثلاً خانم جايى رفته و شوهر وقتى از او مى‌پرسد و او مى‌گويد كجا بوده و شوهر باور نكند. زودباور هم باشد به دخترش مى‌گويد كجا بودى مى‌گويد فلان جا بودم. (زودباورى و ديرباورى) زودباور باشى كلاه سرت مى‌رود. ديرباور باشى فتنه ايجاد مى‌شود. در قرآن قصه‌اى نقل شده كه پيامبر يك لشكرى كشيد. لشكر جلو رفتند و به منطقه رفتند. مردم منطقه گفتند: ما مسلمان هستيم. «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» ما مسلمانيم. مسلمان‌ها گفتند: نه اين‌ها دروغ مى‌گويند كه ما مسلمان هستيم. بزنيم، بكشيم، اموالشان را مصادره كنيم. حمله كردند و خلاصه افرادى را زدند و كشتند و اموالشان را مصادره كردند و نزد پيامبر آمدند. گفتند: يا رسول الله اين‌ها مى‌خواستند كلاه سر ما بگذارند گفتند: ما مسلمان هستيم ولى ما حرف آن‌ها را قبول نكرديم. آيه آمد كه: (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً) (نساء /94) شما حق نداريد اگر كسى كه يك حرفى مى‌زند تكذيب كند.
ما اگر احتياطاً فرض كنيم افرادى متهم هستند. (اين مثال ممكن است براى قاضي‌ها و دادستان‌ها خوب باشد.) مى‌گوييم آقا احتياطاً از دم همه را بگير بعد اگر حرف آن‌ها راست بود مى‌گوييم ببخشيد و آزادشان مى‌كنيم. اگر خواسته باشيم دقت نكنيم چهار نفر گناهكار از دستمان فرار مي‌كنند. حالا يك سؤال، اگر خواسته باشيم 4 گناهكار از دستمان فرار كند، خدا راضى‌تر است يا 4 نفر بى گناه احتياطاً بگيريم؟

5- مدح و ستايش نابجا و ترويج باطل و فحشاء

15- ستايش ستمگر و ستايش نابجا
حديث داريم: «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»(تحف‌العقول/ص‌46) وقتى يك فاجر مدح و ستايش مى‌شود عرش خدا به لرزه درمى‌ايد. چون وقتى فاجر بالا رفت، توحيد ضعيف مى‌شود. بايد مواظب باشيم ستايش ستمگر نكنيم. ستايش نابجا نكنيم. حديث داريم كه تملق مى‌كند و ستايش نابجا مى‌كند خاك بر دهان او بريزيد.
16- ترويج باطل
گاهى وقت‌‌ها يك كسى ترويج باطل مي‌كند «مَنْ أَمَرَ بِسُوءٍ أَوْ دَلَّ عَلَيْهِ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِيكٌ»(خصال صدوق/ج‌1/ ص‌138) اگر كسى ترويج باطل كند. (خدا مى‌داند گناه اين كسانى كه ويدئو اجاره مى‌دهند چقدر است.) عكس هاى سكس، كتاب هايى كه عكس هاى خراب در آن است. حديث داريم: اگر كسى تعريف يك دخترى يك خانمى را براى يك مرد كرد كه اين دختر نمى‌دانى چه جور است؟ گفت و گفت و گفت تا اين پسر، مرد را تحريك كرد بعد اين‌ها گرفتار زنا شدند امام مى‌فرمايد: آن زن و مرد زناكار را اگر توبه كنند خدا مى‌بخشد اما اين دلال را خدا نمى‌بخشد.
ويدئويى كه مى‌دهيم مى‌دانيم كه يك عده مى‌خواهند جمع شوند و فيلم‌ هاى خطرناكى نگاه كنند كه بعد از ديدن آن فيلم بچه منحرف مى‌شود. آن آقا و آن بچه كه فاسد مى‌شود اگر توبه كنند خدا او را مى‌بخشد. آقايى كه ويدئو را در اختيار او گذاشته يا مكان در اختيار او گذاشته، خدا او را نمى‌بخشد.
يك آيه در قرآن داريم: (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) (حج /30) از قول زور، اجتناب و دورى كنيد. از امام پرسيدند قول زور چيست؟ فرمود: قول زور كلمه‌ هاى «احسنت» است كه شما مى‌گوييد. گاهى يك كسى آواز خوان است خوب مى‌خواند يك آهنگ حرامى را مى‌خواند شما مى‌گوييد: «احسنت». حديث اين است: «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ الزُّورِ قَالَ مِنْهُ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلَّذِي يُغَنِّي أَحْسَنْتَ»(معاني‌الأخبار/ ص‌349) عجب! ما نمى‌توانيم احسنت هم بگوييم؟ نه. نمى‌توانى احسنت هم بگويى.
حرف زدن خيلى مشكل است. آقا سلام مشتاق ديدار. تو كى مشتاق ديدار بودى؟ مى‌گويد آقا دو تا كار با شما داشتم. اول آمدم شما را ببينم. دوم آن كه. . . نخير اول نيامدى مرا ببينى. اگر با من كار نداشتى دو سال ديگر هم نمى‌آمدى مرا ببينى. اصلاً اگر ما كار نداشته باشيم طرف خدا هم نمى‌رويم. خدا مى‌فرمايد: هر موقع كار دارى صدايم مى‌زنى. (فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ) (عنكبوت /65) وقتى سوار كشتى مى‌شويد مى‌رويد غرق شويد مى‌گوييد «يا الله» «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ» هر وقت نجات يافت، ديگر خداحافظ!

6- تشويق نابجا و تشكيك و شبهه پراكني

ذهبي يك آخوند دربارى است. امام زين العابدين يك نامه بسيار شيرين براى او نوشت كه ‌اى آخوند دربارى تو مى‌روى روى منبر تعريف شاه و خليفه را مى‌كنى!
مواظب باشيم كه احسنت نگوييم. حديث داريم: در روز قيامت پيش سينه انسان قطره خونى ريخته مى‌شود. انسان نگاه مى‌كند و مى‌گويد اين قطره خون چيست؟ مى‌گويند: تو يك احسنت به يك قاتل گفتى. زدى، دستت درد نكند. هر كس به گناه كسى راضى شود. . .
يكى از علما مى‌گفت: خيال مى‌كردم من خودم را ساختم. بالاخره سال‌ها در حوزه‌‌ها و علم و نماز شب و دعا و تبليغ و تأليف و تدريس و تحصيل و. . . مى‌گفت: بالاخره ما فكر كرديم از اولياء خدا هستيم. در يكى از مسافرت‌ها چمدانى از روى ماشين روى زمين افتاد. گفتيم: آقاى راننده چمدان. بعد فهميديم چمدان ما نيست. چمدان يك مسافر ديگر است. تا ديديم مال يك مسافر ديگر است ناخودآگاه گفتيم «الحمدلله». تا گفتم الحمدلله به خود گفتم چه شده است؟ چون مال تو نيست خدا را شكر مي‌كني؟ همين خباثت است. پس پيداست تو اين همه درس خواندى روحت انسان درستى نيست. . .
زن و بچه پشت موتور نشسته است، چادر خانم ممكن است لاى چرخ موتور برود، خانم با شوهرش، داداشش، بچه كوچك بيفتد. مى‌گوييم: آقا، صبر كن نگهدار، به او بگوييم. مى‌گويد: نه بگذار يك بار بيفتد چشمشان باز شود. مثل اين كه خدا او را شمر خلق كرده است. مسلمان است اما هيچ سوزى ندارد. غصه نمى‌خورد.
يك احسنت گفتن خطرناك است. روز قيامت مى‌گويد: اين قطره خون چيست؟ مى‌گويند: تو به همين مقدار قطره خون شريك هستى. و لذا گفته‌اند: اگر كسى را به ناحق اعدام كنند شما تماشا كردى بايد چشمت را از نور بيندازند. يعنى كورت كنند. چرا؟ چون ديدى مظلومى اعدام مى‌شود و ايستادى و تماشا كردى. يا بايد داد بزنى از مظلوم دفاع كنى و اگر ناله‌ات به جايى نمى‌رسد لااقل تماشا نكن.
17- تشكيك
يكى ديگر از گناهان تشكيك است. يعنى يك كارى بكنى مردم دلسرد شوند. القاء شبهه كنيد. پيامبر(ص) صحبت مى‌كرد. افرادى مى‌آمدند و تشكيك مى‌كردند. مى‌گفتند: راستش را بگو: (أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ) (اعراف /75) يعنى شما واقعاً علم دارى كه حضرت صالح پيامبر است؟ از كجا؟ (تشكيك مى‌كردند.) يا حضرت صحبت مى‌كرد مى‌گفتند: بابا اين‌ها كه وحى نيست. (إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ) (نحل /103) اين را يك بشر به او ياد داده است. بشر تعليم داده است. اين‌ها وحى نيست. (ايجاد شبهه مى‌كردند.) يا اينكه حضرت صحبت مى‌كرد، مى‌گفتند: اين‌ها يك گروهى هستند مى‌نشينند اين صحبت‌‌ها را جفت و جور مى‌كنند. (وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ) (فرقان /4) يعنى يك قومى هستند به پيامبر كمك مى‌كنند. خلاصه تشكيك مى‌كردند. عروس و دامادند نزديك است كه كارشان بگيرد. يك كسى مى‌آيد پهلوى فاميل داماد يا داماد از عروس يك چيزى مى‌گويد يا پيش عروس و فاميلش از داماد يك چيزى مى‌گويد. تشكيك مى‌كند. دلسرد مى‌كند. ايجاد شبهه كردن يكى از گنا هان است.

7- بي‌احترامي و تجسس زباني

18- قطع حرف مردم
يكي ديگر از گناهان زبان، قطع كردن حرف مردم است كه اين اخلاق را هم متأسفانه بعضي‌ها دارند، شايد خودم هم داشته باشم. اين حديث را من ديروز ديدم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ عَرَضَ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ الْمُتَكَلِّمِ فِي حَدِيثِهِ فَكَأَنَّمَا خَدَشَ وَجْهَهُ»(كافى/ ج‌2/ص‌660) يك كسى حرف مى‌زند شما در حرفش مى‌دويد، حرفش را قيچى مى‌كنيد، هر كس دارد حرف مى‌زند وسط حرفش برويد، انگار چنگ انداختيد و صورتش را پاره كرديد. قطع حرف مردم مثل خونى كردن صورت مردم است. وسط حرف، كسى را قطع نكنيد. مثلاً بچه‌اى دارد حرف مى‌زند وسط حرفش نگو برو حرف نزن. برو يك ليوان آب بياور. خيلى آسان است. بخصوص بزرگترها حرف كوچكترها را قطع مى‌كنند.
آقا روى منبر سخنرانى مى‌كند. مثلاً من حجة الاسلام هستم، دارم سخنرانى مى‌كنم يك كسى آمد او درشت‌تر از من است او حجة الاسلام و المسلمين است يا يك آيت الله مى‌آيد. فورى يك نامه مى‌دهند. آقا ايشان تشريف آوردند. سخنرانى خود را قطع كنيد. مگر مى‌شود نامه داد آقا از منبر پايين بياييد؟ مداحى دارد مى‌خواند آقا وارد شد فورى نامه مى‌دهند آقاى مداح حرف هايتان را قطع كنيد. مگر مى‌شود دستور داد حرف را قطع كرد؟ بله، يك وقت مثل مجلس قرارداد بستيم. در مجلس قرارداد است كه هر نماينده‌اى بيشتر از ده دقيقه صحبت نكند. اينجا اگر خواست اضافه صحبت كند رييس مجلس مى‌تواند زنگ بزند. بله آقا وقتت تمام است. اگر قرارداد قطعى است كه شما بايد 20 دقيقه روى منبر باشى اگر مى‌خواهيد يك كسى سخنرانى كند بگوييد آقا شما ده دقيقه سخنرانى كن اما اگر به او نگفتى و قرارداد نبستى اين توهين به او است كه بگويى حرفت را قطع كن. و ما خيلى حرف‌ها را قطع مى‌كنيم. از حرف واعظ گرفته تا حرف بچه كوچولو در خانه. اين يكى از عيب هاى ما است. يكى از گنا هان زبان است. هر كس كلام كسى را قطع كند چنگ روى صورتش انداخته است. سخن از پيامبر اكرم(ص) است و حديث هم از بهار جلد 75 است.
19- تجسس‌هاى زبانى
اين هم يكى از گناهان است. اگر زن زناكار را گرفتيد نگوييد چه كسى با تو زنا كرد؟ زناى او ثابت شده او را شلاق بزن. اما به او نگو چه كسى با تو زنا كرد. براى اين كه زنى كه دين ندارد زنا مى‌كند، اين زن دين ندارد امكان دارد يك بى گناهى را آلوده كند. اگر اين دين داشت كه اين كار را نمى‌كرد. وقتى سؤال مى‌كنى او از روى بى دينى ممكن است يك مرد مسلمان را آلوده كند. كسى كه در زنا دين ندارد، در بيان هم دين ندارد. حديث داريم ازَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَا تَسْأَلُوا الْفَاجِرَةَ مَنْ فَجَرَ بِكِ فَكَمَا هانَ عَلَيْهَا الْفُجُورُ يَهُونُ عَلَيْهَا أَنْ تَرْمي الْبَرِي‌ءَ الْمُسْلِمَ»(تهذيب‌الأحكام/ ج‌10/ ص‌48) از زن فاسد نپرسيد چه كسى با تو بوده. آن كسى كه فاسد شد مانعى ندارد زبانش هم تهمت بزند. حتى امام صادق(ع) فرمود: «لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيقٍ»(تحف‌العقول/ ص‌369) تجسس نكن كه آقا عقيده شما چيست؟ چون اگر خواسته باشى عقيده‌اش را بپرسى بى رفيق مى‌مانى. تجسس زبانى. با چه كسى بودى؟ كجا بودى؟ نپرسيد.
حديث داريم: واى به كسانى كه رفيق مى‌شوند. دختر و پسر رفيق مى‌شوند با همديگر زير زبان همديگر را مى‌كشند. اين‌ها را مى‌گويد كه حرف‌ها را از او دربياورد. اين حرف‌ها را مى‌گيرد كه اگر خواست آبروى كسى را بريزد براى آبروريزى مطلب داشته باشد. حديث داريم: واى به كسانى كه با اين رقم آدم‌‌ها رفيق مى‌شوند.

8- سؤال نابجا و دلالي فاسد

20- سؤال نابجا
(لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ) (مائده /101) سؤال نكنيد از چيزهايى كه نبايد آدم بداند. اگر خدا يك جور به ما اعلام كند مثلاً بگوييم خدايا مى‌خواهيم بدانيم چه وقت مى‌ميريم. اگر بگويد: 22 روز ديگر مى‌ميرى، خوب اين 22 روز شكنجه مى‌شوم. هر علمى فايده ندارد. آقا تلويزيون حق سانسور دارد؟ بله! مملكت آزادى است يا خفقان؟ آزادى. خوب اگر آزادى است چرا بعضى از حرف‌ها قيچى مى‌شود؟ مگر هر حرفى بايد قيچى نشود؟ خدا در قرآن مى‌گويد: يك چيز هايى را نپرسيد كه اگر بدانيد ضرر دارد. هر چيز را آدم بداند كه مفيد نيست. الحمدلله وضع گندم ما الآن خيلى خوب است. اما حالا يك زمانى وضع گندم بد بود. مثلاً ما گندم دو روز را داشتيم. اگر اين را به مردم بگوييم مردم چنان گيج مى‌شوند كه از حالا 2 روز قبل جيره بندى را تشديد مى‌كند. گاهى وقت‌‌ها يك چيز هايى را نبايد مردم بدانند.
21- دلالى فاسد
دلالى فاسد مثل همان كه گفتم كه اگر كسى دلالى كند بگويد فلانى، فلان مورد، فلان زن، فلان دختر اگر كسى دلالى كند و گناهى پيش بيايد براى آن دلال هم گناه مى‌نويسند. اجاره دادن خانه به افراد فاسد، اجاره دادن ويدئو، حتى اگر آدم انگور بفروشد به كسى كه مى‌داند از آن انگور مى‌خواهد شراب درست كند، اسلحه را بفروشد به كسى كه مى‌داند بيجا مى‌خواهد مصرف كند اين‌ها همه‌اش حرام است.
در خدمت برادران كرد هستيم و بحث ما ادامه بحث قبل است. موضوع بحث ما درباره زبان بود. گفتيم تبريك نابجا گناه است. عيب ديگران را نقل كردن گناه است. بلند حرف زدن يا بيجا حرف زدن، كمبودها را گفتن، افشاگرى نابجا، انتقاد روبروى مردم، سفارش نابجا، لاف زدن و ادعا، تكذيب مردم و القاء شبهه و. . . اين‌ها گناهانى است كه همين طور فهرست وار گفتيم.
يك مقدار خواهر‌ها و برادر‌ها در زبان مواظب باشيم. سعى كنيد كم حرف بزنيم و سعى كنيم حرف هايمان را دقيق بزنيم. يك خورده كنترل داشته باشيم چون نه اين كه گناه زبان، مكان نمى‌خواهد، زمان نمى‌خواهد، تاريكى و روشنايى نمى‌خواهد، شب و روز نمى‌خواهد، خيلى آسان است و زحمت ندارد و خرج ندارد. آدم راحت گناه مى‌كند. و لذا بايد مواظب باشيم. و چقدر ما صبح تا شب گناهانى مى‌كنيم و توبه نداريم. آن وقت وقتى اين گناه‌ها جمع شد خطر دارد چون قرآن مى‌گويد: عاقبت كسانى كه پشت سر هم گناه مى‌كنند و غافل هستند اين گناه‌ها جمع مى‌شود جمع مى‌شود و سر از راه باريكى درمى آورد.
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد خودت در وقت فكر كردن، شنيدن، حرف زدن، در وقت هر رقم كارى كه نياز به تقوا دارد خودت ما را حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 614
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست