نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 623
موضوع: آمادگی برای دادگاه قیامت
تاريخ پخش: 23/01/1402
عناوين:
1- گردآمدن ذرات انسان و حیات دوباره
2- سؤال از همه کارها و حالات انسان
3- سؤال از نعمت عمر و جوانی
4- قطع روابط دوستی و خویشاوندی در قیامت
5- توجه به آثار گناه در زندگی انسان و دیگران
6- سؤال از کتاب و اهل بیت علیهمالسلام در قیامت
7- سختی پاسخ به حقالناس در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه میخواهیم این بیست و پنج، شش دقیقهای که وقت داریم، یک مقدار راجع به حساب در قیامت صحبت کنیم. با کم و زیادش، هزار تا آیه، بعضی هم بیشتر گفتند، دربارهی معاد است، از این شش هزار آیه، همهاش با کم و زیادش، دقیق نمیگویم، تقریباً شش هزار تا آیهای که دارد، یا بیشتر، هزار تایش، یعنی یک ششم قرآن مال معاد است. در هر نمازی یک کد به معاد میدهد، (مالِكِ يَوْمِ الدِّين) (فاتحه /4)، خدای روز قیامت، مالک قیامت تو هستی. در وضو میخواهی وضو بگیری، گفتند این دعا را بخوان: خدایا صورت من را سفید کن، روزی که صورت جنایتکارها سیاه میشود، چون قرآن یک آیه دارد که افرادی صورتشان شاد است، افرادی صورتشان سیاه است. مسح پا میکشی، این دعا را بخوان: خدایا پایم را در صراط نلغزان، وضو میگیری، میگویی: خدایا روز قیامت نامهی عملم را دست راستم بده. یعنی همینطور جابهجای دین هی معاد گفته، حالا ما فشردهی این را بگوییم. اوّل که میگوید فکر نکنید که معاد دور است، بین ما و معاد یک نفس است، (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في غَفْلَةٍ مُعْرِضُون) (انبیاء /1)، میگوید قیامت نزدیک است، تو فکر میکنی حالا حالاها زندهای. در قرآن در سیزده مرتبه میگوید: «بَغْتَة»، یعنی فکر نکن معاد مثلاً پنجاه سال دیگر است، سی سال دیگر است، حتّی از امام پرسیدند: «بعضی مردهها چشمشان باز است، بعضی چشمشان بسته است، چرا؟» فرمود: «آنکه باز است، فرصت نکرده، ببندد، آنکه بسته، فرصت نکرده باز کند.» آدم قبرستان که میرود، عکس جوانها با عکس غیر جوانها خیلی فرق نمیکند، اگر سی تا سالمند هست، همین حدودها هم با یک خورده کم و زیاد عکس جوان است.در اینجا چند تا شبهه را هم جواب بدهیم:
1- گردآمدن ذرات انسان و حیات دوباره شبههی اوّل- آیا میشود ما دومرتبه زنده بشویم؟ وقتی مُردیم، استخوانهایمان پوسیده شد، ذرّات پخش شدهی در خاک چهطور دومرتبه جمع میشود؟ 1- مثال عوامیاش مَشک دوغ است، مگر مشک دوغ را ندیدید؟ ذرّات چربی در همهی مشک دوغ پخش است، مشک را که زدی، تکانش که دادی، چربیهایی که همه جا پخش شده، در همهی مشک، همه یکجا جمع میشوند، چهطور شما مشک میزنید، چربیها یکجا جمع میشود، خدا میگوید که من زمین را میزنم، (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) (زلزله /1)، تو مشک را تکان دادی، چربیها جمع شد، من زمین را تکانش میدهم، استخوان پوسیدهها جمع میشود این یک، این دیگر جواب عوام است، عوام عوام، بچّه هم میفهمد. 2- مگر ما الآن از ذرّات خاک پخش شده نیستیم؟ من و شما از یک اسپرم، تک سلول هستیم که به چشم هم نمیآید، یک تک سلول باعث شده که ما پیدا شویم، این تک سلول از چی هست؟ گندم استان مرکزی اراک، سبزی خوزستان، برنج شمال، خرمای جنوب، یعنی ذرّات خاک شمال و جنوب خرما و سبزی شدند، از این خرما و سبزی تک سلول و نطفه شد، نطفه شدیم ما، پس ما الآن هم از ذرّات خاک پخش شده هستیم. تکرار کنم. من و شما از یک تک سلول هستیم، این تک سلول از غذایی است که بابا و ننه میخورند، غذای بابا و ننه هم از همین ذرّات خاک پخش شده است، نگو: «قیامت چهطور ذرّات پخش شده جمع میشود؟» در دنیا هم ما از ذرّات خاک پخش شده، جمع شدیم. شبههی دوّم- دنیا چرا جزا نمیدهند؟ چرا میگویند قیامت؟ بهتر نبود خدا در همین دنیا حساب خوبها را بپردازد، حساب بدها را بپردازد، معاملهی نقدی کند، چرا خدا حوالهی نسیه میکند، میگوید اینجا کار بکنید، قیامت جواب میدهم؟ 1- دنیا نمیشود جزا داد، الآن این دو تا عزیزی که در حرم امام رضا شهید شدند، طلبهها، اینها الآن نیستند که جزایشان بدهید، شهید وقتی میرود جبهه شهید میشود، اصلاً نیست دیگر؛ 2- در دنیا این را بارها من گفتم، اگر خدا در دنیا جزا بدهد، به مردم ظلم میشود، من تو سر مظلوم میزنم، سیلی میزنم، در دنیا جزایم را بدهد، دستم فلج بشود، با دست فلج میروم خانه، تمام بستگان غصّه میخورند، در حالی که بستگان من گناهی نکردند، من سیلی زدم، اما وقتی خدا در دنیا به من جزا بدهد، بستگان هم غصّه میخورند، باید یک جایی به حساب و کتاب من برسد که کاری به بستگان نباشد. – از چه کسانی میپرسند؟ به عنوان سؤال و جواب، از چه کسی میپرسند؟ قرآن جواب میدهد، میگوید: (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلين) (اعراف /6)، از تمام انبیاء میپرسند، از تمام افراد هم تک تک میپرسند.
2- سؤال از همه کارها و حالات انسان
از کدام کار ما میپرسند؟ قرآن میگوید از همهی کارهایتان، (لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُون) (نحل /93)، هر کاری کردی، میپرسند، هر کاری کردیم، آنجا مو را از ماست میکشند. – از چه حالی میپرسند؟ از همه حالات، حال شادی، حال غم، خنده یا گریه، فقر یا غنا، مشهور بود یا گمنام، فقیر بود یا غیر فقیر، (إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ) (بقره /284)، چیزی را مخفی کنی، یا مخفی نکنی، برای خدا فرق نمیکند. از اعضای بدن هم سوایی میپرسند، پوست بدن ما هم حرف میزند، (شَهِدَ … جُلُودُهُم) (فصلت /21)، قرآن میگوید «جُلُود»، «جِلْد»، «جِلْد» یعنی پوست، پوست بدن شما حرف میزند، انسان میگوید: (لِمَ شَهِدْتُمْ) (فصّلت /21)، چرا حرف میزنی علیه من؟! میگوید: دست خودم نیست، خدا من را به نطق درآورد، همینطور که در دنیا با گوشت زبان حرف زدی یک عمری، حالا هم با گوشت پوست حرف میزنی یک عمری، آیهاش کدام است؟ «إِنَّ السَّمْعَ»: گوش، «وَ الْبَصَرَ»: چشم، «وَ الْفُؤادَ»: قلب، (كُلُّ أُولئِكَ) (إسراء /36)، این «كُلُّ أُولئِكَ» که میگوید، یعنی این سه تا را باب نمونه گفتم، مثل اینکه میگویم به حسن آقا بگو بیاید، به حسین آقا هم بگو بیاید، به جعفر آقا هم بگو بیاید، به همهشان بگو بیایند، این به همهشان که گفتم، یعنی حسن و حسین از باب نمونه بود. اسم سه تا را میبرد، میگوید چشم و گوش و دل، بعد پشت سرش میگوید «كُلُّ أُولئِكَ»، این «كُلُّ أُولئِكَ» یعنی سه تایی که گفتم از باب نمونه بود، همهشان، از همه میپرسم. دست میگوید به چه کسی زدم، کجا سرقت کردم، کجا را بیخود امضاء کردم، پوست بدن میگوید چه خلافهای پوستی کردم.
3- سؤال از نعمت عمر و جوانی
– از نعمتها سؤال میکنند: (لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم) (تکاثر /8)، نعمتهایی که به تو دادم، جوانی، کجا خرج کردی؟ اگر ریز باشد، میگوید هر چه هم ریز باشد، در هر جایی هم مخفی بشود، احضار میشود. امشب هر چه میخوانم، از قرآن میخوانم، (إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في صَخْرَةٍ) (لقمان /16)، اگر وزن یک حبّه، کوچکترین ذرّات اگر زیر بزرگترین ذرّات باشند، صخره، سنگهای بزرگ، اگر کوچکترین چیز، زیر بزرگترین سنگ باشد، آن را بیرون میکشیم. یک عدّه روز قیامت روسفید هستند، (تَبْيَضُّ وُجُوهٌ) (آل عمران /106)، صورتهایشان سفید است. یک عدّه روز قیامت (وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّة) (زمر /60)، روسیاه هستند. یک عدّه شادند، (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ) (قیامة /22)، «ناضِرَة» یعنی شادند. یک عدّه آثار شادی در آنها گُر میزند، جلوه دارد، (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَة) (غاشیه /8)، صورتهایی هستند از برخورداری از نعمتها شاد شادند. یک عدّه میخندند، همهاش در قرآن است، «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَة. ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَة» (عبس/ 38 و 39)، «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَة» یعنی هم میخندد، هم میگوید فلانی هم به ما ملحق خواهد شد، ما هم جزء حزب الله هستیم، او هم به ما ملحق خواهد شد. یک عدّه صورتشان غبارزده و غصّهناک است، (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ) (عبس /40)، «غَبَرَة» یعنی همان غبار، صورتهای خاکی، صورتهای شفّاف، صورتهای خندان، صورتهای گریان اینها همهاش در قرآن آمده. متأسّفانه بحث معاد در سخنرانیها کم میشود، مشکل مملکت ما و مشکل افراد ما این است که ایمان به قیامت داریم، ولی فراموش میکنیم، آخر در قرآن دو تا آیه داریم، یک آیه داریم: (لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ) (غافر /27)، یعنی اصلاً قیامت را قبول ندارد، میگویند میمیریم، تمام میشود، اینها «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»؛ بعضیها مثل من و شما هستند، ما ایمان داریم، منتها (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص /26). «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»، «لا يُؤْمِنُ» یعنی معاد را قبول ندارد، «نَسُوا» یعنی قبول دارد، فراموش کرده، یک وقت من به شما میگویم شما از من طلبی نداری؟ یک وقت میگویم طلب داری، فراموش کردم بدهم، ببخشید، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ». – قیامت همه جمع میشوند: قرآن میگوید، بارها گفته: «يَجْمَعُكُم» (جاثیه/ 26، تغابن/ 9)، همه را جمع میکنم. – روز قیامت معلوم میشود خسارت چه کسی است. یک همچین روزی است که (يَخْسَرُ الْمُبْطِلُون) (جاثیه /27)، آدمهای ول، آدمهای لاأبالی حالا میفهمند که عجب، کلاه سرشان رفته، باختیم، باختیم، سوختیم، سوختیم. اگر انسان خدای نکرده از قابلیت بیفتد، دیگر شفاعت هم نمیتواند نجاتش بدهد، توبه هم نمیتواند نجاتش بدهد، مهم است این. یک زمانی جوان بودیم، هر سال مکّه میرفتیم، روحانی بودیم برای تبلیغات، خبرنگارها ما را در خیابان دیدند، دور ما جمع شدند، گفتند: «آقای قرائتی چند بار آمدی مکّه تا حالا؟» یک چیزی به او گفتم، همینطور به هم نگاه کردند، گفتم: «لامپ سوخته را صد بار هم به سرپیچ بزنی، روشن نمیشود، شما اگر لامپ سوخته باشی، دو لیتر هم گریه کنی، فایده ندارد، کپسول اگر خالی باشد، هر چه هم کبریت را روشن کنی، چراغ روشن نمیشود، کپسول خالی است. میگوید روز قیامت حالا میفهمند باختند، چه میخواستیم، چه شد، چه فکری داشتیم. – همهی نخها پاره میشود. ما در دنیا با چند تا نخ بندیم: اولاد، ثروت، میگوید این دو تا قیچی شد، (يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ) (شعراء /88)، نه مال به دردت میخورد، نه اولاد، (لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم) (آل عمران /10)
4- قطع روابط دوستی و خویشاوندی در قیامت
دوستان دوستهای داغ به درد آدم نمیخورند، دوستهای سرد که هیچی، دوستهای داغ داغ، (لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً) (معارج /10)، «حَمیم» همان حمّام است، حمّام یعنی آب داغ، حَمیم یعنی رفیق داغ، رفیق جان جانی، قربانت بروم، جیرجیرکتم، فدایت بشوم، چاکرتم، مخلصتم، همهی رفقای جان جانی احوال شما را نمیپرسند، آیهاش را هم بخوانم: «لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً»، یعنی رفیق جان جانی از رفیق جان جانی سؤال هم نمیکند کجا هستی؟ چه میکنی؟ – درگیریهایی در قیامت است. گاهی میگویند: (أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُم) (حدید /14)، ما با هم در دنیا در یک کارخانه و مزرعه و شرکت و اداره و وزارت و در یک شهر و روستا و خانه نبودیم؟ میگوید: چرا، منتها خطّمان دو تا بود، من صبح بلند میشدم، یک دو رکعت نماز میخواندم، آخر این زبانی که خدا به تو داده، صبح تا شب با هر کس و ناکسی حرف میزنی، یک دو رکعت هم صبحها نماز بخوان، دو دقیقه این زبان را صرف خود خدا کن. التماس میکنند از آن نعمتهای بهشتی یک خورده به ما بده. میگویند: «خدا حرام کرده»، چهطور در دنیا گفتند همه چیز میخواهی بخوری، این سه تا قلم حرام را نخور، آنجا جلوی شکمت را نگرفتی، اینجا حالا گیر هستی. – به مجرمین گناه تفهیم میشود. یعنی روز قیامت به مجرم میگویند به این دلیل (أَسْتَكْبَرْتَ) (ص /75): تکبّر کردی، فهمیدی حق است، لجبازی کردی، (اجْتَرَحُوا) (جاثیه /21)، به او میگویند، (هذا ما كَنَزْتُمْ) (توبه /35)، این همان بود که، این جرمت به خاطر این کار خرابات بود، یعنی اینطور نیست که او را ببرند، بزنند، شلّاقش بزنند، خودش هم نفهمد چه شد، به او حالی میکنند. میگویند: «خدایا ما را برگردان، از این سفر کار خوب میکنیم»، میگوید: «چند سال عمر کردی؟ این عمر طولانی هفتاد، هشتاد، شصت، پنجاه، این عمر طولانی یک دقیقه فرصت نکردی فکر کنی؟!» اینها همهاش آیهی قرآن است، حدود هزار آیه راجع به معاد است و ما هم فراموش کرده. – نامهی اعمال قرآن میگوید روز قیامت نامهی اعمال مؤمنین دست راستشان است، میگوید: (هاؤُمُ) (حاقّه /19)، بیایید، بیایید، بیایید، بیایید، (اقْرَؤُا كِتابِيَهْ) (حاقّه /19)، قرائت کنید، بخوانید نامهی من را، من پیروز شدم، برنده شدم، «هاؤُمُ»، بدوید بیایید، «اقْرَؤُا»، قرائت کنید «كِتابِيَهْ»، بیایید کتاب من را بخوانید، (إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ) (حاقّه /20)، من در دنیا فکر قیامت بودم، تو فکر قیامت نبودی، فکر کردی کلاهبرداری کنی، پولت زیاد شد، کلاه سرش گذاشتی، من آنجا میفرمودند حرام است، (فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ) (حاقّه /21)، یک زندگی شیرینی دارد. (في جَنَّةٍ عالِيَةٍ) (حاقّه /22)، در بهشتی جایش میدهند. (قُطُوفُها دانِيَةٌ) (حاقّه /23)، شاخههای بهشتی، شاخههای درختانش نزدیک است، یعنی شما زحمت چیدن هم نداری، همینطور دست میکنی، برمیداری. (وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ) (حاقّه /25)، یک عدّه هم نامهشان را دست چپ میدهند، میگوید: (يا لَيْتَني لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ) (حاقّه /25)، کاش نامه را نداده بودند، تا نامه را نداده بودند، احتمال میدادیم نجات پیدا کنیم، الآن که دیگر نامه دست چپ است، دیگر خلاص، عربیهایی که میخوانم قرآن است، (يا لَيْتَني لَمْ أُوتَ كِتابِيَه) (حاقّه /25): کاش نامه را به من نداده بودند. (وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ) (حاقّه /26): کاش نمیدانستم حسابم چهقدر است. (يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ) (حاقّه /27)، کاش در دنیا پوک شده بودیم، دیگر قیامتی نبود.
5- توجه به آثار گناه در زندگی انسان و دیگران
– در مناجاتها، دعاها نگاه کنید، از ماه رجب که شروع میشود، یک دعایی هست، میگوید: «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ»، «نار»، آتش، ماه شعبان که میشود، باز مناجاتهای شعبان، شب قدر که میشود، (الْغَوْثَ، الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ) (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای جوشن کبیر)، نیمهی ماه رمضان دعای مجیر، دهها بار «أَجِرْنا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ». «أَجِرْنا مِنَ النَّارِ»، «خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ»، «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ». البتّه نگویید آقا ما گناهمان حساب است، گناه من حساب و کتاب دارد، بعضی گناهها ساده است، ولی آثارش زیاد است، شما یک کبریت به سیگار میزنی، ظلمش این است که این کبریت و سیگار حروم شد، اما گاهی یک کبریت میزنی به کشتی بنزین در اقیانوس اطلس، نمیتوانی بگویی من یک کبریت زدم، بله، یک کبریت زدی، اما میدانی که به کجا زدی؟ چی شد؟ گاهی وقتها آدم یک بله میگوید، ولی این بله میدانید، این جوان خوب است برای ازدواج، آمده سراغ دختر ما خواستگاری؟ بله، خیلی خوب است، دروغ میگوید، خیانت میکند در مشورت، یک بله میگوید، یک خانواده را میسوزاند، تا آخر عمر اینها میسوزند، نباید بگوید حالا ما یک کلمه گفتیم، خدا رحم کند، هر گناهی که خلود ندارد، یک سری گناهها اثرش گناه است، قرآن یک آیه دارد، میگوید: «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس /12)، آثار را هم مینویسیم، شما اگر در یک عروسی چراغی را خاموش کردی، تو را نمیگیرند، یک سیلی بزنند، میگویند وایسا ببینیم چراغ را خاموش کردی، میدانی چه شد؟ چند نفر از پلّهها افتادند، چند تا بشقاب شکست، چهقدر بچّهها گریه کردند، چهقدر صاحبخانه استرس پیدا کرد و ناراحت شد، وقت رفتن بیرون کفشهایشان را گم کردند، کفشهایشان تا به تا شد، نگو من یک لامپ را دست زدم، خاموش شد، شما یک انگشت اشاره کردی، لامپ خاموش شد، اما این خاموشی چه آثاری داشت؟ لقمهی حرام چه آثاری دارد؟ کلاهبرداری چه آثاری دارد؟ مشورت چه آثاری دارد؟ شما چهطور برای فیزیک و شیمی بچّهات معلّم خصوصی گرفتی، پسر شما از نظر افکار و عقاید منحرف بود، یک استاد دانشگاه، یک عالم ربّانی را پیدا میکردی، میگفتی: «آقا پسر من، دختر من چهار تا سؤال دارد، لطفاً سؤالهای ایشان را بشنوید، جواب بدهید.» چرا معلّم خصوصی برای بچّهات نگرفتی؟ ابزار تقوا را در اختیار پسرت و دخترت نگذاشتی؟ ابزار تقوا چه هست؟ ازدواج، به جای ازدواج پولهای دیگر خرج کردی، دکور عوض کردی، ماشین عوض کردی، نمیدانم انواع کامپیوترهای مختلف، اینترنت، نمیدانم تمام امکانات را برای پسرت جور کردی ولی همسر برای بچّهات جور نکردی. امام صادق علیه السلام به یک جوان که میرسید، میگفت: «همسر داری؟» یکی هم میگفت: «کار هم داری؟» از کار و همسر میپرسید، هر جوانی را که میدید، میگفت: «کارت چه هست؟ ازدواج کردی یا نه؟» در قیامت یک لوحی جلوی انسان باز میشود، میگویند: (اقْرَأْ كِتابَك) (إسراء /14)، بخوان، این نامهی تو هست، افرادی نامه را میخوانند، میگویند: (ما لِهذَا الْكِتابِ) (کهف /49)، این چه کتابی است؟! این چه لوحی است؟! (لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها) (کهف /49)، ریز و درشت را ضبط کرده.
6- سؤال از کتاب و اهل بیت علیهمالسلام در قیامت
– از چه میپرسند؟ «مَا فَعَلْتُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِي» (الكافي، ج 2، کتاب فضل القرآن، ح 4، ص 600)، پیغمبر میپرسد شما با قرآن چه کردید؟ قرآن در خانهی ما چه جایگاهی دارد؟ جز اینکه قسم بخوریم، طاقچه بگذاریم، خانهی نو که میرویم یک قرآن و آینه ببریم، قسم بخوریم، «بِکَ یا الله» بگوییم، استفادههای این رقمی. قرآن در زندگی ما چهقدر دخالت دارد؟ تا حالا یک جوان را دیدید که برود پهلوی یک عالم بگوید: «آقا من میخواهم داماد بشوم، همسر آرمانی قرآن چه هست؟ آقا من میخواهم انتخابات، به رئیس جمهور، وکیل، خبرگان، نمیدانم شهردار، نمایندهی مجلس من میخواهم رأی بدهم، ملاک آدم خوب در قرآن چه هست؟» از خودمان، آیا مغز من، فکر من قرآنی است؟ چشم من، نگاهی که میکنم، قرآنی است؟ ول شدیم، جوان در همین حرم من را دید، حرم امام رضا علیه السلام، گفت: «من دختر زیبا میبینم، دست خودم نیست، چشمم میرود، نمیتوانم خودم را نگه دارم.» گفتم: «راست میگویی، یا شوخی میکنی؟» گفت: «نه، واقعاً نمیخواهم» گفتم: «دو تا صد هزار تومان خودت را جریمه کن، بگو هر نگاه عمدی که کردم، آن نگاههایی که خودت میدانی، نگاه لذّت و شهوت است، اگر با قصد نگاه کردم، صد تومان، دویست تومان، یک مبلغی خودت را جریمه کن، دو تا صد هزار تومان بدهی، صد هزار تومان سوّم دیگر چشمت سفت میشود.» قدم به قدم این خانمها میگویند: «آقای قرائتی به جوانها دعا کن.» زن میخواهد، میرود پهلوی امام رضا، بله، پهلوی امام رضا توسّل حق است، باید هم به اولیای خدا گفت، واسطه بشوند، ولی باید قدم هم برداشت. حرفهای که ما میزنیم، چه مقدار در خطّ قرآن است، چه مقدار ضدّ قرآن است.
7- سختی پاسخ به حق الناس در قیامت
حساب قیامت مهم است. یکی از حسابها حقّالناس است، امام سجّاد سحرهای ماه رمضان در دعای ابوحمزهی ثمالی میگوید: خدایا روز قیامت طلبکارها دور من جمع بشوند، چه کسی میخواهد من را نجات بدهد؟ «وَ مِنْ أَيْدِى الْخُصَماءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِى»، چهقدر به افراد ظلم کردیم، توجّه هم نداشتیم، یا سرسری گرفتیم، گفتیم چیزی نیست، ظلم به بچّه، ظلم به همسر، ظلم به همسایه، ظلم به استاد، ظلم به شاگرد، ظلم به کارگر، ظلم به شهداء، ظلم به … ، شب قدر جلو هست، یک نیم ساعتی را با خودمان فکر کنیم، یکی از سؤالهای خدا را نمیتوانیم جواب بدهیم، من الآن روز قیامت فرض کنید خودم از طرف خدا یک سؤال از خودم میکنم، یک سؤال: «آقای قرائتی؟» بله، «یکی از نعمتهای بود که تو بیش از چهل سال با کم و زیادش در تلویزیون بودی، میلیونها مغز و چشم و گوش را در اختیار تو گذاشتم، قبول است؟» بله، «تو یک قلب داشتی، در دو رکعت نماز در اختیار من گذاشتی، دو رکعت نماز با توجّه خواندی؟ میلیونها چشم را به تو دادم، تو یک دل داشتی، به من ندادی!» خب چه کسی جواب بدهد؟ زبان بند میآید، امام سجّاد میگوید: خدایا آن وقتی که سؤال میکنی و من جواب ندارم بدهم، رحمم کن، «كَلَّ عَنْ جَوابِكَ لِسانِی» (مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزهی ثمالی)، سؤال میکنی، من جواب ندارم بدهم. یکی از سؤالهای قیامت را نمیتوانیم جواب بدهیم. خدایا تو را به حقّ آیات قرآن، تو را به حقّ انبیاء و اولیاء، پیغمبر و اهل بیتش خلافهای گذشتهی ما را همه را ببخش و بیامرز و به ما توفیق بده این بنه عمری که مانده در راه رضای تو باشیم، جوری عمل کنیم که روز قیامت جزء شرمندهها نباشیم، ما را از غافلین در دنیا و خاسرین و زیانکاران در قیامت قرار نده. ابزار غفلت را از ما دور و ابزار توجّه را نصیب ما بفرما. به همدیگر دعا کنید، یکی از راههایی که خدا شما و ما را ببخشد، این هست که ما هم مردم را ببخشیم، قرآن یک آیه دارد، میگوید: (میخواهی تو را ببخشم، تو هم مردم را ببخش) (نور /22)، حالا یک کسی یک فحشی داده، غیبتی، تهمتی، یک کتکی زده، تحقیری کرده، در دل تو کینه نباشد، اگر در لیوان خاک باشد، غبار باشد، شما هم آبش نمیکنی، میگویی بهداشتی نیست، خدایا قلب ما را قلب سلیم و قلب منیب، تمام برکاتی که شب قدر امسال و هر سال به بندگان خوبت میدهی، به آبروی آن بندگان خوب، همهی آن الطاف را به همهی ما مرحمت بفرما.
«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 623