نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 624
1- خطبهي پيامبر گرامي پيش از ماه رمضان 2- بيان معارف دين در زمان كوتاه و با زبان گويا 3- محوريت قرآن كريم در جلسات ماه مبارك رمضان 4- توجه ويژه به نسل نو و تبليغ چهره به چهره 5- پذيرش نصيحت ديگران، چه كوچك و چه بزرگ 6- خطر جداشدن از مرجعيت ديني 7- دوري از هم صدا شدن با دشمنان كشور
موضوع: آمادگي براي ورود در ماه رمضان
تاريخ پخش: 14/05/89
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در آستانه رمضان، رمضان 89 در اراك هستيم. بحثها به خاطر رمضان ضبط ميشود. موضوع رمضان 89 بحث تربيت است، چيزي كه هر پدر و مادري و هر معلم و استاد دانشگاه و طلبه به آن نياز دارد. و چون اين بحث هفتهي قبل از ماه رمضان پخش ميشود، من مقداري راجع به رمضان ميخواهم صحبت كنم.
پيغمبر اسلام جمعهي قبل از رمضان يك خطبهي مفصلي دارد كه معمولاً شنيديد، يا خواهيد شنيد از ائمه جمعه. و من پنج دقيقه اين را صحبت كنم. حرفهاي متعددي دارم بزنم. يكي دستورالعملهاي ماه رمضان است و يكي تذكر به همكاران عزيز روحاني است، و يكي تذكر به مردم و هيئت امنا!
1- خطبهي پيامبر گرامي پيش از ماه رمضان
پيامبر ميفرمايد: «قد أقبل عليكم» (بحارالانوار/ج93/ص356) يعني از رجب مقدمهي شعبان، شعبان مقدمهي رمضان. يعني خود رجب و شعبان يك بستري است براي رمضان. مثل نماز جمعه، كه ميگويند: از شب جمعه مستحب است در نماز مغرب و عشا سورهي جمعه را بخواني. چون در سورهي جمعه ميگويد: وقتي صداي اذان روز جمعه بلند شد، مغازه را ببنديد، نماز جمعه برويد. خوب هنوز روز جمعه نشده است. شب جمعه است! ميگويد: از شب جمعه سورهي جمعه را بخوان كه مردم آماده باش، باشند. همينطور كه از شب جمعه براي روز جمعه آماده باش است، رجب و شعبان براي رمضان آماده باش است.
آنچه مهم است «بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَة» نيت صادق و قلب پاك. چون اگر يك ليواني يك پشه و خاك و غبار و سوسكي در آن باشد، هيچكس در اين ليوان شير و شربت و چاي نميريزد. ميگويد: اين ليوان بهداشتي نيست. براي دريافت الطاف خدا بايد دل پاك باشد. ولذا قرآن اول ميگويد: («يُزَكِّيهِمْ») بعد ميگويد: («وَ يُعَلِّمُهُم»)(آل عمران/164) («يُزَكِّيهِمْ») يعني ظرف را بشوي. («وَ يُعَلِّمُهُم») يعني شير در آن بريز. نيّات صادقه و قلوب طاهره، ياد خدا كردن.
ياد معاد در ماه رمضان است. چون ميگويد: وقتي گرسنه و تشنه شديد، با گرسنگي و تشنگي رمضان ياد گرسنگي و تشنگي قيامت هم باشيد. «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَة» ياد خدا باشيد، با قلب پاك. ياد معاد باشيد وقتي فشار و گرسنگي و تشنگي به شما ميآيد. ياد محرومان باشيد، گرسنگي را بچشيد تا ببينيد افراد گرسنه در كشور، در منطقه هستند. «تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُم» خوب، ماه رمضان ياد ايتام باشيد. «تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُم» فرض كنيد خود شما بميريد. بچههايتان يتيم شوند، دوست داريد كسي به يتيمهاي شما رحم كند؟ ممكن است اين صحنهاي كه براي مردم پيش آمده است، براي بنده هم پيش بيايد. به يتيمها توجه خاص داشته باشيد.
روابط خانوادگي، «وَقِّرُوا كِبَارَكُم» پيرها را احترام بگذاريد. «وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُم» به بچهها رحم كنيد. زبانتان را حفظ كنيد. «احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُم» نبايد فقط شكم روزه باشد. زبان هم روزه باشد. ماه رمضان لغو نگوييم. چشم و گوشمان را كنترل كنيم. «غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُم» چشمتان را از حرام ببنديد. چشم از ديدنيهاي حرام. زبان از گفتنيهاي حرام. گذشتهها را جبران كنيد. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُم» خانه تكاني كنيد. «ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَة» كمرتان پر شده و بار گناهتان سنگين است. «فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكم» اين بار سنگين را زمين بگذاريد. و با سجدههاي طولاني بار گناه را كنار بگذاريد. ماه رمضان ماه خوبي است. امام سجاد يك خداحافظي براي ماه رمضان دارد. خيلي خداحافظي قشنگي است. مفصل است. چنان ناله ميكند…
رابطهي ما با خودمان، ميگويد: «مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَه» خُلقتان را در ماه رمضان بهتر كنيد. رابطهي شما با مكتب و قرآن، كسي در ماه رمضان يك آيه قرآن بخواند، انگار يك ختم قرآن كرده است. خلاصهاش، رمضان رابطهي با خدا، با ياد گرسنهها، كم كردن بار گناه، حفظ و كنترل چشم و گوش از گناه. رابطهي قوي با قرآن و مكتب، اين ماه به حق مباركي است. دعا ميكنم يك آمين بگوييد. خدايا آنچه خير و بركت در اين ماه رمضان 89 براي بندگان خوبت مقرر ميكني، همهي آنها را براي همهي ما مقرر بفرما.
بحث ما در ماه رمضان بحث تعليم و تربيت است. من از همهي كساني كه دستي در تعليم و تربيت دارند، تقاضا ميكنم، برنامهشان را طوري قرار بدهند كه اين بحثها را بشنوند. چون روي بحثها كار شده است. ولي حالا چون شب جمعهي قبل از ماه رمضان اين بحثها پخش ميشود، من ميخواهم مقداري راجع به تبليغ صحبت كنم كه يكي از ابزار تربيت هم تبليغ است. نكاتي به همكارهاي روحاني از قرآن و حديث ميگويم. نكاتي را هم به مردم ميگويم.
2- بيان معارف دين در زمان كوتاه و با زبان گويا
عرض كنم كه روحانيون بايد رعايت اضعف مأمومين را بكنند. برنامهها طولاني نباشد. هروقت يك امام جمعه يا يك منبري زود از منبر پايين ميآيد، مردم ميگويند: خدا پدرت هم بيامرزد. چون حوصلهها كم شده است. نه در منبر، همه جا حوصله كم شده است. اينقدر ساندويچ ميخورند، يعني چه؟ يعني ديگر حوصلهي پختن ندارند. اخيراً آب ميوه ميخورند. ديگر حوصلهي جويدن هم ندارند. بنابراين نژاد، نژاد كم حوصلهاي است. ما بايد حرفهايمان را جمع و جور كنيم، اخيراً نهضتي دارد برپا ميشود، نهضت تلخيص، يعني كتابهاي قطور را برميدارند خلاصه كنند. چون ديگر حوصلهي آن را ندارند. اصولاً حوصلهي عمومي كم است. زندگي ماشيني است. اعصاب خرد است. از مرحوم فلسفي واعظ نقل شد، كه بيش از بيست دقيقه منبر نرويد، مگر اينكه بتوانيد مردم را بخندانيد. اگر توانستيد، بخندانيد، بيش از بيست دقيقه اشكالي ندارد. اما اگر نميتواني بخنداني، چون بيست دقيقه اول مردم دل ميدهند. قيافهشان اينطوري است. بيست دقيقه دوم ديگر حال ندارند دل بدهند. خسته ميشوند. ديگر دل نميدهند، گوش ميدهند. قيافه چنين ميشود. بيست دقيقه سوم ديگر خسته ميشوند. نه دل ميدهند و نه گوش ميدهند. فقط كيلويي نگاه ميكنند. قيافه چنين ميشود. (خنده حضار) اگر كسي هنر دارد، همان بيست دقيقه اول بايد حرف خودش را بزند. كم حرف بزنيم، و حرف حسابي بزنيم. مراعات اضعف مأمومين را در نماز و در تبليغ بكنيم.
يادم نميرود، ديدن آيتالله فاضل لنكراني رفتم. خدا رحمتش كند. گفت: ديشب تا صبح بال بال زدم. گفتم: بيماريتان سخت بود؟ گفت: نه! بلندگو مسجد. ميگفت: الغوث الغوث كردند، از سر شب تا صبح! آنها ميخواندند و من بال بال ميزدم. واقعاً الغوث الغوث و دعاها و قرآنها را بايد در بلندگو گفت؟ بلندگو براي اين است كه صدا در محيط مسجد برسد. اگر همسايه مسجد است، شما هيچ ميدانيد خانههاي كنار مسجد مشترياش كم است. خود من آخوند، خانه كنار مسجد باشد، نميخرم. براي اينكه به خانه مسكن ميگويند. مسكن از سكينه است. سكينه را ميدانيد يعني آرامش. آدم كه در خانه ميآيد ميخواهد آرامش پيدا كند. كنار مسجد هركس مُرد، هفته، ختم، هفته، چلّه، سالگرد. يعني هر يك نفري كه ميميرد من بايد چهار بار زجر بكشم. خود او يكبار جان كند و زجر كشيد، ما بايد چهار بار زجر بكشيم. بلندگوها اذيت نكند. مراعات اضعف را بكنيم.
3- محوريت قرآن كريم در جلسات ماه مبارك رمضان
2- قرآن محور باشد. تصميم بگيريم ماه رمضان قرآن را باز كنيم براي مردم ترجمه كنيم. تفسير كنيم. سخنرانيهاي ديگر در طول سال است. تاريخ، شعر، قصه، خواب، كه خيلي هم پايش به جايي بند نيست. («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن»)(بقره/185) نميگويد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِيام» ميگويد: («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن») يعني عظمت رمضان به قرآن است. يك چيز تلخي بگويم، براي اينكه انشاءالله به غيرت همه بر بخورد. اگر نانوا نان گيرش نيايد، نبايد گريه كند؟ اگر حمامي جُنُب باشد، نبايد گريه كند؟ بايد گريه كند زماني كه حمامي جُنُب است. در حمام است ولي غسل نكرده است. نانوا نان ندارد بخورد. شب قدر خود قرآن سهم ندارد. با اينكه شب قدر، («إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ») (قدر/1) خود قرآن در شب قدر نازل شد. شب قدر در مسجدهاي ايران دعاي الغوث چقدر است؟ نميگويم از دعا كم كنيد. قرآن سر ميگيريد، هركاري ميكنيد. چند آيه تفسير ميشود. خود قرآن شب نزولش هم سهم ندارد. و قرآن نزد ما مهجور است. بايد هم توبه كنيم. عذرخواهي كنيم. آقا قرآن را باز كنيم تفسير كنيم.
تذكر يك، مراعات اضعف مأمومين را بكنيم. تذكر دوم، قرآن محور باشيم. و مردم هم از روحانيون بخواهند. بگويند: آقا خواهش ميكنيم، به جاي شعر، به جاي تاريخ، اين تاريخها پايش به جايي بند نيست. آدم نميداند راست است يا دروغ؟ خوابها پايش به جايي بند نيست. نميداني اين خواب راست است يا دروغ؟ تازه اگر رؤياي صادقه باشد، حديث داريم، خواب رؤياي صادقه يك هفتادم وحي است. خوب قرآن صد در صد وحي است. كدام عاقل قرآني را كنار ميگذارد كه صد در صد وحي است، آنوقت يا خواب ميگويد كه يا دروغ است يا اگر رؤيا خواب درستي باشد، يك هفتادم وحي است. قرآن محوري و نهجالبلاغه محوري!
3- سادهگويي، روان حرف بزنيم. روان حرف بزنيم. پيچيده نگوييم. با صداي عادي حرف بزنيم. در خانه با خانمت چطور حرف مي زني؟داد ميزني؟ همانطور كه با بچهها و خانواده حرف ميزني، با مردم هم همانطور حرف بزنيم. روان حرف بزنيم. بعضي از ما، بعضي از مداحها، بعضي از منبريها، داد ميزنند. آرام بگوييم. حديثها را از رو بخوانيم. متن را از رو بخوانيم. خدا آيتالله گلپايگاني را رحمت كند. سالي دو سه شب ايشان منبر ميرفت. كتاب ميبرد، كتاب باز ميكرد و از رو ميخواند. خدا مقام معظم رهبري را سلامت بدارد. ايشان يك روز در نماز جمعه تهران آمد، لهوف را باز كرد، روضهي امام حسين را از روي كتاب لهوف خواند. از رو خواندن عيب ندارد. از رو بخوانيم.
بيش از فهم مردم ثواب را نقل نكنيم. بعضي ثوابها را چنان نقل ميكنيم كه طرف فازش ميپرد. ميگوييم: مثلاً هركس سورهي («عَمَّ يَتَساءَلُونَ») (نباء/1) را شب جمعه بخواند، سر سال مكه ميرود. خانم و آقا بندهي خدا هر شب جمعه ميخوانند، مكه نميروند. شما چه دليلي دارد اين را بگويي؟ اگر هم روايت داريم اينطور بگو. بگو: روايت داريم خواندن اين سورهي («عَمَّ يَتَساءَلُونَ») شب جمعه، در مكه رفتن مؤثر است. اما شايد يك موانعي باشد كه اگر ايشان هرشب هم بخواند، مكه نرود. مثل اينكه ميگوييم: آقا دكتر و دارو در شفا مؤثر است. نگوييم: هركس نزد اين دكتر برود، اين قرص را بخورد، حتماً خوب ميشود. ممكن است نزد همين دكتر بروي، همين قرص هم بخوري، به دلايل ديگر خوب نشود. اين قولها را به مردم ندهيد. چهل شب جمعه جمكران بروي، امام زمان را ميبيني. هشتاد شب جمعه ميرود، نميبيند. بيدين ميشود. ثوابهايي كه برق ميگيرد، نگوييم. كيفرهايي كه برق ميگيرد، نگوييم. يك چيزي بگوييم كه فهم عرفي مردم بپذيرد. مردم وحشت نكنند. مثلاً اگر كسي سه صلوات هنگام خواب بفرستد، انگار يك ميليون سال در جبهه بوده است. اِ… خوب طرف بالا ميپرد. تو چه ميگويي؟ «لا تُنَفِر الناس» اميرالمومنين ميفرمايد: طوري تبليغ كنيد كه مردم فرار نكنند.
4- توجه ويژه به نسل نو و تبليغ چهره به چهره
به نسل نو توجه كنيم. به نسل نو توجه كنيم. تبليغات چهره به چهره! برادرهايي كه روحاني مستقر و مهاجر هستند، يا طلبههاي جوان! بنده وقتي تلويزيون رفتم، گفتم: خدا چه نعمتي به من داد؟ هرچه ميخواهم يك شبه به همه ايران ميگويم. بعد هم ديدم فكر غلط بود. گاهي گفتگوي تن به تن اثرش از تلويزيون بيشتر است. امام دو بار با من خصوصي صحبت كرد. در يك اتاق خصوصي! آن دو بار كه امام با من خصوصي صحبت كرد، يادم است چه گفته است. ولي سخنرانيهايي كه در تلويزيون بوده است و در حسينيهي جماران يادم رفته است. مقام معظم رهبري خانهي خانواده ي شهيد ميرود. آن ده دقيقه، يك ربعي كه خانهي خانواده شهيد است، اثرش از تلويزيون بيشتر است. امام حسين كربلا ميرود، در راه زهير را ميبيند. با زهير صحبت ميكند. زهير منقلب ميشود، جزء ياران امام حسين ميشود. يعني يك گفتگوي خصوصي يك نفر را اضافه ميكند، ولي روز عاشورا امام حسين سه سخنراني رسمي كرد، هيچكس گوش نداد. يعني گاهي گفتگوي تن به تن اثرش از سخنراني بيشتر است. الآن بنده آمدم، اراك با شما صحبت ميكنم. اين گفتگو در سالن، با گفتگو در تلويزيون فرق ميكند. اگر امشب خانهي شما بيايم، دو نفري با هم ده دقيقه صحبت كنيم، باز آن ده دقيقه اثرش بيش از سالن است. گفتگوي تن به تن، چهره به چهره معجزه ميكند.
از افرادي كه به مسجد نميآيند دعوت شود. هنر اين نيست كه شما فقط مسجديها را اداره كني. شما فقط مدير نيستي، رهبر هستي. قرآن ميگويد: («وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً») (فرقان/74) امام يعني رهبر! فرق رهبر و مدير را بگويم. مدير اداره ميكند. يك مسجدي را به او بدهند، با پنجاه نفر اداره ميكند. هيئت امنا، روحاني و خادم اينها اداره ميكنند. اداره كردن مهم نيست. رهبر يعني بايد اضافه كند. يعني يك قدم مردم را جلو ببرد. وقتي مردم ميگفتند: جنگ جنگ تا پيروزي! امام فرمود: نه! جنگ جنگ تا رفع كل فتنه از جهان! بنابراين يك مقداري افرادي كه مسجد نميآيند، دليلشان چيست؟ تنهايي، تلفن به او بزنيد. آقا ما شما را مسجد نميبينيم. مشكل در من است يا در شما؟ اگر مشكل در من است، تذكر بدهيد. من گوش ميكنم. اگر مشكل در شما است، مشكل چيست؟ ممكن است بگويد: آقا برنامهات طول ميكشد. ممكن است بگويد: آقا من از بحث شما استفاده نميكنم. ممكن است بگويد: با خادم دعوايمان شده است. ممكن است بگويد: آمدند كفش مرا دزديدند. ممكن است بگويد: بچهي شيرخواره نگهميدارم، خانم من مسجد آمده است. ممكن است بگويد: راهم دور است، با ماشين جاي پارك نيست. ببينيد مشكل چيست؟ تماس شما خيلي اثر دارد.
بين مردم تبعيض قائل نشويم. مساوات! حتي در نگاه كردن. روي منبر كه مينشينيم، خدا آقاي فلسفي را رحمت كند. گاهي وسط سخنرانياش چنين ميكرد. يعني بايد به همه نگاه كرد. اينكه همينطور صاف نگاه كنيم به چهار نفر كه جلوي ما است. مسجدها ارث نيست. ارث را مردها دو برابر زنها ميبرند. به خاطر اينكه خرج روي دوش مردها است. زن خرجي ندارد. اما در مسجدها گاهي وقتي مردها طبقهي پايين هستند، زنها را طبقهي بالا ميفرستند. و حال آنكه درد كمر و پا درد و حاملگي در زنها است. حاملگي كه در زنها است. درد پا هم زنها كمتر از مردها ندارند. چه كسي گفته مردها پايين بروند و زنها بالا بروند؟ اين تقسيم عادلانه نيست. دو سوم مسجد را به مردها ميدهند، يك سوم را به خانمها ميدهند. حضرت عباسي بايد ببينيم هركس جمعيتش بيشتر است، مسجد را به او بدهند. اين را بايد هيئت امنا، چون هيئت امنا هم در اين جلسه شركت دارند. حالا انشاء الله كه اين صحبت به گوش همهي هيئت امناهاي ايران برسد. مسجدهاي ما تبعيض است. يك تبعيضهاي زشتي!
من در مسجد نشسته بودم. آن آقايي كه ميخواست پذيرايي كند يك چايي برداشت آورد. با يك مشت قند. حالا من يك چايي را با دو قند ميخورم. اين بچه نشسته بود. گفت: آقا! تو در خانه به من ميگويي: با يك قند بخورد. ببين اين آخوند چند تا قند ميخورد! او كه نميداند. من همه را نميخورم. من با يكي ميخورم. در همين استان شما پشت سر بزرگواري نماز ميخوانديم. ديدم يك قالي انداختند. روي قالي يك قاليچه انداختند. روي قاليچه يك پتو انداختند. روي پتو يك سجاده انداختند. آنوقت جا كم بود و يك عده روي خاك ايستاده بودند. رفتن تنگ گوش آقا گفتند: شما چهار تا فرش زير پايت است. يك پنكه ميگذارند كه كلهي آقا را باد بدهد. مردم بال بال ميزنند، براي سر آقا يك پنكه ميگذارند. اين كارها را كه ميكنيم مردم حساس هستند. با مردم يكطور باشيم. اگر هست با هم بخوريم. نيست با هم نخوريم.
5- پذيرش نصيحت ديگران، چه كوچك و چه بزرگ
سعهي صدر داشته باشيم. يك كسي ميگويد: آقا من به شما اشكال دارم. بگو: اشكالت چيست؟ هيچ اشكالي ندارد يك بچهي هفت ساله به يك آيتالله اشكال كند. يك بچهي هفت، هشت، ده ساله نميدانم از نيشابور، تربت حيدريه، يك نامه به امام نوشت. كه امام ميخواستم شما را موعظه كنم. نصيحت، پند دهم. خواستم شما را پند دهم. چون ديدم كوچك هستم، خجالت كشيدم. دفتر امام نامه را ميخوانند و ميخندند. ميگويند: بچهي هفت، هشت ساله ميخواسته امام را پند بدهد. مثل اينكه دبستاني بود. ميگويند: به امام بدهيم ببينيم چه عكسالعملي نشان ميدهد. به امام ميگويند: اين نامه هم در نامهها بوده است. امام ميخواند و ميگويد: شايد يك عيبي دارم، كه شما بزرگها كنار من نفهميديد. ولي اين كوچولو در نيشابور و تربت حيدريه فهميد. قلم را بدهيد. امام قلم را ميگيرد. ميگويد: فرزند عزيزم! اي كاش اين پندي كه ميخواستي بگويي، ميگفتي. همهي ما نياز به پند داريم. چه اشكالي دارد؟
خوند خوب سه شرط دارد. از مردم، («رَسُولاً مِنْهُم») (بقره/129) در مردم، («رَسُولاً فيهم»)، با مردم («وَ الَّذينَ مَعَه») (اعراف/64)(«منهم، فيهم، معه») هرسه در قرآن است. يعني بايد از مردم، در مردم، با مردم باشند.
در مسجد كه وارد شديم، اجازه ندهيم كسي را بلند كنند ما جاي او بنشينيم. اگر يك بچهي دو ساله را بلند كردند، يك آيتالله جاي او نشست، نماز آيتالله هم باطل است. اگر يك كارمند را بلند كردند، رييس جمهور جاي او نشست، نماز رييس جمهور هم باطل است. كسي حق ندارد كسي را از جا بلند كند. هركس در مسجد نشست جاي خودش است. بله اگر خودش بلند شد، حسابش جداست. اما شما چون هيئت امنا هستي، بچهها بلند شويد! بلند شويد! چه خبر است. اين بچه نشسته است. شما حق نداري. آقا من باني هستم. بسم الله الرحمن الرحيم. باني حق ندارد بچه را از سر جايش بلند كند. من هيئت امنا هستم. من از طرف اوقاف آمدم. بسمه تعالي، هركس ميخواهي باش. آيتالله هستي. هيئت امنا هستي. از اوقاف هستي. متولّي هستي. هر مقامي داري، يك بچهي دوساله را شما حق نداري بلند كني.
يك رسم بدي كه در مسجدها است اين است. زنها را بالا ميفرستيم. مسجد را مثل ارث پدر، دو سوم مردها، يك سوم زنها.
من يكي از شهرها رفتم سخنراني كنم. حالا نميگويم. مركز استان مهمي بود. رفتم قبل از خطبهها سخنراني كنم. تا رفتم روي بلندي، ديدم هرچه قالي است، زير پاي مردها است و هرچه موكت است زير پاي زنها است. گفتم: آقا من سخنراني نميكنم. بلند شويد، بلند شويد. يك ده تا از اين قاليها را آن سمت بدهيد. قاليها را داديد. گفتم: سخنراني همين است. والسلام عليكم و رحمة الله! ما دائم دربارهي عدالت اجتماعي صحبت ميكنيم. و حال آنكه سر تا پاي ما تبعيض است.
از قند چاي ما تا پنكه روي سرمان، تا سجادهي ما، اين چيزها مردم را فراري ميدهد. مردم حساس هستند.
در خانهي ما آمده ميگويد: آقاي قرائتي شما كه ميگوييد: اسراف نكن. در اين هفته شما سه بار شلنگ گرفتهاي و پيادهرو را شستهاي. گفتم: من نگرفتم. پرسيدم گفتم: چه كسي گرفته است. بعد معلوم شد راست گفته. يعني مردم حساس هستند كه آقاي قرائتي كه در تلويزيون ميگويد: اسراف نكن. خودش با آب تهران روي آسفالت شلنگ ميگيرد يا نه؟ من اينكار را نكردم. اما آن كسي كه اين كار را كرده بود، همسايه نامه نوشت. مردم حساس هستند. شما اگر افطاري هم بدهي، چهار كيلو گوشت بگيري، مردم فكر ميكنند شما هرشب چهار كيلو گوشت ميخوري. بابا حالا يك شب پنجاه مهمان داشتيم، پنج كيلو گوشت گرفتيم. ولي او مهماني شما را نميداند. فقط ميبيند آقا دكان قصابي آمد، پنج كيلو گوشت گرفت. مردم حساس هستند. عمامهي من سفيد است. يك لك سياه داشته باشد، تا آخر عمر ياد شما هست. حالا بعضيها لباسشان زياد پيدا نيست. ولي ما زير نظر هستيم. اين تذكرات است.
به تمام نيازها توجه شود. گاهي وقتها يك كسي ميگويد: من ده شب سخنراني كردم دربارهي كلمهي («الله»). يك شب بحث كردم («الله») از اَلَه است. يك سخنراني. يك شب ديگر گفتم: («الله») از وَلَه است، يك سخنراني. بابا مردم خمس دارند. زكات دارند. همسرداري، ازدواج بچه، مشكل، بايد به همهي مشكلات رسيد. اين غلط است كه انسان ده شب راجع به چيزي، اين غلط را قديميها به چه دليل ميكردند، من ضامن قديميها نيستم. ولي يك ماه رمضان آدم بايد همهي مسائل را بگويد. همهي مسائل را بايد بگوييم. مسائل سقط جنين را بايد گفت. مسائل حكومتي را بايد گفت. مسائل اخلاقي را بايد گفت. ده شب راجع به يك چيزي صحبت كردن، كار درستي نيست. اين فكر مبنا ندارد. نه مبناي قرآني دارد، نه مبناي اهل بيت.
با مردم مشورت كنيم. خدا رحمت كند مطهري سخنراني ميكرد. ما شاگردِ شاگرد ايشان هم حساب نميشديم. ميگفت: آقاي قرائتي نمرهي منبر من چند بود؟ به نظر شما اين بحث خوب بود؟ ميپرسيد. چه اشكالي دارد؟ چه اشكالي دارد؟ از مردم بپرسيم آقا از منبر من استفاده كرديد. نكرديد؟ با مردم مشورت كنيم.
قصد ماديّات نداشته باشيم. ولي اگر دادند، دستشان درد نكند. اخلاص در قرآن دو آيه دارد. ميگويد: («لا نُريد») (انسان/9) من نيت پول نكردم. («لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا») (انعام/90) حرف پول را هم نميزنم. نه در قلب من پول است. نه به زبان پول ميگويم. اما دريافت پول طوري نيست. درخواست بد است. دريافت اشكال ندارد. مردم اگر دادند دستشان درد نكند. ولي ما نبايد نيّت پول بكنيم. جلسات هم طولاني نشود.
آيات را انتخاب كنيم. بعضي آقايان تفسير ميگويند. از اول قرآن. به آيه طلاق ميرسد. جوان ميگويد: آقا من هنوز داماد نشدم. ايشان دارد براي من آيهي طلاق ميگويد. آياتي را انتخاب كنيم. مثلاً از آيهي سيزده به آيهي چهل و شش برو. از آيهي چهل و شش به آيهي پنجاه برو. آن آياتي كه مثل اكسيژن همهي مردم هر روز نياز دارند. آياتي را انتخاب كنيم و بگوييم. عرض كنم به حضور جنابعالي كه مردم را نسبت به فقرا حساس كنيم.
و اما تذكرات به مردم، يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
6- خطر جداشدن از مرجعيت ديني
اگر مردم دستشان را از دست مرجعيت و تقليد بردارند. كجا ميروند؟ دنبال يك مشت رمال ميافتند. عرفانهاي كاذب. خرافات! چند تا تلفن گرفته، موبايل، در منطقه پخش كرده است. زنها همينطور زود مريد ميشوند، مردها هم همينطور. زنگ ميزنند به يكي از موبايلها. آقا… ميگويند: لاي قرآن را باز كن. لاي قرآن را باز ميكند. آيهي اول را بخوان. آيهي آخر را هم بخوان. بعد ميگويد: تو در آينده چه ميشوي. من آن طرف را ديدم. گفتم: به چه دليل، مبناي حرف تو چيست؟ بر چه مبنايي؟ قرآن گفته اين كار را بكن. حديث گفته اين كار را بكن. مبناي كار شما چيست؟ مبناي كار شما چيست؟ به افرادي يك چيزهايي ميگويد كه اصلاً از بيخ دروغ است. مثلاً به كسي كه ازدواج كرده چند تا بچه دارد، بچههايش دانشگاه هستند، ميگويد: شما هنوز ازدواج نكردي. ازدواجت طول خواهد كشيد. وقتي هم ازدواج ميكني، چند سالي پچهدار نخواهي شد. شما بايد تحمل كنيد. ميگويد: بابا من سه شكم زاييدم. بچههايم دانشگاهي هستند.
دستتان را از دست فقيه عادل و مرجع تقليد برداريد گير رمالها ميافتيد. خلاص! گير منافقين ميافتيد. گير اسلام آمريكايي ميافتيد. گير اسلام سازشكار ميافتيد. گير اسلام ترسو و ساكت ميافتيد. دستمان را از دست آخوند باسواد… البته من نميگويم همهي روحانيون! همهي روحانيون را بنده نميگويم. عالم، اگر دستمان را از دست عالم برداريم، متحير ميشويم. به بن بست ميرسيم. اصلاً نفست را به چه كسي ميخواهي بسپاري؟ اسلام گفته: سه شرط كه بود خودت را به او بسپار. 1- فقيه، فقيه غير از عالم است. يعني علم عميق دارد. عادل، گناهي از او نديده باشي. بايد بيهوس هم باشد. اينطور نباشد كشوري را آتش بزند، براي اينكه خودش رييس باشد. بيهوس باشد. اگر مجتهد بيهوس متقّي پيدا كردي، دستت را و نسلت را، اگر دستت را در دست او نگذاري و نسلت را به او نسپاري، به چه كسي ميسپاري؟ البته در انقلاب هم نسبت به جمعيت، هيچ قشري از قصاب، نانوا، ارتشي، سپاهي، بازاري، كارمند، نسبت به جمعيت، شهداي روحانيت از همه بيشتر بوده است. زندگيشان معمولي است. حالا چهار نفر روحاني، يا ارث پدر دارند. يا نميدانم يك مسئوليتي دارند، يا نويسنده هستند، يا گوينده هستند. ولي بدنهي طلبهها، با شهريه زندگي ميكنند. بالاترين شهريه 250 تومان است. كمتر از يك كارگر افغاني! حالا بعضيها هم كه دستشان به جايي رسيده است، تازه زندگياش معمولي است. مردم در طول تاريخ هرچه دين ياد گرفتند، از همين روحانيون ياد گرفتند. به خاطر انتقاد همسايه آمريكا نشويم. حالا محسن قرائتي يك عيبي دارد. شما وقتي ديديد كه دشمن روي اين حساس است بايد سفت نگه داريد. ما چرا براي امام سه صلوات ميفرستيم و براي پيغمبر يكي؟ يعني ميخواهيم بگوييم: امام از پيغمبر نعوذ بالله، نعوذبالله، بالاتر است. هرگز! منتهي چون شاه گفت: امام نه! ما به كوري چشم آمريكا و شاه سه صلوات ميفرستيم.
چرا امام حسين اسم بچههايش را علي ميگذاشت؟ چرا اسم بچههايش را محمد نگذاشت؟ امام حسين اسم بچههايش را محمد نگذاشت. همه را علي گذاشت. يعني امام حسين ميخواهد بگويد: علي از محمد بالاتر است؟ ابدا! منتهي چون معاويه گفته بود: اسم علي روي بچهتان نگذاريد، امام حسين ميگفت: به كوري چشم او ميگويم: علي اكبر! علي اوسط، علي اصغر! وقتي آمريكا دارد ولايت فقيه را ميكويد، شما به كوري چشم آمريكا بايد ولايت فقيه را نگه داري. اگر آمريكا دارد من را ميكوبد، بايد شما به كوري چشم آمريكا من را نگه داريد. اگر عيبي دارم به خودم بگو.
7- دوري از هم صدا شدن با دشمنان كشور
ميخواهند جمهوري اسلامي را بكوبند، جمهوري اسلامي را بايد با همهي عيبهايش نگه داريم تا دشمن شاد نشود. بنده خودم كه اينجا نشستم، ممكن است از نهضت سوادآموزي كه خودم رييسش هستم پنجاه عيب سراغ داشته باشم. اما بيايم عيبهاي خودم را بگويم. آمريكا ميگويد: ديديد آقاي قرائتي خودش هم اقرار كرد. من عيبهايم را خبر دارم. شما هم عيبهاي من را خبر داري. بايد به همديگر بگوييم. با نهي از منكر عيب همديگر را برطرف كنيم. نبايد كاري كنيم كه آمريكا شاد شود. اين مقدار عقل كه لازم است. يك زن و شوهري هم كه با هم دعوايشان است ناراحت هستند، مهمان كه ميآيد روبروي مهمان چيزي نميگويند. مهمان بيگانه است. ما دشمن داريم. من نميگويم در مملكت عيب نيست. عيب هست. منتهي دو حرف دارم. هر دو هم قرآني است. تحقيق كنيد. («إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا») (حجرات/6) تحقيق كنيد تازه وقتي ثابت شد، راه اصلاح عيب همصدا شدن با آمريكا نيست. اين هم يك مسئله!
عرض كنم به حضور جنابعالي كه حالا بر فرض يك تاجري خلافكاري كرد. ميتوان گفت: همهي بازاريها دزد هستند؟ پنج هزار تا كارمند در ايران رشوه ميگيرند. ميشود گفت: كارمندهاي دولت، يك آخوند، يك شهردار، ميشود گناه يك نفر را به گردن باقيها انداخت؟ از نظر شرعي خوب اينها گير دارد. ما نميتوانيم همه را مقصر بدانيم. توجيه نميكنيم. اما تضعيف هم نميكنيم. وظيفهي ما تكميل است. خوب به هر حال اميدوارم كه از ماه رمضان، خواهش من اين است. من هر سال اين را گفتم باز هم ميگويم. 1- روحانيون با مطالعه منبر بروند. 2- كوتاه صحبت كنند. همهي مطالب مورد نياز را بگويند. دو مورد و چهار موردي صحبت نكنند. به مريدهاي مسجد قانع نباشند. توليد داشته باشند. از افرادي كه مسجد نميآيند دعوت كنند. خانهشان بروند. تماس تلفني داشته باشند. نامه بنويسند. تلفن كنند. افراد جديد را جذب كنند. به علم خودشان اكتفا نكنند. هركس هر اشكالي دارد، بنويسد با يك تلفن زنگ بزن از يك عالمتر بپرس. بگويد: آقا در مسجد ما يك كسي چنين اشكالي كرد. جوابش چيست؟ يعني غير از اينكه علم خودمان را ميگوييم، دلالي كنيم دست بعضيها را در دست بزرگترهاي خودمان بگذاريم. هيئت امنا خودشان را، هيئت امنا را بايد نسل نو هم در هيئت امنا باشد. اين قرآن است. قرآن را كه همه الحمدلله قبول داريم.
قرآن ميگويد: در هيئت امنا بايد يك جوان هم باشد. ابراهيم صد ساله بود و اسماعيل سيزده ساله بود. به صد ساله ابراهيم و اسماعيل سيزده ساله ميگويد: («طَهِّرا بَيْتِي») (بقره/125) هر دو مسجد الحرام را تطهير كنيد. درست نيست هسئت امنا همه پنجاه ساله! همه هفتاد ساله، يك نسل نو بايد در هيئت امنا باشد. يك خانم تحصيل كرده بايد در هيئت امنا باشد. چون مريم خادم مسجد بود. مريم خانم دانشمندي بود. يعني هيئت امنايي كه نسل نو در آن نيست. خانم تحصيل كرده هم در آن نيست. خوب اين هيئت امنا، مثل اينكه آدم هرچه پول دارد پتو بخرد. بابا، اين خانه ليوان هم ميخواهد. فرش هم ميخواهد. پرده هم ميخواهد. يك قشر درست نيست. روحاني مشورت كند. عيب نيست. روحاني از رو بخواند، عيب نيست. آيتالله گلپايگاني از رو ميخواند. مقام معظم رهبري روضه را از رو ميخواند. صداي بلندگو مردم آزاري نكند.
اميدوارم كه آنچه خير و بركت در ماه رمضان هست، همه را به همهي ما مرحمت بفرمايد. من امروز از بحث نوشتن و كلاسداري به تذكرات تبديل شد. بنده هم پر از عيب هستم. نقص دارم. اين تذكرات معنايش اين نيست كه من بيعيب هستم. خدا ميداند خيلي، همهي ما نياز داريم. و لذا گفته: («وَ تَواصَوْا بِالْحَق») (عصر/3) («تَواصَوْا») باب تفاعل است. يعني شما به من بگو و من هم به شما بگويم. اين حرفها از باب («تَواصَوْا») بود. نه از باب اينكه خداي نكرده من يك برتري دارم و خودم را برتر ميدانم. اُشهد بالله، من خودم را بهتر از شما نميدانم. عيبهاي خودم را هم خيليهايش را ميدانم.
خدايا عيبهاي ما را برطرف بفرما. ما را همصدا با دشمنان قرار نده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- خداوند در آیهی 164 سورهی آل عمران بر چه امری تأكید كرده است؟ 1) تزكیه و تعلیم 2 ) تزكیه و تبلیغ 3) تعلیم و تبلیغ 2- محور جلسات دینی در ماه رمضان، چه باید باشد؟ 1) دعا و مناجات 2) احكام و اخلاق 3) تفسیر قرآن كریم 3- از نظر قرآن، شرط موفقیت در تبلیغ دین چیست؟ 1) در مردم بودن 2) با مردم بودن 3) هر دو مورد 4- امام حسین(علیهالسلام) در نامگذاری پسرانش، بر چه اسمی تأكید داشت؟ 1) محمد 2) علی 3) حسن 5- آیه 6 سورهی حجرات بر كدام دستور دینی تأكید دارد؟ 1) تبلیغ در همه جا 2) تحقیق در مورد شنیدهها 3) تشویق در برابر نیكیها
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 624