نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 672
موضوع: بني اسرائيل پس از پيروزي تاريخ پخش: 22/2/59
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل محمد و لعن الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
بحث ما درباره اين بود كه دورنمايي از زندگي بني اسرائيل را بگوئيم و بعد برسيم به اينكه زندگي ما چقدر هماهنگ است چون قرآن وقتي ماجراي بني اسرائيل را ميگويد يك هدفي داشته است هدفش اين است كه بگويد اين ملت از چه راهي رفتند به چه سرنوشتي مبتلا شدند تا ما ديگر از آن راه اگر خوب است برويم و اگر بد است نرويم.
1- رفاه طلبي مشكل بعد از پيروزي انقلاب
رفتار بني اسرائيل بعد از نجات و پيروزي انقلاب، حديث داريم تمام كارهايي كه بني اسرائيل داشتند در امت پيغمبر هم خواهد بود آنها اسير فرعون ما هم اسير رژيم شاهنشاهي آنها به رهبري موسي ما به رهبري امام، نمونهاي از كارهايشان را برايتان ميگويم يك نمونهاش مسئله رفاه طلبي بود در خراب كردن هر كسي هل ميدهد خراب ميشود اما در درست كردن مشكل است عدهاي از انقلابيون بعد از پيروزي راهپيمايي راه اندختند و گفتند يا موسي از خدا بخواه كه سير ميخواهيم ما پياز ميخواهيم ما عدس ميخواهيم خيار ميخواهيم سبزي ميخواهيم خلاصه بعد از پيروزي انقلاب آمدند سر اينكه ما سير و پياز و عدس ميخواهيم آيه نازل شد بابا شما اسير بوديد آزاد شديد البته مشكلاتي هست كه رفع ميشود هر چي از آن طبيعي است بايد مردم تحمل داشته باشند. امام علي(ع) به استاندار ميگويد آنهايي كه جنس را احتكار كردهاند با نرمي جنس را از آنها بگير اگر ندادند(فنكل) سختگيري كن خشونت بخرج بده مكتب ما هم بيان دارد هم ثمر دارد هم جهت دارد.
2- روش ابراهيم در مقابله با نمرود و مخالفان
ابراهيم وقتي ميايد بيان دارد شروع ميكند با نمرود مباحثه كردن گفت تو خدايي ميكني و حال آنكه خدا نيستي گفت نه خدا هستم گفت خداي تو چكار ميكند گفت خداي من هم ميميراند و هم زنده ميكند گفت من هم همين كار را ميكنم گفت چطوري؟ دستور داد دو تا زنداني آوردند يكي را كشت و ديگري را آزاد كرد گفت ديدي ميراندم ابراهيم گفت خداي من نظام را جوري آفريده كه خورشيد از اينطرف عبور ميكند لطفاً شما دستور بده از آنطرف طلوع كند «فبهت» مبهوت شد. حضرت ابراهيم تبر هم دارد و ميرود بتها را ميشكند و هم جهت دارد همين كه با فاميل هايش صبحت ميكند كه اين بت نه ميبيند گوش نميدهد ميگويد ما از شما بري هستيم و حسابمان از شما جداست. همه جا جاي بحث آزاد نيست در قرآن تبر هم هست منتهي موارد دارد. جواني از نظر شهوتي كار بدي كرده بود آنرا نزد حضرت علي(ع) آوردند حضرت يك سيلي به او زد بعد هم به او پول داد و گفت برو زن بگير يعني هر دو. . .
3- بني اسرائيل گفتند خدا را به ما نشان بده
عدهاي ديگر آمدند و گفتند (أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً) (نساء /153) بيا خدا را نشان ما بده، هر چه حضرت موسي گفت بابا خدا جسم نيست گفتند نه الان هم هستند در بحثهاي ايدئولوژي ميگويند تا ما چيزي را حس نكنيم و تا چيزي را تجربه نكنيم قبول نميكنيم خدا را قبول ندارند ميگويند چون براي ما قابل حس و تجربه نيست وحي را هم قبول ندارند ميگويند تجربه نكرده ايم. ما ميگوئيم شما كه الان اينجا هستيد چطور زندگي چند هزار سال پيش را حس ميكنيد كه در تاريخ شرح ميدهيد؟ ميگويند ما از آثار ميفهميم ما هم ميگوئيم ما خدا را از حس و تجربه نميفهميم از آثار ميفهميم.
4- كلك و حقه بني اسرائيل درباره تعطيلي روز شنبه
يكي از اينهايي كه كردند كلك و حقه است گروهي از بني اسرائيل در كنار دريا زندگي ميكردند برنامه هم اين بود كه روز شنبه كه تعطيل بودند مثل ما كه روز جمعه تعطيل هستيم برويم نماز جمعه اينها هم بروند عبادت كنند خدا از اينها قول گرفته بود كه روز شنبه از دريا ماهي نگيرند اينها ميآمدند كنار دريا حوضهاي كوچكي ميساختند تصادفاً يا قدرت غيبي بود كه روز شنبه ماهي بيشتري روي آب ميآمد اينها دلشان هي آب ميشد يا هر چيز ديگري من نميدانم قرآن ميگويد روز شنبه ماهي بيشتر ميآمد اينها ميگفتند از دستمان رفت خدا طرح دادند كه كلاه شرعي درست كنيم حوضهايي درست كردند ماهيها روز شنبه ميآمدند توي حوض فوري آنها را ميگرفتند اين كلك ميزدند قرآن ميفرمايد (وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمْ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمْ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا) (نساء /154) به آنها گفتيم روز شنبه قانون شكني نكنيد و خواب را براي شما قرار داديم كه استراحت كنيد. «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» (بقرة/47) اي بني اسرائيل من شما را آزاد كردم يادتان باشد نعمتهايي كه به شما دادم يادتان نرود كه شما را بر همه دنيا فضيلت دادم اين آيه ميگويد درود بر بني اسرائيل اما آيه ديگري ميگويد همين بني اسرائيل (وَبَاءُوا بِغَضَبٍ) (بقرة /61) يعني همين بني اسرائيل دچار غضب شد اين امت قبل از پيروزي بر ديگر امتها فضيلت داشتند اما بعد از پيروزي دچار غضب شدند اگر اينرا بفهميم درس بزرگي براي تاريخ ايران از قرآن كشف كردهايم ايران به هنگام پيروزي به همه دنيا فضيلت داشت بايد مواظب باشيم يكوقت فضيلت تبديل به غضب نشود.
5- كارهايي كه فضيلت بني اسرائيل را به غضب تبديل كرد
بني اسرائيل سه تا كار كردند كه بخاطر همين سه تا كار فضيلت آنها تبديل به غضب شد اول اينكه تجار يك كاري كردند دوم باسوادها و دانشمندان هم يك كاري كردند توده هم يك كاري كردند سه تا غلط كردند خدا فضيلت آنها را گرفت تجار رفتند سراغ ربا (وَأَخْذِهِمْ الرِّبَا) (نساء /161) ربا از مسائلي است كه در رژيم قبل زياد شد باسواد آنها هم شد التقاطي، اسلام مترقيها كساني هستند كه يك تكه از شرق و يك تكه از غرب يك تكه از اسلام گره ميزنند يك چيزي درست ميكنند مثل آن آقايي كه ريش هايش را سبز كرده بود لباسهايش را سبز بود كلاه سبز هم داشت گفتند اين چيه گفت ميخواهم چهارده معصوم شوم! پس باسوادها رفتند سراغ تحريف و بدعت خطري از اول تا حالا بوده و هست زمان حضرت موسي و عيسي دائماً هيچوقت مكتب از تحريف در امان نبوده است اصولاً وقتي يك چيز حقي است قلابي آنرا هم درست ميكنند چون هزار توماني درست داريم هزار توماني قلابي را هم درست ميكنند چون آخوند خوب هست آخوند قلابي هم هست هر وقت جنس قلابي ديديد معلوم ميشود كه از همين جنس خوبش هم هست ساختن مكتب دليل بر اين است كه مكتب سالم هم هست قرآن راجع به تحريف ميفرمايد (مِنْ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) (نساء /46) به قول قرآن با دست خودشان چيزهايي مينوشتند ميگفتند اين حكم شرعي است (فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا) (بقرة /79) براي اينكه پولي بگيرند. همه دعواها سر پول است. يك كسي ميگفت توي فحشهايي كه به آخوندها ميدهند من كمتر ديدهام كه به تو فحش بدهند گفتم براي اينكه من پستي ندارم و دعوا و فحش سر پست است! عوام آنها هم شل شدند، حضرت موسي گفت حركت كنيد ميخواهيم برويم در يك منطقهاي زندگي كنيم گفتند در اين منطقه چند تا شرور هست ما حال دعوا نداريم (قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ) (مائدة /24) گفتند تو و خدا برويد توي اين شهر جنگهايتان را بكنيد ما اينجا نشستهايم تا شما برگرديد. مثل محتكرين و گرانفروشها كه ميگويند دولت هم بايد يك كاري بكند آقا دولت هم مثل تو ما همهمان بايد با هم باشيم اينكه تو كاري بكن من نشستهام اين غلط است.
6- درسي از يك قصه
بعضي از دهاتها ميگويند چرا حوزه قم آخوند دهات ما نميفرستد خوب آخوند كم داريم اگر راست ميگويي خودت يك نفر را بفرست قم درس بخواند برگردد و برايت تبليغ كند نشسته ميگويد تو بفرست ما هنوز تشنهمان نشده است يك قصه بگويم زمان برده داري هر بردهاي كه هنري داشت قيمت آن بيشتر بود يك كسي آمد برده بخرد گفت چند است؟ مثلاً قيمت برده صد تومان بود اين گفت برده من دو هزار تومان گفت خوب اين چه هنري دارد گفت اين تشنه شناس است به كسي نگاه كند ميفهمد اين تشنهاش است فوري پول داد و خريد جلسه مهماني تشكيل داد غذاي شيرين و چربي درست كرد و شور كه مهمانها تشنهشان بشود اين برده هم بالاي سرشان باشد كه ببيند كي تشنهاش است كي نيست٬ جلسه را راه انداخت سر سفره هم آب نگذاشت اينها غذا را خوردند و يكي يكي تشنهشان شد گفتند آب صاحب برده گفت ايشان ميگويد آب اين برده هم نگاهي كرد و گفت نه خير ايشان تشنهاش نيست دروغ ميگويد اين ميخواهد من را امتحان كند دو مرتبه يكي يكي تشنهشان شد يكيشان بلند شد و گفت خدا پدر هر چه تشنه شناس است صلوات بلند شد و خودش ظرف برداشت رفت كنار آب و آب برداشت برده گفت اين تشنهاش است كسي كه بلند شد و راه افتاد معلوم ميشود كه تشنهاش است اينهايي كه نشستهاند و ميگويند آب معلوم ميشود كه تشنهشان نشده است. در مملكت ما هم اينهايي كه نشستهاند و ميگويند بايد اينها هنوز تشنهشان نشده است.
7- قانون الهي است كه هر ملتي تن به ظلم دهد به سرنوشت بني اسرائيل دچار شود
خداوند ميفرمايد كارهايي كه ما ميكنيم يك قانون است و ما به اين ميگوئيم فلسفه تاريخ يعني تاريخهايي كه توي كتاب تاريخ ميخوانيم شاه عباس كي بود و چه كرد اينها هيچ ربطي به زندگي من ندارد شما تاريخ شاه عباس را بلد باشي نقشي در زندگي شما ندارد ولي قرآن يك قسمتي از تاريخ را ميگويد ولي نه اينكه شاه عباس چه كرد ميگويد فلان قوم اينطوري بودند به اين دليل تو هم حواست را جمع كن اينكه ميگويند قرآن كتاب آدم سازي است معنايش اين است. بني اسرائيل در اين دنيا و آن دنيا روسياه هستند (وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ) (هود /59) چون بله قربان گوي شاه ستمگر بودند اين دنيا و آن دنيا روسياه هستند چون بله قربان گو بودند. هر زماني هر ملتي تن به زور و ظلم بدهند به سرنوشت بني اسرائيل دچار خواهند شد. بعضيها آمدند گفتند نه در زمان گذشته ما خوب بوديم و نه الان راحت هستيم جواب اين است كه ما محور نيستيم بايد جمع بندي حساب كنيم يكي يكي حساب كنيم هيچوقت نتيجه درستي نميگيريم كمبودها و نقصها يك طرف كارهايي هم كه شده است يك طرف بعد اينها را مقايسه كرد نميخواهم توجيه كنم.
8- كساني كه حق را ميفهمند و كتمان ميكنند
يك گناه توي قرآن داريم كه منحصر به فرد است چون هر گناهي يك جوري است مثلاً ربا را ميگويند جنگ با خداست زنا آرم ديگري دارد يك گناهي داريم كه قرآن ميگويد خداوند و پيامبران و ملائكه و انسانها تمام صاحب شعورها به اين آقا در طول تاريخ لعنت ميكنند (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنْ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ) (بقرة /159) كساني كه حق را ميفهمند ولي كتمام ميكنند. پيغمبر اسلام مبعوث شد در زمان پيغمبر چند نفر از علماي اهل كتاب بودند تمام امت اهل كتاب چشمشان به دهان اين علما بود و قرآن ميفرمايد بزرگان پيغمبر را ميشناختند (الَّذِينَ آتَيْنَاهُمْ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ) (بقرة /146) همينطور كه پدر بچهاش را ميشناسد اين علما پيغمبر را ميشناختند اينها نگفتند و كتمان كردند و گفتند اين آن نيست چون گفتند نيست آنها هم در يهوديت و مسيحيت ماندند و نسلها و نسلها و قرنها و گناه تمام اينهايي كه اسلام را نپذيرفتهاند و مقصر هستند گناهشان به گردن علماي آن زمان است. البته گاهي بايد كتمان كرد گاهي هم بايد افشا كرد اينها را بايد ما بدانيم. آنجايي كه حقي از بين ميرود كتمام حرام است اما آنجايي كه گناه شخصي است اينجا افشا كردن حرام است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 672