نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 674
1- كسب علوم روز با حفظ علوم قديم 2- آيندهنگري در برنامهريزيهاي كلان 3- پيشگيري، مقدم بر درمان 4- سفارش اسلام به يادگيري علوم روز 5- اولويت بندي در برنامهها و هزينهها 6- تفاوت كار پزشكي با ديگر مشاغل 7- توجه پيامبر اسلام به بهداشت شخصي 8- وضو و غسل براي بهداشت بدن 9- جايگاه بهداشت در احكام ديني
موضوع: بهداشت، پيشگيري، درمان
تاريخ پخش: 16/03/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در اين جلسه ميخواهيم مقداري راجع به بيمار و پزشك و طبابت و بهداشت و پيشگيري و درمان و… صحبت كنيم. چون بحثهاي تلويزيون بايد مثل آب جوش به همه معدهها بخورد. از چيزهايي كه همه گرفتارش هستيم، و هر انساني گرفتارش هست، هم بيماري است و هم تذكراتي كه اسلام داده است. يك قسمتي، ذرهاي از آن را ما بگوييم. و يكي اينكه تذكرات طبي، موضوع بحثمان اين است.
بسم الله الرحمن الرحيم، دانستنيهايي از طب و بهداشت، يك دانستنيهايي بايد داشته باشيم. يكي اينكه ما از طب قديم غافل نشويم. يك حديث است. بايد همه دانشگاهها تمام رشتههايش اين حديث را حقش اين است تابلو كنند و بالاي سر در دانشگاه بگذارند. كه پيغمبر اسلام فرمود:
1- كسب علوم روز با حفظ علوم قديم
«أَعْلَمُ النَّاسِ» «أَعْلَمُ» يعني باسواد، ميگويند: مجتهد اعلم يعني باسواد. «أَعْلَمُ النَّاسِ» باسوادترين مردم، «مَنْ جَمَعَ» كسي كه جمع كند «عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه» (الفقيه/ج4/ص394) باسوادترين مردم، كسي است كه علم مردم را به علم خودش اضافه كند. يعني چه؟ يعني علم خودت را «عِلْمِه» علم خودش، علم خودت را داشته باش. منتهي علم ديگران هم به علم خودت اضافه كن. از اين حديث معلوم ميشود ما بايد طب قديم را احيا كنيم، طب قديم را داشته باشيم. منتهي طب جديد را به طب قديم اضافه كنيم. معماري قديم را بايد بلد باشيم. منتهي معماري جديد هم بايد اضافه كنيم. حالا… اين يك درسي است براي همه دانشكدهها كه خودمان را نبازيم. كه حالا مثلاً نگاه كنيم تكنولوژي پيشرفته ارزشهاي خودمان را از دست بدهيم. حوزهي علميه درسهاي آخوندياش را بخواند اصطلاحات روز هم برود ياد بگيرد. معنايش اين نباشد كه ما حالا برويم انگليسي ياد بگيريم عربي خودمان يا فارسي خودمان را مثلاً از دست بدهيم. اين خودباختگي نه من… حالا، روي اين مبنا اگر ما از تكنولوژي استفاده كرديم بايد در چارچوب فرهنگ خودمان باشد. مثل ماشين ميخريم، از ماشين و از هواپيما استفاده ميكنيم اما در چارچوب فرهنگ خودمان با اين ماشين صله رحم ميرويم، دنبال درس ميرويم. نماز جمعه ميرويم. مكه ميرويم. با يك هواپيما مكه ميرويم. استفاده از تكنولوژي معنايش اين نيست كه فرهنگمان و آدابمان عقايدمان را از دست بدهيم.
2- آيندهنگري در برنامهريزيهاي كلان
خوب، در نگاه اسلام دنيا و آخرت به هم چفت شده است. گاهي وقتها يك چيزي امروز خوبي است. اما براي آينده ضرر ميزند. مثلاً گاهي وقتها يك مرضي را با يك آمپولي، با يك دارو اين مرض خوب ميشود. اما يك مرض ديگر توليد ميكند. دفن زبالههاي اتمي، امروز براي يك منطقه خوب است، اما فردا در ماهيهاي درياي فلان منطقه، در فلان كشور همسايه ممكن است اذيت شود. يعني بايد نگاهمان نگاه عمومي باشد. نگوييم: خوب بالاخره امروز اين مشكل را حل ميكند بله، امروز مشكل را حل ميكند، اما در آينده چه؟ خيلي از اينها كه گرفتار و ورشكست ميشوند، از اين بانك ها يك وامي ميگيرند، ميگويند: با اين وام مشكلمان حل شد، بله امروز مشكلت حل شد ولي ميداني بانك چه با تو كرد؟ چقدر به تو داد و چقدر سود از تو گرفت؟ آنوقت بعداً نميتواني بدهي خانهات را برميدارد، چه برمي دارد، هيچي!
3- پيشگيري، مقدم بر درمان
اين به نظر خودش مثل آدمهايي كه پرخوري ميكنند ميگويد: خوشمزه بود دو پرس خوردم. ميفهمي چه كردي؟ بعد آنوقت عوارض پرخوري را ببين چقدر… گاهي لذتهاي آني، گناههاي آني، درآمدهاي آني، بهداشتها و لذتهاي آني، درمانهاي آني، امروز خوب ميكند. ميگويد: آقا اين قرص را بخورد الآن دردش را وا ميگذارد. بله! ولذا حديث داريم تا ميتوانيد دارو نخوريد. افرادي همينطور راحت قرص ميخورند انگار نخود و كشمش ميخورند. خيلي سريع قرص ميخورند. حديث داريم تا ميتوانيد دارو نخوريد. چون دارو عضوي را خوب ميكند يك عارضهي ديگر… ولذا حديث داريم «الدواءُ كصابون» حديث است. دوا مثل صابون است. صابون اين لباس را تميز ميكند اما استحكام لباس را كم ميكند. لباسي كه در ماشين لباسشويي رفت تميز شد، اما اين پارچه ديگر پارچهي قبل نيست. اين فشاري كه به پارچه ميآيد استحكام… «الدواءُ كصابون» دوا مثل صابون است. امروز صابون اينجا را تميز ميكند اما استحكام ماشين را… هر قرص و آمپولي استخوان بدن را كم ميكند. يعني استحكام بدن را كم ميكند.
خوب، پزشكي علم است. ما در علم پزشكي هم شرقي هستيم، هم غربي. در همه چيزي. اينكه ميگويند: نه شرقي، نه غربي! يعني نه شرق زده، نه غرب زده! معنايش اين نيست كه استفاده از شرق نكنيم. مثلاً ميگويم: يخ زده نباش. اما معنايش اين نيست كه از يخ استفاده نكن. از يخ استفاده كنيد اما يخ زده نباشيد. از گرما استفاده كنيد، اما گرما زده… ما از شرق و غرب، از نظر علمي بايد استفاده كنيم اما در خود باختگي نه خودباخته نيستيم.
در فرودگاه يكي از اين كشورهاي غربي بودم. از اين كشورهاي اروپايي، گفت: آقاي قرائتي ديدي چقدر اين كشور تميز است؟ گفتم: بسيار كثيف است. گفت:اِ…! كشور مثل عروس! گفتم: ببينيد اين كشور 50 ميليون جمعيت دارد، 45 ميليون هم سگ دارد. سگهايشان هم جدا نيستند. همه در اتاق و آسانسور و در زندگيشان هستند. شما ادرار سگ را آزمايشگاه بدهيد، زبالههاي ايران هم آزمايشگاه بدهيد. ببينيد كثافت زبالههاي ايران بيشتر است يا ادرار سگ؟ ما يك خودباختگي داريم كه اگر در خانه گوسفند بود، همسايهها داد ميزنند، اما اگر در خانه سگ بود هيچ كس حرف نميزند. اين خودباختگي است. و حال آنكه سگ به هر دليلي آلودگياش از گوسفند بيشتر است.
4- سفارش اسلام به يادگيري علوم روز
ما تكنولوژي را مثل رانندگي و هنر ياد ميگيريم. اين يادگرفتن هم از صدر اسلام بوده است. به حضرت گفتند: فلان قبيله طور خاصي ميجنگند. فرمود: ده تا مسلمان برود، شيوهي رزم آنها را ياد گيرد. بيايد ياد مسلمانها بدهد. حتي در تاريخ داريم، در جنگهايي كه اسير ميگرفتند، ميگفتند: هر اسيري ده تا مسلمان را باسواد كند ما او را آزاد ميكنيم. يعني حتي از كفار براي سواد آموزي استفاده ميكردند. ما در سواد آموزي هم از شرق چيز ياد ميگيريم. هم از غرب چيز ياد ميگيريم. هم علم خودمان، «إِلَى عِلْمِه» «إِلَى عِلْمِه» علم خودمان را فراموش نكنيم، الان مهندسين ما برج ميتوانند بسازند، گنبد نميتواند بسازد. اگر يك مسجدي يك گنبدي داشت ميگويند: برويد از اصفهان مهندس و معمارش را بياوريد. در شهرهاي عادي گنبدساز ناياب است يا نيست. آنوقت معماري قديمي هنرهايي داشته است. الآن در كاشان خودمان خانههايي كه هست خانههاي تاريخي، آدم نگاه ميكند ميگويد: عجب! چه دقتهايي اينها كردند كه با فكرشان، با فرهنگشان، حتي زنگ در خانههايشان، حساب شده است. لنگهي در خانه دو زنگ دارد. يك زنگ چكشي دارد. يك زنگ حلقهاي دارد. مردها زنگ چكشي را ميزنند. كه آنكسي كه در خانه است بفهمد مرد است. زنها كه ميآيند آن زنگ حلقهاي را ميزنند كه مرد در خانه بگويد: زن است. به خانمش بگويد: برو يك خانم در ميزند. يعني حتي در زنگ در خانه مراعات حجاب و حياء و… الآن ساختمانها خيلي بيحيا است. اين طرف حمام است. او هم دارد آنطرف بادمجان پوست ميكند. هم اين بادمجان سرخ كردن اين را ميبيند. هم او دوش گرفتن اين را ميبيند. خوب اينكه خانه نشد. كنار كوچه است منتهي كنار كوچهي شيشهاي. زندگيها خيلي، انگار آدم كنار كوچه زندگي ميكند. ما اگر يك چيزي را ياد گرفتيم چيز خودمان را از دست ندهيم.
5- اولويت بندي در برنامهها و هزينهها
حالا… در تصميمات بايد دقت كنيم كه در برنامهريزيها حساب كنيم بعضي درمانهاي كم هزينه است فايدهاش هم زياد است. مثل همين واكسن زدن، هر نفري چند ريالي چند توماني بيشتر خرج نميشود. اما يك ميليارد، دو ميليارد، كمتر، بيشتر، حالا چند ميليارد آدم يك كشوري همه بيمه ميشوند. اما گاهي وقتها اين ساختماني ميسازند مثلاً براي زمينهاي… گاهي زمين فوتبال است. با يك توپ لا اقل 22 نفر مشغول بازي ميشوند. گاهي بازيهايي هست كه دو نفر بيشتر بازي نميكنند، نه پينگ پنگ جاي كم ميخواهد. (حضار جواب ميدهند) تنيس، تنيس يك كلي زمين بايد خرج شود براي دو نفر! ما سعي كنيم كه چه طوري افراد زيادي به كار گرفته شوند با هزينهي… اين را ميگويند: مديريت. اصلاً معناي مدير اين است كه بتواند از استعدادهاي زياد كار بيشتري با هزينهي كمتري، اين اصلاً معناي مدير اين است. مدير خوب اين است. شما كشاورز نمونه را چه ميگوييد؟ ميگوييد: كشاورز نمونه كشاورزي است كه از يك هكتار بتواند مثلاً اين مقدار حاصل بدهد. اين را ميگويند: نمونه! از كم…
در ژاپن در سطل آب گوجه كاشتند. از يك سطل آب 50 كيلو گوجه برداشتند. اين آقا هم از 45 متر زمين50 كيلو گوجه برداشته است. هنر اين است كه ما… گاهي وقتها در برنامهريزيها يك بودجهي سنگيني خرج ميشود مثلاً براي بيمارهاي كه مثلاً خيلي خرج دارند و حال انكه مثلاً ممكن است در يك روستا ده تا روستا پزشك نداشته باشيم يا كم داشته باشيم. اينها در برنامهريزيها بايد باشد.
6- تفاوت كار پزشكي با ديگر مشاغل
اما تذكراتي به دكتر و تذكراتي هم به بيمار. حالا معلوم هم نيست دكتر پاي حرفهاي من باشد. ممكن است در مطبهايشان باشند. اما بالاخره پسر دكتر، خانم دكتر، اينها حرفها را منتقل ميكنند. دكتر وقتي بيمار را ديد، نگويد: اين بيمار مشتري است. اول دكتر بداند اين شغلش شغل نيست. ببين يك وقت مردم ميروند چمدان بخرند. ساك بخرند. لحاف بخرند. نميدانم پتو بخرند. يك وقت دكتر ميروند. نگاهي كه به پتو فروش ميكنند، ميگويند: اين پتو فروش فروشنده است. من هم مشتري هستم. اما هيچ كس به دكتر نميگويد: اين فروشنده است. من هم مشتري هستم. به دكتر پناه ميبرند. دكتر بداند، به دكتر، به پزشك پناه ميبرند. يعني كسي پزشكي را شغل نداند. پناهگاه بداند. پناه ميبرند. دكتر بداند اين كه پهلويش آمده بيمار هست ولي خليفهي خداست. («إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة») (بقره/30) اين خليفهي خداست. هستي براي ايشان درست شده است. («خَلَقَ لَكُم» «سَخَّرَ لَكُم» «مَتاعاً لَكُم») ابرو باد و مه و خورشيد و فلك براي انسان است. هستي براي بشر است. اين بشر حالا مريض شده آمده… پزشك احساس كند كه اگر اين را خوب كند تا آخر عمر هر عبادتي بكند اين پزشك هم در عبادت ايشان شريك است. من ميافتم مريض ميشوم. پزشك من را معاينه ميكند. تا اخر عمر هرچه آيه و حديث در تلويزيون و جاي ديگر بخوانم، آن پزشك و پرستار هم در عبادت من، پس ببينيد پزشك بداند كه مردم به او پناه ببرند. پزشك بداند كه سرمايهگذاري در تاريخ ميكند. اينطور نيست كه حالا يك كسي را ويزيت كند پولي بگيرد. پزشك بداند كه اين بيمار خليفهي خداست. خليفهي خدا نزد او آمده است. نزد او آمده است. اينها را پزشك بايد بداند. يك وقت پزشك خودش را با رئيس ادارهي دخانيات قاطي نكند. كه او دود تقسيم ميكند، بگويد: خوب او حقوقش چقدر است من حقوقم چقدر است؟ شغل شما عبادت است. خيلي مهم است. يك نگاه شغلي به پزشكي نكنيم. وقتي به دانشجو ميگويند: شغلت چيست؟ نگويد: ميخواهم پزشك شوم چون درآمدش بيشتر است. خوب اگر فردا درآمدش بيشتر شد، مثل بعضي از اين پزشكها هستند كه زمان جنگ بنده رفتم بعضي از كشورهاي غربي، پزشكها را دعوت كردم. گفتم: در ايران جنگ است. شما بياييد لا اقل حالا در جبهه هم نميرويد. پشت جبهه اين جانبازها را، مجروحين را، گفتند: ما دارو بخواهيد ميدهيم. دلار بخواهيد ميدهيم. اما خودمان حالش را نداريم. ما اينجا راحتتر هستيم. گفتم: خوب حالا اينجا كه اين كشور است. اگر كشور همسايه سگهايش را معاينه كنيد، در آمدش بيشتر است بايد به آنجا برويد. چون الان ايران را به غرب فروختيد، حالا در غرب هم اگر بفهميد يك كشور درمان سگش، درآمدش بيشتر است باز آن كشور برويد. پس پيداست از اول كه شما دانشجو شديد، به قصد نجات مردم دانشجو نشديد. به قصد رفاه خودت است كه تا ديدي اينجا رفاهش بيشتر است، اينجا آمدي، بفهمي كشور همسايه دلار و رفاهش بيشتر است آنجا بروي. ببينيد اينها… يك دانشجو بداند چه ميكند. معلم هم همينطور است. معلم خودش را با باجناقش، پسر خواهرش، برادر خانمش، قياس نكند. آخر بعضي معلمها ميگويند: آخر اين هم شد شغل! ما صبح تا شب بايد با بچهها سر و كله بزنيم، حقوقمان اينقدر است. فلاني و فلاني و فلاني و فلاني، بستگان و اطرافيان ما جاي ديگر هستند حقوقشان بيشتر است. آقاجون! او چه ميكند و تو چه ميكني؟ تو مغز نسل نو را داري. مغز نسل نو چه كار به شغلهاي ديگر دارد؟ به كارمان ايمان داشته باشيم. به كارمان ايمان داشته باشم و خيلي عنايت داشته باشيم.
خوب، اسلام براي بهداشت، براي بهداشت بدن، براي بهداشت تغذيه، بهداشت خاك، بهداشت در حج، در شهر، در لباس، در مسجد، در آب، در رود، در همه اينها نمونه دارد. من نمونههايش را برايتان ميگويم.
7- توجه پيامبر اسلام به بهداشت شخصي
1- اسلام و بهداشت بدن، شما حتماً از من شنيديد كه پيغمبر اسلام تابستان لباسهايش را در ديگ ميجوشاند. كنگرهاي بود اخلاق پزشكي، جمع زيادي از متخصصين و فوق تخصصهاي ايران بودند و جمعي هم از چندين كشور آمده بودند. من بنا بود آنجا سخنراني كنم. رفتم آنجا گفتم: آقاياني كه از شرق و غرب آمديد. متخصصها، الآن پزشكي داريم كه لباسهايش را در ديگ بجوشاند. پيغمبر ما تابستان لباسهايش را در ديگ ميجوشاند. يعني بالاترين درجهي بهداشت را پيغمبر ما عمل ميكرد. ما الان دندانپزشكي داريم كه مسواكش پشت گوشش باشد؟ و پيغمبر ما مسواكش پشت گوشش بود. مثل قلم نجارها كه… الآن پزشكي داريم كه اصرار كند لباسش سفيد باشد؟ لباس سفيد خيليها ميپوشند. اما اسلام ميگويد: لباس حتماً سفيد باشد كه اگر چرك شد، بفهميم چرك است. برويم بشوييم. ما لباس قهوهاي و مشكي و سُرمهاي كه هرچه چرك شد پيدا نباشد. اسلام ميگويد: رنگ لباس طوري باشد كه… شما ميدانيد كه اسلام راجع به رنگ يك آيه دارد، روانشناسي رنگها، («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ») (بقره/69) آيهي قرآن است. يعني آدم بايد رنگ لباس طوري باشد كه… اين چادر مشكي به خاطر اين است كه در خيابان شما جاذبه نداشته باشي. مردم را به خودت جذب نكني. يك خانم سر كلاس وقتي شاگردهايش دختر هستند، چرا لباس مشكي بپوشند؟ به چه دليل؟ خوب دختر ما سر كلاس شما آمده است. اين 5 ساعت بايد به سياه نگاه كند. وحشتش ميگيرد. تخته سياه را هم الآن سبز كردند. مدرسهاي كه مرد در آن نيست به چه دليل خانم چادر مشكي ميپوشد؟ چادر مشكي براي خيابان خوب است كه جاذبه را كم كند. سر كلاس بايد جاذبه بيشتر باشد. نه بيشتر باشد كه حالا حواس دختر هم بيشتر از آن طرف پرت شود. آخر گاهي وقتها ميگوييم: جاذبه زياد باشد. يك ساعتي خانم معلم دست ميكند، كه وقتي معلم درس ميدهد: سعديا مرد نكونام نميرد هرگز، عوض اينكه شعر يادشان بدهد ميگويند: عجب ساعتي! مي گويد: نامزدي است! ميگويد: برو بابا تعاوني آموزش و پرورش به او داده است. ميگويد: الكي بسته، كار نميكند خراب است. اين دارد ادبيات درس ميدهد. دخترها دارند ساعتش را قيمت ميكنند. نه! باز آنجا هرچيزي كه حواس را پرت كند، ممنوع است. سر نماز، سر تحصيل، آدم بايد تمركز فكر داشته باشد.
8- وضو و غسل براي بهداشت بدن
حالا، قرآن ميفرمايد:(«وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا») (مائده/6) در اسلام چقدر غسل داريم؟ حداقل، حداقل هفتهاي يك غسل مستحب است. غسل جمعه، چقدر هم غسل جمعه ثواب دارد. خيلي خسارت ميكنند آنهايي كه در خانهشان دوش دارند و غسل جمعه… دوش هم ميگيرد منتهي نيت غسل نميكند. اين ديگر خيلي خسارت است. خيلي خسارت است، آنهايي كه صورتش را مي شويد ولي قصد وضو نميكند. خوب تو كه وضو مي گيري. صورتت را كه شستي، خوب همينطور كه صورتت را ميشويي قصد وضو كن. وضو نور است. با نورانيت باش. يك مشت هم اينجا بريز. يك مشت هم اينجا بريز. اين يك دقيقه را به دو دقيقه تبديل كن. آدم هميشه با وضو باشد. آدم با وضو هميشه با نور است. حداقل غسلهاي مستحبي كه زياد داريم. حالا من نگرفتم. من يك وقت نماز هاي مستحبي را حساب كردم، كتابي هم نوشته بود در اين زمينه،350 رقم نماز مستحبي داريم. اما غسل مستحبي را نشمردم. ولي به هر مناسبتي غسل هست. حالا، اگر جنب بوديد، («فَاطَّهَّرُوا» )غسل مسئلهي بهداشت است. همين سدر زدن، اين خودش يك دنيايي است. پايان نامهي رسالهي دكترها است كه اين برگ سدر كه به بدن ميزنيم با پوست بدن چه ميكند؟ رابطهي پوست بدن با برگ سدر، اين يك پروژهي تحقيقاتي پزشك است.
غذاهايي كه اسمش در قرآن آمده است. اسم 9 درخت در قرآن آمده است. اين 9 درخت چيست؟ زيتون است. انجير است. انار است. انگور است. نميدانم خرما است. اين درختهايي كه در قرآن آمده است. دليل امتياز اين 9 ميوه برباقي ميوهها چيست؟ موز هم در قرآن آمده است. («وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ») (واقعه/29) («طَلْحٍ») يعني موز. مثلاً آبشار در قرآن آمده است. («وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ») (واقعه/31) چيزهايي كه قرآن روي آن عنايت دارد، آنوقت تازه در اينهايي هم كه اسم برده مثلاً انجير را يكبار اسم برده، زيتون را هفت بار، («وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ») (تين/1) («التِّينِ») يكبار زيتون هفت بار. اينها راحساب كنيم كه…
خدا رحمت كند يك مدير حوزهاي در حوزهي علميهاي كه درست كرده بود، در باغچهاش آن 9 درخت را ميكاشت. ميگفت: ميخواهم درختهايي كه اسمش در قرآن است، در اين باغچه چون اينجا مركز حوزهي علميه طلبهها است. در حوزهي علميه طلبهها… يعني باغچهي آخوندها هم بايد با باغچهي باقيها… بالاخره ما آخوند هستيم ديگر. همان درختهايي كه در قرآن اسمش آمده است در باغچهي حوزهي علميه… يعني طلبه بداند كه … بهداشت تن، مسئلهي سدر، مسئلهي كوتاه كردن ناخن، مسئلهي كوتاه كردن مو…
مسئلهي تغذيه، («مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُم») (بقره/57) غذاها بايد دلپسند باشد. قرآن ميگويد: اگر آب نبود، با خاك طيب تيمم كن. آخر بعضيها وقتي ميخواهند تيمم كنند،همان هرجا خاك بود چنين ميكنند. اميرالمومنين ديد يك كسي با خاك كوچه تيمم كرد. فرمود: چرا چنين كردي؟ گفت: آقا تيمم ميكنم. گفت: بيخود! شما با خاك كوچه تيمم ميكني؟ «نَهَى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع) أَنْ يَتَيَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِيق» (الكافي/ج3/ص62) «تراب طريق» يعني خاك جاده، با خاك جاده، خاك جاده هزار تا آلودگي دارد. قرآن ميگويد: («صَعيداً طَيِّبا») (نساء/43) («صعيد») از صعود يعني بالا، يعني قسمتهاي… يعني خاكي كه در دامنهي كوه است. قسمتهاي سر بالا، چون زبالهها و آبهاي آلوده همه سمت پايين ميآيند. قسمتهايي كه در دامنه هست آنها… شايد اينكه ميگويد: («صَعيداً طَيِّبا») وگرنه ميگفت: «ارضاً طيبا» شايد كلمهي («صعيد») به خاطر اين باشد كه خاكي كه در منطقهي بلندي باشد. يا اگر منطقهي بلندي هم در آن نباشد خود («طيب») طيب يعني دلپسند. بعد هم چرا به چشمت ميمالي؟ يعني تيمم اين است. شما دستت را روي خاك بزن. بعد هم به پيشانيات بمال. چشم من را ببينيد. چشم سالم است. آهان… تمام شد و رفت. خاك تميز به پيشاني، مثل اينكه آدم سرش را روي خاك مي گذارد ميگويد: «سبحان ربي الاعلي و بحمده» ما چه ميكنيم؟ ما خاك كوچه را چنين ميكنيم؟ بعد چنين ميكنيم. (خنده حضار) يعني هم خاكمان…
يك كسي دكتر رفت، گفت: چه شده است؟ گفت: ريشهايم درد ميكند. گفت: چه خوردي؟ گفت: نان يخ، گفت: هم مرضت با بقيه فرق ميكند. هم خوراكت! آنچه اسلام گفته خاك تميز، («صَعيداً طَيِّبا»)
در آميزش جنسي، در ايام خاص زن و شوهر حق ندارند كنار هم بروند. ماهي چند روز كه اينجا جايش در تلويزيون نيست. اما آن بخاطر مسئلهي بهداشتي است.
9- جايگاه بهداشت در احكام ديني
در حج، يكي از اعمال حج، نظافت است. همهي حاجيها بايد عيد قربان سرشان را تيغ بزنند. حاجيهايي كه سفر اولشان است. ناخنشان را بگيرند. سرشان را تيغ بزنند. در جهاد، فرمود: آب آشاميدني دشمن را مسموم نكنيد. حتي در جبهه اميرالمومنين تشنه شد. يك ظرف آب دادند. تا رفت بخورد ديد اين ظرف ترك دارد آب را پس داد. گفتند: چرا نخوردي؟ فرمود: ظرف بهداشتي نيست. خوب ظرف ترك دار، چرك درونش ميرود و بيرون نميآيد. آب هم آلوده ميشود. پس داد. گفتند: يا علي! ميدان جنگ است. فرمود: ميدان جنگ باشد. در ميدان جنگ هم علي، اميرالمومنين كار خلاف بهداشت نميكند.
در شهر داريم «بلدة طيبه» شهر بايد تميز باشد. شهر اسلامي بايد تميز باشد. لباس را… قرآن ميگويد: («وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»)(مدثر/4) ثياب، با (ث)، لباست را («فَطَهِّرْ») تطهير كن.
در مسجد، به ابراهيم و اسماعيل ميگويد: («طَهِّرا بَيْتِي») (بقره/125) حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل، مأمور هستند، كه به فرمان خدا مسجد الحرام را تميز كنند. چه خبر است؟ براي اينكه افرادي براي طواف و نماز ميآيند. حالا تطهير از شرك و غيره… اين تطهير جسمي است. و اما روح… «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِن الشرك» دل هم بايد از شرك پاك باشد. («ربنا وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا» )(حشر/10) در دل ما كينهي مومن نباشد. يعني هنر اسلام اين است كه بهداشت جسم را با بهداشت روح… آدمهايي داريم كه عمره ميرود. مكه ميرود. جمكران مي رود. دعا ميخواند. ذكر ميخواند. ورد ميخواند. ذكر ميگويد. صلوات ميفرستد. همهي كارهاي عبادي را ميكند. اما مثلاً سالها با خواهرش قهر است. با دختر عمويش قهر است. با فاميلهايش قهر است. چه شده؟ اين مرض روحي دارد. كينه دارد. حديث داريم دو تا مسلمان اگر با هم بد شدند، روز چهارم آشتي نكنند پيغمبر فرمود: اين دو تا مسلمان از دايرهي مسلماني بيرون بروند. مسلمان حداكثر كينهاش سه روز است. روز چهارم ظلم كردي عذر خواهي كن. او به تو ظلم كرده ببخشش. چه خبر است كينه؟ كينههاي اوه….! دو نفر را سراغ دارم، ميترسم اسمشان را ببرم بشناسيدشان. در مملكت دانه درشت هم هستند. يكي از آنها مرحوم شد. گفت: سلام، تا رفت دست بدهد، آن هم تا رفت دستش را كشيد. گفت: ميداني چرا دستم را كشيدم؟ گفت: چه؟ گفت: 11 سال پيش آمدم ديدنت بازديد من نيامدي. گفتيم: سركه هفت ساله شنيده بوديم، كينهي 11 ساله نديده بوديم. (خنده حضار) تو اينقدر كينهاي هستي؟ حيف سوادي كه داري. خيلي هم با سواد است. اوه… خيلي با سواد است. گفتم: حيف سواد تو! حديث داريم چند چيز را از بچهها ياد بگيريد. يكي اينكه بچهها با هم دعوا ميكنند، گريه ميكنند، به هم ميزنند بعد از نيم ساعت آشتي ميكنند. ميگويد: هم زود گريه كردن را از بچه ياد بگيريد. هم زود آشتي كردن را. كينه! «طَهِّرْ قَلْبِي مِن الشرك»(«لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا») (حشر/10) اين توجه به اينكه بهداشت بايد همه جانبه باشد. در همين كه انسان در راه صحت بدنش خرج كند، از آزاد كردن برده وقت مرگ اهميتش بيشتر است. «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَاف» (الكافي/ج4/ص53) چيزي كه به درد بدن بخورد اسراف نيست. گاهي وقتها ميگويند: آقا اين غذايي كه تو ميخوري اسراف است. نه! اگر چيزي به بدن مفيد بود، اسراف نيست. اسراف آن است كه آدم دور اندازد. چون اميرالمومنين فرمود: «لا خير في الحياة الا مع السلامة» آدم مريض خير از عمرش نميبيند. اسلام نظيف است. شما هم نظيف باشيد. به بهشت نميرود به جز نظيف. خدا جميل است. جمال را دوست دارد. خدا نظيف است. نظافت را دوست دارد. اسلام راجع به بهداشت، نظافت، حرف زياد دارد. پس آقايان پزشكها، 1- اينكه پهلوي شما آمده است نيامده پتو بخرد. به شما پناه برده. اينكه پهلوي شما امده خليفهي خداست. اگر با قرص و آمپول و تخصصت اين را نجات بدهي در عبادتهاي او شريك هستي. اين تذكراتي به پزشك. نگاه كاسبي به شغل نكنيم. اين يك مسئله است. مسئلهي دوم اينكه خودمان هم بايد دقتهايي بكنيم. علامت اسلام زيبايي است. گفتند: امام سجاد كجا نماز ميخواند، گفت: برويد فرشها را بو كنيد، آنجايي كه بوي عطر ميدهد آنجا جايي است كه امام سجاد نماز ميخواند. پيغمبر ما از يك كوچه كه ميرفت تا مدتي بوي عطرش در آن منطقه پيچيده بود. و پول عطر پيغمبر بيش از پول خوراك و لباسش بود. مسواكش پشت گوشش، تابستان لباسش را مي جوشاند. چندين هزار حديث راجع به غذا خوردن داريم. چه غذايي بخوريد. چه نخوريد. چه بخوريد؟ چه چيزي را با چه بخوريد. چه چيزي را با چه نخوريد. تمام اين حديثها دانه دانه رسالهي دكترا است. بعد از سي سال از انقلاب وقت آن است كه دانشكدههاي غذا شناسي و پزشكي بيايند، البته بعضي حديثها هم معتبر نيست. آن حديثهايي كه حديث قوي است و معتبر است، آن حديثها را بردارند، پژوهشگرهاي ما پژوهش كنند، كه به زماني برسد، كه حرف اول و آخر را در دنياي پزشكي ما بزنيم. بگوييم: اينكه شما ميگوييد اين است، اين است. اگر ميگويند: با چوبي كه مسواك ميكنيد خلال ميكنيد چوب انار نباشد، آزمايش نشان داد كه گرد درخت انار كه به لثه برسد مثلاً لثه ورم ميكند. اگر گفتند: سجده كن. آزمايش نشان داد بهترين وقتي كه خون به مغز ميرسد وقتي است كه انسان در حال سجده است. اگر ميگويند: اين وقت غذا بخور. اين وقت غذا نخور. اين رنگ را آره، اين رنگ را نه، تمام دستورات ما هر يك حديث معتبرش پايان نامهي رسالهي يك تحقيقات است. نميدانم ما زنده خواهيم بود يا نخواهيم بود. اگر هم ما مرديم اسلام جلوه خواهد كرد. چون قرآن گفته: زماني بيايد كه كرهي زمين به سمت اسلام برود. و اين به خاطر شكوفا شدن پژوهشهايي است كه از اسلام پرده برميدارد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 674