نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 689
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم «و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمد و آل بیته و بعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»
در ابتدا میخواهم به امام و رزمندگان و خانواده های شهدا و جانبازان و اسیران سلام گرمی بكنم. «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) مؤمن چند صفت دارد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مومنون/1)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9) «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» یكی از صفات مؤمنان این است كه امانات و پیمانها را مراعات میكنند. «الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2) مؤمنان كسانی هستند كه در نماز حال دارند و خاشع هستند و از لغو دوری میكنند و حق الناس و زكات میدهند و نسبت به مسائل شهوانی خودشان را حفظ میكنند و اگر شهوتی در بین بود، فقط ازدواج میكنند و غیر از این نیست. امانات و عهد را مراعات میكنند. بیت المال امانت است و در حفظ بیت المال افراد كمی مراعات میكنند و كسانی كه پشت ماشین خودشان مینشینند با زمانی كه پشت ماشین بیت المال مینشینند فرق دارند. افراد زیادی هستند كه ماشین خودشان را میخوابانند و از ماشین بیت المال استفاده میكنند. اگر ماشین شخصی باشد، در انتخاب جاده با ماشین بیت المال فرق میگذارند. در ماشین شخصی، جادهی ناهموار را انتخاب نمیكنند، اما ما در استفاده از آب و برق و قیر و خودكار و گونی و میز و نیمكت و كتاب كه جز اموال بیت المال است كوتاهی میكنیم. امیرالمؤمنین در خطبهی سوم میفرمایند: «یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ»(نهجالبلاغه، خطبه 3) بعضیها طوری از بیت المال مصرف میكنند و آن قدر حیف و میل میكنند كه انگار شتر به علف تازه رسیده است. مثلاً یك نفر سیگاری نیست و در جلسهای سیگار میبیند و میكشد. به حضرت علی گفتند: برای این كه بعضیها را ساكت كنی به آنها پول بده تا دور تو را گرفته و حكومتت زور پیدا كند. فرمود: باج بدهم؟ «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِِ»(نهجالبلاغه، خطبه 126) شما میگویید: با پای شرك به سراغ توحید بروم. شما میگویید: رشوه بدهم و پایه های حكومت اسلامی را با رشوه تقویت كنم؟ «لَوْ كَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَكَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌوَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَة وَ یُكْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ»(نهجالبلاغه، خطبه 126) اگر مالی برای خودم بود مساوی تقسیم میكردم «فَكَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ» تا چه رسد به این كه بیت المال است و برای خداست. «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌوَ إِسْرَافٌ» آگاه باشید به درستی كه پول دادن در غیر حق تبذیر و اسراف است. اسراف از گناهان كبیره است. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ كانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»(اسراء/27) كسی كه زیاد خرج میكند برادر آمریكا و برادر شیطان است. شما میگویید: برای سفت كردن پایه های حكومتی به كسانی پول و مال و مقام بدهم تا با من مخالفت نكنند؟ پایهی توحید را با پول و با رشوه سفت كنم؟ هرگز این كار را نمیكنم. «وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَة وَ یُكْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ» كسی كه میخواهد افراد را با پول از خود راضی گرداند، ممكن است در دنیا چند نفری از او راضی شوند ولی در آخرت باید جواب بدهد. یك نفر به امیر المؤمنین گفت: پولی به ما بده و امیرالمؤمنین فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَكُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ»(نهجالبلاغه، خطبه 232) پول نه ارث پدر من و نه ارث پدر تو است. «وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ» این برای همهی مسلمانان است «فشركتهم فی حربهم» اگر در جبهه رفتی حق داری بخواه، ی ولی اگر نرفتی هیچ حقی نداری. «فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَكُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ» دستچین آنها برای غیر دهانشان نیست. این پول حق رزمندگان است و حق رزمندگان را به تو نمیدهم. در یكی از جنگها تیری به یكی از اصحاب پیغمبر خورد و او شهید شد. مردم فوراً او را بر دست گرفتند و گفتند او شهید است. میخواستند تیرانداز را پیدا كنند كه نتوانستند و او فرار كرده بود. پیغمبر فرمودند: به او شهید نگویید. مردم گفتند: برای چه؟ گفت: چون عبایی كه بر دوش اوست از غنائم جنگی است. ضد انقلاب نیست و پیامبر فرمودند: چون عبای بیت المال را برداشته است، پس شهید نیست و پیامبر بر جنازهی او نماز نخواند. كارهای خدا خیلی دقیق است. یكی از یاران پیامبر این قدر خوب بود و پیامبر او را دوست داشت كه وقتی شهید شد، پیامبر جنازهاش را بر دوش گرفت. او را دفن كردند و مادرش گفت: خوشا به حال تو كه پیامبر جنازهات را بر دوش گرفت. مرگ بر تو گوارا باد. پیامبر گفت: این طور نگو. گفت: چرا نگویم؟ معلوم است خیلی خوب بوده است كه شما او را تشییع جنازهی كردهای. فرمودند: چون این فرد با خانوادهاش اخلاق خوب نداشته است، پس شب اول قبر عذاب و فشار قبر میبیند. پس كار من دلیل بر خوب بودن او نیست زیرا در خانه بد اخلاق بود. خداوند چیزهای دقیق و ظریفی را حساب میكند. وزیر به چوپان راه نداد و امام كاظم نیز به وزیر راه نداد. پرسید: چرا؟ و امام كار خودش را به یادش آورد. امام میگویند: تازه اگر به مكه بروی، خدا هم به تو راه نمیدهد و لبیك تو را جواب نمیدهد. چون تو او را راه ندادی، خدا هم تو را راه نمیدهد. پس از مدینه برو و چوپان را راضی كن. ابن یقطین وزیر شیعه و با وفای امام كاظم(ع) بودند. از مدینه به كوفه رفت و از چوپان عذرخواهی كرد. او وزیر بود اما امام كاظم به خاطر راه ندادن چوپان، او را راه نداد و مجبور به عذر خواهی كرد. رزمندهها در جبهه پیروز شدند و شخصی لباس خوبی پیدا كرد و پوشید. حضرت علی(ع) دستور درآوردن آن لباس را داد. گفتند: جنگ است. امام نپذیرفت و آنها نسبت به حضرت علی ناراحت شدند و نزد پیغمبر رفته و گفتند: حضرت علی همه چیزش خوب است، فقط یك خورده سخت گیر است. و اجازه نداد در جبهه لباس را بپوشیم و او خشك و خشن است. فرمودند: «فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج2، ص110) آدم در مال خدا باید خشن باشد. اگر میخواهی ببخشی از مال خودت ببخش. مثلا در یك صفحهی بزرگ، یك شماره تلفن یادداشت میكنید. خوب در صفحهی كوچك هم میتوان این را یادداشت كرد. نامه های اداری و نامه های حقوقی تقریباً نیم متر در نیم متر میباشند. یا اگر كسی سهمیهی كوپن را بیشتر از افراد خانوادهاش بگیرد، جایز نیست. با یك لیوان میتوان وضو گرفت، آب زیادی نباید ریخت. یك نفر از آب دریا برداشت كه بخورد، امیرالمؤمنین دیدند كه نصف آب زیادی را بر زمین ریخت. به او گفت: اسراف است. اگر زیاد است باید به دریا ریخت نه به خشكی كه اسراف میشود. به مشهد میرود، در راه در جنگل یا در كنار جاده، چای درست میكند و آب جوش را پای بوته میریزد و بوته خشك میشود. آیا برای تفریح میتوان هیزم روشن كرد؟ اگر بخاری روشن است و به مقدار كافی گرم شد، باید آن را خاموش یا كم كرد. یا این كه پرده را میكشند و چراغ روشن میكنند. میتوان پرده را كنار زد وچراغ را خاموش كرد. اجناس دولتی را میخرد و به بازار آزاد میفروشد، اگر خلاف مقررات دولت باشد شبهه دارد. گاهی افراد میخواهند با وضو باشند، آب میریزند و این اسراف است و حرام است ولی وضو مستحب است. یك افرادی هستند كه خودشان را مقدس معرفی میكنند، ولی به جای یك لیوان یا دو لیوان آب، پنج یا ده لیتر آب مصرف میكنند تا وضو بگیرند و به جای مستحب، حرام میكنند. حق مردم كه مشكل است، حق شخصی هم خیلی مشكل است. مثلاً در نماز میگویید «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6-5) یك نفر كه از شما طلبكار است، طلبش را میخواهد و میگوید: راضی نیستم. شما باید نماز خود را قطع كنید، طلب او را بدهید و دوباره از اول شروع كنید. حدیث است كه اگر داری و طلب مردم را ندهی، انگار هر شبی كه میخوابی دزد جاده هستی و گناه دزد را كردهای. مثل كسانی كه خمس بچه های سادات بر گردنشان هست و نمیدهند و كسی كه بیت المال نمیدهد، یعنی مال همه را نمیدهد. امیرالمؤمنین دید دخترش گردنبند دارد و ابن رافع خزانه دار بود. پرسید: گردنبند از كجا آمده است؟ گفت: از خزانه دار گرفتم. خزانه دار را فراخواند و پرسید: چرا گردنبند خزانه را به دختر من دادهای؟ گفت: 1- دختر علی بود 2- شب عید قربان بود. 3- برای سه شب عاریه كرده بود 4- من ضامن هستم. امیرالمؤمنین فرمودند كه نباید این كار را میكردی. «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ»(نهجالبلاغه، خطبه 15) به خدا قسم پولهایی كه بی خودی به كار رفته باشد، حتی اگر با آن پول ازدواج هم شده باشد، برمی گردانم و ازدواج را به هم میزنم. اگر خرید و فروش هم شده باشد، آن را بر هم میزنم. دستمال كاغذی یكی كافیست، ولی چند تا بیرون میكشیم، چرا؟ میخواهد آب هویج را با آب میوه گیری بگیرد. هویج را كه شست آیا میتواند آبش را در جوی بریزد؟ یا پای درخت بریزد؟ این حق همهی جمعیت است و این دزدی و غصب است. عدهای نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: به ما پول بده. فرمودند: ندارم. گفتند: به ما بده. گفتند: بیا فردا به دزدی برویم. من سهم خودم را به تو میدهم. گفتند: نه آقا. حضرت فرمودند: چطور من میخواهم حق یك نفر را بدزدم جواب منفی میدهید و حال میخواهید حق همه را بدزدم؟ یك نفر با میخ یا سیخ و ذغال یادگاری مینویسد. یعنی بعداً مردم بفهمند این فرد مثلاً محسن قرائتی خائن به مملكت است. یعنی این مسجد و دیوار پاك و سالم بود، از پایه درست بود و من آن را كثیف كردم. پاركها باید تمیز باشد. آب در جوی ها باید مثل اشك چشم تمیز باشد، ولی حالا این آبها مثل ارده است. اگر ما مسلمان بودیم این طور نبود. خوب ما مسلمان هستیم ولی این كه چه مسلمانی هستیم مهم است. روحیه و قلب و ایمان خوب است، اما كارهای ما چطور است؟ مثلاً یك نفر روی خاك نماز میخواند. میگویند: روی فرش نماز بخوان. میگوید: من خاكی هستم. ولی این لباس لباس بیت المال است، اگر میخواهد خاكی باشد باید لخت شده و روی خاك بغلتد. چون لباس برای بیت المال است و باید روی فرش یا كاغذ و مقوا بایستد. مثلا ما پردههایی را كه برای تشریف فرمایی و خیر مقدم مینویسیم باید طوری باشد كه هر بار برای هر نفر پارچهی جدیدی ننویسیم و هزینهی بی خود مصرف نشود. میتوانیم جای اسمها را خالی بگذاریم تا هر بار برای هركدام پارچهی جدیدی نیاز نباشد. وقتی میتوان نیم متر پارچه را عوض كرد، نباید 20 متر پارچه را عوض كرد. نوك قلمت را تیز كن و سطرها راتنگتر بنویسید تا بیت المال حرام نشود. امیرالمؤمنین به اشعث بن قیس، عامل آذربایجان مینویسند: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَیْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِی عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَیْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ»(نهجالبلاغه، نامه 5) این حكومت تو طعمهی تو نیست. امانتی به گردن توست «و انت مسترعی» و تو رعایت كنندهای. تو حق نداری به رأی خودت عمل كنی. اگرخودكار بانك صادرات با بانك ملی برده شود، یا مهر این مسجد به آن مسجد برده شود، نماز باطل میشود. یك نفر زیلوی مسجد را به هیئت ابوالفضل برده بود و روی آن با كفش سینه میزدند. آیت الله محل به رئیس هیئت گفت: زیلوی مسجد را به هیئت میآوری حرام است. فرد گفت: ابوالفضل دست های خود را برای خدا داد. حالا خدا زیلویش را برای ابوالفضل نمیدهد؟ ابوالفضل دست هایش را برای خدا داد كه كسی خلاف شرع انجام ندهد. «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ»(نهجالبلاغه، نامه 5)ای خزینه دار مواظب باش كه خوب تقسیم كنی. مسئلهی اصلی جنگ است و بعد از آن اقتصاد است. یك گندم یك فشنگ است. در بیت المال باید دقت كرد. اگر كمكی به دولت نمیكنند، ضرر نیز نباید بزنند. یخبندان است و به چرخ زنجیر بستهای ولی بعد از آن باید زنجیر را باز كنی، زیرا برای آسفالت استهلاك به وجود میآورد. ما سالی هزار نفر به خاطر بد رانندگی كردن دست و پا شكستهی افراد داریم و این افراد كه به بیمارستان میروند، دارو میخواهند و دارو باید از خارج آورده شود و این باعث وابستگی ما به آمریكا میشود. مثلاً اگر شما بادامی را با دندان بشكنید، دندان ترك میخورد و سیاه میشود و كرم میخورد و گود میشود. موادی كه دندان را با آن پر میكنند، باید از خارج بیاید و این وابستگی است. با این چیزهاست كه ارز و پولمان به خارج از كشور میرود. بعضی از شهرها لحاف چهل تكه میدوختند. با پارچههایی كه سر قیچی زیاد میآمد، لحاف درست میكردند. این خیلی خوب است و امیرالمؤمنین همین را میگفتند. در خود پادگانها خیلی چیزها حرام میشود، چون چیزهای زیادی میپزند. در خود نهادها هم گاهی ولخرجی میشود. مردم ندارند و در صف میایستند، ما در محاصرهی اقتصادی هستیم. آنهایی كه به جنگ رفتند مسئلهی جنگ را حل میكنند، ولی اینهایی كه هستند باید كم مصرف كنند. چراغ های زیادی را خاموش كنند. سماور جوش آمد از برق بكشید. نباید هشت ساعت بجوشد. البته اگر اتوماتیك باشد خودش خاموش میشود. ولی اگر میتوانیم حتی ده دقیقه مصرف را كمتر كنیم، باید این كار را بكنیم. پیغمبر مهمانی داشتند. وقتی مهمانها رفتند ته بشقابها را پاك كردند و با زن و بچهشان همان را خوردند. چون دور ریختن اسراف است. بدون اجازهی مسئولین نمیشود ماشین اداره را برداشت و استفاده كرد. یك نفر هست كه برق و آب را مصرف میكند، میگوید: چشمم كور، پولش را میدهم، ولی باید بداند كه او ضامن است، چون اگر زیاد مصرف كند به افرادی آب نمیرسد. مثل این كه به چشمش بزند و بگوید چشم خودم است كه اگر این كار را بكند به جهنم میرود و گناه كرده است. كشاورز نیست ولی به اسم كشاورز تراكتور گرفته و در بازار میفروشد و این گناه كرده است. امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ عِنْدَ مَنْ یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوف»(كافى، ج4، ص25) اگر به فكر بقاء اسلام و مسلمین هستید، اموال را به كسانی بدهید كه طرفدار حق باشند. از امام علی اضافه خواستند، گفت: جمعه بیایید. جمعه او را به نماز جمعه برد و گفت: اینكه تو اضافه میخواهی، یعنی اینكه حق این مردم را بدزدم. آیا اجازه میدهی؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِی هَذِهِ وَ رِحْلَتِی وَ رَاحِلَتِیها هِیَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَیْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِی مِنَ الْخَائِنِینَ»(المناقب، ج2، ص98) به شهر شما با این شمال و رحله و راحله وارد شدم. اگر به غیر آن چه با آن داخل شدم خارج شوم، من از خائنین هستم. اگر با ژیان آمدم و باپیكان رفتم، یا با پیكان آمدم و با بنز رفتم، یا با زیلو آمدم و با قالی میروم، معلوم میشود از جایی برداشتم و در قانون اساسی داریم كه وكلا و وزرا وقتی به این مقام رسیدند، باید صورت اموالشان را به دولت نشان بدهند. وقتی استعفا دادند نیز انجام چنین كاری واجب است. ترقی مال شخصی طوری نیست، چون آجیل فروش هم در همین مدت ممكن است به مكه یا كربلا برود یا فرشی و یخچالی بخرد. زندگی در حد طبیعیاش اشكالی ندارد. نمیشود گفت: كه چرا یخچال هفت فوت شما نه فوت شده است؟ چون این حالت ممكن است برای لبو فروش هم به وجود بیاید. اگر دیدیم كه اگر این رئیس نبود به این درجه نمیرسید، این خائن است. «فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی مَنْ لَا یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ لَا یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ”(كافى، ج4، ص25) اگر فناء اسلام را خواستی، مال را به دست كسی كه حق را نمیشناسد و به آن عمل نمیكند بسپار. رمز حیات اسلام این است كه بیت المال باید دست عادل باشد. و رمز سقوط اسلام این است كه بیت المال دست فاسق و فاسد باشد. این سخن از حضرت علی(ع) میباشد. «بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ» این است كه مال در دست افراد عادل و صالح باشد. اگر میگذاشتند علی حكومت میكرد، اسلام به جاهای خیلی خوبی میكشید. بعد از امیرالمؤمنین امام حسن(ع) بود و بعد از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) بود. امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) هم به ترتیب به امامت رسیدند. «أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَة»(إقبالالأعمال، ص297) اگر میگذاشتند كه اسلام در دست امامان معصوم باشد، نباید انتظار میداشتیم بعد از هزار سال بوی اسلام به دماغ ما بخورد. علامه امینی در الغدیر جلد هشتم فرمودند: صد و بیست و شش میلیون و هفت صد و هفتاد درهم و چهار میلیون وسیصد و ده دینار، بعضی از خلفایی كه میگفتند خلیفهی اسلام و مسلمانان هستند، قارون وار جمع كردند و به اطرافیانشان دادند و آمار جمع كردند كه كدام خلیفه به چه كسی داد. راه آهن بیت المال است. راه آهن سالیانه حدود پنج میلیون نفر را به اطراف میبرد. ساختمان راه آهن طوری است كه در آن نمیتواناش رشته خورد و نمیتوان در دستشویی استفادهی زیادی از آب كرد. چون ظرفیتش كم است. رئیس شركت واحد و قطار شهرداریها گله دارند. كسانی كه سر كلاس مینشینند معلم و كتابخانه از بیت المال است. اتو و بخاری از بیت المال است. كتابهایی كه چاپ میشود، حقوق معلم و آب و برق مدرسه برای بیت المال است و افرادی كه خوب درس نمیخوانند، به بیت المال خیانت میكنند. بیت المال فقط به پاره كردن ورق اداره نیست. یك دانشجو و یك سرباز و محصلین كلی خرجشان میشود. یك نفر متخصص نیز كلی پول برایش صرف شده تا دكتر و مهندس شده است. شمایی هم كه به آن انگی میزنید و یا خانه نشین و فلجش میكنید به بیت المال خیانت كردهاید. نباید گفت: من حزب اللهی هستم و اینها خطوطشان معلوم نیست و باید كنار بروند. درست است كه شما حزب اللهی هستید ولی از شما پول گرفته شده كه این فرد متخصص شده است. اگر میتوانی او را به كار بگیری، نباید با انگ و فحش و لكه دار كردن و یا تهمت او را كنار بزنی، كه اگر چنین كنی حزب اللهی نیستی. درست است پول حزب اللهی را خورده تا متخصص شده ولی باید حزب اللهی از آن حمایت لازم را بكند. گاهی این قدر فاسدند كه عدس پاك كردن را هم نمیشود به آنها سپرد. انسان میترسد در عدسها نفوذ كنند. گاهی اگر كار كلیدی نباشد، میتوان از آنها استفاده كرد. باید فرد را ارشاد كرد كه اگر ارشاد نكنیم خیانت به بیت المال است. ما باید به سوی این برویم كه در بیت المال دقت كنیم. گاهی افراد بیجا قرار میگیرند، این نیز خیانت به بیت المال است. مثلاً در غیر پست خود قرار میگیرد، این نیز خیانت است. نباید دل آدم بسوزد، باید برای مردم دلش بسوزد. در زمان پیامبر گفتند: آیهای را بخوان، گفت: نمیتوانم. به چند نفر دادند و نشد. در آخر به امیرالمؤمنین دادند، پیامبر نگفت: اگر از این فرد بگیریم در ذوقش میخورد. اگر پستی را بی جا دادید، باید آن را پس بگیرید. یك نفر پیرمرد از روحانیون در یك جای حساس دست و پا نداشت و نمیتوانست صحبت كند ولی با تقوا هم بود. سخنران نبود و ضعیف بود كه او را در جای حساسی پیش نماز كردند. گفتم: این نمیتواند سخنرانی كند. گفتند: حساب كردیم این سید 11پسر دارد و فقیر است و نمیتواند پول در بیاورد و خرج زن و بچهاش بكند، برای همین ما او را آوردیم. . . اما افكار جوانها بیت المال است. نباید آدم برای دلسوزی جلوی رشد جمعیت را بگیرد. نسل و جمهوری اسلامی امانت است. «من تقدم علی قوم و هو فیهم و هو افضل فقد خان الله و رسوله و المؤمنین» اگر كسی در جایی ایستاده كه میداند كسی هست كه از او بهتراست، ولی كنار نرود، به خدا و رسول و مؤمنین خیانت كرده است. مثلاً شما نمرهی ده میگیری و میبینی كه او 17 میگیرد اما باز هم كنار نمیروی. تو با این كار به خدا و رسول و مؤمنین خیانت كردهای. مواظب باشیم كه رودربایستی نكرده و قاطع باشیم. سرایدار مدرسه، وقتی برف میآید برف طاق خانهاش را پایین میریزد ولی بقیه را پایین نمیریزد. میگوید: این جا زن و بچهام هستند. این سرایدار متدینی نیست. به خاطر زن و دو فرزندش كاری به500 نفر دیگر ندارد. اگر كسی مكتبی بود، میگوید: چون آنجا تعداد بیشتر است، اول به آن جا میرسم. بیت المال باید دست كسی باشد كه اگر گوسفند را دادند كه تقسیم كند، قسمت های كبابیش را برای خودش نبرد و شاید اصلاً چنین كسی موجود نباشد. امام فرمودند: حقش این است كه مدرسها به مجلس بروند. چون مدرسها نیستند كسانی بروند كه به مدرسها بخورند و به آن درجه نزدیك باشد. اتلاف نیرو بیت المال است. اگر انسان از عمرش استفاده نكند، نه تنها برق و آب و آسفالت و غیره را حرام كرده است، خورشید را نیز معطل كرده است. چون خورشید به خاطر تو میتابد. تو كه حرام شدی، خورشید هم حرام شده است. زمین و حیوانها و انسانها و جنگلها و ابر و باد و خورشید و فلك همه معطل هستند. اگر در خط خدا نباشی، تمام فلك فلج میشود. ظلم به بیت المال، ظلم به آفرینش است. قرآن میگوید: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»(بقره/29) هستی برای تو و برای نزدیكی تو به خداست. هر روز كه تو معطل هستی، هستی معطل است. هستی برای نزدیكی تو به خداست. دنیا میدان رشد است و آخور و آبشخور و میكده نیست. بعضی از مردم حركاتشان رو به جلو است. به قول قرآن «رَبِّ زِدْنی عِلْماً»(طه/114) علمشان روز به روز زیاد میشود. «زِدْناهُمْ هُدىً»(كهف/13) هدایتشان زیاد میشود. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»(بقره/51) «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ»(بقره/64) مردم روز به روز به خدا نزدیك میشوند. بعضی «كَحِمَارِ الطَّاحُونَة» مانند الاغ كه میگردد همیشه همین گونه است. مثلاً ده هزارتومان از مال من آتش گرفته است، اگر ده دقیقه دیر كند، سی هزار تومان از مالش از بین میرود و اگر بیست دقیقه دیر بیاد، چهل هزار تومان مالش از بین میرود. ماشینهایی كه به ماشین آتش نشانی راه نمیدهند، ضامن مال های اضافی سوختهی من هستند. آن كسی كه در جاده گاز میدهد و خاك روی عمامهی من مینشیند ضامن پودر مصرف شده برای آن است. اگر كسی پوست هندوانه و و خیاری پرت كرد، ضامن است. یا اگر زباله انداخت، ضامن است. باید ظرف نان و بقیهی آشغالها جدا باشد. اگر یك سیر نان در سطل زباله بریزد به اقتصاد مملكت خیانت كرده است. گاز زیادی به ماشین بیت المال دادند باعث میشود كه لنت آن ساییده شود و این وابستگی به آمریكا است. از اموال عمومی مسجد نمیتوان استفاده كرد و نمیتوان در مسجد میخ كوبید. اگر عزاداری موجب خراب شدن مسجد بشود، ضامن هستی. دكتر در بیمارستان دارو میدهد. اگر مریض با هفت قرص خوب میشود اما دكتر 10 قرص بدهد و مریض هم به سفارش دكتر بخورد، این دكتر بیت المال را حرام كرده و ضامن است. باید صرفه جویی در اموال خودمان و بخصوص در اموال عمومی را بكنیم. سلام و درود بر پدران و مادران قدیمی ما كه لباس را پوشیده و بعد پشت و رو میكردند و میپوشیدند و بعد قیچی كرده و دستگیره درست میكردند و بعد تخته گیوه درست یا زیلو درست میكردند و تا آخر از آن استفاده میكردند و ما خیلی ولخرجی میكنیم. من دو بار كفشم پاره شد، دنبال واكسی و كفاشی میگشتم. حزب اللهیها گفتند: رها كن و برایم كفش خریدند. رهبر ما فرمودند: این قدر لباسم را وصله كردم كه از وصله كننده خجالت میكشم اما من بعد از دو بار جرأت نكردم و كفشم را دور انداختم. اسم یك نفر محرم بود. میگفت: دیوانه شده محرم در ماه محّرم از عشق حسین. رفیقش گفت: در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم. در اتاق یك ساعت دیواری بس است. یك آینه و یك كفش بس است. فردی میگفت: در روستایی بچه های مدرسه در كپر بوده و پا برهنه سر كلاس میآمدند. اینها خشك شده بودند. پسری بود كه چیزی نداشت بخورد. گاهی وقتی انسان از خانهاش منتقل میشود، میفهمد چقدر چیز كهنه دارد. بسیاری از روستاها بخاری ندارند. در عیدها ولخرجی میشود. در عید لباس نپوشید، چیزی نمیشود. آسمان به زمین نمیآید. ما كه با این همه مجروح و اسیر عید نداریم. ان شاءالله عید ما روز سقوط صدام است. خدایا، به حق محمد و آل محمد گناهان كبیرهای را كه بر اثر اسراف كردهایم بیامرز. امام در تحریر اسراف را گناه كبیره اعلام میكند كه همهی ما آن را انجام میدهیم و از همهی اسرافها بالاتر، اسراف بر خودمان است. «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ»(زمر/53) از عمرمان استفاده نكردیم. روز قیامت حسرت میخوریم. رزمندگان عزیز كجا رفتند و ما كجا هستیم؟ مواظب باشیم خودمان هم حرام شدیم. «والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 689