نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 692
1- بيماري روحي، بدتر از بيماري جسمي 2- خطر تأخير در درمان، يا كوچك شمردن بيماري گناه 3- دوري از ملامت بيماران روحي 4- نرخ ما چقدر است؟ 5- شيوهي ستيز و گريز، در برابر بيماري گناه 6- برگزاري مناظره، به جاي القاي شبهه 7- محاسبه اعمال در دنيا، پيش از حساب قيامت 8- محروم شدن از بهشت، به خاطر بيماريهاي روحي
موضوع: بيماري گناه، راههاي پيشگيري و درمان(1)
تاريخ پخش: 09/05/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثهاي رمضان 91 در استان مازندران ضبط ميشود، موضوع بحث: گناهشناسي و فرار از گناه. انواع گناه، انواع فرار، راه فرار، چطور آدم گناهكار ميشود. چه كنيم كه نشويم؟ وظيفهي ما چيست؟ پيرامون مسائل گناه است.
بحث امروز ما اين است كه گناه يك بيماري است. بيماري گناه با بيماري جسمي يك تفاوتهايي دارد كه اينجا من خدمت شما بگويم. حدود بيست تفاوت دارد كه اول بدانيم بيماري است. چون گاهي آدم گناه ميكند، ميگويد: طوري نيست. چيزي نيست. ببينيد يك پشه كه در اتاق ميآيد، ميگوييم: چيزي نيست. اما اگر بگوييم: آقا اين پشه نبود، مار بود. مار! حساس ميشود. ما گاهي وقتها بيماريهاي بدني را بيماري ميدانيم. بيماريهاي روحي را بيماري نميدانيم. چون بيماري نميدانيم سراغ مداوايش هم نميرويم. حالا موضوع بحث ما اين است.
1- بيماري روحي، بدتر از بيماري جسمي
گناه بيماري است و گناهكار بيمار است. يك روايت داريم كه ميفرمايد: «إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَة» (بحارالانوار/ج69/ص53) بيپولي، يك بلا است. خيلي خوب، «وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ مَرَضُ الْبَدَن» بدتر از بيپولي بيماري بدن است. «وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ» بدتر از بيماري جسمي، بيماري قلبي است. بيپولي بد، بدتر از بيپولي بيماري، بدتر از بيماري، گناهكار شدن. «وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَال» نعمت، پول داشتن است. «وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَن» بهتر از پول داشتن، سلامتي است. «وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْب» بهتر از سلامتي تقوا است.
پس يك منحني رو به بالا و پايين هست. بيپولي، بدتر از آن، بيماري، بدتر از آن خلافكاري. از آن طرف سر بالا. سرمايه نعمت است. بالاتر از سرمايه، سلامتي جسم، بالاتر از سلامتي جسم، تقوا است. بيپولي، بيماري، خلافكاري، بد، بدتر، بد بدتر! كامل، كاملتر، كامل كامل! حديث است.
اين آيه را حفظ كنيد. (في قُلُوبِهِمْ مَرَض) (بقره/10) اينها مرض قلبي دارند. چه كسي ندارد؟ نميتواند يك كسي را كه ببخشد. حالا يك جسارتي كرده، او را ببخش. نميتوانم او را ببخشم. حريف خودم نميشوم. نميتوانم، يعني مثل لكي كه به پارچه ميافتد ديگر هرچه صابونش ميزني، پاك نميشود. اين بيماري است.
قرآن ميفرمايد: (إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ) (شعراء/89) كساني كه با قلب سالم، با روح پاك، تكبر ندارند. وقتي به او ميگويند: اين عيب را داري، ميگويد: چشم! نميگويد: من اين عيب را دارم؟ خودت اين عيب را داري. ننهات اين عيب را دارد. بابات اين عيب را دارد. جد و آبادت! بابا… از چيزي نميگذرد. مثل كساني كه رودهي تنگ دارند. اينهايي كه رودهشان تنگ است، يك هسته انار در آن گير ميكند. لاستيك دوچرخه چون ضعيف است در يك دستانداز، تاب برميدارد. لاستيك تراكتور از همه موجها رد ميشود و تاب هم برنميدارد. بعضيها روحشان بزرگ است، مثل لاستيك تراكتور. بعضيها روحشان كوچك است، مثل لاستيك دوچرخه! اين سعه صدر، حالا فحش داده، خلاص! ماه رمضان، مگر ماه عفو خدا نيست؟ اگر خدا ميليون ميليون ميبخشد، حالا من هم تك تك ببخشم.
نكاتي كه هست:
2- خطر تأخير در درمان، يا كوچك شمردن بيماري گناه
1- بيماري را سبك نشماريم. نگوييم: حالا شوخي كرديم. ببين شوخي كردي ولي آبروي يك كسي رفت. چه بگويي، شوخي كردم و چه بگويي جدي كردم، با اين شوخي طرف خراب شد. مثل اينكه من يك طلا بردارم، مثلاً يك سيخ طلايي، در چشم كسي بزنم. بگويد: آخ كور شدم. بگويم: طلا بود. حالا يا طلا بود، يا ميخ بود. ما كور شديم. نميشود گفت: حالا طلا بود. چه طلا بود، چه ميخ بود، كور شد! چه شوخي بود، چه جدي! آبروي طرف رفت. بيماري را سبك نشماريم.
2- گاهي وقتها دكتر ميگويد كه: چرا دير آمدي؟ اگر زودتر آمده بودي، خود بنده پارسال دو سه روز كه روزه گرفتم، دكتر گفت: ديگر نبايد روزه بگيري. قندت بالا است، خطرناك است. گفتيم آخر، گفت: ببين تقصير خودت است. اگر قبل از ماه رمضان ميآمدي، من قند تو را كنترل ميكردم روزههايت را ميگرفتي. دير آمدي حالا بايد روزه بخوري. گاهي وقتها ميگويند: دير آمدي. همين كه اين دختر و پسر، شما نگاه ميكنيد در معرض خطر هستند، آنها را حفظ كنيد. نگوييد: حالا جواني است. حالا اينها بچه هستند. اين كه ميگوييم: بچه هستند. بچه نيست، خوب هم ميفهمد.
گاهي وقتها ميبيني خانم راه ميرود، ميگوييم: خانم اين دخترت، خيلي بد وضعي دارد. ميگويد: هنوز نه سالش نشده، اين يك ماه ديگر نه سالش ميشود. خانم! اگر يك كسي سيگار ميكشد، يا ترياك ميكشد، بگوييم: آقا اين هفت ماه ديگر 15 ساله ميشود، به او ميگويم: نكش. آخر اگر كسي معتاد به ترياك شد ديگر نميشود گفت: بايست! ترمز نيست كه پايمان را بگذاريم بايستد. اگر روح به يك چيزي عادت كرد، ديگر برگشتن اين مشكل است.
حديث داريم وقتي بچه سه ساله ميشود اين كلمه را به او ياد بدهيد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»! هفت ماه و بيست روز كه گذشت، ميشود سه سال و هفت ماه و بيست روز. بگوييد: محمد رسول الله! (صلوات حضار) همينطور قدم به قدم، بعد او را بنشان نماز تو را ببيند. بعد صورتش را بشويد. ماه رمضان كه هست بگو: خوب ميخواهيم برويم افطار كنيم. همان ناهار هم كه به او ميدهي بگو: ببين تا حالا روزه بودي، الآن افطار كن. بعد از ناهار بگو: خوب حالا روزه باش. دوباره عصر آب ميخواهد، به او آب بده و بگو: افطار كن. يعني كلمهي روزه، كلمهي افطار، از بچگي. امامان ما ميگفتند: ما بچههايمان را از هفت سالگي به نماز وادار ميكرديم. نميشود دختر تا ده روز به نه سالگياش لخت در خيابان برود، بعد سر نه سالگي بگوييم، به راست راست، به چپ چپ! پادگان كه نيست. اين را معتاد كردي. ديگر اين حجابدار نميشود. بيماري را، مرض را جدي بگيريد. كوچك نشماريد.
2- گاهي مرض واگير دار است. يك كلمهاي كه مرد به خانمش ميگويد، يا خانم به مرد ميگويد در خانه، كه اين كلمه زشت است، بچه ياد ميگيرد. بچه نگاه ميكند و ديد مامان به بابا چه گفت. بابا به مامان چه گفت. حرف نزن، خوب اين تشر را بچه ياد ميگيرد. واگيردار است. اين هم فردا در خانهي شوهرش ميگويد: حرف نزن! گاهي بيماري واگير است. در محيط بيماري نرويم. اگر گفتند اين بيمارستان، مثلاً گاهي ميگويند: آقا اصلاً با اين لباس نميتواني در فلان اتاق بيمارستان بروي. اين دختر برود خانهي دختر عمويش و برگردد طور ديگري ميشود. اين خانم برود خانهي برادرش و برگردد واگير مي كند. بعد ميآيد ميگويد: اين چه زندگي است؟ شوهر خواهر من ماشين خريده، شوهر خواهر من خانه خريده. شوهر خواهرم… هي شوهر خواهرش را ميزند در كلهي شوهرش! بعضي وقتها بيماري واگير دارد. بايد از محيط بيماري دور شويم. از محيط بيماري دور شويد. ميداني كه اگر با اين رفيق شوي، اين تو را آلوده ميكند. ديگران هم آلوده كرده است.
3- دوري از ملامت بيماران روحي
4- بيمار را ملامت نكنيد. دكتر وقتي بالاي سر بيمار ميآيد، نميگويد: خاك بر سرت كند. بدبخت، ذليل، بابا بيمار است، مسخرهاش نكن. بيمارياش را دوا كن. به بيمار توهين نكنيد. به خلافكار هم، خلافكار را توبيخ نكن. رفتي كفتر پراني ميكني؟ خاك بر سرت كنند، در پشت بام كفتر پراني ميكني؟! ببين آن عشقي كه در سر او است، در سر تو هم باشد تو هم ميروي پشت بام. بيمار را ملامت نكنيد. گناهكار را ملامت نكنيد.
از قرآن بخوانم. قرآن يك آيه دارد ميگويد: (قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالينَ) (شعرا/168) من با خودت خوب هستم، عملت خوب نيست. حديث داريم خداوند آدمهايي را دوست دارد، عمل آنها را دوست ندارد. ميگويد: اين بندهي خوب من است. منتهي حالا اين كلمه را نبايد بگويد، اين حرف را نبايد بزند. اين غذا را نبايد بخورد. من اين را دوست دارم. حديث داريم. كه خدا ميگويد: من افرادي را دوست دارم. كارش خراب است ولي خودش آدم خوبي است. مثل اينكه يك خانهي خرابي است، ولي خوب لوسترش خوب است، قالياش خوب است. چيزهاي در خانه خوب است، حالا خشتهايش پوسيده است. يا به عكس! خانه سالم است، حالا مثلاً اين كثيف است.
5- بعضي بيماريها ناپيدا است، يا علائم آن دير پيدا ميشود. بعضي بيماريها ناپيدا است. بعضي گناهان ناپيدا است. آدم گناه ميكند، ناپيدا است. توجيه هم ميكند ميگويد كه: خواهر و برادر هستيم. به هواي اينكه خواهر و برادر هستيم، ديگر حالا با هم ميگويند و ميخندند، خوب اين خواهر و برادري يك سرپوش است. بعضي بيماريها پيدا نيست. آدم خودش هم نميفهمد.
خدا شهيد مطهري را رحمت كند. من اين حرف را از ايشان شنيدم. در كتابهايش نديدم ولي از خودش در يك جايي بوديم شنيدم كه ميگفت: هركس ميخواهد ببيند بيمار هست يا نه، ببيند چه خوابي ميبيند. خيلي آدمهايي كه در روز خيلي هم آدمهاي خوب و مقدس و محترمي هستند، در خواب ميبيند كشت، برد، زد. يك كارهاي بدي كرد. اينكه در خواب اين خواب را ميبيند، پيداست اين همان است. اگر در بيداري دست از پا خطا نميكند در رودروايسي گير كرده است.
4- نرخ ما چقدر است؟
الآن نرخ بنده چند است. شما حجتالاسلام هستي، معلم قرآن هستي، آخوندي، ريش سفيد هستي، خوب همهي اينها هست. بعد شما ميگويي: آقاي قرائتي اين گوسفند را تقسيم كن، گوشتش را تقسيم كن. تا گوسفند را ميكشم گوشتش را تقسيم كنم، كبابياش را ميبرم در يخچال براي خودم! ميگويند: اُ… ديدي چه شد؟ در تقسيم يك بزغاله عادل نبودي. همهي اينكه صل علي محمد، يار امام خوش آمد! همه پوچ! يك بز به تو دادند تقسيم كني، كبابيهايش را براي خودت برداشتي. نرخ تو يك بزغاله است. حديث داريم هركس ميخواهد ببيند نرخش چند است، ببيند كجا خلاف ميكند. اگر سر يك بز خلاف كرد، يك بزغاله! اگر نه، من براي بزغاله گناه نميكنم، اگر يك سكه بيايد شايد چند تا دروغ بگويم. پس شما هم يك سكه ميارزي. اگر گفت: نه، من اگر ده تا سكه هم بدهند يك دروغ ميگويم. پس شما هم ده سكه ميارزي. اميرالمؤمنين چقدر ميارزد؟ اميرالمؤمنين فرمود: اگر كرهي زمين را به من بدهند خلاف نميكنم. «اقاليم سبعه» اگر حكومت دنيا را به من بدهند، خلاف نميكنم. يعني نرخ من از دنيا بيشتر است. آدم هم هست يك بستني به او بدهي شانزده تا دروغ برايت ميگويد.
6- تلقين، بيماري ميآورد. گاهي آدم يك حرفهايي را ميگويد و ميگويد، تلقين ميكند. من يك شب در اتاق نشسته بودم. خانواده هم نبود. فقط من بودم و پاسدارم. دو نفري، با پاسدارم شوخي كردم. گفتم: آقاي پاسدار، يك بيماري داريم، يك جنون داريم، جنون ادواري، يعني آدم در يك لحظه، يك سه دقيقه ديوانه ميشود. يك هفت دقيقه ديوانه ميشود. در يك لحظه ديوانه ميشود. نكند امشب تو يك پنج دقيقه ديوانه شوي، در خانه هيچكس نيست بلند شوي من را بكشي. جنون لحظهاي نكند امشب بيايد، هيچكس در خانه نيست. گفت: نه، خواهش ميكنم. اين حرفها چيه؟
شام خورديم و خوابيديم، يك مدتي كه خوابيديم ديدم اين پاسدار صدا ميزند. حاج آقا حاج آقا، بلند شو! گفتم: چه كار داري؟ گفت: بلند شو در اتاق برو و آن در را هم ببند. مثل اينكه آن جنون ادواري دارد ميآيد. (خنده حضار) گاهي وقتها تلقين بيماري، بيماري ميآورد.
7- پرهيز بهتر از درمان است. اين هم يك مورد. نميدانم چند مورد شد؟ من شمارهام هفتم است. هفتم درست است. پرهيز بهتر از درمان است. يعني قبل از آنكه آدم مريض شود، پرهيز كند.
5- شيوهي ستيز و گريز، در برابر بيماري گناه
8- راه بيمار نشدن ستيز و گريز است. چه كنيم بيمار نشويم؟ گاهي بايد خودمان را تقويت كنيم. گاهي بايد فرار كنيم. آدم خودش شل باشد مبتلا ميشود. بايد بروي جايي كه مگس نباشد، يا بايد با اين باد زن اين مگس را بلند كني. بنشيني آرام، مگس مينشيند. راه بيمار نشدن، ستيز و گريز است. بعضيها خودشان سالم هستند، ولي بيماري را منتقل ميكنند. مثلاً يك شبههاي است خودش جوابش را دارد. اما هركس را ميبيند ميگويد: خوب، يك سؤالي از تو ميكنم ببينم جوابش را ميداني؟ يك سؤال ميكند اين شبهه را القاء ميكند. خودش جواب را بلد است، اما اين شبهه را القاء ميكند. يا ميگويد يك سؤالي ميكند. حالا يا روي منبر، يا سر كلاس، يا در دانشگاه، يك سؤالي را القاء ميكند بعد ميگويد: برويد جوابش را پيدا كنيد. خوب اين شبهه را گرفت، اما ممكن است جوابش را پيدا نكند. اين خودش سالم است چون جواب سؤال را بلد است. اما وقتي القاء ميكند، اين مهم است.
اصلاً گاهي وقتها سؤالها ايجاد استرس ميكند. به يك آقايي گفتند: شما شبها كه ميخوابي ريشهايت روي لحاف است، يا زير لحاف؟ يعني اينطور ميخوابي يا اينطور؟ گفت: «وَ اللَّهُ» ما ميخوابيم و اصلاً به اين حرفها توجه نداريم. حالا امشب امتحان ميكنم. رفت و خوابيد و گفت: من هرشب اينطور ميخوابم. هر شب اينطور ميخوابم. اينطور ميخوابم، اينطور ميخوابم. گفت: خدا لعنتت كند با اين سؤالت. خواب را از سر ما بردي. گاهي وقتها اسمش را هم پژوهش ميگذارند.
يك كسي ميخواست يك كسي را خراب كند. گفت: آقايان ايشان بسيار آدم شريفي است. بسيار آدم دانشمندي است. بسيار آدم دلسوزي است. بسيار، بسيار، بسيار! اما اين هم كه ميگويند: پدرش بهايي است، من تحقيق كردم دروغ است. ميگويند: اِ… اين پدرش بهايي است؟! او گفت: دروغ است ولي همين حرف شيطنت بود.
6- برگزاري مناظره، به جاي القاي شبهه
اگر كسي راجع به اسلام شبههاي دارد، بگو: آقا شبههات سر جايش. اجازه بده من يك اسلام شناس دعوت كنم، تو پنج دقيقه اشكالت را بگو. آن اسلام شناس هم پنج دقيقه جوابش را بدهد، من به عنوان يك جوان دو تا پنج دقيقه را گوش ميدهم، هركدام را پسنديدم انتخاب ميكنم. اينكه تو در دانشگاه آمدي، يا سر كلاس، يا چهار تا آدم ضعيفتر از خودت پيدا كردي، حرفت را ميزني اين پيداست كلك است. تو اگر ميخواهي واقعاً تحقيق كني لامپ را روشن كن ببينيم چطور ميرقصي؟ در تاريكي مييگويي: خوش رقص هستم. من كه نميتوانم جوابت را بدهم. تو پيش بيسواد تر از خوت آمدي القاء ميكني.
يك خانمي را به يك شوهر كوري دادند. اين خانم هرشب، به شوهرش كه چشمهايش بسته بود ميگفت: شوهر حيف تو كه چشم نداري. اگر بداني من چه شكلي دارم. يك شب از صورتش ميگفت، يك شب از بازويش ميگفت. يك شب از سينهاش ميگفت. يك شب از قد و بالايش ميگفت. شوهر هم هي تحمل كرد، يك ماه، دو ماه، خسته شد. گفت: خانم! دو سه ماه است، زن من شدي. هرشب از زيبايي خودت ميگويي. من كه چشم ندارم تو را ببينم. اما اگر اينقدر خوشگل بودي، چشمدارها تو را برده بودند. (خنده حضار) همين كه تو را براي من گذاشتند، پيداست دروغ ميگويي.
اگر يك استاد دانشگاهي، يا يك معلمي، يا يك دانشجويي، يا يك زني، مردي، آخوندي، هركس، اگر دارد يك اشكالي به كسي ميكند، بگو: آقاجان، من كه نميتوانم جواب بدهم ولي اگر تو خوشگل بودي، نميآمدي سر كلاس به من بگويي. همين كه سر كلاس به من ميگويي، همين دليل بر اين است كه حرف تو درست نيست. دفتر تبليغات قم 200 تا شماره تلفن دارد، 200 تا هم پاسخ به سؤالات است. تو اگر مرد هستي خوب زنگ بزن از دفتر تبليغات بپرس. اينكه به من ميگويي، پيداست يك چيزي ميشود. يعني گاهي وقتها بيماري را افرادي انتقال ميدهند.
فيلم ميسازد، خودش پيرمرد است، سنش بالا است. تحت تأثير قرار نميگيرد. اما اين فيلم بچهها را خراب ميكند. نبايد بگويد: من چيزي نشدم. خوب تو از سنت گذشته است. اين آهنگ براي اين بچه خطرناك است. گاهي وقتها يك آهنگي براي يك نفر حرام است. ممكن است براي ديگري حلال باشد.
اگر شما به يك كسي نگاه ميكني، دوستش داري. يك طوري كه نگاهش ميكني، ولو ممكن است او زشت باشد. آن زشتي هم كه شما دوستش داري، براي شما نگاه كردنش حرام است. بابا اينكه خوشگل نيست، اين را دوست داري؟ اَه… بابا جان، چه اه، چه به! من حساسيت دارم، با نگاه به اين گرفتار ميشوم. نبايد بگويي: همه ميگويند: زشت است. اگر همهي دنيا هم ميگويند… اگر شما به كاهگل نگاه كردي، خوشت آمد. شما حق نداري به كاهگل نگاه كني. ممكن است يك آهنگي روي مغز اثر بگذارد، هركسي ضامن خودش است. آخر بعضيها ميگويند كه اينكه خوشگل نيست، خوب خوشگل نباشد. در بودن با اين درد سر پيدا ميشود.
اگر شما يك بلال درست كردي بخوري. خوب بلال كه قيمتي نيست. بلال كه طلا نيست. بلال است ديگر. ولي اگر افرادي هستند كه نگاهش به اين بلال بخورد كه تو در خانه داري بلال درست ميكني با شوهرت ميخوري، اين چشمت ميزند. چشم زخم را اسلام قبول دارد. البته نه اينكه حالا سوء ظن داشته باشيم، هان! اين چشمش شور بود. اما اصل چشم زخم درست است. بر خلاف عطسه است. عطسه كه ميگويند: عطسه كردي صبر كن، دروغ است. حديث داريم عطسه كردي عجله كن. ميگويند: سيزده نحس است. دروغ است. سيزده نحس نيست. حضرت امير سيزده رجب به دنيا آمد. بعضي چيزها دروغ است. عطسه كردي صبر كن، دروغ است. سيزده نحس است، دروغ است. زن از دندهي چپ درست شده دروغ است. ايشان بد اخلاق است براي اينكه صبح از دندهي چپ بلند شده، دروغ است. ما دروغ خيلي داريم. اما در همهي اينها چشم زخم درست است. اگر شما بلال ميخوري و ميداني ممكن است يك كسي همين بلال را هم ندارد، نگاهش به شما بخورد، كه شما نصف بلال را خوردي و نصفش را به خانم دادي، همين كه يك بلال را با خانمت تقسيم ميكني، يك نگاهي كند و آه بكشد، ممكن است آه اين شما را بگيرد. روبروي او بلال هم نميشود خورد. نگو: حالا طلا كه نبود، قالي ابريشمي كه نبود. برج كه به هم نداديم. مزرعه كه نداديم، يك بلال به هم داديم. بابا! اين بلال در چشم او حساسيت به وجود ميآورد. شما بايد نگاه كني، حساسيت. اين جاهايش فرق ميكند.
9- بعضي سالمند هستند ولي بيماري را منتقل ميكنند.
10- با خواندن كتاب نميتوان درمان كرد، بايد به پزشك مراجعه كرد. بيمار نگويد: آقا كتاب خواندم. بعضيها ميگوييم: آقا شما با يك عالم رباني تماس گرفتي؟ ميگويد: نخير! من خودم تحصيل كرده هستم، كتاب مطالعه ميكنم. همينطور كه كتاب خالي كافي نيست، بايد به پزشك مراجعه كنيم، مطالعات خالي هم كافي نيست. بايد به خود اسلام شناس مراجعه كنيم. همهي ايرانيها بايد تلفن يك اسلام شناس در جيبشان باشد. به خاطر اينكه تا يك شبهه شد، بگويد: الو! سلام عليكم. يك شبههاي است كسي آورده لطفاً در تلفن جواب مرا بدهيد. به خصوص دانشجوها و دبيرستانيها.
7- محاسبه اعمال در دنيا، پيش از حساب قيامت
11- هرچند مدتي بايد انسان خودش را چكاپ كند. چطور؟ در قالب محاسبه مرتب! «حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا» (بحارالانوار/ج4/ص310) امام كاظم فرمود: اگر هركسي شب به شب يك نگاهي به كار روزانهاش نكند كه چه كرده است، اين شيعهي كامل نيست. شب كه ميخواهيد بخوابيد، يكي دو دقيقه بگوييد خوب از صبح كه بلند شدم، چه كردم؟ چطور اگر يك پولي داشته باشي، ميگويي: خوب اين پول، آن مقدارش كجا، آن مقدار… چطور حساب پولت را ميكني شب به شب؟ همينطور كه حساب پولتان را ميكنيد، شب كه ميخواهيد بخوابيد، دو دقيقه از روي ساعت، امروز صبح كه بلند شدم، ببين چه كردي؟ اگر كار خوب كردي، «الْحَمْدُ لِلَّه»! اگر كار خلاف كردي، عذرخواهي كن. آنوقت حديث داريم كسي كه غروب به غروب، شب به شب خودش را محاسبه كند، در قيامت خدا ميگويد: اين را حسابش را رسيد. چون اين در دنيا خودش از خودش حساب كشيد. چون خودش از خودش حساب كشيد ديگر ما از او حساب نميكشيم. محاسبه، چون اگر آدم محاسبه نكند، از دست در ميرود. ديگر كار از كار گذشت.
ما چند رقم چكاپ داريم. حالا يك بحثي دارم راجع به چكاپ، چكاپ اعتقادي، حضرت عبدالعظيم حسني، شاه عبدالعظيم، به امام دهم فرمود: من ميخواهم عقايدم را به شما بگويم. ببين درست است؟ من عقيدهام راجع به توحيد اين است. راجع به نبوت اين است. عقيدهي من اين است، اين است، اين است. حضرت هادي فرمود: «انت ولينا حقا» حقاً كه تو شيعهي درجه يك هستي. عقيدهاش را گفت. مسائل سياسي را چكاپ كنيد. مسائل فرهنگي را چكاپ كنيد. حالا يك بحث چكاپ دارم «إِنْ شاءَ اللَّه» در همين بحث گناه ميگويم.
چطور ماشينتان را قبل از سفر چكاپ ميكنيد. خودمان را هم قبل از سفر مرگ چكاپ كنيم. واقعاً اين پولهايي كه گرفتم حلال است؟ الآن من پير شدم يك سرمايهاي دارم. ميخواهم بميرم، من رفتم از مسؤول مردهها پرسيدم. كه آقا بيشتر افرادي كه ميروند در چه سن و سالي هستند؟ گفت: بيشتر مردهها بين 60 تا 70 هستند. الآن خود بنده در اين ده سال هستم. بين 60 تا 70. بالاخره حالا اين زندگي كه داري از كجا آوردي؟ پولت از كجاست؟ خمسش را دادي؟ زكاتش را دادي؟ به فاميل رسيدي؟ به فقرا رسيدي؟ حلال بود؟ حرام بود؟ به كسي بدهكار نيستي؟ چطور وقتي ميخواهيد يك مسافرت برويد ماشينتان را ميدهيد چكاپ كند، بالانس كند. آبش، گازش، بنزينش…
8- محروم شدن از بهشت، به خاطر بيماريهاي روحي
12- بيماري جسمي ما را از حيات موقت و لذت موقت محروم ميكند. اما بيماري روحي ما را از بهشت و زندگي دائمي. بيماري جسمي گاهي سبب تضرع و تذكر ميشود ولي بيماري روحي سبب سقوط ميشود. آدم جسمش بيمار شود، يك «يَا اللَّهُ» ميگويد. درد ميكند. اميرالمؤمنين يكي از دندانهايش درد گرفت خيلي اذيتش كرد. گفت: خدايا! «الْحَمْدُ لِلَّه»، يك ذره استخوانم درد گرفته اينطور اذيت شدم. حالا اگر همه استخوانهاي بدنم درد ميگرفت چه ميشد؟ يعني انسان در بيماري جسمي يك «يَا اللَّهُ» ميگويد. تضرعي، گاهي وقتها بيمار است، مشرك است، متكبر است، حسود است، بخيل است، يك بيماريهايي دارد، و دارد از زندگي بهشت و ابدي محروم ميشود، خودش هم خودش را حساب نميكند.
«الذُّنُوبُ الدَّاء» (غررالحكم/ص194) حديث داريم گناه بيماري است، «وَ الدَّوَاءُ الِاسْتِغْفَار» استغفار است. ماه رمضان هم ماه استغفار است. راست بگوييم: خدايا ما را ببخش، خدا ما را ميبخشد. خدا زود راضي ميشود. در دعاي كميل داريم «يا سريع الرضاء» ميگويد: اوه… من خيلي گناه كردم. خدا زود راضي ميشود.
دو تا برادر مسجد رفتند. يكي اهل نماز بود، يكي تارك الصلاة. رفتند در مسجد و برگشتند خدا تاركالصلاة را بخشيد، اهل نماز را نبخشيد. چرا؟ براي اينكه اهل نماز وقتي مسجد ميرفت غرور داشت. تاركالصلاة وقتي ميخواست در مسجد برود، خجالت ميكشيد. گفت: خدايا من يك بندهي فراري هستم. فراري آمده است. همين كه گفت: من فراري هستم خدا او را بخشيد. اقرار كنيم خدايا من بد هستم. خدا زود راضي ميشود. غفور است، غفور رحيم است. آخر بعضيها را از زندان ميبخشند، ديگر به او محبت نميكنند. خدا هم ميبخشد و هم مهرباني ميكند.
خوب مي گويند: تمام شد، حرفهاي من تمام نشد.
خدايا، توفيق بده ما خودمان را چكاپ كنيم، كنترل كنيم، محاسبه كنيم، از خودمان غافل نباشيم. خدايا وقت لغزش دست ما را بگير. لغزشهاي گذشتهي ما را ببخش و بيامرز. اگر ميخواهيد خدا شما را ببخشد، شما هم ديگران را ببخشيد. اين كُدش است. قرآن ميگويد: (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا)(نور/22) همديگر را ببخشيد. (أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ)(نور/22) مگر نميخواهي خدا تو را ببخشد؟ اگر ميخواهي خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. حالا يك چيزي گفته، يك فحشي، غيبتي، يك سيلي زده، يك پولي خورده، ديگر قورتش بدهيد. گير ندهيد. گير ندهيد تا خدا هم به ما گير ندهد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 692