نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 7
1- خدمات فرهنگي و اجتماعي هدفمند و ماندگار 2- خدمت به افراد ناشناس و گمنام 3- نقش وقف در رفع نيازهاي جامعه 4- خدمت، حتي به خطاكاران 5- خدمت، حتي در حال نياز خود 6- خدمت، پيش از طرح درخواست 7- خدمت به حيوانات و درختان
موضوع: ابعاد و انواع خدمت در اسلام
تاريخ پخش: 17/04/93
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
چند جلسه راجع به قرآن صحبت كرديم. همينطور كم كم به سمت اينكه قرآن راجع به خدمت به مردم چه ميگويد، آمديم. چند تذكر را گفتيم. تذكر ششم: در بين خدمتها، خدمت ماندگار. مثل چه؟ آموزش شنا، يكي دو روز پيش، براي مسؤولين شهرداري، مديران شهرداري برنامه داشتم. گفتم: شهرداري هر منطقهاي بيايد به مردم شهر شنا ياد بدهد. كشور ما هم شمال و هم جنوبش آب است. آنوقت ايراني ميافتد مثل آجر پايين ميرود و خفه ميشود. مگر ما نميخواهيم كار فرهنگي كنيم.
1- خدمات فرهنگي و اجتماعي هدفمند و ماندگار
شاه عباس كار فرهنگي كرد، كاروانسراي شاه عباسي ساخت و بعد از چهارصد سال مانده است. ما كار فرهنگي درست ميكنيم، بنر ميزنيم فردا پاره ميشود.
جشنواره درست ميكنيم، يك تنديس بلوري ميدهيم، قاب ميدهيم كه دو كاميون قاب هم در خانه من است. تنديس و قاب و بنر و پوستر، همه پفك نمكي است. كار ماندگار كنيم. بياييم يك مدرسه فيضيه بسازيم كه در آن چند نفر مطهري و امام و مراجع دربيايد.
گروهي در قرآن به نام اصحاب كهف هستند. قصهاش را احتمالاً شنيدهايد. در تلويزيون هم فيلمش پخش شد. آخر كار گفتند: براي اينكه جاي اينها نشان باشد. (فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً) (كهف /21) «فَقالُوا» گفتند «ابْنُوا» بنا كنيد، «عَلَيْهِمْ بُنْياناً» بر مزار اينها بنيان، بياييد يك ساختمان بسازيم بر مزار اين جوانمردان اصحاب كهف. يك نفر گفت: چرا ساختمان بسازيم؟ اگر بنا است ساختمان بسازيم، ساختمان هدفمند باشد. (قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً) (كهف /21) اگر بناست ساختمان بسازيم و آجر روي هم بگذاريم، چرا بنا باشد، بنيان باشد، مسجد باشد. يعني ساختماني باشد كه معنا داشته باشد. همه كارهايمان را بايد هدفمند كنيم. امام غذا كه ميخورد، به ديگران ميگفت: بسم الله! نميگفت: بفرما. هردو يعني بيا غذا بخور. منتهي بسم الله يك الله دارد. مگر براي دخترت گوشواره نميخري؟ همه مردها براي دخترشان گوشواره ميخرند. بگو: اگر نمازت را درست خواندي، ميخرم. خريد گوشواره هدفمند باشد.
مگر نميخواهي مسابقه دو بگذاري؟ چرا ميگويي: از پمپ بنزين تا پمپ بنزين؟ بگو: از اين مسجد تا آن مسجد. مگر نميخواهي بگويي: ساعت شش! بگو: دو ساعت قبل از افطار. مگر نميخواهي بگويي: ساعت نه! بگو: بك ساعت بعد از نماز مغرب. مگر نمي خواهي بگويي: هشت سال. بگو: هشت حج. چطور ايرانيها ميگويند: پنجاه بهار از ما گذشته است؟ عوض اينكه بگويد: پنجاه سال، ميگويد: پنجاه بهار. پيرمردها ميگويند: من دو پيراهن از تو بيشتر پاره كردم. بگو: من دو سه هزار ركعت از تو بيشتر نماز خواندم. مگر نميخواهي بگويي: من پير هستم؟ بگو: من از تو بيشتر نماز خواندم. ما بايد در فرهنگمان كاري كنيم مكتب جلوه كند.
ميشود گفت: كنار دريا ميرويم و از آن طرف هم يك سري به امام رضا ميزنيم. اين يك بيان است. ميشود گفت: امام رضا ميرويم، مازندران هم ميايستيم.
يك كسي خانهاش را بنايي ميكرد، آشپزخانه را سوراخ كرد. حضرت فرمود: چه ميكني؟ گفت: سوراخ ميكنم دودها بيرون برود. گفت: بگو سوراخ ميكنم نور داخل بيايد. سوراخ، سوراخ است. چه دود بيرون برود، چه نور داخل بيايد. منتهي فكر تو بايد فكر مكتبي باشد. اسم روي بچهات مي گذاري. حتي يك گوسالهاي در چين كشته ميشود، كه شما گوشتش را بخوري. ميگويند: قصاب چين برود و بسم الله بگويد. يعني گوسالهاي هم كه از چين وارد ايران ميشود، گوشتش ميخواهد سلول بدن شما شود، بايد با اسم الله ذبح شود. يعني كارهاي ما رنگ خدايي داشته باشد. ميخواهي بنشيني، رو به قبله بنشين. مگر آب به صورتت نميزني؟ قصد وضو كن. ميشود همه كارهاي ما ديني باشد. ضرر هم نكرديم.
ما اگر مذهبي باشيم ضرر نكرديم، سود هم كرديم. خدمت ماندگار باشد. تيراندازي ياد بدهيم. گاهي ميتوانيم كتابهايي تزئيناتي چاپ كنيم. بعد از سقوط شاه به كاخش رفتم. ديدم پاي يك فيل را قطع كردند، از ران پاي فيل جاي سيگار درست كردند. مثلاً سيگار چيست كه حالا توتونش باشد. خودش چيست كه خاكسترش باشد. تازه براي خاكسترش ظرف جاي سيگاري از ران فيل درست ميكند. خدا عقل را كه ميگيرد اين كار را ميكند. عمر ما صرف چيزهايي ميشود كه آتش ميزنيم. اگر ميخواهيد خدمت كنيد، يك خدمت ماندگار كنيد.
2- خدمت به افراد ناشناس و گمنام
خدمت به افراد ناشناس، افطاري ميدهي. همه آشنا هستند، دو غريبه نبايد در بين اينها باشند. به ناشناسها چند سلام كرديد. به كسي كه نميشناسيد؟ همينطور يك نفر آمده، گفتيد سلام عليكم! اينكه بشناسيد و سلام كنيد هنر نيست. اگر نشناسي هنر است. خدمت به افراد ناشناس، وقتي اهلبيت (وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً) (انسان /8) مسكين، يتيم، اسير! نپرسيدند پدر شما كيست و فاميل شما چيه؟ بعضيها خدمتي كه ميكنند، پير طرف را در ميآورند. يك بنده خدايي بود به هركس ميخواست كمك كند، اول گزينش ميكرد. اسمت چيه، لقب چيه، پدرت كيه، نمازت را بخوان ببينم درست است يا نه؟ يك مرده شويي نزد او آمد و گفت: آقا مدتي است كسي نمرده و ما بيپول شديم. گفت: شغلت چيه؟ گفت: مرده شويي! گفت: چطور مرده را ميشويي؟ غسلهايش را بگو. كفنش چگونه است؟ چه دعايي و ذكري را ميخواني؟ مرده شو خسته شد، ديد اين ميخواهد يك كمك كند، دارد گزينش ميكند. گفت: ما وقتي مرده را خاك كرديم، يك چيزي هم در گوشش ميگوييم. گفت: چه ميگوييد؟ گفت: ميگوييم خوشا به حالت كه مردي و نيازت به اين آقا نيفتاد. (خنده حضار) كه براي يك درهم پير ما را در ميآورد.
كمك كنيد به آدمهاي ناشناس و پيش شرط نكنيد. خدمت براي بعد از مرگ باشد. اين لامپها به ما خدمت ميكنند ولي تا زماني كه برق به آن وصل است. سيمش را قطع كني، خلاص است! طوري خدمت كنيد كه بعد از مرگ هم براي شما باشد. مثل وقف! هزار متر زمين داري، بگو: صد متر، دويست متر وقف باشد. وقف تا ابد ميماند. الآن اين شبها در حرم امام رضا هزاران نفر از موقوفات آستان قدس افطار ميكنند. موقوفات كه بود؟ معلوم نيست. كدام قرن چه كسي چه چيزي را وقف كرده است. ولي آن موقوفاتش الآن براي يك مسافر يا ساكن افطاري ميشود. شش قرن قبل، پنج قرن قبل، همين يادداشتي كه من نوشتم، ديروز يكي از مدارس مشهد به نام «عباس قلي خان» براي سيصد سال پيش است. بالاخره ما رفتيم در سايه نشستيم، بحث را درست كرديم. چهارصد سال پيش مدرسه ساخته ما امروز از تهران در اتاق او ميآييم حديث مينويسيم و براي شما ميگوييم. چند هزار نفر گوش ميدهند و بعد هم تلويزيون گوش ميدهد. ميشود انسان يك چيزي را وقف كند، اگر زياد دارد زياد وقف كند، كم دارد كم وقف كند. ميدانيد وقف چيست؟ وقف فاني را باقي ميكند.
3- نقش وقف در رفع نيازهاي جامعه
من يك بچه كاشاني هستم. 34 سال است براي شما در تلويزيون حديث خواندم. حدود 50 درصد بدن انسان هم آب است. كاشان قديم لولهكشي نبود، از آب انبار آب ميخورديم. آب انبارها وقفي بود. چند قرن قبل، آب انبار را وقف كردند، از آب انبار خوردند، امروز براي شما حديث ميخوانم. آدمهايي كه متمكن هستند به مقداري كه دخترها و پسران شما از فقر نجات پيدا كنند، و دستشان به دهانشان برسد بس است. بياييد يك قطعه از زندگيتان را وقف كنيد.
وقف هم ميكنيد آزاد بگذاريد. بعضيها ميگويند: اين شكر براي تاسوعا، خوب بگو براي اهل بيت يك وقت ديدي، عاشورا شد. يكوقت ميبيني ماه رمضان شد. گير ندهيد. تنگ وقف نكنيد. اين براي آنچه مورد نياز فقرا است. حالا مورد نياز يكبار پيراهن عروس است. يكبار كفش است و يكبار كيف مدرسه است. در موقوفات مردم را در مضيقه قرار ندهند. وصيت هم همينطور است. بعضيها وصيت كه ميكنند پير طرف را درميآورند. كسي ميگفت: خدا با او چه كند زنده بود جان ما را درآورد، مردهاش هم جان ما را درآورده است. وصيت كرده مرا در روستايي دفن كنيد كه به دنيا آمدم. آن روستا هم در برف است، دو متر برف آمده و ماشين نميرود. ما با اين جنازه چه كنيم تا برفها آب شود و جنازه پدربزرگ را خاك كنيم. بگو هرجا آسان است. من را كنار پدرم، من را كنار مادرم دفن كنيد. ميخواهيد چه كنيد؟! مگر پدر و مادر در قبر به درد تو ميخورند؟ به مردم گير ندهيد. وقف ميكنيد، بگوييد: آقا، هرچه خير است و مورد نياز است. يكوقت فقير پيراهنش پاره است. يكوقت جورابش پاره است. چيزي نميخواهد و گرسنه است. وقف كه ميكنيد مردم را اذيت نكنيد. وصيت كنيد بگوييد: هرچه آسان است. امام يك وصيت نامه سياسي داشت، يك كلمه براي قبر خودش نگفت. كدام يكي از مراجع در وصيتنامهشان گفتند: كجا ما را دفن كنيد؟ بگوييد: هرجا آسان است. وقف چه؟ هرچه مورد نياز است.
4- خدمت، حتي به خطاكاران
من نه تا حتي نوشتم. خدمت حتي به كسي كه بد كرده است. به شما بدي كرده، به او خدمت كن. قرآن ميگويد: (وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ) (ضحي /10) كسي كه ميآيد از شما طلب چيزي كند، او را رد نكن. نميگويد: «وَ أَمَّا السَّائِلَ المؤمن». من در حرم كه ميروم به امام رضا ميگويم: يا امام رضا، قرآني كه شما ياد ما داديد، ميگويد: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» يعني كسي كه سؤال ميكند و درخواستي دارد، رد نكن. من هم سؤال ميكنم. نگفته: «وَ أَمَّا السَّائِلَ المتقي»، «وَ أَمَّا السَّائِلَ المؤمن». من متقي نيستم. من مؤمن نيستم. من بد هستم. اما قرآن نگفته به سائلان خوب بدهيد. ميگويد: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» اصلاً به بعضيها بايد بيشتر داد.
كسي رد ميشد يك پولي به فقير داد. همراه اين آقا گفت: به او پول نده، ترياكي است. برگشت گفت: اگر ترياكي است خرجش سنگينتر است. يك خرده ديگر داد. اگر بد است، پس بايد بيشتر داد. اگر سنكنجبين ترش است، بايد شكرش را بيشتر كنيم. حتي به كسي كه به شما بدي كرده است. هرچه من به زبان ميگويم شما در دلتان بگوييد. از قرآن ياد بگيريم. خدايا كساني را كه به من بدي كردند، در اين شب عزيز همه را ببخش. طوري ميشود ببخشي؟ يك فحش كه بيشتر نداده است. در يك جمعي جسارت كرده و احمق گفته است. شما چطور توقع داري خدا پنجاه گناه تو را در يك لحظه ببخشد، آنوقت شما يك گناه را نميبخشي. اگر بخشش خوب است تو هم ببخش. حالا يك سيلي زده و فحشي داده و غيبتي كرده است، حلال كن. حتي به كسي كه بدي كرده است.
حتي با لبخند، افرادي هستند آدم ميتواند آنها را بخنداند. غم زده و ناراحت هستند. آنها را بخنداند. نه دلقك شويم. بعضيها شغلشان دلقك است. چرت و پرت ياد بگيرند و به ديگران اس ام اس كنند. اصلاً انگار كار ديگري ندارند. اميرالمؤمنين در نماز بود. فقيري آمد انگشترش را داد. يعني كمك حتي در نماز! يعني نماز هم مانع كمك نميشود. (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) (مائده /55) ولي شما، اشهد ان علياً ولي الله ولي الله آيه قرآن است. «انما وليكم» ولي شما همان كسي است كه در ركوع انگشترش را به فقير داد. يعني كمك و خدمت حتي در نماز است.
5- خدمت، حتي در حال نياز خود
حتي در حال نياز، خودت هم نياز داري، باز هم كمك كن. (وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ) (حشر /9) ميگويد: مردان خدا آنهايي بودند كه با اينكه خودشان نياز داشتند، باز هم كمك كردند. آقا مغازه ميآيد، ميگوييم: پول خرد داري؟ ميگويد: نه! ميگوييم: آقا تو كه داري. ميگويد: آخر اگر بدهم، خودم يك ساعت ديگر چه كنم؟ فعلاًمشكل اين را حل كن، يك ساعت ديگر خدا بزرگ است.
حتي وقتي كه به نتيجه نرسيم كمك كنيم. آقا ميخواهي خدمت كني، به نتيجه نرسيدي. يعني رفتي ياد بدهي، طرف چيزي ياد نگرفت. امر به معروف كردي، گوش نداد. غذا در خانهاش آوردي، در خانه بسته بود. در خانه نبود غذا را بگيرد. حتي آنجايي كه به نتيجه نرسيدي كمك كن. چون قرآن از ما كار نميخواهد. قرآن از ما سعي ميخواهد. (وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى) (نجم /39) قرآن گفته: سعي كني اجر داري. به نتيجه برسي يا نرسي، اجر داري. اگر خدا از ما كار ميخواست، ميگفت: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما عمل» هرچه عمل كردي، خدا ميگويد: هرچه تلاش كردي. تلاشت را بكن، به نتيجه رسيدي، رسيدي. نرسيدي، نرسيدي. تو ثوابش را داري.
ما قبر يك امامزادهاي ميرويم. سلام ميكنيم به خاطر اينكه ذريه پيغمبر است. ميگويند: معلوم نيست ايشان امامزاده اينجا باشد. شايد هم جاي ديگر باشد. حالا يا اينجا يا جاي ديگر، من به چه نيتي سلام كردم. به شما كتابي را ميدهند، فكر ميكني قرآن است. جلدش را ميبوسي، بعد باز ميكني ميبيني قرآن نيست. شما ثوابت را داري. چون شما به قصد قرآن بوسيدي. ما سعي خودمان را كنيم. به نتيجه رسيديم الحمدلله! نرسيديم هم هيچ! اگر خدا از ما كار ميخواست، ميگفت: «ليس للانسان الا ما عمل» هرچه عمل انجام دادي. خدا ميگويد: تلاش كن، عمل صورت گرفت، گرفت. نگرفت، نگرفت. تو ثوابت را داري.
6- خدمت، پيش از طرح درخواست
خدمت حتي قبل از درخواست. نگذاريد درخواست كند، كمك كنيد. افرادي هستند (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف) (بقره /273) بعضيها عفت دارند، صورت خودشان را با سيلي سرخ نگه ميدارند و به كسي نميگويند. حالا اگر نگفت، تو نگو نه اين پول نميخواهد، اگر ميخواست به من ميگفت. ممكن است پول خواسته باشد و به تو نگويد. قبل از آنكه به شما بگويد: كمك، كمك او كنيد. كمك قبل از درخواست. به خصوص پدر و مادر! من اين حديث را خواندم، يكبار ديگر هم بخوانم. چون مخاطبين عوض ميشوند.
پيرمردي خدمت پيغمبر آمد و گفت: يا رسول الله! اين پسر من يك زماني پول نداشت. هروقت پول ميخواست به من ميگفت، به او ميدادم. حالا پولدار شده و من از كار افتادم. من رويم نميشود به اين بگويم پول بده. عارم ميشود، اين هم به روي خود نميآورد. پيغمبر منقلب شد. فرمود: اگر سنگ از اين حالت گريه كند، جا دارد! گفت: بابا پدر خجالت ميكشد به بچهاش بگويد: پول بده. بچه راحت ميگويد: آقا پول بده. اما پدر خجالت ميكشد. تو چرا در جيب پدرت پول نميگذاري؟ چرا در جيب مادرت پول نميگذاري؟
عروسها هم بزرگوار باشند، نپرسند به مادرت چقدر دادي؟ صد تومان! هفته پيش هم صد تومان دادي. زياد است! نگذاريد بگويند: بده. وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ در دعاي مكارم الاخلاق ميگويد: قبل از آنكه گدايي كنم به من بده. وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَاد قبل از آنكه كج بروم، ارشادم كن. نگذار غرق شوم بعد نجاتم بدهي. نگذار در استخر بيافتم. «وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ».
7- خدمت به حيوانات و درختان
خدمت حتي به حيوان، به حيوان هم بايد خدمت كرد. حيواني كه اذيت ندارد، نكشيد. ميازار موري كه دانه كش است! اگر حيوان موزي است حسابش جداست. اگر اذيت ندارد، كاري نداشته باشيد.
خدمت به درخت، اگر درخت تشنهاي را آب بدهي، حديث داريم انگار مؤمن تشنهاي را آب دادي. خدمت حتي به كافر، در سفري يك كسي در بيابان دست تكان ميداد. امام صادق فرمود: برويد ببينيد چه مشكلي دارد؟ رفتند و برگشتند، گفت: چه بود؟ گفتند: تشنه بود. گفت: آبش داديد؟ گفتند: نه! گفت: چرا؟ گفتند: يهودي بود. گفت: اِ… مگر يهودي را نبايد آب داد؟ برويد آبش بدهيد. آب دادن يهودي و مسلمان ندارد. هركس تشنه است بايد آب داد. دين ما يك چنين ديني است. خدمت حتي به كافر! خدمت حتي به درخت و حيوان، خدمت حتي اگر نگفته است.
خدمت حتي اگر خودت در حال تعقيب هستي. موسي تحت تعقيب فرعون بود. در عين حال براي دختران چوپاني كرد. در آدمها اهل علم اولويت دارند. حديث داريم أَحَقَّ النَّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِم (كافي/ج1/ص37) دانشجو كه ميخواهد درس بخواند، به او كمك كن. فردا بوعلي سينا ميشود. اينقدر دانشجو داريم كه تيزهوش است ولي پول ندارد كامپيوتر بخرد، پول كتاب ندارد. اينقدر طلبه داريم كه اگر يك خرده به او كمك كني، يك مرجع تقليد ميشود. ولي فقر به او فشار آورده است. چه اشكالي داري شما چهار بچه داري، فرض كن پنج تا داري. يا يك دانشجو، يا يك طلبه، منتهي استعداد رشد داشته باشند. از طريق مديران حوزههاي علميه يا از طريق اساتيد دانشگاه پيدا كند. اگر يك دانشجويي را كه مشكل پول دارد كمك ميكنم تا به جايي برسد. طلبهاي كه مشكل زندگي دارد، كمك ميكنم. حديث داريم به كسي كه اهل علم است بيشتر كمك كن.
با جنس مرغوب كمك كنيد، اين را ديگر خودتان ميدانيد. جنس آشغالي و بنجل و كهنه و چون مهمتر از خدمت دو حرف است، يكوقت ميخواهيم شكم او سير شود با نان كهنه هم سير ميشود. يكوقت ميخواهيم تو رشد كني، اگر بخواهم تو رشد كني بايد چيز خوب بدهي كه تو دل بكني. در كمك دو عنصر هست، 1- فقر فقرا برطرف شود. 2- من و تو دل بكنيم. اگر يك لباس كهنهاي را داديم و يك فقير هم از سرما پوشيد، او ديگر سرما نميخورد، اما تو رشد كردي چون بنجل داده است. امام رضا جايزه چه ميداد؟ امام رضا چه وقت عيدي ميداد؟ روز عيد غدير، چه چيزي عيدي ميداد؟ لباس و انگشتر. چون عيد غدير كسي به يك نفر ناهار بدهد، حديث داريم انگار به تمام انبياء ناهار داده است. اين خيلي مهم است. انگشتر ماندگار است، لباس ماندگار است.
اگر هركسي آن مقدار كه ميتواند خدمت كند، ما نه فقيري داريم و نه مشكلي داريم. خدمتي كه هيچ زحمتي ندارد، نه بايد جان بكنيم، نه بايد پول بدهيم، نه نياز به زمان و مكان و بودجه دارد. آسانترين خدمتها اين است كه اگر كسي به شما ظلم كرده است، خدمت شما به او آن است كه او را ببخشيد.
خدايا كساني كه به آنها ظلم كرديم يا آنها در حق ما ظلم كردند، در اين ماه بخشش همه را ببخش. ما را هم ببخش. آنچه شب قدر براي خوبان مقدر ميكني، همه را براي ما مقدر بفرما. ما را از محرومين اين ماه قرار نده. حديث داريم محروم كسي است كه ماه رمضان تمام شود و خدا او را نبخشيده باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 7