responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 8

موضوع بحث: احترام به درماندگان

تاريخ: 01/06/63

بسم الله الرحمن الرحيم

هفتة بهزيستي است و مسئولين محترم بهزيستي از ما دعوت كردند كه خدمتشان برسيم و بحث را در اين مركز پر كنيم. من براي اينكه ببينم بهزيستي چه مي‌كند، هفته گذشته رفتيم برخي مراكز بهزيستي را ديديم و اين عمل عيادت وبازديد هم در مريض‌ها اثر دارد و هم در خود ما و آيا شما تا به حال بخاطر سلامتي خدا را شكر كرديد؟ بله! ولي آيا تا به حال جزء جزء شكر كرديد كه خدايا من چشم دارم و دو چشم دارم شكر كه سالم است و مثل گردو نيست و مثل بادام است و. . . سياهي و سفيدي متناسب است و يكي را يكي و دو تا را دو تا مي‌بينم.

1- توجه به معلوليت‌ها و پيشگيري از عوامل آن

انسان وقتي مي‌بيند كه خدا نسبت به ديگر آفريده‌ها چقدر به او نعمت داده، بايد او را شكر كنيم و پيشگيري نماييم تا معلول براي جمهوري اسلامي درست نكنيم و از سوي ديگر وقتي كارمندان بهزيستي را مي‌بينيم خجالت مي‌كشيم به كار خودمان، كار بگوييم. صدها كودكي كه نمي‌توانند خودشان را نگه دارند و هميشه نجس و آلوده هستند و مادراني كه آنها را بايد بشويند با حقوق ماهي، 3 هزارتومان. آخوندي را موفق مي‌گوييم كه يك دوره تفسير قرآن را ديده باشد يا يك دوره فقه يا بحار ولي همه اينها خيلي آسانتر ازكار بهزيستي است.
مثلاً به خاطر يك دقيقه بي احتياطي روي موتور قطع نخاع شده و جدا از زن و بچه در بهزيستي خرجي بر روي دوش جمهوري اسلامي گذاشته است. علاوه بر اينكه زن و بچه و فاميل را به دردسر مي‌اندازد، مملكت را هم به دردسر مي‌اندازد. بخاطر هوسراني.
يا پدري در حال مستي با همسرش آميزش جنسي نموده و بخاطر يك دقيقه هوسراني يا زن حامله سيگار كشيده است و برخي كشورها بخاطر توجه به مراعات خيلي از مسايل معلولشان از ما بيشتر است و خدا سايه اسلام را از سر ما كم نكند كه خوردن برخي گوشتها و مشروبات را حرام كرده است و معلولين ما بخاطر رعايت نكردن بهداشت است. و روستاهايي كه آب آشاميدني ندارند بايد آب آشاميدنيشان را درست كنند.
و گاهي يك آدم خودخواهي براي خوب شدن ساختمان يا راه خودش گودالي مي‌كند و آن را رها مي‌كند و يك موتورسوار در آن مي‌افتد و معلول مي‌شود و اين مسايل باعث مي‌شود كه اگر هر محله‌اي يك معلول داشته باشد بار سنگين اين همه معلول بر دوش دولت مي‌افتد و بعد هم تحقيرهايي كه انجام مي‌شود.
گاهي وقتها پدر و مادر دستي دستي فرزندشان را معلول مي‌كنند، مثلاً فرزندي استعدادش كم است و خواهر برادر او را تحقير مي‌كنند و مي‌گويند: ديوانه و هم شاگردي و پدر و. . . همينطور او را از خود دور مي‌كنند و سر سفره ديگر مي‌نشانند و بين او و ديگران اختلاف مي‌گذارند و او را تحقير مي‌كنند و او شخصيتش معلول مي‌شود و معلول روحي از معلول جسمي بدتر است.
البته اگر بخواهيم معلول را گسترش بدهيم خيلي هايمان معلول هستيم. شخص وزنه برداري هم كه وقتي به خانه مي‌آيد و مي‌بيند همسرش لباس او را اتو نكرده شيشه را مي‌شكند او هم معلول است و كسي هم كه چون در يك مراسم عزا يا عروسي دعوت نشده قهر مي‌نمايد، معلول است و حتي كسي كه مي‌گويد ديگري بايد به او سلام نمايد.
متكبرين، بخيلها، كينه دلها، حسودان و. . . همه از نظر اخلاقي معلول هستند.
ولي منظور ما معلولين جسمي هستند، مثلاً آب آلوده به چشمانش ريخته و معلول شده است به ما گفتند غروب، شب، با نور كم و يا شكم پر مطالعه نكنيد يا زن حامله نبايد سيگار بكشد و سم است يا به دكتر غير متخصص مراجعه نكنيد يا در موقع ازدواج گروه خونيتان به هم بخورد يا اگر فرزند اولتان كمبودي داشت به پزشك مراجعه نماييد.
اين مسايل در اسلام و پزشكي مطرح است و بايد دقت نمود و يك لحظه بي دقتي و سنگ زدن باعث هميشه شكسته شدن شيشه مي‌شود و چه استعدادها و نيروهايي از بين مي‌رود، بخاطر اين بي‌مبالاتي‌ها.
و من امروز مي‌خواهم در مورد احترام به اينها صحبت كنم. والبته ارزش جانبازان انقلاب بيشتر است ولي به اين معنا نيست كه اينها را نبايد به حساب آورد.
شخصي رفته ديدن معلولي و يك كمپوت به ايشان داده و پرسيده در كدام جبهه بوديد و او گفته من جبهه نبودم وتصادف كردم، او هم كمپوت را پس گرفته است. اين خيلي زشت است.
شهدا محترمند و ما هر چه داريم از حديث و اين تلويزيون و. . . از آنها داريم و گر نه اينجا جاي رقص بود نه حديث. اما به اين معنا نيست كه انسان كمپوت را از كسي كه به علت تصادف معلول شده است پس بگيريم. كمتر خانه‌اي است كه به ضعفا رحم شود.
افراد ناشنوا اصرار دارند كه بشنوند. مرتب مي‌پرسد چه مي‌گويي و ديگران از زياد پرسيدن عصباني مي‌شوند و ما حديث داريم كه با اين افراد بد صحبت نكنيد و من مي‌خواهم براي افراد ناشنوا، نابينا و كور و پير و لال و. . . برايتان حديث بخوانم چون ممكن است ساعت ديگر براي شما هم پيش بيايد.

2- ضرورت احترام به پيران و سالخوردگان

پير؛
پدرشوهر و مادرشوهر يا مادرزن و پدرزن و پدربزرگ و. . . . خود خداوند مي‌فرمايد: (ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً) (روم /54) قانون خدا اين است كه پيري را قرار مي‌دهد و هر پيري يك زمان جوان بوده است. پيامبر(ص) فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ»(كافى، ج‌2، ص‌165) كسي اگر پيرمرد يا پيرزن مسلماني را احترام بگذارد به خداوند احترام گذاشته است.
اما برخي جوان‌ها پيرها را مسخره هم مي‌كنند.
قَالَ النَّبِيُّ(ص): (الْمُسْلِمُ إِذَا ضَعُفَ مِنَ الْكِبَرِ يَأْمُرُ اللَّهُ الْمَلَكَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُ فِي حَالِهِ تِلْكَ مَا كَانَ يَعْمَلُ وَ هُوَ شَابٌّ نَشِيطٌ مُجْتَمِعٌ) (الدعوات راوندى، ص‌163) پيرمرداني كه نمي‌توانند كاري انجام دهند، مثلاً بنويسند، بخوانند، نماز جمعه بروند، خداوند به فرشته او مي‌گويد: اين فرد چون در جواني كار خير انجام مي‌داده حالا هم كه پير شده كارهاي جوانيش را برايش بنويسيد و خدا هم حقوق بازنشستگي مي‌پردازد. ولي فرقش اين است كه دولت‌ها زماني كه كار مي‌كني براي بازنشستگي از حقوقت كم مي‌كنند ولي خدا وقتي كار مي‌كني(عمل نيك) 10 برابر مي‌دهد. (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) (انعام /160) يا (ضِعْفَيْنِ) (بقره /265)دو برابر مي‌دهد يا (أَضْعافاً) (بقره /245) چندين برابر مي‌دهد. و تا 700 برابر يضاعف و بيشتر از 700 برابر مي‌دهد.
ايام پيري هم خوشا به حال كسي كه در جواني كار خير انجام داده است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»(كافى، ج‌2، ص‌658) كسي اگر به پيري احترام كند. خداوند او را از خطرها حفظ مي‌نمايد. امشب پيرمردها و پيرزنها مرا دعا خواهند كرد.
«الشيخ في اهله، النبي في امته» پيرمرد در فاميل، مثل پيامبر براي امت است. البته هر چه پيرها مي‌گويند هم درست نيست. گاهي پيرها مي‌گويند: زندگي شما هم مثل ما باشد، شوهر ما زمان ناصرالدين شاه برايمان يك گالش خريده است و 18سال پوشيديم حال عروس خانم هر سال يك كفش مي‌خرد. ولي عروس خانم با پيرزن فرق مي‌كند، زمان هم فرق مي‌كند. قديم در خانه خدا حصير بود، حالا فرش است. يا عروس و داماد، ماه عسل مي‌خواهند بروند، بستني بخورند پيرزن هم مي‌گويد مرا ببريد. آخر تو كجا مي‌خواهي بروي؟ ولي خوب عروس و داماد هم بستني براي پيرزن بياورند بد نيست.
«وَقِّرِ الْكَبِيرَ تَكُنْ مِنْ رُفَقَائِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(بحارالأنوار، ج‌72، ص‌137) هر كس احترام پيرزن را بگيرد در روز قيامت رفيق من است. «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا»(أمالى مفيد، ص‌18) يعني كسي كه احترام پير را نكند مسلمان نيست. و من او را نمي‌پسندم.
خداوند مي‌فرمايد: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ عَبْدِي وَ أَمَتِي يَشِيبَانِ فِي الْإِسْلَامِ ثُمَّ أُعَذِّبُهُمَا»(مستدرك،ج 8، ص391) خداوند مي‌فرمايد: پيرمرد و پيرزن اگر گناه كنند نمي‌توانم عذابشان كنم و رويم نمي‌شود، آن وقت پيرها چطور مي‌توانند گناه كنند. خدا ازشما خجالت مي‌كشد آن وقت تو چطور غيبت عروست را انجام مي‌دهي.

3- توجه به بيماري‌ها و بيماران و مسائل پيرامون آن

مريض:
ما هميشه مي‌گوييم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» خداي را شكر كه پروردگار همه جهانيان است. پس اگر خدا پروردگاراست اين ناگواري‌ها در زندگي رمز تربيت هستند و اگر انسان حوادث تلخ و شيرين را نبيند، قدر عافيت را نمي‌داند. من مي‌بينم بچه شما زير ماشين مي‌رود يا در حوض مي‌افتد مراقب فرزند خودم مي‌شوم و برايم عبرت مي‌شود و برعكس. يعني همه ما از حوادث تلخ و شيرين ديگران درس مي‌گيريم و خدا مي‌خواهد همه ما را تربيت كند.
اگر تاريكي نبود، اديسون برق را اختراع نمي‌كرد و اگر مرض نبود علم داروشناسي هم نبود. و اگر زلزله نبود، خانه‌هاي ضدزلزله هم نمي‌ساختند و انسان وقتي مشكلي پيدا مي‌كند به فكر مي‌افتد و راه نجات مي‌يابد و استعدادش هم شكوفامي شود.
علي(ع) مي‌فرمايد: «أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ أَلَا وَ إِنَّ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ»(نهج‌‌البلاغه، حكمت 388) «أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ» و بي پولي بد چيزي است «وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ» بدتر از بي پولي مريض شدن است و «وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ» و بدتر از مريض شدن قساوت قلب است و كينه و تكبرو بخل و لجاجت و. . . است.
امراض روحي از امراض جسمي بدتر و مهمتر است و كسي كه اين همه شهيد را ببيند و تكان نخورد مرض قلب دارد.
پيامبر(ص) فرمود: اگر كسي يك شبانه روز مريض شود و گله نكند و اگر چيزي نگفت خداوند روز قيامت او را كنار حضرت ابراهيم(ع) قرار مي‌دهد و از پل صراط به راحتي خواهي گذشت. چون ما اصولاً بدي‌ها و عيب‌ها را مي‌گوييم، اگر 29روز با سحري روزه بگيريم چيزي نمي‌گوييم ولي امان از روزي كه بي سحري روزه بگيريم. هزار بار به همه مي‌گوييم.
و حديث داريم: روز قيامت خدا به برخي مي‌گويد چرا من مريض شدم به عيادتم نيامدي؟ و آنها مي‌گويند كه خدا مريض نمي‌شود. ولي خدا مي‌گويد بنده من مريض شد و تو عيادت او نرفتي. كسي كه عيادت مريض نرود گويي عيادت خدا نرفته و كسي كه به پير احترام كند گويي به خدا احترام گذاشته است.

4- توجه به افراد كر و لال ومعلول

و اما افراد لال؛
جمله جالبي در صحيفه سجاديه است: «يا من سوت توفيق بين الضعيف و القوي » يعني ‌اي كسي كه توفيق ووسيله رشد را بين قوي و ضعيف يكسان قرار دادي و اين طور نيست كه لال و ناشنوا نتواند رشد كند و رشد براي همه است چون رشد كم او بسيار حساب مي‌شود.
حديثي براي يك لالي بخوانم، شخص لالي نزد پيامبر آمد. «حَتَّى وَقَفَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)»(بحارالأنوار، ج‌78، ص‌193) ومرتب اشاره مي‌كرد، پيامبر ديد و گفت كاغذي به او بدهيد تا بنويسد و ببينم چه مي‌گويد. سواد داشت و نوشت «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» پيامبر فرمود شما هم در جوابش بنويسيد «تُبَشِّرُوهُ بِالْجَنَّةِ» تو اهل بهشت هستي. «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ مُسْلِم» مسلماني نيست كه گوش و يا دست و چشم و زبانش را از دست بدهد وصبر كند بخاطر خدا، مگر اينكه خدا او را از آتش نجات مي‌دهد و او را به بهشت مي‌برد. چقدر افراد بي زبان كه ايمان آوردند و افراد با زبان كه ايمان نياوردند.
در اين كلاسهاي بهزيستي افرادي را ديديم كه نابينا هستند ولي با حروف برجسته مي‌خوانند و افراد ناشنوايي كه مي‌خوانند و مي‌نويسند و ما يك نمونه‌اش را امشب به شما نشان خواهيم داد، ولي افرادي هستند كه چشم و گوش دارند ولي نمي‌توانند بنويسند و بخوانند و به نهضت سواد آموزي نمي‌روند و حجت بر اينها تمام است و نمي‌دانم آن دنيا مي‌خواهند چه جوابي بدهند. ما كسي را داشتيم كه يك شيشه آب ليمو داشته و به جبهه فرستاده ولي كسي را هم داريم كه هنوز چيزي به جبهه نفرستاده است. كسي هست كه چشم و گوش دارد و سواد ندارد و كسي را داريم كه چشم و گوش ندارد ولي خواندن و نوشتن را بلد است. امام صادق(ع) فرمود: اگر ناشنوايي گوشش سنگين است، بايد با اشاره و نعره به او چيزي گفت: اگر جيغ نزنيم و عصباني هم نشويم. البته طبيعي است كه انسان با ناشنوا با خستگي صحبت كند و به او گوش كند.
بخصوص اگر پدر و مادر باشد و(إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ) (اسراء /23) اگر يكي از آنها ياهر دوي آنها پير شدند نبايد به آنها اف بگويي. (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌ وَهْنٍ) (لقمان /14) اين مادر تو را سر دل كشيده است.
فردي نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: من غذا را در دهان پدر و مادرم مي‌گذارم و براي دستشويي آنها را بغل مي‌كنم آيا خدماتي كه اينها در بچگي برايم انجام داده‌اند جبران كرده‌ام. فرمود: نه! به خصوص مادر.
اصولاً افراد پير توقعشان زياد مي‌شود و روحشان ظريف است و حساس هستند.
پس اگر به ناشنوا با حوصله چيزي را بفهماني و حرفهايش را بشنوي، اين صدقه گوارايي است. پس با آدم ناشنوا بدحرف نزنيد. به افراد دست و پا شكسته با حالت ترحم نگاه نكنيد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَا تُدِيمُوا النَّظَرَ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ الْمَجْذُومِينَ فَإِنَّهُ يَحْزُنُهُمْ»(طب ‌الأئمة، ص‌106) نگوييد بيچاره. خيلي از غيبت‌هاي ما به خاطر همين ترحم است. رفتم خانه فلاني دلم سوخت. هيچ كاري نمي‌تواند بكند و 38 غيبت انجام مي‌دهد، در حالي كه نمي‌داند مدام در حال غيبت كردن است.
پس پيامبر مي‌فرمايد: خيره خيره به كسي كه دست و پايش شكسته نگاه نكنيد. اگر كسي عيبي دارد سر به سرش نگذاريد. نمي‌تواند بدود مثلاً الاغي دارد كه پير يا لنگ است نمي‌تواند بدود و او را زنجير مي‌زند. حتي در اسلام داريم كه اگر حيوان بدجنس است مي‌تواني زنگوله گردنش كني ولي اگر بد جنس نيست منگوله سرش كن، چون ممكن است زنگوله گردنش را اذيت كند. حديث داريم اگر حاجي يك روز زودتر از بقيه به مكه رسيد شهادتش را قبول نكنيد، چون معلوم است اسب و شترش را دوانده است. (البته اين مربوط به زمان قديم است كه با اسب و شتر به مكه مي‌رفتند) و معلوم است او را اذيت كرده ومراعات حال حيوان را نكرده است و امضايش از اعتبار ساقط است.
امام صادق پيام داده: «كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ»(أمالى مفيد، ص‌278) چيزي را از كسي عيب مي‌گيري كه نمي‌تواند آن را ترك نمايد.
يونس بن عمار از اصحاب امام صادق(ع) به ايشان فرمود: مردم سر به سر من مي‌گذارند چون عيبي در بدنم است. فرمود: (لَقَدْ كَانَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مُكَنَّعَ الْأَصَابِعِ) (كافى، ج‌2، ص‌259) يعني مؤمن آل فرعون كه (يَكْتُمُ إيمانَهُ) (غافر /28) در حكومت فرعون يك نفر طرفدار حضرت موسي بود و خدا در قرآن از او تعريف مي‌نمايد، انگشتانش به هم چسبيده بود و خداوند به اين كارهاكاري ندارد.
كسي فرزند شهيد دارد كه در جامعه خيلي سربلند هستند، قرآن مي‌فرمايد(وَ بَنينَ شُهُوداً) (مدثر /13) يعني به خاطرپسرهايش خودش را لوس كرد. پس دماغش را به خاك مي‌ماليم. به تو پيامبر(ص) كه پسر نداري گفتند: «ابتر»، (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1) من به تو كوثر مي‌دهم و دماغ او را به خاك مي‌مالم.
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: نبايد سر به سر بگذاريد. مگر نمي‌دانيد چه گناهي دارد خدا در قرآن مي‌فرمايد: پيامبران اگر 70بار دعا كنند، اينها را نمي‌بخشم.
موهاي سرش ريخته يكي مي‌گويد آفتاب شد. قدش كوتاه است او را سكوي پرش قرار مي‌دهند مثل خرك. يا چشمش نمي‌بيند به او نيش مي‌زند و نيش زدن خيلي مهم است مواظب باشيد.

5- توجه به روشندلان و پرهيز از بي‌احترامي به آنها

و اما نابينا؛
در قرآن سوره‌اي داريم به نام عبس و تولي. عبس يعني عبوس كرد. پيامبر با جمعيتي نشسته بودند و مشغول گفتگو بودند. نابينايي وارد شد و شروع كرد به صحبت كردن با پيامبر در حالي كه نمي‌دانست در جلسه چه مي‌گذرد. ناگهان يك نفر قيافه‌اش را عبوس كرد و نابينا هم كه چيزي نمي‌ديد و آيه نازل شد(عَبَسَ وَ تَوَلَّى) (عبس /1) نكته‌اي هست كه دقت كنيد. آدم نابينا عبوس را نمي‌ديد ولي خدا كار ندارد كه ديد يا نديد. تو چرا عبوس كردي؟ !
برخي زنها مي‌گويند: اين كه چشم ندارد كه ما حجاب داشته باشيم. پرسيدند: از نابينا حجاب كنيم؟ فرمودند بله. تو كه او رامي بيني. محيط بايستي محيط سالمي باشد. يا مسخره مي‌كنيم و شخصيت‌ها را خرد مي‌كنيم. فلاني دهاتي است يا سياه است يا بچه و فقير است و همه اينهاخطرناك است.
«عَبَسَ» عبوس كردي؟ چرا؟ (وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى) (عبس /3) تو چه مي‌داني؟ شايد همان نابينا هدايت شود و چشم دارها هدايت نشوند. (ظاهراً جلسه‌اي بوده براي هدايت اشراف و بزرگان و جلسه مهمي بوده است) نابينا فرمود: من مي‌خواهم به مسجد بيايم نمي‌بينم. پيامبر فرمود: طنابي از خانه به مسجد بكش و به مسجد بيا و در اجتماعات شركت كن. برخي جوان‌ها مي‌گويند: پير يا نابينا را كجا ببريم. در خانه بنشيند.
امير امؤمنين(ع) از قول پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ قَادَ ضَرِيراً أَرْبَعِينَ خُطْوَةً عَلَى أَرْضٍ سَهْلَةٍ لَا يَفِي بِقَدْرِ إِبْرَةٍ مِنْ جَمِيعِهِ طِلَاعُ الْأَرْضِ ذَهَباً»(تفسيرالإمام‌‌العسكري، ص‌81) اگر كسي نابينا را 40 قدم عصاكشي نمايد، از آنچه كه زمين را پر از طلا كنند و به او بدهند اجرش بيشتر است.
جابر نابينا وقتي در روز اربعين مي‌خواست قبر امام حسين(ع) را زيارت نمايد يكي از علماي درجه1 و مفسرين بزرگ او را عصاكشي نمود. پيامبر(ص) فرمود: اگر كسي از نابينايي گره گشايي نمايد و كار او را انجام دهد خداوند او را در دنيا از نفاق و در آخرت از آتش نجات مي‌دهد و 70 گره از كار او باز مي‌شود.
گاهي بچه‌ها از زير كار پدر و مادر نابينا در مي‌روند يا آنكه پول دارد مي‌گويد: پول از من عصا كشي از تو. او خيال مي‌كندمحبت و مادر خريدني است. 2000 تومان تو را رشد نمي‌دهد، عصاكشي تو را رشد مي‌دهد. معناي واقعي (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (بقره /83) همين است.

6- پرهيز از كوردلي

حديثي داريم براي نابيناهاي قلبي «ليس الاعمي انما الاعمي ما تؤمن بصيرته» كسي نمي‌بيند. كور واقعي نيست. نابيناي واقعي كسي است كه چشم دارد و آيات خدا را مي‌بيند ولي هنوز تكان نخورده و ايمان نياورده است. ما مي‌گوييم مرگ بر منافقين و درست هم مي‌گوييم ولي منافقين فقط تروريست‌ها نيستند و ممكن است ما هم به درجه كمي از نفاق مبتلا باشيم. حديث داريم كه اگر وقتي انسان الله اكبر مي‌گويد: اگر حواسش نباشد و در قلبش چيز ديگري بزرگتر باشد، اين هم منافق است. منافق هم يعني به زبان مسلمان و در باطن كافر و كسي هم كه با زبان مي‌گويد: خدا بزرگ است ولي در درونش چيز ديگري بزرگتر است منافق است.
اگر بگويد: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) ولي پول را هم بپرستد و از ديگري هم كمك بخواهد او هم منافق است. خداوند مي‌فرمايد(در حديث): «اتخطئوني» يعني به من دروغ مي‌گويي و حيله مي‌كني. كسي كه مي‌گويد خدا بزرگ است، بايد بگويد آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. چون خدا بزرگ است.
يكي از شاگردان مرحوم قدوسي نقل مي‌كرد كه ايشان فرمود: من نابينايي را ديدم كه وقتي به ورقها دست مي‌زد هر جا كه آيه قرآن بود مي‌گفت: اينجا آيه قرآن است و من مي‌گفتم: تو كه نابينا هستي، چطور مي‌فهمي؟ گفت: خدا نوري براي من قرار داده كه يك آيه قرآن را ميان هزار كلمه پيدا مي‌كنم.
امام در جلسه‌اي آمد و رفت و بعد كسي را فرستاد تا بپرسد كه كسي فهميد يا نه و فقط يك نابينا متوجه شده بود و ديگران نفهميده بودند. گاهي دلها چيزي را مي‌بيند كه چشمها نمي‌بيند. گاهي فطرت پاك و صاف و ساده مردم خيلي چيزها را درك مي‌كند. لعنتي فراري مي‌گفت: من مغز قرن هستم و همه چيز را مي‌فهمم ولي مردم را نشناخت ولي در مقابل ممكن است كسي يك پنجم او هم درس نخوانده باشد و مردم را بشناسد.
شناخت كاري به چشم ندارد، نه چشم دارها مغرور باشند نه نابيناها نااميد! چون چشم داري هست كه آثار خدا وانقلاب را مي‌بيند، ولي قبول ندارد و آن چشم دار: (وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي‌ فِي الصُّدُورِ) (حج /46) بگذريم.
عبدالله بن عفيف شيعه خوبي بود. در جنگ جمل چشم چپ خود را داد و در جنگ صفين چشم راست خود را و نابينا بود و درمسجد پيامبر مي‌آمد و مشغول نماز بود. روزي ديد كه ابن زياد بعد از كشته شدن امام حسين(ع) در كربلا، بالاي منبر رفت وگفت: خدا را شكر كه پيروز شديم و امام حسين(ع) كشته شد و از اين قبيل اراجيف كه آخوندهاي درباري مي‌گويند وتعريف يزيد و شاه را كرد. اين مرد نابينا بلند شد و گفت يابن مرجانه، ‌اي بدبخت، لعنت خدا بر تو باد. مي‌فهمي چه مي‌گويي و خلاصه ابن زياد را رسوا كرد. اين نابينايي بود كه بصيرت داشت. ابن زياد فرياد زد اين پيرمرد را بگيريد وريختند كه او را بگيرند فاميلش نگذاشتند و او را به خانه بردند و فاميل از او محافظت مي‌كردند و ابن زياد دستور داد به خانه‌اش بريزيد و ريختند و نبردي صورت گرفت و بالاخره وارد خانه شدند. دخترش گفت كه آمدند، وي شمشير برداشت وشروع كرد به جنگيدن و گفت: دخترم تو فقط بگو كدام طرف شمشير بزنم و اين قدر جنگيد تا شهيد شد. و او فردي بودكه در جمل يك چشم خود را داد و در صفين ديگري را و وقتي خانه نشين شد عبادت نمود و به موقع در مقابل طاغوت ايستاد در حالي كه هيچ بينايي چنين جرأتي نداشت.
بينايي كه با چشمش دختر مردم را مي‌بيند و يا نيش مي‌زند چشم نداشته باشد بهتر است.
پدر و مادرها بين فرزند خود تبعيض نگذاريد و نباشد براي آني كه استعداد دارد، پارچه بهتري بخري و براي ديگري پارچه پست‌تر و حديث داريم حتي اگر كسي در وصيت كردن بين فرزندان خود فرق بگذارد مرتكب گناه كبيره شده است.

7- توجه به معلولان و پيشگيري از عوامل معلوليت

مردم نابنياها و ناشنواها را به حساب بياورند و چه مواردي كه ما ديديم اينها در بهزيستي خياطي و آشپزي و. . . ياد گرفته بودند و براي جبهه لباس مي‌دوختند و همين طور نجاري ياد مي‌گيرند. پس وقتي اينها وارد جامعه شدند آنها را به حساب بياوريد و كارگران ديگر اينها را مسخره نكنند و چه خياطان زبردستي كه لال هستند.
ما در سازمان ديديم كه دو بچه در يك گهواره بودند، چون گهواره كم داشتند چرا كساني كه گهواره اضافي دارند و درخانه خاك مي‌خورد را به عنوان كمك هديه نمي‌كنند. و يا كساني كه باغ و استخر دارند بگويند كه از فلان ساعت تا فلان ساعت استخر ما در اختيار شماست و مي‌توانيد استفاده كنيد. و ما در خيلي چيزها كمبود داريم.
درست است كه جانبازان مقدم هستند، ولي اگر رفتي عيادت و دو نفر معلول را ديدي كه يكي در جنگ و ديگري درتصادف معلول شده بود بين اينها فرق نگذار و اگر علاقه داري به او قلبي باشد و اين تقدم در قلب تو باشد در نهايت در گوش خودش بگو بيشتر دوستش داري، ولي مراعات كن تا به ديگران برنخورد. چرخهاي بافندگي، پول زمين، ساختمان و ماشن لباسشويي و امكاناتي را كه مي‌توانيد، كمك كنيد به شكرانه اينكه شماچشم و گوش و. . . داريد و سالم هستيد.
در ازدواج مواظب آزمايش خون باشيد و در اسلام پيرامون مسايل جنسي احاديث و دستورات فراوان داريم كه جاي آن در تلويزيون و. . . نيست و من نمي‌توانم بگويم ولي نمي‌دانم گفتن اين مسايل بر عهده چه نهادي است. دفتر ازدواج وطلاق يا. . . ولي بايد گفته شود ما هزارن دختر و پسر عقد بسته داريم كه بايد پيرامون مسايل جنسي و سكسي آموزش ببينند و حديث داريم كه اگر مثلاً فلان كار را نكنيد، بچه‌تان فلان طور مي‌شود.
ولي بالاخره اين كار بايد انجام شود و روحانيون پيرمرد شهرستانها اين كار را مي‌توانند انجام دهند چون برخي حرفها را پيرها مي‌توانند بزنند و برخي را جوان‌ها. يك وقتي بچه‌اي 5 سالش شده و حرف نمي‌زند، خانم بزرگي مي‌آيد، مي‌گويد: به او تخم كبوتر بدهيد تا زبانش باز شود وبا تخم كبوتر مي‌خواهند او را به حرف بياورند و گاهي پزشكي‌هاي من درآوردي مي‌كنند و بچه را دستي دستي از بين مي‌برند.
گاهي وقتها به ماما مي‌گويند بچه را زودتر به دنيا بياور و او به سر بچه فشار مي‌آورد و باعث معلوليت بچه مي‌شود واين بخاطر ناشي بودن ماماست.
اجمالاً خانم بزرگ طبابت مي‌كند، تخم كبوتر مي‌دهد يا مادر حامله سيگار مي‌كشد و پدر مست آميزش مي‌كند و ماماي ناشي ماما مي‌شود و يا جوان هوسراني مي‌كند و ما اين همه معلول در بهزيستي داريم.
و هفتة بهزيستي است و در جمهوري اسلامي چه پولي و چه مشكلاتي بوجود مي‌آيد.
يك ميليارد و نيم فقط در طرح شهيد رجايي(ره) خرج مي‌شود كه به افرادي پول داده مي‌شود و تازه اين طرح بسيار موفق بوده است.

8- ضرورت عيادت از آسايشگاه‌ها و درس گرفتن

از همه مردم و آخوندها مي‌خواهم كه به عيادت اين افراد بروند. از روحانيوني كه به آسايشگاه معلولين زياد سر مي‌زد، مرحوم حجة الاسلام شهيد شاه آبادي بود. برويد و ببينيد كه خدا به شما چه داده و به ديگران نداده است تا بدانيد مسؤوليت شما چيست.
و من بگويم كه مسؤولين مي‌گفتند: از زمان فياض بخش تا حالا، احدي به برخي از مراكز سركشي نكرده است. فياض بخش جزو 72 تن بود. يعني دو سال است كه به برخي مراكز سركشي نكرده است و احوال آنها را نپرسيده است.
و كارمندان اين مراكز هم كار بسيار دشواري دارند و به نظر من اگر از نهادها قرار است كسي به حج برود، زناني بايد بروند كه در اين مراكز كهنه شويي مي‌كنند. كسي كه در يك اتاق متعفن كه بچه‌ها در آن هستند و مرتب ادرار مي‌كنند محبوس شده است و مسؤول بچه فلج است. نه كسي مثل من كه پارسال رفته امسال هم بخواهد برود.
خدا مي‌داند در برخي وزارتخانه‌ها برخي كاري مي‌كنند كه به مراتب كارشان از افراد در نهاد بيشتر است زمين و حج را و هر سهميه‌اي را به نهادها مي‌دهند بايد ببينيد چه كسي بيشتر در جبهه و آسايشگاه جانبازان بوده؟ مادري كه دو جانباز را اداره مي‌كند يا پزشكي كه عمل جراحي بر روي يك مجروح انجام مي‌دهد او بايد تشويق شود.
يا من سرهنگي را ديدم كه مي‌گفت: چندين ماه است زن و فرزندم را نديدم. اين سرهنگ بايد معرفي شود. ما در وزارتخانه‌ها و ادارات افرادي داريم كه نهادي هستند و در نهادها هم افرادي داريم كه خيلي اداري هستند.
معيار ارزش است، ما روحاني داريم كه خيلي پولي است و آدم بازاري داريم كه تمام معيارهايش معنوي است كاري به ظاهر نداشته باشيد و به باطن اهميت دهيد در قهوه خانه همه چيز هست جز قهوه. من اينجا از كهنه شورهايي كه لباس مريض‌ها را مي‌شويند و مجروحين را روزي دو بار حمام مي‌برند از آنهايي كه مجروحين را بغل مي‌كنند و دستشويي مي‌برند، آنهايي كه در اتاقهاي بدبو مريض‌ها را پرستاري مي‌كنند. البته ابتدا جانبازان سپس آنهايي كه از افراد بهزيستي هستند و كساني كه در جبهه هستند و افراد گمنام و چقدر ما شخصيت گمنام داريم.
و روز قيامت معلوم خواهد شد بنده كه اينهمه در ايران مشهور هستم هيچ عملي، ممكن است نداشته باشم و افرادي كه گمنام هستند و در زير زمين براي جبهه لباس مي‌دوزند، لال و ناشنواست و براي جبهه كار مي‌كند ولي شنوا براي جبهه هيچ كاري نمي‌كند و روز قيامت پرده‌ها كنار مي‌رود و (وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ) (تكوير /10) و (يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ) (طارق /9) معلوم خواهد شد كه روسفيد كيست(لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ) (انفال /4) و درجات نزد خداوند است.
حال دعاي خدايا خدايا را توسط برادري كه ناشنواست و معلمش هم ناشنواست مي‌خوانيم و اين برادر ما هم ناشنواست و هم لال ولي هم مي‌نويسد و هم مي‌خواند و ببينيد و آقاياني كه سواد ندارند، به غيرتشان بربخورد. البته مربي هم هست. خطش هم خوب است
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
پس مي‌شود انسان ناشنوا و لال باشد و خواندن و نوشتن بداند و ما در ايران ميليون بي سواد داريم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست