نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 700
موضوع: پاسداري از دين
تاريخ پخش: 75/09/22
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسهمان در محضر جانبازان عزيزي هست، که عضوي از بدنشان يا اعضايي از بدنشان را دادهاند. جانباز جوري است که آدم وقتي نگاهش ميکند يک دوره تاريخ انقلاب به ذهنش ميآيد يعني مثل اينکه صد جلد بحار به عنوان يک ديسکت وارد کامپيوترمي شود، کوچک ميشود. ولي اين يک دريايي است يک قاشق ماست. يک قاشق است اما 10 ديگ شير را تبديل به ماست ميکند. يک قطره عطر يکوقت ميبيني فضايي را معطر ميکند. خلاصه قرائتي بايد مطالعه کند داد بزند شايد اثر کند شايد اثر نکند، ولي جانباز بدون فکر کردن و بدون داد زدن نگاهش که ميکني تنبه بوجود ميآيد.
1- افتخارات فرهنگي و ورزشي جانبازان
من جملهاي براي جانبازان دارم که اگر کسي عضوش را به بهشت فرستاد مثلاً کسي يک پايش را داد توي جبهه يک دست داد يک چشم داد اگر دستي، پايي، چشمي رفت اينطور نيست که خداوند يک پايش را ببرد توي بهشت و پاي ديگرش را ببرد، توي جهنم تکه تكهاش نميکند کسي که پايش را گذاشت توي بهشت باقي بدنش هم ميرود توي بهشت اصل اينست که آدم پايش به يک جايي بند بشود و افتخاري که جانبازان ما دارند افتخاري است که 10 هزار دانشجو دارند اين عوامل غيرت است براي آنهايي که درس نميخوانند آن آقا با سلامتي کامل درس نميخواند در دبيرستان 16 تا تجديدي ميآورد اينها با نداشتن دست و پا 10 هزار تا وارد دانشگاه ميشود 3 هزار تا طلبه دارد اين باعث شرمندگي طالبههايي مثل من ميشود اگر درس نخوانند که اين طلبه جانباز درس ميخواند. ده نفر داريم که کل قرآن را حفظ هستند و سه سال پي در پي قهرمان دنيا شدهاند و 11 سال در واليبال نشسته قهرمان دنيا شدهاند. اخيراً مسابقهاي براي 4 تا از کتابهاي شهيد مطهري گذشتهاند 70 هزار نفر جانبازان و خانواده هايشان شرکت کردهاند، در مسابقات قرآن 60 هزار نفر شرکت کردهاند در کل دنيا دو نفر قاري نفر اول شدهاند اين چهره فرهنگي شماست، چهره نظامي شماست 8 سال دفاع مقدس، چهره فرهنگي شماست اين رو سفيدي است. چيزي ندارم براي شما بگويم چون من وقتي شما را ميبينم اصلاً چيزي براي گفتن ندارم يک دعا ميکنم به خودمان و يک دعا ميکنم به شما. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد(ص) به ما توفيق بده روز قيامت شرمنده اين خدمات و زحمات و ايثارها نباشيم. اين مال ما يک دعا ميکنم به جانبازها خدايا به مقدار فشاري که روي اين افراد هست و بستگانشان و زن و بچهشان هست حلم و صبر و تقواشان را زياد کن و اين زحماتشان را خداي ناخواسته با کلمهاي گلايهاي اين اجرشان گرفتار حبط و ثوابهايشان از بين نرود و اجر و زحماتشان براي قيامت ذخيره بشود انشاالله.
2- نقش پيامبر و ائمه پاسداري از دين است
جنگ ما بخاطر دين بود وگرنه ايراني که توي آن شاه بود کسي با آن کاري نداشت ايماني که در جمهوري اسلامي است به آن حمله ميکنند. هر چه سيلي بخوريم بخاطر دين است. دليل نبوت پاسداري از مکتب است علت اينکه هي پيغمبر نو ميآمد و عوض ميشدند. قرآن ميگويد پيغمبر آمد و گفت (وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي تَخْتَلِفُونَ فيه) (زخرف /63) من ديدم که اختلاف توي شما شده دين با غير دين قاطي شده سليقهها و هوسها آمده. حديثهاي جعلي که آمده امام صادق(ع) بايد بيايد وگرنه اگر مردم حرف پيغمبر(ص) را درست بفهمند و درست حفظ کنند و تغيير و تحولي در آن نباشد امام نقشي ندارد. اگر زغال خودش روشن باشد که باد زدن نميخواهد. اين زغالها تا بادبزن را کنار ميگذاري خاموش ميشود. حفاظت بخاطر اين است که زود ما خاموش ميشويم. «وَ لِأُبَيِّنَ» من آمدهام بيان کنم «لَکُمْ» براي شما «بَعْضَ الَّذِي» بعضي از افکار و حرفهايي که «تَخْتَلِفُونَ» نقش من پاسداري از مکتب است. ديدم اگر نيايم شما اختلاف ميکنيد هر کسي از مکتب چيزي ميگويد من آمدم حرف آخر و حرف حق را بزنم. امامت هم همينطور است، علامه مرتضي عسگري چند جلد کتاب بسيار خوب دارد بنام نقش ائمه در پاسداري از مکتب از اين کتابهاي بلعيدني است. ما سه رقم کتاب داريم مکيدني، جويدني، بلعيدني. واقعاً امامان ما در چه مقطعهايي که دين کج ميرفته ميآمدند و…
3- علماء نبايد در برابر بدعت سكوت كنند
علماء حديث داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ» (كافي/ج1/ص54) اگر يک بدعتي وارد شد يعني يک چيزي که جزو دين نيست چپاندند توي دين، عالم بايد داد بزند واگر ساکت بشود لعنت خدا بر عالمي که بدعت را ميبيند ولي ساکت است. مرحوم امام(ره) اول انقلاب سال 42 يک سخنراني کرد در قم هي دستشان را به منبر ميزدند ميفرمودند واي بر علماي ساکت مشهد. واي بر علماي ساکت تهران. واي بر علماي ساکت بلاد. حتي يادم است که آن زمان رفته بوديم مشهد يک عالم ساکتي بود شک داشتيم پشت سرش نماز بخوانيم يا نخوانيم گفتيم که امام(ره) ميفرمايد واي به علماي ساکت اين آقا ساکت است. پرسيديم گفتند نه ساکت نيست ايشان بالاخره در حد خودش تلگراف کرده تلفن کرده افرادي را خواسته صحبت کرده ساکت نيست. منتهي درجات انقلاب فرق ميکند يکي در حدي است که امضاء کند يکي در حدي است که سخنراني کند. يکي در حدي است که برود جلو. اينهايي که ميروند جبهه همه خط اول نيستند. و توي راه پاسداري از دين چقدر کتک کاري و شهادت… قرآن ميفرمايد وقتي ميخواستند نهي از منکر کنند و جلوي فساد را بگيرند شهيد ميشدند (وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاس) (آلعمران /21) آخر بعضيها ميگويند امر به معروف کرد و بايد هم توهين بشود و بالاخره اين توهينها به صورت يک قانون به صورت يک جريان در ميآيد. شما حرفت را بزن سيلي هم بخور. بالاخره 16 سيلي که خوردند ستاد امر به معروف جلسه ميگيرد وزارت کشور جلسه ميگيرد مجلس جلسه ميگيرد. مقام معظم رهبري قبل از همه داد ميزند فرياد ميزند. مردم به جوش ميآيند. تا کسي چهار سيلي نخورد اين حرفها به صورت يک قانون و يک جريان حقوقي در نميآيد.
4- درجات منكر و چگونگي برخورد با آن
بله يکوقت يکي چيزي نميارزد مثلاً شخصي گناه صغيرهاي انجام ميدهد و يک شخصيت مهمي بيايد خودش را درگير يک گناه صغيرهاي بکند و يک تشنج بوجود بياورد، اين نميارزد منتهي اين ميارزد يا نميارزد را بايد يک ملا بگويد. گاهي منکر در يک حدي است که آدم بايد برود و تکه تکه بشود. مثل اينکه امام حسين(ع) آمد کربلا و قطعه قطعه شد گفتند چرا به کربلا ميروي؟ فرمود براي اينکه ميبينم امر به معروف و نهي از منکر نميشود حالا آن منکر ميارزيد. منکر رژيم بني اميه منکر حکومت يزيد منکر يک منکري است که علي اصغر(ع) هم گلويش پاره شود ميارزد. يکوقت مثلاً منکري است که مثلاً پپسي کولا نخوريد. براي اينکه مثلاً هر شيشهاي(10 شاي) زمان شاه ميرفت جيب بهائيها. خيلي خوب حالا مثلاً براي پپسي کولا ما بيائيم همه حوزه و مراجع و جوانهايمان را فداي پپسي کولا کنيم. بله يکوقت رژيم شاهنشاهي بايد برداشته شود ميارزد حسين فهميده هم اين رقمي شد. حسينهاي فهميده علياي حال منکر چيه معروف چيه طرف کيه؟ اينها هر کدام حسابي دارند ما با مقام معظم رهبري زماني که رئيس جمهور بود رفتيم آفريقا جزو هيئت همراه بوديم وارد يکي از کشورها که شديم 21 توپ زدند من هم خوب هنوز نميدانستم چيه ترسيدم خيال کردم فرودگاه دارد بمباران ميشود نگوئيد کاشاني است کاشانيها شجاع هستند تهمت ميزنند ميگويند ما ترسو هستيم ما شجاع هستيم دليلش هم من! گفتيم چيه؟ گفتند اينجا رياست جمهوري که وارد شد 21 توپ به افتخارش زدند بعد گفتند نخست وزير باشد چند رئيس مجلس باشد چند. ديديم اينها هر کدام يک کدي دارد تشريفاتشان. گفتيم آقا ما تنهاي بيائيم اينجا چي؟ گفتند تو را يک تير کمان! ! سلسله مراتب بايد حفظ بشود. منکر يکوقت در حدي است که يک تلفن بس است يک تذکر بس است، اما اينکه بسيج شويم عالم و غير عالم طلبه و دانشجو و بازاري و کارگر همه اينها… اين بايد يک منکري باشد مثل منکر… ولي در عين حال براي پاسداري از مکتب انبياء تکه تکه شدند (وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ) (آلعمران /21)، (وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ) (آلعمران /112) اجمالاً براي پاسداري از مکتب ميارزد که حتي انبياء شهيد بشود.
5- انتقاد قرآن از كساني كه از دين پاسداري نميكنند
آيهاي داريم توي قرآن براي کساني که از دين پاسداري نميکنند دنبال زندگي هستند اصول دين چند است؟ راحتي (قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ) (توبه /24) اگر اينها را «أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ» اگر خانه و ماشين و پدر و همسر و مسکن و تجارت و سرمايه را بيشتر از پاسداري از دين دوست داري بيشتر از خدا و رسول و جهاد در راه خدا دوست داري «فَتَرَبَّصُوا» منتظر قهر خدا باشيد که تو در گزينش الهي رد شدي. «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» طبق اين خط کش اگر کسي پاسداري نکند منتظر قهر خدا باشد. به يک عده ميگفتند برويم جبهه ميگفتند هوا گرم است (قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا) (توبه /81) آتش جهنم گرمايش بيشتر است. به عدهاي ميگفتند دين در خطر است ميگفتند (رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ) (توبه /87) دوست داشتند با آدمهاي مرفه باشند. آيه ديگر ميفرمايد (فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ) (توبه /81) عدهاي جبهه نرفتند خوشحال شدند و گفتند خوب است ما جبهه نرفتيم و ضربهاي هم نديديم. خلاصه قرآن انتقادهايي ميکند از اينهايي که شل هستند از اينهايي که ترسو هستند از اينهايي که به جبهه نميروند از اينهايي که پاسداري از ارزشها نميکنند. منتهي پاسدار شرائطي ميخواهد 1- عقل چون بالاخره بايد انتخاب کند (وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى) (اعلى /17) 2- عشق «يا سيوف خزيني» ميگويد شمشيرها بيائيد سراغ من ولي دينام بايد سالم باشد شاعر ميگويد حسين جان(ع) نميدانم چه کردي بدنت با ني سوراخ سوراخ شد اما چيزي که نخواست سوراخ بشود عقيدهات است عزتت سوراخ نشد. هدف و فکرت سوراخ نشد بدنت سوراخ شد اما از فکرت عقب نشيني نکردي؟ 3- علم: پاسدار بايد باسواد باشد نه سواد ديپلم و ليسانس يعني بايد بصيرتي داشته باشد که بفهمد. 4- اخلاص اگر اخلاص نباشد که هيچ، «في سَبيلِ اللَّهِ» 5- ياور 6- تخصص 7- قدرت 8- بايد دشمن را بشاسد. 9- بايد هوشيار باشد «وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ» (نهجالبلاغه/نامه62) داريم کسي هم که هوشيار نباشد و خواب باشد دشمن نسبت به او خواب نيست شما خواب هستيد او بيدار است (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً) (نساء /102) دشمن دوست دارد که شما غافل باشيد. داريم کهاي رزمندهها اگر خواستيد در جبهه نماز بخوانيد همه سر نماز نرويد يک عده اقتدا کنند يک عده شيفت بايستند و پست بدهند. قصهاش اينست پيغمبر(ص) ما يکبار که در مقابل دشمن بود رفت سر نماز همه رزمندهها رفتند سر نماز دشمن ديد عجب طرح خوبي است همه رفتند سر نماز گفتند خيلي خوب مثلاً نماز ظهر بود عصري که ميروند سر نماز ما در حال سجده به اينها حمله ميکنيم. فقط طرح آمد توي مغز آن فرمانده کفر، آيه نازل شد اين رقمي نماز جماعت نخوانيد اگر مثلاً هزار نفر هستيد 50 نفر اقتدا کنند و 500 نفر سر پست بايستند با اسلحه يک رکعت که اقتدا کردند تا گفتي بحول الله براي رکعت دوم آنها تند تند حمدشان را بخوانند يعني قصد فردا کنند سريع رکوع سجود سلام چون مسافر بودند نماز هم شکسته بود سريع بروند اسلحه را به دست بگيرند آن 500 تا خودشان را به رکعت دوم برسانند. تازه ميفرمايد رکعت اوليها اسحله دستشان باشد رکعت دوميها علاوه بر اسلحه کلاه خود هم سرشان باشد. اين هم يک کد دارد ميفرمايد براي اينکه فاصله رکعت اول يا رکعت دوم دشمن فرصت فکر دارد ممکن است بگويد از بالا، از پشت بام چيزي بيندازيم روي سرشان، رکعت اول غافلگير ميشوند زره کافي است. رکعت دوم چون ممکن است از قسمت بالا هم حمله کنند يک کلاه خود هم… يعني هر چه دشمن فرصت فکر بيشتر دارد بايد شما جهات امنيتيتان بيشتر باشد «وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» اگر 1000 هزار نفر کي جا برويد سر نماز دشمن دوست دارد که شما غافل بشويد «فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً» يک مرتبه حمله کند به شما. هوشياري کسي که برادر جنگ است کسي که رزمنده است بايد بيدار باشد. زمان ترور بود براي ما هم پاسدار فرستادند من ميخواستم اين پاسدارها را امتحان کنم توي ماشين که نشست يک خورده تخمه گذاشتم گفتم اين تخمهها را بشکن البته من تخمه نميشکنم آنوقت تخمه داشتم حالا ميگوئيد آخوندها توي ماشين هم تخمه ميشکنند! تا تخمه را به او دادم ديدم اسلحه را کنار گذاشت و شروع کرد به تخمه شکاندن من زنگ زدم به حفاظت گفتم آقا من خودم با تخمه کدو سر اين را بند کردم اين به درد حفاظت نميخورد بابا زمان ترور است حواست را بايد جمع کني.
6- براي پاسداري از دين از جان و مال و آبرو بايد گذشت
کسي که ميخواهد از دين پاسداري کند بايد از دنيايش بگذرد. نميشود آدم بگويد پولهايم مال خودم دين هم دارم. گاهي آدم بايد از آبرويش بگذرد گاهي بايد از جانش بگذرد گاهي بايد از پولش بگذرد. افرادي هستند از جان ميگذرند جانباز هستند اما از پول نميگذرند «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ» (انفال/41) اي کساني که در کنار پيغمبر(ص) به جبهه رفتهايد حالا که رفتيد در راه اسلام جان بدهيد پيروز شديد غنيمت گرفتيد خمس بدهيد (إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ) (انفال /41) اگر دين داريد. مگر من دين ندارم؟ نه ممکن است دين نداشته باشيد من رزمنده در کنار پيغمبر(ص) اسلحه به دست رفتم جبهه. ممکن است رزمنده باشي کنار پيغمبر(ص) هم بجنگي اما باز هم در خمس دادن… مخاطب آيه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» مال آنهايي که توي جبهه بودهاند البته خمس شامل غير جبهه هم ميشود. به دليل روايات اماشان نزول آيه مال جبهه است. تازه خدا به اينها ميفرمايد اگر دين داريد از پول هم بگذريد. پيداست آدم ممکن است از جان بگذرد از پول نگذرد امتحانهاي خدا رنگارنگ است. يکي از شهوت ميگذرد از شکم نميگذرد. حالا انسان فرق ميکند انسان ممکن است در يک شرائطي با تقواترين آدمها باشد، خداي ناکرده در يک شرائطي در يک لحظه بي دين بشود. ما آدمهايي که دينشان عوض ميشود ديديم، توي حيوانها هم هست گاهي وقتها گربه که از کنار حوض ميرود همچين خودش را جمع ميکند انگار هيچي به دنيا قائل نيست اما يک مرتبه که ماهي ميآيد روي آب اصلاً گربه نميفهمد که اينجا استخر است ميپرد و آنرا ميگيرد. يعني لحظاتي آرام از کنار حوض ميرفت اما در يک لحظه… انسان موجود خطرناکي است، عين راننده يکوقت ممکن است 30 سال تصادف نکند سال سيام در يک ثانيه تصادف کند. حضر امير(ع) ميفرمايد «صُنْ دِينَكَ بِدُنْيَاكَ تَرْبَحْهُمَا وَ لَا تَصُنْ دُنْيَاكَ بِدِينِكَ فَتَخْسَرَهُمَا» (غررالحكم/ص130) اگر ديدي بين دين و دنيا است دنيا را فداي دين کن. در يک ماجرايي جدال و جر و بحث با امام سجاد(ع) گفتند قسم بخور فرمود من قسم نميخورم گفتند پس 4 هزار درهم بده. 4 هزار در هم داد. به حضرت گفتند خوب حق با شماست قسم ميخوردي، فرمود من حاضرم 4 هزار درهم بدهم حق يک قسم راست نخورم. الله مهم است هم خودش عزيز است هم اسمش (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى) (اعلى /1)، (يُسَبِّحُ لِلَّهِ) (جمعه /1) هم داريم اما «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ» يعني همينطور که اسم الله عزيز است خود الله هم عزيز است نميشود بدن بي وضو را به الله گذاشت حتي آرم جمهوري اسلامي.
7- پاسداري از حيا
امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) کوچولو بودند رفتند توي رودخانه براي شنا زير شلواريشان بلند بود مثل اين شناگرهاي ما نبودند البته شناگرهاي ما هم ميتوانند لباسهاي شنا را يک خورده گشادتر بدوزند بين الملل کشک است دو تا کشور داريم که لباسهاي شناشان بلندتر است چطور آن دو تا کشور شکستند شما هم مثل آن دو تا باشيد. چرا مثل آن کشورهايي ميشويد که لخت ترند مثل آنهايي باشيد که پوشيده ترند. آخر يک کسي گفت انگشترت را به من بده گفت ميخواهي چه کني؟ گفت ميخواهم تا نگاهش کردم يادت بيفتم يادگاري گفت بهت(به تو) نميدهم وقتي ديدي نيست ياد من بيفت. اگر بناست تقليد کنيم خوب تقليد کنيم از آن دو تا کشوري که عفتشان بيشتر است، چرا از آن کشوري تقليد ميکنيد که حياشان کمتر است. امام حسن و امام حسين(ع) رفتند توي رودخانه براي شنا شخصي گفت آقا شما با اين لباسهاي بلند ميرويد لباستان خراب ميشود امام حسين(ع) فرمود لباسم خراب بشود بهتر از اينست که حياي من خراب بشود اين پاسداري از حيا. پدري که 1- دخترش بزرگ شده 2- خواستگار هم برايش آمده و امکانات هم دارند که پسر و دختر را عروس و داماد کنند حالا بعضيها امکانات ندارند من به آنها چيزي نميگويم چون ندارند. اما آنکه طبقه دوم خانهاش خالي است وضع مالي او هم خوب است پسرش هم بزرگ شده خوب براي او زن بگيرد. ميگويد ليسانساش را بگيرد اين پيداست نميخواهد از ديناش پاسداري کند پاسداري از ليسانس و مدرک است. طلبهاي ميخواست داماد بشود اسمش را ببرم بعضي از شماها او را ميشناسيد به پدرش گفت اگر ميشود براي من زن بگيريد گفت درست را بخوان به درس خارج که رسيدي براي تو زن ميگيرم طلبه حرف خوبي زد گفت خدا از من دين ميخواهد نه وسائل و مکاسب و کفايه اين اسم سه کتابي است که طلبهها وقتي با سواد شدند آنرا ميخوانند خدا نگفته «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ» درس خارج ميخواند» فرموده (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ) (توبه /4)، (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ) (صف /4)، (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) (بقره /222) اصل اين است. شخصي رفته بود يک جايي خانه خريده بود گفتند آقا اينجا محله قديمي است بغل مسجد است، گفت من دوست دارم بچه هايم بروند مسجد من ميدانم که اينجا ترقي نخواهد کرد من اينجا را مثلاً با 10 ميليون ميخرم يا سال ديگر فوقش ميشود 15 ميليون همين 10 ميليون را يک خيابان ديگر خرج کنم دو سال بعدش ميشود 30 ميليون ولي من نميخواهم خانهام گران بشود ميخواهم بچه هايم مسجدي بشوند. اين پاسداري از دين است کسي که دخترش را زود شوهر ميدهد اين پاسداري از دين دخترش ميکند. داماد يکي از امامها وارد شد تا داماد وارد شد امام بلند شد عبايش را انداخت و گفت بفرمائيد خيلي از دامادش احترام گرفت گفتند آقا خيلي از دامادت احترام ميگيري. فرمود اگر اين داماد نبود ممکن بود دختر من گناه بکند اين داماد پاسدار دين دختر من است. اينها پاسداري از دين است. ازدواج سريع، بت نبودن مدرک، تهيه مسکن در جايي که بچه با حزب اللهيها بيشتر باشد. الآن همه کارها پولي شده خدا رحم کرده ما مرده شور نيستيم وگرنه مرده شور هم که بوديم بعضي از ماها با پول مرده ميشستيم. اگر چاق بود کيلويي ميشستيم اگر بلند بود متري ميشستيم اگر کوچک بود عددي ميشستيم. همه کارها بر اساس پول قداست کار شرافت کار. «صُنْ دِينَكَ بِدُنْيَاكَ» (غررالحكم/ص130) اگر به فکر دين بودي «تَرْبَحْهُمَا» به دنيا هم ميرسي قرآن ميفرمايد: (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها) (اسراء /19) کسي که هدفش آخرت باشد به دنيا هم ميرسد. اما کسي که هدفش دنيا باشد به آخرت قطعاً نميرسد به دنيا هم شايد رسيد شايد نرسيد. شخصي توي کوفه داشت ميرفت و هي ميگفت باختم، باختم، باختم گفتند چيه؟ گفت به من گفتند برو کربلا حسين(ع) را بکش جايزه ميگيريي 10 درهم خرج خودم و اسبم و شمشيرم کردم رفتم امام حسين(ع) را کشتم 6 درهم به من دادند. ميگفت آخرتم رفت به دنيا هم نرسيدم. مثل قمار بازهايي که مينشينند قمار بازي ميکنند و ميبازند هم پولش رفت هم اعصابش خورد شد هم آبرويش رفت. اگر در بين دنيا و آخرت به فکر آخرت بودي. يعني پاسداري از عقيده و فکر به قول امروزيها ايدئولوژي و جهان بيني روز ايدئولوژي و جهان بيني، گيج نشويم اين همان اصول دين است مثل ساندويج همان تخم مرغ است اسمش را عوض ميکنند آدم دست و پايش را گم ميکند. آن روزهايي که مرحوم مطهري درباره جهان بيني نوشت قبل از اينکه چاپ بشود من نوارها و يادداشت هايش را ديدم گفتم آقا جهان بيني چيه؟ گفت هيچي منبريهاي قديم روي منبر که مينشستند اولين کلمهشان اين بود «فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ» (نهجالبلاغه/خطبه 1) يعني اين هستي بند به يک قدرت غيبي است به اين جهان بيني الهي ميگويند معناي جهان بيني مادي هم اينست که اين هستي بند به جايي نيست. گاهي عبارتها بزرگ ميشود آدم خيال ميکند طرف علمي است نه حرف علمي است يک زماني که چيزي مد ميشود ما اگر ساده حرف بزنيم خيال ميکنند بي سواديم. ما براي خاطر مصلحت روزگار چهار تا بزرگ ميگوييم که آن هم… وگرنه عقائد همان عقائد قديم است ما ميگوئيم همينطور که پيش ميرويم خوب اين آقا ميگويد در روند تکاملي تاريخ!
8- حكومت بايد براي احياي دين باشد
«من جعل ملكه خادما لدينه انقاد له كل سلطان» (غررالحكم/ص344) هر کس حکومت را در خدمت دين گذاشت همه حکومتها پهلوي اوخم ميشوند. مثل امام(ره) که حکومت را براي احياي دين ميخواست ميفرمود ما حکومت اسلامي تشکيل داديم تا به وظيفه عمل کنيم چون حکومت را براي دين ميخواست «انقاد له کل سلطان» هر شاه و رئيس جمهوري ميآيد در مقابل قبرش تواضع ميکند اما «من جعل دينه خادما لملكه طمع فيه كل إنسان» (غررالحكم/ص344) اگر کسي دين را در خدمت حکومت گذاشت مثلاً ميخواهد رئيس جمهور يا نماينده مجلس شود هر چه لقب هست اسوه تقوا… يکي از نمايندههاي مجلس در يکي از شهرها نميدانم رأي آورد يا نه نوشته بود اسوه تقوا! بابا اسوه تقوا علي(ع) است. کسي که از دين استفاده کند براي دنيا «طمع فيه کل انسان» هر انساني ميخواهد او را بقاپد مثل حلوا نذري که هر کس ميآيد يک انگشت ميزند. افرادي هستند پولدار اصلاً ميآيند کلاه سر آخوندها هم ميگذارند ميگويد آقا بنده آمدم خمس بدهم به شما. البته بنده توي ايران نه خمس ميگيرم و نه خمس ميدهم افراد زيادي هم به من مراجعه کنند ميگويم آقا من اصلاً مسأله خمس را بلد نيستم من چند تا کار را در عمر آخونديام نکردهام مثلاً نماز ميت را يکي دو بار خواندم يکبار هم شخصي مرده بود از روي آن خواندم گفتند شما چه آخوندي هستي که نماز ميت بلد نيستي گفتم شما که ميميريد من يادم ميرود شما تند تند بميريد من بخوانم حفظ کنم البته شوخي کرديم. داريم آدمهايي که مثلاً ميآيد يک خمسي ميدهد بعد از يک دو ماه ميگويد حاج آقا! سلام عليکم شما که من را ميشناسيد من اهل نماز شب هستم اهل خمس و زکات هستم يک جنسي داريم توي گمرک اگر ميشود شما تلفن کنيد خلاصه ميبيني عجب! اين آقا… يکبار همچنين کلاهي سر من رفت. چند سال پيش شب عيد نوروز يک کسي 200 هزار تومان براي من فرستاد فقير دور شما نيست گفتم چرا همه اينهايي که دور من هستند فقيرند گفت شب عيدي يکي دو تومان به اينها بده ما هم به بچهها داديم. بعد از مدتي گير کرد آمد نهضت با يکي از دوستهايش گفت يادت هست که من پولي براي عيد دادم! گفتم عجب تو خيال کردي من گاو هستم علف ميخورم شير ميدهم آن پولي که دادي براي شيطنت امروزت بود بيا من الان 200 هزار قرض ميکنم به تو ميدهم دست از سر من بردار. هستند افرادي که خمسشان براي… البته تک و تايي هستند معمولاً آنهايي که خمس ميدهند آدمهاي خوبي هستند حالا يک گوني برنج يک شن هم توي آن پيدا ميشود.
9- سيماي رزمندگان در قرآن
آيه پاسداري از دين: (التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ) (توبه /112) سيماي رزمنده را معرفي ميکند. شخصي در مکه به امام رسيد و گفت آقا از جبهه فرار کردي داري طواف ميکني توي عبادات آسان هايش را گرفتهاي مردي برو جنگ کن با طاغوت فرمود مرد هستم اهل جنگ هم هستم اما قرآن که ميگويد جنگ کنيد يک آيه هم کنار جنگ هست فرمود رزمندهها بايد در همچين شرائطي باشند شرائط اينست «التَّائِبُونَ» بايد از لغزشها توبه کنند «الْعابِدُونَ» سرباز مسلمان مگر ميشود تارک الصلوة باشد کسي که دل به خدا نميبندد چطور ميخواهد به خدا توکل کند و به دشمن حمله کند. سرباز بي نماز مگر ميشود پاسدار بي نماز مگر امکان دارد «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» تا آخرش ميگويد «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» حضرت عيسي(ع) ميگويد (قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) (آلعمران /52). نام سلمه ميگويد يکبار اسم خديجه(عليها السلام) را بردم پيغمبر(ص) گريه کرد خيلي خديجه(عليها السلام) را دوست داشت گفت بابا خديجه(عليها السلام) از دنيا رفت که رفت حالا شما رسول الله گريه ميکني براي خانم؟ فرمود: مگر زن ديگر مثل خديجه(ع) پيدا ميشود؟ «صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ ُ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا» (كشفالغمة/ج1/ص360) آن زماني که همه مردم من را تکذيب کردند او من را… پاسداري در شرائط حساس آن وقتي که همه من را تکذيب کردند ايشان من را حمايت کرد «وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا» مالش را در اختيار من گذاشت براي نشر دين من مالش را داد آخر بعضيها مال ميدهند ميگويند که بله ما حوزه را اداره ميکنيم ما علما را اداره ميکنيم ما اين مسجد را اداره ميکنيم نه پز هم نميداد خديجه(عليها السلام) به پيغمبر(ص) ميفرمود من کنيز تو هستم. گاهي وقتها ممکن است خانمي حقوقش را به شوهرش بدهد براي خرجي و کرايه خانه اما گردن كلفتي ميکند. گاهي زني پول به شوهرش ميدهد و ميگويد من کنيز تو هستم البته به شرطي که مرد هم بگويد من نوکر تو هستم حال ير به ير. اگر او نگفت او هم نگويد اگر دو گفتند هر دو بگويند. اميدوارم اين تکهاي که ميگويم تلويزيون خانهمان خاموش باشد يکوقت راجع به همسرداري صبحت ميکردم داشتم توي اتاق پاسدارها گوش ميدادم دويدم آن اتاق تلويزيون را خاموش کردم و با همسرم صحبت کردم گفت ميخواهي يک چيزي بگويي ميخواهي من نفهمم! او فهميد. به يک واعظ گفتند همه حرفهايي که ميزني عمل ميکني گفت شغل شما چيه؟ گفت کفاش گفت شما همه کفشهايي که ميدوزي همه را پا ميکني؟ ! به مرحوم مدني گفتيم بعضي حرفهايي که ميزنيم عمل نکنيم چه کنيم؟ گفت يک خوردهاش را عمل کن به هر حال ما يک درصدش را عمل ميکنيم. شما خوب باشيد به من چكار داريد؟ حضرت ابوالفضل(ع) پاسدار بود ميفرمود «و الله إن قطعتم يميني إني أحامي أبدا عن ديني» (المناقب/ج4/ص108) به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنيد من دينم… اينطور نيست که چون نان توي آن هست. آنها که يک زماني با انقلاب خوب هستند بعد سر اينکه او سرگرد شده آن استوار آن سرهنگ تمام شده آن سرهنگ 2 برو بابا حق و حقوق معلوم نيست شما بايد دست از انقلاب بکشي به خاطر اينکه تلويزيون رنگي به تو ندادند؟ محمدبن ابي بکر نماينده حضرت امير(ع) بود. حضرت به او فرمود «وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَكَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ» (نهجالبلاغه/نامه27) تو بايد از دينت حمايت کني ولو يک ساعت عمر داري. امام فرمود اگر دارد زلزله ميشود براي اينکه ستارهها به هم بريزد و قيامت درست بشود يعني در سخت ترين شرائط اگر در دستت يک نهال است دو نينداز همان نهال را بکار. اگر در دستت نهال است وي ساعت ديگر از عمر دنيا بيشتر نميماني ميتواني بکاري بکار. يکي از قانونهاي اسلامي که اروپا به آن عمل ميکند و ايران نميدانم به آن عمل ميکند يا نه اينست. حديث مال ما است اروپا به آن عمل ميکند حديث اينست کسي حق ندارد باغ را تبديل به خانه کند جز اينکه در مقابل اين باغ که درختهاي آنرا قطعه قطعه کرده باغي ديگر را احداث کند. در دعا داريم خدايا به من توفيق بده من پاسدار دين تو باشم «وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي» (كافي/ج2/ص553) اين توفيق را از من نگير به کسي ديگر… گاهي وقتها ميگويند چاپخانه حالا يا کاغذ سيگار يا کاغذ قرآن اين ميخواهد کاغذ چاپ کند برايش فرق نميکند اما اينکه اين توفيق مال کيه؟ گاهي خدا به يک کسي توفيق ميدهد. من قرآن ميخواندم ديدم هد هد دو سفر آمد و رفت يک کشور مسلمان شد. گفتم قرائتي تو به اندازه اين هدهد هم نيستي نه که نيستم يک هزارم هد هد هم نيستم سليمان(عليه السلام)به هدهد فرمود کجا بودي؟ گفت پرواز ميکردم از منطقهاي که همه کافر بودند حضرت نامهاي نوشت رفت و برگشت بالاخره آن پادشاه که خانم بلقيس بود آمد و مسلمان شد اين هد هد دو سفر کرد يک کشور مسلمان شد بنده اين همه سفر کردم يک مزرعه هم هنوز مسلمان نشده! علما پاسداري از فکر ميکنند و پاسداري هم داريم که از مرز پاسداري ميکند «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ» (عوالياللآلي/ج1/ص18) اينکه ميگويند امر به معروف به شرطي که يواش بيايي. آسته برو که گربه شاخت نزد. نه بعضي امر به معروفها به قدري منکر مهم است که هر کس شهيد شد ميارزد. بله بعضي از منکرها اينقدر نميارزد که ما همه سرمايه هايمان را فدا کنيم اين سنجش و کم و زياد کردن نياز به مجتهد دارد. پاسداري از دين دائمي است. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد(ص) ايماني به ما بده که از دين تو پاسداري کنيم. کشور ما را رهبر ما را امت ما را نسل و ناموس ما را به قدرت غيبي خودت پاسداري بفرما. نيروهاي مسلح ما سپاه و ارتش و نيروي انتظامي بسيج خدايا همه کساني که انقلاب و امام(ره) را دوست دارند تک تکشان در پناه امام زمان(عج) به سلامت بدار. قبل آقا امام زمان(عج) که يگانه پاسداري است که هر کس هم توفيقي دارد به دعاي او توفيق پيدا ميکند ما را مشمول دعاي حضرت قرار بده. قلبش را از ما شاد بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 700