responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 705

موضوع: پاكي معنوي

تاريخ پخش: 23/12/80

بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان بحث اين جلسه ما را در آخرين شب جمعه سال 80 مي‌بينند، به هر حال وقتي است كه خيلي عنايت هست به غبارروبي منازل، تكان دادن فرش‌ها و سروسامان دادن خانه‌ها كه كار خوبي هم هست ولي سعي كنيم كه اگر غباري از فرش تكان داده مي‌شود، غبار كينه هم در دلمان نباشد، در آستانه سال نو اگر در سال گذشته برخوردي شده حق با شما بوده يا حق با طرف شما كار نداشته باش كه حق با كيست. حديث داريم: «تَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّا» (كافي/ج2/ص122) «تَتْرُكَ» يعني رها كن «الْمِرَاءَ» جر و بحث را «وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّا» اگر چه حق با توست و او ظلم كرده ولي شما زنگ بزن الو، سلام، شب جمعه آخر سال است همينطور كه غبارروبي كرديم من از شما معذرت مي‌خواهم، ولو حق با هر كس هست، نگذار بحث را ادامه دهد كه تو چي گفتي؟ من چي گفتم؟ تو چه كردي؟ من چه كردم؟ هر چي بوده بر گذشته‌ها صلوات. غبارروبي دل، خوب اگر كسي لباس نويي تهيه كرد، توجه داشته باشد كه بچه‌هاي همسايه لباس نو دارند يا نه، فاميل‌ها همينطور، شما اگر شيريني و ميوه تهيه كرده‌اي ديگران دارند يا نه.
بالاخره از سال گذشته تا به حال درآمد داشته‌اي، خب خيلي‌ها سال گذشته سود كردند، از تجارت‌، كشاورزي، خوب خيلي‌ها هم ضرر كردند له شدند آبرويشان رفت، شرمنده زن و بچه‌هاشان هستند، شما چه خدمتي مي‌تواني بكني؟ ماشين خوب آن نيست كه خودش در جاده خوب برود بلكه ماشيني است كه اگر يک ماشين قراضه‌اي هم بود بكسل كند، كمك كند.
رسيدگي به بچه‌ها: داريم وقتي بچه شما لباس نو مي‌پوشد بچه‌هاي ديگر ندارند، آه مي‌كشند، اين آه تبديل به آه‌ در قيامت خواهد شد. عنايت داشته باشيم كه هم به همسايه‌ها و هم به فاميل و هم به مستضعفين برسيم. ديگران هم دل و احساس دارند.
به هر حال اميدواريم كه خداوند اين شب جمعه‌اي كه بحث را گوش مي‌دهيد هم لغزش‌هاي ما را ببخشد و هم توفيق جبران مرحمت كند.
مسئله دوم كه بايد تذكر بدهيم عيد امسال در ماه محرم است و مشكلي هم نيست چون هر سي و چند سالي يک همچين اتفاقي مي‌‌افتد. اصولاً در اسلام چيزي نداريم كه منافات با چيز ديگري داشته باشد. يعني چشم سالم با دست سالم و پاي سالم مگر منافات دارد، و اگر چشم سالم است گوشمان بايد كر باشد اگر گوش سالم است مگر بايد دندان درد داشته باشيم اشكال ندارد هم چشم و هم گوش و هم پا و هم اعصابمان سالم باشد، هم محرممان سالم و هم عيدمان سالم باشد.
چرا ما تضاد بوجود بياوريم كه اگر اين هست او نباشد و اگر او هست ديگري نباشد مگر نمي‌شود همه با هم باشيم، خوب عزاي امام حسين(ع) سر جايش هست. ذره‌اي كم از عزاداري نگذاريد و كارهاي خوب عيد را هم كمش نگذاريد، صله رحم است برويد و فاميل را ببينيد، شام مي‌خواهيد بدهيد، ميهماني كنيد، آمد و رفت‌ها و نظافت‌ها همه را انجام دهيد.
بله البته يکسري كارها كه منافات با عزاداري است نمي‌كنيد، حالا فرض كنيد آن خواهر مي‌خواهد فلان جور خودش را آرايش كند، احترام مي‌گيرد ولي آرايش‌ها مثل بستني است يک الي دو ساعت مصرف است، اما غم دار كردن فاطمه زهرا(س) اين خطرناك است كه انسان ايام شهادت امام حسين(ع) مثلاً بله اين ايام تاسوعا و عاشورا حريم نگه داريد، و نگه مي‌داريم.
پس صله رحم و شام و ناهار، ديد و بازديد و محبت‌هاي عيد همه‌اش باشد ولي آن خنده‌هايي كه نشان دهنده يک رقم شادي‌هاي تند است آن را به احترام امام حسين(ع) نمي‌گذاريم. آنوقت امام حسين(ع) هم جبران می کند، آنها خيلي بزرگوارند مي‌گويد: تو بخاطر شهادت من حريم نگه داشتي در عوض دعايت مي‌كند كه ديگر غم نبيني، گاهي يک قهقهه و بدمستي ايام عاشورا دل امام حسين را مي‌لرزاند، دل امام زمان را مي‌لرزاند.
آنوقت ممكن است خداوند تا آخر سال صد رقم اشك توي چشمت بياورد به خاطر اين كه يک قهقهه ايام عاشورا كردي. شما اينها را با امام حسين حساب كنيد. بگو حسين جان من به خاطر احترام تو كوتاه مي‌آيم و در غصه‌هاي سال 81 را از من دور كن، با خود امام حسين معامله كنيم، معامله خوبي است. خوب من وارد بحثم شوم.
بحث جلسه قبل، ما چند تا بحث راجع به طهارت و پاكي داريم، يكي پاكي چشم، و پاكي بدن و حمام و مسواك و حوله و شانه و مو و ناخن و لباس و… كه اينها نظافت‌هاي ظاهري بود. در اين جلسه پاكي‌هاي معنوي را مي‌خواهيم صحبت كنيم. بعد از پاكي ظاهري و معنوي وضو، غسل، تيمم سراغ آن پاكي كه در فقه ما هست.

1- خداوند از هر عيب و نقصي پاك است

بحث، پاكي و پاكيزگي، پاكي معنوي، پاكي‌هاي معنوي ذات مقدس خداوند، ما پاكي را مي‌گوييم «سبحان الله» يعني منزه است. پاك است. دور است. از هر رقم چيزي كه «عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُون» (تهذيب‌ الاحكام/ج6/ص63) يک ظالمي ظلم كرده، مربوط به خدا نيست كه سيگار كشيده تنگي سينه پيدا كرده نبايد بگوييم‌ اي خدا اين سينه است كه به ما داده‌اي؟ مي‌گويد نه من سينه سالم بهت دادم، خودت سيگار كشيدي. ‌اي خدا اين بچه است به من داده‌اي؟ آنوقت كه به دنيا آمد سالم بود خودت بچه را رها كردي و به تعليم و تربيتش نرسيدي بد شد، ‌اي خدا اين آبروست به ما دادي؟ هر چه چك دادي خوردي؟ پول ندادي، اعتبارت توي بازار از دست رفت، چرا؟ اين سبحان الله يعني بی خود عيب‌هاي خودت را به گردن خدا نينداز. درس نخواندي رفوزه شدي، پدر شانس بسوزد، چرا؟ درس نخواندي رفوزه شد، چرا گردن خدا مي‌اندازي؟ اين اولين پاكيش است. عرض كردم در دعاي جوشن داريم «يَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِين» (بحارالانوار/ج91/ص387) پاكي خداوند.

2- پاكي معنوي و عصمت

دومين مسأله عصمت انبياء است. وجود مبارك انبياء و ائمه و معصومين. من اين عصمت را معني كنم. وقتي مي‌گوييم معصوم است يعني پاك است. هيچ گناهي نمي‌كند، شايد شنيده باشيد تكراري هم هست بشنويد، مگر مي‌شود آدم معصوم باشد؟ بله معصوم يعني گناه نمي‌كند، فكر گناه هم نمي‌كند، خود شما خيلي جاها معصوميد، يك سري گناهان را در عمرتان نكرده‌ايد. مثلاً هنوز فكر رفته‌ايد كه آب كثيف در جوی¬هاي خيابان را بخوريد؟ توي خيابان‌ها آب جوها آلوده است. خوردن آب آلوده يک گناه است تا حالا هم اين گناه را نكرده‌ايم. فكرش را هم نكرده‌ايم.
تا حالا فكر كرده‌ايد كه برويد روي مناره و خودت را پرت كني پايين اين گناه را نكرده‌اي، فكرش را هم نكرده‌اي. تا حالا فكر كرده‌ايم خودمان را با بنزين آتش بزنيم. اين گناه را نكرده فكرش را هم نكرده‌ايم. بنابراين خود شما هم تا حالا انجام نداده‌ايد. الحمدلله فكرش را هم نكرده‌ايد. پس شما هم معصوميد. منتها شما در سه چهارتا گناه معصوميد. در آتش زدن خود، پرت كردن از مناره و آب كثيف خوردن. امامان ما در همه گناهان معصومند. آن سه يا پنج گناهي كه ما معصوميم. چون مي‌دانيم چقدر زشت است از منار پرت كردن، آب كثيف خوردن، چون بدي اينها براي ما روشن است. معصوميم، بدي دروغ و غيبت براي ما روشن نيست، همينطور كه شما چند تا گناه كه برايت روشن است. معصومي، براي پيامبر و امام همه گنا‌هان روشن است بنابراين آنها در همه گناهان معصومند.
سؤال: ريشه عصمت چيست؟ پاسخ: هرچه انسان عميقاً بداند و نسبت به آن علم داشته باشد كه عيب چيست و خطر چيست، در آنجا معصوم است.
سؤال: اگر پيامبر و امام، معصوم هستند گريه‌هايي كه امام‌ها در ماه رمضان و شب‌هاي جمعه و سحرها مي‌كنند. هي مي‌گويند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي» (كافي/ج2/ص529) خدايا ما را ببخش، پس چيست؟ چرا اين همه گريه مي‌كنند؟ معصوم كه نبايد گريه كند. جواب: اگر شما با يک چراغ قوه وارد سالن بزرگ تاريك شويد چيزي نمي‌بينيد چون نور كم است اگر بشكه بزرگ با كاميون باشد مي‌بيني، با نور كم آدم چيزهاي بزرگ را مي‌بيند، ولي اگر با يک نور قوي سالن روشن شد، حتي ته سيگار و پوست پرتغال را هم می بينی يعني هر چه نور بيشتر باشد ذرات بيشتر ديده مي‌شود. هر چه نور كم باشد علت اينكه ما مي‌گوييم گناه نكرد‌ايم، نورمان مثل چراغ قوه است، دين ما مثل چراغ قوه است ولذا مي‌گوييم ما گناه نكرده‌ايم زنا كه نكرده‌ايم و از ديوار خانه كسي هم بالا نرفته و آدم نكشته‌ايم. پهلوي ما گناه آدم كشتن و از سر ديوار رفتن بالاست. ولي امام چون نورش مثل پرژكتور است، حتي چوب كبريت در روحش باشد، يک ته سيگار در روحش باشد مي‌بيند. ما اگر بگوييم آقا جون بيا، مي‌گوييم مگر من چه كرده‌ام؟ مگر آدم كشته‌ام؟ مگر از ديوار كسي بالا رفته‌ام؟ ما گناهان بزرگ، آن گناهان پيش ما بزرگ است، آدمي كه نورش كم است فقط بشكه را مي‌بيند. ولي امام كه نورش زياد است ذرات ريز را هم مي‌بيند. هر چي ايمان بيشتر باشد آدم خودش را بيشتر مقصر در درگاه خدا مي‌بيند، پس ما كه مي‌گوييم كاري نكرده‌ايم، به خاطر اينكه نورمان كم است مثل آدمي كه از سالن برگردد و بگويد آقا چيزي در سالن نبود، نورش كم بود و نديد.

3- پاكي معنوي و عدالت

سومين بحث پاكي معنوي، مسأله عدالت است، عدالت يعني آدم از گناهان كبيره پاك است. دوري از گناهان كبيره و عدالت يک نخي است كه در همه دانه‌ها كشيده شده است. رهبر بايد عادل باشد، حتي يک رهبر و مرجع تقليد يك گناه كبيره بكند اتوماتيك خودش از رهبري و مرجعيت مي‌افتد. لازم نيست خبرگان بنشينند عزلش كنند. خود به خود مثل چراغي است كه نفتش تمام شده، خود به خود خاموش مي‌شود لازم نيست كسي فوتش كند.
يك گناه كبيره از يك مرجع تقليد خلاص، ديگر به درد پيش نماز هم نمي‌خورد..
بعد از طهارت معنوي مي‌گويد: «طَهِّرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ دَنَسِ الشَّهَوَاتِ تُدْرِكُوا رَفِيعَ الدَّرَجَاتِ» (مستدرك‌ الوسائل/ج11/ص344) اگر شما خودتان و روحتان را از شهوت‌ها پاك كنيد. شما شب جمعه آخر سال بحث را گوش مي‌دهيد دلت را از كينه پاك كن، قرن بخوانم: (رَبَّنَاَ لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا) (حشر /10) خدايا كينه هيچ مسلماني را در دلم نگذار، كينه هيچ مسلماني را در قلبم نگذار. اين خيلي مهم است. انسان كينه هيچ كسي را نداشته باشد.
روح بزرگ خيلي مهم است، خدا وقتي مي‌خواهد منت بگذارد به پيغمبر مي‌گويد: (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ) (شرح /1) روح بزرگ به تو دادم. منتها فرق بين موسي و پيامبر هم مي‌گويم: موسي از خدا روح بلند خواست بعد خدا بهش داد. پيامبر ما نخواسته بهش داد. موسي گفت: (رَبِّ اشْرَحْ لي‌ صَدْري) (طه /25) خدايا روح بزرگ به من بده. موسي خواست خدا بهش داد. پيامبر نخواسته بهش داد «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» سعه صدر.
شب جمعه آخر است. روح را بزرگ كنيد. حتي يک افرادي از شما طلب دارند، ببخشيدشان، چه اشكالي دارد. بياييم يک عده زنداني‌ را شب عيد آزاد كنيم. اين چه اشكالي دارد. مي‌شود افرادي را نجات داد. چقدر آدم پاي تلويزيون نشسته كه حضرت عباسي مي‌تواند يك زنداني را آزاد كند به خدا مي‌تواند. بچه‌هايش را عروس كرده، داماد كرده، شب عيد است دلش خوش است، سماق و سيب زميني. سفره هفت سين، بابا عزت توي سماق نيست، ما هم اگر وقت داشته باشيم مي‌گذاريم، ماهي سرخ را البته خلاف مي‌دانم و نمي‌گذارم. چون خدا به اين حيوان بال داده شنا كند، به چه حقي، حق شنا كردن را از اين ماهي می گيری؟
بالاخره افرادي هستند جانباز هستند نمي‌توانند بيرون بيايند، عيادتي از اينها بشود. «طَهِّرُوا أَنْفُسَكُم» (مستدرك ‌الوسائل/ج11/ص344)‌ دل هايتان را پاك كنيد «طَهِّرُوا قُلُوبَكُمْ مِنَ الْحَسَد» (مستدرك‌ الوسائل/ج12/ص23) دلهايتان را از حسد پاك كنيد. خدا به او داده، چرا خدا داده؟ خدا، عوضش يك چيزي هم به تو داده. به او صدا داده به تو خط داده، به او خط داده به تو شكل داده، به او شكل داده به تو بچه خوب داده، به او بچه نابغه داده به تو سلامتي داده، به هر حال خدا تقسيم كرده به هر كسي چيزي داده، يكي شكل و يكي خط و يكي شهرت و يكي فاميل، به هر حال عاقبتش خوب است. از آن طرف هم هر غصه‌اي هست هركسي يك غصه هم دارد. كنار خوشي‌ها يک غصه گذاشته.
يک كسي مي‌گفت: تلگراف كردم به خدا‌اي خدا يه كاميون پول براي ما بفرست اين چند ساله خوش باشيم، جواب آمد يه كاميون اسكناست مي‌دهم با دو تا پسر هروئيني، گفت نه، يک خورده فكر کرد گفت خدايا يک گوني اسكناس بده خوش باشيم گفت: يک گوني مي‌دهم با يک دختر كچل، يک خرده فكر كرد گفت خدايا يه ساك اسكناس بده گفت يه ساك مي‌دهم با يک تنگي سينه. گفت اصلاً نمي‌خواهم همان روزي هزار و دو هزار تومان كافي است گفت: تدريجاً مي‌رسد فضولي موقوف! اين طنز است ولي ريشه‌اش وحي است.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهمه» (شرح‌ نهج ‌البلاغة/ج13/ص 18) قدش بلند است و همتش كوتاه. «وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ» بيانش نرم است و دلش تنگ است.
«قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَ» (بحارالانوار/ج54/ص113) كنار گشايش‌ها تنگناها و كنار گل‌ها تيغ‌ها و كنار عسل نيش‌هاست. اصلاً خدا قاطي داده است، لذت مطلق جايي نيست، دنبال خوشي نگرديد، خوشي مطلق جايی نيست.
مال بايد پاك باشد. بحث را شب جمعه آخر سال گوش مي‌دهيد، اشكال دارد بيايم براي خدا، اصلاً من يک چيزي بگويم، اصلاً كسي كه خمس ندهد يک خورده در وفاداريش شك كنيد. يک آيه بخوانم قرآن مي‌گويد: كساني كه كنار پيامبر رفتند جبهه و حاضر شدند جان بدهد در جبهه پيروز شدند و غنيمت جنگي گرفته‌ايد اگر دين داريد بايد خمس بدهيد. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ) (انفال /41) غنايمي كه توي جبهه كنار پيغمبر به دست آورده‌ايد خمس بدهيد، بعد مي‌فرمايد: (إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه) (انفال /41) يعني اگر ايمان به خدا داريد.
يعني اگر پهلوي پيامبر هم باشي توي جبهه هم بروي، حاضر باشي جانت را هم براي اسلام بدهي، غنيمت بدست آوردي، اگر خمس ندهي دين نداري، يعني خداوند دين را بند به نماز و روزه نكرده، ممكن است نماز بخواني، جبهه بروی كنار پيغمبر فداكاري كني اما اگر خمس ندهي دين نداری، پيامبر آمد توي مسجد، پنج نفر را بلند كرد، گفت پاشو، پاشو (قم)، برو بيرون، گفتند يا رسول الله چرا اينها را بيرون كردي؟ گفت: اينها نماز مي‌خوانند، زكات نمي‌دهند.
(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَة) (توبه /103) زكات بدهيد تا مالتان پاك باشد. افرادي را می گويد: خداوند دل اينها را پاك نمي‌كند (أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُم) (مائده /141) خداوند دل اينها را پاك نمي‌كند. چرا؟ اينها يک كاري كرده‌اند، مثل توپي كه درش بسته است اقيانوس اطلس هم بيافتد، يه ذره از اين آب توي توپ نمي‌رود، تقصير اقيانوس نيست، اين توپ چنان درها را روي خودش بسته كه نفوذناپذير شده.
بعضي كارها علاقه‌اش هم خوب است. بعضي از افراد آدم پاكي نيستند ولي دوست دارند پاك باشند (يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا…) (توبه /108) دوست دارد نگاه بد نكند، لقمه حرام نخورد، همين مقداري هم كه دوست دارد كه خوب باشد، همين پسنديده است. به يک كسي گفتند: ‌اي بي‌غيرت، گفت: غيرت چيست؟ گفتند: هيچي آقا خوش آمدي اصلاً نمي‌داند غيرت چيست؟ بعضي‌ها مي‌گويد: من دلم مي‌خواهد حريف خودم نمي‌شوم، همينكه تصميم بگيرد دلش بخواهد، گرچه حريف خودش نشود. همين دوست داشتنش يك ارزش است. قرآن مي‌گويد: «يُحِبُّونَ» دوست دارد، «أَنْ يَتَطَهَّرُوا» دوست دارد آدم خوبي باشد ولو خوب نباشد.

4- يكي ديگر از پاكي معنوي نماز است

نماز: پاكي از تكبر است، حضرت زهرا فرمود: خداوند نماز را واجب كرد كه انسان را از تكبر پاك كند.
چون بلندترين نقطه بدنت پيشاني است در 17 ركعت در هر ركعتي هم دو سجده، 34 مرتبه، بلندترين قله بدنت بايد خاك مالي شود كسي كه روزي 34 بار، يک قالي كه روزي 34 بار چوب به آن مي‌زني، اين ديگر گردي توش نمي‌ماند. بلندترين نقطه بدنت روزي 34 مرتبه خاك مالي مي‌شود. خود امام زمان، حديث داريم: «بِالْقَائِمِ مِنْكُم أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَايي» (بحارالانوار/ج18/ص341). توسط حضرت مهدي زمين را از دشمنانم پاك مي‌كنم.
از مطهرات پاك كردن زمين از طاغوت‌ها است. خدا قسمت كند برويد مدينه «السَّلَامُ عَلَىَ أَطْهَرِ النِّسَاء» (بحارالانوار/ج99/ص220) درود بر توي‌اي پاك ترين زنان هستي. پاكي يک چيزي است كه بدها هم قبول دارند. قوم لوط خيلي قوم بدي بودند و اهل گناه، گفتند: اين لوط و دار و دسته‌اش را بيرون كنيد، (إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ) (اعراف /82) اينها طرفدار پاكي هستند. آنوقت: «شِيعَتُنَا أَزْكَى وَ أَطْهَر» (بحارالانوار/ج47/ص381) آنكه شيعه ماست از همه پاك‌تر است.
امام حسين شب عاشورا به اصحابش فرمود: «لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْكَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي» (بحارالانوار/ج44/ص315) من پاك‌تر از شما سراغ ندارم «فَلَيْسَ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاة» (بحارالانوار/ج52/ص83) پاك‌تر از نماز چيزي نيست. به هر حال مسأله پاكي مسأله مهمي است كه قرآن به آن عنايت دارد. خدا همه‌تان را حفظ كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 705
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست