responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 725

موضوع: پرسش و پاسخ(22)

تاريخ پخش: 77/10/26

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث امسال ما پاسخ به چند سؤال بود كه طبق معمول به آن جواب مي‌دهيم سؤالاتي كه براي عموم مطرح است نه براي بعضي‌ها. با ذكر يك صلوات به استقبال سؤال اول مي‌رويم.

1- اسلام و قوانين ثابت و متغير

سؤال اول: آيا تمام قوانين اسلام ثابت است؟ و به عبارت ديگر آيا تغيير قانون در اسلام داريم؟
جواب: همه قوانين اسلام ثابت نيست و ما تغيير قانون هم داشته‌ايم.
يكسري قوانين مثل ركعتهاي نماز ثابت است و يكسري مربوط به مقتضيّات و شرائط زمان و مكان است و بستگي دارد، «تنباكو» حرام نيست ولي اگر زماني نفعش براي استعمار است، مرحوم شيرازي(ره) مي‌فرمايد: حرام است، ولي امر مسلمين به دلائلي مي‌تواند بعضي از قوانين را تغيير بدهد، و در تاريخ هم سابقه دارد.
واقعه و داستان تاريخي:
مسلمانها اول رو به بيت المقدس، (قبله اولي مسلمانها) نماز مي‌خواندند، پيامبر(ص) در چهل سالگي مبعوث شده و 13 سال در مكه بود شد 53 سال و چند سال هم در مدينه، 15 سال ما رو به بيت المقدس نمازمي خوانديم، يهودي‌هاي مدينه گفتند مسلمانان رو به قبله ما مي‌ايستند پس دينش، دين ما و قبله‌اش قبله ما مي‌باشد، پيامبر(ص) شبها به اسمان و به حرفهاي يهودي‌ها كه شما از خود استقلال نداريد و رو به قبله ما نماز خوانده و معلوم مي‌شود كه دين ما اصل است فكر مي‌كرد. از طرف خداوند آيه نازل گرديد كه:
(قَدْنَرى‌ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها) (بقره /144). به تحقيق كه ما مي‌بينيم صورت خود را به آسمان به اين طرف و آن طرف مي‌بري (آيا به حرف يهودي‌ها فكر مي‌كني)ما به تو قبله‌اي مي‌دهيم كه راضي باشي. پس از آن حضرت روي در يكي از مساجد مدينه مشغول نماز چهار ركعتي بود كه ركعت اول و دوم رو به بيت المقدس و ركعت سوم و چهارم به پيامبر(ص) از طرف خداوند دستور آمد كه قبله عوض شد روبه مكّه (كعبه) نماز گذاريد. يهودي‌ها گفتند: (سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي‌ كانُوا عَلَيْها قُل) (بقره /142) سفيهان گفتند چه چيز باعث شد كه قبله (پانزده ساله) عوض شد به آنها بگو…
پس تغيير قانون ممكن است، ولي تغيير آن اصولي دارد:
1- نه بدون دليل مي‌شود. 2- نه همه آن را. 3- و نه هركس مي‌تواند. 4- و نه در هر مكاني.
ميرزاي شيرازي چون مجتهد جامع الشرائط است نائب امام زمان(ع) است و تنباكو به نفع استعمار و بيگانه است، مي‌شود.
مثال: نماز مسافر دو ركعتي مي‌شود ولي نه هر مسافري، 1- مسافرتش حرام نباشد 2- از اول قصد مسافرت داشته باشد، چون اگر كسي كم كم و بدون قصد راهي را برود اگر زياد هم باشد نمازش كوتاه نمي‌شود.
سؤال دوم: آيا عكس گرفتن زن از مرد و به عكس در مجالس عقد عروسي چه حكمي دارد؟
جواب: مسأله فقهي است عكس گرفتن مرد از زن اگر عارضه ديگر نداشته باشد و عكس تنها اشكال ندارد ولي اگرلوازمي دارد كه موجب حرام مي‌شود مثل دست زدن به بدن زن و نگاه كردن به غير از دست و صورت به فتواي حضرت امام خميني(ره) اگر عكس گرفتن و نگاه طبيعي باشد اشكال ندارد.
ولي باز بهتر است اينكار را نكرده و براي حفظ عفت، مرد از مرد و زن از زن عكس بگيرد. و مواظب باشيم اول زندگي را با گناه شروع نكنيم البته ممكن است مجالس عكاس و فيلم بردار محرم باشد كه اشكالي ندارد. ولي اگر با گناه همراه باشد چه توقعي است كه خداوند اين زندگي را مبارك كرده و مشكلات سر راه اين عروس داماد را بردارد.

2- معيار و حدود توجه به ظاهر

سؤال سوم: آيا در برخورد با ديگر مي‌توانيم به ظاهر اعتماد كنيم؟ نظر اسلام در اين رابطه چيست؟
جواب: هم بله، و هم نه، اگر در حدّ اينكه يك مسلمان است بله، ولي اگر مي‌خواهيم دختر از او گرفته يا به او بدهيم با او شريك شده و پول به او بدهيم، نمي‌شود به ظاهر اعتماد كرد، پس مواردش فرق مي‌كند.
داستان: در صدر اسلام مسلمانها به مكاني مي‌رفتند، سرمايه داري فكر كرد آنها اموالش را مصادره و او را هم دستگيرخواهند كرد، لذا اموال خود را پنهان كرده و آمد در مقابل مسلمانها شهادت به مسلمان شدن داد كه «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» يكي از مسلمانها گفت: او دروغ مي‌گويد، او را بكشيد، او را كشتند، ولي پيامبر(ص) خيلي ناراحت شد و ايه نازل شد: (لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُون) (نساء /94) شما نگوييد به كسي كه شهادت مي‌دهد مسلمان نيستي و دروغ مي‌گويي پس از اين آيه استفاده مي‌شود كه هركس مي‌گويد: من مسلمان هستم (و شهادت مي‌دهد)قبول كنيم، ممكن است دروغ بگويد، بگويد
ما در اسلام داريم «سُوقُ الْمُسْلِمِين» بازار مسلمانها كه اين يك ارزش است كه اگر چيزي از بازار مسلمانها خريدي بايد بگويي پاك و حلال است، حال ممكن است فلان و فلان، نبايد اعتنا كرد.
و مسأله ديگر «يد مسلمان »: دست مسلمان، مثلاً اگر مسلماني اتوشويي دارد بايد بگويي پاك است و شك معني ندارد.
و مسأله ديگر «گواهي دادن مسلمان »
و مسأله ديگر «اظهار اسلام »
البته جاهايي هم نبايد اطمينان كنيم، مثلاً اگر مي‌دانيم فلاني گناهكار است و خبري مي‌دهد نبايد زود باور كنيم، قرآن مي‌فرمايد: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) اگر فاسقي خبر آورد، تحقيق كنيد، چون ممكن است بخواهد دروغ ساخته وفتنه به پا كند.
داستان: عده از زنها آمدند به نزد پيامبر(ص) كه ما هم از مهاجرين هستيم آيه نازل شد كه:
اگر عده از زنها آمدند كه ما هم مي‌خواهيم براي رفتن به مدينه با شما باشيم (فَامْتَحِنُوهُنَّ) (ممتحنه /10) يعني آنها را امتحان كرده وزود باور نكنيد.
و اگر مال يتيمي به دست ولي و سرپرست است و او مدعي است كه به تكليف رسيده و اموال را مطالبه مي‌كند، قرآن مي‌فرمايد: (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً) (نساء /6) (زود باور نباشيد) و اگر يقين كرديد كه به رشد رسيده، يعني او را امتحان كنيد بايك دادوستد و معامله كوچك ببينيد مي‌تواند يا نه، با اينكه او مالك است ولي نمي‌توان زود عمل كرد پس به ظاهر دربعضي از جاها مي‌شود اطمينان كرد، اگر مي‌گويد فلان چيز پاك و اين لباس از خودم هست و در او شك نكنيدمي گويد: اين خانم من است تجسّس و تحقيق نمي‌خواهد، البته اگر سابقه سوء و بدي از او سراغ نداريم، بايد بگوييم راست مي‌گويد. اگر احتمال جاسوسي مي‌دهيم و توطئه بايد تحقيق و دقت كنيم.
داستان: حدود 8 قرن قبل عده‌اي از كفار آمدند كنار قبر پيامبر(ص) خانه‌اي را گرفتند و از آن خانه تونلهايي زندند به قبر آن حضرت و مخفيانه خاكها را بيرون مي‌بردند تا برسند به جنازه حضرت، و آن را به مكه ببرند.
حضرت به خواب يك نفر آمد و اين داستان را فرمود كه اينها آمده‌اند و چنين قصدي دارند.
آنها را دستگير كرده و ديدند آنها چنين كاري را مشغول هستند. بله به عنوان مستشار و كارشناس به افرادي كه از بيرون مي‌آيند خوشبين نباشيم، پس بايد مواظب باشيم.

3- نظر اسلام درباره فال خوب و بد

سؤال چهارم: نظر اسلام درباره فال بد چيست كه بعضي هم اعتقاد دارند؟
جواب: در عربي به فال بد مي‌گويند «طِيَرة» حديث داريم: «الطيرة شرك» (بحارالأنوار/ج‌55/ص322) فال بد شرك است.
فال بد سابقه هم داشته‌اند، مردم به موسي(ع) مي‌گفتند: (إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُم) (يس /18) ما به تو فال بد مي‌زنيم.
داستان: حضرت علي(ع) عازم حركت بود براي جنگ نهروان، يك نفر گفت: امروز روز خوبي نيست حركت نكنيد، حضرت فرمود: اگر اعتقاد به اين مسأله داشته باشي شرك است.
در اسلام فال بد نداريم كه مثلاً يك كلاغ سياه ديدم يا گربه مرده بد است، فال بد تكيه به غير خداست؛ حديث داريم اگر خوشبين باشيم به خير و خوبي آن را مي‌يابيم. فال خوب تشويق و دلگرم و فال بد انسان را دلسرد مي‌كند اولي ارزش و دومي ضد ارزش است. همچنين رقابتهايي كه انسان را به هم نزديك و صميمي‌تر كند مورد تاييد اسلام است، سلام، جواب سلام، هديه بردن، سوغاتي، دست دادن و براي ايجاد محبّت كمي فشار دادن، جواب نامه، مهماني، و حتّي با دروغ دو نفر كه با هم قهر هستند آشتي بده، بالاخره با تبريك و تسليت و افطاري.
چه كسي گفته با «عطسه » صبر كنيد بلكه:
حديث داريم هر وقت عطسه كرديد سريعتر آن كار را انجام بدهيد. پس هرچيز كه ما را از حركت و تصميم دلسرد كند، نبايد توجه كرد.
علامه طباطباييمي‌فرمايد: ما چند نوع وحي و الهام داريم يكي به پيامبران به صورت الهام به ديگران الهام شيطاني
قرآن مي‌فرمايد: (وَ أَوْحَيْنا إِلى‌‌ام مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعيهِ) (قصص /7) الهام كرد به مادر موسي كه او را شير داده در صندوق بگذار و به رودخانه بيانداز تا ماموران فرعون به او دسترسي نداشته كه بكشند.
و امّا الهام شيطاني، قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِيائِهِم) (انعام /121) شيطان هم به دوستانش وحي و الهام مي‌كند.
حال اگر چيزي به ذهن ما آمد كه نمي‌دانيم خدايي يا شيطاني است، علّامه مي‌فرمايد: اگر با آن الهام و حظور ذهني بازشده و حركت خدايي است و اگر از حركت ايستاده و قفل شدي شيطاني است. چون قرآن مي‌فرمايد: (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء) (بقره /268). شيطان مي‌گويد: پول نده چون پيري داري، كوري داري، پدر پير داري، و هزار درد بي درمان صدقه مي‌دهي؟ و چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است.
ولي اگر باز شديم مي‌فرمايد: (فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ) (انعام /125) هركس را خداوند مي‌خواهد موفق كند روح باز به او مي‌دهد.
بدهيم باز خدا هم مي‌دهد، امروز تا فردا خدا بزرگ است، نگذار فقير گرسته بماند؛ الآن كار مسلمان را راه بيانداز تا بعد خدا كار تو را، مي‌گويد الآن پول خرد نمي‌دهم چون ممكن است مشتري بيايد خودم احتياج داشته باشم.
خدايا، تو را به حق محمد و آل محمد(ع) هرچه به عمر ما اضافه مي‌كني به عقل و ايمان، عمل و اخلاص عمق و بركت كار ما بيفزا.
خدايا، افرادي از روزها و شبها بهترين استفاده را كرده و بعضي هم غافل ماندند، ما را از غافلين و خسارت ديده‌ها وحسرت برندگان قيامت قرار نده.
خدايا، كساني كه در طول تاريخ بر ما حق داشته و در مسلماني ما مؤثر، انبياء، اولياء، اوصياء، علما، مراجع، پدران، مادران و اساتيد، مربيان، و هركس در مسلماني ما نقش داشته و الآن نيست با محمد و آل محمد(ع)محشور بفرما.
خدايا، نسل ما از بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده.
خدايا، مشكلات فرد و جامعه، ملت و دولت ما حل بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 725
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست