نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 74
موضوع بحث: ارتش، روز ارتش
تاريخ: 28/01/65
بسم الله الرحمن الرحيم
هفته نيروهاي مسلح است. روز پاسدار را پشت سر گذاشتيم و روز ارتش را در پيش داريم. به اين مناسبت بحثمان را در ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران در ميان برادران نيروهاي مسلح، نيروي هوايي، دريايي، زميني، سپاه، كميته، ژاندارمري و در ميان همه برادران جان بر كف هستيم و لازم است كه مردم ايران در پي پيام امام، امروز را گرامي بدارند. اول انقلاب بود كه گروهها خيلي تبليغ ميكردند كه ارتش منحل بشود و ارتش هم بخاطر اين شعارها متزلزل بود، امام روز29 فروردين پيامي داد كه ارتش بايد رژه برود، ارتش بايد بماند، ارتش بايد قدرت داشته باشد، پيام امام به ارتش روح تازهاي بخشيد و اين پيامي كه بمناسبت 29 فروردين داده شد، به ارتش انسجام و قدرت بخشيد. ما درباره ارتش يك كلياتي ميخواهيم بگوييم و بعد هم آخر بحثمان اشاره به مسائل پيام امام داشته باشيم. اصولاً بد نيست كه بدانيم وضع ارتش چطور است، ما يك مقداري حركتهايي كه شده بگوييم و بعد هم قانون اساسي را مطرح كنيم كه درباره ارتش چه ميگويد. چند خاطره و بعد هم مقداري از بحثهاي ديگر را برايتان ميگويم.
1- اهميت ارتش و ايجاد امنيت
در زمان ما بايد حساب كنيم كه ارتش مانند گلبول سفيد بدن است. براي اينكه اگر ميكروبي وارد بدن شد گلبولهاي سفيد دفاع ميكنند. ارتش پايه هر كشوري است و به همين خاطر كارهايي كه شما ميكنيد كار كليدي است. بد نيست من اين را كمي توضيح بدهم. بعضي كارها كار ساده است مثل اين ليوان كاغذيهايي كه آدم در آن بستني ميخورد. بستني را كه خورد دور مياندازد، فصلي و مقطعي و موقت فايده دارد. بعضي كارها كار كليدي است. مسئله امنيت در كشور يك كار كليدي است. الان كه شما حرفهاي من را گوش ميدهيد حدود يازده ميليون محصل در مدارس ايران درس ميخوانند. اگر مملكت امن نباشد، اين يازده ميليون دانش آموز نميتوانند درس بخوانند. هزارها طلبه در حوزهها درس ميخوانند. مملكت امن نباشد نميتوانند مشغول تحصيل باشند، بنابراين شما امنيت بوجود ميآوريد. بعد از اينكه امنيت بوجود آورديد، هر كسي هر كاري ميكند در سايه همين امنيت است. پس نيروهاي مسلح شريك در همه كارها هستند. مزد شما ماهي دو سه هزار و يا پنج شش هزار تومان كه ميگيريد نيست، مزد شما خدا و بهشت است. اين پنج شش هزار تومان را بخاطر اين ميگيريد كه مانند اينكه ميگويند: «كفش را بپوش تا بتواني راه بروي». راهي كه ميرويد مزدش چيز ديگر است. اين پولي كه ميدهند پول كفشت است. چون قرآن ميفرمايد: (مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني) (نور /55) و در ادامه ميفرمايد: «يَعْبُدُونَني» اين آيه قرآن است. خيلي آيه آساني است و همه شما ترجمهاش را ميفهميد. بعد از دلهره و خوف، امنيت به ايشان ميدهيم. وقتي مملكت امن شد «يَعْبُدُونَني» مردم عبادت ميكنند. اگر فردا ميليونها آدم نماز جمعه ميخواند، عبادت و نمازجمعه در سايه امنيت است. يعني اگر امن نباشد «يَعْبُدُونَني» نيست پس نيروهاي مسلح زمينه ساز تمام عبادت هاست. يازده ميليون بچه زير سايه امنيت درس ميخواند، طلبه و كارگر و كشاورز زير سايه امنيت كار ميكنند، دانشجو زير سايه امنيت تحصيل ميكند، پزشك زير سايه امنيت طبابت ميكند، اگر امنيت نباشد هيچكس هيچكاري نميتواند بكند. برادران رزمنده و برادران نيروهايي مسلح بايد بدانيد. شما كارتان يكي نيست كاري مثل وزارت راه كليدي است، در بين همه وزارتخانهها ثواب وزارت راه از همه بيشتر است چون اگر اين روستا راه داشته باشد، معلم ميرود و درس ميدهد، پزشك ميرود و طبابت ميكند. روستايي ميوهاش را شهر ميآورد، شهر آخوند ميفرستد و. . . اگر در يك روستا معلم ميرود، پزشك ميرود، روحاني ميرود بخاطر جاده است. پس آن كسي كه جاده ميكشد. شريك در حديثهاي آخوند، تعليم و تربيتهاي معلم، طبابت پزشك هم هست. اگر راه نباشدآن خدمات هم نيست. جاده كشي كار كليدي است، امنيت كار كليدي است، قدر كارتان را بدانيد واي كاش آرم ارتش اين بود (مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني) (نور /55) اين ارزش شماست، شريك درهمه خيرات هستيد. اما امتياز ارتش ايران و نيروهاي مسلح اين است كه فرمانده كل قوايتان شخصي در حد اعلاي عدالت است، اين براي همه ما افتخار است. روي كره زمين تمام ارتشها براي آب و خاك و يا براي فكرانحرافي ميجنگند، تنها كشوري كه هدفش بالاتر از آب و خاك است، هدفش انسانهاست، آن هم نه انسانهايي با اصول دين خوراك، پوشاك، مسكن، بعنوان تفكر و ايده. بلكه انسانهاي با ايده مقدس، چون ايده هم گاهي ايده مادي است. تنها ارتشي كه هدفش بالاتر از آب و خاك و انسانها، آن هم فكر صحيح انسانهاهست، شما هستيد و خدا را شكر كنيد. فرمانده كل قوايتان كيست؟ مردمي كه حمايت از شما ميكنند چه كساني هستند؟ ديروز يك كسي به نهضت سواد آموزي تلفن كرده بود كه آقاي قرائتي خانه ما تشريف بياوريد. ميگفت كه من سه تا پسرهايم شهيد شده و دوتاي ديگر هم معلولند، پنج تا پسر داشتم و تقديم انقلاب كردم. اگر ميشود شما يك سري به خانه ما بزنيد. يك چنين امتي را اگر انسان برايش جان هم بدهد، ميارزد. الان اگر هر يكي از فرماندههاي نيروهاي مسلح در تلويزيون بيايند و بگويند: «خون ميخواهيم» تمام مردم روستا و شهر دستشان را بالا ميكنند. در كشوري زندگي ميكنيد كه تنها از نماز جمعه تهرانش، ليتر خون به جبهه فرستادند، در كشوري زندگي ميكنيد كه زنها بعد از نماز جمعه در صف انتقال خون ميآيند، و وقتي پزشك ميبينند وزنش سبك است و رنگش زرد است خونش را نميگيرند. التماس ميكند! ميگويند: «نمي شود» در يكي از اين خيابانهاي دور نماز جمعه تهران ميرود و سنگ در كيفش ميريزد. دومرتبه ميآيد و در صف ميايستد كه بگويد من سنگين شدهام. چون آنجا يك باسكول است كه رويش ميروند. اگر سبك باشد، خونش را نميگيرند. در يك همچين كشوري يك همچين امتي، بايد خدا را شكر كنيم. قدر خودمان را بدانيم. اگر مادرمان ما را آنطرفتر ميزاييد، ممكن بود جزو نيروهاي صدام باشيم. از تهران تا سنندج پنج ساعت راه است، از سنندج هم تا مرز يك ساعت راه است. در مجموع شش ساعت ميشود، راهي نيست. اگر مادر ما شش ساعت آن طرفتر ميزاييد، شايد ما همه جزو نيروهاي صدام بوديم. خدا را شكر كه ما اينطرف به دنيا آمديم. اگر سي سال زودتر متولد ميشديم، بوي و نسيمي از اسلام نميشنيديم. اي نيروهاي مسلح! بدانيد كجا زندگي ميكنيد. اين همان ايران است كه مرحوم راشدي در راديو نقل ميكرد: يك سال وكيل تهران در مجلس شوراي ملي آن زمان، رفت سخنراني كند، گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم» عدهاي از وكيلها به اعتراض بلند شدند و رفتند. گفتند: مگر اينجا روضه است؟ چرا بسم الله گفتي؟ بگو بنام نامي فلان. يعني آخوندش بسم الله اگر ميگفت، وكلا مجلس را به عنوان اعتراض ترك ميكردند. يادمان نرود كه كجا هستيم و چه مردمي داريم و چه كشوري داريم و چه ايدهاي داريم. شما محبوبيت داريد. كجاي دنيا مردم نيروهاي مسلح را دوست دارند؟ بعد از نمازشان دعا ميكنند كه: «خدايا خدايا رزمندگان اسلام ما نصرت عطا بفرما» محبوبيتي كه شما داريد هيچ ارتشي روي كره زمين ندارد. استقلالي كه شما داريد روي كره زمين هيچكس ندارد، نماز و كلاس و دعايي كه شما داريد روي كره زمين هيچ كس ندارد، مساواتي كه شما داريد، هيچ كجاي دنيا وجود ندارد. بله! درجه بايد حفظ بشود. اما خيلي فرق ميكند كه يك كسي از كسي بترسد يا يك كسي، كسي را دوست داشته باشد. شما در حسينيه جماران امام را كه ميبينيد نميترسيد و با تمام وجود دوستش داريد، امام حسين را دوستش داريد. حضرت مهدي را دوستش داريد. فرق ميكند آدم فرمانده كل قوا را دوست داشته باشد يا از فرمانده كل قوا بترسد. مسئله ترس اگر باشد كه ارزش نيست، در ميان باقي حيوانات هم ترس هست. شرف ما به اين است كه از روي علاقه ميگوييم: «چشم». ما دو بله قربان داريم. در قرآن «بله قربان» يكي ريشهاش فرعوني است و ديگري ريشهاش اسلامي است. در مورد اينكه ريشهاش فرعوني است، قرآن اينطور ميگويد: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ) (زخرف /54) فرعون مردم را خفيف ميشمرد. مثلاً «احمق برو كنار». كلمات پستي به آدمها ميگفت. فرعون به امتش ميگفت: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ» يعني مردم را خفيف ميكرد. فوري مردم ميگفتند «فَأَطاعُوهُ» بله قربان! اين آيه قرآن است. (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ) (زخرف /54) ترجمهاش اينست كه قوم خودش را فرعون خفيف ميكرد و مردم هم اطاعت ميكردند و تحقير ميشدند. يكوقت يك كسي تحقير ميشود، خار و ذليل است، ميگويد: «بله قربان» يكوقت يك كسي ديگري را دوست دارد و ميگويد: «بله قربان». خدا در قرآن ميگويد: (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ) (آل عمران /159) اگر تو تند بودي و بد اخلاق بودي مردم فرار ميكردند. اينكه ميگويند: «بله قربان» چون دوستت دارند. پس دو «بله قربان» داريم. «بله قرباني» كه ريشهاش ترس است و بله قرباني كه ريشهاش عشق است. تنها ارتشي كه فرمانده كل قوا را دوست دارند، ارتش ماست. همراه با مردم، با مردم، در مردم و. . . اين خصوصيات ارتش ماست. امدادهاي غيبي در هيچ كشوري مطرح نيست. ايمان اصلاً بلوغ نشدند. وقتي به بعضيها ميگوييد: «امداد غيبي» همينطور نگاه ميكند. مثل يك بچه سه سالهاي كه ميگوييد: «شهرت» اگر شما به يك بچه سه ساله هي بگويي: «شهرت» نميفهمد چه ميگويي. امدادهاي غيبي را روي كره زمين هيچ كس نميداند به چه معناست. ولي اين اصل قرآني ماست. قرآن اصلي دارد كه ميگويد: «بيست بر دويست پيروز است». ميفرمايد: (إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ) (انفال /65) بيست بر دويست پيروزي است (أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ) (انفال /9) ما با فرشتهها شما را كمك ميكنيم. يكي از برادران روحاني ميگفت: «اول جنگ بود. دائم ميگفتم: «خدا كمك ميكند» يكي گفت: لطيفه ميگويي؟ گفتم: بابا خدا گفته است. گفت: خدا را قبول داريم، اما آيا هشتاد تانك با سيزده تانك قابل قياس است؟ گفتم: در صدر اسلام كفار سيصد اسب داشتند و مسلمانها مثلاً پانزده اسب با كم و زيادش داشتند. گفت: لطيفه ميگويي! هر چه گفتم، گفت: لطيفه ميگويي. در همين اواخر او را ملاقات كردم. او به من گفت: آقا معذرت ميخواهم درست ميگفتي، من خودم با چشم خود ديدم. يك وقتي خود ما اين چيزها را ميشنويم، و حالا با چشمان خود ميبينيم.
2- خاطره شهيد خندان
يك قصه برايتان بگويم. خيلي زيادي گوش بدهيد. قصه عيد امسال است كه توفيقي بود و در جبهه بوديم. شنيديم كه پدر دو شهيد، شهيد دومش را داخل قبر كه گذاشتند، شهيد خنديده بود. گفتيم: خوب ميشود او را ببينيم؟ تلفن كرديم و ملاقاتي با پدر دو شهيد تنظيم كرديم. ماجرا را جويا شديم. گفت: بله! پسر دومم چهار سال در جبهه بوده است. مرتب جزو نيروهاي خاكي، آبي، رزمنده و غواص و با چه حالي و چه عرفاني و چقدر خالص و خوب. . . بعد درجزيره فاو و عمليات والفجر 8 شهيد ميشود و اين هم عكس شهادتش است. در مدت زمان شهادت تا دفن، او را به سرد خانه بردند، اين هم عكسش است. تند تند در چند مرحله عكسهايش را نشان داد. اما همين كه او را داخل قبرش گذاشتيم، خنديد. به عكس داخل قبر كه نگاه كرديم، ديديم كه ميخندد. گفتيم چه كساني ديدند؟ گفت: همه مردم ديدند. وارسي كرديم و ديديم كه بله! اين مسئله در منطقه شيوع پيدا كرده است كه اين شهيد را در قبر كه گذاشتند، خنديده است. بطوري كه شك كردند كه شايد اين زنده است. گفتند: نه! مرده اما چرا خنديد ما نميدانيم؟ از روز شهادت تا روز دفن روزها طول كشيد و در مراحل مختلف بيمارستان و سردخانه و در فاو و در همه مراحل چهره سادهاي داشته، اما داخل قبر ميخندد. من خيلي فكر كردم و عكسها را گرفتم پهلوي هم گذاشتم. براستي ميخندد، نه اينكه فقط بهشت رفته و شاد است. چون يك وقتي قيافه عبوس است و فقط لب به سمتي ميرود، ولي يك زمان آثار خنده زير پوستها، زير چشمها، و كل صورت تأثير ميگذارد. ما ديديم، مردم ديدند، عكس هم گواهي ميدهد. خانه ايشان رفتيم و وصيت نامهاش را خوانديم. ديديم عجب وصيتنامهاي دارد. گفتيم: ديگر چيز ديگري ندارد؟ گفتند: يك كتابي دارد و گاهي هم شعر ميگفته و مناجات ميكرده است. دفتر مناجاتش را طلب كرديم؟ دفتر مناجاتش را آوردند و خوانديم. يك لحظه متوجه شديم كه يكي از جملاتش اين است: «خدايا مرا طوري كن كه وقتي سرم را به لحد ميگذارم، بخندم. » آنجا ديگر من تمام پيچ و مهرههاي بدنم از هم باز شد، هر كاري كردم خودم را نگه دارم نشد. جوان 20 ساله به چنين مقامي برسد.
3- حكايت شهداي جنگ احد
«الله اكبر» اين مسأله را به تاريخ اسلام گره بزنيد. جنگ احد پيش آمد. «عمربن جموح» با چند تا جوانانش جبهه رفتند و در احد در ياري اسلام شهيد شدند. زن آمد و شتري آورد كه شهدا را براي دفن به مدينه بياورد. شتر پيش نيامد. هرچه زد شتر قدم بر نداشت. آمد و گفت: يا رسول الله! اينها ياران تو هستند كه شهيد شدهاند. ميخواهم به مدينه ببرم و دفنشان كنم. اما شتر پيش نميآيد. پيغمبر فكر كرد فرمود كه آيا وقتي اينها به جبهه ميرفتند حرفي هم زدند؟ گفت: بله! شوهر من كه به جبهه رفت، گفت: خدايا! ميخواهم بروم شهيد بشوم، ديگر مرا به مدينه برنگردان. گفت: چون از خدا خواسته كه به مدينه بر نگردد، اين شتر به مدينه بر نميگردد. شما هم در احد و در يك فرسخي مدينه دفنش كنيد. دعا در پاي شتر اثر ميگذارد. دعا در لحد اثر ميگذارد. اين يك چيزهايي است كه فقط ما و شما ميفهميم. دنيا نميفهمد كه غيب و امداد غيبي چيست؟
4- امتيازات ارتش جمهوري اسلامي ايران
پس امتياز ارتش جمهوري اسلامي ايران: 1- تنها ارتش روي كره زمين كه فرماندهاش را دوست دارد. (از روي دوستي و نه ترس) 2- تنها ارتش روي كره زمين كه مردم دوستش دارند. 3- تنها ارتش روي كره زمين كه هدفش بالاتر از آب و خاك است. 4- تنها ارتش روي كره زمين كه مراسم دعا و كلاس و عرفان در آن حاكم است. 5- تنها ارتش روي كره زمين كه به امداد غيبي معتقد است. 6- تنها ارتش روي كره زمين كه در فاصله كمي ابتكارات زيادي را انجام داده است و چنان تعميرات وسائل يدكي و چنان ابتكارات و چنان كارهايي در ارتش شد كه اگر در شرايط طبيعي بود، 20 سال طول ميكشيد. حالا بد نيست براي اينكه مردم ما در جريان باشند، ببينيم كه قانون اساسي درباره ارتش چه ميگويد. خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتي، صدوقي، دستغيب، مدني و افراد زيادي را كه در كه قانون خبرگان را نوشتند. ما چند اصل در قانون اساسي در مورد ارتش داريم. ببينندههاي پاي تلويزيون گوش بدهيد كه قانون خبرگان و قانون اساسي براي ارتش چه ميگويد و ارتشيها و خانوادههايشان گوش بدهند كه چه ارتش آزاد و مستقلي در قانون اساسي برنامه ريزي شده است. خدا شهداي خبرگان را رحمت كند و زنده هايشان را سلامت بدارد.
5- ارتش جمهوري اسلامي ايران در قانون اساسي
اصل143 قانون اساسي: ارتش جمهوري اسلامي ايران پاسداري از استقلال و تماميت ارضي و نظام جمهوري اسلامي كشور را بر عهده دارد. اصل 144: ارتش جمهوري اسلامي ايران بايد ارتشي اسلامي باشد كه ارتشي مكتبي و مردمي است و بايد افراد شايسته را به خدمت بپذيرد كه به اهداف انقلاب اسلامي مؤمن و در راه تحقق آن فداكار باشند اين دو اصل را توجه داشته باشيد. پاسداري از استقلال يعني چه؟ يعني يك مستشار خارجي در ارتش نبايد وجود داشته باشد. تماميت ارضي يعني چه؟ يعني تجزيه طلبي ممنوع است. اين ارتش حافظ اين نظام جمهوري اسلامي است، حافظ منافع بيگانه و شخصي نيست. ارتش اسلامي، تنها ارتش امام زمان روي كره زمين است. من چند حديث پيدا كردم كه انشاءالله شب نيمه شعبان براي بينندهها خواهم خواند. روايات زيادي داريم، اخيراً هم يكي از دانشمندان يك كتابي به نام «الممهدون للمهدي» نوشته كه روايات زيادي در خصوص اينكه از ايران زمينه حكومت اسلامي جهاني امام زمان درست ميشود، آورده شده است كه در روايات اسم طالقان، خراسان، قم، قزوين نيز برده شده است. دوازده تا حديث، خود من طلبه پيدا كردم. حديثها در كتابهاي سنيها و شيعه هست كه براي حكومت جهاني امام زمان ايرانيها زمينه ساز هستند. افتخار كنيد كه زمينه ساز حكومت امام زمان هستيد. خدايا اين نعمت را از ايرانيها نگير. (الهي آمين) اصل 145: هيچ فرد خارجي به عضويت در ارتش و نيروهاي انتظامي كشور پذيرفته نميشود. بر خلاف ارتش تمام كشورها، شما هستيد كه روي پاي خودتان هستيد. حالا بد نيست در اينجا من يك لطيفه هم بگويم. گاهي سر سفره بچه ميگويد كه قاشق را بدهيد خودم بخورم. ميگوييم: نميتواني بخوري. ميگويد: خودم. ميگوييم: بگذار دهانت بگذاريم. ميگويد: خودم. ميگوييم: نميتواني. ميگويد: خودم. ميگوييم: خوب بگير. قاشق را به او ميدهيم. زير غذا ميزند و سرش ميريزد و همه لباسهاش را خراب ميكند. قهر ميكند، گوشهاي ميرود و گريه ميكند. ميداني بچه چه ميگويد؟ بچه ميگويد: «استقلال». يعني خودم دهان خودم بگذارم ولو خراب كنم، شرف دارد كه وابسته به تو باشم وخراب نكنم. ما اگر ارتش خودمان دوسال خراب كند، باز شرف دارد كه مستشار خارجي باشد و خراب نكند. چون اگر دو سال خراب كرد، سال سوم درست ميشود. اصل146: استقرار هر گونه پايگاه نظامي خارجي در كشور هر چند بعنوان استفادههاي صلح آميز باشد ممنوع است. چون هميشه هر وقت ميخواهند در يك كشور پايگاه بزنند نميگويند: «آمديم كه بگيريم». ميگويند: «مي آييم كه كمكت كنيم» و اين هم كه استعمار ميگويند، در اصل لغت استعمار، لغت خوبي است. لفظ استعمار يعني آمدهايم كه آباد كنيم. منتها هر كس ميگويد ميآييم كه آباد كنيم، ميآيد و خراب ميكند. لفظ استعمار از نظر لغت خوب است، اما عملش بد است. پرسيدند كه اين چيست؟ گفت: اسمش پنيرتراش است ولي چيزي كه با آن نميتراشند پنير است. يا گفتند: اينجا كجاست؟ گفت: اسمش قهوه خانه است، اما تنها چيزي كه در آن نيست قهوه است. «اسمهاي بي مسما» استعمار يعني آمدم كه آباد كنم، اما تنها چيزي كه نيست، آبادي است. اين اصلها نشان ميدهد كه ارتش ما چه سيمايي دارد و چه خطي را بايد دنبال كند. بيخود نيست كه ابرقدرتها سرمايه گذاري كردند كه اين جمهوري اسلامي را براندازند. ما به تمام ابرقدرتها گفتيم: «برويد و گم شويد» خوب اين خيلي برايشان سخت است. متن قانون ما آمده كه بچه و بزرگ ما بايد بدانند كه هيچ ابرقدرتي، ديگر پايگاهي در ايران ندارد. اين خيلي زجرآور است. به قانون اساسي بيشتر بايد بها داده بشود. و ايكاش هنرمندان ما روي هر اصلي فيلم هايشان را ميساختند. اصل147: دولت بايد در زمان صلح از افراد و تجهيزات فني ارتش دركارهاي امدادي، آموزشي، توليدي و جهاد سازندگي بارعايت كامل عدل اسلامي استفاده كند. درحدي كه به آمادگي رزمي ارتش آسيبي وارد نيايد. اصل148: هرنوع بهره برداري شخصي از وسائل و امكانات ارتش و استفاده شخصي از افراد آنها بصورت گماشته، راننده شخصي و نظاير اينها ممنوع است. كسي حق ندارد از نيروهاي ارتش بعنوان گماشته استفاده كند. كسي در سالن حضور دارد كه از خواستم كه خودش برايتان بگويد ولي قبول نكرد. مورد اطمينان هم هست. نماينده حضرت امام در ارتش ايشان را صددرصد تاييد ميكند و كاملاً شناخته شده است. گفتيم خودت بيا مقابل دوربين و بگو. قبول نكرد و از من خواست تا برايتان بگويم. ايشان ميگويد: «من گماشته خاندان سلطنتي بودم. سگ خاندان مريض شد، او را عكسبرداري بردند. گفتند: سوراخ قلب سگ گشاد شده است. با هواپيما سگ را آلمان فرستادند ولي مرد. به خاندان سلطنتي تلفن كردند و گفتند كه فلان سگ هم حيف شد. و همان وقت خواهربنده كه گماشته دربار بودم، دو كليه هايش از كار افتاده بود. التماس ميكرديم و چون نشد او را خارج ببريمش در ايران مرد. سگشان را به آلمان ميفرستند و مسلماني كه بعنوان حفاظت از آنها زندگي ميكرد بايد كليهاش. . . خيلي ما تحقير ميشديم. ما طلبه ها چقدر تحقير ميشديم و شما چقدر و مردم چقدر. خدايا! اين آزادي را ازما نگير. (الهي آمين) خدايا! ارتش دنيا را از شر طاغوت برهان. (الهي آمين) براي سپاه پاسداران يك اصلي هست كه برادر سپاهي ميخوانند و من آنوقت دو سه تا خاطره شيرين دارم كه برايتان از نيروها و از اين فداكاريهاي نيروهاي مسلح ميگويم و حرف هايم را كم كم جمع ميكنم.
6- تشكيل سپاه پاسداران
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه در نخستين روزهاي پيروزي اين انقلاب تشكيل شد براي ادامه نقش خود در نگهباني از انقلاب و دستاوردهاي آن پابرجا ميماند. حدود وظايف و قلمرو مسئوليت اين سپاه در رابطه با وظايف و قلمرو و مسئوليت اين نيروهاي مسلح ديگر با تاييد بر همكاري و هماهنگي برادرانه ميان آنها بوسيله قانون تعيين ميشود. اول كميته تشكيل شد. كم كم بعد از كميته سپاه تشكيل شد. بعد از سپاه هم بسيج تشكيل شد كه ديگر راهيان كربلا و اين شور و عشق و موجي كه درايران است ديگر قابل گفتن نيست. اصل 151: به حكم آيه كريمه (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ) (انفال /60) آيه قرآن است ميگويد هر چه ميتوانيد در مقابل ابر قدرتها منسجم بشويد، آماده باشيد تا دشمن خدا را بترسانيد. نميگويد برويد بجنگيد. ميگويد بايد يك طوري باشيد كه او جرأت حمله به شما نكند. اول عراق خيال كرد ما خيلي آبكي هستيم. گفت دو سه روزه ايران را ميگيريم. الآن ديگر كشورها حتي فكر حمله به ايران را نميكنند. بايد جوري قدرت آمادگي داشته باشيم كه «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ» دشمن از شما بترسد و براي شما حساب قائل بشود. دولت موظف است براي همه افراد كشور برنامه و امكانات آموزش نظامي را طبق موازين اسلامي فراهم آورد. دولت بايد همه را آموزش بدهد واين كار الحمدالله دارد انجام ميشود. همين ديروز قرار شده بود كه از مدرسه فيضيه جمع زيادي از طلاب براي ديدن دوره نظامي به تهران بيايند. بطوري كه همه افراد همواره توانايي دفاع مسلحانه از كشور براي همه افراد چه زن چه مرد بايد وجود داشته باشد. درست است كه جهاد بر مرد واجب است، اما دفاع هم بر مرد و هم بر زن است، بطوري كه همه افراد زن و مرد همواره توانايي دفاع مسلحانه از كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران را داشته باشند. بسيار خوب اين از اصول قانون اساسي. حالا چند جمله هم نمونهها بگوييم. و الله در مورد اين نمونهها را آدم نميداند چه بگويد. با فرماندهان كه صحبت ميكني از خاطرات پرشدهاند. من دو سه تا خاطره خيلي فشرده از نيروهاي مختلف ميگويم.
7- خاطراتي از دوران جنگ
از نيروي دريايي: اولاً از نظر روايات جنگ دريايي ثوابش از جنگ خاكي بيشتر است. جنگ دريائي ثوابش ده برابر جنگ خاكي است. اين اهميت كار است. ناخدا همتي با يك ناوچه پيكان حمله ميكند. بعد ناوچه ايشان را ميزنند و خودش شهيد ميشود. چند نفر از ياران خودشان را به آب مياندازند. هلي كوپتر كه ميآيد يكي از اينها را كه جليقه نجات داشته بگيرد، ايشان اشاره ميكند و ميگويد كه او از من وضعش بدتر است برو او را نجات بده. واقعاً اسلام چه ساخته؟ يكي ازاينها حدود 48 ساعت در آب باقي مانده بود. اين نمونه ايثار است كه بايد براي نسل آينده نوشت و فيلمبرداري كرد. ما يكسري چيزها را در تاريخ ميخوانديم و ميگفتيم تاريخ است. اينها تاريخ را زنده ميكنند. ما ديگر تاريخ خوان نيستيم، بلكه تاريخ ساز هستيم. خلبان شيرودي از هوانيروز تا نزديك تانك دشمن ميرفت و تانك را ميزد. ميگفتند: آقا نزديك ميروي، يكوقت ميبيني خودت ميخوري. ميگفت: آخر ما الان موشك برايمان از خارج كه نميآيد. بايد سعي كنيم موشك را بجا بزنيم من ميترسم از دور رها كنم به هدف نخورد، بيت المال است. سه تا خلبان تصميم ميگيرند كه يا ايران را آزاد كنند و يا خودشان شهيد بشوند و هر سه شهيد ميشوند، خدا اينها را رحمت كند. سرهنگ دوران از نيروي هوايي 105 عمليات برون مرزي دارد. خيلي مهم است. وقتي كنفرانس غير متعهدها بناست در بغداد باشد خوب قهراً رئيس كنفرانس هم ميزبان است. رئيس كنفرانس هم صدام ميشود. و آنجا هر چه ميخواست، از نظر سياسي و تبليغاتي ميتوانست ايران را بكوبد. مسئولين جمهوري اسلامي تصميم گرفتند كه كنفرانس در عراق نباشد. منتها بايد برنامهاي ميريختند كه بدنيا فهماند كه عراق امن نيست. صدام گفته بود بغداد امن است. پرندهاي حق ندارد در هواي آن بپرد. حتما بايد كنفرانس بغداد باشد. چون بغداد امن امن است. اين سرهنگ دوران گفت: من به دنيا ميفهمانم كه پرنده ميتواند بپرد يا نه و به دنيا حالي ميكنم كه بغداد امن هست يا نه؟ 150 تا عمليات برون مرزي دارد. در يكي از اين عملياتها ميرود و بالاخره ميبيند مه و ابر است و نميتواند برميگردد دو مرتبه ميرود فرودگاه را بمباران ميكند آنها هواپيمايش را ميزنند خودش شهيد ميشود. خلبان دومي كه در هواپيما هست با هواپيماي آتش گرفته و سوخته خودش را به برج ميزند و خودش شهيد ميشود، هواپيما هم ساقط ميشود ولي بدنيا اعلام ميكند: اي دنيا! صدام كه در بغداد پرنده پر نميزند، جك ميگويد. ما فرودگاه را زديم و ناامن است. در دنيا تبليغات ميكنند با اين عملشان كه بغداد نا امن است و دنيا ميگويد ما در كشور و پايتخت ناامن كنفرانس برقرار نميكنيم. يك خلبان باعث ميشود مسير كنفرانس عوض ميشود. خدا او و هم رزمانش را رحمت كند. ما الان خلبان داريم يك پايش قطع شده از نظر قانوني خلبان يك پا نبايد پرواز برود. اما داوطلبانه تقاضاي پرواز ميكند. در نيروي زميني هم هزارها خاطره است. اين مال يك سرهنگ و فرماندهاي است كه از من تقاضا كرد اسمش را نبرم. اما همه ايران او را ميشناسند. 2 تانك ايراني به 16 تانك عراقي حمله ميكنند. آنها 16 تانك را ميگذارند و فرارمي كنند. فرمانده به رانندهها ميگويد: برويد تانكهاي عراقي را حركت بدهيد و رو به ايران ميروند. عراقيها فكر ميكنند اين تانكهايي كه جلو ميروند، تانكهاي خودشان است آنها هم پشت سرشان ميآيند. وقتي وارد ميشوند ايشان ميگويد: اولي و دومي رانندههاشان از خودمان است از سومي تا آخر همه را بزنيد. اينها همه از ايثارگريهاي ارتش، سپاه، كميته، ژاندارمري و مردم و. . . است. آدم نميداند از كجا بگويد. حالا چون روز ارتش است، بيشتر برايتان از ارتش ميگويم. هر روزي را بمناسبت ميگوييم اگر امروز از ارتش چند جمله بيشتر گفتم بخاطر اينكه روز ارتش است و گرنه (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) (حجرات /13) مردم خودشان درجريان هستند و خدا هم (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) (فجر /14) انشاءالله هر كس در اين جمهوري بيشتر و خالصتر و پرسوزتر و پرشورتر كار ميكند جزايش را روز قيامت مرحمت بفرمايد. حالا، آيا در مملكت ما همه مثل شما هستند؟ نه هنوز هم آدم وارفته داريم. دوسه تا آيه براي وارفتهها ميخوانم(يك صلوات هم بفرستيد.) هركس ميتواند جبهه برود، برود! قصهاي را بايد براي راهيان كربلا، پاسداران و بسيجيان كه در شهرها داوطلب راه ميافتند و ميروند، بگويم. البته حالا كه ديگر از دادستاني يك تيپ، از نخست وزيري و وزارتخانه هركس نيروهايش را بسيج ميكند و به جبهه ميفرستند. اين پارچههاي سرخي كه به پيشانيهايشان ميبندند اين چيست؟ خود من اول نميدانستم و ميگفتم شايد يك رسمي است. چند وقت قبل يك نكته تاريخي خواندم كه نميدانم اين پارچههاي سرخ از آن تاريخ جرقه گرفته و يا تصادفاً جور در آمده است.
8- پيام پيشانيبندها
در جنگ احد از حضرت رسول الله پرسيدند: حق شمشير چيست؟ فرمود: آنقدر بجنگد تا شمشير بشكند. «ابودجا» از ياران حضرت رفت و يك پارچه سرخ آورد و به پيشانيش بست. پيغمبر فرمود: پارچه سرخ را براي چه ميبندي؟ گفت پيمان من است يا شمشير بشكند يا سرم بشكند. من اين راهيان كربلا كه ميروند و اين پارچههاي سرخ را ميبندند يا اين مطلب را يك كسي از تاريخ برايشان گفته است و ازتاريخ خط گرفتهاند و يا خودشان به فكرشان آمده است. هركس ميتواند جبهه برود عقب نماند. جنگ در شرائط حساسي است. به كساني كه نارحتند از اينكه شوهر و برادرشان به جبهه رفته است، بايد بگويم: اگر پسر شما نرود دشمن از مرز وارد ميشوند. فراموش نكنيد كه مغول در نيشابور آمد و 700 هزار نفر را كشت. تاريخ مغول نشان دهنده اين است كه اگر ما جلو صدايمان را نگيريم، صداميان در خانه ما ميآيند. چه بهتر اين است كه يكنفر از خانه شما. ما الآن انقلابمان از آلمان هم شهيد دارد. مجروحين شيميايي را آلمان براي معالجه بردند. جوان آلماني با اينها حرف زد و تحت تاثير قرار گرفت. خودش ايران آمد و جبهه رفت و شهيد شد. پدر و مادرش هم آمدند و او را دفن كردند. لازم نيست شما بترسيد. از كشور برزيل نيم كيلو طلا براي جبهه فرستادند. حالا شما خواستي چيزي بده و نخواستي هيچ نده. سر كلاسهاي نهضت سواد آموزي معلم دارد به زنان روستايي آب، بابا درس ميدهد، تا ديدند براي جبهه كمك لازم است، هرزني كه سر كلاس آمد، نيم كيلو عدس و نخود و اينها را با خود آورد و پنج تن لپه از نيم كيلو، يك كيلوهاي زنان بيسواد روستاها براي جبهه جمع شد. الان هم بيشترين كساني كه در جبهه هستند، بچههاي روستايياند. قرآن ميفرمايد: (وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدينَ) (توبه /86) وقتي يك سوره و آيهاي نازل ميشود كه برويد جبهه «رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ» آنهايي كه رفاه طلبند ميگويند: «مي شود ما نرويم؟ «وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدينَ» ميگويند: «اجازه بدهيد كه ما همينجا مشغول انجام وظيفه باشيم. (رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ) (توبه /87) قرآن ميگويد اينها خيلي باختند كه راضي شدند كه با پيرزنهاي مريض، پيرمردهاي مريض و مثل آدمهاي زمين گير بنشينند و جبهه نروند، «وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ» اينها بر دلشان مهر خورده و ايمان ندارند. راهيان كربلا دارند ميروند و شما هم حركت كنيد. خلاصه حرفم اينكه يا جبهه برويد و يا اگر جبهه نيستيد كاري بكنيد كه مثل جبهه باشد. حالا ممكن است وظيفه بنده اين باشد كه الان مثلاً در اين تاريخ جبهه نروم، اما بيني و بين الله بايد آنقدر مطالعه كنم، آنقدر تبليغ كنم، آنقدر مسافرت كنم، آنقدر اينور آنور بروم كه احساس كنم كه شايد من به اندازه جبهه تلاش داشتهام. البته امام فرمود: جبهه از اهم واجبات است. هيچ واجبي كار جبهه را نميكند. اصل جبهه و جنگ است. اما حالا اگر يك كسي مسئولش گفت: «تو بايد اينجا كار بكني، آنقدر كار بكند كه حساب كند به اندازه جبهه كار كرده است. ماه شعبان است، آقاياني كه پارسال روزههايشان را خوردند، هركس ماه رمضان گذشته بدليل مرض و مسافرت و امثال اينها روزهاش را خورده تا ماه رمضان نشده بايد قضا كند. بنابراين چند شبانه روزي كه هست اگر كسي روزهاي دارد قضا كند. خودتان را آماده كنيد. مناجات شعبانيه را كه امام بارها سفارش كرده، بخوانيد. از الطاف غيبيه و امدادهايي كه در اين ايام هست، مدد بگيريد. بعضي ميگويند نيمه شعبان شب قدر است و خيلي شب با بركتي است. از اين ايام و شبها استفاده كنيم. خدايا! تو را بحق محمد و آل محمد رزمندگان ما را پيروز بفرما! خدايا! تو را بحق محمد آل محمد به خانوادههاي شهداء، اسراء و مفقودين از هر قشري كه هستند چه نيروهاي رزمنده و چه ساير مردم كه امروز اسمشان را متاسفانه كمتر بردم، صبر و اجر كامل مرحمت، بچه هاشان را يادگار اسلام و يار امام زمان قرار بده. خدايا! افتخار خدمت به اين مردم، به اين كشور، به اين مكتب و به اين رهبر را از ما مگير. خدايا! جرأت، ايثار، خلوص، سوز و شوري كه به ايرانيان دادي به كشورهاي خواب رفته مرحمت بفرما. خدايا! رهبرعزيزي كه به ايران دادي حفظ و رهبر جهان حضرت مهدي را هرچه زودتر برسان. نماز جمعه رافراموش نكنيد. حرف آخرم اين بود يا جبهه و يا اگر جبهه نميرويد، آنقدر كار كنيد كه وزنش، وزن جبهه باشد. نكند يك عده پر پر بشوند و شما اينجا كم كاري كنيد. مطلبي يادم آمد كه بايد بگويم. پريروز يكي ميگفت: يك غصه دارم! گفتم: چيست؟ گفت: غصه ميخورم كه در جمهوري اسلامي چرا روز سيزده فروردين تعطيل ميشود؟ آخر اين سيزده نحس است؟ جمهوري اسلامي چرا بدنبال اين خرافات ميرود؟ اين تعطيلي سيزده براي چيست؟ سيزده بيايند كار بكنند كه با خرافه مبارزه كنند. بعد يك روز تولد ائمه ديگر را بجايش تعطيل كنند. و از من خواست كه اين مطلب را در تلويزيون بگويم. ديدم حرف حقي است. آخر گناه سيزده يك دندانه بيشتر نيست، چون سيزده با دوازده فرقش يك دندانه است. يك مسئله هم كه بايد دولت يا ملت، شهرداري و مردم همه بايد برنامه ريزي كنند. چون هنوز ماه رمضان نشده و از حالا بايد برنامه ريزي كنند. من دو سال است كه در ماه رمضان ميگويم، اما فايدهاي نداشته است. ما چند صد هزار نانوا داريم، بچه مسلمان، حزب اللهي كه بخاطر اينكه تابستان پهلوي تنور نميشود روزه گرفت، روزه ميخورند. ايكاش برنامه ريزي جوري بود كه نانواها شب پخت كنند و روزها بروند بخوابند و بعد از افطار هم نان پخت كنند. مگر سحر ما نان كهنه نميخوريم؟ ولي اين را چون دير گفتيم، گفتند كه ديگر كار از كار گذشته است. حالا اين رئيس و مسئول نانواها، بنشينند و برنامه بريزند كه مردمي كه شاه را بيرون كردند، صداميها را بيرون كردند، چند صدهزار جوان حزب اللهي روزهشان را نخورند. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 74