نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 75
موضوع: ارتش مكتبي
تاریخ پخش: 72/01/26
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادران بزرگوار ارتشي هستيم به مناسبت بيست و نه فروردين روز بزرگداشت نيروي زميني و روز ارتش. بحث درسهايي از قرآن چهارده سالهمان است منتها به هر مناسبت بحثها را گاهي عوض ميكنيم عنوان به عنوان درسهايي از قرآن است. منتها مشخصات ارتش يا ارتش مكتبي، عناويني كه داريم: يک مسئله آمادگي، دو نظم كه اينها را شما بهتر از من ميدانيد كلاً من آيهاش را ميگويم. سه انسجام، چهار خودساخته اينها همه آيه دارد در قرآن، پنج عاشق، شش اطاعت از فرماندهي، هفت خودكفا، هشت شجاع، نه مقاوم، ده معتقد، يازده رازدار، دوازده آموزش ديده، سيزده هدف دار، چهارده روحيه و… حالا چند تا ديگهام هست كه ميترسم نرسم بگويم. در اين سي، چهل دقيقه آياتي كه در اين زمينه هست ميگويم با نكاتي كه در قرآن هست. شما الحمدلله در اين چند ساله برادران دانشمندي كه در عقيدتي سياسي هستند مطالبي را گفتهاند خود شما تحصيلاتتان بالا است براي شما نميگويم اما پاي تلويزيون افرادي هستند كه خوب است بشنوند بنابراين مخاطب ما آنهايي هستند كه پاي تلويزيون هستند شما خيلي هايتان ميدانيد.
1- آيه و حديث درباره آمادگي
اما راجع به آمادگي آيهاش چيست؟ (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) (انفال /60). آن چه استطاعت داريد روايت داريم حتي با رنگ كردن موي سفيدتان كه دشمن بگو به ارتش اسلام پير هست در جبهه كنار ميخنديدند پيامبر توجه كرد كه اينها به چه ميخندند. ديد پشت سرش يك مشت پيرمرد هستند رويش را برگرداند، فرمود: ريش هايتان را رنگ بزنيد كه دشمن به ريش ما نخندد. آمادگي همه جانبه ولو در آرايش نظامي. شنيديد اين حديث را كه حضرت در جبهه فرمود: چند تا ديگ بار بگذار آشپز گفت: يك ديگ بس است، فرمود: چند تا ديگ بار بگذار زيرش را روشن كن كه ديدبان دشمن كه در تاريكي ما را ميبيند حساب كند چند تا روشن است فكر كند ما چند تا ديگ بار گذاشتهايم، فكر كند در همهي اينها غذا است فكر كند جمعيت ما زياد است. استطاعت حتي در مسئلهي جزئي راجع به نظم(پس اين آيهي؟ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» آيهي مشهوري است كه آرم برادران سپاه هم هست) در تيراندازي نميگويد «عَلِّمُوا أَبْنائكُمْ» به پسرها نگفته تيراندازي ياد دهيد گفته: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ»(كافي/ ج6/ ص47) فرق است بين «أَبْناءْ» و «أوْلاد». «أَبْناءْ» يعني ياد پسرها دهيد أوْلاد يعني ياد دخترها هم بدهيد. «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ» به بچهها به دخترها و پسرها ياد دهيد. برد و باخت كه در همه جا حرام است در تيراندازي حلال است. به امام باقر(ع) گفتند: تيراندازي بلد هستي؟ فرمود: در جواني بلد بودم. بده ببينم تفنگ را. هفده تا فشنگ روي هم كوبيد.
2- آيات درباره نظم و سان ديدن
مسئله نظم: راجع به قرآن هيچ سورهاي دو تا اسم ندارد جز سورهي صف. يك سوره داريم به نام سورهي صف يك سوره داريم به نام سورهي الصافات. الصف يعني صف، الصافات هم يعني صف اين پيداست صف يك ارزشي هست. قرآن دربارهي فرشتهها ميفرمايد: اينها در برابر خدا به صف هستند. در جماعت صف، يك وقت مقام معظم رهبري سان ميديد يك كسي به من گفت كه شما هم كه سان ميبينيد. فرقتان با شاه چه شد؟ شاه هم كه سان ميديد شما از شاه ياد گرفتهايد؟ گفتم: نه، شاه از ما ياد گرفت. گفت: چه طور؟ گفتم: قرآن ميگويد: (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ) (نمل /17) حضرت سليمان سان ميديد و همه به صف بودند و حتي داريم سالي يك مرتبه از تمام جوانهاي مدينه تك تك سان ميديد هر كدام خوش تيپ بودند ميفرمود: برو جبهه و هر كدام كج و كور بودند، يك نقص فني داشتند ميگفتند: اسمت را بنويس براي حفاظت شهر. براي حفاظت شهر آدم يك انگشت هم نداشته باشد ميتواند شهر را حفظ كند سرباز كوتاه براي عدس پاك كردن كه خوب است. به هر حال لازم نيست بگويم چون قدش كوتاه است و بلندي نميخواهد كه احدي معاف نشود البته حالا اين را ممكن است. تلويزيونيها يك عده ناراحت شدند. حالا به قانون جمهوري اسلامي عمل كنيد ولي اسلام اين را نميگويد. ما شخصي به نام معاف نداريم حتي آدم نابينا و لَنگ هم ميگويد: (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ) (نور /61). نابينا و لنگ هم كه جبهه نروند ميگويد (إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ) (توبه /91) يعني بايد بالاخره بايد با بيانش خيرخواه باشد. من پيرمرد نود سالهاي را رفتم ديدنش گفتم: چه ميكني؟ گفت: جوانها دارند ميروند جبهه منِ نود ساله هيچ خاصيتي ندارم ولي شبها خوابم نميبرد چون پيرم مريضم خوابم نميبرد. راديو عراق را گوش ميدهم اين اسراي ايران كه اسير شدهاند پيام ميدهند من پاي راديو مينويسم روز به پدرشان زنگ ميزنم كه پسر شما… گفتيم: خوب اين خدمت مهمي است اين كار را ممكن است استاد دانشگاه حوصلهاش را نداشته باشد. احدي معاف نيست. اين كه ميگويم روايت است. روايت است. ما با روايتها كم آشنا هستيم. من يك ذره يك ذره احساس ميكنم كه يعني معتقد بودم معتقد ميشوم امام رضا(ع) فرمود: اگر مردم بدانند چه حرف خوبي ميزنيم هيچ مكتبي را دنبال نميكنند جز مكتب اسلام.
3- رعايت بهداشت حتي در ميدان جنگ
ديروز من يك جا بودم مسئولين بهداشت و اينها بودند گفتم: شما راجع به بهداشت چه فكري ميكنيد؟ حتي همين بهداشت در جبهه، آب آوردند براي حضرت امير(ع) چون ظرف ترك داشت نخورد. گفتند: آقا چرا نميخوري؟ فرمود: ظرف ترك دار چرك ميرود لايش بيرون نميآيد. آب هم ميريزي آلوده ميشود. حرام نيست ولي مكروه هست. ضد بهداشتي است. گفتند: آقا اين جا ميدان جنگ است، فرمود: علي در ميدان جنگ هم كاري خلاف بهداشت نميكند. ما يك همچين حديثي داريم، داريم كه پيامبر(ص) وقتي ميخواهد غذا بخورد چه قدر دقت ميكرد، يك دقتهاي عجيبي است، آن وقت كار هر چه مقدّس باشد دقت هايش بايد مقدّستر باشد. يك روايت داريم: شما در جنگ پيروز نميشويد، (ممكن است من اين را ميگويم خيلي هايتان قبول نكنيد) البته من هم كاري ندارم چه كسي قبول كند چه كسي قبول نكند منظورم به اينهايي است كه پاي تلويزيون هستند، حرف حق را ميزنيم قبول كردند، بكنند، قبول نكردند بعد قبول خواهند كرد.
4- فرق خطبه و خطابه
خطبه و خطابه فرقش هم همين است خطبه چيزي است كه همين الآن بفهمند. خطابه چيزي است كه حق است بگو اگر هم الآن نفهميدند يك زماني ميفهمند و لذا ميگويند خطبههاي نهج البلاغه نميگويند خطابههاي نهج البلاغه. خطبه يعني حرفت را بزن خطابه يعني يك چيزي را بگو كه الآن بفهمند يك بار مصرف هست ولي خطبه يك بار مصرف نيست يك واقعيتي است بايد گفت، ما داريم كه اگر انسان ايستاده ادرار كند فشار قبرش زياد ميشود. علوم طبيعي هم نميتواند ربط اينها را كشف كند. خوب كشف نكند ممكن است بعد معلوم شود چيست؟ داريم كه در جنگ پيروز نميشويد جبرئيل آمد گفت: چون سربازها مسواك نميكنند حالا مسواك چه ربطي به پيروزي دارد من نميفهمم چه ربطي دارد ولي شروع كردند سربازها به مسواك كردن ديدبان دشمن گفت: همهي سربازها دارند مسواك ميكنند به نظرم دندان هايشان را تيز ميكنند كه گازتان بگيرند. ممكن است بعد هم معلوم شود كه چيست؟ يك بچه وقتي ميبيند شما استارت ميزنيد اگزوز لوله دود ميدهد بچه ربط بين استارت و اگزوز را متوجه نميشود ولي تا اين روشن كردي آن دود ميدهد ممكن است مكانيك ربط آن را بفهمد. ما نميدانيم ولي اسلام فرمول دارد. بيخودي نيست كه در اذان الله اكبرش چهارتا است و حي عَلَي الصلاه حي عَلَي الفلاح و بقيه همه دوتا دوتا هستند. اينها فرمول دارد. حديث داريم. خطبههاي نماز جمعه قبل از نماز جمعه خطبههاي نماز عيد بعد از نماز عيد از امام پرسيدند: فرمول دارد. خم ميشويم ميگوييم سبحان ربي العظيم، سجده ميگوييم أَعلي اينها فرمول دارد جابجا كنيم، غلط است يك فرمولهايي هست حالا چه كشف شود چه كشف نشود. به هر حال نظم: (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ) (صف /4). كه اين آيه آرم جمله شماست. مسئلهي ديگر انسجام (وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ) (انفال /46) راجع به نظم هم «صَفًّا» داريم هم صافات داريم هيچ سورهاي هم دوتا اسم ندارد.
5- آيات درباره وحدت و انسجام
راجع به انسجام: راجع به وحدت من يك چيزي برايتان بگويم، خيلي چيز قشنگي است. حضرت موسي وقتي از كوه طور برگشت ديد مردم رفتند سراغ گوسالهي سامري، سامري يك هنرمند بود يك نفر از من پرسيد در مورد هنر چه آيهاي هست گفتم هنر سامري. بهترين آيه منتها هنر اين است كه استفاده منفي شود. توانست از غيبت رهبر و داشتن طلا و تيزدستي و هنر توانست گوساله درست كند و گوساله را لوله كشاش را جوري كرد كه صدا ميداد گفت: (هذا إِلهُكُمْ) (طه /88) مردم رفتند سراغ گوساله، موسي برگشت ديد مردم عوض خداپرستي رفتند گوساله پرست شدند. زُلف و ريش برادرش را گرفت كشيد. يك كسي گفت: سرمان را بتراشيم يا زلف داشته باشيم، گفتم: قرآن ميگويد پيامبر زُلفي مهم داريم. (وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيه) (اعراف /150). چون كلّه را نميشود گرفت بايد زُلف داشته باشد. بالاخره زلف و ريش او را گرفت كشيد گفت: چرا گذاشتی اينها گوساله پرست شوند، گفت: (إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلي) (طه /94) (آيهي خيلي قشنگي است) من ترسيدم كه بيايي بگويي«فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني إِسْرائيلَ» من ترسيدم كه بيايي بگويي من تفرقه بين. من گفتم مردم گوساله پرست شوند بهتر از اين است كه خداپرست شوند و باهم درگير شوند. اين حرف پيامبر حضرت هارون است. حضرت هارون به موسي گفت: من ديدم اگر خواسته باشم دست به اصلاح بزنم تفرقه ميشود من ترسيدم كه تو بيايي بگويي تفرقه بين بني اسرائيل انداختهام گفتم: بگذار گوساله پرست شوند، از اين آيه معلوم ميشود كه گوساله پرست متحد از خداپرست. . . ، آخر گاهي ميگويند آقا اين راهش باطل است تو هم كه حق ميگويي، فتنه ميكني. اين آيه خيلي آيهي مهمي است. ما سه رقم عذاب داريم. قرآن ميگويد: (عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً) (انعام /65) گاهي عذاب از آسمان هست گاهي عذاب از پايين از زمين است «أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً». يعني گروه گروه شديد. قرآن تفرقه را يكي از عذابها در كنار عذاب آسماني عذاب زميني قرار داده، خيلي مهم است تفرقه عذابي است در كنار عذاب آسماني و زميني. اين كه ميفرمايند: مسائل سياسي در ارتش اصلاً در جامعه هم همين طور هست در جامعه هم تفرقه بيداد ميكند. اگر وارد شود در خانواده بين زن و شوهر بين خواهر و برادر بين شريك و كارگر. در جبهه يك كسي آمد گفت: آقا نظر شما راجع به خليفه اول و دوم چيست؟ در جبهه حضرت امير يك كسي آمد گفت: نظر شما راجع به ابوبكر چيست؟ فرمود: حالا؟ الآن وقت اين سؤال است؟ از اين معلوم ميشود كه افراد شيطاني بودند كه در وقت حساس يك مسئلهاي را پيش ميآورند كه تفرقه به وجود بيايد. خودساخته: راجع به خودساخته انسجام هم (وَ لا تَنازَعُوا) (انفال /46) در جنگ احد وقتي مسلمانها شكست خوردند آمدند گفتند: يا رسول الله بنا بود ما پيروز شويم، چرا شكست خورديم؟ فرمود: خودتان شكست خورديد، (حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُم) (آل عمران /152) شما «عَصَيْتُمْ فَشِلْتُمْ»، «عَصَيْتُمْ تَنازَعْتُمْ» عوامل سقوط در جبهه. قرآن يك آيه دارد اين سه تا را ميگويد. در احد شكست خوردند آمدند گفتند: يا رسول الله چرا شكست خورديم؟ فرمود: علت شكستتان اين است: كه «فَشِلْتُمْ عَصَيْتُمْ تَنازَعْتُمْ». شُل شديد از فرماندهي اطاعت نكرديد. تنازع عوامل سقوط در يك آيه. عجب قرآني داريم. چند شب پيش كه ماه رمضان بود يك دعايي داريم دعاي ابوحمزهي ثمالي سحرها تمام عوامل سقوط يك جامعه را امام زين العابدين در يك سطر دعا گفته. حالا شما به اساتيد دانشگاه بگو يك رساله بنويسيد عوامل سقوط يك جامعه به علماي حوزهي علميه هم بگو بنويسند. رساله هايشان را جمع كن شيرهاش را بكش، شيرهي همهي رسالهها كه دربارهي عوامل سقوط يك جامعه هست در يك سطر دعا است. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَة»(مصباحالمتهجد/ ص597) يعني تمام عوامل سقوط را امام زين العابدين در يك سطر دعا گفتهاند. در يك سطر دعاي ابوحمزه ثمالي خيلي قرآن عجيب است من ديروز صبح در تفسير رسيدم به اين آيه كه قرآن ميگويد كه: (وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً) (يونس /87)، ديدم در اين آيه هفده تا نكته هست. خودش سه تا كلمه هست. خانه هايتان را مقابل هم بسازيد يا خانه هايتان را جهت قبله بسازيد. پانزده شانزده نكته در اين كلمه هست. انصافش اين است كه ما جدّي به سمت قرآن نرفتيم. يك وقت حالا يك قرآني خوانده شده. حالا با تدبير يا با صوت به عنوان فنّي به عنوان اين كه اين آيه چه ميگويد، يك تفسير زنده اگر باشد و من اعتقاد شديد پيدا كردم اگر مردم ما مزهي تفسير را بچشند پاي سخنراني هيچ راديو و تلويزيون و خطيبي ديگر حوصله ندارند صبر كنند. چون ميبينند در هر يك كلمهاش كلي نكته هست ولي قرآن مهجور است و من نگران هستم كه قرآن نفرينمان كرده، گفته ان شاءالله خير مرا نبينيد.
6- آيات و روايات درباره خودسازي و عبادت رزمندگان
خودساخته: راجع به سرباز خودساخته يك آيه داريم كه ميفرمايد كه: (التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُون) (توبه /112). رزمنده بايد اگر خلافي كرد زود برگردد رزمنده بايد اهل عبادت باشد. راجع به عبادت يك حديثي هست من ديروز ديدم. «عَنْ عَقِيلٍ الْخُزَاعِيِّ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ يُوصِي الْمُسْلِمِينَ بِكَلِمَاتٍ فَيَقُولُ تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً»(وسائلالشيعة/ج15/ص93) وقتي جنگ پيش ميآمد حضرت امير ميخواست افراد را بسيج كند «يُوصِي الْمُسْلِمِينَ بِكَلِمَاتٍ» چند جمله ميفرمايد: يک «تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ» با نماز رابطهتان گرم باشد. دو «وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا» نسبت به نماز جدي باشيد سه «وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا» خيلي نماز بخوانيد چهار «وَ تَقَرَّبُوا بِهَا» اصلاً رزمندهي بي نماز ما نداريم. من پارسال بود پيارسال بود در يكي از اين سمينارهاي طرح حي علي الصَّلاه كه الحمدلله هم موفق بود و هم خوب بوده و اميد روزي كه پادگان ما پادگاني باشد كه اصلاً آموزشگاهي باشد كه بي سواد كه ميآيد باسواد برود بيرون. (ضمناً حالا چون فروردين و ارديبهشت هم هست نهضت سوادآموزي دارد ثبت نام ميكند خواهرها و برادرها اسم نويسي كنند حيف است ما چند ميليون آدم چند ماه آمد باسواد شد حيف باسواد نشويد الآن ثبت نام ميكنند. اسم نويسي كنيد). حالا اين هم بين پرانتز پادگان ما بي سواد آمد باسواد برود. اين طرح عملي ميشود الحمدلله خيلي جاها بي نماز كه آمد معتقد به نماز برود معتقد به نماز نه از ترس سرهنگ و سرگرد و تيمسار نماز بخواند رو اعتقاد نماز چون ما يك آماري گرفتيم راجع به افرادي كه به نماز شُل هستند. البته اين آمار را چندتا از اساتيد دانشگاه گرفتهاند و مدتي هم طول كشيد. پنجاه و سه درصد از اينها گفتند ما نماز ميخوانيم حالا اگر نخوانيم چه ميشود مگر خدا به نماز ما نياز دارد. يعني آنها فكر ميكنند خدا به ما نياز دارد. اصلاً چه كسي به نماز ما نياز دارد كه خدا دومي باشد؟ زمين به ما نياز دارد؟ ما به زمين نياز داريم. ما به گياه نياز داريم. گياه به ما نياز ندارد، ما به عسل نياز داريم زنبور عسل به ما نياز ندارد، ما به خورشيد نياز داريم، به ماه نياز داريم، به دريا نياز داريم، ما به اكسيژن نياز داريم، و در يك كلمه بگويم محتاج ترين موجوداتي كه خدا تا الآن خلق كرده انسان است و گردن كلفت ترين موجوداتي كه خلق كرده انسان است و از همه محتاجتر و از همه گردن كلفتتر. ميگوييم نماز بخوان، ميگويد مگر خدا نياز دارد. برو پي كارت خدا به تو نياز دارد؟ تو از ترس پشه ميروي زير پشه بند. خدا نياز ندارد منتها وقتي گفتي اللهُ اكبر خدا بزرگ است و اگر اين را به خودت تلقين كردي كه واقعاً خدا بزرگ است ديگه آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند. كسي كه خدا پهلويش بزرگ باشد آمريكا پهلويش كوچك است. شما سوار هواپيما ميشوي ميروي بالا خانهي دوهزار متري ميشود قد يك آدامس كسي رفت بالا خانهي دوهزار متري ميشود كوچك «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ»(نهجالبلاغه/ خطبه 193) كسي كه خدا پهلويش بزرگ شد آمريكا پهلويش كوچك است وقتي ميگويند نماز بخوان، به اميد روزي كه اين طرح حي علي الصلاه غير از اين كه ببيني سرباز كه در پادگان نماز ميخواند در خانه هم بخواند، نامه كه به بابا ننهاش مينويسد به خواهر و برادرش مينويسد خواهر جان برادر جان نمازت را بخوان. (معتقد به نماز) ما اين كار را ميتوانيم بكنيم. لااقل در قشر وسيع.
7- رزمنده بايد عاشق باشد
عاشق؛ رزمنده بايد عاشق باشد(يك آيهي ديگر هست در مورد تفرقه سورهي توبه آيهي سي ويك ميفرمايد: (لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ) (روم /31) مشرك نباشيد مشرك ماه پرست و خورشيدپرست نيست بلكه (مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ) (روم /32) آدمهايي كه تفرقه. راجع به عاشق. قرآن راجع به عاشق يك آيه دارد. اصلاً كسي اگر عاشق نباشد ميگويد بگذار برود كنار. نماز بي عشق ميگويد نماز ميخوانم در حال كسالت. زَكات (وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ) (توبه /54) پول ميدهد با زور نماز ميخواند با زور قرآن راجع به سربازي كه عاشق نيست ميگويد: (لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً) (توبه /47). اينها جبهه هم بيايند از روي عشق نميآيند. برعكس از طرفي ديگر ميگويد: افرادي هستند پول كه ميدهند ميگويند پولمان كم شد بله ما امسال گوش به حرف اين آخوندها داديم رفتيم حساب سال كنيم يکصد و بيست هزار تومان پس انداز داشتيم نود هزار تومان سي هزار تومان كم شد. قرآن ميگويد: افرادي هستند وقتي پول ميدهند ميگويند (مَغْرَماً) (توبه /98) يعني غرامت يعني باختيم ولي آدمهاي مؤمن ميگويند «مَغْنَما» يعني كسي كه با عشق پول ميدهد. هر دو در قرآن آمده. مغرم يعني با عشق پول نميدهد، مَغنم يعني كسي كه با عشق پول ميدهد. آدم سخي وقتي خرج ميكند لذت ميبرد وقتي ميبيند كه ميهمانها چانهشان سر سفره ميجنبد، آدم بخيل ميگويد بيخود گفتيم برويم چلوكبابي در خانه يك خورده ارزانتر ميشد. من بميرم جان من خواهش ميكنم اول اين گونه پول ميدهد بعد ميآيد ميگويد حقوق نصف ماه رفت. آدمهاي سخي وقتي پول خرج ميكنند لذت ميبرند بخيل غصه ميخورد. قرآن ميگويد بعضي مَغْنَما بعضي مَغْرَما. هر دو در قرآن هست. (تَفيضُ مِنَ الدَّمْع) (توبه /92) قرآن يك آيه دارد كه ميآمدند ميگفتند ميخواهيم برويم جبهه اسب و شمشير بده. پيامبر ميگفت: ندارم. تا اين را ميگفت گريه ميكردند.
8- آيات قرآن درباره اطاعت از فرماندهي
اطاعت از فرماندهي: يك جوان هجده ساله فرمانده شد و فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْه»(دعائمالإسلام/ ج1/ ص40) اين آيهي «تَفيضُ مِنَ الدَّمْع» اشك ميريختند كه چرا نميروند جبهه. اطاعت در اطاعت قرآن داريم. بارها گفته (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول) (نساء /59) «أَطيعُوا اللَّهَ» مال عبادت و «أَطيعُوا الرَّسُول» اين جا به دليلي كه اطيعوا تكرار شده چون اطاعتها فرق ميكند. «أَطيعُوا اللَّهَ» ميشد بگويد «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول» مطيع خدا و رسول باشيد، گفته «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول» اصلاً اطاعت رسول تكرار شده چون فرمول هايش فرق ميكند مسائل سياسي هست مسائل اجتماعي هست مسائل عبادي هست د«أَطيعُوا اللَّهَ» ر مسائل عبادي هست «أَطيعُوا الرَّسُول» در مسائل حكومتي هست. يك جوان هجده ساله را حضرت فرمانده كرد به همهي پيرمردها گفت: بايد اطاعت كنيد آخر ما يك زماني ميگفتند ايشان استاندار؟ ! بچهاش با بچهي ما توپ بازي ميكرده حالا شد، استاندار، يعني من يادم است سفر اول كه رفتم مكه خيلي جوان بودم شايد مثلاً بيست ساله بودم كه رفتم در نجف بودم با نهصد تومان رفتم مكه و برگشتم بيست و پنج سال پيش. وقتي برگشتم يك كسي گفت تو رفتي حاجي شدي؟ مثلاً خيال ميكرد حاجي حتماً تنگ نفسي، كمر قوزي نميدانم دندان عملي خوب مثلاً حالا اشكالي دارد يك پسر بيست ساله برود مكه اشكالي دارد يك عروس جوان مهريهاش حج است برود مكه. ميگويند مكه هم بچه بازي شده، بچه دخترها رفته حتماً بايد حاج خانم برود. ما گاهي وقتها كيلويي حساب ميكنيم من دو سه بار در عمرم گفتهام الحمدلله كه ما امام جواد(ع) را نديديم اگر امام جواد را ميديديم كه نه ساله امام شد، ميگفتيم اين، اين امام است؟ واقعاً الحمدلله كه امام جواد را نديديم و گرنه هشت امامي ميشديم. من تا حالا دو سه بار شكر كردم كه حضرت مهدي(عج) را نديدم چون اگر امام زمان را ميديدم كه امام شدهاند زير بارش نميرفتيم ما كيلويي حساب ميكنيم. گاهي وقتها افرادي آقا شما مدرك؟ والله من ديپلم ندارم خوب حالا يعني من ليسانس بيايم پهلوي تو درس بخوانم كه ديپلم هم نداري. خوب تو در يك رشته ليسانس هستی خوب ايشان هم در قرآن وارد است. من حجة الاسلام پهلوي شاگرد شوفر نشستم، خوب تو كه رانندگي بلد نيستي بنشين ما گاهي وقتها يك پُزي ميگيريم و آن پُز بت ميشود. ميگويند كسي سوار اسب شد آمد كنار نهر آبي. اسب ايستاد نهر آب هم نيم متر آب داشت در نيم متر اسب ميتواند برود هر چه كوبيد نميرفت برو حيوان ولي حيوان نرفت. خودش پاچه هايش را كشيد بالا و ابصارش را كشيد ديد نميرود پاشنه كش را درآورد زد زير شكم اسب ديد نميرود ضمناً هر كدام معلم هستيد فوت و فن معلمي را هم ميگويم ميگويند وقتي معلم حرف ميزند بايد حركاتش با اعمالش بخورد. وقتي ميگويد ميزند يعني ميزنم ميكشد يعني ميكشم ميكوبد يعني ميكوبم يعني فرم حرفها با فرم حركات بايد فرق كند. شما وقتي ميخواهي در كلاس قصه بگويي نگو كه در اين جا داستاني را نقل ميكنيم. خوب اين كه داستان نشد كه خطبه شد. وقتي ميگويي داستان نقل ميكنم بايد ژست هم ژست آدم قصه گو باشد. . . هر كاري كرد اسب نرفت يك مرد حكيمي صحنه را ديد گفت: چه شده؟ گفت: نميرود و آب نيم متر است. اسب ميتواند برود لج كرده گفت: بيل بردار آب را گلي كن ميرود. او هم بيل برداشت و آب را گلي كرد تا آب را گلي كرد اسب رفت، گفت: خدا اجرت بدهد فلسفهاش چه بود؟ گفت: اول آب تميز بود، اسب كه ميآمد خودش را ميديد كسي كه خودش را ببيند پا روي خودش نميگذارد و كسي كه پا روي نفسش نگذارد حركت نميكند. من بايد بروم ديدن او، او بايد بيايد دين من چون من سرهنگ هستم او سرگرد. بابا خوب پاشو برو ديگر؛ نه، هر چيزي حساب دارد. هر چيزي حساب دارد ولي گاهي هم از نظر خودسازي اين حسابها را بگذاريد كنار يك فرمول ارتشي داريم يك فرمول دروني دو كاناله بايد باشيم. «وَكانْ رسول السَّباءْ» يك كانال است. (وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ) (مريم /55) كانال دو است گاهي رسالت جهاني داشت گاهي با خانمش مينشست حرف ميزد، گاهي يك كانال داريم، به براق سوار ميشد ميرفت معراج. يك كانال داريم سوار الاغ ميشد دوتا كانال است كانال الاغ كانال براق. پيامبر هم سوار الاغ شد هم سوار براق شد. گاهي جبرئيل از طرف خدا به پيامبر(ص) سلام ميكرد يك كانال است گاهي پيامبر به يك بچه كوچولو سلام ميكرد اين طور نيست كه حالا چون بنده مثلاً چنين هستم بايد چنين باشم. حضرت امير در خانه جارو ميكرد. امام صادق(ع) يك كسي را ديد دارد چيزي ميشويد. البته حيثيت اجتماعي يك حساب است اما آن حيثيت اجتماعي بايد حساب باشد ولي نه امام گاهي وقتها وقتي حسينيه جماران ميآمد با عمامه ميآمد با لباس رسمي. اما وقتي وزيرهاي درجهي يك و معاون وزير و وزير اينها ميرفتند يك شب كلاه ميگذاشت سرش يك شب ميگذاشت روي زانويش يعني هر چه قدر آنها بزرگ بودند براي اين كه يك خورده آنها چيز شوند يعني دو كاناله بود يك بار رسمي هست يك بار. . . بنابراين يك بار نكند اين كيفهاي سامسونت و اين نشاني را ميزند و براي ما عدد ميدهد و براي ما صلّ علي محمد ميگويد و اينها همه يك كانال است يك مرتبه هم حالا حساب كن. آقاي قرائتي حالا گيرم گفتهاند بپا بين خودت و خدا تو نمايندهي امام هستي راستش را بگو تو را به اين قرآن يك ركعت نماز با توجه در عمرت خواندي؟ حالا مردم هم ميگويند استاد قرائتي. خيلي خوب حالا اين كانال يك است كانال دو چه؟ گاهي وقتها كبابيها به همه محله كباب ميدهند آخر شب خودشان ماست ترش ميخوردند. اين طوري هم داريم يك خورده بايد مواظب باشيم. اطاعت از فرماندهي هجده ساله اطاعت؟ بله اطاعت كن. وقتي حضرت طالوت فرمانده شد گفتند ترا به خدا قربان ميگويد: (أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ) (بقره /247) اين به درد نميخورد «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ». اين بابايش گدا بود. بابا مگر فرماندهي به پول است. (وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ) (بقره /247). اين مغزش كار ميكند توان بازويش هم خوب است در فرماندهي مغز ميخواهد و بازو و تعهد ميخواهدو تخصص سن مطرح نيست. خودكفا: راجع به خودكفا البته اينها ربطي به من ندارد من كار حرفها و حديث خودم را ميزنم، شما هم كارهاي خودتان را بكنيد يك وقت من گفتم آقا براي سلام چهل و شش تا آيه داريم. ما اشكال دارد كه هم ادب بدهيم هم سلام؟ آخر ادب ميدهي كه ثواب ندارد. اين يك فرمول تشريفاتي است. اما سلامٌ عليكم 46 تا آيه داريم. غير از صدها حديث اين سلام هم باشد. گفتند: حالا شما حديثتان را بخوان ما هم كار خودمان را ميكنيم گفتم خيلي خوب حالا من حديثم را ميخوانم شما كار خودتان را بكنيد. اما چهل و شش تا آيه فراموش نشود. ادب ميدهيد سلام منها نشود. ما بايد يك چيزي كه داريم يك چيزي اضافه كنيم يعني گيوه دوزي را بلد هستيم كفّاشي هم بيايد رويش. معماري قديم را بلد هستيم معماري جديد هم بيايد رويش طب قديم را بلد هستيم طب جديد را هم اضافه كنيم. ما طب قديم را فراموش ميكنيم طب جديد را هم نيم بند بلد هستيم. آن چيزي كه بلد هستيم را بايد داشته باشيم و چيز ديگر هم به آن اضافه كنيم. نه اين كه يك چيزي كه داريم بدهيم و چيز ديگر بگيريم اگر يك چيزي داريم و چيز ديگر گرفتيم اين هنر نيست. هنر اين است كه ما چهل و شش تا آيه را نگه داريم ادب را هم بدهيم.
9- تلاش براي خودكفايي
خودكفا: اشكال دارد كه چون خانه ي ما در خدمت حضرت آقاي صفايي هستيم در پادگان. حضرت عباسي درست است از آن طرف دنيا ما گندم را بياوريم در سيلو و بعد كاميون و جاده و. . . گندم را از آن طرف دنيا بياوريم بعد نان ميپزيم بعد نان را پشت گردن هر كسي بگذاريم ميشكند. واقعاً نانها. با چشمهاي خودم مكرر ديدم كه ظرف پلو را در سطل برمي گردانند و ميروند نان و پنير ميخرند سربازها با چشمهاي خودم نه يك بار بلكه صدبار ديدم با كم و زيادش به قدري آشپزخانه بد ميپزد دو سه بار البته گفتيم و اقدام كردند الحمدلله حالا بهتر شده. واقعاً اشكال دارد پادگانها حالا در تهران زمين كشاورزي نيست خرم آباد بروجرد، اهواز آن پادگانها به سربازها بگويند آقا گندم خود را خودتان تهيه كنيد(خودكفا) از آن طرف دنيا گندم بياوريم به اينها بدهيم اين خمير را فتير بپزيم بخورد بعد اين وسط توپ بازي ميكند. اين هم شد كار از آن طرف دنيا گندم بايد خمير نپخته اين بخورد بعد اين وسط توپ بازي كند. اين سبزي كاري اشكال دارد كه مثلاً ما ميوهمان را خودمان تهيه كنيم. اين پادگانها درختهاي زياد حالا اشكال دارد درخت ميوه باشد. منتها مملكت ما چند تا چيز كم دارد يكي آدمهايي كم دارد مثل شهيد رجايي يك جگر، داشت كه همين كه ميفهميد. حق است عمل ميكرد همهي نخها را هم پاره ميكرد چيزي به نام مانع راه نبود اگر ميگفتند سيب زميني ثواب دارد فوري گلدان را ميكشيد سيب زميني ميكاشت. مثلاً من بارها گفتهام در اين طرح نماز اگر دوتا رجايي من ميداشتم يك نواب صفوي هم بود من و دوتا رجايي ميرفتيم بازوي نواب صفوي ميشديم يعني دوتا آخوند ميشد مثل نواب صفوي صدتا مثل ما دورش بوديم يكي مثل رجايي بود صد تا مثل چمران دورش بود. البته حالا چمران و رجايي نميدانم كدامها بهترند چون هر دو خط شكن بودند اگر ما چندتا از اينها را داشتيم اصلاً مشكلي نداشتيم مگر اين كه حل ميشد. يك شب خدمت مقام معظم رهبري گفتم: آقا، ما سيلوهايمان گندم ميخرند بعد ما نان ميخوريم اين گندمها را كه ميفروشند زكات نميدهند و ما در طول عمر از گندم زكات نداده، نان ميخوريم بعد هم سيل ميآيد چهارده تا از استانهايمان را ميبرد بعد هم كميتهي امداد پول ندارد پول ندارد به آنها ميدهيم چه اشكال دارد كنار هر سيلويي دفتر كميتهي امداد بزنند. گندم را كه وارد سيلو ميخواهيم بكنيم حساب كنيم اگر زكات آن را داد، داد اگر نداد بايد حكومت به نيابت او بدهد و بعد پولها را جمع كنيم بدهيم به كميتهي امداد ما هم شيرجه ميرويم و جنب هستيم، قصد غسل نميكنيم. يعني سوايي به كميتهي امداد پول ميدهيم سوايي گندم را گران ميخريم سوايي نان فتير ميپزيم اصلاً نميدانم بايد چه بگويم. البته من اين حرفها سرم نميشود. چرا سرم ميشود يك مقدار كه ميفهمم به يك كسي گفتند: معقول خواندي گفت: معقول نخواندم ولي عقل دارم. بهر حال اين مقدار حداقل است. من ميگويم ميشود جوانهايي كه در پادگانها هستند نان و سبزي و ميوه خودشان را، خودشان تهيه كنند. رفته بوديم چين ديدم زميني كه پنبه ميكارد با كارخانهاي كه دانه را جدا ميكند با كارخانهاي كه از دانه روغن ميگيرد و با كارخانهاي كه پنبه را نخ ميكند و پاك ميكند با كارخانهاي كه نخ را پيراهن ميكند و پارچه ميكند و كارخانه ای كه ميدوزد و هواپيمايي كه اين پيراهنها را ميبرد مكه و سعودي، همهي كارخانهها يكجاست، امّا ما آهنمان كرمان است ذوب آهنمان اصفهان است تقسيمش بندر عباس ميشود منتها دو سه تا رجايي ميخواهيم كه خط شكن باشد. (خودكفا) بعد آن وقت التماس ميكنيم كه آقا سربازها ميگوييم خوب الحمدلله سال هفتاد ودو يك مقدار بود چه تكان خورد سربازها را پنجاه تومان ميدادند حالا هفتاد تومان ميدهند.
10- رزمنده بايد علاوه بر شجاعت در جسم شجاعت روحي هم داشته باشد
شجاع: راجع به شجاعت دو رقم شجاعت داريم: شجاعت روحي، شجاعت غير روحي. شجاعت روحي: (وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) (مائده /54) من در نيروهاي مسلح حالا اسم نميبرم كه معلوم شود نيروي زمين است يا هوايي يا دريايي يا سپاهي يا ارتش يا هر چيز. ولي يك تيمسار پيدا كرديم در نيروهاي مسلّح كه ميرفت پشت بام اول وقت اذان، اذان بگويد ما اين را شنيديم گفتيم برويم تحقيق كنيم رفتيم تحقيق كرديم ديديم درست است. گفتم: من كوچكتر از آن هستم كه از يك تيمسار تشكر كنم ولي من با اين كه داريم لب بوسيدن كراهت دارد. فقط لب بچه را ميشود بوسيد، زن و شوهر هم ميتوانند ببوسند لب همديگر را ولي غير از بچه و زن و شوهر در اسلام لب بوسيدن نداريم مكروه است، در اسلام مكروه است اما در عين حال كه مكروه است من ميخواهم مكروه را انجام بدهم لب اين تيمسار را بوسيديم. واقعاً يك تيمسار كه برود اذان بگويد وقت اذان اين اذانش مهم نيست اين كه خودش را ميشكند «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» حديث داريم: دورهي آخر زمان آدمهاي مشهور خجالت ميكشند اذان بگويند، يك حالتهاي خط شكني. ما در همدان يك كسي را ديدم واقعاً تحت تأثير قرار گرفتم. گفتم: آقا شما ميهمان ما باشيد. برويد مكه مجّاني، حمّالي جنس ميخرد دوش ميگيرد دارد ميبرد يك آقاي محترمي هم دارد ميرود سر اذان كه ميشد حمال بار را ميگذارد زمين به اين آقا ميگويد تا اين جا هرچه آوردهام حلال من اذان است، ميخواهم بروم نماز اول وقت بخوانم. تا اين جا حلال بدهيد به حمّال ديگر اين آقا همين طور نگاه ميكند و ميگويد آخرين گوني را بگذار كنار باهم برويم مسجد آن حمال اين آقاي محترم را كه از شخصيتهاي مملكت بوده را بُكسل ميكند من گفتم اين حمَال امسال ميهمان ما بيايد برود مكه مجاني. گاهي وقتها ميبيني يك حمّال چند نفر را تكان ميدهد. چون خودمان اگر راه نيفتيم ديگران راه نميافتند. قرآن ميخواهد بخش نامه كند صلوات ختم كن اول ميگويد: (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً) (احزاب /56) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» بعد بخش نامه ميكند كه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً».
11- حفظ اسرار نظامي
رازداري: در قرآن يك آيه داريم براي رازداري يوسف وقتي خواب ديد خوابش را به بابايش گفت، بابايش گفت: (قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً) (يوسف /5)، خوابت را براي برادرانت نگو چون «فَيَكيدوُا كَيْداً». اين آيه براي رازداري است. اين خواب رمز دارد، اين خواب رموزي دارد، خوابت را نگو به برادرهايت نقشه برايت ميكشند، خوب وقتي ميگويد خوابت را نگو آن وقت اسرار نظامي را بايد گفت؟ «فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً». نگو در موزهها چيست. در يكي از كشورهاي اروپايي ما هجده دلار داديم رفتيم به يك موزه بازديد رفتيم ديديم كه از تخت جمشيد ايران اصلاً كل سنگها و پايه و ايران و اصلاً باهم دزديدند من هرچه فكر كردم اين را چه جوري دزديدند با چه كشتي اين را حمل كردند بردند آن جا. ما نبايد بگوييم افكار نابغه چيست؟ «فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً» كتابهاي خطي، آقاي بروجردي كتابي ميخواست در كتاب خانههاي اروپا پيدا كرد. كتابهاي خطي نبوغ آثار باستاني اسرار نظامي شش مرتبه در قرآن گفته: (يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ) (يوسف /109)، آوردند وجب به وجب زمين ما سير كردند و فهميدند چه كسي دارد. اما ما نميدانيم در كدام كشورها چه هست. «يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ» آيهي قرآن است ولي ديگران به آن عمل كردند حفظ اسرار نظامي.
12- تداوم آموزش نظامي
آموزش ديده و تداوم آموزش يك حديث است براي تداوم آموزش. حضرت فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ رَمْي» اگر كسي تيراندازي ياد گرفت «ثُمَّ تَرَكَهُ» رها كند و ديگر يادش برود داريم «فَلَيْسَ مِنّا» اين مسلمان نيست. اگر كسي آموزش نظامي ميبيند بعد رها كند از ما نيست. چيست هم آموزش هم تداوم و هم اطلاعات اين كه ما ميگوييم نه شرقي نه غربي قاطي نشود. در مسائل سياسي نه شرقي نه غربي اما در تحصيلات علمي ما بايد هم شرقي باشيم هم غربي. «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ»(منيةالمريد/ ص102) يعني شرقي باش برو تحصيل كن و لو به ثريا يعني ما در تحصيل علم هم شرقي هستيم هم غربي در خودباختگي نبايد نه شرقي باشيم نه غربي و گرنه ما دانشجو را به هر جاي دنيا بفرستيم. براي تحصيل برنده هستيم. به حضرت گفتند فلان لشگر رقم خاصي ميجنگند فرمود: ده تا مسلمان بروند فرمول آن را ياد بگيرند بيايند ياد بدهند در آموزش نظامي هم شرقي هم غربي. در خود باختگي نه شرقي نه غربي. ما آن چيزي كه گفتيم نه شرقي نه غربي خودباختگي است جوان نشسته شلوارش را طوري دوخته كه نميتواند بنشيند ميگويم: جوان ببخشيد ران شما كلفت است يا باريك؟ ميگويد رانم كلفت است ميگوييم نه ساق پا؟ ميگويد: ساق پا باريك است، ميگوييم اگر ران كلفت است ساق باريك اين شلوار را كه دوختي براي قسمت كلفت تنگ دوختي براي ساقي كه باريك است پاچه را گشاد دوختي. اين چيست دوختي؟ ميگويد: مد است. اين نميفهمد كجاي بدنش كلفت است كجاي بدنش باريك است و چه لباسي بدوزد اين خودباختگي است. ميرود آرايشگاهي ميگويد چگونه اصلاحت كنم؟ ميگويد: پشت گردنم را ژاپني، سيبيلم را فرانسوي، چانهام را چه چي. اين پيداست ريش و سيبيلش دست خودش نيست. باز در يكي از مسافرتهاي خارج در فرودگاه يكي از اين سوپر دولوكسها آمد گفت: آقاي قرائتي ديدي چه قدر قشنگ است. شرق ديدي چه قدر بهداشتي هستند. گفتم: نه بسيار ضد بهداشتي هستند. گفتند: چه طور؟ گفتم: در اين شهر(حالا اسمش را نگويم روابط سياسی لق ميشود) گفتم: در اين كشور پنجاه ميليون آدم هستند چرا پنج ميليون سگ؟ سگشان هم طويله ندارد در همان خانه و آشپزخانه و رختخواب خودشان است. شما ادرار سگ اينها را بدهيد آزمايشگاه پوست هندوانههاي ميدان شوش را هم بدهيد آزمايشگاه ببينيم آلودگيهاي ادراري سگ اينها بيشتر است يا پوست هندوانههاي كنار ميدان شوش؟ وَالله اين طور نيست كه تو ميگويي تو خودت را باختي كروات هم داشت گفتم: كروات حرام نيست ميخواهي بزن بزن اما يك چيز بهت بگويم يك مقاله در اطريش هست انشاءَ الله در تلويزيون نشان ميدهم دوتا از محققين اطريش نوشتهاند بي خاصيت ترين لباسهايي كه در طول تاريخ پوشيديم كروات چون لباس يا بايد گرم كند يا سرد كند ولي كروات نه گرم ميكند نه سرد ميكند. يا بايد اين لباس علامت باشد كه اين آقا آخوند است اين آقا خلبان هست يا دكتر است يا جراح است يا بايد علامت باشد كه كروات علامت نيست نه علامت سن است نه علامت سواد است نه علامت پول است نه علامت تخصص است هيچ خاصيتي ندارد حالا گردنت كردي بكن ما كاري نداريم دوتا روي هم بزن ولي اين طور نيست كه حالا چون تو كروات زدي تو روشنفكر هستي و تأمُّل، من خيلي از تو روشنفكرتر هستم يك خورده خودباختگي، ما در تحصيلات هم شرقي هستيم هم غربي در خودباختگي نه شرقي هستيم نه غربي. رفتم يك سالن خفه شدم گفتم خيلي خفه است، گفتند: هيس گفتم: چرا؟ اين جا آمفي تئاتر هست گفتم: بابا خفه شدم. همين طور ميگويند آمفي تئاتر خيال ميكند هرچه ميخواهد بگويد ميتواند بگويد بابا خودم هم گاهي ميفهمم اين سالن، الي آخر.
13- ما مفتخر به فرمانده كل قواي عادل و فقيه هستيم
آموزش رازداري تقدم عقيده بر علاقه ما در ارتشمان هيچ وقت آتش افروز نيستيم قرآن ميفرمايد: (وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ) (توبه /13). آنها اول شروع كردند اگر آنها شروع نميكردند شما شروع نميكرديد، بهر حال ما شما ارتشيها خوشحال باشيد در كرهي زمين تمام فرماندههاي كلَ قَوا آدمهاي فاسدي هستند بر روي كرهي زمين يك فرماندهي كل قوا هست كه عادل است و شما مفتخريد و ما مفتخر هستيم كه رهبرمان و فرماندهي كل قوا مجتهد عادل است افتخار كنيم كه رئيس ما كسي است كه با تقوا است افتخار كنيم و براي كسي احترام قائل شويم و اطاعت از كسي ميكنيم كه وابسته به كسي نيست افتخار كنيم به كسي از كسي اطاعت ميكنيم كه اهل اشك است، اهل مناجات است، اهل ادبيات است، اهل فقه اهل قرآن است. اهل تفسير است. من گاهي تفسير كه ميگويم تا دوازده تا تفسير نبينم هر آيه كه تفسير ميگويم دوازده تفسير بايد ببينم. در عين حال وقتي خدمت آقا ميرسم ميفرمايند: اين آيه را اين طور نميشد معنا كنيد؟ من ديدم من دوازده تفسير مطالعه كردهام او يك مرتبه ميآيد يك چيزي ميگويد كه خوب درست است ايشان استاد است بايد هم درست باشد. اصلاً بايد كيف كنيم كه فرماندهي كل قوا ايشان است و كيف كنيم كه مردم ما همچنين مردمي هستند روي كرهي زمين شريفترين آدمهاي كرهي زمين مردم ايران هستند وقتي بمب سرما ميريختند عراقيها كف ميزدند. ولي وقتي آمريكا بمب سر عراق ميريخت ما ايرانيها قوطي كمپوت و تايد و پتو برايشان ميفرستاديم يعني هشت سال بمباران كردند ولي ما تحمل نداشتيم آنها بمباران شوند. شريفترين مردم كرهي زمين ايرانيها هستند و شريفترين رهبر، رهبر ما است و شريفترين مكتب، مكتب ما است و ما مفتخريم يك همچين امت و يك همچين رهبر و يك همچين مكتبي داريم. الهم صلّ علي محمد و آل محمد. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز بر ايمان و عمل و علم و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزاي. الهي آمين، خدايا پادگانهاي ما را پادگانهايي كن كه كسي فارغ ميشود و بيرون ميآيد از پادگان بي سواد و بي نماز نباشد و ما را مقيم نماز قرار بده الهي آمين. بار ديگر ميگويم مردم شريف ايران به مناسبت بيست ونه فروردين روز ارتش و روز ارج گذاشتن به نيروهاي زميني و ايثارگريهايي كه ارتش كردند بحث به اين مناسبت در ستاد مشترك بود و از شركت كنندگان تشكر ميكنم ولي چون اين اسم نويسي من اين آخر هم بگويم چون من بايد بگويم سالي دو مرتبه ما اسم نويسي ميكنيم اگر دو مرتبه ديگر اسم نويسي زياد شود ما انشاءالله مسئلهي بي سوادي را در مملكت حل ميكنيم چون تقريباً ما اول كه مملكت را تحويل گرفتيم از رژيم شاه حدود چهل و هشت درصد بي سواد داشتيم و الآن تقريباً سی درصد بي سواد داريم بيست و هفت درصد بي سواد داريم اگر دومرتبه ديگر اين سوادآموزي موچ بگيرد ما بي سوادي را برسانيم به ده درصد، ده درصد هم پيرزنها و پيرمردهايي هستند كه ديگر نميآيند چون ما سه رقم ميوه داريم: ميوههاي مثل توت كه خودشان ميريزند ميوههايي مثل انار كه يك تابش بدهيم ميافتد و ميوههايي مثل گردو كه بايد زد پس كلّهاش، توتيها آمدند باسواد شدند اين اناري هايش ماندهاند گردوهايي اسم ديگرش ولش كن. آقايان اناري اسم نويسي كنيد توتيها باسواد شدنداناريها بياييد اسم نويسي كنيد و گرنه جزء گردوييها ميشويد.
«والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 75