نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 777
موضوع: پيروي
تاريخ پخش: 20/10/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثي كه در اين جلسه ميخواهم خدمتتان عرض كنم، يك مسأله عمومي و در همه زمانها و مكانها و مربوط به همه افراد است، مسأله پيروي، از چه كسي پيروي كنيم.
1- پيرو و تابع بودن انسان و اقسام آن
موضوع بحث: تابع و پيرو چه كسي باشيم؟ موضوعاتي كه هست؟ بحث مد است. مد پرستي، تقليد، اطاعت، از چه كسي اطاعت كنيم؟ الگو، از چه كسي الگوپذيري كنيم؟ بحث عشق، به چه كسي عشق بورزيم؟ اطاعت از كي بكنيم؟ تقليد از كي؟ الگوپذيري از كي؟ عشق به كي؟ چون انسان ذاتاً پيروي ميكند. اتوماتيك چه بخواهد و نخواهد و لذا پيروي در مسائل آموزشي، همه بچههاي ما فارسي حرف ميزنند، بچههاي كشورهاي ديگر به زبان آن كشور حرف ميزنند، بچههاي عرب عربي ميگويند، بچههاي ترك تركي ميگويند، بچههاي يزد يزدي حرف ميزنند، اين الگو پذيري خانه به خانه و فرد به فرد است. در خانهاي كه بابا سيگار ميكشد، بچه يك ساله هم خودكار در دهان ميگيرد. اينكه خودكار چون ميبيند او سيگار ميكشد، مادر كه بچه قنداق ميكند، دختري هم كه دو، سه سالش شده باشد عروسكش را قنداق ميكند. خلاصه اين الگوپذيري چيزي است در عمق فطرت هر كسي و در همه جوامع هم هست. پيروي دو رقم داريم: پيروي مثبت و مفيد و منفي و مضر. اكثر اينها كه ترياكي و سيگاري و هروئيني شدهاند از رفيقش پيروي كرده، منتهي پيروي منفي است. پيروي مثبت همان تقليد است. تقليد از مراجع تقليد. رجوع به كارشناسي در همه جا هست. در همه دنيا و در همه صنفها رجوع به كارشناس هست. حتي ممكن است بعضيها بگويند كه چرا تقليد بكنيم؟ همان موقع كه ميگويد چرا تقليد؟ كفش را به كفاش ميدهد. زلفش را به آرايشگاهي، لباسش را به خياطي، از مخش تا كف پايش تقليد است. منتها به دين كه ميرسد ميگويد: فلسفه تقليد چيست؟ دليل تقليد چيست؟ دليل نميخواهد، رجوع به كارشناس، هر آدم عاقلي دين هم كه نداشته باشد، بايد به كارشناس رجوع كند چه كسي خانهاش را بدون معمار ميسازد؟
2- پيروي منفي و مضر
پيرويهاي منفي را در قرآن به عنوان (لا تَتَّبِعْ) (مائده /48) داريم: يعني تابع نباش پيروي نكن از كي؟ از هوي و هوس: ايشان تابع بود منتهي تابع هوي و هوسش بود. ميگفت هر چه دوست دارم. اشكالي دارد آدم هر چه دوست دارد دنبالش برود؟ بله اشكال دارد، اشكالش چيست؟ اشكالش پشيمانيهايي كه افراد كردهاند هر انساني به تعداد پشيماني كه برايش پيش آمده، پشيماني دليل بر اين است كه كار قبليام درست نبوده. مثلاً چند ميليارد جمعيت داريم؟ بگو پنج ميليارد. هر انساني در عمرش صد بار پشيمان ميشود، پنج ميليارد را ضربدر 100 كن به دليل پشيماني كه براي هر كس پيش ميآيد دليل بر اين است كه انسان آنچه ميفهمد درست نيست، بعضي جاها ممكن است غلط بفهمد. به همين خاطر قرآن «يحسب» گفته (يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْء) (مجادله /18) (لا تَحْسَبَنَّ) (آلعمران /169) (أَ يَحْسَبُونَ) (مؤمنون /55) (أَ فَحَسِبْتُم) (مؤمنون /115) يعني شما خيال ميكنيد والا درست نميفهميد، عينك شما سرخ است همه شلغمها را لبو ميبينيد. عينك شما سرخ است و الا شلغم سفيد است. با آن ديد كج، كج ميبينيد. يعني پيروي از هوي و هوس. پيروي از هوي و هوس مردم: بسيار آيه در قرآن داريم كه ميفرمايد: (لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ) (مائده /48) (لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُم) (بقره /120) «اهواء» جمع هويها، هوي و هوس مردم نه هوي و هوس خود هوي و هوس مردم. ديگر چيست؟ شيطان (خُطُواتِ الشَّيْطان) (بقره /208) «خطوه» يعني گام، «خطوات الشيطان» بارها در قرآن آمده، گامهاي شيطان. چون شيطان گام به گام جلو ميآيد، اول نگاه ميكني، بعد عاشق ميشوي، بعد شوخي ميكني، بعد ولخرجي ميكني، ذره ذره اول سيگاري ميشود، ذره ذره گام به گام، «خطوات» يعني گام به گام. جبار: آدمهاي ستمگر (وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيدٍ) (هود /59) انتقاد ميكند خدا ميگويد: «واتبعوا» پيروي كردند. از كي؟ از جبار عنيد. ستمگران لجباز. ميگفتند چرا بت ميپرستيد؟ ميگفتند آخه بابايمان بت ميپرستيده و ما از راه بابامان پيروي ميكنيم. (بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا) (بقره /170) ما پيرو راه بابا هستيم. پيروي از نيكان منحرف. پيروي از حدس و خيال: والله من همچين خيال كردم و دنبال خيال رفتم، پيروي از حدس و خيال منفي است و بد. پيروي از افراد جاهل: قرآن ميفرمايد: (لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ) (جاثيه /18) او نميداند چرا عقبش ميروي؟ بد سابقه: قرآن ميفرمايد: (ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ) (مائده /77) قبلاً «ضَلُّوا» ضلالت و گمراه بودهاند. پيروي از بزرگان منحرف: رئيس است ولي منحرف است. دانشمند است ولي منحرف است، قرآن ميفرمايد: (إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا) (احزاب /67) ما دنبال بزرگها رفتيم بدبخت شديم. پيروي از متشابهات: (فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ) (آلعمران /7) افرادي هستند مرض دارند، دنبال حرفهاي دو پهلو ميروند، و طبق سليقه خودش هست، راههاي گوناگون، هر روزي «بت عيار» به شكلي در ميآيد. اينها پيرويهاي منفي است. يك بار ديگر تكرار ميكنم، پيروي از خيالها، مثلا اين زنها و مردهاي وسواسي هي ميگويند پاك نشد. آب مصرف ميكند. ميگوييم بابا قرآن ميفرمايد: پاك شد. خانم ميگويد نخير پاك نشد. قرآن بيخود فرموده، بابا رسول خدا ميگويد پاك شد، نه خير رسول خدا اشتباه كرده. آدمي كه وسواسي است به خدا و پيامبر ميگويد دروغگو، وسواسي ميگويد پاك نشد، روي حساب خيال، پيروي از خيال. پيروي از نياكان منحرف، پيروي از بزرگان منحرف، پيروي از گامهاي شيطان، پيروي از ستمكاران، هوسهاي خود و مردم. اينها هويهاي منفي است. آن وقت روز قيامت چه خبر است؟ اوه اوه اوه، آنقدر آيه داريم، روز قيامت افرادي ميگويند بالاخره ما دنبال شما آمديم بدبخت شديم (إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً…) (ابراهيم /21) ما در دنيا تابع شما بوديم. پيرو شما بوديم. بدبخت شديم (فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُون) (ابراهيم /21) نميتوانيد اينجا يك گامي، يك كار براي ما بكنيد؟ ما عمري «جاويد شاه» گفتيم، ميگويند: نه بابا ما اينجا كاري دستمان نيست، خيلي التماس ميكنند. يک جاي ديگر داريم كه به ملامت كشيده ميشود. ميگويد: به شيطان ميگويد خدا لعنتت كند. چرا؟ (فَلا تَلُومُوني) (ابراهيم /22) چرا مرا ملامت ميكنيد؟ (وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم) (ابراهيم /22) خودت را ملامت كن. من كه تو را مجبور نكردم «دَعَوْتُكُمْ» دعوت كردم شما را (فَاسْتَجَبْتُم) (ابراهيم /22) من كيش كيش كردم آمدي، نبايد بيايي من كه هلت ندادم. پيرويهاي منفي (يا لَيْتَ لَنا) (قصص /79) (يا لَيْتَ بَيْني وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ) (زخرف /38) اي كاش اصلاً قيافه تو را در دنيا نميديدم، اي كاش برگرديم، اينها كه ميگويم آيه قرآن است. اي كاش برگرديم به دنيا همينطور كه اينجا به درد ما نميخورد ما آنجا انتقام بكشيم. اگر يك دفعه ديگر برگرديم (فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُم) (بقره /167) ما از شما تنفر پيدا ميكنيم. ديگر گول نميخوريم، قيامت خيلي خبر است. براي پيرويهايي كه دو تا دستش را گاز ميگيرد، آخه آدم عصباني كه شد انگشتش را گاز ميگيرد، خيلي عصباني همه انگشتانش را گاز ميگيرد. وقتي دارد به انفجار ميرسد، دو تا دستش را گاز ميگيرد. قرآن ميگويد: (يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْه) (فرقان /27) دو تا دستش را گاز ميگيرد. ميگويد: «وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلا» (احتجاج/ج1/ص245) اي كاش با فلاني رفيق نميشدم (لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ) (فرقان /21) عربيها كه ميخوانم قرآن است، مرا بدبخت كرد. عقبش رفتم گفت بيا اين فيلم را ببين، رفتم عقبش «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ» اي كاش (اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً) (فرقان /27) خدايا تو را به حق محمد و آل محمد خودمان را و نسلمان را و بچه هايمان را از همه پيرويهاي منفي حفظ بفرما.
3- پيروي مثبت
پيرويهاي مثبت اين است كه انبياء حتي پيامبر ما مأمور است كه از پيامبرهاي قبل پيروي كند. قرآن بخوانم ميگويد: پيامبر گر چه تو پيامبر اسلامي و اشرف انبياء هستي، اما خوبيِ انبياء قبل را دنبال كن (فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه) (انعام /90) آن خط خوبي را كه ميروند تو هم آن را دنبال كن. اميرالمؤمنين به مالك اشتر ميگويد: اگر قبل از شما نياكان شما، پيش كسوتان، يك راه خوبي را طراحي كردهاند، راه خوب ديگران را بهم نزن، ابتكار اين نيست كه به هواي نوآوري، همه چيز را به هم مبريزي. تنوع همه جا كه ارزش ندارد. اين تنوعت خيلي بي مزه بود. مثلاً من يك عمري است عمامهام اينطوري است بگويم ميخواهم تنوع داشته باشم عمامهام را بردارم و بگذارم روي دماغم بگويم: آدم بايد ابتكار داشته باشد؟ خل شدهاي. اما در مقابل پيروي منفي، پيروي مثبت است. پيروي از خدا: بالاخره خدا ما را ساخته است هر چه او گفته بايد انجام بدهيم، او صاحب من است و او ميداند چي ساخته، ميداند صلاح من چيست؟ مردم گير دارند، اصلاً قانون بشري گير دارد. الآن روي كره زمين جقدر حقوقدان است، چقدر دكتراي حقوق داريم؟ علي بن ابيطالب ميفرمايد: «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» (وسائلالشيعه/ج29/ص128) ابن ملجم يكي زد شما هم يكي به او بزنيد، يكي به يكي، حالا آمريكا اين كار را كرد؟ از بن لادن عصباني است. گفت: كل افغانستان را من بمباران ميكنم. بعد هم گفت دنيا را بمباران ميكنم، هر جا را كه بخواهم، آيا اين يكي به يكي است؟ اين عدالت است؟ در هيچ زماني به اندازه زمان ما توحش نبوده. كي گفت تمدن؟ بالاترين توحش در دنياي پيشرفته، بچشم ميخورد يعني بزرگترين وحشي گريها، صد رحمت به گرگ، گرگ در سال دو تا گوسفند را پاره ميكند. تمام سگها و گرگها ده تا پرونده در دادگستري ندارند، ما آدم داريم سه كيلو پرونده دارد. قرآن ميفرمايد: (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل) (اعراف /179) از گرگ و چهار پا بدترند. حقوق ملل و حقوق بشر و اينها همهاش دروغ است. همه حقوق بشر را به چشم خود ديدند، يعني آيا الآن اسراييل حقوق بشر را مراعات ميكند؟ حقوقدانان بشر امروز در مقابل اسراييل چه كردند؟ بيايم ببينيم كي؟ ببينيم خدا چي گفته، خدا چي ميگويد؟ (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ) (نحل /90) امر خدا، اولياء خدا و رسول خدا چه كردند «من أطاع الرَّسُولَ» (بحارالانوار/ج30/ص355). كسي كه مطيع رسول باشد مطيع خداست. با اميرالمؤمنين چه كرديد؟ مطيع اولياي خدا: (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم) (نساء /59) پيروي از اولي الامر، و الآن پيروي از مرجع تقليد. در انتخاب مرجع تقليد شما آزاديد. منتها ملاك داده، هر كسي سوادش بيشتر است. هر كس تقوايش بيشتر است، هر كس زهدش بيشتر است، هر كس دنبال هوي و هوسش نيست، مخالف هوي و هوس ميباشد. نگاه كن اينها را و تابعشان باش.
4- ملاكهاي پيروي مثبت
چون با سوادتر است: ابراهيم به عمويش گفت: (يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِك) (مريم /43) من يك چيزي بلدم كه تو بلد نيستي، پس (فَاتَّبِعْني) (مريم /43) پس گوش به حرف من بده، بابا من ميدانم و تو نميداني. يعقوب به بچه هايش گفت: (إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) (بقره /30) يك چيزهايي ميدانم تو نميداني چون علم دارد گوش به حرفش بده، بابا كارشناس است، تحصيل كرده است، ملاكها. 1- علم: آيهاش را خواندم ابراهيم به عمويش ميگويد (جاءَني مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِك) (مريم /43) چيزي بلدم كه تو نميداني، پس «فَاتَّبِعْني» پس تبعيت كن «فاء» يعني پس تبعيت كن، دليل پيروي اين است كه من باسوادتر هستم. 2- وحي: فرمان خداست، من علم ندارم ولي چون خدا گفته، يك سري در آن هست گرچه امروز نفهميدم. (اتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك) (انعام /106) (اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم) (اعراف /3) آنكه خدا گفته عمل كن اگر علمم بهش نرسيد، فردا ميرسد. 3- حق: از نظر عقل من ميفهمم كه حق پدر اين است. 4- رشد: ملاك اين است كه من دنبال اين بروم رشد دارد. (هَلْ أَتَّبِعُك) (كهف /66) موسي به خضر گفت: اجازه ميدهي در بيابانها دنبال تو راه بيافتم تا، (عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً) (كهف /66) يك چيزي كه رشد در آن باشد، آقا به چه دليل اين روزنامه را ميخواني؟ چرا اين فيلم را نگاه ميكني؟ گاهي افراد يك ساعت، دو ساعت، فيلم ميبينند ميگويم ببخشيد من كه حوصله ندارم فيلم ببينم، بالاخره اين فيلم چي بود؟ چي ميخواست بگويد؟ رشد (يَهْدي إِلَى الرُّشْد) (جن /2) يعني انسان وقتش را صرف كند بايد، آقا اين آهنگ را گوش ميدهي رشد به تو ميدهد؟ اين صحنه را نگاه ميكني رشد ميدهد؟ رشد پيدا كردي؟ 5- بركت: چرا دبنال اين كار ميروي بركت دارد. براي اينكه بركت دارد. مردم ميخورند، يكي درس ميخواند، يكي كار ميكند، يكي خدمت ميكند، بالاخره نانوايي شغل با بركتي است، گرچه درآمدش كم است. اما آن چي؟ نميدانم فرض كنيم چك بري، درآمدش خيلي از نانوايي بيشتر است. ولي خب آخرش كه چي؟ يعني وقتي آدم پير ميشود ميگويند: چه كردي؟ يك هوسي داشتم اينجور درست كن ميرفتم. اطاقش را قشنگ ميكردم، بعدش، نميخوام بگويم حرام است، ميخواهم بگويم گاهي وقتها بين دو تا شغل آدم حساب كند اين شغل بركت دارد. داروسازي بركت دارد. يك مريض را خوب ميكني، اما هروئين سازي ممكن است درآمدش ده برابر داروسازي باشد اما آخرش چي شد؟ ما دنبال كي برويم؟ دنبال كسي برويم كه يا سوادش بيشتر است يا فرمان الهي است، يا عقل، يا رشد، يا بركت، اين ملاكهاي پيروي است.
5- ملاكها و دليلهاي پيروي منفي
1- تحقير: فرعون ميگفت: خفه شو، ميگفتند بله قربان، چون مردم را تحقير ميكرد، بله قربان ميگفتند. قرآن ميگويد (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه) (زخرف /54) يعني فرعون قوم خود را تحقير ميكرد. اين «فاء» فاء تفريح است. 2- تطميع: اگر بيايي اين كار را بكني پول ميدهم، بخاطر پول پيروي ميكند. (أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ) (شعراء /41) ساحرها به فرعون گفتند اگر آبروي موسي را بريزيم سكه به ما ميدهي؟ (قالَ نَعَمْ) (شعراء /42) فرعون گفت، شما با سحر و جادو آبروي موسي را بريزيد سكه بهتون ميدهم، اصلاً بيايد توي كاخ (إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ) (شعراء /42) يعني چرا تحقير شده، چرا؟ چون به طمع افتاده. 3- ترس: چرا دنبالش رفتي؟ راستش را ميخواهي ترسيدم «اللَّهُمَّ أَعُوذُ بِكَ» (كافي/ج5/ص46) از چي؟ «مِنَ الْجُبْنِ» ترس بد است، ميفرمايد: (وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيدٍ) (هود /59) چون طرف جبار است از ترس تبعيت ميكند و زور ميگويد، چون زور ميگفت من هم ترسيدم. 4- نياكان: گاهي ميگويد چرا پيروي كردي؟ بارها ميگفتند: بابا چرا دنبال اين ميروي؟ آخه اين بت است، شرك است، سنگ است، چوب است، ميگفتند: (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا) (زخرف /22) اين راه پدرانمان بوده. 5-زرق و برق: فرعون ميگفت: (أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْر) (زخرف /51) حكومت مصر دست من است. موسي حرفش چيست؟ يك چوپان فقير. (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي) (زخرف /51) مگر نميبينيد، نهرهاي آب از پاي كاخ من رد ميشود. من كجا او كجا؟ اين الگو هم فقط مال اين دنيا نيست، تا قيامت جواب دارد. روز قيامت گفتم: ميگويند، (إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً) (غافر /47) ما تابع شما بوديم و بدبخت شديم، از آن ور هم داريم: (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم) (اسراء /71) به به دعاي ندبه را خواندهاي «إِنَّ شِيعَتَكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ رِوَاءً مَرْوِيُّونَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِي أَشْفَعُ لَهُمْ فَيَكُونُونَ غَداً فِي الْجَنَّةِ جِيرَانِي» (بحارالانوار/ج38/ص247)، علي جان شيعيان تو در بهشت همسايه رسول خدا هستند. كسي كه رهبرش علي است آنجا همسايه رسول خدا است يك بار ديگر بخوانم. يا علي: «إِنَّ شِيعَتَكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ رِوَاءً مَرْوِيُّونَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِي أَشْفَعُ لَهُمْ فَيَكُونُونَ غَداً فِي الْجَنَّةِ جِيرَانِي» شيعيان تو در قيامت بر منبرهايي از نور با صورتهاي درخشنده در كنار من و همسايه من هستند. الگوي اينجا الگوي اونجا هم هست. مسأله اين است كه حالا يك دو روز يك خوراك و پوشاك و مسكن به هر صورت مواظب باشيم كه الگوي ما چه كسي بايد باشد.
6- آثار تقليد
خودباختگي، در مقابل شرق و غرب ممنوع حالا اين تقليد چه آثاري دارد؟ آثار رواني: شما وقتي از يك راننده مطمئن هستي، راحت در ماشين ميخوابي، اما اگر راننده، نميداني چه كسي است، يواش آب داري، ترمز، بنزين، لاستيك، ترمز دستي، نگاه توي ايينه كردي، آدم وقتي رانندهاش درجه يك است راحت در ماشين ميخوابد، يك آثار رواني دارد، آرامش، تقليد آثار روانيش اين است كه نميدانم درست است يا نه، اين مرجع تقليد است گردن اين. يك زني آمد پهلوي مرحوم آيت الله حجت از مراجع تقليد بود، پول و سهم امام و خمس كه داد به آقا هي نگاه ميكرد، بعد هم وقتي ميخواست برود همچين رفت بيرون، آقا گفت خانم نيافتي؟ گفت: آقا ميداني چرا اينطور نگاهت ميكنم، روز قيامت ميخواهم بگويم خدايا من پيرزن قاليباف خمس دادم به اين آقا كه دين مرا حفظ كند، اگركه دين مرا حفظ نكرد ببرش جهنم، آقاي حجت پول را گذاشت زمين شروع كرد به گريه كردن. گفت عجب مردمي كه به ما خمس ميدهند، ميخواهند ما از دينشان دفاع كنيم اگر كوتاهي كنيم، خود اينها ما را تحويل جهنم ميدهند. آثار رواني، ما ميگوييم خب آقا گفته، امروز عيد فطر است، نيست، هر چه هست آقا گفت، گردن آقا، يك آثار رواني دارد، آقا گفته. اثر سياسي: چند دفعه فتواي مراجع كشور را نجات داده، شيرهاي نفت را ببنديد، سربازها از پادگانها فرار كنند، شاه فلج شد، تنباكو حرام است. يك فتوا كشور را نجات ميدهد. اثر اجتماعي: آقا در جامعه محور ميخواهيم يا نه كه بالاخره يك نفر حرف آخر را بزند، حالا چه كسي از مرجع بهتر كه هم سنش بيشتر است و هم تقوايش بيشتر است. 80 سال، مرجع بايد كسي باشد كه در عمرش ازش گناه نديده باشي، يك دروغ از او ببيني مرجع كه هيچي، ديگه به درد پيشنماز هم نميخورد، اگر بناست در جامعه يك محوري باشد بهتر است كه مرجع تقليد باشد. كه علم و تقوايش تأمين شده باشد. همه پيداست ديگه، فضلاي كشور ميگويند ما پنجاه سال است از ايشان خلاف نديدهايم. اثر فرهنگي: آدم وقتي متحير است، آدم متحير رهبر ميخواهد، گاهي نميداند استفتاء ميكند. سدي در مقابل تهاجم فرهنگي است. اثر اقتصادي: آنقدر افراد هستند ميخواهندپول خرج كنند نميدانند به چه كسي بدهند، كه مورد اطمينان باشد، صدقات، زكات، انفال، غنايم، بالاخره بسياري از خيرات و بركتها از طريق مرجعيت جمع ميشود، مردم مطمئن هستند ميگويند آقا شما. خدايا ترا به حق محمد و آل محمد در پيرويها دست ما را بگير. ما را وابسته به هوي و هوس خودمان و ديگران و طاغوتها، شياطين، خطوات، قرار نده. ما را پيرو خودت و پيامبرت و اهل بيتش و اوني كه حضرت مهدي سفارش كرده كه در زمان غيبتش به اينها مراجعه كنيد، ما را پيرو اينها قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 777