نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 778
موضوع: پیروی از علم، نه ظن و گمان تاريخ پخش: 20/09/99
1- نه زودباوری، نه دیرباوری
2- مشکلات پیروی از خواب و خیالات
3- پیروی از سنتهای خوب نیاکان
4- خطر قضاوت عجولانه و بدون علم کافی
5- مسئولیت انسان در برابر گفتهها، دیدهها و شنیدهها
6- اشک قلّابی، قسم قلّابی، ایمان قلّابی
7- خطر اعتماد نابجا به شبکههای اجتماعی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
درسهایی از قرآن در این جلسه نگاهی به این آیه هست، سوره اسراء آیه 36، «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» موضوع [پای تخته] اساس علم است نه حدس، نه خوش بینی، نه زودباوری، نه شایعه و نه و نه و نه… این اجمال سر فصل بحث ماست. «وَ لا تَقْفُ» پیگیری نکن، «ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی را که علم نداری دنبالش نرو. چرا؟ میگوید: «إِنَّ السَّمْعَ» گوش، «وَ الْبَصَرَ» چشم، «وَ الْفُؤادَ» دل، بعد میگوید: «كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» آیه را بنویسم. [پای تخته] «وَ لا تَقْفُ» پیگیری نکن. (ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا) (اسراء /36) میگوید: تا چیزی را ندانید دنبال نکن، چقدر تا حالا فتنه به پا شده براساس توهمات، براساس حدس، براساس سوء ظن، علم نداریم ولی براساس یک باور غلط، یک سوء ظن، یک شایعه، یک شیطنت، فتنهها برپا شده است و چقدر درگیریها شده است. چقدر قضاوتهای عجولانه شده است. نظریههای بدون تحقیق در موردشان گفته شده، حرفهای بی مدرک گفته شده است. عمل به این آیه جامعه را در برابر فریبها و خطاها بیمه میکند.
1- نه زودباوری، نه دیرباوری
خوشبینی بیجا ممنوع است، زودباوری ممنوع است. دیرباوری هم ممنوع است. زودباوری نشان دهنده سادگی و دیرباوری هم نشان دهنده یک رقم لجاجت و سوء ظن است. تقلید کورکورانه، حتی تقلید ما چهار رقم است. یک رقمش درست است و سه رقم تقلید غلط است. تقلید عالم از عالم غلط است. شما که خودت میدانی کفش و لباست چه سایزی دارد، چه کار داری به اینکه بدانی مد چیست؟ بپوش هر لباسی قد تنت است بخر. این غلط است. تقلید عالم از جاهل هم غلط است. تقلید جاهل از عالم، جاهل از جاهل، این هم غلط است. تنها تقلیدی که درست است تقلید جاهل از عالم است. این درست است. عالم از عالم تقلید نکند، چرا؟ برای اینکه درونش حس خودکم بینی است. خودت میفهمی، فهم خودت را کنار بگذار ببین چه میگوید. تو که میفهمی چرا به فهم خودت ایمان نداری؟ این ممنوع است. عالم از جاهل که خیلی ممنوع است. جاهل از جاهل هم ممنوع است. آن چیزی که عقلی است تقلید جاهل از عالم است آن هم نه هر عالمی، تقلیدی که اسلام میگوید: تقلید… ممکن است اسمش هم روانشناس باشد. کارشناس باشد، مشاور باشد، اما ممکن است بخاطر عقیدهای که ندارد، اعتقاداتی که ندارد، مشاوره غلط به انسان بدهد. ما داریم افرادی که چون مذهبی و مکتبی نیستند وقتی نزدشان مشاوره میگیری، یک چیزهای دیگر میگویند. میگوییم: این با قرآن نمیسازد. این کسی که خالق من است مرا منع کرده از این راهی که میگوییم. لذا تقلید جاهل از عالم، عالمی که متدین باشد، متقی باشد، دلسوز باشد.
2- مشکلات پیروی از خواب و خیالات
پیروی از خیالات؛ پیروی از خواب، من خواب دیدم. داشتیم که میگفت: خانم ما شش ماه است با ما قهر است. آخر گفتیم: چته؟ مشکلت چیست؟ میگوید: من خواب دیدم تو یک زن دیگر گرفتی. براساس خواب مثلاً، تبعیت از نیاکان، میراث فرهنگی جایگاه دارد؟ اگر خوب است بله جایگاه دارد. اینکه میگویند: (سِيرُوا فِي الْأَرْض) (نمل /69) بروید در زمین گردش کنید. این جهانگردی، بروید عبرت بگیرید. نه برویم مجسمه ببینیم یک فیلم و عکس هم بگیریم. عبرت بگیرید برای این است که تاریخ اینها را بررسی کنید. عوامل سقوطشان، عوامل صعود و عزتشان چیست؟ چگونه اینها عزیز شدند و چگونه آنها ذلیل شدند؟ هنر و حوصلهشان، تبعیت از این، میراث فرهنگی به خودی خود هرچه از میراث فرهنگی است ارزش ندارد. میراث فرهنگی که به نسل آینده پیام بدهد، علم بدهد و تجربه داده روی چشم است. اما صرف اینکه این میراث فرهنگی است. امام به خانه کسی رفت دید خانهاش تنگ است. گفت: چرا در خانه تنگ زندگی میکنی؟ تو که وضعت خوب است یک خانه وسیعتری تهیه کن. گفت: چون خانه پدری و اجدادی است اینجا زندگی میکنم. امام کلمه تندی فرمود: حالا اگر اجداد تو بی خرد بودند تو هم باید بی خرد باشی. اجداد تو مشکل داشتند، پول و امکانات نداشتند، تو با این وضع خوبی که داری چرا به زن و بچهات بد میگذرانی؟ خانه پدری است… این حفظ آثار اگر پیام داشته باشد قبول است. من این را یکوقت دیگر هم گفتم. ما بالاخره باید نیاکان را پاس بداریم یا ابتکارات جدید را؟
3- پیروی از سنتهای خوب نیاکان
قرآن میگوید: هردو، اما نیاکان را، قرآن میگوید: (فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه) (انعام /90) هدایت انبیای قبلی را تو اقتدا کن، یعنی راه انبیاء را یاد بگیر، برو. به پیغمبر ما میگوید: (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً) (شوری /13) دینی که به تو گفتیم، همان است که به حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی گفتیم. اگر هدایت است،«فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه» به پیغمبر میگوید: اقتدا کن، ببین بزرگان قبلی چطور بودند تو هم اقتدا کن. اما اینطور نیست که هیچ ابتکاری از خودت نشان ندهی. هرچه هست از قدما باشد. نخیر، (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً) (فرقان /74) این هم یک آیه دیگر است. میگوید: من امام باشم. امام یعنی چه؟ یعنی رهبر باشم. یعنی خودم تولید کنم. تولید فکر، تولید طرح، بنابراین نمیشود گفت هرچه برای نیاکان است دربست قبول است یا دربست رد است، هرچه ابتکار است دربست قبول است یا دربست رد شود.
4- خطر قضاوت عجولانه و بدون علم کافی
قضاوت بدون علم؛ یک قصهای در قرآن دارد که پیامبر، یکی از انبیاء در محراب بود یک مرتبه از سر دیوار محراب دو نفر پایین پریدند. پیغمبر نگاه کرد دید این دو نفر از سر دیوار آمدند. یک خرده هم به قول ما یک خرده شوکه شود شاید… گفتند: ما دو برادر هستیم. این 99 میش دارد، من یک میش دارم. آن کسی که 99 میش دارد به من میگوید: آن یکی را هم به من بده و زبانش خیلی تیز است و با چاپلوسی و چاخان و خلاصه خوش زبانم هم هست. پیغمبر گفت: «لقد ظلمک» این ظلم کرده است. 99 میش دارد و تو یک میش، میگوید: آن یکی را هم به من بده که من 100 تا شوم. «ظلمک» این ظلم کرده است. فوری تا گفت: «ظلمک» به او الهام شد که تو چه میدانی ظلم کرده است؟ تو باید حرف او را هم گوش بدهی. فعلاً از سر دیوار دو نفر پایین پریدند تو هیجان زده شدی، یکی گفت: برادرم چنین میگوید: تو هم گفتی ظلم کرده است. باید حرف برادرت هم گوش بدهی. چرا بدون اینکه حرف برادرت را گوش بدهی قضاوت کردی. پیغمبر دید، بله، من، دو نفر شکایت کرد و من به حرف این یکی گوش دادم و باید حرف او را هم گوش بدهم. فوراً استغفار کرد و گفت: خدایا مرا ببخش. به سجده افتاد. این قصه در قرآن آمده است. یعنی چه؟ یعنی گاهی وقتها حرف را هرکس بشنود این کار را میکند. یعنی شما که پای تلویزیون هستی بیایند نزدت بگویند: ما دو برادر هستیم، او میگوید: 99 میش دارد. میگوید: این یکی هم به من بده. او یک میش دارد میگوید: تو یکی هم نداشته باش. هرکس باشد میگوید: پررو، بی انصاف، خودخواه، متکبر، حریص، یعنی ما هم باشیم درست… ولی عقل چه میگوید؟ عقل میگوید: قاضی باید حرف دو تا را گوش بدهد.
5- مسئولیت انسان در برابر گفتهها، دیدهها و شنیدهها
«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی را که علم نداری پیروی نکن، دنبال نکن. «إِنَّ السَّمْعَ» چشم و گوش و دل، از تمام حوادث، بعد میگوید: «کُل» این «كُلُّ أُولئِكَ» چه خاصیتی دارد؟ اول میگوید: گوش، چشم، دل بعد میگوید: همه اینها، همه اینها دیگر چیه؟ میخواهد بگوید: این سه تایی که گفتم از باب نمونه بود. چشم و گوش و دل از باب نمونه است و الا داریم که پوست هم شهادت میدهد. «تشهد جلود» آیه قرآن است. پوست در این آیه نیست. در این آیه میگوید: گوش و چشم و دل، اما پوست در این آیه نیست. اما جای دیگر میگوید: «تشهد جلود» معلوم میشود «کل اولئک» از باب نمونه هست. مثل اینکه میگویم: شما به آقازادههایت بگو حسن آقا، حسین آقا، جعفر آقا، فاطمه خانم، زهرا خانم را بگویید و بعد بگوید: به همهشان بگو. اینکه به همهشان بگو یعنی چه؟ یعنی این چهار نفری که اسم بردم از باب نمونه بود. نمیخواستم بگویم این چهار تا باشند و بقیه نباشند. «کل اولئک» یعنی همه اعضاء شهادت میدهند. ستایشها، گاهی وقتها یک کسی را بالا میبریم و حال آنکه نمیدانیم، یک گوشه از زندگیاش را میبینیم و میگوییم: این بسیار آدم خوبی است. در روایات داشتیم که اولیای خدا به خدا گفتند: این خیلی گریه میکند، حاجتش را بدهید. خطاب آمده نگاه به گریههایش نکن. این به حرام که رسید، رویش میپرد. حرامخور است. حالا این حرامخورها گاهی وقتها یک جایی هم توفیقاتی پیدا میکنند توبه میکنند. یک خاطره برای شما بگویم، خاطره قشنگی است. شخصی مشهد خانه داشت. میگفت: در خواب دیدم که امام رضا یک خوک را افسار کرده آورد در خانه ما در را زد، من هم مشهد بودم. گفت: این خوک زوار من است، راهش بده. این هم ساکش است. چه خوابی دیدم، امام رضا خوک را افسار کرده و میگوید: این خوک زوار من است راهش بده. زوار من این ساک هم دارد. مانده بود چه خوابی است. بعد دید یک کسی در میزند و یک نفر را آورده و گفته: آقا ایشان زوار امام رضاست اتاق میخواهد، شما اتاق بدهید و این هم ساکش است. میگفت: من تا ساک را دیدم، دیدم همان ساکی است که در خواب دیدم. هی نگاه کردم دیدم این آدم است. خوک نیست، این چه خوابی است؟ این که بود؟ چرا این ساکها عین هم است؟ میگفت: هی خندهام گرفت و این زواری که خانه ما بود را طوری نگاه کردم بهت زده شد. ایشان گفت: شما در من چیزی سراغ داری؟ گفت: راستش را بخواهی رویم نمیشود بگویم. گفت: بگو. گفت: قبل از اینکه تو بیایی یک چنین خوابی دیدم و فردایش هم تو آمدی. یعنی عین ولی… ایشان یک مرتبه جا خورد و گفت: حق با شماست، من حرامخور هستم و رزق من از حرام است. خوک، کثافتخوار است. گفت: من حرامخوار هستم. خیلی از این خواب متنبه شد و رفت توبه کرد و شغلش، یکوقتی یک درهایی از غیب باز میشود و یک آدمهایی را نجات میدهند، با یک الهام و با یک…
6- اشک قلّابی، قسم قلّابی، ایمان قلّابی
ستایش، میگویند: این خیلی گریه میکند. میگویند: نگاه به گریه نکن. ما چند چیز قلابی در قرآن داریم میگویند: گول این قلابیها را نخور. یکی اشک قلابی است. اشک قلابی کجای قرآن است. میگوید: برادران یوسف که یوسف را در چاه انداختند، (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ) (یوسف /16) شبانه آمدند گریه کردند که گرگ او را خورده است. این «یبکون» یعنی چه؟ یعنی گریه میکند، ولی اشکش قلابی است. 2- قسم قلابی هم داریم. آیهاش این است. (أَيْمانَهُمْ جُنَّةً) (مجادله /16) ایمان، یمین، یعنی قسم میخورند ولی قسم سپر کارهایشان است. یعنی با قسم میخواهند یک چیزی را تثبیت کنند و جا بیاندازند. سخنرانی قلابی هم داریم. قرآن یک آیه دارد میگوید: افرادی هستند که «یُعجُبکَ قَوله» پیغمبر حرف که میزنند تو پیغمبر هم بهت میبری و تعجب میکنی. از این بیانی که دارند. اما (وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام) (بقره /204) خیلی کارش خراب است. اشک قلابی… ایمان قلابی هم داریم. یک عده از یهودیها یک طراحی کردند، توطئه، گفتند: صبح میرویم ایمان میآوریم، غروب میگوییم برمیگردیم. چرا؟ این دو فایده دارد. یکی مسلمانها در دلشان خالی میشود. میگویند: علمای یهود که صبح ایمان آوردند مسلمان شدند، غروب برگشتند. معلوم میشود این علما اهل کتاب هستند و با سواد هستند و ما امی هستیم، بیسواد هستیم. علما که آمدند و صبح برگشتند، پیداست دین اسلام دین قوی نبود. اگر قوی بود این علما را جذب میکرد و نگه داشته بود. هم مسلمانها شل میشوند و هم یهودیها دیگر هوس مسلمان شدن نمیکنند. میگویند: دانشمندان که رفتند مسلمان شدند غروب برگشتند. پس هم یهودیها در یهودی بودن سفت میشوند و هم مسلمانها در مسلمان بودن شل میشوند. یهودیها در یهودیت سفت و مسلمانها در اسلامشان شل، آیه نازل شد پیغمبر به مردم بگو: امروز صبح یک عده ایمان میآورند و از ایمان آوردنشان شاد نشوید. اینها ایمانشان کلکی است. غروب هم اگر رفتند، مثل اینکه بناست یک عده بنده را خراب کنند. میگویند: چه کنیم؟ میگویند برویم پای سخنرانی قرائتی مینشینیم وسط سخنرانی همه بلند میشویم میرویم. این را بشکنیم و بگوییم: قرائتی حرفهایش به درد نمیخورد. این را اگر من بفهمم به مردم میگویم: آقا من امروز سخنرانی میکنم ولی در جریان باشید، وسط سخنرانی یک عده میآیند مینشینند و آخرهای سخنرانی بلند میشوند میروند، میخواهند دل شما را خالی کنند. نه از آمدنشان شاد شوید، نه از رفتنشان ناراحت شوید. ایمان قلابی، اشک قلابی، سوگند قلابی، حالا که دیگر قلابیها بیش از این حرفها شده است. یک چیزهایی را به هم میچسبانند و یک عکسهایی را با هم مونتاژ میکنند. چنان اتصال میکنند که هرکس نگاه میکند میگوید: عه، «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی که یقین نداری دنبال نرو. روز قیامت «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» به ما گفتند: شما دروازهبان گوشت باش. به ما گفتند: اگر گوش به حرف هرکس بدهی بنده او هستی. «مَنْ أَصْغَي إِلَي نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَه» الآن شما که پای حرف من نشستید بنده من هستید. اگر من حق بگویم بنده حق هستید و اگر باطل بگویم بنده باطل هستید. بواب، از باب است. باب یعنی در، بواب یعنی دروازه بان گوش خود باشید. شما اگر یک نوار بخری، حاضر هستی هر صدایی را ضبط کنی؟ اگر پول نوار میدهی یک چیز خوبی را میخواهی ضبط کنی. نوار مغز شما اینطور نیست که هرچیزی را بتوانی رویش ضبط کنی. اینها امانت است. چشم امانت ماست، گوش امانت ماست. هرچه خدا به ما داده امانت است. ما نباید به امانت خیانت کنیم. یقین نداریم، گفتند. آقا در سایتها آمده، میدانم، سایت یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه، دیوار کوچه را با یک کیلو زغال میشود راه انداخت. مرگ بر قرائتی، درود بر قرائتی، زغال باشد و دیوار یک نردبان دو پلهای، یک کرسی باشد. در سایتها آمده، در سایتها دروغ نمیگویند.
7- خطر اعتماد نابجا به شبکههای اجتماعی
اینترنت، در اینترنت نمیشود یک چیز خلاف ضبط کرد. باید علم داشته باشیم و آبروی مردم را نریزیم. خیلی وقتها یک کسی را هوا میکنیم یک چیزی که ثابت نشده است، روی چیز ثابت نشده آبروی شخص رفت. گاهی هم میگوییم شوخی کردیم، حالا یا شوخی بود یا جدی، آبروی طرف رفت. من اگر یک تکه طلا را مثل چاقو درست کنم و در چشم شما بزنم. چشم شما را نابود کنم، کور کنم. بعد بگویم: آقا ببخشید طلا بود. میگویی: حالا یا طلا بود یا میخ، من کور شدم. آقا شوخی کردم. یا شوخی بود یا جدی، ضایع کردی، فلانی ضایع شد. صرف اینکه شوخی، آقا ما خودمانی هستیم. گاهی میگوییم من در روی او هم میگویم. خوب در رویش هم بگویی خلاف میکنی. پشت سرش گناه است و در رویش هم بگویی گناه است. شما حق ندارید این حرف را بزنید. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی را که یقین نداری پیگیری نکن، دنبالش را نگیر. دروازهبان گوشت باش. یک شخصی کنار خانهاش دستشویی داشت، این دستشویی که میرفت صدای خانه همسایه را میشنید. این خانه همسایه هم یک خوانندهای آورده بود. میزدند و میکوبیدند و میرقصیدند. این همینطور که دستشویی رفته بود، دستشوییاش طول کشید. چون دید از صدا خوشش میآید نشست گوش داد. آمد به حضرت گفت: آقا من خودم سازنده و نوازنده نیستم. خودم پول ندادم کسی را بیاورم. همسایهها آوردند، من چون آخر خانه رفتم دستشویی صدا بود، آنجا یک مقدار نشستم گوش دادم. حضرت این آیه را خواند «ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» اینطور نیست که چون خانه همسایه میزند پس گوش بدهم. هر صدایی را نباید گوش داد. هر صدایی را نباید گوش داد. چشم میگوید چه دیدم. دست میگوید چه کردم. پا میگوید کجا رفتم. خیلیها پیشگویی میکنند. بعضیها هم گول میخورند. نقل شد کسی را نزد حضرت امام(ره) آوردند. گفتند: ایشان از غیب خبر دارد. نقل شد من شنیدم. امام فرمود: من دفتر شعری دارم، گم شده بگو کجاست. پیام این آیه این است که زندگی باید براساس علم صحیح، اطلاع صحیح، منطق صحیح و بصیرت صحیح باشد. روی موج حرکت نکنیم. گفتند، سایتها آمد، اینترنت آمد، شعر کردند، کاریکاتور کشیدند، حدس زدند. تخمین زدند، پیشگویی کردند. تحلیل کردند. از باطن و نیت هم میپرسند. «الفؤاد»، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» از قلب هم میپرسند. چرا در دلت چنین نیتی کردی؟ چرا بد دل بودی؟ نگو من در قلبم یک چیزی گذشت. اینکه میگوید: «والفؤاد» یعنی اگر چیزی در قلبت هم گذشت، مسئول هستی. شما نباید اجازه بدهی هر چیزی وارد قلبت شود. حدیث داریم «القلب حرم الله» قلب حرم خداست. «لا تدخلوا حرم الله غیر الله» غیر خدا را اجازه ندهید در حرم خدا برود. خیلی خوب همین بس است. ما یک بررسی کنیم ببینیم از صبح تا شب حرفهایی که زدیم چقدر علمی است و چقدر حدسی است. چقدر تخمینی است، چقدر تحلیل است. چقدر دروغ است. چقدر شایعه است. در موج داریم حرکت میکنیم و خیلی خطرناک است. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده دروازهبان گوشمان باشیم، آنچه بیخود شنیدیم. اشکالی دارد شب جمعه من دعا میکنم شما چند تا آمین بگویید. حدیث داریم اگر ده مرتبه یا رب گفتی، خدا میگوید: لبیک چه میخواهی به تو میدهم؟ حدیث داریم یک سلام به پیغمبر بکنی و دعا کنی، این سلامی که به پیغمبر میکنی در دعا اثر دارد. یکی دو دقیقه دعا کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، السلام علیک یا محمد بن عبدالله، اللهم صل علی محمد و آل محمد» خدایا از همه شنیدهها، دیدهها، فکر کردنیها، از همه شایعات بیاساس، تهمتها، حدسها و تخمینها و پیشگوییها، خوابها، سخنرانیها، از همه آنچه انحرافی بوده و ما وقتمان را صرف آنها کردیم ببخش و بیامرز. گناهانی کردیم که بلا نازل میشود. «تقطع الرجاء» مردم به یأس کشیده میشوند. نعمتهایش را خدا واژگون میکند. نعمت تبدیل به نقمت شود. هر گناهی با هر آثار و بلایی که همراه دارد از ما دور و آن گناهی که با ماست ما را مستحق سیلی خوردن میکند آن گناه را از ما ببخش و بیامرز. روح انبیاء، اوصیاء، مراجع تقلید، امام و شهدا و پدران و مادران و مربیانی که در تعلیم و تربیت و وجود و انقلاب ما، بصیرت و اطلاعات ما نقش مثبت داشتند ارواحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 36 سوره اسراء، از چه کاری نهی میکند؟ 1) پیروی از حدس و گمان 2) پیروی از دانشمندان غیر مسلمان 3) پیروی از علم غیردینی
2- کدام نوع تقلید و پیروی درست است؟
1) تقلید عالم از جاهل 2) تقلید جاهل از عالم 3) تقلید عالم از عالم
3- آیه 90 سوره انعام، به چه امری اشاره دارد؟
1) عدم پیروی از نیاکان 2) پیروی از سنتهای خوب گذشتگان 3) پیروی از عالمان و دانشمندان 4- قرآن، به کدام یک از ابزار فریب مردم اشاره کرده است؟ 1) اشک و گریه قلابی 2) قسم قلابی 3) هر دو مورد
5- دستور قرآن به سیر در زمین و جهانگردی، برای چه هدفی است؟
1) تفریح و سیاحت 2) رونق اقتصادی 3) کسب پند و عبرت
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 778