نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 783
موضوع: پيوندهاي مكتبي
تاريخ پخش: 22/09/80
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- هواي نفس
يكي از مسايلي كه الآن در دنياي ما مطرح است هواي نفس است. من دوست دارم رئيس باشم. من دوست دارم اين كشور را بگيرم. من دوست دارم اينجا را بمباران كنم. من دوست دارم بيايم فلسطين را اشغال كنم. دوست دارم يا هواي نفس است يا طاغوت است يا جناح و حزب است. مسأله مهم اين است. تقريباً جز افراد نادر همه گرفتارند. قرآن در اين زمينه چي گفته؟ سر سفره قرآن مينشينيم ببينيم قرآن چه ميگويد.
2- حق و هواي نفس
پس موضوع بحثمان حق گرايي يا نفس گرايي. رابطه، پارتي بازي، آقازادهها، بچه رئيسها، نور چشميها، همشهريها، هم روستاييها، هم حزبيها، خلاصه آن چيزهايي كه عواملي كه ما را از مرز بيرون ميكند. حب و بغضهايي بجا و نابجا. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) (توبه /23) چي ميگويد: اي كساني كه ايمان داريد، «آبائكم»، پدرتان را، «اخوانكم» برادرتان را، نگذاريد رئيس بشود. نگذاريد ولي شما و سرپرست شما بشود. يعني سرپرستي برادر و پدرت را هم قبول نكن، چرا؟ اگر ديدي پدر و برادرت «إن» يعني اگر، «استحب» يعني فلان كار مستحب است، ترجيح دارد. استحب يعني ترجيح ميدهد. اگر ديدي كفر را بر ايمان ترجيح ميدهد، اگر ديدي بابات طرفدار كفر است، برادرت طرفدار كفر است، اگر ديدي اينها كفرگراييشان و باطل گراييشان ترجيح دارد حتي نگو بابام است. پيش برويد، بدون بابا پيش برو، بدون داداش پيش برو، يعني حق را بگير ولو به قيمت اين كه بابا و ننه را از دست بدهي. اي كساني كه ايمان آوردهايد، پدرهايتان را و برادرهايتان را نگذاريد سرپرست شما بشوند. اگر ديديد اينها منحرفند و طرفدار كفرند، ملاك حق خيلي روشن است نه اين كه پدر من است يا داداش من، محله من است يا هم روستايي من، خيلي آيه داريم. پسر نوح بد بود. وقتي قهر خدا آمد. گفت: خدايا پسرم را نجات بده. فرمود: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ) (هود /46) پسر تو اهل تو نيست، «إنه» بدرستي كه، «لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ« او از تو نيست و جهنمي است. در مكتب الهي نور چشمي نداريم. زن چي؟ دو تا از زنهاي پيغمبر قطعاً جهنمياند. يكي زن حضرت نوح، يكي زن حضرت لوط، چون قرآن راجع به اين دو تا زن پيغمبر ميفرمايد (فَخانَتاهُما) (تحريم /10) اين دو زن به همسرانشان خيانت كردند و جهنمي شدند. »إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ خب چرا؟ براي اين كه قرآن ميگويد «إنه عملٌ» پسر نوح »إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ« اين اصلاً يك عمل، اين تبديل شده به يك سمبل فساد. ابولهب، »تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ« خدا ابولهب را بكشد. ابولهب عموي پيغمبر است. در دين عمو و پسر نداريم. در جامعه ما يك كسي رئيس ميشود. البته همه نه، افرادي هستند كه رئيس شدند هيچكس هم با خودشان نبردهاند. كم هم نيستند زياد هستند. بنده خودم بيست سال است معاون وزير هستم. يك دانه از فاميلم را هيچ كجا نبردهام. يك دانهاش را، با اين كه در فاميل ما اينقدر آدم بيكار است كه خدا ميداند. منهم آدم نمونهاي نيستم. اما آدمهايي هم هستند كه دستشان كه به يك جايي بند ميشود جوجههاي خانهشان را هم ميبرند. بابا و ننه خيلي احترام دارد، اما قرآن ميگويد همين بابا و ننه اگر خواستند منحرفت كنند پدر و مادرت را بگذار كنار. (وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي) (عنکبوت /8) «إن» اگر، «جاهد» يعني پدر و مادر با تو جهاد ميكنند، يعني دارند تلاش ميكنند، «جاهداك لشترك» كه تو را مشرك كنند، «لشترك بي» تا شرك به من بورزي، »ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ« خوب اگر يك پدر و مادري ميخواهند بچهشان را مشرك كنند. قرآن ميگويد اينجا گوش به حرف پدر و مادر نده (فَلا تُطِعْهُما) (عنكبوت /8) از اين بابا و ننه اطاعت نكن. (إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ) (توبه /23) پسر را بگذار كنار. پسر نوح است بايد غرق شود. زن را بگذار كنار، زن نوح است، زن لوط است بگذار كنار. مسأله خويش و قومي نيست. يك حديث داريم مسلمان خوب سلمان ايران بود. باعث عزت ايراني هاست. حضرت فرمود ( «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» (بحارالانوار/ج10/ ص121) ببين ايراني به كجار رسيده، يك ايراني مسلمان. ضمناً بد هم نيست به شما بگويم سلمان يكدهم عمرش مسلمان بود. نُه دهم عمرش كافر بود. يك دهم عمرش مسلمان بود. ولي اين چند ساله چنان جهش كرد و ترقي كرد كه پيغمبر فرمود، اين حديث هم كه ميگويد مال شيعهها نيست، سني و شيعه نقل كردهاند. يك حديث و دو حديث نيست، اينقدر حديث داريم مكرر با همين شعارِ «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» سلمان از ما اهل بيت است. آنوقت سلمان يكدهم عمرش را مسلمان است. ميشود اهل بيت، پسر نوح كه صبح تا شام در خانه نوح است. میشود کافر، خداوند ميخواهد يك نمونه بگذارد. يك آدم را از خانه كافر در ميآورد ميگويد اي مردم همه از اين آدمي كه در خانه كافر است ياد بگيريد. در خانه فرعون كيست؟ زن فرعون. خداوند در قرآن ميفرمايد (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا) (تحریم /11) به همه مردان با ايمان می گوید از اين خانم ياد بگيريد »امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ« همه مردها از اين خانم چيز ياد بگيرند كه اين خانم در خانه طاغوت بود اما رنگ طاغوت نگرفت.
3- وصيت امام صادق درباره نماز اول وقت
چي ميگویم؟ ميگویم قرآن ميفرمايد فاميلي رنگ نجات نيست. امام صادق (ع) لحظات آخر عمرش بود فرمود همه فاميل را جمع كنيد، دعوت كنيد ميخواهم يك چيزي بگويم. همه جمع شدند. امام صادق چشم هايش را باز كرد و فرمود هر كس نماز را سبك بشمارد از ما نيست، ما شفاعتش را نميكنيم. روايات زيادي داريم كه دلتان را خوش نكنيد به اين كه من سيّدم. دلتان را خوش نكنيد به اين كه من شيعه هستم. فقط دلتان را به اين خوش كنيد كه چقدر ايمان داريد. چقدر عمل صالح انجام دادهايد. وقتي قرآن ميگويد پسر نوح جهنمي است، زن پيغمبر جهنمي است ديگر ما بايد تكليف خود را بدانيم. در دين اسلام خويش و قومي نيست. حضرت ابراهيم عموي بت پرست داشت. مقداري باهاش بحث و گفتگو كرد، ولي وقتي ديد فايده ندارد. گفت: من با اين كه عموي من هستي خداحافظ. ديگر از هم جدا شويم. در نماز شما نميگويي «السلام علينا و علي تركا، السلام علينا و علي عرب ها» پس چي؟ «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» زنده باد بندگان خوب خدا. ترك و لر و عرب و عجم ندارد. مرده با مغضوبين، يك عده در تاريخ غضب شدند. شما هم ميگوييد «غير المغضوب»، من با مغضوبين و غضب شدهها نيستم. عدهاي غضب شدند من با غضب شدهها نيستم من با صالحين هستم. روزي پنج بار هم در پنج نماز برايشان از طريق بي سيم، «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين». هر جا روي كره زمين بنده شايسته هست. درود بر بندگان صالح خدا هر جا ميخواهد باشد مرگ بر مغضوبين من با مغضوبين بدم با صالحين خوبم. كار به همشهريگري ندارم. همين آيه را ما عمل كنيم، در جلساتمان بگوييم همه با هم باشيم. امام صادق(ع) فرمود: خويش و قومها؛ هر كس نمازش را سبك بشمارد از ما نيست. نگوييد ما خويشاوندان امام صادقيم. امام صادق كه ميگويد (والله) بگويد با بقيه فرق دارد. فرمود: به خدا قسم شفاعت ما نميرسد به آن كس كه نمازش را سبك بشمارد. الآن ما نماز را سبك ميشماريم يا نه؟ چند تا سؤال: 1-در ادارهها اتاق رئيس قشنگتر است يا نمازخانهها؟ 2- در شهركها مسجدش را زودتر ميسازند يا نانوايي را؟ مسجدهاي ما چقدر شلوغ است؟ در زمينهاي ورزش ما اگر بچهها خواستند نماز بخوانند مسجد هست؟ چقدر صداي اذان صبحها بلند ميشود؟ خادمهاي مسجد چه طبقهاي هستند؟ طبقه فقير و مستضعف و كم سواد و سيگاري و پير و مريض يا آدمهاي، خادمهاي مسجد كيها هستند؟ نمازمان را اول وقت ميخوانيم يا آخر وقت؟
4- سيره معصومين درباره نماز اول وقت
امام رضا(ع) داشت مينوشت. صداي اذان بلند شد قلم را انداخت، پيغمبر داشت با عايشه صحبت ميكرد، عايشه گفت تا صداي اذان ميآمد انگار ما ديگر زنش نبوديم. اميرالمؤمنين شمشير ميزد ولي مواظب اول وقت بود.ابن عباس آمد گفت، آقا وسط جنگ چكار ميكني؟ گفت ميترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا جنگه، گفت جنگ باشد، من نماز اول وقتم را ميخوانم. امام حسين(ع) سي تا تير به طرفش رها شد ولي نماز اول وقتش را خواند. در هر خانهاي يك كتاب درباره نماز هست؟ اصلاً نمازي را كه ما ميخوانيم نمازمان درست است؟ غير از ماه رمضان چند بار مسجد ميرويم؟ اين حمد و سورهمان درست است؟ مسجد بايد خانه خودمان باشد. اين كه ميگويند حاجيها در مسجدالحرام نمازشان را چهار ركعتي ميتوانند بخوانند يعني چه؟ با اينكه مسافر نمازش شكسته استاما ميگويند در مكه و مسجد النبي درست بخوان. آنجا خانه خودت است. اين كه ميگويند هر كه رفت كربلا در حرم ميتواند نمازش را درست بخواند يعني چه؟ يعني خانه خودت است. ما بايد مسجد محلهمان خانه خودمان باشد يعني جوانها همينطور كه به زمين ورزش، به مدرسه، ميروند مسجد هم بايد محل فعاليتشان باشد. مسجد را تحويل بگيريد. بالاي 70 درصد جوانهاي جبههاي بچههاي مسجد بودند. اگر براي مملكت خطري پيش بيايد بچههاي جبهه، بچههاي مسجد دفاع ميكنند.
5- حقگرايي در كارها
دختر اميرالمؤمنين عاريهاي را از بيت المال گرفته بود، قرضي، شخصي هم ضمانت كرده بود، اميرالمؤمنين فرمود دختر من با باقي دخترها فرق نميكند، تو چه حقي داشتي گردنبند را به دختري بدهي به باقيها ندهي؟ يك زني از اشراف دزدي كرده بود. همين كه دزدياش ثابت شد بنا شد دستش را قطع كنند. آمدند گفتند يا رسول الله ميداني كيست؟ از قبيله فلاني، شهر بهم ميريزد، قبيلهها بهم ميريزند، خيلي خطرناك است شما از خير اين بگذر، فرمود اگر دخترم زهرا هم اين كار را ميكرد من دستش را قطع ميكردم. ما وقتی افطاري ميدهيم سه نفر را دعوت ميكنيم. يك اطاق را ميگذاريم براي درجه 1 و درجه 2. پرتقالهاي كوچك و بزرگش را جدا می گذاریم. آمد گفت آقا، ميخواهم غذا بدهم فقرا را دعوت كردهام. گفت غلط كردي! گفت آقا پولدارها را دعوت ميكنم ميگويي كارت اشتباه است. فقرا را دعوت كردهام ميگويي غلط ميكني. پس چه خاكی بسرم بريزم؟ فرمود پولدار و فقير را كنار هم بنشان. شما كه فقرا را افطاري ميدهي ميگويند نكند اين سفره كفاره است؟ اگر كسي روزه بخورد بايد شصت فقير را اطعام كند. اما اگر اينطرفش پولدار، آنطرفش فقير است، همه پولدارها را دعوت كنند توبيخ است. عثمان بن حنيف نماينده امام بود، در يك سفرهاي رفته بود همه اشراف بودند، فقرا نبودند. امام توبيخش كرد. همه پولدارها درست نيست چرا فقرا سر سفره نيستند، همه هم يكدست فقير باشند توبيخ است. چون همه فقرا ميفهمند كه سفره، سفره فقراست. بايد يك جوري باشد مثل نماز همه با هم «سمع الله لمن حمده»، همه با هم «بحول الله» اينطور نباشد در نماز جماعت صف اول بنزيها، صف دوم پژوها، صف سوم پيكان، صف چهارم ژيان، هوندا، موتور گازي، دوچرخه، درشكه، بشكه. اين طور نيست همه باهم «سمع الله»، در نماز اينطور است. با هم باشيم. در اسلام تو و من نيست. يكي از اشكالاتي كه به اميرالمؤمنين ميگرفتند ميگفتند چرا کار عرب و عجم را مثل هم انجام ميدهي؟ عربها را بايد يك خورده درجه داد، فرمود اين كار را نميكنم. جنگ جمل راه افتاد براي اينكه طلحه و زبير آمدند گفتند يا علي ما با تو بيعت كرديم. اما من طلحهام، من زبيرم. ما از اصحاب پيغمبر هستيم بايد حسابمان را داشته باشي. خط ويژهاي بايد براي ما باز كني بايد كارهايت را با ما مشورت كني. حضرت فرمود: اگر حكم خدا بود با هيچ كس مشورت نميكنم. نماز صبح دو ركعت است. بيايم مشورت كنيم سه ركعت است؟ هر چي خدا گفته كه انتخابات نميخواهد. هرچي هم كه لازم باشد هم با شما مشورت ميكنم هم با ديگران. چون عقلي كه در كله شما هست ممكن است در كله ديگران هم باشد. اينها ديدند عجب با علي کنار نمیآیند. گفتند آقا اجازه بدهيد برويم عمره، خوب برويد ولي من ميدانم عمره نيست جنگ جمل است. رفتند با عايشه جنگ جمل را راه انداختند. گفتند آقا يك خرده سبيل معاويه را چرب كن، گفت من براي رسيدن به حق رشوه نميدهم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 783