نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 792
موضوع بحث: تبليغ و مبلغان ديني
تاريخ پخش: 69/12/23
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما در جلسه قبل دربارهي قرآن بود. ادامهي همان بحث را دنبال ميكنيم و چون در آستانه ورود به ماه مبارک رمضان هستيم يک مقدار دربارهي تبليغ در مساجد تذکراتي به طلبهها و روحانيون ميدهيم. اسلام طرحهايي که داده طرحهاي ابتکاري است. منتها ما چون در محيط اسلامي هستيم نميدانيم. همينکه گفته است آدم برود توي خيابان و داد بزند توي هيچ ديني چنين چيزي نيست. ولي اسلام گفته است که هر مسلماني سر ظهر هر کجا که هست داد بزند و اذان بگويد. شما فرض کن اگر در تهران دو ميليون آدم برود در خيابان داد بزند اصلاً ديگر بي حجابي در خيابان پيدا نميشود. همين مسأله راهپيمايي، که ما فکر ميکنيم يک حرکت غربي است. ما هر سال دو تا عيد داريم؛ عيد فطر و قربان که نماز عيد دارد و در نماز عيد سفارش شده که راهپيمايي کنيد و بگوييد: «اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا» اين راهپيمايي يک چيز اسلامي است فرياد کشيدن يک چيز اسلامي است و ما يک الله اکبر اذان را ميگوييم همه در مسجد جمع ميشوند. ما اين چيزها را وقتي ميبينيم که پايمان را از ايران بيرون بگذاريم تازه ميفهميم که ايران چه خبر است. اصلاً تفاوت بين ناقوس و اذان را نميدانيم. تا بين ناقوس و اذان مقايسه نشود، قدر اذان معلوم نميشود. تبليغات ما خيلي عمومي است ارشادي، مجاني، ساده، بي تکلم. با يک «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» همه به مسجد ميآيند. بايد مسجد تميز باشد. بوي پياز و سير از دهان مسلمان نيايد. پاي مسلمان نبايد آلوده باشد. کوچک و بزرگ و سفيد و سياه همه پهلوي همديگر ميايستد. بايد صفهاي جماعت منظم باشد. اين موارد خيلي درسهاي ظريفي است.
1- شرايط تبليغ و مبلغان
حالا يک مقداري من در مورد تبليغات صحبت ميکنم. اين بحث شامل گويندگان و شنوندگان و متوليان ميشود. 1- گوينده: مختصرگويي: گويندگان عزيز سعي کند مختصر صحبت کنند. بله اگر گويندهاي است که خيلي قوي است هر ده دقيقه يک بار ميتواند ايجاد لبخند کند، مردم را با نشاط نگه دارد اگر يک ساعت هم کشيد عيب ندارد، اما اگر خشک است 20 دقيقه هم صحبت کند، زياد است. من خطبههاي صدر اسلام را هر چه ورق زدم خطبه نيم ساعته پيدا نکردم همه خطبهها ده دقيقهاي بود. جلسات نبايد تا آخر شب طول بکشد. ساده گويي: مسأله ديگر ساده گويي است. مبلّغين عزيز سعي کنند ساده حرف بزنند حالا فکر ميکنند گنده گويي دليل علم است. قرآن ميگويد (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ) (قمر /17). ما آسان گفتيم تا مردم بفهمند. اگر ميگويي امپرياليسم بدان که در ايران پانزده ميليون هم نميدانند امپرياليسم يعني چه. به هر حال از ساده ترين عبارات استفاده کنيد. البته ساده گويي به غير از سست گويي است. ساده گويي حق است اما سست نبايد بگويند. مطلب بايد محکم باشد. يک آقايي بالاي منبر ميگفت امام حسن مجتبي(ع) زهر نوشيد. زهري که در آب ريخته بودند اين زهر به قدري خطرناک بود که اگر زهر را به کوهها ميريختند کوهها قطعه قطعه مي شد. يک نفر كه پاي منبرش بود، گفت: «پس چرا کوزه، قطعه قطعه نشد. » اين را ميگويند سست گويي. اميرالمؤمين(ع) شبي هزار رکعت نماز ميخواند. چهار نفر ميگويند: خسته نميشد؟ چهار نفر ميگويند: وقت کم نميآورد؟ چهار نفر ميگويند: پس آقا چه جوري سحري ميخورده است؟ اگر بخواهيم پاسخ را صاف وساده بگوييم، بايد اينطوري بگوييم: 1- در نماز مستحبي چيزهايي را ميتوان حذف کرد که در نماز واجب نميتوان حذف کرد. 2- شبهايي زمستاني با شبهاي تابستاني فرق دارد. 3- ماجرا مخصوص به بعضي شبها بوده است. 4- و از نظر عرفي هم علامه اميني صاحب کتاب الغدير يک ماه رمضان به ايران آمدند و به مشهد رفتند 30 شب و در هر شب هزار رکعت نماز خواندند. بعضي از حديثها مثل شکر است كه اگر به تنهايي نوشيده شود، باعث خفگي ميشود. بايد آبي، آبليمويي به آن اضافه شود که شربت بشود. مردم بايد آمادگي داشته باشند، اگر آمادگي نداشته باشند بعضي حرفها را نميتوانند بشوند و بپذيرند. ممکن است يک حرفي را پيرمرد ريش سفيد بزند قبول کنند اما همان حرف را جوان ريش سياه بزند قبول نکنند. روز عاشورا آقايي خواست روضه بخواند، رفت بالاي منبر گفت بوي کهنه ميآيد بوي خيمههاي سوخته امام حسين(ع) ميآيد. روضه خوبي خواند و گريه کردند. يک آقاي ديگر آمد و گفت: بوي کهنه ميآيد. يکي بلند شد، گفت: کجا سوخته است؟ منبر به هم خورد و همه رفتند، يک حرفي را ممکن است من بزنم اما شما نتواني بزني. بنابراين بايد مواظب باشيم مختصر گويي، ساده گويي، بي رنگي. بي رنگي: مبلّغ بايد بي رنگ باشد. در دهي يا شهري براي تبليغ وارد ميشويم. اختلافاتي است. يا خط سياسي يا اختلافات قبيله اي. يا هيئت حسني و حسيني، از اول که وارد مي شويد مبلغ بايد بي رنگ بي رنگ باشد. دو حديث در اين باره: 1- حضرت رسول اكرم(ص) در روز اول هجرت وارد مدينه شد. در مدينه خط بازي نبود اما قبيله بازي بود. همه ميگفتند: بياييد در قبيله ما. حضرت(ص) گفت: از روز اول ورودش هر کجا برود خواهند گفت اين خطي است يا آن خطي. گفت: هيچ کجا نميروم هر جا که شتر خوابيد به آنجا ميروم. يعني اينکه هر کس ميخواهد کار فکري و فرهنگي بکند بايد رنگي نباشد. 2- در نهج البلاغه داريم امير المؤمنين(ع) ميفرمايد: تو که ميروي از مردم زکات بگيري شب به خانه کسي وارد نشو چون شب هر کجا خوابيدي صبح به هر کسي بگويي زکات بده ميگويد ها! او ديشب خانه فلاني خوابيده او را پر کرده اند. با مطالعه بودن منبر: مسأله ديگر، اين است كه بي مطالعه سخني نگويد. يکي از علماي مشهد بعد از نماز سخنراني ميکرد يک روز كه مطالعه نکرده بود. گفت: من امروز سخنراني نميکنم، چون مطالعه نکرده ام. مردم با زور او را بر منبر بردند. آقا بالاي منبر رفت و گفت: بسم الله الرحمن الرحيم. بي مطالعه حرف زدن خيانت به افکار مردم است. اين است سخنراني من. والسلام عليکم و رحمه الله. (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) (اسراء /36). از روي متن خواندن روايات: احاديث را از روي متن بخواند. طلبههاي ما بايد عادت کنند که از رو بخوانند. هيچ مانعي ندارد. هيچ اشکالي ندارد. ما کتابهاي زيادي داريم مثل الحياة. مثل ميزان الحکمه که اخيراً چاپ شده است و کتابهاي قبل از اينها مثل الکافي. آدم پنج تا حديث از روي کتاب بخواند خيلي بهتر است. خودداري از مصنوعي صحبت كردن: مسأله ديگر، طبيعي حرف بزنيم. يکي از عواملي که باعث ميشود مسجدها خلوت شود، اين است که گوينده طبيعي حرف نميزند. روي منبر داد بزنيم. گاهي هيجان لازم است. رسول اکرم(ص) گاهي که منبر ميرفت، عبايش از روي دوشش ميافتاد. ولي بايد طبيعي باشد. ارتباط، ارتباط برادرانه و طبيعي باشد. خودداري از پراكنده گويي: وارد هر بحثي نشويم. وسط جنگ يک نفر آمد گفت: يا علي! نظر شما در مورد فلاني چيست؟ يعني پيدا بود که ميخواست مسير را عوض کند. جامعيت بحث: جامع حرف بزند. گاهي وقتها يک کسي ميگويد. آقا من ده شب راجع به امامت منبر رفته ام. آقا مگر اينجا دانشگاه است. مردمي که در مسجد آزاد ميآيند هر شبي بايد يک مسأله باشد. مردم يک شب مريض دارند، يک شب افطاري ميدهند. دربارهي امامت يک ساعت زياد است. آدم بايد مخلوط صحبت کند. يک مسأله، يک حديث. مسأله که ميگويد مسأله را هم جامع بگويد. مثلاً در يک شب همهاش در مورد آب کر صحبت نکند، چند موضوع را با هم مخلوط کند. مثلاً اگر مسأله طلاق را ميگويد پشت سرش ازدواج را هم بگويد. اگر مسأله تقليدي ميگوييد مسأله سيلي زدن را هم بگوييد يک جوري حرف بزيند که در دو دقيقه يک کسي نگويد که من بي نياز هستم. استفاده از قرآن، داستان و مَثَل: در حرفها بيشترين استفاده از قرآن بشود. از داستان و مَثَل غافل نشويم قرآن حدود 268 قصه دارد، همين قصهها را اگر آدم درست بگويد بار دارد. ثمره دارد. توجه به نسل جوان: به نسل نو توجه داشته باشيم. حضرت امام صادق(ع) يکبار يک کسي را براي تبليغ فرستاد. رفت و برگشت گفت: هيچ کس به حرفم گوش نميدهد فرمود: «عليک بِالأ حْداث» (كافي/ ج8/ ص93) برو سراغ نسل نو. اگر کسي براي 20 تا پسر حرف بزند مساوي است با 200 تا مرد بزرگ. وارد نشدن در مسائل فتنه انگيز: مثلاً يک آقايي گفته بود. اين پارکها که درست ميکنيد اين جاهايي که درست ميکنيد اين ميدان بازي که درست ميکنيد چهارده ميليون خرجش شده است. گفتند: اوه پشت سر آقا نميشود نماز خواند چون ما مثلاً 12 ميليون خرج کرده بوديم آقا گفت چهارده ميليون، دروغ گفت. سعي کنيم در حرفها وارد مسائل فتنه انگيز نشويم. تکيه كردن بر نکات مهم: روي نکات مهم تکيه کنيد. بعضي مسائل مهم است. دقت کنيم و ببينيم چه مسألهاي مهم است. گاهي مسأله آب آشاميدني مهم است. آقا رفته است دربارهي مسأله عدالت اجتماعي صحبت ميکند. گاهي وقتها ما ايدئولوژي ميگوييم با اينکه کار در جاي ديگر خراب است. يکي شبي يک کاسه آبگوشت آوردند در خانه ما. در پادگان بوديم گفتند آقا بيا اين آبگوشت را بخور. نگاه کردم ديدم آب زردچوبه است و پياز پخته. نه سيب زميني، نه لپه، نه گوشت. گفتم: اين چيست؟ سرباز گفت: اين غذايي است که به ما داده اند. گفت: اين غذا را پادگان به ما ميدهد و بعد هم صبح يک شيخي از عقيدتي سياسي براي ما ايدئولوژي ميگويد. ما آب پياز خوردهايم و او هم آمده براي ما از عدل حرف ميزند. اين کجايش به عدل ميخورد؟ به حضرت عباس ما عدل را قبول داريم خدا عادل است به آنها بگو عوض تخته سياه چند تا دانه لپه بريزند توي اين آبگوشت. اينها يک تذکراتي بود براي طلبهها و اما مردم. مردم هم متأسفانه بايد يک سوي تذاکرات را بشنوند.
2- تذكراتي به مردم و مستمعين در ماه رمضان
دلايل محروميت از مسجد: عدهاي نماز جماعت نميروند چرا؟ ميگويند: امام جماعت هم فکر ما نيست. نمازها سياسي شده است. بابا! پيشنماز بايد عادل باشد. عادل يعني گناه کبيره نکند حالا لازم نيست که به کانديداي تو رأي بدهد. همين که گناه علني نکند و شما از آن گناه اطلاع نداشته باشي عادل است. گاهي ميگويد: پسر آقا، دختر آقا، خانم آقا و. . . . اينگونه است. نوح هم پسرش بد بود. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) ديدهام که افرادي پشت سر آقا نماز نميخوانند به خاطر اينکه پسر آقا در دانشگاه فلان است. دختر آقا در دانشگاه فلان است. بعضي وقتها نماز نميروند ميگوييم چرا؟ ميگويند: آخر طول ميکشد. بله راست ميگويند. نماز جماعت بايد سريع باشد. مراعات اضعف بايد باشد. حتي دعاها را بايد بگذاريم بعد از نماز که هر کس ميخواهد نماز بخواند و برود. نماز را به قيمت تعاوني حساب کنيد که بخرند، نماز سريع باشد. بعضيها ميگويند: ما اين آقا را قبول نداريم به دليل اينکه اين نقطه ضعف را دارد. عيب داشتن دليل بر بي عدالتيش نيست. شما بايد يک خرده توقعت را کم کني. البته بايد آقاي خوبي باشد. يك جايي رفتيم گفتم به صاحبخانه من را براي نماز صبح بيدار کن گفت: به به! گفت: آقا! بايد سحرخيز باشي. تو چه آقايي هستي؟ گفتم: من خودم آقا هستم خوابم که آقا نيست. يک خرده مردم توقع دارند آدم عمامه که روي سرش گذاشت ديگر خوابش نبرد. بعضي افراد توقع دارند همه يکجور باشند. و لذا ميگويند ما آن آقا را ديدهايم که خوب است به خاطر همين ديگر پشت سر اين آقا نماز نميخوانيم. مگر همه مراجع تقليد مثل امام خميني هستند، مگر همه دانشمندان مثل بوعلي سينا هستند. بابا! استفاده کنيد. خودتان را محروم نکنيد که اين آقا چنان است. حديث داريم اگر بخواهي رفيق خوب و آدم پيدا کني که هيچ عيبي نداشته باشد تا آخر عمرت بي رفيق ميماني. به علامه طباطبايي گفتم يک کتاب ميخواهم مطالعه کنم که هيچ عيبي نداشته باشد. فرمود: برو قرآن بخوان. بالاخره هر کتابي يک اشکالي دارد. من ديدم کسي را که تا آخر عمر مسجد نميآمد. گفتم: چرا؟ گفت پدر من کلاه نمدي داشت. آمد توي مسجد مسلمانها يک نفر يک نخ نيم متري را برداشت سر نخ را با آب دهانتر کرد انداخت به کلاه. نخ به کلاه آويزان شد. من بچه بودم. ديدم همه خنديدند و پدر من را تحقير کردند و بر پدر و مادرم لعنت کردم که ديگر پايم را توي مسجد نگذارم. قرآن ميفرمايد: (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ) (بقره /114) ظالم ترين آدمها، آدمهايي هستند که با دود سيگارشان، با صداي بلند گويشان، با طول دادنشان، با مسخره كردنشان، با تحقيرشان، مانع ميشوند. مسجد که بانک نيست که هر کس پولدار باشد احترامش بيشتر باشد. اصلاً در مسجد اگر يک بچهاي نشسته باشد اگر اين بچه را بلند کند و جاي او بايستد نمازش باطل است. هيچ کس حق ندارد هيچ کس را بلند کند. ضمناً من که ميگويم بلندگوي مسجد كم باشد در مورد سخنراني و مسائل ديگر است و براي صداي اذان نيست. جلسات قرائت: در شهرهاي مذهبي هست. در شهرهاي نو نيست. اينجا يک آدم بايد خط شکن بشود. چطور در جبهه خط شکن داشتيم. در اينجا هم خط شکن شويد. روخواني قرآن، قصههاي قرآن، يک مقداري موقوفات هم بايد براي قرآن باشد وقت ما تمام شد ماه رمضان ماه عبادت است. برويد و با مسجد رفيقتر بشويد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 792