responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 801
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثی را که امروز می‏خواهم خدمت عزیزان عرض کنم راجع به توجیه و تحلیل‏های نارواست توی زندگی توی جامعه توی مسائل سیاسی، اقتصادی، نظامی، خانوادگی بالاخره تنش است و چالش است فتنه و… مشکلاتی گاهی مواقع پیش می‏آید او می‏گوید او بود دیگری می‏گوید او بود و یک مقداری اینها را می‏خواهیم از قرآن بررسی کنیم تحلیل‏های نابجا یا بگوئیم تحلیل‏ها و توجیهات نابجا.
 گاهی وقتها می‏گوئیم چرا همچین شد؟ می‏گوید بابا! حالا نمی‏داند، نمی‏داند گاهی وقتها می‏گوئیم چرا همچین شد می‏گوید بابا آخر می‏دانی دشمن قوی است نمی‏شود با فلانی طرف شد گاهی می‏گوئیم، می‏گوید تقصیر نظام است گاهی می‏گوئیم چرا همچین شد می‏گوید بابا گرفتارم من بهتر از این نمی‏توانم. گاهی می‏گوئیم چرا همچین شد می‏گوید خدا خواسته چرا همچین شد؟ تقصیر والدین است چرا همچین شد؟ تقصیر بزرگان است چرا همچین شد؟ این لعنت بر شیطان تقصیر شیطان است چرا همچین شد؟ تقصیر مردم است چرا همچین شد؟ شرائط است. از این حرف‌هاست که توی دهن‏ها هست یعنی هر کس می‏خواهد بگوید من مقصر نیستم یک نیست که بگوید من مقصرم می‏گوید او بود مثلا یک جایی حادثه رخ می‏دهد همه به گردن هم می‏گذارند. اینرا از نگاه قرآن با هم صحبت کنیم توی این 27، 28 دقیقه یک بحث قرآنی که برای خودمان هم خوب است ما، زن و بچه هم هست گاهی هم می‏گویند زن و بچه است یادم باشد زن و بچه را هم بگویم. اما اولی چیه؟

ندانستن عذر نیست‏

نمی‏دانستم آیا ندانستن عذر است؟ نه قرآن این همه گفته «فاسئلوا اهل الذکر» نمی‏دانی برو بپرس حدیث داریم روز قیامت به افرادی می‏گویند چرا همچین کردید می‏گوید بلد نبودم می‏گوید بلد نبودی «هلا تعلمت» بلد نبودی چرا نرفتی یاد بگیری این حدیث و قرآن 25 سال است از انقلاب می‏رود آقا هنوز اولیاتش را بلد نیست واقعا بی سوادهای ما دیگر… خیلی هایشان حالا نمی‏خواهم بگویم همه شان خیلی هاشان قبل سرزنش اند. حدود 20 سال نهضت سوادآموزی می‏آید در خانه اینرا می‏زند که خانم بیا مفت چیزی یاد بگیر تو برای تخم مرغ توی صف هستی برای شکمت توی صف هستی بیا مجانی درس بخوان. یا آموزش و پرورش مدرسه‏اش را باز کرده این مثلا بچه‏اش را.یک کتابخانه هست این پشت کتابخانه یک زنجیر دست گرفته 40 سانت جوان 80 کیلویی همچین می‏کند تمام که شد همچین می‏کند خوب این آخر… یک خورده فکر نمی‏کند که دارد آب می‏شود من این حدیث‏ها را چند بار خوانده‏ام اجازه بدهید یکبار دیگر بخوانم سلمانی آمد، آرایشگاهی آمد ریش‏های آقا امیرالمومنین (علیه السلام) را اصلاح کند دید لبها تکان می‏خورد گفت آقا لبها را نگه دار این موی روی لب را قیچی کنم گفت من لبم را نگه دارم یک سبحان الله عقب می‏افتم یعنی من باید از ثانیه‏های عمرم استفاده بکنم آقا همینطوری می‏نشیند 5 ساعت هم همینطور می‏نشیند. اینکه ما بلد نیستیم این همه کتابخانه هست این همه دانشمند هست الان باسواد دیگر ماشاالله همه جا لیسانس، فوق لیسانس روحانی رفته الان حوزه قم توی این سالها چند هزار روحانی مهاجر و مستقر قرار داده یعنی بسیاری از جاها که سالها طلبه نبوده الان طلبه رفته آنجا طلبه‏ای که خودش بچه شهر بوده توی قم هم بوده آینده‏اش هم می‏توانسته مثل مرحوم مطهری بشود به خاطر مثلا نیاز به او گفته‏اند آقا اینجا منطقه‏ای است 5 هزار نفر جمعیت دارد طلبه نیست هجرت کرده از درسش و از زن و بچه‏اش و از رفاهیاتی که در شهر است دل کنده رفته آنجا این آقا هم خانه‏اش بغل مسجد است خوب نمی‏آید. این مثلا عذر نیست به هر حال… تحصیل کرده‏ها هم به مقداری که درس خوانده‏اند معذور نیستند نمی‏تواند بگوید من فوق لیسانس هستم گذشت زمانی که آدم بگوید من حجةالاسلامم یا من فوق لیسانسم الان همه ما در مقابل سوال هایی که از ما می‏شود کم می آریم یعنی بعضی از طلبه‏های ما توی مسجد کم می‏آورند.

لزوم تلاش علمی معلمان جامعه‏

بعضی از دبیرها سر کلاس کم می‏آورند بعضی از اساتید دانشگاه سر کلاس در پاسخ به سوالات کم می‏آورند یعنی اینقدر روابط و اطلاعات زیاد شده که خیلی باید مایه دار شد سماور را نمی‏شود یک لیتر، یک پارچ آب کرد چهل سال از آن چای ریخت هر چند تا چای باید آب سرش کرد ما نمی‏توانیم یک فوق لیسانس بگیریم یا بنده یک کفایه بخوانم 40 سال از آن چای بریزم خداوند به پیغمبر می‏گوید «و قل رب زدنی علما» تو باید دائما در حال مطالعه باشی. تعطیلات ما زیاد است ای کاش به یکی از آیات قرآن عمل می‏شد اگر به یکی از آیات قرآن عمل بشود چی می‏شود حالا می‏گوید هم اساتید دانشگاه ممکن است حرف من را بشنوند هم اساتید حوزه در قرآن آیه داریم می‏گوید: «لایلاف قریش» «ایلافهم رحلة الشتاء والصیف» شتاء یعنی زمستان صیف یعنی تابستان رحلة یعنی حرکت حالا اگر هوای بندرعباس یا خوزستان داغ است هوای مازندران و ملایر و همدان و تویسرکان که داغ نیست معتدل است می‏شود یک اتوبوس بگیرند جمعی با یک استادی بروند لااقل از این تعطیلات 40 روز 20 روزش را صرفه جویی کنند برای دید و بازدید 5 روز و 10 روز بس است این چه اشکال دارد یک خورده تعطیلات را کم کنیم. حالا تعطیلات هم هست تعطیلات معنایش این نیست که مطالعه نکنیم حالا کار رسمی نیست کار غیر رسمی هست که در زندگی امیر المومنین (علیه السلام) داریم که سحرها بلند می‏شد و نماز شب می‏خواند بعد می‏رفت مسجد اذان می‏گفت نماز جماعت می‏خواند بعد با مردم صبحت می‏کرد بعد می‏نشست قضاوت می‏کرد بعد می‏آمد خانه مثلا صبحانه‏ای می‏خورد بعد بیل دست می‏گرفت کشاورزی می‏کرد یعنی هیچ فراغت نداشت حتی گیوه هایش… می‏گویم گیوه، کفشش را که وصله می‏کرد سبحان الله می‏گفت گفتند چرا همچین می‏کنی گفت دستم کار می‏کند لبم بیکار است حیف است باید ما از امکانات موجود بیشتر استفاده کنیم.

همه مشکلات را تقصیر دشمن نیاندازیم‏

گاهی می‏گویند دشمن قوی است قرآن راجع به دشمن قوی باز آیه داریم «ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم» ما که حریف آنها نمی‏شویم قرآن یک آیه دارد آیه‏اش اینست بد نیست حفظ کنید 20 بر 200 پیروز است. این شعار قرآن است 20 به عربی چه می‏شود؟ عشرون 200 عربی اش می‏شود ماتین قرآن می‏فرماید «عشرون صابرون یغلبوا ماتین» یعنی 20 نفر مرد مقاوم «یغلب» غالب می‏شوند بر 200 نفر این مال اینست که خیلی قوی باشند بعد می‏آید و می‏گوید اگر ضعیف باشید باز یک مقدار هم ایمان داشته باشید می‏گوید مثلا اگر 100 تا باشید بر 200 تا پیروز می‏شوید یعنی یا یک بر 10 یا یک بر 2 یعنی همیشه مومن خودش را کم نگیرد دشمن قوی است آنها بیشترند. بیشتر بودن آنها دلیل نیست که ما حالا هضم بشویم.

عمل اکثریت، خلاف ما را توجیه نمی‏کند

گاهی وقتها آدم توی جمعی می‏ایستد مثلا می‏بیند که همه وضع لباسشان یک جوری دیگر است همه فضای جلسه یک جوری دیگر است می‏گوید خوب ما یکی، حالا همه نشسته‏اند ما بلند شویم و نماز بخوانیم حالا همه وضع حجابشان اینه من حجاب داشته باشم حالا همه مثلا این آهنگ را دوست دارم من بگویم مثلا خاموش کن حالا همه سیگار می‏کشند من نکشم حالا همه… این که کسی… ما نباید تابع اکثریت باشیم اکثریت آنجایی که حق است مخلص اکثریت هستیم حالا اگر توی یک اتاق 8 نفر سیگار می‏کشند 2 نفر سیگار نمی‏کشند این 2 نفر هم بگویند ببین حالا که همه سیگار می‏کشند بیا که ما دو تا هم بکشیم حالا که همه مثلا این حرف را می‏زنند ما هم این حرف را بزنیم این اکثریت هم دلیل بر این نیست که… بله مگر اینکه اکثریت نشانه حقانیت باشد خوب این درست است. احترام آراء مردم مهم است به شرطی که ما مطمئن باشیم که آراء یا حق است یا شک داشته باشیم که حق است یا باطل می‏گوئیم انشاالله که حق است حمل بر صحت کنیم اما آنجایی که یقین داریم باطل است مثل اکثری که دروغ بگویند اکثری که سیگار بکشند حالا اگر اکثر… ما با عقلمان یقین داریم که چیزی که آدم با عقل می‏فهمد که نباید… بنابراین اکثریت هم دلیل نیست

از انبوه دشمن نهراسیم‏

قرآن می‏فرماید «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة» چه بسیار گروههای کمی غالب می‏شوند بر گروههای زیادی تاریخ هم الان ببینید توی قرآن ابراهیم (علیه السلام) یکی بود موسی (علیه السلام) یک بود پیغمبر ما یکی بود امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) یکی بود خ… این…خوب بنابراین اکثریت هم عذر نیست. آیه‏اش را هم بنویسم چون بعضی وقتها یک افرادی یادداشت می‏کنند «من من فئة قلیلة غلبت…» هر کسی یک خورده فارسی بلد باشد خیلی آیه مثلا قلیل را می‏داند یعنی چه غلب را می‏داند «غلبت فئة کثیرة» مسلمانها می‏آمدند توی جبهه می‏گفتند دشمن قوی است ناوها آمده‏اند نمی‏دانم کجا، چند تا اف 16 چند اف 14 هرچه می‏خواستند اینها را بترسانند اینها نمی‏ترسیدند مسئله دیگر گاهی وقتها می‏گویند که والله نظامی که توی آن بودیم نظام بدی بود مثلا خیلی اقلیت‏هایی که در نظام کفر زندگی می‏کنند کشوری است کافر یک مشت مسلمان می‏گویند بابا اینجا که ذبح اسلامی پیدا نمی‏شود اینجا که نمی‏شود نماز خواند اینجا که نمی‏شود دینداری کرد اینجا که نمی‏شود باحجاب بود مثل بعضی از مسلمانها در زمان شاه این هم قرآن می‏فرماید «الم تکن ارض الله واسعة» آیا زمین خدا بزرگ نبود؟ چرا اینجا نشستی؟ حالا مگر مجبوری که توی این اداره باشی که گیر بیفتی؟ چرا رفتی توی این پاساژ؟ آدم باید جایش را عوض کند آدم وقتی روی میخ نشسته وقتی می‏بیند میخ پایش را عوض می‏کند خوب بنشین آن طرفتر.

در نظام فاسد هضم نشویم‏

ما سوره‏ای در قرآن داریم موضوعش اقلیت‏های مذهبی است در نظام حاکم فاسد امتحان هوش کدام سوره؟ سوره کهف که فیلمش را نشان هم دادند یک گروه مذهبی بودند در یک نظام فاسد اینها گفتند دلیلی نیست که ما توی نظام فاسد آب بشویم ما حاضریم برویم جای دیگر حتی توی غار زندگی کنیم که توی این نظام حذف نشویم ببینید آقا سه رقم جوان داریم من می‏گویم شما ببینید جزو کدام‌ها هستید، بعضی جوانها توی نظام‏های فاسد آب می‏شوند خواهی نشوی رسوا… بعضی جوانهاتوی نظام فاسد آب نمی‏شوند هر جوری باشد خودشان را حفظ می‏کنند مثل هسته انار که توی معده هضم نمی‏شود یا مثل طلایی که توی حوض می‏افتد این هیچوقت آب نمی‏شود. بعضی‏ها هم اصلا سعی می‏کنند جامعه را عوض کنند پس سه رقم آدم داریم 1-این هضم شد 2-هضم نشد 3-جامعه را در خودش هضم کرد سه تا هم توی قرآن آمده آنهایی که هضم شدند توی قرآن می‏خوانیم که اهل بهشت از اهل جهنم می‏پرسند «ما سلککم فی سقر» شما چطور جهنمی شدید؟ می‏گویند به چهار دلیل «لم نک من الحصلین» پایبند به نماز نبودیم «و لم نک نطعم المسکین» کاری به مسکین و فقرا نداشتیم نه با خدا رابطه نمازی داشتیم نه با محرومین رابطه کمک رسانی داشتیم «و کنا نخوض مع الخاضین» و هر جوری زدند همانجور رقصیدیم یعنی خودمان را با شرائط زمان وفق دادیم با آنهایی که شیرجه می‏رفتند ما هم شیرجه می‏رفتیم خواهی نشوی رسوا با هم باشیم این دلیل نیست و آدم را جهنمی می‏کند مثل نماز نخواندن مثل بی اعتنایی به فقرا همرنگ جماعت شدن غلط است. گروهی که توی جامعه فاسد خودشان را نگه می‏دارند مثل اصحاب کهف چند نفر جوان حاضر شدند توی غار زندگی کنند گفتند غارنشینی با حفظ مکتب شرف دارد بر شهرنشینی با اینکه مکتب مان را از دست بدهیم.

در برابر خواسته‏های نابجا تسلیم نشویم‏

گاهی جوان می‏رود خانه عروس برای خواستگاری دختر می‏گوید شما اگر می‏خواهی با من ازدواج کنی اول باید همچین کنی، دوم باید همچین کنی سوم باید… چه خبره!؟ حالا من به خاطر اینکه به تو علاقه دارم بیایم همه فکرها، اخلاقیات همه را از دست بدهیم؟ باید مادرت را از خانه بیرون کنی باید جای دیگری برای من خانه بگیری که 18 کیلومتر با مادرت فاصله داشته باشد یک شرطهایی می‏کنند! می‏گویند (و بالوالدین احسانا) باید برود زیر پا نمی‏دانم این رقمی باشیم… همه اصول و اخلاقیات و فرهنگ را زیر پا بگذاریم چه خبره؟ می‏خواهی داماد من بشوی باسمه تعالی بنده شما را نمی‏خواهم خوش آمدی خلاص. اینقدر من ذلیل نیستم قرآن می‏فرماید «ولامة مومنة» کنیز با مکتب خیر من بهتر از کسی است که… و اما جوانی که جامعه را عوض می‏کند قرآن می‏فرماید «فتی یقال له ابراهیم» جوانمرد است ابراهیم (علیه السلام) که یکی بود اما جامعه را عوض کرد حالا شما توی خانه یا توی جامعه خودتان ببینید کدام‌ها هستید. اگر با فیلم و شایعه تو را بردند خیلی خوب معلوم می‏شود شل هستی توی انتخابات اخیر یک مهندسی بود. بعد از انتخابات گفتم شما رای دادی یا ندادی گفت نه گفتم چرا گفت ببین راستش را می‏خواهی من از شما گله دارم گفتم از کی؟ گفت از بعضی از شما گفتم مثلا گله ات چیست؟ گفت چرا مثلا دست شما را که می‏بوسند پیش نمی‏کشی گفتم این هم گناه شد؟ گفت چرا گفتم حالا اگر تو را هل می‏دادم ناراحت نمی‏شدی چطور شما بوسیدی حالا او دست من را نبوسد. آن بوسیدنی زشت است که بوی تملق بدهد مثل هویدا که دست شاه را بوسید چون نخست وزیری را به او داده بود او هم می‏بوسید که نخست وزیری را پس نگیرد اما یک کسی دست سیدی را می‏بوسد یا مثلا آدم بچه کوچولویی را دوست دارد دستش را می‏بوسد خوب این بوسیدن عاطفی است یا دانشجو دست استاد را می‏بوسد بوسیدن علمی است یا آدم قرآن را می‏بوسد خوب بخاطر اینکه قداست دارد حق خداست بوسیدن مقدس داریم مثل بوسیدن قرآن بوسیدن علمی داریم مثل بوسیدن دست استاد بوسیدن احترامی داریم مثل بوسیدن دست پدر و مادر و حتی حدیث داریم بین دو تا ابروهای مادرتان را بپرسید بوسیدن شهوتی داریم دیگر آن را خودتان می‏دانید. یکی هم بوسیدن ارادتی است من به شما ارادت دارم می‏خواهم دستت را ببوسم 14 رقم گریه داریم چند رقم بوسیدن داریم همه را برایش گفتم نه، بوسیدن‏ها را گفتم بعد گفتم حالا گیرم من این یک عیب را دارم شما آمده‏ای دست من را ببوسی من دستم را پیش گیرم حالا من این عیب را دارم آنوقت این عیب من باعث می‏شود که شما گوش به حرف بوش بدهی؟ بوش می‏گوید من از مردم ایران تقاضا می‏کنم که در انتخابات شرکت نکنند آنوقت به جرم اینکه من این عیب را دارم شما دل بوش را خوش… یعنی دل رئیس کفار را شاد می‏کنی بخاطر اینکه یک مومن ممکن است عیبی را داشته باشد به نظر تو ببینید آخر چی چی را به چی چی می‏فروشید؟
 تو یک مادر حلال زاده‏ای که به گردنت حق دارد حالا گیرم این مادر یک مرضی هم دارد موهای سرش ریخته شکلش برگشته، بدزبان است اگر مادر شما یک عیب دارد آنوقت شما مادرتان را با یک زن فاحشه عوض کنی تو تحصیلکرده هستی ما از تو توقع نداشتیم اول این اشکالی که می‏کنی اشکال نیست، یک کسی آمد و گفت این سگ در خانه شما بسیار بد است هم بچه‏ام را گاز گرفته و هم بی وقت وق وق می‏کند و ما را از خواب بیدار می‏کند گفت آقا حرف شما غلط است اول اینکه سگ ما تربیت شده بی خود وق وق نمی‏کند، دوم اینکه تعلیم دیده بی خود به کسی دندان نمی‏زند سوم اینکه اصلا من سگ ندارم! حالا اصلا اشکالی که تو می‏کنی اشکال نیست بر فرض که اشکال باشد این اشکال در حدی که شما دست از خودی برداری تسلیم بیگانه بشوی این هم یک قمار بدی است خلاصه یک خورده سرش را پائین انداخت گفت بله باختم گفتم دیگر نباز من نمی‏گویم ما خوب هستیم ما نمی‏گوئیم مردم خوب هستند دیروز شیراز بودم توی دانشگاه رفتیم سخنرانی خوب ماشاالله سالن پر شد جمعیت انبوهی هم روی پا ایستاده بودند گفتم هر چه سوال دادید 100 تا سوال دادند کی چه کرده؟ کی چه کرده، من سوالها را خواندم گفتم ولله اگر من را صادق می‏دانید به این قرآن قسم ولله بالله تالله بخش عظیمی از این سوالها دروغ است خدا می‏داند اینطور نیست اما بخشی از آن هم راست است آنهایی که راست است من یک آیه می‏خوانم برای همه راست‏ها
 

حضور افراد فاسد حتی در حکومت حضرت سلیمان و علی (ع)

آیه 100 سوره بقره گفتم با این آیه من جواب همه سوال‌ها را می‏دهم این یک کلیدی است که بسیاری از قفل‏ها با آن باز می‏شود آیه 101 سوره بقره «و اتبعوا» تبعیت کردند پیروی کردند «ما» چیزی را پیروی کردند «تتلوا» یعنی تلاوت می‏کنند «الشیاطین» شیطانها «علی ملک سلیمان» یعنی در زمان حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام). گفتم شما مقام معظم رهبری و حضرت امام (رحمة الله علیه) را کنار بگذارید فرض کنید که یک پیغمبر معصوم آمد شد رئیس حکومت شد ملک سلیمان، قرآن می‏فرماید حتی در زمان حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام) یک مشت هستند که پیروی می‏کنند آنچه را که شیاطین به گوش اینها تلاوت می‏کنند یعنی کتاب مفید هست با بودن کتاب مفید عده‏ای کتاب غیرمفید می‏خوانند غذای مفید هست دوست مفید هست با بودن دوست مفید می‏رود دوست بد می‏گیرد مردم آزاد هستند. آقاجان حضرت امیر(علیه السلام) خوب است آقا مسئولین مملکت را همه بگوییم التماس دعا می‏خواهیم حضرت علی (علیه السلام) بیاید در زمان حضرت علی (علیه السلام) اگر باشد در آن زمان ما استاندار فاسد نداشتیم؟ فرماندار، شهردار، آخوند، بازاری، کاتب، کارگر بد نداشتیم؟ خود حضرت علی (علیه السلام) چند تا از استاندارها و فرماندارها را عزل کرد یعنی چه؟ یعنی حتی درزمان حکومت حضرت علی (علیه السلام) هم آدم بد هست. حالا یک چیزی بگویم نو است بعضی از اینهایی که عزل کردند از دست حضرت علی (علیه السلام) عصبانی شدند رفتند کوفه دفتر سیاسی زدند نیروگیری کردند حزب و باند راه انداختند امام حسین (علیه السلام) که آمد کربلا گروهشان را فرستادند و لذا گفتند حسین جان ما تو را دوست داریم «بعضا لابیک» حالا که بابات ما راعزل کرد ما انتقام بابات را از تو… خیلی از کربلاییها بخاطر عزلهای حضرت علی (علیه السلام) بود اسم هایشان هم در تاریخ هست که فلانی که عزل شد چقدر نیرو فرستاد بنابراین توقع نداشته باش که… اگر شما تحقیق کردید که راست است وظیفه شما امر به معروف و نهی از منکر است حالا امر به معروف طوماری می‏شود تلفنی می‏شود راهپیمایی می‏شود تحصن می‏شود هر جوری می‏شود جلوی فساد را بگیرید، بگیرید.البته اول می‏گویند گره‏ای که با دست باز می‏شود با… اول اینکه با اشاره بگو نشد داد بزنیم یواش بگوییم اگر یواش نشد داد بزنیم یک نفری نشد با هم داد بزنیم با هم نشد طومار، راهپیمایی به هر نحو جلو فساد را باید گرفت.ولی شما توقع نداشته باش حالا که مثلا گفتیم که مجتهد عادل هست دیگر حالا اگر گفتیم مرجع تقلید است دیگر حالا برادر خانم مرجع تقلید هم عادل باشد همسایه هایش هم چی باشد اگر گفتیم حوزه علمیه قم توقع نداش…حوزه علمیه نجف توقع‏ نداشته باشدکه تمام مردم قم تمام مردم نجف در بست سلمان و ابوذر باشند خوب.

مشکلات اقتصادی، خلاف را توجیه نمی‏کند

گاهی وقت‏ها می‏گویند گرفتاریم «شغلتنا اموالنا واهلنا» آقا نمی‏شود با این مشکلاتی که داریم مشکلات ما را حل کنید به یک کسی گفتند نماز بخوان‏گفت آقا برو تخم مرغ را ارزان کن گفتند زینب کبری (علیها السلام) توی غروب عاشورا نه تنها نماز خواند نماز شبش را هم خواند تخم مرغ ارزان بود؟ آخر تو مشکل دینی داری منتهی نمی‏توانی بگویی من خدا را دوست ندارم چون کسی که خدا را دوست دارد آدم با دوستش می‏خواهد حرف بزند کیه که یک دوستی دارد حال حرف زدن با دوستش را نداشته باشد مشکل تو 1-ایمانت ضعیف است 2-عشق تو به خدا کم است 3-تشکر از خدا نمی‏خواهی بکنی «اقم الصلوة لذکری» یاد خدا در تو کور باشد یا شفاف باشد برایت مهم نیست همه را می‏اندازی گردن تخم مرغ امام حسین (علیه السلام) ظهر عاشورا که نماز خواند 30 تا تیر به او زدند آقا این مشکل مسکن این مشکل شغل، حالا تو می‏گویی نماز بخوان بابا نمازت را بخوان تمام مشکلات را هم از سایه نماز حل کن «واستعینوا بالصبر و الصلوة» بعد از نماز هم پاشو حرکت کن. البته مشکلات حل بشود مردم خیلی‏ها مسلمان‏تر می‏شوند بی اثر نیست یک تریاکی را گرفتند گفتند چرا تریاکی شدی گفت امان از رفیق بد بعد یک خورده فکر کرد و گفت زغال خوب هم بی اثر نیست حالا مسائل اقتصادی هم بی اثر نیست واقعاً اگر مردم مشکل اقتصادی نداشته باشند علاقه شان به دین بیشتر می‏شود خود قرآن هم می‏گوید: «فلیعبدوا» عبادت کنید می‏دانیدچرا؟ مشکلتان را حل کردم «اطعمهم من جوع، آمنهم من خوف» یعنی حالا که گرسنگی را حل کردم مشکل ناامنی را حل کردم پس «فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» یعنی حل مشکلات مردم علاقه مردم به دین را بیشتر می‏کند اما این معنایش این نیست حالا که مشکلم حل نشد پس من نماز نمی‏خوانم ما باید رابطه مان با خدا قوی باشد چه مشکل حل بشود چه مشکل حل نشود البته زغال خوب هم بی اثر نیست مشکل ات حل بشود اثر دارد اگر سیاسیون ما با هم رفیق باشند اگر مملکت ما ناامن نباشد اگر وضع اقتصاد اگر وضع ازدواج آسان باشد اگر، اگر… همه اینها خوب بشود چی می‏شود ولی اینها دلیل نمی‏شود حالا که من نتوانستم مشکلم را حل کنم پس مسجد نمی‏روم پس جمعه و جماعت نمی‏روم. وقت ما تمام شد؟ من خیلی حرف داشتم خوب حالا چه کنیم ساعت تمام شد.
خدایا! تو را حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده در گیر و گورها در تحلیل و توجیه‏ها سهم خودمان را یادمان بینداز و توفیق بده آن مشکلاتی که مربوط به خودمان است برطرف کنیم. برای فرار از مسئولیت بار را به دوش مردم نیندازیم.
خدایا! توی مملکت ما آنهایی که مشکل آفرینند با غرض و رابطه با شرق و غرب توطئه شان را علیه خودشان قرار بده.اینهایی که مشکل آفرین هستند نه بخاطر توطئه بخاطر ندانم کاری عقل و تجربه و ایمان مرحمت بفرما
اینهایی که دوست دارند مشکلات را حل کنند دلسوزند و واقعا می‏خواهند مشکلات را حل کنند تمام مددهای غیبی را بر اینها سرازیر بفرما.
«والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 801
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست