نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 801
بسم الله الرحمن الرحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثی را که امروز میخواهم خدمت عزیزان عرض کنم راجع به توجیه و تحلیلهای نارواست توی زندگی توی جامعه توی مسائل سیاسی، اقتصادی، نظامی، خانوادگی بالاخره تنش است و چالش است فتنه و… مشکلاتی گاهی مواقع پیش میآید او میگوید او بود دیگری میگوید او بود و یک مقداری اینها را میخواهیم از قرآن بررسی کنیم تحلیلهای نابجا یا بگوئیم تحلیلها و توجیهات نابجا. گاهی وقتها میگوئیم چرا همچین شد؟ میگوید بابا! حالا نمیداند، نمیداند گاهی وقتها میگوئیم چرا همچین شد میگوید بابا آخر میدانی دشمن قوی است نمیشود با فلانی طرف شد گاهی میگوئیم، میگوید تقصیر نظام است گاهی میگوئیم چرا همچین شد میگوید بابا گرفتارم من بهتر از این نمیتوانم. گاهی میگوئیم چرا همچین شد میگوید خدا خواسته چرا همچین شد؟ تقصیر والدین است چرا همچین شد؟ تقصیر بزرگان است چرا همچین شد؟ این لعنت بر شیطان تقصیر شیطان است چرا همچین شد؟ تقصیر مردم است چرا همچین شد؟ شرائط است. از این حرفهاست که توی دهنها هست یعنی هر کس میخواهد بگوید من مقصر نیستم یک نیست که بگوید من مقصرم میگوید او بود مثلا یک جایی حادثه رخ میدهد همه به گردن هم میگذارند. اینرا از نگاه قرآن با هم صحبت کنیم توی این 27، 28 دقیقه یک بحث قرآنی که برای خودمان هم خوب است ما، زن و بچه هم هست گاهی هم میگویند زن و بچه است یادم باشد زن و بچه را هم بگویم. اما اولی چیه؟
ندانستن عذر نیست
نمیدانستم آیا ندانستن عذر است؟ نه قرآن این همه گفته «فاسئلوا اهل الذکر» نمیدانی برو بپرس حدیث داریم روز قیامت به افرادی میگویند چرا همچین کردید میگوید بلد نبودم میگوید بلد نبودی «هلا تعلمت» بلد نبودی چرا نرفتی یاد بگیری این حدیث و قرآن 25 سال است از انقلاب میرود آقا هنوز اولیاتش را بلد نیست واقعا بی سوادهای ما دیگر… خیلی هایشان حالا نمیخواهم بگویم همه شان خیلی هاشان قبل سرزنش اند. حدود 20 سال نهضت سوادآموزی میآید در خانه اینرا میزند که خانم بیا مفت چیزی یاد بگیر تو برای تخم مرغ توی صف هستی برای شکمت توی صف هستی بیا مجانی درس بخوان. یا آموزش و پرورش مدرسهاش را باز کرده این مثلا بچهاش را.یک کتابخانه هست این پشت کتابخانه یک زنجیر دست گرفته 40 سانت جوان 80 کیلویی همچین میکند تمام که شد همچین میکند خوب این آخر… یک خورده فکر نمیکند که دارد آب میشود من این حدیثها را چند بار خواندهام اجازه بدهید یکبار دیگر بخوانم سلمانی آمد، آرایشگاهی آمد ریشهای آقا امیرالمومنین (علیه السلام) را اصلاح کند دید لبها تکان میخورد گفت آقا لبها را نگه دار این موی روی لب را قیچی کنم گفت من لبم را نگه دارم یک سبحان الله عقب میافتم یعنی من باید از ثانیههای عمرم استفاده بکنم آقا همینطوری مینشیند 5 ساعت هم همینطور مینشیند. اینکه ما بلد نیستیم این همه کتابخانه هست این همه دانشمند هست الان باسواد دیگر ماشاالله همه جا لیسانس، فوق لیسانس روحانی رفته الان حوزه قم توی این سالها چند هزار روحانی مهاجر و مستقر قرار داده یعنی بسیاری از جاها که سالها طلبه نبوده الان طلبه رفته آنجا طلبهای که خودش بچه شهر بوده توی قم هم بوده آیندهاش هم میتوانسته مثل مرحوم مطهری بشود به خاطر مثلا نیاز به او گفتهاند آقا اینجا منطقهای است 5 هزار نفر جمعیت دارد طلبه نیست هجرت کرده از درسش و از زن و بچهاش و از رفاهیاتی که در شهر است دل کنده رفته آنجا این آقا هم خانهاش بغل مسجد است خوب نمیآید. این مثلا عذر نیست به هر حال… تحصیل کردهها هم به مقداری که درس خواندهاند معذور نیستند نمیتواند بگوید من فوق لیسانس هستم گذشت زمانی که آدم بگوید من حجةالاسلامم یا من فوق لیسانسم الان همه ما در مقابل سوال هایی که از ما میشود کم می آریم یعنی بعضی از طلبههای ما توی مسجد کم میآورند.
لزوم تلاش علمی معلمان جامعه
بعضی از دبیرها سر کلاس کم میآورند بعضی از اساتید دانشگاه سر کلاس در پاسخ به سوالات کم میآورند یعنی اینقدر روابط و اطلاعات زیاد شده که خیلی باید مایه دار شد سماور را نمیشود یک لیتر، یک پارچ آب کرد چهل سال از آن چای ریخت هر چند تا چای باید آب سرش کرد ما نمیتوانیم یک فوق لیسانس بگیریم یا بنده یک کفایه بخوانم 40 سال از آن چای بریزم خداوند به پیغمبر میگوید «و قل رب زدنی علما» تو باید دائما در حال مطالعه باشی. تعطیلات ما زیاد است ای کاش به یکی از آیات قرآن عمل میشد اگر به یکی از آیات قرآن عمل بشود چی میشود حالا میگوید هم اساتید دانشگاه ممکن است حرف من را بشنوند هم اساتید حوزه در قرآن آیه داریم میگوید: «لایلاف قریش» «ایلافهم رحلة الشتاء والصیف» شتاء یعنی زمستان صیف یعنی تابستان رحلة یعنی حرکت حالا اگر هوای بندرعباس یا خوزستان داغ است هوای مازندران و ملایر و همدان و تویسرکان که داغ نیست معتدل است میشود یک اتوبوس بگیرند جمعی با یک استادی بروند لااقل از این تعطیلات 40 روز 20 روزش را صرفه جویی کنند برای دید و بازدید 5 روز و 10 روز بس است این چه اشکال دارد یک خورده تعطیلات را کم کنیم. حالا تعطیلات هم هست تعطیلات معنایش این نیست که مطالعه نکنیم حالا کار رسمی نیست کار غیر رسمی هست که در زندگی امیر المومنین (علیه السلام) داریم که سحرها بلند میشد و نماز شب میخواند بعد میرفت مسجد اذان میگفت نماز جماعت میخواند بعد با مردم صبحت میکرد بعد مینشست قضاوت میکرد بعد میآمد خانه مثلا صبحانهای میخورد بعد بیل دست میگرفت کشاورزی میکرد یعنی هیچ فراغت نداشت حتی گیوه هایش… میگویم گیوه، کفشش را که وصله میکرد سبحان الله میگفت گفتند چرا همچین میکنی گفت دستم کار میکند لبم بیکار است حیف است باید ما از امکانات موجود بیشتر استفاده کنیم.
همه مشکلات را تقصیر دشمن نیاندازیم
گاهی میگویند دشمن قوی است قرآن راجع به دشمن قوی باز آیه داریم «ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم» ما که حریف آنها نمیشویم قرآن یک آیه دارد آیهاش اینست بد نیست حفظ کنید 20 بر 200 پیروز است. این شعار قرآن است 20 به عربی چه میشود؟ عشرون 200 عربی اش میشود ماتین قرآن میفرماید «عشرون صابرون یغلبوا ماتین» یعنی 20 نفر مرد مقاوم «یغلب» غالب میشوند بر 200 نفر این مال اینست که خیلی قوی باشند بعد میآید و میگوید اگر ضعیف باشید باز یک مقدار هم ایمان داشته باشید میگوید مثلا اگر 100 تا باشید بر 200 تا پیروز میشوید یعنی یا یک بر 10 یا یک بر 2 یعنی همیشه مومن خودش را کم نگیرد دشمن قوی است آنها بیشترند. بیشتر بودن آنها دلیل نیست که ما حالا هضم بشویم.
عمل اکثریت، خلاف ما را توجیه نمیکند
گاهی وقتها آدم توی جمعی میایستد مثلا میبیند که همه وضع لباسشان یک جوری دیگر است همه فضای جلسه یک جوری دیگر است میگوید خوب ما یکی، حالا همه نشستهاند ما بلند شویم و نماز بخوانیم حالا همه وضع حجابشان اینه من حجاب داشته باشم حالا همه مثلا این آهنگ را دوست دارم من بگویم مثلا خاموش کن حالا همه سیگار میکشند من نکشم حالا همه… این که کسی… ما نباید تابع اکثریت باشیم اکثریت آنجایی که حق است مخلص اکثریت هستیم حالا اگر توی یک اتاق 8 نفر سیگار میکشند 2 نفر سیگار نمیکشند این 2 نفر هم بگویند ببین حالا که همه سیگار میکشند بیا که ما دو تا هم بکشیم حالا که همه مثلا این حرف را میزنند ما هم این حرف را بزنیم این اکثریت هم دلیل بر این نیست که… بله مگر اینکه اکثریت نشانه حقانیت باشد خوب این درست است. احترام آراء مردم مهم است به شرطی که ما مطمئن باشیم که آراء یا حق است یا شک داشته باشیم که حق است یا باطل میگوئیم انشاالله که حق است حمل بر صحت کنیم اما آنجایی که یقین داریم باطل است مثل اکثری که دروغ بگویند اکثری که سیگار بکشند حالا اگر اکثر… ما با عقلمان یقین داریم که چیزی که آدم با عقل میفهمد که نباید… بنابراین اکثریت هم دلیل نیست
از انبوه دشمن نهراسیم
قرآن میفرماید «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة» چه بسیار گروههای کمی غالب میشوند بر گروههای زیادی تاریخ هم الان ببینید توی قرآن ابراهیم (علیه السلام) یکی بود موسی (علیه السلام) یک بود پیغمبر ما یکی بود امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) یکی بود خ… این…خوب بنابراین اکثریت هم عذر نیست. آیهاش را هم بنویسم چون بعضی وقتها یک افرادی یادداشت میکنند «من من فئة قلیلة غلبت…» هر کسی یک خورده فارسی بلد باشد خیلی آیه مثلا قلیل را میداند یعنی چه غلب را میداند «غلبت فئة کثیرة» مسلمانها میآمدند توی جبهه میگفتند دشمن قوی است ناوها آمدهاند نمیدانم کجا، چند تا اف 16 چند اف 14 هرچه میخواستند اینها را بترسانند اینها نمیترسیدند مسئله دیگر گاهی وقتها میگویند که والله نظامی که توی آن بودیم نظام بدی بود مثلا خیلی اقلیتهایی که در نظام کفر زندگی میکنند کشوری است کافر یک مشت مسلمان میگویند بابا اینجا که ذبح اسلامی پیدا نمیشود اینجا که نمیشود نماز خواند اینجا که نمیشود دینداری کرد اینجا که نمیشود باحجاب بود مثل بعضی از مسلمانها در زمان شاه این هم قرآن میفرماید «الم تکن ارض الله واسعة» آیا زمین خدا بزرگ نبود؟ چرا اینجا نشستی؟ حالا مگر مجبوری که توی این اداره باشی که گیر بیفتی؟ چرا رفتی توی این پاساژ؟ آدم باید جایش را عوض کند آدم وقتی روی میخ نشسته وقتی میبیند میخ پایش را عوض میکند خوب بنشین آن طرفتر.
در نظام فاسد هضم نشویم
ما سورهای در قرآن داریم موضوعش اقلیتهای مذهبی است در نظام حاکم فاسد امتحان هوش کدام سوره؟ سوره کهف که فیلمش را نشان هم دادند یک گروه مذهبی بودند در یک نظام فاسد اینها گفتند دلیلی نیست که ما توی نظام فاسد آب بشویم ما حاضریم برویم جای دیگر حتی توی غار زندگی کنیم که توی این نظام حذف نشویم ببینید آقا سه رقم جوان داریم من میگویم شما ببینید جزو کدامها هستید، بعضی جوانها توی نظامهای فاسد آب میشوند خواهی نشوی رسوا… بعضی جوانهاتوی نظام فاسد آب نمیشوند هر جوری باشد خودشان را حفظ میکنند مثل هسته انار که توی معده هضم نمیشود یا مثل طلایی که توی حوض میافتد این هیچوقت آب نمیشود. بعضیها هم اصلا سعی میکنند جامعه را عوض کنند پس سه رقم آدم داریم 1-این هضم شد 2-هضم نشد 3-جامعه را در خودش هضم کرد سه تا هم توی قرآن آمده آنهایی که هضم شدند توی قرآن میخوانیم که اهل بهشت از اهل جهنم میپرسند «ما سلککم فی سقر» شما چطور جهنمی شدید؟ میگویند به چهار دلیل «لم نک من الحصلین» پایبند به نماز نبودیم «و لم نک نطعم المسکین» کاری به مسکین و فقرا نداشتیم نه با خدا رابطه نمازی داشتیم نه با محرومین رابطه کمک رسانی داشتیم «و کنا نخوض مع الخاضین» و هر جوری زدند همانجور رقصیدیم یعنی خودمان را با شرائط زمان وفق دادیم با آنهایی که شیرجه میرفتند ما هم شیرجه میرفتیم خواهی نشوی رسوا با هم باشیم این دلیل نیست و آدم را جهنمی میکند مثل نماز نخواندن مثل بی اعتنایی به فقرا همرنگ جماعت شدن غلط است. گروهی که توی جامعه فاسد خودشان را نگه میدارند مثل اصحاب کهف چند نفر جوان حاضر شدند توی غار زندگی کنند گفتند غارنشینی با حفظ مکتب شرف دارد بر شهرنشینی با اینکه مکتب مان را از دست بدهیم.
در برابر خواستههای نابجا تسلیم نشویم
گاهی جوان میرود خانه عروس برای خواستگاری دختر میگوید شما اگر میخواهی با من ازدواج کنی اول باید همچین کنی، دوم باید همچین کنی سوم باید… چه خبره!؟ حالا من به خاطر اینکه به تو علاقه دارم بیایم همه فکرها، اخلاقیات همه را از دست بدهیم؟ باید مادرت را از خانه بیرون کنی باید جای دیگری برای من خانه بگیری که 18 کیلومتر با مادرت فاصله داشته باشد یک شرطهایی میکنند! میگویند (و بالوالدین احسانا) باید برود زیر پا نمیدانم این رقمی باشیم… همه اصول و اخلاقیات و فرهنگ را زیر پا بگذاریم چه خبره؟ میخواهی داماد من بشوی باسمه تعالی بنده شما را نمیخواهم خوش آمدی خلاص. اینقدر من ذلیل نیستم قرآن میفرماید «ولامة مومنة» کنیز با مکتب خیر من بهتر از کسی است که… و اما جوانی که جامعه را عوض میکند قرآن میفرماید «فتی یقال له ابراهیم» جوانمرد است ابراهیم (علیه السلام) که یکی بود اما جامعه را عوض کرد حالا شما توی خانه یا توی جامعه خودتان ببینید کدامها هستید. اگر با فیلم و شایعه تو را بردند خیلی خوب معلوم میشود شل هستی توی انتخابات اخیر یک مهندسی بود. بعد از انتخابات گفتم شما رای دادی یا ندادی گفت نه گفتم چرا گفت ببین راستش را میخواهی من از شما گله دارم گفتم از کی؟ گفت از بعضی از شما گفتم مثلا گله ات چیست؟ گفت چرا مثلا دست شما را که میبوسند پیش نمیکشی گفتم این هم گناه شد؟ گفت چرا گفتم حالا اگر تو را هل میدادم ناراحت نمیشدی چطور شما بوسیدی حالا او دست من را نبوسد. آن بوسیدنی زشت است که بوی تملق بدهد مثل هویدا که دست شاه را بوسید چون نخست وزیری را به او داده بود او هم میبوسید که نخست وزیری را پس نگیرد اما یک کسی دست سیدی را میبوسد یا مثلا آدم بچه کوچولویی را دوست دارد دستش را میبوسد خوب این بوسیدن عاطفی است یا دانشجو دست استاد را میبوسد بوسیدن علمی است یا آدم قرآن را میبوسد خوب بخاطر اینکه قداست دارد حق خداست بوسیدن مقدس داریم مثل بوسیدن قرآن بوسیدن علمی داریم مثل بوسیدن دست استاد بوسیدن احترامی داریم مثل بوسیدن دست پدر و مادر و حتی حدیث داریم بین دو تا ابروهای مادرتان را بپرسید بوسیدن شهوتی داریم دیگر آن را خودتان میدانید. یکی هم بوسیدن ارادتی است من به شما ارادت دارم میخواهم دستت را ببوسم 14 رقم گریه داریم چند رقم بوسیدن داریم همه را برایش گفتم نه، بوسیدنها را گفتم بعد گفتم حالا گیرم من این یک عیب را دارم شما آمدهای دست من را ببوسی من دستم را پیش گیرم حالا من این عیب را دارم آنوقت این عیب من باعث میشود که شما گوش به حرف بوش بدهی؟ بوش میگوید من از مردم ایران تقاضا میکنم که در انتخابات شرکت نکنند آنوقت به جرم اینکه من این عیب را دارم شما دل بوش را خوش… یعنی دل رئیس کفار را شاد میکنی بخاطر اینکه یک مومن ممکن است عیبی را داشته باشد به نظر تو ببینید آخر چی چی را به چی چی میفروشید؟ تو یک مادر حلال زادهای که به گردنت حق دارد حالا گیرم این مادر یک مرضی هم دارد موهای سرش ریخته شکلش برگشته، بدزبان است اگر مادر شما یک عیب دارد آنوقت شما مادرتان را با یک زن فاحشه عوض کنی تو تحصیلکرده هستی ما از تو توقع نداشتیم اول این اشکالی که میکنی اشکال نیست، یک کسی آمد و گفت این سگ در خانه شما بسیار بد است هم بچهام را گاز گرفته و هم بی وقت وق وق میکند و ما را از خواب بیدار میکند گفت آقا حرف شما غلط است اول اینکه سگ ما تربیت شده بی خود وق وق نمیکند، دوم اینکه تعلیم دیده بی خود به کسی دندان نمیزند سوم اینکه اصلا من سگ ندارم! حالا اصلا اشکالی که تو میکنی اشکال نیست بر فرض که اشکال باشد این اشکال در حدی که شما دست از خودی برداری تسلیم بیگانه بشوی این هم یک قمار بدی است خلاصه یک خورده سرش را پائین انداخت گفت بله باختم گفتم دیگر نباز من نمیگویم ما خوب هستیم ما نمیگوئیم مردم خوب هستند دیروز شیراز بودم توی دانشگاه رفتیم سخنرانی خوب ماشاالله سالن پر شد جمعیت انبوهی هم روی پا ایستاده بودند گفتم هر چه سوال دادید 100 تا سوال دادند کی چه کرده؟ کی چه کرده، من سوالها را خواندم گفتم ولله اگر من را صادق میدانید به این قرآن قسم ولله بالله تالله بخش عظیمی از این سوالها دروغ است خدا میداند اینطور نیست اما بخشی از آن هم راست است آنهایی که راست است من یک آیه میخوانم برای همه راستها
حضور افراد فاسد حتی در حکومت حضرت سلیمان و علی (ع)
آیه 100 سوره بقره گفتم با این آیه من جواب همه سوالها را میدهم این یک کلیدی است که بسیاری از قفلها با آن باز میشود آیه 101 سوره بقره «و اتبعوا» تبعیت کردند پیروی کردند «ما» چیزی را پیروی کردند «تتلوا» یعنی تلاوت میکنند «الشیاطین» شیطانها «علی ملک سلیمان» یعنی در زمان حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام). گفتم شما مقام معظم رهبری و حضرت امام (رحمة الله علیه) را کنار بگذارید فرض کنید که یک پیغمبر معصوم آمد شد رئیس حکومت شد ملک سلیمان، قرآن میفرماید حتی در زمان حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام) یک مشت هستند که پیروی میکنند آنچه را که شیاطین به گوش اینها تلاوت میکنند یعنی کتاب مفید هست با بودن کتاب مفید عدهای کتاب غیرمفید میخوانند غذای مفید هست دوست مفید هست با بودن دوست مفید میرود دوست بد میگیرد مردم آزاد هستند. آقاجان حضرت امیر(علیه السلام) خوب است آقا مسئولین مملکت را همه بگوییم التماس دعا میخواهیم حضرت علی (علیه السلام) بیاید در زمان حضرت علی (علیه السلام) اگر باشد در آن زمان ما استاندار فاسد نداشتیم؟ فرماندار، شهردار، آخوند، بازاری، کاتب، کارگر بد نداشتیم؟ خود حضرت علی (علیه السلام) چند تا از استاندارها و فرماندارها را عزل کرد یعنی چه؟ یعنی حتی درزمان حکومت حضرت علی (علیه السلام) هم آدم بد هست. حالا یک چیزی بگویم نو است بعضی از اینهایی که عزل کردند از دست حضرت علی (علیه السلام) عصبانی شدند رفتند کوفه دفتر سیاسی زدند نیروگیری کردند حزب و باند راه انداختند امام حسین (علیه السلام) که آمد کربلا گروهشان را فرستادند و لذا گفتند حسین جان ما تو را دوست داریم «بعضا لابیک» حالا که بابات ما راعزل کرد ما انتقام بابات را از تو… خیلی از کربلاییها بخاطر عزلهای حضرت علی (علیه السلام) بود اسم هایشان هم در تاریخ هست که فلانی که عزل شد چقدر نیرو فرستاد بنابراین توقع نداشته باش که… اگر شما تحقیق کردید که راست است وظیفه شما امر به معروف و نهی از منکر است حالا امر به معروف طوماری میشود تلفنی میشود راهپیمایی میشود تحصن میشود هر جوری میشود جلوی فساد را بگیرید، بگیرید.البته اول میگویند گرهای که با دست باز میشود با… اول اینکه با اشاره بگو نشد داد بزنیم یواش بگوییم اگر یواش نشد داد بزنیم یک نفری نشد با هم داد بزنیم با هم نشد طومار، راهپیمایی به هر نحو جلو فساد را باید گرفت.ولی شما توقع نداشته باش حالا که مثلا گفتیم که مجتهد عادل هست دیگر حالا اگر گفتیم مرجع تقلید است دیگر حالا برادر خانم مرجع تقلید هم عادل باشد همسایه هایش هم چی باشد اگر گفتیم حوزه علمیه قم توقع نداش…حوزه علمیه نجف توقع نداشته باشدکه تمام مردم قم تمام مردم نجف در بست سلمان و ابوذر باشند خوب.
مشکلات اقتصادی، خلاف را توجیه نمیکند
گاهی وقتها میگویند گرفتاریم «شغلتنا اموالنا واهلنا» آقا نمیشود با این مشکلاتی که داریم مشکلات ما را حل کنید به یک کسی گفتند نماز بخوانگفت آقا برو تخم مرغ را ارزان کن گفتند زینب کبری (علیها السلام) توی غروب عاشورا نه تنها نماز خواند نماز شبش را هم خواند تخم مرغ ارزان بود؟ آخر تو مشکل دینی داری منتهی نمیتوانی بگویی من خدا را دوست ندارم چون کسی که خدا را دوست دارد آدم با دوستش میخواهد حرف بزند کیه که یک دوستی دارد حال حرف زدن با دوستش را نداشته باشد مشکل تو 1-ایمانت ضعیف است 2-عشق تو به خدا کم است 3-تشکر از خدا نمیخواهی بکنی «اقم الصلوة لذکری» یاد خدا در تو کور باشد یا شفاف باشد برایت مهم نیست همه را میاندازی گردن تخم مرغ امام حسین (علیه السلام) ظهر عاشورا که نماز خواند 30 تا تیر به او زدند آقا این مشکل مسکن این مشکل شغل، حالا تو میگویی نماز بخوان بابا نمازت را بخوان تمام مشکلات را هم از سایه نماز حل کن «واستعینوا بالصبر و الصلوة» بعد از نماز هم پاشو حرکت کن. البته مشکلات حل بشود مردم خیلیها مسلمانتر میشوند بی اثر نیست یک تریاکی را گرفتند گفتند چرا تریاکی شدی گفت امان از رفیق بد بعد یک خورده فکر کرد و گفت زغال خوب هم بی اثر نیست حالا مسائل اقتصادی هم بی اثر نیست واقعاً اگر مردم مشکل اقتصادی نداشته باشند علاقه شان به دین بیشتر میشود خود قرآن هم میگوید: «فلیعبدوا» عبادت کنید میدانیدچرا؟ مشکلتان را حل کردم «اطعمهم من جوع، آمنهم من خوف» یعنی حالا که گرسنگی را حل کردم مشکل ناامنی را حل کردم پس «فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» یعنی حل مشکلات مردم علاقه مردم به دین را بیشتر میکند اما این معنایش این نیست حالا که مشکلم حل نشد پس من نماز نمیخوانم ما باید رابطه مان با خدا قوی باشد چه مشکل حل بشود چه مشکل حل نشود البته زغال خوب هم بی اثر نیست مشکل ات حل بشود اثر دارد اگر سیاسیون ما با هم رفیق باشند اگر مملکت ما ناامن نباشد اگر وضع اقتصاد اگر وضع ازدواج آسان باشد اگر، اگر… همه اینها خوب بشود چی میشود ولی اینها دلیل نمیشود حالا که من نتوانستم مشکلم را حل کنم پس مسجد نمیروم پس جمعه و جماعت نمیروم. وقت ما تمام شد؟ من خیلی حرف داشتم خوب حالا چه کنیم ساعت تمام شد. خدایا! تو را حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده در گیر و گورها در تحلیل و توجیهها سهم خودمان را یادمان بینداز و توفیق بده آن مشکلاتی که مربوط به خودمان است برطرف کنیم. برای فرار از مسئولیت بار را به دوش مردم نیندازیم. خدایا! توی مملکت ما آنهایی که مشکل آفرینند با غرض و رابطه با شرق و غرب توطئه شان را علیه خودشان قرار بده.اینهایی که مشکل آفرین هستند نه بخاطر توطئه بخاطر ندانم کاری عقل و تجربه و ایمان مرحمت بفرما اینهایی که دوست دارند مشکلات را حل کنند دلسوزند و واقعا میخواهند مشکلات را حل کنند تمام مددهای غیبی را بر اینها سرازیر بفرما. «والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 801