نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 802
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحثى را داشتیم راجع به اینكه در توجیه و تحلیل مىاندازیم به گردن این و آن سه چهار تا را جلسه قبل گفتیم كه گاهى گردن… مىگوئیم نمىدانستیم گاهى مىگوییم دشمن قوى بود گاهى مىگوییم نظامى كه توى آن زندگى مىكردیم شرائط آماده نبود گرفتار مادیات و مشكلات مادى بشویم. گاهى هم گردن خدا مىاندازیم پس بحث ما ادامه بحث قبل توجیه و تفسیر و تحلیل نابجا درباره ناگواریها، ناگواریها كه پیش مىآید مىگوئیم این بود همچین شد. گاهى وقتها ناگواریها را گردن خدا مىاندازیم سوره والفجر «اذ ما ابتله ربّه فاكرمه» وقتى خدا اكرام كرد به بشر وقتى خداوند به بشر لطف مىكند مىگوید: «ربّ اكرمنى» خداوند اكرام كرده به من خدا دوستم داردها! امسال خدا دوستمان دارد خدا چراغها را سبز كرد اما «اذا ما ابتله فقدر علیه رزقه» اما اگر خدا یك خورده تنگ گرفت مىگوید «رب اهاننى» خدا به من اهانت كرده. خلاصه دست خودش است سفت كن و شُل كن دست خودش است مىبندد باز مىكند چراغ قرمز چراغ سبز دست خودش است خدا خواسته دیگر مىاندازیم گردن خدا این درست است یا نه سوره والفجر مىفرماید «كلاّ معناى كلاّ یعنى این دو تا درست نیست، درست نیست گردن خدا نیداز پس چیه؟ مىدانى چرا اینطور كردم «بل» بلكه دلیل اینست «لا تكرمون الیتیم» به تو دادم به یتیم ندادى پارسال كه به تو دادم به یتیم ندادى «و لا تعاضون على طعام مسكین» به مسكین هم ندادى «و تاكلون التّراث الكلاً لمّا» خوردى میراث را، ارث را خوردى «اكلاً لما» یعنى خوردى بدون اینكه بدانى از حلال است یا از حرام تا فلانى مُرد پریدى ارثش را گرفتى فكر نكردى بابا این فلانى به كسى بدهكار نیست زكات و خمساش را داده، همین طور قورت دادى خوردى. «و تحبون المال» محبت دارى به مال، خیلى پول پرستى «حُبّاً جمّاً» علّت اینكه امسال به تو دادم و سال دیگر از تو گرفتم پارسال كه به تو دادم سراغ یتیم نرفتى سراغ مسكین نرفتى فكر حلال و حرام نبودى مادى گرا شدى چون… آن چنان بودیم، بودیم آن چناان این چنین گشتیم، گشتیم این چنین قرآن مىگوید كه «ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم» «لا یحیق المكر السیّئ الاّ باهله» (من حفر بئراً لاخیه وقع فیه) چاه كندى براى كسى خودت توى آن مىافتى یك شن مىاندازى تو دیگ همان شن زیر دندان خودت گیر مىكند. پنچرگیرى مىكنى توى جاده سنگ را بر نمىدارى سنگى كه براى حفاظت ماشین گذاشتهاى مىگویى یك كسى بر خواهد داشت مىبینى 2 كیلو جلوتر یكى كسى سنگى گذاشته همان سنگ دیگرى لاستیك ماشینات را مىتركاند سنگ گذاشتى سنگ گذاشتند.
مصیبتها عکس العمل رفتار بشر
قرآن مىفرماید یكسرى تلخىها، ناگواریها، برخوردها عكس العمل كار خودت است چرا سهم خودت را، تقصیر خودت را نادیده مىگیرى ما در نماز هى مىگوئیم سبحان اللّه خدا منزه است اگر تنگى سینه گرفتم خودم سیگار كشیدهام بچهام افتاد توى حوض خدا منزه است باید نرده بگذارم تصادف كردم سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات رانندگى را بكنم مریض شدم سبحان اللّه سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات بهداشت را بكنم رفوزه شدم سبحان اللّه سبحان اللّه باید درس بخوانم به هر حال شما گیر و گورهاى خودت را گردن خدا نینداز این هم یكى. پیغمبر (ص) به مردم مىگفت بابا این بتها را ول كنید مىگفتند برو بابا «لو شاء اللّه ما اشركنا نحن و لا آبائنا» اگر خداست ما مشرك نمىشدیم پیداست خدا مىخواهد یعنى هى… حتى شرك و بت پرستى را به گردن خدا مىاندازند.
نسبت دادن انحرافات به نیاکان و والدین
یكى دیگر، گاهى والدین را مقصر مىدانند قرآن آیات زیادى داریم كه وقتى مىگوئیم چرا شما بت پرست هستید مىگفتند «انا وجدنا آبائنا» پدر و مادرمان بت پرست بود ما هم بت پرست بودیم رفتار پدر و مادر دلیل نیست ما بسیار داریم بچههایى كه بدلیلى پدر و مادر روزه نمىگیرند حالا یا مریضاند یا… به هر دلیلى این خود دختر و پسر تنهایى بلند مىشود سحرى درست مىكند و روزه مىگیرد داریم جاهایى كه پدر و مادر نسبت به نماز كاهلند خود پسر و دختره تصمیم مىگیرد. گاهى مىگویند تقصیر بزرگان است روز قیامت به عدهاى مىگویند شما چرا این رقمى شدید مىگویند: انّا اطعنا سادتنا و كُبَرائنا» این بزرگان هم چنین بودند ما هم هم چنین شدیم خوب بزرگان این طور بودند این دلیل شما نیست. به بزرگان مىگویند «انّا كنّا لكم تبعا» ما توى دنیا عقب شما بودیم بدبخت شدیم حالا نمىشود بیائید یك گره از ما باز كنید «فهل انتم مغنون» مىگویند برو بابا خودمان هم گیر هستیم عمل بزرگان دلیل نیست عمل والدین دلیل نیست گاهى زن و بچه انسان را منحرف مىكند این هم دلیل نیست.
ترجیح احکام دین بر خواستههای همسر و فرزند
به یك جوان گفتم شما مرد هستید طلا براى مردم حرام است خوب این حلقه طلا است دست تو گفت حالا این نامزدى است گفتم خوب حالا مگر نامزدى شد حلال است یك كسى جگر بو مىداد گربهها دور منقلاش جمع شدند یك مرتبه دید گربهها آمدند گفت بلاله، بلاله! فكر كرد اگر بگوی بلاله مثلاً گربهها مىروند حالا اگر این حرام است بگوئیم نامزدى است نامزدى است به كلمه نامزدى حرام خدا كه حلال نمىشود. پیغمبر (ص) هجرت كرد از مكه آمد مدینه بعضى زن و بچهها شروع كردند به گریه كردن آیه نازل شد، «انّ من ازواجكم و اولادكم عدو لكم» بعضى از این همسرها دشمن شما هستند شما الان وظیفهتان هجرت است خانم گریه مىكند آقا گریه مىكند این اشكها هیچ كدام دلیل نمىشود. البته بعضى از زنهایى كه گریه مىكردند و مانع شوهرشان مىشدند هجرت بعد هم كه رفتند مدینه بعد هم اینها عقب شوهرشان رفتند بعد شوهرها گفتند نه خیر حالا آن روزى كه گریه كردید گفتى نرو من آمدم حالا هم كه آمدى من به تو راه نمىدهم آیه نازل شد نه خیر حالا هم كه آمد، او را بپذیر حالا آن كینهها را بگذارید كنار. گاهى وقتها یك كسى مىگوید چطور آن روز من مىخواستم به من ندادى حالا هم من به تو وام نمىدهم بابا انتقام نگیر یك زمانى اگر یك كسى برخورد كرد با تو برادر دینى است قرآن مىفرماید رفتار برادر انتقامانه نباشد حضرت آدم (ع) دو تا پسر داشت هابیل و قابیل یكى از این برادرها دستش را بلند كرد و گفت مىكشمت قرآن مىگوید تو این را مىكشى من تو را نمىكُشم. «لئن بسطت» بسط یعنى دست دراز كردن «یدك لتقتلنى» اگر دستت را دراز كنى كه من را بكشى «ما انا بباسط یدى لاقتلك» من به تو دست درازى نمىكنم نباید بگوئیم چطور آن توى عروسىاش من را دعوت نكرد من هم دعوتش نمىكنم گوشت قربانى براى من نیاورد ما هم برایش نمىبریم دیدن ما نیامد استقبال ما نیامد ما هم نمىرویم پاتختى نیاورد جهازى… بابا ول كن خانم آقا ول كن، اصلاً انتقام نكشید انتقام زشت است «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما» قرآن مىگوید آدم باید با كرامت باشد خیلى وقتها گیر مىدهیم حتى نویسندهاى مىگفت فلان نویسنده حرفهاى من را دزدیده گفتم بابا دزدى نگو، بگو از من استفاده كرده حالا اگر من از كتاب شما یك چیزى استفاده كردم و توى كتابم نوشتم باید بگویى قرائتى دزدیده؟ خوش حال باش بگو الحمدللّه كتاب من 5 هزار تا چاپ شد 5 هزار تا آدمها كتابهاى خود من را خواندهاند حرفهاى من رفت توى كتاب دیگر، هم از طریق فلانى از كتاب من…
گذشت و کرامت در برابر بدیهای دیگران
یك چیزى برایتان بگویم چه آدمهایى داشتیم اللّه اكبر چقدر بعضىها خبیثاند چقدر بعضىها كریماند دو نمونه برایتان بگویم خبیثِ خبیث كریمِ كریم یك وقت وزارت مسكن گفته بود اگر كسى زنش زمین داشته باشد به او زمین نمىدهیم آن زمانهایى كه زمین مىدادند یك كسى زنش یك قطعه زمین داشت زنش را طلاق داد یك زن دیگر گرفت كه بگوید زن من زمین ندارد كه یك قطعه زمین به او بدهند یعنى زنش را به خاك فروخت این مرد نمونه مرد بد. اما نمونه كریم یكى از علما 60، 70 سال زحمت كشیده بود یك دور تفسیر نوشته بود جلد اول را داد چاپخانه چاپ نشد یك ماه دو ماه سه ماه آخرش چاپخانه گفت راستش را بخواهید گم شده نمىدانم بعد از مدتها این عالم بزرگوار دید كتابش چاپ شده منتهى یك كسى دیگر این كتاب را از كتابخانه كش رفته به اسم خودش چاپ كرده ایشان شب رفت در خانهاش و گفت سلام علیكم آقا من مىخواستم چاپ بشود حالا كه چاپ كردهاى بیا جلد دومش را هم تو چاپ كن نمونه كرامت و نمونه خباثت. توى زنها هم همین طورند «ضرب اللّه» مثلاً «للذین آمنوا ضرب اللّه» مثلاً «للذین كفروا» ضرب المثل مؤمن ضرب المثل كافر هر دو هم زن، زن لوط و نوح ضرب المثل زن بد زن فرعون ضرب المثل زن خوب. گاهى هم در تحلیلها مىگوئیم شیطان مقصّر است قرآن آیهاى دارد كه روز قیامت خیلىها سر به سر شیطان مىگذارند خدا لعنتت كند خدا عذابت را زیاد كند مىگوید چیه؟ «لا تلومونى» من را ملامت نكنید «لوموا انفسكم» بزن توس سر خودت من كارى نكردم «الاّ أن دعوتكم فلستجبتم» من دعوتت كردم تو قبول كردى كیش كیش كردم آمدى همین كیش كیش را به یك جوان دیگر گفتم… مقصر خودتى.
نسبت دادن انحرافات به محیط و جامعه
بعضى وقتها هم مىگویند مردم مقصرند قرآن باز آیه دارد مىگوید بعضى از مردم به همدیگر مىگویند «لولا انتم» تقصیر جامعه است «لولا انتم لكنا مومنین» اگر شما نبودید ما ایمان آورده بودیم جامعه این طورى بود مىگوید نه خیر «بل لم تكونوا مؤمنین» ریگ توى كفش خودتان است یا مثلاً مىگویند «تأتوننا عن الیمین» شاید اشاره به قدرت بشود با قدرت مىآمدید و یك چیزى را به ما تحمیل مىكردید نه خیر انسان ممكن است فضاسازى برایش بشود اما تصمیم باید خودش بگیرد. ببینید آقا: دولت ممكن است براى شما منبع آب بسازد خیابان كشى هم بكند خیابانهاى 45 مترى خیابانهاى 12 مترى خیابانهاى 8 مترى كوچههاى 2 مترى لوله كشى هم توى همه خیابانها بیاید ولى بالاخره این سرشیر خانه دست شماست یعنى با همه لوله كشىها و خیابان كشىها شما مىتوانى چنان شیر را ببندى كه چك نكند این طور نیست كه بگویى ول كن بابا اینكه خیابان كشیدند لوله كشیدند منبع آب ساختند من هم شیر آب را ول كردم تو دیگر چرا آخرش همچین كردى این نمىشود گفت چون این رقمى شد ما هم تا آخرش رفتیم انسان دو رقم داریم قالب ساز، قالبپذیر بعضى انسانها قالب پذیرند هر قالبى باشند شكل همان در مىآیند شُل هستند مثل هوا، هوا و آب شُل است توى هر ظرفى بریزى شكل همان در مىآید اما اینها قالب پذیرند. بعضىها قالب سازند اصلاً خودشان قالب سازند قالب را عوض مىكند گاهى هم مىگویند آقا امكانات نبود چرا اذان نگفتى آمپلى فایر نبود چرا درس نخواندى كامپیوتر نداشتیم كتاب نداشتیم. قرآن یك كلمه آیه دارد این هم براى شرائط مختلف است (یك صلوات بفرستید) مىفرماید كه این مال شرائط مختلف بابا ما بچه ده هستیم ما بچه شهر هستیم این قدر بچههاى روستا خوب درس خواندند و این قدر بچههاى شهر تجدید شدند این قدر بچه فقیرها رشد كردند این قدر بچه پولدارها… این قدر ماشینهاى معمولى رفتند تا آخر سفر این قدر ماشینهاى سوپر دولوكس این طور نیست البته ذغال خوب بى اثر نیست یعنى نمىخواهم بگویم یك جور ولى حرف اصلى را اراده خدا مىزند و تصمیم ما حرف اصلى اینست شرائط اگر بهتر باشد بهتر است حالا ببینید قرآن چه مىگوید دیگر حرفهایم را جمع كنم.
غواصی در دریاهای شور و شیرین زندگی
قرآن مىفرماید… یك آیهاى است كه این آیهاى را كه مىخوانم خیلى كلماتش را مىفهمید (بحر) یعنى چه؟ این كلمه را كه بلدید بحر (هذا) یعنى چه؟ این هم كه بلدید هذا یعنى این (لهم) یعنى چه؟ گوشت این هم كه مىشناسید (فرلت) یعنى چى گوارا آب فرات یعنى گوارا (ملح) یعنى چى؟ نمك خیلى خوب توى این آیه چند تا كلمه است كه چند تایش را مىدانید و چند تا هم كه نمىدانید من كمكتان مىكنم قرآن مىفرماید «و ما یستوى البحران» این آیه خیلى سرنوشت ساز است زیادى گوش بدهید براى اینكه گاهى وقتها مثلاً آدم توى ازدواجش توى اقتصادش توى عبادتش توى تحصیلش همه جا هى گیر مىدهد. این آیه قشنگ حل مىكند «و ما یستوى البحران هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و من كل تاكلون لحماً طریا و تستخرجون حلیة و ترى الفلك فیه مواخر» حالا اینهایى كه كمكتان مىكنم این هم لازم به كمك نیست «ما یستوى» یعنى مساوى نیست یك جور نیست مساوى نیست دو تا دریا «هذا عذب فرات» این یكى شیرین است و گوارا «و هذا ملح اجاج» این یكى شور است و تلخ یك دریا شور است یك دریا شیرین یكى روستا است یكى شهر یكى گمنام است یكى مشهور یكى كامپیوتر دارد یكى ندارد یكى زمین ورزش دارد یكى ندارد یكى این طور است یكى آن طور است مىگوید بله یكى شرایط گواراست یكى شرایط شور شما چى؟ مىگوید شما اراده دارى اگر شما صیاد باشى و اراده داشته باشى توى هر دو (لحماً طریّا) توى هر دو ماهى هست خودت بى عرضه هستى گردن دریا نینداز اگر كسى اهل گرفتن صیاد ماهى باشد توى هر دو دریا ماهى هست. اگر خودت غواص باشى تو خودت مشكل نباشى توى هر دو دریا لؤلؤ و مرجان هست «تستخرجون حلیة» یعنى استخراج كنید زیورها را تو خودت ناخا هستى اگر عرضه دارى ناخدا باشى «ترى الفلك فیه مواخر» توى هر دو مىتوانى قایقرانى كین كشتى رانى كنى چى مىخواهد بگوید؟ مىخواهد بگوید همه گیر و گورها را گردن شرائط نگذار یك خورده هم بگو باسمه تعالى اینجانب بى عرضهام مشكل اشتغال بخشى از آن مربوط به دولت است خدا مىداند بخشى هم مربوط به خود جوانهاست 120 كیلو است فقط بلد است چاى دم كند هیچ هنرى ندارد البته یكى از آن بى هنرها هم خود م هستم خدا رحمت كند اموات را پدرم به مىگفت محسن خیلى بى عرضهایى یك روز از دست من عصبانى شد گفت محسن! گفتم بله گفت تو براى این خوبى كه سرت را ببرند بیندازنت توى خیابان كه هر كسى مىآید هیكل تو را ببیند و بگوید عجب جوان رشیدى باور نمىكنند كه تو این قدر بى عرضهاى خوب راست مىگوید من الان هم بى عرضهام یعنى كامپیوتر بلد نیستم رانندگى بلد نیستم برق كشى بلد نیستم اسلحه بلد نیستم هو اگر بگویم بلد نیستم دیگر همهتان بلند مىشوید و فرار مىكنید مىگوئید پس چى چى بلدى 4 تا آیه و حدیث بلدیم. قرآن توى این آیه مىخواهد بگوید جوهر خودت مهم است مىگویند فلانى خوب آدمى است مىدانید عربىاش چه مىشود؟ عربى خوب آدمیه اینه مىگویند «نعم العبد» خیلى خوب آدمى است. بندگی خدا در حال رفاه یا سختید و تا پیغمبر توى قرآن است یك پیغمبر بسیار مرفه یكى پیغمبر بسیار مشكل دار بسیار مرفه حضرت سلیمان (ع) همه امكانات برایش بود، (و حشر السلیمان جنوده من الجن و الانس) اصلاً سان مىدید. یك كسى به من مىگفت شما آخوندها از شاه یاد گرفتید از ارتش سان مىبینید گفتم نه خیر شاه از آخوندها یاد گرفت گفت چطور؟ گفتم اول آخوندى كه سان دید حضرت سلیمان (ع) بود صبح به صبح از همه… آیه قرآن مىگوید «و حشر لسلیمان جنوده» جنود، جُند، جُند یعنى…. «و حشر لسلیمان» محشور مىشدند براى سلیمان (ع) لشكریانش «من الجن و الانس فهم یوزعون» طبقه بندى شده حساب شده بعد هم دقت مىكرد وقتى هم نگاه مىكرد نگاه سطحى نمىكرد آخرش گفت كه هدهد نبودها! هدهد كو؟ «مالى لا ارى الهدهد» چطور هُدهُد توى پرندهها نبود اصلاً از جن و انسان و حیوان یك حكومت عجیبى داشت. یك پیغمبر هم بود كه همه مشكلات ریخت روى كلهاش ایوت (ع) مىگویند فلانى صبر ایوب دارد سورهاى در قرآن است بنام سوره (ص) كه تاریخ دو تا پیغمبر را به هم چسپانده به همه هم گفته «نعم العبد» یعنى مىخواهد بگوید اینها ناخداى خوبى هستند چه دریاشان شور باشد و چه دریاشان شرین. كسى خواسته باشد نماز بخواند با برگ زرد هم نماز مىخواند كسى نخواسته باشد نماز بخواند مهر كربلا یك وجب در دو وجب برایش سوغاتى ببر با آن گردو مىشكند.آب كم جوى تشنگى آور به دست خدا رحمت كند حاج احمد آقا فرزند امام (ره) را ایشان مىگفت امام (ره) هیچ وقت كتابهایش از 200 تا بیشتر نداشت امام (ره) 200 تا كتاب بیشتر نداشت اما هم مرجع تقلید شد هم رهبر. (افرادى هم مثل بنده پریروز كتابهایم را مقایسه كردم 2 تا كامیون كتاب 2 تا كامیون كه نشد، یك كامیون تقریباً یك كامیون كتاب زیادى داشتم البته نگو پولدارى مىخرى چون مشهور هستم هر نویسندهاى احتیاطاً یك كتاب براى من مىفرستد. من هم كه وقت مطالعه ندارم مىگذارم كتابخانه. بعضى نویسندهها مىگویند خواهش مىكنم تا آخرش بخوان قضاوت كن همه حرفهایش هم توى تلویزیون بزن مىگویم وللّه من هنوز حرفهاى خدا را نرسیدهام همهاش را بخوانم تا ببینم حرف شما چیه؟ ضمناً اعلام كردیم نه كسى براى ما نامه بفرستد چون فرصت ندارم بخوانم نه كتاب بفرستید چون فرصت مطالعه ندارم یك كسى زنى بد داشت گفتند طلاقش بده گفت فرصت نمىكنم) اگر شما جوهرت جوهر مطالعه باشد این…. اصل در اراده شماست «تنصرونا» آقا چرا خدا به او داد؟ خدا به تو نگاه مىكند هر جورى تو تصمیم گرفتى كمك مىكند «كد. الدعا هولاء و هولاء» لطف خدا مربوط به شماست. یكى از وزراء كه بعد از انقلاب وزیر شد مىگفت زمان شاه 5 هزار دادم به بچهام 5 ریال خوب 5 ریال آن زمان خیلى بود 5 ریال دادم به بچهام گفتم برو مدرسه بچهام توى كوچه كه مىرفت مدرسه یك فقیرى را دید داد به فقیر برگشت گفت آقا من 5 ریال دادم به فقیر گفتم بیا 5 تومان به او دادم بعد گفت لاى قرآن را باز كردم گفتم ببین قرآن مىگوید «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» كسى كار خوب بكند 10 برابر این رقمى تفسیر قرآن را توى مغز بچه فرو كرد. اول باید 5 ریال بدهیم منتهى براى خدا بعضىها كه كمك مىكنند خدا كمكشان نمىكند گیر توى اخلاصشان است باز اسمش را ببرم او را مىشناسید اجازه بدهید اسمش را نبرم. مىگفت توى اتاق نشسته بودم 5 ریال بیشتر نداشتم یك كسى آمد شروع كرد در زدن گفت سلام علیكم براى من میهمان آمده مىخواهم یك نان بگیرم آن زمان نان 3 ریال بود یا كمتر 5 ریال دارى؟ گفت بله 5 ریال را دادیم آمدیم نشستیم یك مدتى مطالعه كردیم دیدیم كسى در مىزند سلام علیكم بفرمائید آقا من دوست دارم 5 تومان بدهم به شما دست شما درد نكند چه خوب رسید آمدیم مطالعه مىكردم باز دیدیم كه یك كسى در را مىزند گفتیم بفرما گفت آقا دو سه تا میهمان برایم آمده 5 تومان دارى به من قرض بدهى گفتیم بله 5 تومان را دادیم آن شب گرسنه خوابیدیم صبح رفتیم حرم حضرت معصومه (ع) نماز بخوانیم دیدیم یك كسى آمد بغل ما نشست گفت آقا من اگر مىشود دلم مىخواهد 50 تومان بدهم به شما 50 را گرفتیم باز یك كسى دیگر آمد 50 تومان را به او ندادم گفتم 5 تومان را براى خدا دادم كه 5 تومان شد 5 تومان را هم براى خدا دادم شد 50 تومان الان 50 تومان را مىدهم كه برود 500 تومانى بیاید دیگر دیدم نیتم خدا نیست آخر اینها مهم است اینها كُدهایش فرق مىكند (به آیت اللّه العظمى بروجردى گفتند مكتب اسلام چه مجلهاى است گفت خوب مجلهاى است گفتند یك تقدیر بنویس باسمه تعالى این مجله مكتب اسلام خوب مجلهاى است گفت نمىنویسم گفتند شما كه گفتید خوب است گفت ببین كتاب را مىتوانم بنویسم خوبه چون سروتهاش را مىدانم چیه مجله كه هر ماه یكبار چاپ مىشود چه مىدانم ماه صدمى چى چاپ مىشود من چیزى كه بیخاش را نمىدانم از حالا تقدیر چ… یعنى تقدیز نوشتن هم مدیریت مىخواهددد شكم مدیریت مىخواهد خلبانها، هواپیماى مسافربرى 2 تا خلبان دارد اگر یكى پنیر مىخورد یكى كُتلت مىخورد حق ندارند هر دو كُتلت بخورند چون اگر گوشتش فاسد باشد یك مرتبه هواپیما مىافتد پائین چون هر دو خلبان…. شكم مدیریت مىخواهد كه اگر این، این غذا را مىخورد آن، آن غذا را بخورد به كتاب مىشود تقدیز نوشت به مجله نمىشود چون آدم نمىداند مجله شماره نودم چى چاپ مىشود. یك كسى گوشش درد مىكرد گفت برو بكش گفت چرا؟ گفت آخر دندانم درد مىكرد كشیدم دندان را مىشود كشید گوش را كه نمىشود كشید.) به هر حال وقتم تمام شد در گیر و گورها بنشینیم واقع بین باشیم بى خودى گردن این و آن نگذاریم هر چه گردن خودمان است بگوئیم آقا از سهم ما این سهم آن هم آن سهم آن هم آن خدایا تو را به حق محمد و آل محمد (ص) در فهم مطالب در فهم حقایق آنچه واقع است ما را واقع بین و واقع گرا قرار بده. از خیالات و شایعات و موجهاى ناجور ما را حفظ بفرما. قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضى بدار. و السلام علیكم و رحمة اللّه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 802