نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 83
موضوع: ارزش علم-2، علم و سوادآموزي
تاريخ پخش: 5/10/64
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
در وزارت كار ميان كارگران محترم هستيم و در خدمت خواهران و برادراني هستيم كه از دبيرستانها تشريف آوردهاند.
1- علم نافع و علم مضر
در جلسه قبل كه در دانشگاه بود گفتيم كه علم مفيد داريم علم مضر هم داريم علم بي فايده هم داريم «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ» (مستدركالوسائل/ ج 5/ ص 69) پناه ميبرم از علم بي فايده. نشانههاي علم مفيد را ميگفتيم كه الان ادامهاش را ميگويم.
اگر ما ديديم كه كشورها فارغ التحصيل تحويل ميدهند و در كنار آنها آدمهاي گرسنه هستند اين علمشان علم مفيد نيست و باز گفتيم كه عالم آنست كه هر چه سوادش بيشتر ميشود. نمازش با حالتر ميشود، هرچه با سوادتر ميشود دلش براي جبهه بيشتر ميتپد. اگر آدمي كه باسواد ميشود بي عار و بيكار ميشود و يا بيهنر ميشود، همين اول درس ديگر ادامه ندهد. اگر قرار است بيكار باشي چرا ميروي طبقه چهار بيكار مينشيني همين طبقه اول بيكار بنشين. البته كتب درسي ما هم مشكل دارد. ميپرسند چي ميداني؟ نميپرسند چي ميخواني؟ سوالها سوال حفظي است در گزينش هم يك وقتي سوالها اينطور بود. فقط هر كسي كه حافظهاش خوب بود. قبول ميشد. بچههاي ما سي و دو رقم با كم و زياد كتاب ميخوانند يعني همه رقم اطلاع دارند يعني اقيانوسي كه عمق آن يك وجب است از همه رشتهها مطلع ميشوند، اما از هيچكدام خوب مطلع نميشوند.
علم مفيد براي دخترها چيه؟ خود زنها ميدانند كه علم مفيد چيه، ديپلمي كه نميداند يك پيراهن بدوزد. نميتواند يك غذا بپزد يك ديپلم فلج است ما الان اگر يك روحاني بلد نباشد عمامهاش را ببندد به او ميخنديم اگر مهندس ساختمان بلد نيست سيمان درست كند. . . يك مقداري بايد برويم روي اينكه هر چه سوادمان بيشتر ميشود. ابتكار كارمان بيشتر بشود وضع موجود وضع جالبي براي مسئولين نيست.
گاهي وقتها از هنر جوي ما از هنرستان كه بيرون ميآيد سراغ آن هنري كه ياد گرفته نيست مثلاً نجاري بوده اما وقتي بيرون ميآيد ميرود دنبال قند و شكر يعني رشتهاي درس خوانده كه كارآيي ندارد. هزاران خانم ديپلم گرفتند از آن استفادهاي نكردند و رفتند دنبال خانهداري واي كاش سه سال دبيرستان را روانشناسي كودك ميخواند كه لااقل در تربيت بچهاش اثر كند آنچه كه لازم بود بخواند نخواند و آنچه كه خواند به دردش نخورد. اين شوخي نيست همه متفكرين بايد بنشينند و فكر كنند كه نسل ده ميليوني را چه كنيم كه بهتر از اين استفاده كنيم.
2- ثمره علم
ثمره علم زهد است يعني هر چه آدم باسوادتر ميشود سادهتر بشود. باسواد خوب كسي است كه هميشه وقتي بين دنيا و آخرت هست طرفدار آخرت باشد. امام علي (ع) در نهج البلاغه در تعريف ملائكه ميفرمايد «أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ» (بحارالأنوار/ ج 56/ ص 175) خدايا فرشته عالم ترين افراد هستند نسبت به تو اما «وَ أَخْوَفُ خَلْقِكَ مِنْكَ» (بحارالأنوار/ ج 56/ ص 175) چون عالمتر هستند خوف آنها بيشتر است. يعني علم آنست كه هر چه آدم باسوادتر شد تقوايش بيشتر باشد (إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ) (فاطر /28) علم آنست كه اگر آدم با سواد شد تقوايش زيادتر بشود. اگر هر چقدر باسوادتر شديد فكر و كار و احترام و تقوايت زيادتر شد اين علم، علم مفيد است اما اگر كلاس اول دروغ ميگفتي حالا فوق ديپلمي دروغ ميگويي اين چه علمي است.
ريگان گفته افرادي كه ميخواهند مشاور من باشند در كابينه باشند بايد بوسيله دستگاه دروغ يابي اينها را بسنجيم يعني از بس كه اينهايي كه دور من هستند دروغ ميگويند من خسته شدم. هر چه باسوادتر شدي خشيت تو زيادتر شد. . . استاد اخلاق ما ميگفت افرادي بودند كه وقتي پهلوي آنها غيبت ميكردي حال آنها به هم ميخورد مثل كسي كه برق گرفته باشد، ميلرزيدند آنها عالم هستند آنوقت اگر آنها تبليغ هم نكنند وجودشان اثر دارد بركت دارد. يكيشان كه توي يك خانه هست عظمت معنوياش آن خانه را اصلاح ميكند اينها علم مفيد است.
3- استعداديابي كنيم
زمينههاي علمي: بعضي افرادي زمينه علمي ندارند مثل چاهي كه خشك است هر چي هم آب توي آن بريزي اين آبدار نميشود گاهي افراد فطرتاً براي علم آگاهي دارند بعضي ذاتشان آمادگي ندارد.
پدر داروين پزشك بود. گفت تو هم برو پزشك باش داروين رفت دنبال علم پزشكي توي دانشكده، شكست خورد. بعداً رفت كشيش شد(علوم روحانيت) در آن رشته هم شكست خورد خلاصه رفت دنبال علم دارو سازي شد داروين صاحب نظريه حالا كار نداريم نظريهاش چه جوري است. گاهي فرد در دو سه رشته شكست ميخورد براي اينكه زمينههاي علمي در او نيست اگر بچهاي با زغال عكس گنجشك ميكشد. روانشناس ميگويد اينرا بفرستيد دنبال نقاشي، چون زمينه نقاشي دارد. اگر كسي زمينه در او نباشد هر چي خواسته باشد تلقين كني فايدهاي ندارد.
نقل ميكنند كه وزيري برادري داشت در دهات. گفت ميخواهم بيايم به تو سر بزنم. گفت نه نيا من ميآيم روستا گفت نه، آمد شهر بعد پادشاه هم به احترام برادر وزير آمد ديدن يك سيب به اين برادر داد تا سيب را ديد دندان زد با پوستش خورد طوري هم نيست. حديث داريم ميوه را بشوريد و با پوست بخوريد ولي از نظر فرم تشريفاتي نبايد آنطوري بخورد. اين آقاي وزير خيلي ناراحت شد كه بابا گفتم نيا آمدي آبرويم را بردي. بعد گفت مگر چي شده؟ گفت وقتي شاه سيب را به آدم ميدهد بايد بو كني به پيشانيات بگذاري اما تو همينطور خوردي، گفت در يك سفر ديگر در جلسه بازديد باز شاه يك قاشق عسل داد به ايشان اين عسل را بو كرد و گذاشت روي پيشانياش و ريخت توي كيسهاش يعني اگر زمينهها در وجود انسان نباشد آدم با تلقين نميتواند.
حديث داريم «الْعِلْمُ عِلْمَانِ» (بحارالأنوار/ ج 1/ ص 218) علم دو رقم است «مَطْبُوعٌ» يعني طبع انسان آن شناخت را دارد. (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا) (شمس /8) با طبع و فطرتش سازگار است «وَ مَسْمُوعٌ» بعضيها هم از راه گوش استماع ميكنند، بعضي علمها را از درون ميداند بعضي علم را از بيرون ميگيرد بعد ميگويد «وَ لَا يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ» (بحارالانوار/ج75/ص80) اگر كسي از درون و طبعش آمادگي نداشته باشد. . . چاهايي كه از خودشان آب ندارند با سطل توي آنها آب بريزند فايدهاي ندارد اين را هم بايد حساب كنيم اين دختري كه ميرود دبيرستان روي چشم و هم چشمي نرود بابا تو ساختمانت رياضي نيست اگر بروي خياط بشوي پيراهن عروس ميدوزي دو هزار تومان قيمت دارد ولي روي رقابت ميرود دبيرستان و نميفهمد و نميكشد با زور ميخواند آخرش ديپلم فلج ميشود.
من رفتم روضه بخوانم هر چه روضه خواندم مردم خنديدند. شب تاسوعا هر چي خواندم همه خنديدند. من ديدم كه خيلي بد شد آخرش يك كسي آمد گفت آقا تو را به فاطمهي زهرا ديگر نخوان! بعد من ديدم استعداد خنداندن دارم اما استعداد گرياندن ندارم. استعداد معلمي دارم اما استعداد واعظي ندارم. ببينيد چه استعدادي داريد. زوركي نخوانيد. وقتي ميرود انتخاب رشته ميگويد همينطور چند تا بنويس. جراحي، مامايي بنويس، نجاري بنويس، اين رقم از دست لاعلاجي آدم شغل انتخاب كند اين فاجعه است. اگر استعداد طبيعي در تو نيست زوركي خواندن نتيجهاش اين ميشود ما الان باسواد داريم كارآيي كم داريم.
4- به محفوظات تكيه نكنيم
علم بي عقل: بعضيها سوادشان زياد است اما سليقه ندارند (من زاد علمه على عقله كان وبالا عليه) (غررالحكم /47) امام علي (ع) ميفرمايد كسي كه علم او بر عقل او زيادي كند. . . بسياري هستند كه حتي سواد خواندن و نوشتن ندارند اما واقعاً حكيمانه حرف ميزنند حرفهايشان پخته است بسياري هستند باسوادند اما شعورشان. . . روي محفوظات نمره گرفتهاند استعداد و نبوغش خوب است اما شعور اجتماعي ندارد اين هم هشداري است كه هر باسوادي تكيه بر سوادش نكند.
استقلال علم: يعني هر باسوادي بايد سعي كند كه علم خودش را كم بشمارد، چون علم مبدل به جهل ميشود بنده اگر گفتم من باسوادم عارم ميشود كه دنبال شاگردي بروم، چون سراغ علم نميروم قهراً جهل به سراغ من ميآيد. در دعاي مكارم داريم «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ» خدايا توفيقم بده كه خيرم را كم بشمارم. به امام سجاد (ع) ميگويند خيلي عبادت ميكني ميگويد من كجا علي كجا! به علي (ع) ميگويند خيلي عبادت ميكني ميفرمايد من كجا پيغمبر كجا! به پيغمبر ميگويند خيلي عبادت ميكني ميفرمايد «وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ» (بحارالأنوار/ ج 68/ ص 23) من نتوانستم آنطوري كه خدا هست او را بشناسم.
شبهايي كه هر ده پانزده شب آن مرحوم مطهري يك كتاب مينوشت و بي انصافي است كه آدم از هر ده پانزده شب آن يك كتاب را نخواند او مينوشت ما نخوانيم؟ (من فضل علمك استقلالك لعلمك) (غررالحكم /45) اگر خواسته باشي بداني كه علم تو خوب است يا نه اگر علمت را كم ميشماري كمال است، از فضيلت علم اينست كه علمت را كم بشماري.
5- نشاط علمي ايجاد كنيم
نشاط علمي: بچههاي دبيرستانيهاي ما وقتي سال تحصيلي تمام ميشود كتاب را دور مياندازند وقتي سرد است آنرا زير خودشان ميگذارند. وقتي گرم است بادبزن ميكنند اينها نشاط علمي ندارند. براي كارهايمان ارزش قائل نميشويم. امام علي (ع) ميفرمايد متقي چند تا صفت دارد يكياش كسي است كه نسبت به علم حرص بزند.
6- كتمان حقايق گناه است
كتمان علم: خداوند به هيچ جنايتكاري نميگويد تمام فرشتهها و تمام جنيها تمام انسانها بر او لعنت كنند ولي به كسي كه ميداند ولي علم خودش را كتمان ميكند. ميگويد: اگر كسي علمي دارد در اختيار ديگري بگذارد، خدا بركت ميدهد الان اين همه آدم پيغمبر را نپذيرفت بخاطر اينكه نام و نشان پيغمبر ما در تورات بود آمدند به علمايشان گفتند اين آن است. فهميدند اين آن است (يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ) (بقره /146) همانطوري كه پدر بچهاش را ميشناسد فهميدند اين پيغمبر است اما كتمان كردند آنوقت (يَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ) (بقره /159) خدا و كل لعنت كنندگان باشعور در طول تاريخ به اين آدم لعنت ميكنند.
«وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِم» (كافي/ ج1/ ص 36) هر كس گفتهاش با عملش جور در نميآيد عالم نيست اين همان شعر است كه ميگويد علم هر چند كه بيشتر خواني چون عمل در تو نيست ناداني.
نه محقق بود نه دانشمند چهارپايي بود بر او كتابي چند اين هم آيه قرآن است كه به شعر در آمده. بيشترين كساني كه روز قيامت حسرت ميخورند كساني هستند كه علم دارند و آنرا به ديگران ميگويند و آنها هم استفاده ميكنند اما خودشان عمل نميكنند.
مرگ علم: امام علي (ع) ميفرمايد «يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ» (بحارالأنوار/ ج 1/ ص 187) علم ميميرد با مرگ حامل علم، اگر به كسي ديگر منتقل كرده باشند، علمشان نميميرد.
7- حق پدر بر پسر و حق پسر بر پدر
تعليم علم: در نهج البلاغه ميفرمايد هم والدين بايد بچهشان را بفرستند مدرسه هم رهبر، «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ» اينطور نيست كه فقط پدر و مادر بر بچه حق داشته باشند بچه هم بر پدر و مادر حق دارد حقي كه بچه بر پدر و مادر دارد «وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ» (نهجالبلاغه/ص546) قرآن درسش بدهد. البته نه روخواني قرآن بلكه محتواي قرآن و قصههاي قرآن مقداري هم روخواني قرآن چون بعضيها هستند كه روخواني ميكنند اما از محتواي قرآن سر در نميآورند بچهها قصه دوست دارند اما امور تربيتي ما بچههاي يازده ساله را ميبرد جمكران، ميلرزند. الهي عظم البلا اين نميفهمد كه چه ميگويد يا بچههاي كوچولوها را ميبرند نماز جمعه يعني گاهي دين تحميلي ميشود مثل جنگ تحميلي كه عراق جنگ را بر ما تحميل كرد. نبايد بچهها را ببريم جمكران، اجمالاً مواظب باشيم كه داريم چه ميكنيم. من بارها سفارش كردهام مدارس جمهوري اسلامي هر كدام نماز جماعت ميخواند نماز جماعت ده دقيقه بيشتر طول نكشد نه فقط نماز بلكه حج هم همينطور است. حديث داريم كه در حج كم خرج كنيد كه مكه برايتان سنگين نباشد حديث داريم سالي كه پول گير شما ميآيد مقداري را كنار بگذار كه وقتي ميخواهي بروي مكه ذره ذره جمع شده باشد پول مكه بر شما فشار نياورد حتي حج را گفتهاند كه جوري برويد كه فشار نداشته باشد. نماز هم همينطور است امور تربيتي دقت كند نماز توي مدارس خيلي فشرده و خلاصه باشد.
8- وظيفه عالم و جاهل
نشر علم: «أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْجُهَّالِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ يُعَلِّمُوا» (بحارالأنوار/ ج2/ ص 78) خداوند از بي سواد پيمان گرفته كه برود دنبال باسواد و از باسواد پيمان گرفته كه بايد بي سواد را درس بدهد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 83