responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 82

موضوع: ارزش علم- 1، وحدت حوزه و دانشگاه

تاريخ: 28/09/64

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

1- ارزش علم

در خدمت برادران و خواهران دانشجو هستيم در دانشگاه علامه طباطبايي، به مناسبت بيست و هفت آذر روز وحدت دانشگاه و حوزه ايام سالگرد مرحوم آيت الله مفتح مي‌ارزد كه درباره دانشگاه و علم صحبتي بشود. درباره علم چند تا مسئله هست كه هم براي دانشگاه مهم است و هم براي خود ما طلبه‌ها. يكي هدف علم، ارزش علم را فكر مي‌كنم كه نياز به بحث نباشد كه چقدر علم مهم است اينرا ديگر زمينه ندارد كه بگويم اما هدف علم و جنبه‌هاي مثبتي كه در علم است جنبه‌هاي منفي كه در علم است آفات علم غرور علمي، مقدار زيادي آيات و رواياتي را برايتان آماده كرده‌ام كه مي‌خوانم مدرك حرف من جلد اول و دوم بحار همه‌اش درباره علم است اصول كافي محجه البيضاء اين كتابهاي قديمي كتاب‌هاي جديد ميزان الحكمه حالا شروع مي‌كنيم بحث كردن در حوزه اولين روزي كه طلبه‌ها مي‌روند درس بخوانند اين جمله را به آنها ياد مي‌دهند. اول علم اينست كه انسان خدا را بشناسد آخر علم هم مرحله عبوديت است كه بايد كار را به خدا واگذار كنيم يعني ضمن اينكه تلاش مي‌كند تسليم و رضا و توكلي هم داشته باشد خيلي تكيه‌اش بر بافته‌ها و اطلاعات خودش نباشد.
اگر علم از مسير و مدار خارج شد چي مي‌شود؟ (وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ) (آل عمران /164) در قرآن اول «يزكيهم» آمده بعد «يعلمهم» يك جا هم مي‌فرمايد (وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ) (بقره /129) يك جا مي‌گويد آموزش و پرورش سه جا مي‌گويد پرورش و آموزش اگر اين سه جا درست است آن يك جا چطور از قاعده خارج شده است آن يك جا حرف خدا نيست بلكه حضرت ابراهيم (ع) دعا كرد گفت خدايا من مكه و كعبه را ساختم بعد از من پيغمبري را به مردم بده كه آموزش و پرورش بدهد خدا گفت دعايت را مستحاب مي‌كنم پيغمبري را مي‌دهم اما نه آنطوري كه آموزش و پرورش باشد بلكه تزكيه اول باشد.

2- اولين مرحله علم، شناخت خداست

شما وقتي مي‌خواهيد شير توي ظرف بريزيد اول ظرف را مي‌شوييد چون ظرف نشسته را هرچه شير بيشتر توي آن بريزي فساد آن بيشتر است اينكه امام مي‌فرمايد اگر انسان علم توحيد را بگويد ممكن است منحرف باشد، علم توحيد در ظرف نشسته. اول بايد خدا را بشناسيم آنوقت اگر خدا را شناخت همه كارهايش در خط رضاي اوست. ديگري كاري ندارد كه ماهي چقدر به او حقوق مي‌دهند. من اگر حديثي بخوانم و شما راضي باشي شما هم در ثواب حديث من شريك هستيد ديگر عقده براي چي داريد؟ سر آخرت كسي دعوا نمي‌كند همه دعوا سر دنياست اگر ايمان به خدا شد دل آرام است (أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) دل آرام است. به علامه طباطبايي گفتند يك كسي عليه الميزان شما جزوه مي‌نويسد، ايشان گفت بسيار خوب، ديگر نگفت غلط كرده بيخود كرده، چرا مي‌گويد بسيار خوب؟ چون معرفة الجبار علامه كامل است. چنان بند به خدا شده كه دنيا زير و رو بشود آب از آب تكان نمي‌خورد. اين يك آرامشي دارد. در شعري كه درباره علامه سروده‌اند مي‌گويند علامه بود ولي نمي‌دانم شعارش بود بنده كه طلبه هستم وقتي يك سوال از من مي‌پرسند و بلد نيستم به هوا مي‌روم و پائين مي‌آيم كه بالاخره سر طرف را شيره بمالم بخاطر اينكه بند به خدا نيستم مي‌ترسم وقارم پهلوي شما كم بشود دارم دست و بال مي‌زنم كه خودم را نگه دارم.

3- علم چيست؟

روايت داريم كه علم عزت است. يك روايت داريم كه علم حيات است. يك روايت داريم كه علم جلال است. حديث داريم علم زينت است حديث ديگري داريم كه علم رهبر است حديث داريم علم شفا است اينها بياياناتي است درباره اهميت علم اما دانشمندان هم مثبت دارد هم منفي «اِنَّما يَخشي الله مِن عِبادِه العُلماء» (بحارالانوار/ج2/ص45) علما هستند كه خدا ترس هستند، تقوا و خوف مخصوص دانشمندان است، خدمت علامه رسيدم و عرض كردم من روزهاي اولي كه آمده بودم طلبه شوم با حال نماز مي‌خواندم، احساس مي‌كردم كه تقوايم بد نيست الان كه ده دوازده سال است درس خوانده‌ام و توي حوزه هستم احساس مي‌كنم يك قساوت قلب دارم ديگر آن حال قبلي را ندارم مگر قرآن نمي‌گويد هر كس كه باسواد بشود خوف او بيشتر مي‌شود. پس چرا من باسواد شدم ولي تقوايم بيشتر نشده است. ايشان فرمود تو باسواد نشده‌اي كله‌ات پُر از اصطلاح شده است.
باسوادي مهم است كه بعد از آنكه قرآن مي‌فرمايد (لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّين‌) (توبه /122) وقتي ملّا شد برگردد و انذار كند ارزش علم اينست كه بعد از علم «قم» در آن باشد (قُمْ فَأَنْذِر) (مدثر /2) قيام كن و انذار بده. بايد ببينيم دانشمندان چه حركتي را كردند اگر انبياء هم همان حركت را كرده بودند اين دانش مايه دارد وگرنه كله‌اش پر از اصطلاحات است.

4- جايگاه عالمان

علما بايد رهبر مردم باشند، در حديثي از امام حسين (ع) هست كه تمام كاهاي اجتماعي و سياسي بايد در دست دانشمندان باشد. روايت ديگري داريم كه دانشمندان بايد حكومت كنند بر مردم. حديث ديگري داريم كه دانشمندان امين هستند. حديث ديگري داريم كه دانشمندان مرزبان افكار هستند. اگر يك فكر غير صحيحي خواست وارد افكار بشود. فوري با شمشير استدلال فكر را از بين مي‌برد اينها تعبيرات مثبت است اما در مقابل اين تعبيرات مثبت تعبيرات منفي هم داريم.
قرآن درباره دانشمند منفي مي‌فرمايد (كَمَثَلِ الْحِمَارِ) (جمعه /5) دانشمندي كه جهت علمي او منفي شده الاغي است كه كتاب بار او هست (بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ) (روم /29) خداوند فلاني را گمراه كرد با اينكه علم داشت، آيا دانشمند گمراه مي‌شود؟ بله، متن قرآن است. (آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا) (اعراف /175) آيات خودمان را به او داديم، به فلان دانشمند(بلعم باعور) دانشمندي بود كه آيات خودمان را به او داديم اما بدبخت شد، چرا؟ براي اينكه «فَانسَلَخَ» جدا شد، ما به او داديم اما خودش نخواست بعد جالب اينست كه مي‌گويد: عوام را شيطان عقب خودش مي‌برد. دانشمند را شيطان عقبش مي‌رود ولذا دنبالش مي‌گويد (فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ) (اعراف /175) مي‌گويد عالم از شيطان جلوتر است بايد خيلي مواظب باشيم.
«وَمَا تَفَرَّقُوا» متفرق نمي‌شوند (إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ) (شورى /14) اهل تفرقه نيستند مگر آنهايي كه باسواد هستند يعني همينطور كه عالم مي‌تواند عامل وحدت باشد همينطور مي‌تواند عامل تفرقه باشد.
پس ببينيد همينطور كه عالم اگر در خط خدا بود عامل وحدت است قرآن مي‌فرمايد افرادي (إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ) (شورى /14). حضرت عيسي (ع) گفت خدايا (قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنْ السَّمَاءِ) (مائده /114) خدايا يك غذايي از آسمان بفرست و مشركين بدانند كه اين كار عادي نيست يك معجزه غيبي است ما روز نزول مائده را عيد مي‌گيريم (تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا) (مائده /114) آن روز را ما روز عيد مي‌گيريم هم براي گذشته‌ها و هم براي آينده‌ها اين متن قرآن است تعجب اينست روزي كه يك مائده آسماني مي‌آيد عيد است متن قرآن است من هيچي نمي‌گويم اما روزي كه خدا پيغمبر را به ما مي‌دهد و ما تولد پيغمبر را جشن مي‌گيريم و هفته وحدت است آنوقت آن آخوند درباري مي‌گويد جشن گرفتن براي پيغمبر بدعت است چطور شد كه نزول مائده بدعت نيست اما نزول پيغمبر بدعت است؟ عامل تفرقه مي‌تواند باسواد باشد.

5- عالمان بي‌عمل

حديث داريم يك دانشمند كه وسوسه بيندازد ميان مردم امام فرمود وسوسه دانشمند در ميان توده مردم ضررش از ضرر يزيد بر اصحاب امام حسين (ع) بيشتر است اينرا هم حديث داريم روايت داريم عالم و دانشمندي كه منحرف مي‌شود مثل كشتي است كه مي‌شكند و روايت داريم «وَ قِيلَ أَيُّ النَّاسِ شَرٌّ قَالَ ص الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا» (بحار‌الانوار/ج74/ص140) اگر دانشمند منحرف بشود بدترين مردم است تعبيرات مثبت داريم تعبيرات منفي هم داريم خلاصه اينكه ما نبايد خوشحال باشيم به اين دكترا و ليسانس و آيت اللهي و حجة الاسلامي، بايد ببينيم ثمره درسي كه خوانده‌ايم چي شد؟ دانش آموزان هر چي كوچكتر هستند نسبت به معلم با ادبتر حرف مي‌زنند پس اين علم نيست گاهي ممكن است استاد از ما بترسد اگر زماني به اين رسيديم كه هر چه باسواد‌تر مي‌شويم بي ادبي‌مان بيشتر مي‌شود پس اين علم نيست. اين همان علمي است كه علامه طباطبايي به بنده گفت، گفت اين چيزهايي كه تو ياد گرفته‌اي چيزهايي رفته است توي مغزت نوار مغزي‌ات پر شده است خودت بزرگ نشده‌اي. اگر آدم فاسدي روي دوچرخه بنشيند بعد برود توي پيكان بعد بنز بعد هم هواپيما وسيله‌اش عوض شده است خودش عوض نشده است.
شهيد مطهري به علامه طباطبايي مي‌گويد روحي له الفداء اين سيستم تربيتي اسلام است. اگر يك دانشجو گفت خدا جان من را قربان استادم كند، اگر رسيديم به آن خط، اين خط اسلامي است. چون شاگردان امام صادق (ع) مي‌آمدند و مي‌گفتند يا رسول الله يعني خدا جان من را قربانت كند.

6- ثمره علم عبوديت است

ثمره علم اينست كه عبوديت داشته باشيم اگر هر چه باسواد‌تر شدي ادبت بيشتر شد. . . وقتي آيت الله جوادي تفسير مي‌گويد من مثل كودك مي‌نشينم و دوست دارم كه بنويسم. منتهي حالا براي ما گل زدن بلژيك به مكزيك شيرين‌تر است اين بخاطر اينكه ما هنوز بالغ نشده‌ايم. آخر هر چيزي بلوغ مي‌خواهد. همينطور كه بلوغ شهوتي داريم بلوغ علمي هم يك چيزي است مثلا ما الان از نماز خسته مي‌شويم مي‌گوئيم برو نماز را بخوان كه راحت شوي يعني گير كرده‌ايم يعني ما از نماز در مي‌رويم چون هنوز بالغ نشده‌ايم اما امام سجاد (ع) مي‌گويد خدايا شيريني نماز را به من بچشان. پيداست نماز شيريني دارد و اينكه بالغ شده مي‌داند شيريني چيه. . . به بچه سه ساله بگويند ازدواج چيست؟ نمي‌فهمد. چون بالغ نشده است. علم بلوغ مي‌خواهد.
همه مي‌رفتند پيش پيغمبر و كار خصوصي داشتند. آيه نازل شد هر كس مي‌رود پهلوي پيغمبر يك درهم بدهد به فقرا، بيايد صحبت كند تا ديدند صحبت با پيغمبر يك درهم پول مي‌خواهد گفتند غرض عرض سلامي بود. دور پيغمبر خلوت شد از قوانين سرعت گير اينست، چند تا قانون در اسلام هست كه آنرا قوانين سرعت‌گير مي‌گوئيم: مرد كه مي‌خواهد زنش را طلاق بدهد هشت نه تا قانون اسلام گذاشته است كه زود زود نشود بايد عربي باشد وگرنه اگر فارسي بود هر كسي زنش را توي خانه‌اش طلاق مي‌داد بايد دو تا شاهد عادل باشد تا برود شاهد پيدا كند شايد با هم رفيق شدند وقتي هم زنت را طلاق دادي بايد سه ما زنت پهلويت باشد تازه به زن هم مي‌گويد آرايش كن و خودت را نشان شوهر بده. به مرد هم مي‌گويد چيزي بخر و بيا در اتاق زن و به او بده تازه اگر شخص عادل باشد. نمي‌گذارد طلاق بگيرند. نصيحت مي‌كند كه جلوي طلاق را بگيرد و تازه مي‌گويد كه طلاق بدترين چيزهاست يعني آنقدر سنگ انداخته توي چاه طلاق كه پنجاه تا طلاق يكي از آنها واقع بشود. يكي از قوانين سرعت‌گير اينست كه مثلاً مي‌گويند دست به مرده مي‌زني بايد بروي و غسل كني براي اينكه دور جنازه خلوت بشود اين از قوانين سرعت‌گير است.

7- خاطره

خدا رحمت كند علامه اميني را ايشان رفته بود لكرهو يكي از شهرهاي بسيار مهم هندوستان است يك كتابي توي كتابخانه آنجا پيدا كرده بود كه شيعه‌ها ندارند با رئيس كتابخانه صحبت كرده بود. رهنمودهايي كرده بود. خلاصه علاقمند شده بود و گفته بود اين كتاب را به من بفروش. گفته بود نمي‌شود امانت بده، نمي‌شود، اجازه بده گروهي بيايند و بنويسند، نمي‌شود، فقط چون من مريد خودت شده‌ام خودت بيا و رونويسي كن اما فتوكپي ممنوع. ايشان مي‌گفت ما مدتي آنجا بوديم روزي هجده ساعت مي‌نوشتم و بعد وقتي آمد از ايشان پرسيدند آقا هواي هند گرم بود يا سرد بود؟ فرمود اصلاً نفهميدم اينرا مي‌گويند بلوغ علمي روزي هجده ساعت چنان عاشق نوشتن است كه نمي‌فهمد گرم است يا سرد شما چطور توي بازي فوتبال پايت زخم مي‌شود نمي‌فهمي شب تازه متوجه مي‌شوي. چون عشق به فوتبال زده توي مخ شما و عشق علم توي مخ اميني است عشق نماز مال علي (ع) است كه وقتي تير را از پايش بيرون مي‌كشند متوجه نيست. آخر اين مگر مي‌شود؟ بله، زنهاي مصر وقتي يوسف را ديدند داشتند با چاقو نارنج پوست مي‌كندند. قرآن مي‌گويد تا يوسف را ديدند (وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ) (يوسف /31) چطور شكل يوسف باعث مي‌شود كه آدم دستش را ببرد و متوجه نباشد جمال خدا از جمال يوسف پهلوي اولياء خدا. . . خلاصه اينكه ما بلوغ علمي نداريم.
توي هندوستان آن همه فقير دارند و آن همه هم دكتر دارند ولي ما توي ايران اگر كفش‌مان در جوي بيفتد با دمپايي كلاس نمي‌رويم و كلاس را تعطيل مي‌كنيم و مي‌گوئيم ديروز يك حادثه‌اي اتفاق افتاد. چه بود؟ كفش‌مان افتاد در جوي، خوب پا برهنه مي‌آمدي سر كلاس، با دمپايي مي‌آمدي طوري مي‌شد؟ يكي از كساني كه همه دوستش داريم از آن مايه‌ها و مغزهاي جمهوري اسلامي ايران است ايشان يك لنگه كفشش را گم كرده بود با يك لنگه ديگر مي‌رفت نجف سر كلاس و بالاخره رفت و درسش را تعطيل نكرد.
علامه محمد تقي جعفري مي‌گفت توي اتاق مطالعه مي‌كردم قابلمه را پهلويم گذاشته بودم و مطالعه مي‌كردم چنان غرق در مطالعه شدم كه چراغم دود كرد و قابلمه‌ام سوخت اتاق پر از دود شد دود از پنجره مي‌رفت بيرون. رفتند گفتند اتاق جعفري آتش گرفته. در را باز كردند آمدند تو چراغ راخاموش كردند. افتادند روي من. گفتم چه شده؟ من را از اتاق بيرون كشيدند بعد من فهميدم كه دارم مطالعه مي‌كنم شما شايد باورتان نيايد كسي اينقدر غرق در تحصيل بشود.
يكوقت وزير بهداري به من گفت به مردم بگو كه بچه دار نشوند. گفتم چرا؟ گفت آخر بيست سال ديگر جمعيت ايران هشتاد ميليون مي‌شود. گفتم چه بهتر. گفت اگر هشتاد ميليون بشود پزشك نداريم. گفتم چرا بگوئيم بچه دار نشوند به بچه‌ها بگوئيم درس بخوانيد. ما پزشك كم داريم اسلام شناس هم كم داريم.

8- علم نافع و علم ضار

نشانه دانشمند و عالم به درد بخور، 1- خدا وظيفه‌اش كرده كه خشم بگيرد بر پرخوري ظالم و جلوي ضعف و محروميت مظلوم‌ها را هم بگيرد. اگر من و شما هي رفتيم بالا اما گرسنه‌ها سير نشدند. پيداست علم ما مفيد نيست. 2- نشانه علم مفيد اينست كه اگر هر چه باسواد‌تر مي‌شوي عبادت تو زيادتر شد، عبادت نه يعني اينكه نماز بيشتر بخواني، جهت كارهايت خدايي‌تر باشد درسهايي كه مي‌خواني به آن خط بدهي جهت بدهي، چاقوكش و جراح هر دو شكم پاره مي‌كنند منتهي از يكي بيست هزار تومان مي‌گيرند به يكي بيست هزار تومان مي‌دهند براي اينكه جهت كارهايشان فرق مي‌كند. شما به كارهايت جهت بدهي عبادت است، فكر عبادت است. خوب عبادتي است فكر كردن عبادت است. گردش‌هاي علمي عبادت است. الآن جبهه بهترين عبادت است. نگاه به صورت والدين عبادت است يعني اگر شما دبيرستان بودي و مادر لباس شما را مي‌شست الان كه دانشجو شده‌اي شما لباس مادرت را بشوري خدمت به مادر عبادت است سابق به پدرت سلام مي‌كردي الان دست پدرت را ببوس اينرا مي‌گويند عبادت.
قارون يك روز خواست برود، خيلي با عظمت بود. همه گفتند «يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيم»ٍ (قصص/79‌) اي كاش ما هم مثل قارون يك همچين وضعي داشتيم خوشا به حال قارون حظ بزرگ را او مي‌برد اما قرآن مي‌گويد آنهايي كه اهل علم هستند گفتند «وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ» خاك توي سرتان (ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ) (قصص /80) علامت علم مفيد اينست كه آخرت پهلوي او بزرگ باشد ثواب الله پهلوي او بزرگ باشد جلال و جبروت پهلوي او كوچك باشد.
علمي كه تو را اصلاح نكند ضلال است هر چه باسوادتر شدي اصلاح نشدي باز هم فحش مي‌دهي باز هم عصباني هستي اگر از درون اصلاح نشدي ضلال است. هر كه علم او بر عقلش زياد است. . . امام درباره شهيد رجايي فرمود، رجايي عقلش از علمش بيشتر است. متاسفانه بعضي از ما همينكه دو سه سال درس مي‌خوانيم ديگر مسجد نمي‌رويم. فكر مي‌كنيم مسجد مال پيرمردها و بسيجي‌ها است. اگر عارت مي‌شود كه بروي توي مسجد بزن توي سرت كه علمت ضلال است. اگر كسي درس بخواند براي اينكه پُز بدهد اين هم سقوط است. براي اينكه با آن پهلوي دانشمندان مباهات كند اين هم سقوط است.
آخر حرف من اين است خوشا به حال كسي كه وقتي مي‌آيد درس بخواند، ورودش به حوزه و دانشگاه صادقانه باشد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 82
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست