نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 843
موضوع: تفسير آيه 27 سوره فرقان، دوست خوب و بد
تاریخ پخش: 14/09/80
بسم الله الرّحمن الرّحيم
1- دوست خوب و بد در قرآن
بينندهها وقتي بحث را ميبينند كه به پايان ماه رمضان نزديك ميشويم. در آستانه روز قدس، موضوع بحث ما مربوط به دوست خوب و بد. آيه 27 سوره فرقان است، چند نوع دوست داريم. فرد با فرد، جامعه با جامعه، كشور با كشور. با كي بايد دوست بشويم، كشورهاي اسلامي چرا با اسراييل دوست شدند، پيمان بستند، دوستي كشور با كشور، دوستي فرد با فرد، دوستي فرد با كشور، دوستي كشور با فرد، ما راجع به دوستي با هم صحبت ميكنيم، با كي رابطه داشته باشيم، با كي دوست باشيم، با كي، كي صلاحيت ندارد باهاش باشيم، كي صلاحيت دارد باهاش باشيم، پس ما سر سفره قرآن بنشينيم، از خودمان حرف نزنيم. (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً) (فرقان /27) يكي از اسمهاي قيامت، «يوم الحسرة» است، يعني روزي كه غصه ميخورد، حسرت بخورد كه چرا من اين كار را كردم، حسرت در عربي با كلمه «يا ويلتا»، «يا لَيتَني» ميشود، اي كاش اين طور بود، اي كاشاي كاش، يك نگاهي ما به قرآن كرديم چند جا كه بشر حسرت ميخورد را برایتان بگویم. يكياش رفيق بد، كه حسرت ميخورد كه چرا با اين رفيق شدم، اول آيه را معنا كنم، »و يوم« خود كلمه يوم، هر جا ميگوید »يوم«، يعني فراموش نكن، يوم، فراموش نكن، روزهاي بيادماندني، و يوم به قول ما طلبهها، اُذكر يوم، يعني يادت باشد، همچين روزي، نبايد فراموش بشود، (يعض)، يعني گاز ميگيرد، آدم درعمرش يك بار دستش را گاز ميگيرد ماهي يك بار، سالي يك بار، يعض چون فعل مضارع، درادبيات عرب ميگويند، فعل مضارع، مال استمرار است، يعني دائماً اين كار را ميكند، يعني پيوسته دستش را گاز ميگيرد. ظالم روز قيامت دستش را گاز ميگيرد، ميگوید چرا با فلاني رفيق شدم. ظالم يعني كسي كه دوست بد بگيرد، قرآن نميگوید (يعض الانسان)، نميگوید انسان دستهایش را گاز ميگيرد، ميگوید ظالم دستهایش را گاز ميگيرد، چرا؟ ميگوید كاش با فلاني رفيق نميشدم، كاش با پيغمبر رفيق ميشدم، اينكه ميگوید كسي كه دوست بد بگيرد دستش را گاز ميگیرد، عوض اينكه بگوید انساني كه دوست بد گرفته، دستش را گاز ميگيرد، ميگوید ظالمي كه، پيداست گرفتن دوست بد ظلم است. حالا ظلم به كي؟ ظلم نسبت به استعدادهايش، استعدادهايت را هدر ميدهد، نسبت به وظيفه ظلم ميكند، شما را از وظيفهات غافل ميكند. دوست بد شما را نسبت به آينده غافل ميكند. دوست بد هم نسب به آينده دنيوي و هم آينده اخروي، ياد كن روزي را كه ظالم گاز ميگيرد، اين را يك همواره بگذاريم، همواره پيوسته، «عَلى يَدَيْهِ» يد يعني دست، يديه يعني دو تا دست، چون آدم گاهي وقتها كه ناراحت ميشود نوك انگشتش را گاز ميگيرد، خيلي كه ناراحت ميشود، همه انگشتش رو توي دهان ميكند، دو تا دستش رو توي دهانش ميكند، نميدانم، يعني آخرين درجه غصه را ميخورد كه چرا با فلاني رفيق شدم، نابودم كرد. چشمم ميتوانست چي ببيند، چي ديد؟ فكرم ميتوانست چي فكر كند، چي فكر كرد؟ چه جوري خراب شدم، جوانيام رفت، پولم رفت. ظالم غصه ميخورد كه «و يقول» ميگويد »يا لَيْتَنِي» اي كاش »يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً« كاش با رسول يك راهي داشتم، من با پيغمبر هيچ رابطهاي نداشتم، اينقدر آدم در ايران داريم، كه متعدد به كشورهاي خارجي رفته، اما يكبار به زيارت قبر پيغمبر نرفته، خيلي خجالت خواهد كشيد. به اين همه كشورها رفتهاي مدير عامل بودي، نميدانم مهندس بودي، بازرس بودي، كارشناس بودي، به هر حال براي مسائل سياسي، اقتصادي، نميدانم روابط بين الملل، اصلاً تو مسلمان بودي، قبر پيغمبرت را نديدي، هواپيما سوار شدن برايت آسان بود، دلار و مشكلات نداشتي، تو براي مدل ماشينت چقدر دادي قبر پيغمبر را زيارت نكردي، يك دو ركعت نماز توي مسجدالحرام نخواندي، اين همه بچه داشتي، يكياش را اسم محمد نگذاشتي، عجب، من هيچ رابطهاي با پيغمبر نداشتم، سال آمد و رفت، پايم را در مسجد نگذاشتم، هر شب غروب به غروب و صبح به صبح، روزنامهها را ميخواندم، هفته ميآيد و ميرود يكبار لاي قرآن را باز نكردم، خداوند به من چي ميگوید؟ در آفريقاي جنوبي يك زن هفت قلو زاييد، حالا تو ميخواهي شيرش بدهي؟ اما نخواندم كه با كي رفيق بشوم، با كي رفيق نشوم، «سَبيلاً» ميداني يعني چه؟ يعني راه، ميگوید اين يك راه است، ميگوید »يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً«، «سَبيلاً» يعني يك راه.
2- حمايت از مظلوم
ما بعضي چيزها را كش ميدهيم، یك برگ زرد چيزي نيست، ولي يك برگ زرد اگر افتاد توي حوض آب، كشتي پنجاه تا مورچه ميشود، ممكن است شما به فلسطين بگویی حالا راهپيمايي چيه روز قدس پا ميشويم راه ميافتيم، حالا اگر ما برويم و نرويم، اسراييل كار خودش را ميكند، خيلي اثر دارد، تمام اين بچههاي فلسطين كه از خودشان دفاع ميكنند، و بچههاي لبنان از زور راهپيمايي شماست، انرژي كه به بچه ميدهد، اين انرژي راهپيمایي شماست، بالاخره ميگوید يكي هست روي زمين كه اگر من شهيد بشوم، خيابانهاي تهران را به اسمش ميكنند، يكي هست قدر خون ما را بداند، يكي هست روي كره زمين…، يك رهبر است كه به ما میگوید قهرمان، باقيها كه ميگویند تروريست، این راهپيماييها مهم است و اصولاً امام زمان كه ببينند يك عده مسلمان دارد راه ميرود و حمايت ميكنند از مظلومين…، مگر اميرالمؤمنين شيهد نشد؟ اميرالمؤمنين سفارشش اين بود كه «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْما» (نهجالبلاغه/ص421) نسبت به ظالم خشن باشيد، «وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» (نهجالبلاغه/ص421) براي مظلوم عون باشيد، يار مظلوم باشيد، من چطوري ياور مظلوم ميروم راهپيمايي، مگر تشييع جنازه كه شما ميرويد، زنده ميشود؟ ولي همين كه عقب جنازه ميوري، احترام آن را ميگيري، اصلاً وقتي استاد وارد كلاس ميشود، شما ميگوييد برپا، پا ميشويد مگر با پا شدن شما علم استاد زياد ميشود؟ نه، ايشان آمد، من پا شدم اگر برپا احترام است، اگر تشييع جنازه احترام است، راهپيمايي هم احترام و حمايت از حركت است. كوتاهي نكنيم، هر كدام ميتوانيد يك مدينه برويد، ميدانيد فايده مدينه چي است؟ يكي از فايدههايش اين است. كساني كه وارد مدينه ميشوند، خدا به پيغمبرش گفته اينها كه ميآيند مدينه تو به آنها سلام كن، آيهاش اين است (وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ) (انعام /54) مؤمنيني كه ميآيند زيارت تو، قبل از آنكه آنها بگویند، السلام عليك يا رسول الله، تو بهشان سلام كن، سلام عليكم، اصلاً آدم برسد به جايي كه رسول الله به او سلام ميكند، من اين همه كه، خيلي غصه خواهند خورد، اين همه دختر داشتم، يكياش فاطمه نشد، شيتا، سيتا، فيتا، خيتا، ليتا،… روز قيامت آنها كه رفيق بد گرفتند، آنوقت رفيقهاي بد بدانند كه اينها براي هوس خودشان است، چه دختراني از ما گول خوردند بخاطر رفيق بد، چه پسراني از ما معتاد شدند بخاطر رفيق بد، چقدر خسارت داديم، كاش با پيغمبر رفيق شده بوديم. ميگویند اگر ميخواهي رفيق خوب پيدا كني، برو مسجد، بچههاي مسجد، بچه مسجديها خوبند، البته در مسجد آدم بد هم هست، اما بالاخره اصل بر اين است كه آمدهاند با خدا حرف بزنند، مسجد آدم را بيمه ميكند، يعني همين رفيقها هم در مسجد باشند، خود مسجد آدم را بيمه ميكند، مثل هواي مرطوب مازندران، خود هواي مرطوب، درخت را سبز نگه ميدارد، حالا آبياري نشود، خود همان رطوبت فضا نگهش داشته. در قيامت چند تا حسرت هست كه همهاش با «ليت» هست، به مناسبت «يا ليتني» اين كلمه، يا ليتني يعنياي كاش، چند تااي كاش داريم، يك جا ميگوید (يا لَيْتَنا نُرَدُّ) (انعام /27) اي كاش من را برميگرداند به دنيا، برگرديم به دنيا دوباره كار خوب كنيم، يكجا ميگوید (يا لَيْتَنا أَطَعْنَا) (احزاب /66) اي كاش «اطعنا»، اي كاش ما اطاعت ميكرديم، گردن كلفتي نميكرديم، به رفيقهاي بد ميگوید (يا لَيْتَ بَيْني وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ) (زخرف /38) اي كاش، تو شرق بودي من غرب، يا من شرق بودم تو غرب، (يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً) (نباء /40) اي كاش من خاك بودم، تراب يعني خاك، خاك از من بهتر بود، خاك را يك دانه بهش دادند يك خوشه داد، يك تخم هندوانه، بوته هندوانه داد، من اين همه نعمت خداوند را خوردم، يك «سبحان ربي الاعلي و بحمده» نگفتم، خاك يك دانه گرفت، يك خوشه داد، من اين همه نعمت گرفتم، هيچ عبادت نگردم، كاش عجب، من اين همه لبم تكان خورد يك ذكر خدا نگفتم. مردم قديم، مردم خوبي بودند، امروزيها هم عده زيادي خوبند، ولي حالا، ما بايد خوبيهاي قديم را ياد بگيريم، پدر پيري داشتم، خدا همه اموات را رحمت كند، بهش گفتم آقا اين درخت توي اين باغچه هست يكياش ميوه نميدهد، پدرم گفت كه اين همه توي اين خانه ميخوابد، يكياش نماز شب نميخواند، گفتم درسته، يكي به يكي، يكبار از ايشان پرسيدم اينجا خوب است يا آنجا، مثلاً اين خانه گرانتر است يا آن خانه، گفت هركدام از خانهها معصيت خدا توی آن كمتر بشود، عبادت خدا بيشتر در آن بشود.
3- پرونده اعمال در روز قيامت
قرآن ميگوید روز قيامت نامه اعمال مومنین را دست راستشان می دهند، ما در قيامت سه رقم نامه داريم، يك نامه كه هركسي، نامه شخصيِ، يك نامهاي كه هر امتي يك پرونده دارند، هر امتي يك پرونده دارد، هر شخصي، يك پرونده دارد، بعد در قيامت ميگوید (أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ) (اسراء /71) نامه را به دستش ميدهند ميگوید من برنده شدم، فوري نعره ميكشد توي قيامت، بدويد بياييد، (اقْرَؤُا كِتابِيَهْ) (حاقه /19) قرائت بكنيد، بخوانيد، بخوانيد كتاب من را، ببينيد چه نمرهاي آوردهام. مثل بچههايي كه نمره بيست ميگيرند، توي كوچه ميدوند بابا! بيابيا بيست، بدويد، (اقْرَؤُا كِتابِيَهْ) (حاقه /19) نامه مرا بخوانيد، (إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ) (حاقه /20) من در دنيا فكر قيامت بودم، ميگفتم تو كه دو ساعت با اين حرف زدي، خودت دو دقيقه هم با خدا حرف بزن، تو كه يك ميليون داري، خوب دويست تومان خمس بده، 15 كيلو گندم، خوب، يك كيلويش را زكات بده، اين همه راه رفتي يك خيابان هم به نفع فلسطين ميرفتي، صبح به صبح اين همه خرجت است، روزي كلي خرجت است، يك صد تومان هم به صندوق كميته امداد بينداز، در همين دنيا مواظب قيامت هم بودم »إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ، فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ« (حاقه/20و21) يك زندگي رضايت بخشي دارد، (في جَنَّةٍ عالِيَةٍ) (حاقه /22) در باغي بلند مرتبه، (قُطُوفُها دانِيَةٌ) (حاقه /23) شاخهها ميآيند نزديك، ديگر لازم نيست براي يك گردو هي سنگ بزني بخورد توي كلهات. »إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ« من گمان داشتم، باور داشتم، باورم آمد كه يك همچين روزي خواهد بود از دنيا براي امروز فكر كرده بودم، »وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ« اما يك عده هم ميبينند نامهشان به دست چپشان داده شد، »فَيَقُولُ يا لَيْتَني لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ« كتابيه، كاش نامه را به من نداده بودند تا نامه را به من نداده بودند يك اميدي داشتم، من ديگر قطعاً مردود شدم، (هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ) (حاقه /29) سلطنت داشت نابود شد، (ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ) (حاقه /28) مال داشتم، الآن اينجا هيچ به دردم نميخورد، چه حسرتي است براي آنها كه نامه دست چپشان است، چه سروری است براي آنها كه نامه دست راستشان است، اينها دروغ نيست، (وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ) (تکویر /10)
4- كاتبان نامه اعمال
آيه قرآن، پروندهها باز ميشود، لب تكان ميدهد و مينويسد، »ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ« هر قولي را كه لبت تكان بخورد »إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ« دو تا فرشته داريم، بقول يكي از اين آقايان، ميگفت يكي از اين فرشتهها را بايد اضافه كار بهش داد، آخر هي مينويسد، آن فرشته يي كه ميخواهد خوبيها رو بنويسد، حقوق بازنشستگي دارد، چون هيچ كاری ندارد، همينطور نشسته، فرشتهاي كه خوبيها را مينويسد چرت ميزند، چون خوبي نيست. يك كسي از آقايان می گفت به عدد موهاي سرم كار دارم، كلاهش رو برداشت ديدند كچل است، اصلاً مو ندارد، به هر حال قرآن شوخي نيست، يك آيه داريم در سوره و الفجر، ميگوید (يَقُولُ يا لَيْتَني قَدَّمْتُ لِحَياتي) (فجر /24) اي كاش براي امروز يك فكري كرده بودم، خواب بودم من، »يا لَيْتَني قَدَّمْتُ« پيش ميفرستم، »قَدَّمْتُ لِحَياتي«.
5- نيت كار خير
برادرها، خواهرها، ما هر كاري كه ميكنيم بايد يك رنگ الهي داشته باشد كه ذخيره قبر و قيامت. »قَدَّمْتُ لِحَياتي« يعني وضو كه ميگيريد، حالا چرا ميگويي ميخواهم تازه شوم، آقا خوابي برو صورتت رو بشوي، برو وضو بگير، تو كه آب ريختي، قصد وضو كن، تو كه صدقه انداختي، چرا براي سلامتي خودت، براي سلامي همه مسلمانها، در دعاي ماه رجب ميداني چي ميگوييم، ميگوييم «يا من ارجوه لكل خير» خدايا كل خير رو به من بده، يعني واقعاً شما ميتوانيد كل خير را بگيريد، بله آدم ميتواند با نيتش همه خيرها را شريك بشود، در همه خيرها شريك شو، شما وقتي صدقه دادي، گفتي اين پول براي سلامتي همه مسلمانها، دفع بلا از هر مسلماني كه بشود، شما هم شريك هستي، شبي كه امام بنا بود از پاريس بيايند، يك نفر را كه اسمش رو ببرم شما همهتان او را ميشناسيد، اسمش را نبرم، خيلي ناراحت بود، زمان بختيار بود و هنوز دنبالههاي شاه بودند و نگران بودند كه هواپيما را برگردانند مثلاً هواپيما را سرنگون كنند و خيلي وحشت داشت و دويد يك گوسفند خريد و آمد بكشد براي سلامتياش، اين آقايي كه گوسفند خريده بود، خوب بالاخره خوابيدند و خواب ديدند كه، توي خواب گفت، امام آمده، گفت آقا الحمدلله سالم رسيدي، گفت شما اين گوسفند را خريدي براي سلامتي امام زمان صدقه ميدهيد، بلا از جان آقا امام زمان دور شد، هر بركتي امام زمان دارد براي شما، بنابراين شما ميتوانيد در همه خيرها شريك شويد، كتابي داريد در خانه مانده، چرا خانه مانده، بفرستيد كتابخانه، بده استفاده كنند، بابا حالا گاز آمده اين لحاف و كرسيات را بفرست توي يك روستايي.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 843