responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 844

موضوع: تفسير آيه 27 مائده، قبولي عمل

تاريخ پخش: 01/09/80

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

(وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ) (مائده /27)، «وَ اتْلُ» يعني تلاوت كن. فرق بين تلاوت و قرائت چيست؟ مي‌گويند تلاوت قرآن به خواندنهاي با كرامت مي‌گويند تلاوت. هر خواندني تلاوت نيست. خواندن‌هايي كه يك رقم قداست و كرامت در آن هست و لذا مي‌گويند. قرآن تلاوت كن. بر مدرم چه جوري تلاوت كن؟ «نبأ» يعني خبر مهم و مفيد. به هر خبري نبأ نمي‌گويند. اما (عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ) (نبأ /2)، «نبأ» به نبي مي‌گويند نبأ چون نبي نبأ مي‌آورد. مي‌گويند فلاني نبي است نبي اكرم. نبأ يعني خبر مهم.

1- شرايط نبأ

در نبأ دو تا شرط دارد:
اول: بايد خبر مهم باشد. دوم: خبر بايد غير از اينكه مهم است مفيد باشد. تلاوت كن بر مردم. خبر مهم و مفيد است. «نَبَأَ ابْنَيْ آدَم» دو تا بچه آدم حضرت آدم دو تا بچه داشت هايبل و قابيل. پيغمبر قصه بچه‌هاي حضرت آدم را براي مردم بگو خوب بالحق يعني اين تلاوت حق است. غير از باقي حرفهاست، كه قصه‌هايي كه چرند و پرند و خواب و خيال است. اين قصه قصه‌هاي حق است. قصه‌هاي قرآن حقيقت دارد به قول مرحوم شهيد مطهري داستان راستان است يعني نه داستان راست است. بعضي داستانها دروغ است. پس خبر مهم و مفيد است.
دو تا بچه‌هاي حضرت آدم هر كدام يك قرباني كردند، يكي دامدار بود يكي كشاورز. يكي دامدار بود يك حيوان چاق و چله سالم قرباني كرد. كشاورز از اين گندم‌هاي متوطش را داد. «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما» از يكي از اينها قبول شد از ديگري قبول نشد. خدا يكي را قبول كرد، يكي را قبول نكرد. آن كه كارش قبول نشد عصباني شد، گفت: من مي‌كشمت «قالَ لَأَقْتُلَنَّك» به برادرش گفت. برادر به آن برادر گفت تو را مي‌كشمت. برادر گفت بابا به من چه كار تو را قبول نكرده. تو معلوم مي‌شود تقوي نداري.
چون خداوند فقط از افراد متقي كار قبول مي‌كند. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» خب عرض كنم به حضور شما كه اين قصه هابيل و قابيل تو تورات هم آمده منتها آنجا تحريف شده. شايد هم كه مي‌گويد حق را برايشان بگو. يعني آن قصه در تورات از حق بيرون رفته دچار تحريف شده. يعني قصه واقعي توي قرآن است. آن كه در تورات است تحريف شده.
حالا نكاتي كه از اين آيه استفاده مي‌كنيم اين است كه مطالعه تاريخ براي عبرت گرفتن خوب است، تاريخ درس عبرت است.

2- درسهايي كه از اين آيه مي‌گيريم

1- تاريخ درس تجربي و عبرت است به چه دليل مي‌گويد «وَ اتْلُ» تلاوت كن «وَاتْلُ» يعني تاريخ هابيل و قابيل را براي مردم بگو پيداست كه اگر قسمت‌هاي تاريخ به حق گفته شود مفيد است. اين است كه «اِذْ قَرَّبا قُرْباناً» يعني حالا يك قرباني مهم نيست كه كم باشد يا زياد. يك چيزي را قربان كرد، از يكي قبول شد از يكي قبول نشد. چرا قبول نشد؟ براي اينكه… داداشش گفت تو معلوم مي‌شود متقي نيستي، تو اگر از افراد با تقوي بودي مال تو هم قبول مي‌شد. خيلي از افراد نماز دارند، روزه دارند، حج مي‌روند، مسأله قبول شدن مهم است.

3- تبعيض و تفاوت

كسي از يكي پرسيد چند بار رفتي حج؟ آن طرف خيلي رفته بود مكه مي‌خواست بپرسد چند سفر رفته‌اي مكه، آن نفر به او گفت كه اگر لامپ سالم باشد دفعه اول به سقفش بزني روشن مي‌شود. اگر لامپ سوخته باشد سي بار هم به سقفش بزني روشن نمي‌شود. خيلي‌ها يك سفر مي‌روند مكه قبول است.
ممكن است يك كسي هم ده سفر برود، وجود كسي در يك جا دليل بر عظمت نيست. در مدرسه فيضيه اينقدر گربه است ولي هيچ كدام ملا نشدند. پس بودن در فيضيه علامت ملا شدن نيست. ممكن است كسي در مسجدالحرام دائماً باشد، ممكن است كسي در مدينه باشد، ممكن است كسي در كربلا باشد، آدم حسابي نباشد. اين است كه طرف بايد تقوا داشته باشد. حالا اگر خداوند يكي كسي را قبول نكرد تبعيض نيست ظلم نيست، تفاوت است.
من اين را يك بار ديگر گفته‌ام: خيلي وقت‌ها مي‌گويند خداوند چرا به او داد به او نداد، تبعيض ظلم است، تفاوت ظلم نيست. ببينيد انگشت‌هاي من با هم متفاوتند، اما خداوند عادل است. تفاوت دارد ولي هر تفاوتي حكيمانه است. تبعيض ظلم است. چرا تبعيض؟ يعني تفاوت‌هايي كه دليل ندارد مثل اينكه براي يك كسي دو تا مهمان مي‌آيد از يكي پذيرايي مي‌كند از يكي پذيرايي نمي‌كند. اما يك وقت نه فرق دارد و پيغمبر ما يك خواهر و برادر داشت. يك خواهر و برادر رضايي كه از طريق شير خواهر برادر شده بودند از مادر شير خورده بودند. خواهر كه آمد پيغمبر خيلي احترامش را گرفت، برادر كه آمد پيغمبر محلي نگذاشت. يكي گفت يا رسول الله هر دو خواهر و برادرند چرا تبعيض قائل مي‌شوی؟ فرمود تبعيض نيست تقاوت است. تفاوت حق است. اين خواهر كه احترامش را داشتم، چون احترام پدر و مادرش را مي‌گيرد. آن برادر بد دهن است جسارت مي‌كند به پدر و مادر. به مادرش مثلاً بي اعتنايي مي‌كند. پس آدم يك وقت اگر در شرايط مساوي فرق گذاشت تبعيض است. اگرنه مثل دكتر به يكي مي‌گويد آمپول بزن به يكي مي‌گويد سرم بزن. به يكي مي‌گويد قرص بخور. اين دكتر روي عقل و علمش اين دستور را مي‌دهد. پس تفاوت‌هايي كه بر اساس حكمت و عقل و علم است حق است. تفاوت‌هايي كه بر اساس تبعيض است ناحق است. اينجا خداوند يكي را قبول مي‌كند، چون تقوي دارد. يكي را قبول ندارد، چون تقوي ندارد.
«قالَ لَأَقْتُلَنَّك» مي كشمت، از اين معلوم مي‌شود كه در مقابل حتي قاتل بايد منطقي صحبت كرد، آن قاتل است مي‌گويد مي‌كشمت. «قالَ لَأَقْتُلَنَّك» ولي با آدم قاتل هم منطقي صحبت كنيد. نگو من را مي‌كشي من هم تو را مي‌كشم نه بگو آقا چرا مي‌خواهي من را بكشي؟ آخر دليل دارد، تو تقوا نداري كارت قبول نشده. يعني با آدم قاتل هم با منطق صحبت كنيد.

4- درمقابل خودي‌ها تحمل كنيم

(لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‌ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ) (مائده /28)
«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ» برادر گفت: حتي اگر تو دست درازي كني من را بكشي. «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ» من تو را نمي‌كشمت. بالاخره ببينيد آدم در مقابل خودي‌ها بايد حتي اگر آن هم فحش داد تو چيزي نگو. آقا فحش داد هيچ چي نگو. خودي است زمان شاه حتي اگر ارتش زمان شاه به شما تيراندازي كردند، شما به ارتش تيراندازي نكنيد ارتش خودي است گير شاه افتاده. به همين خاطر اينها زمان شاه تيراندازي مي‌كردند و مردم به آنها گل مي‌زدند چون ذاتشان خوب بود. همين‌ها برمي گشتند مي‌شدند ارتش جمهوري اسلامي. خودی است جوش آورده تحت تأثير قرار گرفته تحريكش كردند، ولي حلال زاده است. خودی است از خودمان است حالا منتها سليقه‌اش چيز ديگري است. آن‌ها كه خودي هستند و برادر هستند فرمود كه «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‌» اگر دست دراز كني من را بكشي من دست دراز نمي‌كنم. اگر فحش هم به من بدهي من به تو چيزي نمي‌گويم.
ملاك اين است كه در مقابل خودي‌ها تحمل كنيم. نگو او گفت من هم جوابش را دادم. كلوخ انداز را پاداش سنگ است. نخير كلوخ انداز را اگر خودي باشد پاداش صبر است. توي خانه حالا خواهر يك چيزي گفت، همسر يك چيزي گفت، نبايد بگويي حالا جوش آورد گفت بنا حق گفت، بي خود هم گفت، غلط هم گفت. اما تو قورتش بده نه معني‌اش اين است كه تسليم ظلم بشوي‌ها. تسليم ظلم نشويد. اما نگو حالا كه او مي‌كشد من هم مي‌كشم. حالا كه او گناه كردمن هم گناه مي‌كنم. اين نيست كه حزب اللهي بايد بي عرضه باشد بي عرضه نباشد. حالا عرضه دارم بكشمت منتها «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» من به خاطر خوف خدا.
چون گاهي وقت‌ها مي‌گويد زدي خوب باشد حَاليَت مي‌كنم به حضرت عباس اني از بي حالي است مسلمان وارفته به درد نمي‌خورد. مسلمان وارسته به درد مي‌خورد. فرق است بين وارفته و وارسته. يعني مي‌توانم بكشمت عرضه دارم، منتها تقوا «أَخافُ اللَّهَ» من خوف دارم از خدا. حالا من مي‌گويم برادر همين كه ديد كارش قبول نشده گاهي وقت‌ها توي فاميل يكي برنده جايزه مي‌شود، يكي در كنكور قبول مي‌شود يكي شوهر گيرش مي‌آيد، زن خوب گيرش مي‌آيد، قرعه به نامش مي‌افتد. نمي‌دانم زمينش يك خيابان رو مي‌شود. خانه‌اش گران مي‌شود. تجارتش خوب مي‌شود، اگر يك كسي به يك توفيقي رسيد حسادت نورز. بگو خدايا به من هم بده نگو حالا كه بياييم نابودش كنيم. اين رشد كرده بيا كلاه سرش بگذاريم. پولدار است خانه‌اش را بد بسازيم.
مرغي را گرفته بودند زنده زنده پرش را مي‌كندند. يك نفر گفت: چرا همچين مي‌كني؟ گفت داريم حاجيش مي‌كنيم. وضعش خوبه بنا آمده توي خانه مي‌گويد بابا اين پولدار است، گور پدرش بابا يا پولدار يا پولدار نيست ، شما كارت را درست انجام بده. ماشين بنز رد مي‌شود ماشين قيمتي رد مي‌شود بگويد پدر سوخته پولدار است طاغوتي است. حالا يك ژيان غراضه و درشكه‌اي نمي‌دانم گاري چيزي است. ول كن بدبخت مستضعف است. بابا تو چه كار داري به گاري و بنز و درشكه از چراغ قرمز رد شدن خلاف‌شان است. به قانون عمل كن. منتها اگر پول دارد به ناحق پولدار شده سندش را بده پولهايش را مصادره كنند. شما در آنجايي كه وايستادي حق نداري بنز و درشكه قضاوت كني. تو مأمور هستي كه نسبت به چراغ قرمز و سبز؟ تو بايد همه را يك جور ببيني. اين طور نباشد كه يك وقت من مثل زدم كه اگر بنز است بگوييم بفرماييد كنار اگر پيكان است بگويم برو كنار. اگر ژيان است بگويم اه بكش كنار. بر ما كنار برو كنار بكش تو فرق نكند. كه اگر پولدار سلامت كرد سلام عليكم و رحمه الله. بي پول سلامت كرد عليكم بچه سلام كرد سلام. تو فرق نگذار هر مسلماني سلام كرد يك جور سلام بده در جواب سلام بر اساس اسكناس جواب نده. بر اساس ژيان و بنز بفرما كنار و بكش كنار نگو. بر اساس عبور از چراغ قرمز تو طرفدار حق باش.

5- حسادت و وسوسه

حالا در اين زمينه يك مقدار راجع به حسادت مي‌خواهم صحبت كنم. اول اولين خوني كه اولين انساني كه در دنيا مرد يا با قتل مرد يعني شهادت تاريخ ديگر دارد يعني بالاخره گفت مي‌كشمت يا نمي‌كشمت.
(إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‌ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ) (مائده /29) بابا تو يك قرباني كردي من هم يك قرباني كردم من چون تقوا داشتم قبول شده. آن برادر گفت قرباني تو چون تقوا نداشتي قبول نشده. حالا مي‌خواهي من را بكشي تو اگر من را بكشي من دست درازي نمي‌كنم. عرضه دارم ولي به خاطر تقوا دست درازي نمي‌كنم. بعد گفت «إِنِّي أُريدُ» اگر تو مرا بكشي گناهان من به گردن تو مي‌افتد. يك مسأله اينجا بگويم اكر كسي كسي را بكشد تمام گناهان مقتول به گردن قاتل مي‌افتد. من مي‌خواهم تو با گناهان من و با گناهان خودت به سوي خدا بازگردي. از جهنم‌ها باشي، كيفر ستمكاران همين است. بالاخره هي وسوسه و هي نفسش وسوسه كرد كه برادر برادر را كشت.
(فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ) (مائده /30) بالاخره هي شيطان نفسش وسوسه‌اش كرد، تا بالاخره آرام شود براي خودش آرام شود. براي او يعني رام كرد او را. او با وسوسه‌ها كه برخواسته از حسد بود كشتن برادرش رابرايش آسان كرد. «نَفْسُهُ» اول برادر كشي برايش مهم بود. اما هي وسوسه وسوسه وسوسه تا بالاخره برادر برادر را كشت «فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ» اين جلسه چه مي‌خواهم بگويم؟
در قرآن چندبار مي‌خوانيم كه حسادت آدم را به برادر كشي وادار مي‌كند. برادران يوسف حسود بودند تصميم به قتلش گرفتند و آخر هم توي چاهش انداختند.
اين جا هم هابيل و قابيل يكي حسود بود. حسادت آدم را تا مرز برادركشي پيش مي‌برد. حسادت مسايلي دارد برايتان بگويم.

6- نقش حسادت

مسايل مختلف دارد:
مسايل جسمي: آدم حسود لاغر است. رنگش زرد است. از بس كه از تو غصه مي‌خورد او. آدم حسود با خدا دعوايش است. وقتي مي‌گويم چرا تو دادي يعني خدايا چرا بهش دادي. آدم حسود مي‌گويد…
اول معنا مي‌كنم حسادت را. حسادت يعني چه؟ حسادت يعني خدايا اين كه اين دارد از او بگير. توي دلش مي‌خواهد او نداشته باشد. يك وقتي هم مي‌گويد خدايا دارد نوش جانش به من هم بده اين خوب است؟ الحمدالله نمره‌اش خوب است الحمدالله گواهي نامه رانندگي گرفت. در كنكور قبول شد. حسادت معني‌اش اين است كه مي‌گوينداز او بگير، نمي‌گويند به من بده.
مي‌گويم خدايا از اين بگير. اگر بگويم به من بده اين خوب است اين غبطه است. يك وقت خانم كمي چيزي مي‌خرد خواهرش مي‌گويد چيز خوبي است من هم مي‌روم مي‌خرم. اين حسادت است تا ديد من جارو برقي خريدم رفت عين اين را گرفت چقدر حسود است. اين حسادت نيست، اين غبطه است. اين كار خوبي است اگر شما يك كار خوبي كرديد من هم از شما ياد گرفتم، اين كار خوبي است. اين غبطه است غبطه خوب است. غبطه يعني هر كسي هر چيز خوبي دارد برود ياد بگيرد شما هم انجام بدهيد. حسادت معنايش اين است كه تو خوبي را ياد بگيري معنايش اين است كه خوبي او را از بين ببري.
حالا هر كسي حسادت دارد. منتها اين حسادت را نبايد اعمال كرد و لذا گفته‌اند (وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ) (فلق /5) اين «إِذا حَسَدَ». چيست؟ نگفته‌اند من شر حاسد چون همه حسود هستند منتها حسوديشان را بكار نمي‌برند. پناه بر خدا (وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ) (فلق /5) از شر حسود «إِذا حَسَدَ» وقتي حسدش را مثل اين كه مي‌گويند پناه بر چاقو اگر دست چاقوكش باشد. والا چاقو كه در همه خانه‌ها هست. چاقو خطر ندارد خيلي، چاقو دست چاقو كش خطر دارد. حسادت راهر كسي دارد، تا آدم ديد او دارد من ندارم بگويد خوب چرا اين دارد؟ اما اين اذا حسدش يعني وقتي چاقو مي‌كشد آدم حسود با خدا درگير است. مي‌گويد خدايا چرا به اين دادي حكمت خدا را قبول ندارد. آدم حسود غصه مي‌خورد عليل است؟
«صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَد» (بحارالانوار/ج70/ص256) اگر مي‌خواهي سالم بماني بايد حسود نباشي آدم حسود هي از تو خودش را مي‌خورد اين از نظر جسمي راحت هم نيست از نظر روحي حسود از نظر جسمي حسود است. چون هي اذيت مي‌كند خودش را. از نظر روحي راحتي ندارد. از نظر عاطفي برادركشي مي‌كند. از نظر اقتصادي چون حسود است كلاه برداري مي‌كند. خانه‌اش را بد بنا مي‌كند. كلاه سرش مي‌گذارد. كلاه برداري مي‌كند. سوء قصد دارد. سرقت مي‌كند. از نظر فكري آدم حسود نمي‌تواند درست فكر كند. اينها خطرات حسادت است.
اعتقادي: از نظر اعتقادي حسود مشكل دارد، چون با خدا حرف دارد آدم حسود به خدا حرف دارد مي‌گويد چرا به او دادي؟ از نظر فكري مشكل دارد. آدمي كه حسود است درست فكر نمي‌كند. چون من اگر حسود باشم با من مشورت كنيد من حقش را به شما نمي‌گويم. يك چيزي مي‌گويم كه شما بيافتيد توي چاله. درست فكر نمي‌كند.
از نظر جسمي آدم حسود ضعيف است مريض است. چرا از نظر روحي آدم حسود راحت نيست راحتي ندارد. اينها همه روايت است. از نظر روحي از نظر اقتصادي آدم حسود كلاه برداري مي‌كند. همه‌اش توطئه مي‌كند، يك كاري بكند كه پول‌هاي اين را بگيرد. توطئه مي‌كند كه اين موفقيتش شكست بخورد. مي‌گويند زهرا خانم چه خياطي كرد به فاطمه خانم حسادتش گل مي‌كند: ‌اي برو بابا خياطي كه خياطي كرد مادرش كمكش كرد. اين طلبه چه منبري دارد ماشاءالله قرأتي حسادتش گل مي‌كند چه منبري دارد پررو است من خجالتي هستم. تا مي‌گوييم سخنرانيش خوب است مي‌گويد پررو است. فلاني رانندگي خوبي دارد چه فايده دارد بي كله مي‌رود تصادف مي‌كند. يعني خودش بلد نيست رانندگي كند رانندگي او را هم مي‌گويد بي كله گي. قشنگ نوشته، از خودش نيست از روي كتاب‌ها نوشته. يعني آدم حسود همه‌اش نيش مي‌زند كه خوبي مردم را از بين ببرد. آدم حسود همه‌اش در فكر خنثي كردن خوبي مردم است. با متلك با توطئه آدم حسود از نظر علمي از نظر عمل نه تشكر مي‌كند، نه اطاعت، نه تشكر دارد، نه اطاعت. يك كسي يك پول داده براي يك كار خيري مثلاً يك ميليون براي يك جايي داده برو بابا با زور مردم را مي‌چاپند شب مي‌آيند توي مسجد كمك مي‌كنند. برو بابا يك ميليون چيزي نيست اين بايد 10 ميليون بدهد. تشكر نمي‌كند بگويد خدا پدرش را بيامرزد يك ميليون داد، چون حسود است از يك ميليون تشكر نمي‌كند. كجا بايد 10 ميليون بدهي. مي‌گويد كه 1 ميليون كه دادي دزديده بوده. جاي ديگر دزديده اين جا دارد كمك مي‌كند. حاضر نيست تشكر كند. اطاعت نمي‌كند. من بروم زير بار اين آقا؟ فرمانده شده 30 سالش است حكومت اسلامي را داده دست بچه‌ها. حسود اطاعت نمي‌كند. آدم حسود از خوبي مردم تشكر نمي‌كند. آدم حسود از نظر فرهنگي حقيقت را كتمان مي‌كند.
از نظر فرهنگي مثلاً مي‌پرسد خانم اين پارچه را كجا خريده‌اي؟ مي‌گويد والله يك كسي برايم آورد داد نمي‌دونم. اصلاً حاضر نيست دكان بزازي را آدرس بدهد، مي‌گويد بگويم اين هم مي‌رود مي‌خرد. آقا كجا سيب زميني را خريده‌اي؟ والله يك چرخي بود حال نيستش ديگر ، آدرس سيب زميني فروشي را نمي‌گويد. مي‌گويد يك بار مي‌بيني اين هم مي‌رود 2 كيلو مي‌خرد 3 تومان ارزان‌تر. چقدر آدم بايد خبيث باشد.
آخر بعضي‌ها گير شرقند، بعضي‌ها گير غربند، بعضي‌ها گير خودشان هستند. يك قصه گفتم آدم‌هايي كه گيرخودشان هستند، از نظر اجتماعي همه‌اش انتقاد مي‌كند. ذكر خودش را از دست مي‌دهد. از نظر اخلاقي به خاطر حسادت او را معتادش مي‌كند. اصلاً به خاطر حسادت اين را ضد انقلابش مي‌كند.
قرآن مي‌گويد (لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً) (بقره /109) اصلاً چون مي‌بيند جوان‌هاي حزب الله شاه را سقوط دادند صدام را بيرون كردند. مي‌گويد بياييد يك تهاجم اصلاً به چه دليل از خارج چند تا كاميون آدامس مي‌آورند لب مرز خالي مي‌كنند مي‌گويند به هر كسي مي‌خواهيد بدهيد. بعد لاي آدامس هايش را باز مي‌كنند مي‌بينند تويش عكس سكسي است. اين چه بودجه و دلاري است كه حاضر است جوان ما شكلات كه مي‌خورد اين نگاهش به برهنه هم بخورد. چه طور فرمول 16 را ياد بچه‌ها نمي‌دهند.
توي مسابقات المپياد ثابت شد كه ايراني‌ها از استعدادهاي درخشاني برخوردارند. هوش ايراني از متوسط به بالاست الحمدالله چه طور فرمول 16 را ياد ما نمي‌دهند. چه طور فرمول پپسي را يادمان نمي‌دهند. هنوز كسي نفهميده فرمول پپسي چيست. ولي فرمول سكسي‌اش را يادمان مي‌دهند. قرآن مي‌فرمايد آيه‌اي كه مي‌خوانم قرآن است «يَرُدُّونَكُمْ» دوست دارند شما را در راه حق برگردانند. بعد از ايمان و انقلاب و شجاعت وحدت برگردانند. «مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» دوست دارند شما برگرديد. روي حسادت چطور حاضرند ترياك را مفت بدهند و هروئين را مفت بدهند و عكس سكس را مفت بدهند؟ اما فرمول‌هاي علميشان را ياد شماها نمي‌دهند. بزرگترين حسود ما غرب است و دخترها و پسرها اگر بفهمند دارند مي‌رقصند مواظب‌شان مي‌شوند. آنها نمي‌خواهند ما شجاع باشيم، نمي خواهند ما عزيز باشيم، مستقل باشيم، چطور آن همه قحطي زده است. چطور آمريكا آن بودجه را براي قحطي زده‌ها تأمين نمي‌كند. براي شكست جمهوري اسلامي بودجه تصويب مي‌كند. اما براي گرسنه‌ها بودجه تصويب نمي‌كند. بايد يك خورده دشمن شناسي‌مان قوي باشد. هيچ كسي شما را دوست ندارد جز خالق شما.
خدا شما را دوست دارد. شما بنده خدا باشيد. امام‌ها شما را دوست دارند. حديث خواندم در آن جلسه كه امام فرمود والله كلمه والله خيلي مهم است. اين را من عنيات دارم تكرار كنم. امام فرمود والله من روزي صد مرتبه شما را دعا مي‌كنم. آن وقت شما حساب كن امام صادق شما را صد بار دعا كند. لب مرز هم به شما شكلات و عكس سكس بفروشند. آيا غرب شما را دوست دارد يا امام صادق؟
ما بايد دوست و دشمنمان را بشناسيم. آدم دو تا بچه داشت. عمل يكي قبول شد و مال ديگري قبول نشد حسادتش گل كرد گفت مي‌كشمت؟؟ خودي‌ها را بايد تحمل كرد.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از همه عيب‌ها به خصوص حسادت پاك بفرما.
ما را از وسوسه‌هاي نفساني و شيطاني از وسوسه‌هاي تبليغاتي دشمن محفوظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 844
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست