responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 845

موضوع: تفسير آيه 282 سوره بقره

تاريخ پخش: 76/09/27

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‌ وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى‌ أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‌ أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمٌ) (بقره /282).

1- بزرگترين آيه قرآن و تنظيم اسناد تجاري

در محضر مبارک دانشجويان رشته حقوق هستيم که در آينده قاضي خواهند شد. در مورد آيه 282 سوره بقره من به 47 نکته رسيده‌ام که در اين برنامه به عرض شما مي‌رسانم: بزرگترين سوره قرآن سوره بقره است و بزرگترين آيه قرآن همين آيه 282 است که شامل 172 کلمه و 579 حرف و 15 سطر است. و اين آيه مربوط است به انضباط اقتصادي، تنظيم اسناد تجاري، مسئله چک و سفته و حواله و شاهد و کاتب و… اگر مردم به اين آيه عمل کنند درصد بالايي از کشمکش‌ها و سوءظن‌ها و… حل مي‌شود.
اول ترجمه آيه را مي‌گويم: مسلمانها! در داد و ستدهايي که مدت دارد بنويسيد. حتما از بين شما يک کاتب عادل بنويسد. وقتي به کاتب گفتند: بيا بنويس، ناز نکند. وقتي خدا به تو علم داده تو هم علمت را در اختيار ديگران قرار بده. (اگر سندي خواستند برايشان بنويس.) خوب کاتب از چه کسي بشنود تا بنويسد؟ بايد بدهکار بگويد. چون طلبکار ممکن است زياد بگويد. املاء کند آن کسي که حق به گردنش است. بدهکار هم تقوا داشته باشد و مال مردم را کم نگذارد. اگر بدهکاري که مي‌خواهد املاء کند خل باشد، ضعيف باشد و نتوانست املاء کند، يا لال باشد، وليش بايد املاء کند. ولي هم سوء نيت نداشته باشد و عادل باشد. در تنظيم اسناد تجاري دو تا شاهد اختيار کنيد. دو تا شاهد بگيريد که دوستشان داريد. (علت اينکه دو تا شاهد مي‌گيريم اين است که اگر يک شاهد يادش رفت ديگري يادش بيايد.) وقتي به شاهد گفتند: بيا و گواه باش، ناز نکند. خسته نشويد اگر بگويند بنويسيد. چه چيز کوچک و چه چيز بزرگ.
اين ترجمه آبکي بود. حالا برويم سراغ نکات:
از کلمه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» دو تا نکته مي‌گويم:
يکي اينکه معلوم مي‌شود اين آيه در مدينه نازل شده است. هرچه «يا أَيُّهَا النَّاسُ» در قرآن است در مکه نازل شده و هرچه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» در قرآن است در مدينه نازل شده است. دوم: وقتي مي‌خواهي به کسي کاري بدهي، براي اينکه انگيزه‌اش را تحريک کني او را تعريف کن. اگر از کسي سؤالي کني و او را با «جناب استاد» مورد خطاب قرار دهي براي او ايجاد انگيزه مي‌شود تا پاسخ دهد. قرآن وقتي مي‌خواهد تحريک کند مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا». اين باعث مي‌شود که حرف بهتر در ذهن جاي بگيرد.
درسها و نكته‌ها؛ درس اول: قبل از دستور، انگيزه‌ها را تقويت کنيم. يعني وقتي فرزندت را مي‌خواهي براي نماز بيدار کني بگو: حسن جان! فاطمه خانم! در اين صورت بلند مي‌شود. اما اگر لگد زدي و سرش داد کشيدي، هرگز بلند نمي‌شود.
درس دوم: مسئله؛ قانون براي همه يکسان است. چون مي‌فرمايد: «تَدايَنْتُمْ» تداين از باب تفاعل است، يعني هر دو مثل هم هستيد.
درس سوم: کلمه« دين»، هر نوع بدهي را شامل مي‌شود. ‌اي مؤمنين هر وقت به هم بدهکار شديد (هر نوع بدهي). «إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» در اين آيه چند تا «فَاكْتُبُ» داريم. (5 تا) در يک آيه، پنج بار مي‌فرمايد: بنويسيد. (هر نوع بدهي، هرچقدر که باشد، از هرکه باشد.) چون اين از حقوق انساني است نه از حقوق اسلامي. چون ما دو تا حقوق داريم: حقوق انساني و حقوق اسلامي. پرداخت دين حق انساني است. حديث از امام صادق(ع) است: اگر شمر خنجري را که با آن امام حسين(ع) را شهيد کرد، پيش من به امانت بگذارد، و بعد از من بخواهد به او خواهم داد. يعني رد امانت حق انساني است نه حق اسلامي؛ حاج شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان، بعد از فوتش به خواب پسرش آمد. به او گفت: من در برزخ گيرم به خاطر اينکه يک کتاب از فلاني گرفتم و يادم رفت تا به او بدهم و از اين جهت مديونم. مي‌روي از کتابخانه فلان کتاب را بر مي‌داري و به فلاني مي‌دهي. پسر مي‌گفت: از خواب بيدار شدم و کتاب را يافتم، دويدم تا به صاحبش بدهم. لب در خوردم زمين و کتاب هم افتاد و پاره شد. رفتم و همان را دادم به صاحبش. فردا شب دوباره پدرم به خوابم آمد که: مال مردم را سالم گرفتيم و زخمي پس داديم باز هم مديون هستم. برو مقداري به او پول بده تا راضي شود. توجه داريد!! حق الناس خيلي مهم است؛ بزرگترين نامه‌هاي نهج البلاغه نامه امام(ع) به مالک اشتر است که نامه‌اي سياسي است. بزرگترين آيه‌ها هم آيه حقوقي است. چقدر کج فکري مي‌خواهد که آدم بگويد: دين از سياست جداست!

2- شرايط ثبت و يادداشت اسناد مالي

ثبت و نوشتن مسايل نشانه محکم کاري است. من اين بحث محکم کاري را در تلويزيون عنوان کرده‌ام. مدت پرداخت بايد مشخص باشد: «إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى». زمانبندي در اسلام خيلي مهم است. اگر حاجي‌ها کوچکترين خلافي انجام بدهند گاهي گوسفند و شتر بايد قرباني کنند. بزرگترين خلاف حاجي‌ها اين است که شب عيد قربان يک دقيقه زودتر از غروب از عرفات بيرون بيايد. يک ثانيه قبل از ظهر، نماز باطل است. يک ثانيه هم قبل از افطار غذا خوردن، روزه را باطل مي‌کند.
جالب اينجاست که در زمان جاهليت فرموده: بنويسيد! خيلي مهم است. زماني که در کل مکه هيچ باسوادي نبود، در کل جزيرة العرب هم 17 تا باسواد بود. در آن زمان جاهليت مي‌فرمايد: بنويس! (آن هم 5 بار).
بايد نويسنده شخص ثالثي باشد: «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» شخص ثالث و بيطرف بنويسد. «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ» اگر از کاتب خواستند بنويسد، او نبايد ناز کند. زکات علم خدمت به مردم است. اين کاتب هم بايد عادل باشد. «كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» يعني همانطور که خدا به شما داده است. طبقه موازين الهي بنويسيد. خدا به تو داده تو هم به ديگران بده. اين هم يکي از راههاي تحريک و ايجاد انگيزه است. خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد: يادت هست که خودت هم يتيم بودي؟! (أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‌) (ضحى /6)، (فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ) (ضحى /9). يادت مي‌آيد که خودت هم بي پول بودي. خلاصه يادت نرود. مسئله مهمي است. در جايي مؤمنين کفار را مسخره مي‌کردند، آيه نازل شد: چرا آنها را مسخره مي‌کنيد، يادتان رفته که خودتان هم کافر بوديد؟! (قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في‌ ضَلالٍ مُبينٍ) (انبياء /54)
کاتب بايد حقوقدان باشد و بايد اطلاعات حقوقيش زياد باشد. بعد ممکن است بعد از شهادت آمدند ما را کتک زدند. مي‌فرمايد: «وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ»: کاتب نبايد ضرر کند شاهد هم همينطور. يعني بايد پول قلم و نرم افزار و… را بايد به او داد. حکومت اسلامي بايد جان او را بيمه کند. قاضي‌هاي رده بالا بايد محافظت شوند. و کسي حق ندارد او را تحقير کند.

3- وظايف مردم و حكومت

«وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ» شاهد هم مي‌گويد: «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ» يعني هرچه بدهکار بگويد آن را بايد کاتب بنويسد. از اين فهميده مي‌شود که از نظر حقوقي اقرار عليه خود انسان جايز است. املاء و املال يکي هستند. در اقرار عليه خود نبايد سوء استفاده کند. مي‌گويند: قانون خوب قانوني است که بن بست نداشته باشد. در اسلام اصلا بن بست نداريم. يک قواعدي در اختيار مجتهد است مثل قاعده «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ» (كافي/ج‌5/ص‌293)، مثل قاعده حرج. که هرجا بن بست شد از آنها استفاده کند. مانند يك سري كليد كه در اختيار كليدساز است. مي‌گويند: اگر طرف سفيه بود يا ضعيف بود بن بست نيست، ولي‌اش بايد به جاي او کارش را انجام دهد. وليش کيست؟ پدر و پدربزرگ. در غير اين صورت حاکم شرع. اگر اين آقايي که بدهکار است سفيه يا ضعيف بود و توان تنظيم سند را نداشت يا استطاعت نداشت که املاء کند، وليش بنويسد و او هم نبايد سوء استفاده کند. يعني ولي بايد عادل باشد. يعني دلسوزي بيجا ممنوع. گاهي وقتها از کور يا کر بودن برخي سوء استفاده مي‌شود. ممکن است قاضي يا ولي دلش به حال او بسوزد. قرآن مي‌فرمايد: به تو هيچ ربطي ندارد! شما حق را بگوييد. اگر بدبخت است از طرف کميته امداد کمکش کنيد: (إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى‌ بِهِما) (نساء /135) اگر بنز بود يا ژيان به شما ربطي ندارد، از چراغ قرمز که رد شد جريمه‌اش کن. هيچ ربطي به شما ندارد. آن حسابش جداست.

4- گواهي و شرايط گواهان

بعد مي‌فرمايد: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ» دو تا شهيد بياوريد. در زنا 4 تا شاهد مي‌خواهد. چون در زنا دو نفر بايد مجازات شوند. «مِنْ رِجالِكُمْ» شاهد هم بايد مرد باشد. بايد مؤمن باشد زيرا فرموده«رِجالِكُمْ» کم يعني از شما مؤمنين باشد. حالا اگر مرد نبود اسلام بن بست ندارد. يک مرد و دو تا زن شهادت بدهند. حالا چرا زن دوتا؟! در جاهايي که اسلام حق زن را نصف کرده همين است. چرا؟ مثلا گفته ارث نصفه. اگر 30 تومان ارث بود مي‌گويد: 20 تومان براي پسرها و 10 تومان براي دخترهاست. اما اسلامي که گفته زن 10 تومان چون هيچ خرجي به گردنش نيست، مي‌گويد: اين 10 تومانت را پس انداز کن و برو ازدواج کن. يک پسر هم با او ازدواج مي‌کند و 20 تومان آن پسر وارد زندگي هر دو مي‌شود. مسايل عاطفي طوري است که زن به خاطر اينکه مادر است و مادر هم عاطفه مي‌خواهد، فرموده: دو تا زن. چون در قضاوت خشونت و قلدري لازم است. قاضي بايد پررو باشد؛ مجرمي را آوردند شلاق بزنند، طرف 3 تا زيادي زد! حضرت فرمود: چند تا زدي؟! گفت: 3 تا زيادي زدم. حضرت شلاق را از او گرفت و 3 تا هم به او زد. ما وقتي حکومتمان حکومت اسلامي است که دو تا قاضي هم شلاق بخورند.
شنيده‌ايد که حضرت رسول(ص) فرمود: هرکه از من طلب دارد بگويد: يک نفر بلند شد و گفت: چوب را بلند کردي و به کتف من خورد!… يعني چه؟ يعني اگر رهبر مسلمين چوبش به شخصي خورد بايد بگويد: آقا بيا بزن. خجالت ندارد. اسلام دقيق است. اسلام مي‌گويد: حاجي‌هايي كه زودتر از ديگران به مكه رسيده‌اند، شهادتشان قبول نيست چون پيداست حيوان در اختيار را بيشتر اذيت كرده‌اند. اسلام مي‌گويد: وقتي مي‌خواهي شير بدوشي ناخنت را بگير تا پستانهاي گاو را اذيت نکند.

5- تساوي زن و مرد و اصلاح خانوادگي

البته در خيلي جاها زن و مرد با هم مساوي هستند. اگر گفتيد در کجا حقوق زن و مرد با هم مساوي است؟ (در قرآن) اسلام مي‌گويد: اگر زن و شوهر با هم دعوا کردند (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً) (نساء /35) يک داور از فاميل مرد و يک داور هم از فاميل زن بيايند کنار هم و اختلاف را حل کنند. اينجا از جاهايي است که حقوق مرد و زن يکي است.
از «ه» و «ها» در «أَهْلِهِ» و «أَهْلِها» چهار تا چيز در مي‌يابيم: 1- سرعت 2- دقت، چون فاميلها همديگر را خوب مي‌شناسند. 3- بي هزينه است. 4- آبروريزي هم ندارد. اين دادگاه خانواده است در سوره نساء. قبل از واقع شدن اختلاف بيشتر به آن سامان دهيد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» بعد هم مي‌گويد: داور«إِنْ يُريدا إِصْلاحاً» يعني اين دوتا داور بايد اراده اصلاح کنند. مبادا خانواده زن به نفع او و خانواده مرد به نفع مرد قضاوت کنند.
حالا ما چه کنيم که خدا توفيقمان بدهد. ما هر کاري مي‌کنيم« آب در هاون کوبيدن است. » قرآن مي‌فرمايد: هرکه مي‌خواهد خداوند توفيقش بدهد: «إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» اگر مي‌خواهيد خدا به شما توفيق بدهد بايد خودتان را اصلاح کنيد: (وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ) (عنكبوت /69) هرکه براي ما تلاش کند او را هدايت مي‌کنيم.

6- همدلي و پرهيز از اختلاف

نبايد شهداء ناز کنند هنگامي که او را براي شهادت مي‌خوانند. خسته هم نشويد. اين آيه آيه حقوقي است. اما در آن از عدل و اخلاق هم صحبت شده است. آخرش هم فرموده: «أَلاَّ تَرْتابُوا» اينها براي اين است که به من هم سوءظن نداشته باشيد. براي اين است که رفاقت هايتان به هم نخورد؛ يک چيز مهمي برايتان بگويم. چون الان هم وحدت حوزه و دانشگاه است: موسي(ع) قرار بود 30 روز مناجات کند. 30 روزش شد 40 روز. در اين ده روز يک هنرمند به نام سامري توانست گوساله درست کند و مردم را منحرف کند. آمد ديد مردم گوساله پرست شده‌اند!! (وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ) (اعراف /150) زلفهاي برادرش هارون را گرفت و كشيد و تورات را زمين زد. فرمود: چرا من که ده روز دير کردم مردم گوساله پرست شدند!؟ آيه قشنگي در قرآن است. فرمود: (إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني‌ إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلي‌) (طه /94) ترسيدم که به من بگويي: چرا بين بني اسراييل تفرقه انداختي؟ گفتم: گوساله پرست شوند و يکدست باشند بهتر از آن است که خداپرست باشند. و با هم شاخ به شاخ شوند. اين آيه خيلي مهم است. اين آيه براي وحدت خيلي زور دارد. ما بايد از بعضي چيزها بگذريم. الحمدلله با اينکه 9-8 ميليون سني در ايران است هيچ جنگي بين شيعه و سني اتفاق نيفتاده است. و از اين نظر کشور ما نمونه است. دانشگاه و حوزه بايد با هم وحدت داشته باشند. (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ) (آل‌عمران /195) ما از شماييم و شما هم از ماييد. نبايد تفرقه باشد. حديث داريم: حضرت مهدي(ع) زماني ظهور مي‌کند که تمام زنهاي خانه دار از نظر فکر قضاوت بتوانند قاضي باشند. يعني وقتي دعوا مي‌شود بفهمند حق با کي است. ما بايد رشدمان بالا برود.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 845
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست