نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 869
موضوع: تفسير سوره حجرات (15)
تاريخ پخش: 11/05/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- تفسير سوره حجرات
سوره حجرات آيه 6 را تفسير ميکرديم آيه اين بود: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) در يک جلسه «خبر» و«فاسق» را معنا کرديم، در يک جلسه اينکه «فاسق» دروغ ميگويد، دروغ را معنا کرديم. حالا در اين جلسه «خبر» را ميخواهيم معنا کنيم «نبأ»: خبررساني، خبرگزاري، دين مقدس اسلام تمام کارهايش را محکم کاري کرده است، با سرهم بندي مخالف است. در مسائل، اقتصادي، در مسائل علمي، مسائل اعتقاد، همهاش ميگويد: کارتان بايد محکم کاري باشد، سرهم بندي ممنوع.
2- بزرگترين آيه قرآن و موضوع آن
قرآن بزرگترين سورهاش سوره بقره است و بزرگترين آيه سوره بقره (و قرآن) آيهاي است که مربوط است به حقوق و تنظيم اسناد تجاري است ما هيچ کجاي قرآن نداريم که تمام صفحه يك آيه باشد، يعني از اول «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تمام اين صفحه يک آيه است. ما آيهاي نداريم توي قرآن به اين بزرگي باشد. بزرگترين آيه هاي قرآن آيه اي است که ميگويد سرهم بندي نکنيد کارهايتان محکم کاري باشد، داد و ستد ميکنيد شوخي بردار نيست، گذرا از آن رد ميشوم ولي شما نسل نو هستند ميخواهم بدانيد که اسلام بعضي فکر ميکنند دين فقط نماز و روزه است، باور نمي کنند که اينقدر به مسائل ريز و جزئي هم عنايت دارد. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ) (بقره /282) وام ميگيريد چيزي نسيه ميکنيد، براي مدتي «فَاكْتُبُوهُ» بنويسيد از هر کس طلب داريد بنويسيد، آقا سواد ندارد، صدر اسلام باسواد کم بود (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْل) (بقره /282) يك کاتب و نويسنده اي پيدا کنيد که عادلانه بنويسد، خودت هم سواد نداري ديگري بنويسد، کاتب هم ممکن است ناز کند، ميگويد: کاتب هم ناز نکند، اگر بي سواد است آمد گفت من سواد ندارم تو سواد داري ناز نکند. (وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ) (بقره /282) نويسنده ناز نکند، خوب نويسنده چي بنويسد؟ هر چي بستانکار ميگويد بنويسد و يا آنچه بدهکار ميگويد بنويسد. مثلاً دو نفر از هم پول ميخواهند سواد ندارند آمدهاند پهلوي من ميگويند، بنويس بنده هم قلم و کاغذ دست گرفتهام ميخواهم بنويسم، بنويسم چند ميخواهد بستانکار هر چه گفت بنويسم يا بدهکار. به نظر شما چي؟ بدهکار، بستانکار ميگويد: بيشتر بده اوني که ميخواهد بدهد و مديون است اونکه ميخواهد بدهد بايد قبول کند و لذا ميفرمايد: کسي که بدهکار است املا کند، و الاّ بستانکار ميگويد: بيشتر بنويس، خوب تو بيشتر بنويس من که مردِ دادنش نيستم، هرکس ميخواهد بدهد خودش بگويد اين مقدار بنويس چون خودش گفته تعهد ميکند بدهد، ميگويد بدهکار هم تقوا داشته باشد: (وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئا) (بقره /282) حالا که اسلام گفت: هرچه گفت ما مينويسيم، تو هم انصاف را مراعات کن. کي بگويد؟ بدهکار، بدهکار هم حق سوء استفاده ندارد، ممکن است بستانکار بگويد: بيست تومان بنويس ولي بدهکار بگويد من ده تومان بيشتر بدهکار نيستم ميگويد: نه هر چه بدهکار ميگويد بدهکار را هم ميگويد «وَ لْيَتَّقِ» تقوا داشته باش «وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئا» مال مردم را کمش نگذار. حالا آمد و طرف خُل بود يا ضعيف بود يا لال بود. ببين اسلام تا کجا رفته، بدهکار يا لال نميتواند بگويد 15 تومان به ايشان بدهکارم زبان ندارد بگويد يا ديوانه است يا ضعيف است، ميگويد: ولي و سرپرست او اگر «سَفيهاً» خل بود «أَوْ ضَعيفا» يا ضعيف بود «أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ» يا لال بود «فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ» ولي و سرپرست او بگويد بنويس، وليّش هم عادلانه باشد، حالا نوشتيم که فلاني 15 تومان به فلاني بدهکار است ميگويد: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْن» دو تا شاهد امضا هم امضا کنند، يعني هم بنويسيد و هم دو شاهد کنند، شاهد بگيريم که فلاني گفت که من اينقدر به فلاني بدهکارم. شاهد کي باشد «مِنْ رِجالِكُمْ» دو تا مرد، حالا اگر مرد نبودند، يک مرد و دو تا زن، کيها باشند از شاهد (وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدا) (بقره /282) شاهد را بايد دوستش داشته باشي، چون ممکن است بگويي برو بابا من اصلاً اين شاهد را قبولش ندارم، «تَرْضَوْنَ» راضي باشيد، شاهدي باشيد که از او راضي باشيد، قبولش داشته باشد، حالا چرا دو تا براي اينکه اگر يکي يادش رفت، آن يکي يادش بياورد، حالا اگر به شاهد گفتيم آقا تشريف بياوريد، بنده 15 تومان به اين آقا بدهکارم اين آقا هم نويسنده نوشته، بيا امضا کن که تو هم شاهدي شاهد هم ناز نکند چند جمله قبل گفتيم کي ناز نکند؟ گفتيم نويسنده ناز نکند، اگر گفتيم بيا بنويس ناز نکند اينجا ميگويد: اگر گفتيم بيا امضا کن ناز نکند «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» بگو آقا اگر يك مغازيهاي که همش نسيه، همهاش بايد بنويسيم ميگويد: «لا تَسْئَمُوا» خسته نشويد «أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيرا» يك قاشق چاي خوري هم ميدهيد بنويسيد مال مردم احترام دارد ريز و درشتش را بنويسيد (صَغيراً أَوْ كَبيرا) (بقره /282) چه آيهاي، بزرگترين آيات قرآن اين است که جوري بنويسيد که: با علت بنويسيد، خودتان بنويسيد، سواد نداريد کاتب بنويسد، کاتب را دعوت کرديد ناز نکند، کاتب عادلانه بنويسد. کي بگويد که کاتب بنويسد؟ بدهکار بگويد بنويسد، بدهکار هم حق مردم را از بين نبرد، وقتي نوشتيد دو تا شاهد بگيريد، اگر بدهکار لال بود ولياش، تازه وقتي نوشتيد دو تا شاهد بگيريد، دو تا شاهدها مرد باشند، اگر مرد نبود يکي مرد و دو تا زن باشد، اگر به شاهد گفتيم بيا گواه و شاهد باش ناز نکند. اين همه براي چي براي اينکه حق کسي از بين نرود. بزرگترين آيات قرآن مالِ تنظيم اسناد تجاري است، چک و سفته و حق و ناحق، بدو بستانها همه مکتوب باشد.
3- انفاق و محكمكاري در كارها
محکم کاري در تقليد: گفتهاند از مجتهدها آنکه سواد و تقوايش از همه بيشتر است تقليد آن را بکنيد. محکم کاري تو مسأله قضاوت: چون قاضي جانِ مردم دستش است اين را بگيريد بکشيد، اين را بگيريد. اعدام کنيد، چون جان مردم و مال مردم و آبرو و ناموس مردم در اختيارش است بايد يك حقوقي داشته باشد که شکمش سير باشد و به فکر رشوه نباشد اينها همه به خاطر محکم کاريست. محکم کاري در بنّايي: شخصي مرده بود جنازهاش را خاک ميکردند، خودِ پيامبر(ص)، خشتهاي قبر را محکم ضربه ميزَد، بعد هم لاي اين خشتها را گِل ميماليد، گفت: يا رسول الله اين مرده است خاک بريز رويش خلاص، فرمود: خدا دوست دارد در هر کاري که ميکني محکم کاري کني. سرهم بندي غلط است گر چه براي دفن مرده، يعني خونه براي مرده هم ميسازي محکم بساز، خونه براي مرده هم ميسازي محکم بساز. نبايد به ما بگويند اگر جنس خارجي است. معلوم ميشود خوب است، ايراني است دو، سه روزِ ديگر خراب ميشود، اين خيلي زشت است که به ما بگويند، آخه يك جمله دارد اميرالمؤمنين در نهج البلاغه ميگويد: نگذاريد ديگران به اسلام عمل کنند و شما به اسلام عمل نکنيد. اسلام ميگويد محکم کاري کنيد آنوقت کشورهاي خارجي محکم کاري ميکنند. ما سرهم بندي ميکنيم جوري توليدات ايران بايد باشد محصولات ايران کارخانه هاي ايران، هر چي ميگوييم محکم کاري. حالا اين حرفهاي محکم کاري را براي چي زدم براي اين آيه، که اگر خبري را نقل ميکنيد هر جوري پخش ميشود حرف محکم باشد، شنيده ميشود، مگر هر چي شنيدي، علامت آدم دروغگوست: هرچي شنيد نقل ميکند. شما بايد توي مغزت هرچي شنيدي بفرستي حلاّج خانه، حلاّجي کنند که راست است يا دروغ، اگر راست بود، تازه مگر هر راست را بايد گفت؟
4- دنبال ظن و گمان نرويم
قرآن ميفرمايد: (لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم) (اسراء /36) چيزي را که علم نداري، پي گيري نکن. قرآن ميفرمايد: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) (اسراء /36) گوش و چشم و دل همه اينها مورد سؤال هستند. حديث: از گوش روز قيامت ميپرسند چي شنيدي؟ به دست ميگويند چه کردي؟ به پا ميگويند کجا رفتي؟ هر جا را علم نداري دنبالش نرو، حالا برويم ببينيم چي ميشود، حالا برويم تا ببينيم، ببينيم، چي، تا يقين نکرديم گامي برنداريم، حرفي نزنيم، شما يك غذايي که شک داري، بخوريم حالا ببينيم، اگر بد بود مريض ميشويم، شما در غذا ميگويي از سازمان مربوطه، مهر بزنند به اين گوشت، ببينم اين گوشت سالم است؟ اين شير مهر و آرم دارد؟ در خريد کالاها به ما گفتهاند بواب بشويد، باب يعني چه؟ در، بواب: يعني دروازه بان، گفتهاند دروازه بان گوش خود باش نگذار هر چيز وارد شود. حديث داريم: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّه» (بحارالانوار/67/ص25) روح شما حرم خداست، شما اگر يك گربه يا سگ رفت توي مسجد چکارش ميکني؟ بيرونش ميکني، ميگويي اينجا خانه خداست، سگ است، اگر گربه و سگي را بيرون ميکني، اگر مشرک را از مسجدالحرام بيرون ميکني، حديث داريم: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ»: روح شما حرم خداست نگذاريد غير از خدا در حرم خدا برود. نوار مغز شما امانت است دست شما هر صدايي روي آن ضبط نشود، چشم شما امانت است به هر چيزي نگاه نکن، هر چي خدا به ما داده امانت است، اگر امانتها را در جاي خودش مصرف نکنيم، خيانت به امانت کردهايم.
5- اوقات فراغت و كارهاي مفيد
عمر شما امانت است بايد مواظب باشيم عمر ما کجا مصرف ميشود، دقّت در مصرف عمر، گاهي وقتها ما 5 ساعت 10 ساعت 1 روز، 2 روز، عمرمان به بطالت ميگذرد، آقا تابستان تعطيل است کار را بايد عوض کرده تعطيلي نداريم که قرآن ايام فراغت ندارد: (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) (شرح /7) وقتي فارغ شدي شروع به کاري ديگر کن. از اين کار خسته شدي کارت را عوض کن بيکار نباش. حتي ورزشهاي ما بايد يك ورزش باشد در راستاي هدف باشد، ورزش لغو نباشد، ورزشي باشد که امروز لذّت در آن باشد و فردا خدمت، آرم ورزش اسلامي اين است. امروز لذّت فردا خدمت، برو شنا، بلم، قايقراني، امروز شنا و بلم و قايقراني لذّت است، فردا هم کسي که قايق ران و کشتي ران باشد ميتواند به جامعه خدمت کند، لااقل در ورزش شنا ميتواند خودش را نجات بدهد يا کسي افتاده توي آب نجاتش بدهد، تيراندازي سفارش شده، چون امروز تيراندازي يک تفريح سالمي است که انسان، آموزشهاي نظامي ببيند، فردا هم اگر کسي بلد باشد از راه تيراندازي ميتواند به کشور خودش کمک کند، و اگر دشمن حمله کند بتواند دفاع کند. اسب سواري، موتورسواري، ماشين سواري، شما امروز آموزش سواري ببيني، سرگرمي خوبي است، فردا هم کسي که اينها را بلد باشد ميتواند به جامعه خدمت کند، پس ورزش اسلام اين است امروز لذت فردا خدمت ولي بازيها چکار ميکنيم يا بوکس امروز چي دماغت را خون کند، فردا هيچي يک نفر را ديدي که بگويد اگر من بوکس نمي زدم وضع کشور بهم خورده بود، بعضي بازيها نه امروز دارد نه فردا، بعضي بازيها امروز دارد مثل فوتبال و واليبال بازي خوبي است تفريح خوبي است شايد بهترين بازيها باشد، اما فردا خدمت توش نيست، ميگويد: خوب شد من گل زدم و الاّ وضع مملکت بهم ميريخت، بعضي بازي هم نه امروز دارد نه فردا. خودِ ورزشکاران ما، مسؤولين ورزش بيايند طراحي کنند، ورزش درست کنيد که امروز سرگرمي باشد فردا هم به جامعه خدمت کند، يك سري مشکلات را خودِ جوانها حل کنند، در اسلام وقتي مسابقه به وجود ميآمد حضرت جايزه ميداد، امروز چي جايزه ميدهند، يک جامي و کاپي ميدهند، اين يادبود است براي اينکه اين گروه برنده شدهاند اما اين جام فايده اي هم دارد؟ جز علامت، فقط علامت اين است که ما در يکي از مسابقات برنده شديم اما هيچ خاصيتي ندارد فقط طاقچه است، اما اسلام هر کسي برنده ميشد يک وسيله توليد به او ميداد، وسيله توليدي آن زمان يا درخت خرما ميدادند يا شترِ حامله. امروز چرخ خياطي، چرخ ماشين بافي، کارخانه، يك چيزي توليدي ميداد چون درخت خرما، شتر حامله توليد ميشود پشمش، شيرش، گوشتش، امروز اين آقا برنده شده به افتخار اين آقا، طرفداران اين بازي به اين حساب پول بريزند، يك کارخانه لباس ورزشي توليد کنند، صد جوان بيکار هم مشغول کار شوند، اين آقاي فوتباليست صدتا رفيق دارد که هم بيکارند، لااقل رفيقهاي بيکارش بروند کار بکنند، مديريتش هم با خودِ آن آقاي فوتباليست باشد، يعني ضمن اينکه جايزه ميدهيد يك کارخانه جايزه بدهيد که از اين جايزه، چهارتا آدمِ بيکار، بکار گرفته شود، چهار تا شکم سير شود، چهار تا برهنه پوشيده شوند، ما يک جام ميگيريم طاقچه ميگذاريم آيا وقت اين نشده که بعد از 22 سال مسؤولين ورزش ما بنشينند فکر کنند، لباس ورزشمان را خودمان طرّاحي کنيم.
6- كشور اسلامي بايد الگو باشد
من يك وقت اين را در تلويزيون گفتم اين آقا که وزنه بلند ميکند، صد کيلو، دويست کيلو، کمتر و بيشتر نمي تواند يك خورده لباسش بلندتر باشه، يعني بايد اينقدر لباسش تنگ باشد، يک مقدار هم لباسش اضافه باشد تو که صدکيلو وزنه بلند ميکني يك مقداري هم لباس خودت را بلند کن، آخه اين لباس کوتاه براي دخترهاي جوان و پسرهاي جوان که نشستهاند مردم را بي حياء ميکند، اجازه ندهيد يك کسي وزنه بلند کند و نسل ما مردم هم بي حيا بشوند، ساختمان ما نبايد بي حياساز باشد اين آقاي مهندس مينشيند طراحي ميکند عينِ خانه هاي غربي، خانه هاي غربي مسأله حيا برايشان مهم نيست، ما ناموس داريم حيا داريم نبايد اين رقم اِشراف باشد که زندگي همديگر را ببينند، پنجرهها جوري ترتيب داده شود. ما مسلمان هستيم. معماريمان بايد بر اساس اين باشد که هم ساختمان خوب داشته باشيم و هم حيا، هم وزنه بلند کنيم و هم حيا، هم گُل بزنيم و هم شکممان را سير کنيم. ما قشنگ فتوکپي هستيم. من نشد در اين جلسه چيزي بنويسم ببخشيد ما بايد بنشينيم جلسههايمان، ورزشمان را طراحي کنيم، ورزشي باشد که همه خوبيهاي ورزشهاي غربي را داشته باشد، دو، سه تا هم ابتکار داشته باشيم، که آنها از ما ياد بگيرند، فوتباليستهاي دنيا بگويند ايران عين همين گُل را ميزنند توي مسابقات هم شرکت ميکنند گاهي هم نفرات برتر ميشوند، اما وحشيگري ندارند، حرف زشت نميزنند، جايزه هايشان توليدي است، کارهايشان خدماتي است، اما يک نوع آوري مکتبي در ورزشمان داشته باشيم. والاّ اونها از ما سر ميباشند. قرآن ميفرمايد: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً) (فرقان /74) قرار بده ما را «لِلْمُتَّقينَ إِماماً» خدايا ما امام ديگران باشيم، چرا ديگران امام من باشند من امام آنها باشم، چرا آنها يک لباسي بپوشند و من مد آنها را بگيرم من يك لباسي ميپوشم که آنها از من ياد بگيرند، «وَ اجْعَلْنا» يعني مسلمان بايد امام ديگران باشد. امام(ره) حضرت امام خميني(ره) يک جمهوري اسلامي درست کرد تمام کشورهاي اسلامي از ما ياد ميگيرند. وقتي رؤساي مجلسي ميآيند مقام معظم رهبري صحبت ميکند در حمايت از فلسطين، انتفاضه همه آنها ياد ميگيرند که اين را ميگويند. ما بايد به ديگران جرئت بدهيم ما بايد به ديگران شجاعت بدهيم. آمريکا در همه جا پز داشت در ايران گفتند: مرگ بر آمريکا جاهاي ديگر هم آمريکا را تحقير کردند همينطور که امامِ ما امام بود، بچه هاي ما هم يکي در هر کاري هست بايد امام ديگران باشد. شما در خانهات امام باش. يك حرکتي انجام بده که چنان نماز را اول وقت بخوان که خانواده شما از شما ياد بگيرد، ببين اين بچه من و دختر من چطور نمازش را اول وقت ميخواند، از شما ياد بگيرد، نگو حالا که او پاي فيلم نشسته من هم بنشينم شما راهي را برو که آن راه را برود. خبر بايد درست باشد، چيزي را که علم نداريد پي گيري نکن عرض کنم به حضور جنابعالي که: حديث: امام صادق(ع) به شخصي که دروغهايي را به پدرش نسبت ميداد گفت: خداي لعنت کند فلاني را دروغ ميبندند به پدرِ من، يعني بعضي حديثها هم ممکن است دروغ باشد، هر حديثي را نبايد گوش بدهيم. حديث: امام رضا(ع) فرمود: هر چه من ميگويم ريشهاش قرآن است، تمام حديثهاي من از قرآن است. يعني حرفها محکم است، قرآن در سوره نساء آيه 83 ميگويد: بعضي از مردم بد مردمي هستند هر چه شنيدند نقل ميکنند هر خبري شنيدند بدهند به کارشناس، کارشناسي شود اگر درست است نقل کنند و اگر درست نيست نقل نکنند. هدهد وقتي خبر آورد. گفت: سليمان خبر آوردهام: (بِنَبَإٍ يَقينٍ) (نمل /22) خبر يقين است شنيده شدهها نيست. خلاصه حرف ما اين است که اسلام طرفدار محکم کاري است، قبر ميخواهي بسازي محکم کاري، توليد کارخانه محکم، قاضي ميخواهد حرف بزند حرفش محکم باشد، حديث نقل ميکنيم محکم، حديث بايد ريشهاش قرآني و محکم باشد، اگر حديثي بود ضد قرآن بزن به ديوار، تقليد ميخواهي بکن از هر کس که علم و تقوايش بيشتر است هميشه در هر کاري، در خياطي، در توليد، در تقليد، در گفتن، در خبر دادن سرهم بندي نکنيد حرفها پايگاه اساسي داشته باشد روي موج حرکت نکنيد. خدايا به حق محمد و آل محمد نظام ما را روز به روز محکمتر، عقائد ما را محکمتر، ايمان ما را محکمتر، روابط مار ا محکمتر، مقاومت ما را محکمتر، قرار بده. خدايا: و ما را ازسرهم بندي، در مسائل اقتصادي، فکري، خبري، ما را از ولنگاري، سهل انگاري، موج گرايي ما را از اين سهل انگاريها نجات بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 869