نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 870
موضوع: تفسير سوره حجرات (16)
تاريخ پخش: 25/05/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- تفسير سوره حجرات آيه 7
بحث ما در سورهي حجرات بود آيه: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم) (حجرات /7) اين آيه را ميخواهم برايتان بگويم و باسواد كمي كه دارم حدود بيست نكته و درس از اين آيه استخراج كردهام و در ظرف انشاءالله بيست و پنج دقيقه تا سي دقيقه. بحث بسيار خوبي خواهيم داشت. (وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ) (حجرات /7) خوب معمولاً در قرآن كلماتي كه هست خيلي از كلماتش را ميفهميم مثلاً توي اين آيه «وَ اعْلَمُوا» يعني بدانيد اين را «رَسُولَ اللَّهِ» رسول الله را هم كه ميشناسيدش «كثير» يعني؟ زياد «في» هم كه ميدانيد؟ ايمان هم كه ميدانيد؟ قلوب هم كه ميدانيد؟ كفر را هم ميشناسيد «اسلام» هم ميشناسيد، يعني توي اين آيه هشت، نه كلمه آيه را ميدانيد و بلد هستيد بعضي از كلمات را هم يك خورده اجازه بدهيد من معني كنم.
2- از پيامبر اطاعت كنيد نه پيامبر از شما
«بدانيد كه در بين شما رسول خداست، اگر گوش به حرف شما بدهد عوض اين كه شما گوش به حرف پيامبر بدهيد بگوييد پيغمبر گوش به حرف ما بدهد. شما به دردسر ميافتيد «عنت» يعني دردسر، مشكل آفرين است اگر پيغمبر گوش به حرف شما بدهد لكن خداوند به سوي شما «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ» ايمان در دل شما محبوب قرار داد، يعني ايمان را دوست داريد و زينت داد ايمان را در دل شما، كفر و فسق و گناه هم در دل شما مكروه قرار داد يعني از كفر و فسق بدتان ميآيد، خداوند شما را جوري آفريد كه از خوبيها خوشتان بيايد و از بديها بدتان بيايد، يعني مغز بادام را دوست داريم، دود سيگار سرفه ميكنيد، يعني معدهي شما گلابي را ميگيرد غذاي مسموم را پس ميدهد، همين طور كه معدهي شما غذاي خوب را جذب ميكند و غذاي بد را رد ميكند روح شما هم حق را ميپذيرد، فسق و كفر و فسق و عصيان را پس ميزند، يعني منكر را ميداند منكر است. اينها راشدند، رشد در اينهاست، يعني اگر خواستيد ببينيد رشد كرديد يا رشد نكردهايد. ببنيد چه قدر حق را دوست داريد و چه قدر از باطل بدتان ميآيد. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» ميزان رشد شما گرايش به حق است و تنفر از باطل، اگر يك زماني روح شما به باطل گرايش پيدا كرد، ضد رشد است. اين پوست آيه است و ترجمهي ظاهري، اما اين آيه را ميخواهيم نخ نخ كنيم و درسهايي از آن بگيريم. در قرآن بيست و يك «وَ اعْلَمُوا» داريم با اين كه آدم ميداند كه پيامبر در ميان ما است باز هم ميگويد بدانيد. چون انسان گاهي غافل ميشود، جوان است به او بگو جواني، با اين كه جوان است ميگوييم جواني، چون ممكن است خود جوان هم از جوان بودنش غافل بشود. گاهي وقتها به خوبها هم بايد گفت تو خوبي مواظب باش، قالي است گران است، دختر طلاست، پول است، هزاري است چك است، يعني گاهي با اين كه آدم ميداند بايد تذكر بدهد، يعني انسان نياز به تذكر دارد. و لذا سه بار قرآن ميگويد: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ) (بقره /194) خدا با متقين است، فكر نكني تقوا داري چيزي از جيبت در رفت چون ما رفتيم تقوا داشته باشيم. فلاني بي تقوايي كرد كلي درآمد دارد ما رفتيم بگيم چي چي حلال است و چي چي حرام است كلاهمان پس معركه است. ميگويد: غصه نخورد، «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ» سه مرتبه گفته خداوند با افراد باتقواست يعني غصه نخور درآمدت كم است، چه شوهري ما رفتيم فلاني و فلاني و فلاني چه شوهري، ما خواستگار برايمان آمد اين را قبول كرديم بابا اين تقوا دارد، تقوا دارد، «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ»
3- نقش تقوا در زندگي
در انتخاب همسر مسأله تقوا را عنايت داشته باش، سالم باشد، تقوا داشته باشد، حالا زندگياش موكت و قالي مهم نيست غصه نخور اصل تقوا مهم است «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ» براي اين كه بازاري ميگويد امروز اگر فكر حلال و حرام كنم مشتري از دستم خواهد رفت، دختر ميگويد رفتم ببينم جوان مؤمن و مسلمان كيه خانه و ماشين و تلفن از دستم رفت، پسر ميگويد رفتم ببينم… غصه ميخورند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ» سه بار تكرار شده «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه» خوب. اگر خواستيد پشيمان نشويد به انبياء رجوع كنيد، چون او آيهي قبل اين بود كه: اگر شما به خبر وليد گوش بدهيد دسته كشي كنيد يك پسري از مسلمانها را ميكشيد به يك خبر و گزارش و دروغ وليد بعد ميآيداي بابا ما مسلمان كشي راه انداختيم (فَتُصْبِحُواعَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ) (حجرات /6). ميفرمايد: براي اين كه پشيمان نشويد. «فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» اگر خواسته باشيد با گزارش وليد تحريك شويد دست به يك كاري ميزنيد «نادِمينَ»، «نادم» يعني؟ پشيمان. پشت سر نادمين ميگويد: نادمين، پشيمان ميشويد. حرف آخر آيه قبل اين است: پشيمان ميشود. بعد ميگويد: بدانيد كه در ميان شما رسول الله است. يعني اگر ميخواهيد پشيمان نشويد گوش به حرف پيغمبر بدهيد. حضور پيامبر را جدي بگيريد. حضور پيامبر يك امتيازي است كه خدا به شما داده. يادتان نرود.
4- معناي مشورت
«فيكُمْ رَسُولَ اللَّه» در شما چيزهايي است «لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ» اگر خواسته باشيد شما به پيامبر بگوييد برو، پيامبر هم بيايد. حالا كه وليد يك گزارش دروغي داده شما را داغ كرده، پيامبر هم عقب شما بيايد، اگر پيامبر دنبال بسياري از حرفهاي شما برود به دردسر ميافتيد. پيامبر بايد مشورت بكند (وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) (آلعمران /159) منتها دستور ميدهد پيغمبر مشورت كن، اما مشورت معنايش اين نيست كه هرچه شما گفتيد. من حالا اين جا يك چيزي هم بگويم، مشورت يعني چه؟ مشورت از شور است، شور، شرت العسل يعني عسل را از موم درآوردم، مشورت كن يعني حرف حق را از لابلاي حرفهاي ناحق جدا كن، ايمان است با اينها مشورت بكن اما معناي مشورت اين نيست كه هرچه اينها گفتند گوش بدهيد، پيغمبر مأمور به مشورت است اما مأمور به اطاعت نيست. «لَوْ يُطيعُكُمْ» اگر اطاعت كند به دردسر ميافتيد. اين كه ميگويند «لَعَنِتُّمْ»، «عنت» يعني مشكلات، مشكلات مردم به خاطر هوسهاي مختلف و سليقههاي آنهاست علت اين كه براي مردم مشكل پيش آمد چون هر كس يك سليقهاي دارد، رو سليقههاي مختلف مردم مشكل دار ميشود. البته ميگويد (في كَثيرٍ)در بسياري، اگر در بسيار از كارها اطاعت كند، اما مانعي ندارد كه پيغمبر گاهي وقتها انعطاف نشان بدهد، جاهايي كه خطري نيست با مردم راه بيايد. يعني يك مقداري جاهايي كه حرام نيست آن جا كه افكار عمومي چيز ديگري تقاضا ميكند آن جا كه حرام نيست با مردم راه بيا. «ما عَنِتُّمْ» ما در قرآن زياد داريم، «عَنِتُّمْ» يعني به دردسر ميافتي يك جايي ميگويد: دشمنان دوست دارند كه مسلمانها به دردسر بيافتند (وَدُّوا ما عَنِتُّمْ) (آلعمران /111) «وَدُّوا» يعني، مودت دارند، دوست دارند دشمن دوست دارد شما به سختي بيافتيد، اين جا هم ميگويد اگر پيغمبر گوش به حرف شما بدهد شما به سختي ميافتيد يعني دو جا در قرآن ميگويد، به سختي ميافتيد. خواسته دشمن اين است كه به سختي بيافتيد، و يكي هم اگر پيغمبر استقلال رأي نداشته باشد و موج گرا باشد، ببنيد حالا كه مردم اين رقمي هستند، پيغمبر هم دست از دستور خدا بردارد مردم اين را ميخواهند همين باشد هر چه مردم خواستند، اگر وحي را قيچي كنيم و دنبال سليقههاي مردم برويم، به دردسر ميافتيم، دردسر همان است كه دشمنان ميخواهد «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ». خوب مسأله ديگه، ميگويد: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ» خداوند ايمان را در دل شما محبوب قرار داد. يكي از الطاف خداوند اين است كه انسان فطرتاً حق را دوست دارد، فطري است.
5- نشانه فطري بودن
اين كه ميگويند: دين فطري است يعني چه؟ جواب: فطرت علامت دارد، علامتش چهار تاست، هر، هر، هر، هر، هر چيز چهار هر داشت فطرت است. هر زمان، هر مكان، هر سن، هر رژيم. اگر يك چيزي چهار تا هر داشت ميگويند فطري است، مثل علاقه به فرزند چون در هر زمان مادر بچهاش را دوست دارد، در هر مكان، مادر بچهاش را دوستدارد، در هر سن مادر بچهاش را دوست دارد، در هر رژيم مادر بچهاش را دوست دارد. اين را ميگويند علاقهي به فرزند فطري است. اما سيگار فطري نيست، هر زمان و هر مكان، فلان لباس فطري نيست هركس دوست ندارد، يك كسي از اين لباس بدش ميآيد. دين كه ميگوييم فطري است اين چهار تا هر هست. يعني: در هر زمان، در هر مكان، در هر سن، در هر رژيم انسان يك گمشدهاي دارد ميگويد: از كجا، اين دنبال يك چيزي ميگردد، گمشدهاي دارد، ميگويد هستي سرچشمهاش كجاست؟ كيست كه يك جوي آب را ببينيد بگويد بابا اين آب از كجا ميآيد؟ يعني يك حوادثي كه پيش ميآيد انسان اتوماتيك، بخواهد، نخواهد دنبال سرچشمه ميرود. اين مال عقلش، كيست كه وقتي به بن بست رسيد از درون آه نكشد و دنبال منجي نگردد، حالا هر كس سليقهاي دارد. در هواپيما نشسته ميگويند: هواپيما نقص فني پيدا كرد، تا چند لحظهي ديگر سقوط ميكنيم كيست كه از دورن جيغ نكشد و دنبال يك نجات نگردد، همان نجات دهندهاي كه با درون با تمام وجود دنبالش ميگردي همان خداست، همان چيزي كه هر بچه ميپرسد اين آب از كجاست، از كجا؟ همان كه انسان در جستجوي سرچشمه است خداست در هر زمان، در هر مكان، در هر سن و هر رژيم انسان وقتي متحير شد دم چهارراه نميداند از كدام راه برود، تمام وجدانها ميگويد، الآن خوب است يك راهنما باشد بگويد از كجا برو. كيست كه در بين تحيرها دنبال راهنما نگردد؟ نبوت و امامت. معاد چي؟ در هر زمان در هر مكان، در هر سن، درهر رژيم كيست كه عقيده نداشته باشد كه عملهاي مختلف پاداشهاي مختلف دارد، بالاخره جزاي نيكي، نيكي است و جزاي بدي، بدي است، كيست كه در مقابل الطاف محبت نشان ندهد، يعني يك بچه را يك بيسكوئيت بدهي لبخند ميزند. كيست كه در مقابل لطف كرنش نكند. ريشهي نماز همين است، كيست كه در مقابل آدم فاسد از خودش دفاع نكند ريشهي جهاد همين است. كيست اگر يك فقيري را ديد احساس كمك به او نداشته باشد اين ريشهي خمس و زكات. اينكه ميگويند دين فطري است، يعني ريشههاي اين يك قلاب در درون انسان دارد، لذا دين آمده به اين قلاب سر و سامان داده. مثلاً كيست كه نياز به غذا نداشته باشد، منتها مسؤولين تغذيه ميگويند. آن غذايي كه ميخوري، اين غذا را نخور، از سينهي مادرت استفاده كن نه از سر شيشهاي، ورزش ميخواهي اين ورزش نه آن، ميخواهي حرف بزني اين را بگو نه آن را، پس ببينيد فقط دين آمده آن گرايشهاي دروني را برايش جدول بندي كرده يعني يك آبي است كه از سرچشمه ميجوشد مهندس ميآيد جدول بندي ميكند كه هرز نرود، به جاي سينهي مادر سر شيشهاي نمكد، به جاي بيسكوئيت گل نخورد، به جاي خدا سراغ بت نرود به جاي رهبر معصوم سراغ طاغوت نرود، به جاي تشكر از خالق تشكر از خلق نكند، البته خلقي كه ضد خالق باشد. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ» يعني ايمان را در دل شما محبوب كرد (زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم) (حجرات /7) زينت مرد ايمانش است. زينت زن ايمانش است، ما دو رقم زينت داريم يك زينت ظاهري داريم كه: قرآن ميگويد: مسجد ميرويد زينت را با خود ببريد، يعني اگر خانم ميرود سر نماز آن چه طلا داد به خودش آويزان كند، مرد ميرود مسجد بهترين لباسها و عطر بزند، اين يك زينت ظاهري است. يك زينت باطني هم داريم كه وقار براي شما زينت است. «زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم». الآن اين گلدون كه روي ميز من است اين زينت زمين است قرآن ميگويد كه:
6- زينت چه ميتواند باشد؟
«إِنَّا» بدرستي كه ما «جَعَلْنا» قرار داديم، «ما عَلَى الْأَرْضِ» آن چه روي زمين است طلاها. نقرهها، گلها، آبشارها، كوهها، سنگها، صوتها، تمام، ما قرار داديم آن چه (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها) (كهف /7) تمام اينها كه روي زمين است «زينَةً لَها» زينت زمين است اين «لَها» برمي گردد به زمين، يعني همه اين گل و بلبلها زينت زمين است، زينت ما چيست؟ زينت شما اين است كه: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ» و «زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» زينت شما ايمانتان است. زينت جوان ابتكار اوست و گرحالا زينت شما طلا نيست، زينت شما تحصيلات شماست، زينت شما اينهاست يك سال ميروي بالا شانزده تا تجديدي نداشته باشي، زينت شما اين است كه وقتي ميگويي ديپلم. بسمه تعالي ديپلم فلج، چي چي بلدي درست كني من چاي بلدم دم كنم، تخم مرغ آب پزش هم بلد هستم نيم رو نميتوانم درست كنم. زينت شما هنر شماست، زينت شما معنويت شماست. اگر ما آمديم: جدولهاي خيابان را لوكس كرديم، پاركها را لوكس كرديم، شد، همه چيز لوكس شد، همه جامعه سوپر دولوكس ولي همه به همديگر دروغ ميگوييم، زينت نيست همه يك تلفن موبايل و همراه بود اما همه با هم قهرند، وسيلهي ارتباط هست اما خود ارتباط نيست، ماشين هست نماز جمعه نميرود. مسجد هست نميرود. توش نماز بخواند، كتابخانه هست كسي نميرود مطالعه كند، دانشمند هست شماره تلفنش را ندارد، مثل آدمي كه صندوق پول دارد كليدش را گم كرده، خوب پس با گدا فرقي نميكند، كسي كه گاو صندوقي دارد چمداني دارد كليدش را گم كرده. لذا روايت داريم كه: قرآني كه تلاوت نشود فرداي قيامت شكايت ميكند، مسجدي كه توش نماز نخوانيم شكايت ميكند، دانشمندي كه به او مراجعه نشود شكايت ميكند. «زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» زينت دل شما ايمان است. (وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان) (حجرات /7) «ايمان» مفرد است، اينها چند تاست، در قرآن هم همين طور است. «نور» هميشه در قرآن مفرد است. و در قرآن كلمه «انوار» نداريم، اما «ظلمات» جمع است، «صراط» در قرآن مفرد است. (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) «صراط» مفرد است، «صرط» نيست «صراط» اما راههاي غير مستقيم زياد است «سبل» زياد است «صراط» يكي است، «ظلمات» زياد است هميشه راه حق يكي است بين دو تا نقطه، خط مستقيم يكي است، انحرافي هرچه ذلت بخواهد هست، راه مستقيم يكي بيشتر نيست «نور» يكي است، «ظلمات» زياد، «ايمان» را خدا يكي گفته، در مقابل اينها «كفر»، «فسوق»، «عصيان» اين سه تا فرقش چيست؟ «كفر» مال قلب است كه با قلب كافر باشد، «فسوق» مال اخلاق است كه روحيهاش خارج ميشود از مرز، «عصيان» هم مال دست و پا است، قلباً، اخلاقاً، عملاً… بعد آخر آيه ميگويد: (أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ) (حجرات /7) «راشد» كيست؟ «رشد» آن است كه خداوند به ابراهيم ميدهد، (آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَه) (انبياء /51) به ابراهيم رشد داديم، ميگويم فلاني رشد كرده، دوچرخهاش پيكان شده، پيكان، پژو و پژو هم بنز، رشد كرده دو ميليون داشت حالا سه ميليون دارد، اينها رشد مادي است. اما رشد معنوي چيست؟ ميگويد: «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» رشد اين است كه چه قدر ايمان داري. حال من حديث آخر را بگويم: الآن كه شما پاي سخنراني من نشستهايد چه قدر ايمان داريد؟ مقدار ايمانتان را اندازه بگيريد. حديث: هر كس ميخواهد ببيند چه قدر ايمان دارد ببيند چه موقع گناه ميكند. اگر باصدتومان دروغ گفت دينش صد تومان است اگر به خاطر هزار تومان، دينش هزار تومان است اگر به خاطر يك سكه دروغ گفت يك سكه است. ببنيد كجا گناه ميكنيد به مقداري كه گناه ميكنيم همان مقدار دين داريم علي بن ابيطالب(ع) فرمود: كره زمين را به من بدهيد كه گناه بكنم، گناه نميكنم. يعني ايمان من از كره زمين بيشتر است، آدمي هم هست كه يك بستني به او بدهي بيست و دو تا دروغ برايت ميگويد، يك آب ميوه، كيكي، يك بيسكوييتش بده سي تا غيبت ميكند هر مأموريتي انجام ميدهد فقط يك سكه بهش بده…
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 870