responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 877

موضوع: تفسير سوره حجرات (22)

تاريخ پخش: 12/07/80

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقي بالهدي و الهمني التقوي»

1- تفسير سوره حجرات

سوره حجرات را تفسير مي‌كرديم به آيه دهم رسيديم از صحبت‌ها، بخش زيادي از آن ماند، از آن آيه‌هايي است كه هر مسلماني به آن نياز دارد و خوب است كه گوش بدهيم (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة) (حجرات /10) آنكه جامعه ما به شدت نياز دارد مسأله برادري است بين مسلمان‌ها كه اول انقلاب پر رنگ بود سعي كنيم رنگش كم نشود.
تفسير سوره حجرات «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» مؤمنين با هم برادران اگر چيزي پيش آمد آشتي بدهيد «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تقوا داشته باشيد، در اصلاحتان عدالت داشته باشيد «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» شايد شما مورد رحمت قرار بگيريد «تُرْحَمُونَ» در جمله قبل گفتيم مي‌گويد «إِنَّمَا» يعني فقط مؤمنين با هم برادرند، يعني چيزي كه مي‌تواند مردم را بهم جوش بدهد ايمان است، سياست و اقتصاد، نژاد و زبان، منطقه و قبيله مثل ايمان قدرت ندارد زور ايمان است كه مي‌تواند مردم را (فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم) (آل‌عمران /103) دل‌ها را به هم جوش بدهد او خداست مي‌تواند بدنها را كنار هم بنشاند ولي قران مي‌گويد: «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم» دلهايتان بهم جوش بخورد، فقط مؤمنين هستند كه با هم برادرند اگر مسأله‌اي شد اصلاح بدهيد بين برادرانتان «وَ اتَّقُوا اللَّهَ».
در اينجا مسائلي را مطرح مي‌كنيم؛ الف) خودنمايي: بعضي وقت‌ها براي اين كه افراد خودنمايي كنند بگويند ما ريش سفيد هستيم من اين‌ها را آشتي دادم به خاطر امنيت، من، من، خودنمايي، گاهي براي خودنمايي آدم مي‌آيد به ميدان مردم را آشتي بدهد. اين خودنمايي «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» خودنمايي نباشد.
ب) گاهي اصلاح مي‌دهد و توقع دارد: مي‌گويد من با فلاني تو را آشتي دادم پس تو هم در عوض اين كار را بكن توقع دارد مي‌گويد «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» اصلاح دادي توقع نداشته باش.
ج) گاهي وقتها در اصلاحش ظلم مي‌كند: آشتي مي‌دهد اما عادلانه نيست، اگر اصلاح مي‌دهي «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» ظلم نباشد.
د) گاهي منت مي‌گذارد.
پس همينطور كه هر خوبي آفت دارد. اصلاح و آشتي دادن هم افت دارد ولذا پشت سر «فَأَصْلِحُوا» گفته «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» يعني اصلاحت همراه با آفت نباشد.

2- آفات خوبي‌ها

ما بحثي داريم تحت عنوان آفت خوبي‌ها، عزت خوب است. اما آفت اين است كه آدم تكبر پيدا مي‌كند، رياست خوب است اما آفت اين است كه آدم رفيق‌هاي قبلي‌اش را نمي‌شناسد و فراموش مي‌كند. بعد مي‌گويد كه «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» يعني اگر مي‌خواهيد رحمت خدا را دريافت كنيد بايد شماها آشتي بدهيد، آشتي دادن بين دو تا مؤمن سبب مي‌شود كه رحمت خدا نازل مي‌شود، حالا من اينجا يك بحثي دارم كه عواملي كه رحمت خدا نازل مي‌شود خواهم گفت: خب، در اين آيه سه مرتبه جمله «فَأَصْلِحُوا» تكرار شده، دو تا «فَأَصْلِحُوا» آيه قبل داشتم (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا) (حجرات /9) دو مرتبه مي‌گويد: «بَغَت» باز اينجا هم مي‌گويد «فَأَصْلِحُوا» در دو تا آيه سه بار «فَأَصْلِحُوا» گفته. اگر از شما سؤال كردند اسلام طرفدار چيست؟ اسلام طرفدار صلح است. در آيه سه بار «فَأَصْلِحُوا» تكرار شده اينكه مي‌گويد: «الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» هستند شامل زنها هم مي‌شود كه گفتم، چون مي‌گويد: «وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً» يعني زنهاي با ايمان هم با هم خواهر هستند. صلح و صفا نمونه‌اي از رحمت الهي است. اگر «فَأَصْلِحُوا»، «تُرْحَمُونَ» اصلاح كن مورد رحم قرار مي‌گيري خوب، عوامل رحمت توي قرآن چند تا است، يعني «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» چند تاست.

3- عوامل رحمت در قرآن

يكجا گفته: از خدا و رسول پيروي كنيد «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
يكجا مي‌گويد: از قرآن پيروي كنيد (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (انعام /155).
و يكجا مي‌گويد: (وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (نور /56).
اگر مي‌خواهيد رحم كنيد اهل نماز و زكات باشيد (من چيزي گفتم يك سؤالي كرد جوابش را دادم. سال قبل گفتم باز امسال اين سؤال شده، اين سؤال را زياد مي‌كنند، مثلاً ما مي‌گوييم: اگر عدالت رفتار كنيد خدا هم باران مي‌فرستد، اگر زكات بدهيد باران مي‌فرستد، مي¬گويند آقا بعضي از كشورهاي كافر باران مي‌آيد. اهل زكات هم نيستند.
من يك مثال بزنم كه اينها كه پاي تلويزيون هستند بفهمند، يك وقت مي‌بيني يك بچه كوچولوست كلاس اول و دوم است مي‌خواهم هم متوجه بشود. پزشك دو وقت دو جور به مريض مي‌گويد: بگذار هرچه مي‌خواهد بخورد، يك وقت مريض خوب شده مي‌گوييم ديگر پرهيز ندارد. هرچه مي‌خواهد بخورد، و يك وقت مريض مردني است، دكتر مي‌گويد: اين دو سه روز بيشتر زنده نيست بگذار هر چه مي‌خواهد بخورد.
گاهي خداوند افرادي را چون اين‌ها ديگر كار از كارشان گذشته، مثل يك بچه‌اي كه اصلش ديگه اين درسخون نيست ديگه معلم هر روز مشق اين را نمي‌بيند هر روز به اين نمره نمي‌دهد، هر روز اعصابش را خرد نمي‌كند، هر روز به ايشان هشدار نمي‌دهد، مي‌گويد بابا اين رفوزه است، مي‌آيد سر كلاس مي‌نشيند معلم هم كاري به او ندارد، ولي نسبت شاگردهاي ديگر چرا همچين كردي؟ چرا همچين كردي؟ توبيخ مي‌كند، توي دفتر احضارش مي‌كند، نمي‌دانم نمره انضباطش را كم مي‌كنند به پدر و مادرش تلفن مي‌كنند كه بچه‌ات كم درس مي‌خواند، يعني فرق مي‌كند بچه‌اي كه معلم كاري به او ندارد و بچه‌اي كه معلم هشدارش مي‌دهد، بعضي بچه‌ها را معلم كاري به آنها ندارد يعني كارشان از كار گذشته.
ممكن است به كشوري كافر باشد خدا هم كاري به آن نداشته باشد، كارش از كار گذشته، قرآن مي‌فرمايد: (أَنَّما نُمْلي‌ لَهُم) (آل‌عمران /178) ما بعضي‌ها را مهلت مي‌دهيم «لِيَزْدادُوا إِثْما» براي اين كه پيمانه‌شان پر شود. يعني كارشان از كار گذشته. افراد خوب را مي‌گويد: هشدار مي‌دهيم گوشمالي مي‌دهيم، سرشان را به سنگ مي‌زنيم، تنبيهشان مي‌كنيم، بارانش را قطع مي‌كنيم، بچه‌اش را، خودش را مريض مي‌كنيم، آدم‌هاي خوب را با حوادث تلخ هشدار مي‌دهيم اما آدم‌هايي كه كار از كارشان گذشته اينها را هم مهلت مي‌دهيم. پس خداوند مثل پزشك است، دو جور مي‌گويد بخور، هر چه مي‌خواهد بخورد، بخورد.
يك آقايي بود مي‌گفت، از آقاي كافي نقل كرد مرحوم واعظ، مي‌گفت: حاج كافي مي‌گويد: درب را ببنديد، من هم مي‌گويم: درب را ببنديد، منتها او كه مي‌گويد درب را ببنديد مهديه تهران پر شده ديگه جا نيست، يعني درب را ببنديد كه ديگه جا نيست، من كه مي‌روم منبر ده نفر هستند آنها هم در مي‌روند، من مي‌گويم درب را ببنديد آنها ديگه در نروند دو تا درب را ببنديد داريم، در را ببنديد كه ديگه جا نسيت، و در را ببنديد كه اين ده تا در نروند، اينطوري است.
پس اگر ديديم يك كشوري جنايت مي‌كند، كفر دارند يا ستم مي‌كنند و يا بي عدالتي‌شان در حد اعلاست خدا كاري ندارد اينها را خدا گذاشته براي امتحان‌هاي ثلث سوم. آخر سال يك نمره صفر مي‌دهد به قد درب قوري، و روز به روز هم اعصاب خودش را خورد نمي‌كند.

4- برادري در قرآن

راجع به برادري عرض كنم به حضور شما كه واژه‌ها، حالا يك استاد دانشگاه يك طلبه‌اي مي‌خواهد راجع به برادري تحقيق كند راجع به صلح تحقيق كند اول واژه‌هايي كه در اينهاست، كلمه «صلح» كلمه «اصلاح» كلمه «تأليف»، (أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ) (انفال /63) كلمه «توفيق»، (يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما) (نساء /35) كلمه «سلم» (ادْخُلُوا فِي السِّلْم) (بقره /208) اين كلماتي هستند كه مي‌شود روي اين آيات و روايات را هم از كامپيوتر گرفت و هم معجمات درآورد.

5- اهميت آشتي دادن

اهميت آشتي؛ آشتي دادن از كارهاي خداست. مي‌گويد خداوند منت مي‌گذارد (اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ) (آل‌عمران /103) ياد نعمت‌ها باشيد «كُنْتُمْ أَعْداءً» با هم بد بوديد، بين اوس، خزرج، 120 سال جنگ بود «كُنْتُمْ أَعْداءً» با هم بد بوديد «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» خدا دلهايتان را بهم جوش داد؛ يعني جوش دادن دل از نعمت‌هاي الهي است كه خدا اسم نعمت را مي‌برد.
حديث؛ همينطور كه مال زكات دارد، آبرو هم زكات دارد. كساني كه در جامعه زكات دارند بايد پا درمياني و ميانجگري كنند و بين افراد را آشتي بدهند، نگوييم بما چه زكات آبرو اين است كه انسان آشتي بدهد. يك جايي مي‌گويد كه: اگر مي‌خواهي خدا تو را ببخشد تو دو نفر را آشتي بده خدا تو را مي‌بخشد.
(إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا) (نساء /129) اگر بر اساس تقوا دو نفر را با هم آشتي داديد، «فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً» خدا تو را مي‌بخشد، اگر مي‌خواهي خدا تو را ببخشد، آخر بخشش، دعاي كميل مي‌خواند، جمكران مي‌رود، مشهد امام رضا(ع) و عمره مي‌رود، همه اين كارها را مي‌كند اما حاضر نيست دو نفر را آشتي بدهد. مي‌گويد: يكي از جاهايي كه خدا ببخشدت تو هم دو نفر را با هم آشتي بده، و اجر هم داري…
قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: (مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً) (نساء /85) اگر كسي دلالي كند دو نفر با هم آشتي بدهد، (يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها) (نساء /85) اجر مي‌برد. حالا جالب اين است كه فقط براي آشتي دادن يك دستورات ويژه‌اي داده. دستورات ويژه فقهي، دستورات مخصوص براي آشتي دادن، چندتا دستور مخصوص تو اسلام است.
دروغ مگر حرام نيست؟ اگر خودتي دو نفر را به هم آشتي بدهي دروغ هم جايز است.
خيلي مهم است دروغ حرام براي آشتي دادن حلال مي‌شود. «الْمُصْلِحُ لَيْسَ بِكَاذِبٍ» (كافي/ج2/ص209) آدمي كه مي‌خواهد اصلاح بدهد مي‌تواند دروغ هم بگويد.
نجوا حرام است. (إِنَّمَا النَّجْوى‌ مِنَ الشَّيْطان) (مجادله /10) تنگ گوشي اما براي آشتي دادن طوري نيست (لا خَيْرَ في‌ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ) (نساء /114) ببينيد نجواي حرام، دروغ حرام براي آشتي دادن جايز است. نجواي حرام، تنگ گوشي حرام براي آشتي دادن جايز است.
سوگند شكستن براي آشتي دادن، قسم مي‌خورد، آخه در صدر اسلام داماد و عروس با هم دعوا مي‌كردند پدر عروس قسم خورد گفت: من دخالت نمي‌كنم، گفتند تو پدر عروس هستي بيا پادرمياني كن، گفت: من قسم خورده‌ام، آيه نازل شد كه (وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُم) (بقره /224) قسم را مانع كار خود قرار ندهيد، قسم را بشكنيد پاشو برو آنها را آشتي بده، يعني قسم شكستني كه حرام است براي اصلاح دادن شكستن قسم هم حلال مي‌شود. شكستن سوگند براي آشتي دادن جايز است.
وصيت را گفته‌اند هر جوري گفته بايد عمل كرد، مثلاً بنده مي‌ميرم وصيت مي‌كنم چه كنيد، چه كنيد. وصي من بايد طبق سفارش‌هاي من عمل كند، اما اگر در وصيت من فتنه است. اينجا به وصي اجازه داده‌اند. وصيت را هم بشكند (فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفا) (بقره /182) اگر از وصيت كننده كسي كه مرحوم شده، وصيتي كرده كه در آن فتنه است، اينجا وصيت هم بشكنيد.
ما داشتيم دو تا جناح سياسي، دو تا نمونه بگويم يكي خيلي خوب و يكي خيلي بد. دو تا بسيجي رفتند جبهه هر دو وصيت دادند، يكي وصيت كرده بود كه اگر من شهيد شدم آن جناح مخالف در تشييع جنازه من شركت نكند، با اين وصيتش فتنه را در منطقه تشديد مي‌كند.
يك بسيجي ديگر گفت: اگر من شهيد شدم بدنم را دفن نكنيد تا دو جناح بيايند همديگر را ببوسند، آشتي كنند ببين يكي وصيتش فتنه آور است و يكي وصيتش فتنه را برطرف مي‌كند. اگر كسي وصيت كرد و اين عمل به وصيت كه واجب است، اگر در عمل به آن فتنه است شما اينجا وصيت را هم بشكن. شكستن وصيت براي آشتي دادن جايز است.
خون مؤمن ريختن: اين ديگه براي آشتي دادن نيست خون مؤمن حرام است آدم بريزد اما قرآن در آيه قبل گفت (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا) (حجرات /9) اگر دو گروه مؤمن با هم شاخ به شاخ شدند اصلاح كنيد و اگر ديديد يكي سركشي مي‌كند (فَقاتِلُوا الَّتي‌ تَبْغي) (حجرات /9) آن سركشي را سركوب كن «فَقاتِلُوا» بكشش، خونش ديگه ارزش ندارد براي اينكه سركشي مي‌كند امنيت جامعه را بهم مي‌زند، و حفظ امنيت ارزشش بيش از خون يك نفر است، خوب اين اهميت آشتي است.
موانع آشتي: شيطان، هوي و هوس، تكبر و غرور نمي‌گذارد، منتها حالا، بعد آخر آيه مي‌گويد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».

6- عوامل رحمت در روايات

عوامل رحمت در آيات و روايات:
يكي‌اش همين است كه مي‌گويد اگر مي‌خواهي خدا رحمت كند، عوامل رحمت، عوامل دريافت رحمت.
1- يكي اين است: «فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» اصلاح ذات البين.
2- عيادت مريض: كسي كه عيادت بيمار مي‌رود فرو مي‌رود در رحمت خدا.
3- كمك به ضعفا: «ارْحَمُوا ضُعَفَاءَكُمْ وَ اطْلُبُوا الرَّحْمَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالرَّحْمَةِ لَهُم» (بحارالانوار/ج10/ص100) به ضعفا رحم كنيد و همين كه به او رحم مي‌كني از خدا رحم بخواه.
آيت¬ الله مشكيني مي‌گفت: يك هم حجره‌اي داشتم، هم اطاقي من بود، براي رضاي خدا لباس‌هاي او را مي‌شستم، توي حجره كمكش مي‌كردم، بعد مي‌گفت: يا رسول الله، دقايقي كه من كفش اين را واكس زدم، لباسش را شستم، نان گرفتم، غذا پختم، ظرف شستم، به عوضي كه به اين طلبه كمك كردم تو به عمرم بركت بده.
آن وقت ببينيد آيه الله مشكيني چقدر مبارك شد، چندهزار طلبه را تا حالا تدريس، درس داده، اينطور نيست كه گاهي وقت‌ها بايد به يك كسي رحم كنيد بعد با خدا معامله كند، منت نگذارد كه من ظرف‌ها را شسته و نان گرفته يك كاري كنيم و با خدا معامله كنيم. رحم به افراد عيالمند به خصوص به آنهايي كه دختر دارند. حديث، كسي كه سه تا دختر دارد جهاد به او نيست، چهار دختر رحمش كنيد به او وام بدهيد.
مصافحه: معانقه.
يك كسي به شما مراجعه مي‌كند و مي‌گويد من گرفتاري دارم. حديث، خود اين آقا كه آمده پيش شما اين رحمت الهي است، مي‌تواني كاري بكني بكن.
حديث، پا شدي راه رفتي كارش را انجام دادي همينطور كه راه مي‌روي انگار در بين صفا و مروه راه مي‌روي.
كلمات نرم و لطيف مايه رحمت است. لطيفه‌اي بگويد و يك كلمه نرم بگويد.
قيام براي نماز: كسي كه پا مي‌شود نماز مي‌خواند از اوج آسمان تا عمق زمين، فرشته‌ها، او را در برمي‌گيرند اينها «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» است.
حديث، امام صادق(ع) فرمود: دو تا مؤمن برادر همديگرند، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» اين فردوسي كه مي‌گويد: بني آدم اعضاي يكديگرند، اين حديث است. در حديث آمده كه: اگر يك عضوي به درد آمد بقيه عضوها هم بايد بدرد بيايد. فردوسي اين را برداشته به شعر درآورده.
حالا برادر كيست؟ برادر سي تا حق دارد، اين در روايت است: مهرباني، اسرارش را پنهان كردن، اشتباهاتش را جبران كردن، اگر عذري مي‌خواهد قبول كند، در مقابل بدگويان ازش دفاع كردن، به وعده‌اش عمل كن، اگر مريض شده عيادتش برو، تشييع جنازه‌اش برو، اگر دعوت كرد قبول كن، هديه بهت داد قبول كن، نعمت او را تشكر كن، در ياري او كوشش كن، ناموسش را حفظ كن، حاجتش را برآور، مشكلاتش را حل كن.
اينها ديگه سفارش‌اتي است كه شده، در برابر دشمن همه بايد بسيج شوند حتي شيعه و سني. الآن پنج انگشت داريم اين شصت است مي‌گويد: زنده باد من، من نباشم با آن چهار تا نمي‌تواني دگمه يقه‌ات را ببندي، مي‌بيني راست مي‌گويد. اين مي‌گويد زنده باد من، مي‌گوييم تو كيستي؟ مي‌گويد من در انگشت نگاري، اين مي‌گويد زنده باد من، از همه قوي ترم، اين مي‌گويد زنده باد من، تو كيستي؟ مي‌گويد: انگشتر در من قشنگتر است، شما اگر انگشتتر را به شصت كني، يا به اين كني زشت است، خيلي خوب هر انگشتي خصوصيتي دارد اما در مقابل دشمن مشترك متحد شديد حالا اين مي‌گويد: من جعفري‌ام، مالكي‌ام، شافعي‌ام، حنفي‌ام، در مقابل دشمن مشترك بايد متحد بشويم.
حديث، مسلمان‌ها يك دستند در مقابل دشمن. حديث، اميرالمؤمنين(ع) مي¬فرمايد: اگر برادرت را دوست نداري برادر تو نيست.

7- براي آشتي دادن ديگران پول خرج كنيد

دقايق آخر بحث است، بهترين برادر كيست؟ روايات داريم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» برادران با هم برادرند «فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» امام صادق(ع)، پول مي‌داد، مي‌گفت: اگر بين مسلمان‌ها اختلاف است با پول من، پول را بده و اين‌ها را به هم آشتي بده. حضرت امام خميني (ره) عليه يك پولي داده بود به دادستان آن زمان گفته بود اگر يك وقت ديدي كه دو فتنه‌اي است براي مسايل مالي و شما مي‌تواني با يك پولي اين فتنه را بخواباني با پول من اين فتنه را حلش كن.
آشتي دادن خيلي مهم است براي رضاي خدا در ماه عزيز رجب و شعبان و آستانه ماه رمضان كه بيننده‌ها بحث را گوش مي‌دهند اگر توي فاميل دو نفر قهراند يك مهماني راه بياندازيم، بريم خانه آن، بريم خانه اون، آشتي بدهيم (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ) (آل‌عمران /134) آيه قرآن است «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» آيه قرآن است (ادْفَعْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَن) (مؤمنون /96) آيه قران است، «صِلْ مَنْ قَطَعَك» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج4/ص177) حديث است او قطع رابطه كرده است تو نكن.
امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: ايماني به من بده كه او غيبت مي‌كند من خوبي‌اش را بگويم. بدي‌اش را قورت بدهم، كينه مؤمن نبايد در دل ما باشد قرآن مي‌گويد (رَبَّناَ لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا) (حشر /10) خدايا در دل ما كينه هيچ مؤمني را نگذار. قلبي كه كينه دارد خدا لطف نمي‌كند، شما يك ليوان بياورند سوسك در آن باشد چايي و شير در آن مي‌كني؟ مي‌گويد آقا پشه توش است، اگر استخري سگ و گربه مرده در آن باشد، شما آبش مي‌كني؟ قلبي كه كينه مؤمن توش است اين مورد لطف خدا قرار نمي‌گيرد، مؤمنين با هم برادراند، سريع اگر گيري پيدا شد بايد پاشيم اينها را بهم آشتي بدهيم، و كلماتي هم كه فتنه انگيز است نگوييم، سخن چيني، غيبت، و چيزهايي كه محبت آور است انجام بدهيم، هديه، سوغاتي، ديد و بازديد اينها فعلاً بس است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 877
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست