نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 887
موضوع: تفسير سوره حجرات (7)
تاريخ پخش: 17/03/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- تفسير سوره حجرات
چهارمين جلسه، پنجمين جلسه است که درباره حجرات صحبت ميکنيم سوره حجرات يکي از اسمهايش اين است که سوره آداب است، ادب برخوردِ با رهبر الهي، پيغمبر، اهلبيت(ع)، برخورد با مؤمن، برخورد با فاسق، برخوردِ با خوبها، بدها، با رهبري، رهبري الهي، آداب معاشرت در اين زمينه هست آيهاي که تفسيرش را در دو جلسه گفتيم اينکه مي¬گويد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي) (حجرات /2) پيامبر که صحبت ميکند شما داد نزنيد و براي پيغمبر حريم قائل شويد. (وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْل) (حجرات /2) بلند صحبت نکنيد همان طور خودتان با هم نعره ميکشيد در برابر پيامبر ادب داشته باشيد بعد ميفرمايد: (أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ) (حجرات /2) بي ادبي باعث ميشود که اعمال خوبتان هم از بين برود. (وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ) (حجرات /2) و حاليتان هم نيست.
2- بيادبي موجب حبط عمل است
بحثي که ديشب تهيه شد، مسأله اين است که يک سري از اعمال باعث ميشود که کارهايي از بين برود موضوع بحث ما اين است که گاهي کارها در همديگر اثر ميگذارد، پس موضوع درس: سوره حجرات جزء آيه دوم بي ادبي به رهبر الهي و آسماني سبب حبط، يعني تباه شدن اعمال است. مثلاً سردي آب را حرارت از بين ميبرد بگذاري روي آتش، آتش در آب اثر ميکند. يعني سردي را از بين ميبرد، از طرفي آب را روي آتش ميريزي آتش را خاموش ميکند، گاهي يک غذايي اثر يک غذاي ديگر را از بين ميبرد. شما کاهو ميخوري، سردي ميكند، خرما که خوردي، سردي را جبران ميکند اين عکس العمل چيزها در همديگر همانطور که در طبيعت هست در اعمال هم هست که گاهي يک عملي باقي اعمال را از بين ميبرد، در مسائل رواني هم هست من يک جمله بدي ميگويم شما ناراحت ميشوي، بعد دست شما را بوسيده و عذرخواهي ميکنم اين عذرخواهي من ناراحتي را برطرف ميکند، گناه ميکنيم، توبه ميکنيم، توبه آن اعمال را از بين ميبرد، علي ايحال بحث ما در اين جلسه اين است که: تأثير اعمال در يکديگر. بحث خوبي است، گاهي يک کسي بيست سال يك جايي خوب کار ميکند بعد يک عملي انجام ميدهد همه را از بين ميبرد، يک ساختمان خوبي ميسازد يک نارنجک تويش ميگذارد همه را خراب ميکند، عمري بهداشت را مراعات ميکند يک قاشق سمّ ميخورد همه را از بين ميبرد، پارچه را ميدوزد و اتو ميکند، بعد با يک کبريت آتش ميزند، يک چيزي که طبيعي و معقول است.
3- كارهايي كه حبط عمل را به دنبال دارد
من يک ده مورد نوشتهام اينجا يکي از چيزهايي که کارها را از بين ميبرد: ده مورد تأثير منفي، ده مورد تأثير مثبت، ده مورد بگويم چيزها مثل نارنجک است همه را منفجر ميکند و ده مورد چيزهايي که مثل گلاب است ميآيد يک جايي را معطّر ميکند. اما منفيها که اين را در قرآن ميگويند: «حبط» آيات زيادي داريم ميگويد: (حَبِطَتْ أَعْمالُهُم) (بقره /217) يعني به خاطر اين کار همه کارهايش نابود شد. کفر، بستن راه خدا، ستيزِ با رسول خدا، اين باعث حبط ميشود. حالا کسي ميخواهد بررسي کند آدرسش را ميدهم فقط چون همه آنها که پاي تلويزيون هستند شايد حوصله¬شان نرسد سوره محمد(ص) آيه 32 قرآن ميفرمايد که: (إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ) (محمد /32) کساني که کفر ورزيدند و راه خدا را ميبندند با پيامبر ستيز ميکنند (با اينکه ميفهمند پيامبر حق ميگويد، خداوند اعمالشان را نابود ميکند. – ازدواج راه خداست يک کسي اين راه را ميبندد و مانع ازدواج يك کسي ميشود، رفتن جبهه راه خداست يك کسي نميگذارد برود جبهه، مسجد راه خداست، طرف ميخواهد درس بخواند يک قوانيني را وضع ميکند که درس خواندن را براي او مشکل ميکند هر کس هر کار خيري خواسته باشد بکند مانعش شود که راه، راه خدا باشد مانع راه خدا شود، با پيامبر در ميافتد، ستيز ميکند. – به غضب درآوردن خداوندالبته غضب خداوند مثل غضب ما نيست، ما تحت تأثير قرار ميگيريم خداوند تحت تأثير قرار نميگيرد، اما کار ما کاري است که سبب غضب او ميشود، يعني قهر او برما لازم ميکند نه اينکه تحت تأثير قرار ميگيرد. قرآن ميفرمايد: (اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَه) (محمد /28) هر چيزي که خدا دوست ندارد اين دنبالش هست، و هر چيزي که خدا دوست دارد اين ناراحت است. مثلاً ميگوييم بيا اين کار را بکن، چون گناه است پهلويش شيرين است برويم اين کار را بکنيم حاليش نيست، هر کاري که خدايياست حال ندارد و هر کاري که گناه در آن است لذّت ميبرد، حتّي ممکن است پول بدهد ممکن است با دو برود حتي ممکن است بليطش را هم بخرد، حتي ممکن است ساعتها هم منتظرش بماند يعني پول ميدهد ميدود، در نوبت ميايستد. اين هم يک همچنين خصلتي که انسان همچنين حالتي خداي نکرده انسان پيدا کند کارهاي خوبش را از بين ميبرد. – نفرت از حکم خدا: مثلاً ميگوييم خدا گفته ميگويد: اي بابا ميآيد ميگويد: اين مال خمس دارد؟ ميگوييم بله ميگويد يك آقايي سراغ نداري که بگويد خمس ندهيد حتي حاجيها مکّه ميآيند سراغ روحانيها که يک آقا سراغ نداري که اين حکم را آسانش کند، همينکه يك چيزي سخت است ناراحت ميشود، نفرت دارد از حکم خدا، ميآيد پهلوي آقا حالا بعضي از مذهبيها را ميگويم، آنها که خيلي خوبند به اصطلاح، ميگويد آقا من يك مقداري خمس دارم اجازه ميدهي خودم بدهم، آقا ميگويد حالا يك بخشي از آن را هر فقيري که ميشناسي خودت بده، اما بخشي از آن را بده براي آنها که به من مراجعه ميکنند ميآيد ميگويد که نه، برويم سراغ يك آقايي که بگويد همهاش را، خودت بده، نفرت از حکم خدا. يک آيه داريم آيه سنگيني است براي خوبها سنگين است براي آدمهاي عادي محال است. ميگويد: (وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُم) (نساء /66) اگر ما گفتيم خودت را بکش اين خودش را نميکشد، يعني بايد مؤمن جوري باشد که هر چه خدا گفت گوش بدهد. – نفاق: دورويي: نفاق هم پر رنگ و کم رنگ و ريز و درشت دارد، حديث: امام وارد خانه شد، ظاهراً امام هفتم بود. امام رضا کوچولو بود بچه عقبِ بابايش بود. ديد پدرش رفت توي خانه و به همراهش نگفت بفرما، امام رضاي کوچولو گفت: آقا جون اين يکي از ياران ما است داشت صحبت ميکرد تا لب درِ خانه با شما آمد شما رفتي تو خداحافظي کردي، خوب ميگفتي بفرما تو، امام فرمود: چون آمادگي پذيرايي ندارم کسي که قلبش آمادگي ندارد زبانش بگويد بفرما اين همان نفاق است، يعني زبان با دل دوتا باشد، آقا خدمت باشيم ميروند بستني ميخورند آقا من حساب کنم جونِ من، تو را به خدا، به زبان ميگويد تو را به خدا و توي دلش، وقتي هم پول را ميدهد ميآيد بيرون ميگويد عجب غلطي کرديم کلّي تمام شد، نفاق کم تا نفاق پر رنگ موارد زياد است اينجا. خوب بس است قرآن ميگويد: مسلمانها داد نزنيد بي ادبي در برابر، کارهاي خوبتان از بين ميرود يك حديث بخوانم. يك روز حضرت فرمود هر کسي بگويد «سبحان الله»، «لا اله الا الله»، «الله اکبر» براي هر ذکري خدا توي بهشت يك درخت غرس ميکند ميکارد، يك نفر گفت: پس ما خيلي درخت داريم، گفت: بله شما خيلي درخت داري ولي گاهي يک آتش ميفرستي همه را ميسوزاند. اين را ميگويند «حبط» تيترهايش را ميخوانم «دنيا طلبي» سبب حبط است، «کشتن انبياء و کشتن عدالت خواهان» که قرآن ميگويد: (يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْط) (آلعمران /21)، آنها که عدالتخواه هستند، کشتن مردان و زنان عدالتخواه کشتن انبياء سبب حبط است «دشمني اهل بيت» سبب حبط است، کسي عمري عبادت کند اما در دلش کينه اهل بيت را داشته باشد سبب حبط است اينها اين مقدار کافي است، که گاهي انسان با يک عملي کارهاي خوبش را از بين ميبرد. چمدانش پُر است اما کليدش را گُم ميکند، گاو صندوقش پول دارد اما کليدش نيست. خوب اين تأثير منفي اما تأثير مثبت، درباره تأثير مثبت هم آياتي داريم: يکي درباره تأثير مثبت قرآن ميفرمايد که: کسي که ايمان به خدا داشته باشد و کارهايش صالح باشد غلطهايش را ميبخشيم.
4- تأثير مثبت و جبران كننده اعمال
مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِه» (تغابن/9) ايمان و عمل صالح باعث ميشود که ما لغزشهايش را ميبخشيم. «خدمت پنهاني به فقرا»: مخفيانه کسي به فقير کمک کند گناهانش را ميبخشيم. گناهان بزرگ را کسي دوري کند، اجتناب کند گناهان ريزش را ميبخشيم. «نماز» کسي بخواند، گناهانش را ميبخشيم، مي¬فرمايد: (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات) (هود /114) با اين نمازي که خواندي، بعضي بچهها، خواهرها و برادرها، من خودم سراغ دارم، يك کسي را ديدم آدم تو راهي بود بعد ديدم نيست و در بسياري از جلسات مفيد نميآيد به او گفتم چرا نميآيي؟ گفت: (بچه مسلماني بود جوان خوبي بود بعد با کمال تأسف خراب شد) رفيقِ بد نميدانم، فيلم بد، کتاب بد، عکس بد، خراب شدم ديگر نميشود بيايم مسجد گفتم قرآن ميگويد: اگر کار بد کردي برو مسجد نگو حالا که بد کردم پس مسجد نروم، برو مسجد تا مسجد آن کار را از بين ببرد. قرآن ميفرمايد: (أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهار) (هود /114) نمازهاي واجبت را انجام بده خداوند روزيت را، بعد ميفرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» همين نمازت آن لغزشهايت را از بين ميبرد، خوب «قرض الحسنه» اگر کسي اهل اين هست نماز و زکاتش را هم ميدهد گاهي به افرادي وام ميدهد ميفرمايد به خاطر وامي که دادهاي و اون ايماني که داري اهل نماز و اينها که هستي چند چيز است، ايمان به پيغمبر، احترام به پيغمبر، نماز و زکات بعد ميفرمايد (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا) (مائده /12) اگر اين کار را هم کردي (لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم) (مائده /12) به خاطر اين کار قرض الحسنه آن کارها را از بين ميبريم. به هر حال گاهي با گلاب و عطر فضاي عادي را خوشبو ميکنند و گاهي با يک عمل خوب. يک استادي بيست سال از شاگردش ناراحت است. يك مرتبه استاد ميآيد در خانه ميبيند بچهاش افتاده در آب شاگردي که از او عصباني است با لباسهايش رفته بچّه را نجات داده، همينکه در يک لحظه بچه استاد را نجات داد، غصّههاي بيست سالش از بين ميرود. پس ميشود انسان با يک عمل و با يک حرکت زيبا تمام اعمال گذشته را از بين ببرد، پس ميشود نارنجک توي خونه گذاشت و هم ميشود شيرجه رفت بچه استادي که 20 سال است از دست تو ناراحت است نجاتش داد. اينها اعمال در همديگر اثر ميکند. حديث، افرادي اهل نماز شب هستند، روز گناه ميکنند خداوند توفيق نماز شب را از آنها ميگيرد. حديث، گاهي رزق افرادي حلال اندازه گيري شده. مثلاً به شما گفتهاند امروز اين مقدار درآمد حلال است يا اين ماه يا اين سال افرادي، گيج ميشوند سراغ حرام ميروند. حديث داريم: حالا که سراغ حرام رفتي خداوند از حلال کَمَت ميگذارد. بنا بود يک مشتري حلال بيايد تو فعلاً سَرِ مشتري اوّلي کلاه گذاشتي، کم فروشي، گرانفروشي کردي، جنس نامرغوب دادي، حالا که کلاه برداري کردي و يك مبلغي سودِ حرام خوردي، خدا آن مشتري که بناست از راه حال بيايد ديگه سراغ تو نميايد به سَرَش ميافتد برود جاي ديگر معامله کند، از حلال کَمَت ميگذارد، در قيامت هم گوشت را ميگيرد ميمالاند که چرا سراغ حرام رفتي؟ مسائل خيلي دقيق است، مسائل خيلي ظريف است، حتي گاهي وقتها آدم يك گربه احترام ميکند. خيرش را ميبينيد، گاهي وقتها به يك گنجشک آب ميدهد خيرش را ميبيند، توي اين عالَم هيچ کاري، اينطور نيست که آقا فعلاً ما آبرويش را ريختيم، مسخرهاش کرديم، جک گفتيم، سر به سرش گذاشتيم نفهميد چک دستش داديم چه کسي است که بدهد، مهريهاش گفتيم کيه که بدهد مهر را، به هر حال. بسياري وقتها کلاهبرداريها را ما خيال ميکنيم زرنگ هستيم زرنگي نيست، تمام اعمال چه بخواهيم و چه نخواهيم، اين دنيا تو اين هستي اعمال در هم ديگر تأثير ميکند، عمل خوب اعمال بدي را از بين ميبرد. و اعمال بد، اعمال خيري را از بين ميبرد.
5- آداب سخن گفتن
يکي از موضوعاتي که قرآن اينجا گفته مسأله اين است آداب حرف زدن، درباره حرف زدن چند تا آيه داريم اول که ميگويد: 1- حرفي که ميزنيد همراه با کردار باشد: در قرآن چند آيه داريم ميفرمايد: تو که عمل نميکني چرا حرف ميزني؟ (لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ) (صف /29) تو که عمل نميکني چرا ميگويي. (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم) (بقره /44) مردم را به حق سفارش ميکني خودت انجام نميدهي. – يکي حرف که ميخواهيد بزنيد حرفي بزنيد که ميخواهيد عمل کنيد. البته لازم نيست آدم هر چه ميگويد عمل کند يعني وقتي بنده ميگويم نمازتان را در مسجد بخوانيد لازم نيست همه مسجدهاي تهران بروم. بالاخره يک مسجد که ميروم، ممکن است يك افرادي همين امشب حرف مرا كه گوش ميدهند بگويند آقاي قرائتي تو که ميگويي برو مسجد هنوز تو را در مسجد نديدهايم، محّله شماها نيامده¬ام مسجد ديگر که ميروم، لازم نيست اگر گفتم قرض بدهيد، ميگوييم قرض دادن ثواب است. فردا ميآيند نهضت سواد آموزي شما ديشب توي تلويزيون گفتي قرض بدهيد ثواب است حالا خودت قرض بده مگر من پول دارم، مگر من سرمايه دارم يك نفر هستم توي نهضت سواد آموزي حقوق ما هم از آموزش و پرورش است حقوق ما هم حقوق رسمي است حالا ده برابر و پنجاه برابر هر چه ميخواهند بگويند، حقوق بنده بيست سال هست در آموزش و پرورش هستم، حقوق ثابتي که همه ميگيرند من گفتم ثواب قرض الحسنه خودم هم به يك نفره دو نفر قرض ميدهم اما اگر گفتم قرض بده معنايش اين نيست که به همه قرض بدهم، گفتم تو مسجد نماز بخوان معنايش اين نيست که توي همه مسجدها بروم خلاصه، اجمالاً انسان آن را که ميگويد يکمي لااقل عمل کند. – حرفش همراه با تحقيق باشد. الکي نگويد همينطور يك چيزي ميگويند، حرف محققانه باشد. – دلپسند باشد. قرآن ميگويد: (الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ) (حج /24) طيب يعني دلپسند، حرفش نيش ونوش نداشته باشد. – گفتارش رسا باشد. قرآن: (قَوْلاً بَليغاً) (نساء /63) حرف که ميزند طرف بفهمد چي ميگويد، گاهي آدم بحثهاي طرف را نميفهمد چه ميگويد. – نرم حرف بزند: (قَوْلاً لَيِّناً) (طه /44). – حرفهايش بزرگوارانه باشد. قرآن: (قَوْلاً كَريماً) (اسراء /23). تعبيرات قشنگي در قرآن است. بنويسم اينها را يك جا ميگويد (قَوْلاً بَليغاً) (نساء /63) حرف رسا باشد، يك جا ميگويد: (قَوْلاً لَيِّناً) (طه /44) نرم باشد و يك جا ميگويد: (قَوْلاً مَيْسُوراً) (اسراء /28) يك چيزي بگو شدني باشد. حرف که ميزني شدني باشد، دستور ميدهي شدني باشد، آقا بايد تا دو روزِ ديگر اين را انجام بدهي. سه روزه بايد خونه را خالي کني، هفته ديگر بايد مغازه را خالي کني، شدني نيست، آقا اين کتاب را بايد تا صبح مطالعه کني شدني نيست. (قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا) (بقره /83) خوب حرف بزنيد (يَقُولُوا الَّتي هِيَ أَحْسَن) (اسراء /53) در بين چند کلمه هر کلمهاي بهتر است بگو (اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) (حج /30) از لهو، لعب و غنا دوري کن از قول زور پرهيز کنيد. اين آداب سخن گفتن در قرآن است شما حساب کن چقدر به خاطر اينکه اين آداب عمل نميشود فتنه هست. بعضي حرفها بليغ نيست. افرادي که سنگين حرف ميزنند اگر نميتواند طوري نيست واقعاً يك کسي نميتواند حرف بزند، بعضيها هم ميتوانند روان حرف بزنند مخصوصاً به خاطر اينکه يک ژست دانشمندي بگيرند. حرفها را قلمبه ميزنند. خيلي ايشان پر است. (لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْر) (قمر /17) ما روان گفتيم تا مردم بفهمند ميگويد روان بگو تا بفهمند ما بعضيها سخت ميگوييم تا نفهمند، نرم حرف زدن، بزرگوارانه حرف زدن حرفهايي بزنيم که طرف بتواند انجام دهد، زيبا حرف زدن، انتخاب کلمات چه کلمه¬اي انتخاب کنيم. اين آداب حرف زدن است. دو صحنه هم راجع به اين آيه است من بگويم و از آيه دوم رد شويم. آيه اين است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي کساني که ايمان آوردهايد: (لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ) (حجرات /2) پهلوي پيامبر داد نزنيد.
6- دو حكايت در مورد داد زدن
راجع به داد زدن يك صحنه تاريخي هم هست برايتان بگويم: امام حسن مجتبي(ع) شهيد شد جنازهاش را آوردند پهلوي پيامبر(ص) دفن کنند عايشه جلوگيري کرد. گفت نميگذارم، در اينجا سر و صدا شد وقتي سر و صدا شد امام حسين(ع) اين آيه را خواند: مگر قرآن نميگويد: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ» پهلوي پيامبر داد نزنيد. سرو صدا نکنيد من جنازه برادر شهيدم را ميبرم قبرستان بقيع ولي ادب را پهلوي پيامبر مراعات کنيد و داد نزنيد، امام حسين(ع) دستور داد جنازه امام حسن(ع) را بردند، دورتر دفن کردند که کنار پيامبر کسي داد نزند. مسأله ديگر، دقيقههاي آخرِ عمر پيامبر(ص) بود حضرت فرمود: يک قلم و دواتي بياوريد من يك چيزي براي شما بنويسم يکي از آنها که آنجا نشسته بود گفت: نه قلم و کاغذ نياوريد پيغمبر «نعوذ بالله» حرفهايش پرت و پلاست. پناه بر خدا! خيلي جسارت کردند به پيغمبر، ابن عبّاس تا آخر عمرش ميسوخت ميگفت: بزرگترين جسارت اين بود که پيغمبر لحظات و دقائق آخر عمرش گفت قلم و دوات بياوريد من يك چيزي تذکّر بدهم. به پيامبر جسارت کردند، آنجا سر و صدا شد پيامبر فرمود: پاشيد برويد و دور شويد، اين هم روايتش در صحيح مسلم است که فرمود که پاشيد برويد و پهلوي من سر و صدا نکنيد. توي مسجد نبايد داد زد. تمام شد، موضوع بحث ما اين بود که همينطور که نارنجک ساختماني را و كبريت قالي را آتش ميزند، بعضي از کارهاي ما کارهاي خوب ما را از بين ميبرد. گاهي ميپرسند فلاني که اختراع کرده فلاني که فلان اتوبان و بلوار، پل، سدّ، فلاني که فلان اکتشاف را کرده فلاني که آنقدر کار کرده ممکن است چه مسلمان، چه کافر کار خيري انجام بدهند ولي براي يک خصلت خدا آن کار را از بين ببرد، حالا آن که کافر است شماي مؤمن هم يك ميليون کار خوب بکني ميشود با يک نارنجک ميشود با يک عمل زشتي از بين برود، يعني عمل بد، عمل خوب را از بين ميبرد که ميگويند: «حبط» و تباه کرد از آن طرف هم هست که گاهي انسان يک آدم خلافکار و مجرمي است به خاطر يک عمل خوب همه کارهاي بدش از بين ميرود. بنابراين نه آدم خوب ميتواند به کارهاي خوبش مطمئن بشود ممکن است همه کارهاي خوبش با يک کار بد از بين برود و نه آدم بد ميتواند مأيوس باشد چون ممکن است اين آدم بد با يک عمل خوب 180 درجه عوض شود، خوبها مغرور نشوند و بدها هم مأيوس نشود گاهي بدها با يک عمل برميگردند و گاهي خوبها با يک عمل کارهايشان از بين ميرود. بحث امروز ما تأثير عمل در همديگر، عمل بد در خوب «حبط» است، عمل خوب در بد تکفير (نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم) (نساء /51) بعد هم چند جملهاي راجع به آداب سخن گفتن. آيه دوم را تمام ميکنيم جلسه بعد آيه سوم را بحث خواهيم کرد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 887