responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 890

موضوع: تفسير سوره حمد

تاریخ پخش: 75/04/14

بسم الله الرحمن الرحيم

1- ارزش سوره حمد

جابر بن عبدالله انصاري نقل مي‌كند كه سوره‌ي حمد بهترين سوره‌هاي قرآن است. اصلاً آيه‌اي در قرآن داريم كه مي‌فرمايد همه‌ي قرآن يك سمت سوره‌ي حمد هم يك سمت (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‌ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ) (حجر /87) من قرآن بزرگ به تو دادم بعد مي‌فرمايد سوره‌ي حمد را هم به تو دادم سوره‌ي حمد را يك كفه ترازو گذاشته و همه‌ي قرآن را يك كفه ترازو. شما مجلس روضه كه مي‌گذاريد مي‌گوييد بيست هزار نفر بودند بعد مي‌گوييد فلاني هم بود. بر هر مسلماني واجب است روزي ده بار سوره‌ي حمد را بخواند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ» (عوالي‌اللآلي/ ج‌3/ ص‌82) در هر نمازي سوره‌ي حمد نباشد نماز نيست. اگر سوره‌ي حمد را چند بار بر مرده خواندي و زنده شد تعجب نكنيد و براي سلامتي مريض‌ها سوره‌ي حمد مهم است.

2- شخصيت جابر صحابي پيامبر(ص)

جابر از اصحاب پيغمبر است منتهي توي دهن‌ها افتاده كه پيرمرد نابينايي بوده كه روز اربعين آمده زيارت. نه خير ايشان يك رزمنده بود. در جبهه‌ها شركت مي‌كرده دانشمند بوده انقلابي بوده منتهي آخر عمرش پير شده و نابينا. از جمله كارهايش اين بوده كه زيارت امام حسين(ع) هم آمده و اين يكي از كارهاي اوست كه آخر عمرش انجام داده و گرنه جابر خيلي شخصيت مهمي است.
آقاي محمدي اشتهاردي مي‌گفت من پاي تلويزيون نشسته بودم تو راجع به جابر صحبت كردي و گفتي همه‌ي مردم ايران مي‌گويند جابر ابن عبدالله يك پيري بود آخر عمر كور شد و آمد زيارت امام حسين(ع) گفتي بابا اين نيست و شروع كردي راجع به شخصيت جابر نكاتي گفتي من گفتم حالا كه قرائتي دو سه نكته گفت من بروم راجع به زندگي جابر تحقيق كنم. و ايشان يك كتاب بسيار خوبي راجع به جابر نوشته كه جابر چه كسي بوده آخر ما مثلاً مي‌گوييم امام زين العابدين(ع) بيمار، بابا دو سه روز در كربلا بود اين طور نبود كه در طول عمرش بيمار باشد، همه كمالات امام زين العابدين را يادمان مي‌رود و فقط مي‌گوييم بيمار.

3- انواع بيماري‌هاي جسمي و روحي

اين كه مي‌گويند قرآن يا سوره‌ي حمد شفاست اين شفا يعني چه؟ مرض يا جسمي است مثل دندان درد، گوش درد، و… مرض‌هاي روحي مثلاً تكيه به غير خدا دادن، پدر، شوهر، رياست، معاونت، سفارت… دلمان به يك چيزهايي خوش است. گاهي افراد خداوند به آن‌ها پول مي‌دهد و عقل‌شان را مي‌گيرد. حالا نه اين كه بي عقل يعني ديوانه ولي مثلاً وقتش را صرف چه مي‌كند؟ مي‌گفت يك قالي خريد آمد توي حال اتاقش انداخت و يك نقاش آورد و گفت عكس همين قالي را روي سقف بكش كه ما اگر ميهمان آمد و نگاه كرد ببيند سقف و كف گل هايش مثل هم است. شخص ديگر هم صدها هزار تومان پول خرج مي‌كند كه شماره‌ي شناسنامه و تلفن و پلاك خانه‌اش يكي باشد وقتي خدا عقل را مي‌گيرد آدم هم پولش را در اين راه خرج مي‌كند. آن هم موقعي كه تابستان بعضي خانه‌ها ده روز ده روز ميوه ندارند.
غرور هم يكي از مرض‌هاست. ساز جدايي زدن، وقتي همه يك جا نشسته‌اند اين مي‌رود عقب‌تر مي‌نشيند. همه چاي مي‌خورند اين آب جوش همه آب جوش مي‌خورند اين مي‌گويد آقا براي من چاي بياور همه آرام مي‌روند اين شيرجه مي‌رود، ويراژ مي‌رود مرض امتيازطلبي دارد دلش مي‌خواهد مردم نگاهش كنند. من همين طور مي‌روم مي‌بينم كسي نگاهم نمي‌كند عمامه را مي‌گذارم روي دماغم! تا نگاهم كنند و بگويند اين كيه؟
احساس يأس، ترس از قلدرها، يك آمريكايي تشر مي‌زند طرف مي‌ترسد، حسادت، بي راهه رفتن، همراه بد داشتن؛ اين‌ها نمونه‌هاي مرض هاست و قرآن شفاست. حالا كجاي سوره‌ي حمد دواي اين مرض هاست. «بِسْمِ اللَّهِ» يعني به نام او. منتهي ما نمي‌فهميم يعني من به غير از خدا تكيه نمي‌كنم. دنيا رسم است هر چيز را به نام نامي يك شخصيتي افتتاح مي‌كنند.

4- كاري كه رنگ خدايي دارد مي‌ماند

بت پرست‌ها به نام نامي بت كار مي‌كردند. خود ايران به نام شاهنشاه آريامهر يك كاري مي‌كردند الآن آريامهر كو؟ آن‌هايي كه مي‌گفتند به نام نامي شاهنشاه آريامهر الان گربه روي قبر شاه ادرار كند يك نفر نيست به گربه بگويد پيش.
به كسي تكيه مي‌كرديم كه نمي‌تواند ادرار گربه را از قبرش دور كند و تازه اين شاه بود غير شاه كه ديگر هيچي. «بِسْمِ اللَّهِ» رنگ او را قبول كنيد. قرآن مي‌فرمايد: هرچه رنگ شما داشته باشد مي‌پرد و هرچه رنگ خدا داشته باشد مي‌ماند.
حتي يك خانم دارد ‌آش مي‌پزد عدس پاك مي‌كند سبزي خرد مي‌كند اگر بگويد اين شوهر من زحمت كشيده، بچه‌هاي من دارند درس مي‌خوانند حالا او كه كار مي‌كند من براي او غذايي درست كنم اگر براي كمك به يك مؤمني، كمك به يك زحمت كشي، ‌آش درست كند همين عدس‌هايي كه پاك مي‌كند انگار سبحان الله مي‌گويد چون ‌آش كه مي‌پزد هدفش خدمت به يك مؤمن است اما اگر از ترس شوهر باشد خلاص، فايده‌اي ندارد. اگر كارها رنگ خدايي داشته باشد تا ابد مي‌ماند. علت اين كه امام حسين(ع) ماند و يزيد پريد همين است با «بِسْمِ اللَّهِ» به كارها رنگ خدايي بدهيد.

5- حمد از بيماري غرور جلوگيري مي‌كند

غرور. در نماز هم مي‌گويي (رَبِّ الْعالَمينَ) (فاتحه /2) و هم (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه /4) يعني بشر، خدا رب توست يعني تو مربوبي. خدا مالك توست يعني تو مملوكي. اگر بگويند تو مملوكي پس غرورت براي چيست؟ مثل اين كه بگويند قالي براي تو نيست ملك ديگران است وقتي آدم بفهمد قالي براي او نيست ديگر باد نمي‌كند.
آدم اگر بفهمد پول‌هاي بانك براي او نيست باد نمي‌كند همه‌ي اين‌هايي كه باد مي‌كنند خيال مي‌كنند كه مالكند. ما نوبتمان است كه روي اين فرش استفاده كنيم مالك فرش معلوم نيست كي باشد؟ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مالك دنيا و قيامت تو هستي اصلاً تو ربي من مربوبم.
شخصي خيلي غرور داشت گفتند چيه كه خيلي مغروري؟ اولش تو يك نطفه پست بودي و آخرش هم يك مردار مي‌شوي الآن هم چيزي نيستي. آدم بايستي توجه به ضعف داشته باشد. جداسازي. گاهي آدم فكر مي‌كند تافته جدا بافته است نخير «رَبِّ الْعالَمينَ» يعني همه‌ي هستي يك رب دارد.
همه‌ي ما از خاكيم همه‌ي ما مي‌ميريم. خدا پروردگار همه است همان خدايي كه جوجه را مرغ و تخم هندوانه را هندوانه مي‌كند تو را هم يك انسان كامل مي‌كند بنابراين تو استثناء نيستي.

6- حمد درمان بيماري يأس

آدم گاهي احساس يأس مي‌كند (الرَّحْمنِ الرَّحيمِ) (فاتحه /3) سرچشمه‌ي رحمي براي چه مأيوس مي‌شوي هرچه گناه كرده‌اي بگو خدايا معذرت مي‌خواهم مي‌بخشي. شخصي آمده بود مكه پرده‌ي كعبه را گرفت و گفت خدا ببخش مرا، بعد گفت مي‌دانم نمي‌بخشي. امام زين العابدين(ع) شنيد و فرمود: چرا اين كلمه را گفتي؟ گفت آخر من گناهي كرده‌ام كه خدا ديگر مرا نمي‌بخشد فرمود: چه كار كردي؟ گفت من جزو لشكر يزيدم كه رفتم كربلا امام حسين(ع) را بكشم. امام فرمود: همين گناه يأس تو از گناه لشكر يزيدي تو بيشتر است. من به جواني گفتم: چرا جلسه‌ي ما نمي‌آيي؟ گفت: من جوانم كارهايي كرده‌ام. خلاف‌هايي مرتكب شده‌ام كه رويم نمي‌شود بيايم مسجد. گفتم گناه رويم نمي‌شود بيايم مسجد از گناهي كه كرده‌اي بيشتر است. اتفاقاً وقتي گناه كردي حتماً بيا مسجد. چون قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ) (هود /114) هركس خلاف كرد زودتر بيايد مسجد. آقايي در كاشان پول داد به يك فقيري يك نفر همراه آقا بود گفت به او نده. گفت چرا؟ گفت ترياكي است. برگشت و يك خرده ديگر به او پول داد. گفت: حالا كه ترياكيه پس خرجش بيشتر است. اگر در يك محله يا شهركي زندگي مي‌كند كه حزب‌اللهي‌اش كم است حالا كه حزب‌اللهي‌اش كم است حزب‌اللهي‌ها بايد بيشتر حزب‌اللهي كنند. خانم‌ها وقتي سكنجبين مي‌پزند مي‌چشند اگر ديدند ترشي ‌اش بيشتر است شكرش را بيشتر مي‌كنند حالا كه اين فوكلي است من حزب‌اللهي‌تر باشم.

7- سوره حمد درمان قساوت قلب

قرآن مي‌فرمايد اگر خلاف كردي حتماً نماز بخوان. يكي از گناهان قساوت قلب است، آدم سنگدل مي‌شود. كسي كه روزي شصت بار بگويد رحم نمي‌تواند بي رحم باشد(در هر ركعت شش بار ده ركعت كه جمعاً شصت بار مي‌شود) كسي كه روزي شصت بار صابون بزند ديگر چركي روي بدنش نمي‌ماند. اين كه ما نماز مي‌خوانيم و بي رحم هستيم چون غافليم نماز مي‌خوانيم.

8- نماز درمان بيماري ترس از قلدرها

اگر بفهميم در نماز حرف از رحمت مي‌زنيم نه خودمان مأيوس مي‌شويم و نه به خلق خدا بي رحمي مي‌كنيم. امام(ره) فرمود نماز كارخانه‌ي انسان سازي است. يكي از عيب‌ها ترس از قلدرهاست. آدم در نماز مي‌گويد نترس (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) فقط بنده‌ي توام و فقط از تو كمك مي‌خواهم نه از شرق و غرب. رمز اين كه امام(ره) نمي‌ترسيد توحيدش بود مي‌فرمود من از هيچ كس نمي‌ترسم در عمرم نترسيده‌ام.
نقلي شده كه زينب كبري(س) اربعين آمد زيارت. وقتي برادرهايش شهيد شدند و اسيرش كردند رفت در شام سخنراني كرد به شاه و قلدر زمان گفت: من تو را خيلي صغير و پست مي‌دانم. خيلي مهم است. زن‌هاي ما از سوسك مي‌ترسند او هفتاد و دو داغ ديد اين همه زجر كشيد به قلدرترين فرد تاريخ گفت بسيار پستي. اصلاً بايد افتخار كنيم اسم دخترمان زينب(س) باشد. من اسم دخترم را زينب نمي‌گذارم چرا؟ آخر زينب(س) غصه خورد!
حالا مثلاً شهلا بگويي ديگر غصه خور نخواهد بود. اين قدر شهلاي بدبخت داريم اين قدر محيا و مهلاي داغان داريم.

9- عزت دست خداست

پدر من وقتي مرا طلبه كرد بسياري از تجار كاشان، پدر من بازاري بود مغازه داشت نخ و ابريشم قالي، يادم هست كه اوائل طلبگي يكي از تجار مهم كاشان آمد گفت آقا چرا بچه‌ات را طلبه كرده‌اي؟ مگر مي‌خواهي بدبخت بشود مگر مي‌خواهي گرسنگي بكشد تو خودت تاجري بچه تاجر هم بايد تاجر باشد بفرستش تجارت چرا فرستاده‌اي دنبال گدايي. گفت آقا مگر هركس آخوند مي‌شود گدا مي‌شود اين قدر تاجر ورشكسته داريم كه توي زندان است اين قدر طلبه داريم كه حالا يك لقمه نان دارد بخورد.
من پنجاه مورد رفتم خواستگاري هيچ كس به من دختر نداد ديگر مادرم گفت من خواستگاري نمي‌روم برو شغلت را عوض كن آخوندي كه شغل نيست. الآن هم همين طور است دانشجو فقير است، كارگر بدبخت است. كارگر خوشبخت است اين قدر آدم‌هاي سوپر دولوكس بدبخت شدند اين قدر آدم‌هاي كم رنگ پررنگ شدند و اين قدر آدم‌هاي پررنگ كم رنگ شدند.
آن‌هايي كه اين رقمي فكر مي‌كنند «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» آن‌ها لنگ دارد. همين كه عروس خوب است براي پسرت بگير باباي عروس فقير است خوب باشد اين قدر دختر باكمال توي خانه‌هاي فقيرند و اين قدر دخترهاي پست توي خانه‌هاي پولدار هستند. اگر خدا كمك كند و آدم نمك فروش مي‌شود تاجر نمك، مي‌بيني نمك فروش سه بار رفت مكه. من يك قهوه چي را در مكه ديدم گفتم چند بار مكه آمدي؟ گفت چهل و شش بار، من خوب چاي دم مي‌كنم هر سال كارواني من را مي‌آورد بعد به تاجر قالي گفتم چرا مكه نمي‌روي گفت نمي‌رسم گفتم نه آقا بدبختي.
خدا به آن قهوه چي لطف كرد و به تو لطف نكرد گاهي خداوند به خانواده‌هاي كم رنگ بچه‌هايي مي‌دهد همه نابغه و به خانواده‌هاي مرفه بچه‌هايي مي‌دهد…مي‌گفت بچه‌اي دارم نابغه گفت چيه؟ گفت شانزده سالش است به باباش مي‌گويد مامان! وضع‌شان هم خوب است.
اگر توحيدش قوي باشد مي‌گويد خدايا دل به تو سپردم يعني داماد اگر داماد خوبي است قبول كردم كار ندارم كه خانه دارد، ماشين دارد، تلفن دارد يا ندارد. عروس دختر با كمالي است قبول دارم كاري ندارم كه بابا يا عمه‌اش چه طوري است.
اين طور شنيدم يكي از علماي مشهد به پسرش نامه مي‌نويسد آقا سيد علي من پدر تو و پير مردم، درست است كه نجف حوزه‌ي علميه دارد و هركس آن جا درس بخواند مرجع مي‌شود ولي من در مشهد كسي باشد كمكم كند. ايشان هم دلش مي‌خواهد ملاتر بشود و پيش علي ابن ابي طالب(ع) باشد در عين حال مي‌گويد چون قرآن فرمود (بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (بقره /83) به پدر و مادر احسان كنيد. حضرت علي(ع) را خداحافظي مي‌كند درس‌هاي آن جا را هم بر خلاف ميلش رها مي‌كند و مي‌آيد مشهد كه يك آب جوش دهان پدرش بگذارد و بشود نوكر پدرش آن وقت اين كه از نجف مي‌آيد مشهد براي خدمت به پدرش هم مرجع مي‌شود هم رئيس جمهور مي‌شود هم رهبر مي‌شود هم جزو خبرگان مي‌شود هم محبوب مي‌شود و ولي امر همه‌ي مسلمين جهان مي‌شود.
آقايي ديگر هر چه پدرش گريه مي‌كند كه بيا مي‌گويد نه من مي‌خواهم ملا بشوم مي‌گويد بابا، بابات سوخت، مادرت سوخت، من چند سالي است كه تو را نديده‌ام مي‌گويد نه من مي‌خواهم برسم به درجه‌ي اجتهاد آن آقايي كه مي‌داند يك هزارم آقا به مقامي نمي‌رسد.
عزت دست خداست خيلي دنبال پز نگرديد. گاهي از يك درخت كوچك آدم كلي پسته برمي دارد و گاهي از يك درخت بزرگ يك كيلو ميوه برنمي دارد.

10- حمد درمان بيماري حسادت

حسادت. چرا اين دارد و من ندارم؟ (أَنْعَمْتَ) (فاتحه /7) يعني نعمت‌ها را خدا مي‌دهد آدم حسود به جنگ با خدا مي‌رود مي‌گويد تو بلد نيستي خدايي كني. اگر ديديد كسي چيزي دارد به او حسادت نورزيد. علامت و نشانه‌ي حسود اين است كه آدم حسود وقتي كمالي را ديد نيشي مي‌زند كه آن كمال را از بين ببرد. مثلاً مي‌گوييم عجب خطي دارد؟ بابا قلمش خوب است(خودكارش خوب است، گچ و تخته‌اش خوب است) عجب بياني دارد؟ از بس كه پررو است! چه خوب رانندگي مي‌كند؟ بي كله است! چه آشي پخت؟ مادرش كمكش كرد! عجب مقاله‌اي نوشت؟ باباش نوشت! چه خانه‌اي دارد! بابا همه‌اش قرضي است!
بعضي هم نيش نمي‌زنند كه كمالش را خراب كنند خودش روي چهار پايه مي‌ايستد مثلاً مي‌گويند زماني كه ما ليسانس گرفتيم فوري مي‌رود بالاي تخت زماني كه ما فوق ليسانس گرفتيم يا كاري مي‌كند كه چهارپايه را از زير پاي او بكشد يا خودش يك چهارپايه بزرگتر مي‌گذارد.
گنجشك اگر برود سر منار گنجشك است و طاووس اگر هم برود توي چاه باز هم طاووس است. اگر خداوند به كسي نعمت داد معنايش اين نيست كه او را دوست دارد. قرآن مي‌فرمايد: بعضي را ما زندگي مرفه مي‌دهيم خوش خوشند اصلاً به آن‌ها مي‌دهيم تا غافل شوند. فرضاً بچه‌ام مي‌آيد و نمي‌گذارد توي كتابخانه مطالعه كنم انگشترم را درمي آورم و مي‌اندازم داخل آن اتاق اين مي‌رود انگشتر را بردارد خيال مي‌كند دوستش دارم نه دوستش ندارم مي‌خواهم سرگرم انگشتر بشود و من به كار خودم برسم. قرآن مي‌فرمايد بعضي‌ها را كه مي‌خواهيم پرت كنيم اين‌ها را سرگرم به كار و زندگي مي‌كنيم تا از كمالات غافل شود.
مي‌بيند ريشش سفيد شد. هر روز دست روي تلويزيون مي‌كشد تميز شود اما دو سال است كه دست روي سر يك بچه يتيم نكشيده. بعضي‌ها را مي‌خواهيم خواب از سرشان بپرد به آن‌ها پول مي‌دهيم (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) (توبه /55) گاهي افرادي را مي‌خواهيم بسوزانيم به آن‌ها پول مي‌دهيم اگر پول نداشته باشد زندگي‌اش راحت است و من براي اين كه زجركشش كنم. . . نمي‌خواهم بگويم مال و دنيا بد است اما هر كس دارد نگوييد خوشا به حالش. خدا اگر به تو نداد. حساب كن كه چي داري؟ ممكن است به او شكل خوب داده و به تو حافظه خوب داده به او صداي خوب داده به تو خط خوب داده به او بيان خوب داده به تو پدر و مادر خوب داده.
خداوند نعمت هايش را تقسيم كرده. نهج البلاغه مي‌فرمايد «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا» (نهج‌البلاغه/خطبه‌91) يعني كنار فراخ‌ها باريكي هاست. كنار قله‌ها دره هاست. قدبلند همت كوتاه «وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهمه» (نهج‌البلاغه/خطبه 234)، «طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ» (نهج‌البلاغه/خطبه 234) زبان نرم دل سنگ، خداوند نه همه‌ي نمك‌ها را يك جا ريخته و نه همه‌ي شيريني ‌ها را يك جا.

11- سوره حمد درمان بيماري بي‌راهه رفتن

بي راهه رفتن يكي از مرض هاست (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) خدايا من بي راهه نروم راهم راه مستقيم باشد و راه مستقيم در هر لحظه در انتخاب همسر، شغل، رفيق، ورزش. آدم مي‌خواهد تفريح كند، راه مستقيم. تفريح چيه؟ بوكس. هيچ خاصيتي در دنيا و آخرت ندارد. اما شنا اگر خودش افتاد توي استخر نجات مي‌دهد و اگر حادثه‌اي در خليج فارس اتفاق افتاد حداقل شنا را بلد است اگر كسي هم افتاد توي آب او را نجات مي‌دهد. تو كه مي‌خواهي سجده كني بر خاك كربلا سجده كن نه پشم اگر پيشاني روي خاك ماليده شود تواضعش بيشتر است. بعد خاك كربلا تو را ياد شهيد مي‌اندازد تو را ياد بچه‌هاي پيغمبر(ص) مي‌اندازد تو را ياد استقامت مي‌اندازد.
سه چيز باعث مي‌شود نماز قبول بشود يك حضور قلب دو نماز مستحب و نافله سه سجده بر خاك كربلا. آمد گفت آقا شما مي‌گوييد اگر كسي سرنماز حواسش پرت باشد نمازش قبول نيست گفت بله گفت خاك توي سر ما گفت چرا؟ گفت براي اين كه من سر نماز هميشه حواسم پرت است. گفت پس نمازهاي مستحبي بخوان، خاك كربلا باعث مي‌شود كه نمازش بخاطر خون امام حسين(ع) قبول باشد اين حديث بود.
اسلام مي‌گويد رنگ لباس بايد سفيد باشد تا چرك شد آدم بفهمد ولي ما كيف مي‌كنيم از لباسي كه چرك هايش پيدا نباشد. حديث داريم دوره‌ي آخر الزمان مردم اين قدر فكرشان پايين مي‌آيد كه لباس پشمي مي‌پوشند نمي‌دانند لباس پنبه‌اي از لباس پشمي بهتر است. لباس كتاني از پشم بهتر است.
هر مهندسي كه خانه‌اي بسازد در آن حريم نباشد يعني فقر و غنا، حيا، عفت و تقوا در آن لحاظ نشود فكر اين مهندس اسلامي نيست و دختر و پسر را بي حيا مي‌كند. وضع خانه‌هاي ما بي حيايي است ضد تقوا و ناموس داري. همه‌ي خانم‌ها اگر چيز گران قيمتي داشته باشند پنهان مي‌كنند، چه گوهري از دختر بهتر، هر كس مي‌خواهد نگاهش كند فرق است بين جوان‌ها و خدا. جوان‌ها كه به تو لبخند مي‌زنند تو را براي خودشان مي‌خواهند اما خدا تو را براي خودت، مي‌خواهد تو پاك باشي.
آمار دخترهاي بي حجاب گول خورده بسيار بيشتر از دخترهاي محجبه‌ي گول خورده است، سوء قصد به دخترهاي بي حجاب بسيار بيشتر است. حتي اگر خداوند ما را آزاد بگذارد بايد سراغ حجاب برويم چون به آمار نگاه مي‌كنيم مثلاً سر كلاس دانشگاه آن جايي كه حريم و تقوا حفظ مي‌شود آن جايي كه تفكيك است تمركز براي فهميدن بيشتر است. اما آن جايي كه دختر و پسر قاطي هستند تمركز از بين مي‌رود و دانشجو اگر تمركز نداشته باشد ديرتر درس را مي‌فهمد. اين طور نيست كه اين فوكلي‌ها بي دين باشند منتهي چند تيغ داخل مغزشان رفته مثلاً يكي فكر مي‌كند اين روشنفكري است بايد گفت كه فوكل نشانه‌ي روشنفكري نيست ما خيلي خانم محجبه داريم كه فهم‌شان هم بالاست.
بعضي‌ها فكر مي‌كنند اين گناه ساده‌اي است بايد گفت كه اين گناه صغيره نيست اين گناهي است كه دانشجو را از درس مي‌اندازد، راننده را به تصادف وادار مي‌كند، آرامش را تبديل به اضطراب مي‌كند، اين نگاهي است كه زن و شوهرها را به هم مي‌ريزد. بسياري از بداخلاقي‌هايي كه مردها در خانه مي‌كنند به خاطر دلربايي زن‌هاي داخل خيابان است. خانم دلربايي تو زندگي‌ها را به هم مي‌زند. فردا هم يك خانم خوشگل‌تر از تو پيدا مي‌شود دل شوهر شما را مي‌برد و شوهر شما نسبت به شما بداخلاق مي‌شود (وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ) (آل‌عمران /4)، «ذُو انْتِقامٍ» يعني انتقام دارد. مردم اگر خوب باشند لباس فتنه انگيزي كه پوشيده‌اي اگر دل او را برد آهش شما را مي‌گيرد فردا يا سرطان كليه يا تصادفي يا حادثه‌ي تلخي شما را مي‌گيرد و اگر آدم‌هاي بدي باشند فحشت مي‌دهند.
همراه خوب. (صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7) اگر بفهميم در نماز چه مي‌گوييم امراض باطني با سوره‌ي حمد شفا پيدا مي‌كند.

12- بايد ايمان و عمل هر دو خوب باشد

چون در آستانه‌ي اربعين هستيم چند تذكر بدهم، ما خدمت مقام معظم رهبري رسيديم ايشان فرمود ما فكر نمي‌كرديم يك زماني روز عاشورا در همه‌ي خيابان‌ها نماز برگزار شود، چون امام حسين(ع) و امام زمان(عج) سر نماز هستند ولي اين آقا داشت سينه مي‌زد. اما اگر نماز توي خيابان ترافيك بوجود بياورد حرام است. مردم مريض دارند، مشكل دارند يا شايد اصلاً نخواهند نماز بخواند.
من يك مشت حزب‌اللهي ديدم كه بايد به آن‌ها تذكر داد. ايمانش خوب است ولي كارش غلط است. حديث داريم بعضي‌ها ايمان‌شان خوب است و عمل‌شان غلط بعضي‌ها ايمان ندارند و عمل‌شان درست است خوشا بحال كسي كه هم ايمانش خوب باشد و هم عمل.
من ديدم كه جمعيتي راست مسجد اما توي پارك نماز مي‌خواند. ما گفتيم نماز توي پارك نه اين كه مسجد خلوت شود معنايش اين است كه يك عروس و داماد يا زن و شوهري رفته‌اند بستني بخورند صداي اذان بلند شد همان جا كنار پارك نماز بخوانند دو مرتبه بنشينند و تخمه بشكنند هم تفريح و هم نماز اول وقت بخوانند يعني آن كس كه داخل پارك است نبايد از خدا غافل شود.
بعضي‌ها مي‌گويند آقاي قرائتي ما مي‌خواهيم نماز بخوانيم يالله موكت بده مي‌گوييم بابا شما سالي يك بار مي‌خواهي نماز بخواني موكت مي‌خواهي چه كار؟ براي نيم كيلو آرد كه نانوايي بار نمي‌كنند. تازه من مدير عامل كارخانه موكت نيستم ما موكت را به آموزش و پرورش مي‌دهيم كه سالي نه ماه نماز مي‌خواند نه شما كه در سال يك ربع مي‌خواهيد نماز بخوانيد يك نفر مسئول نماز بشود مهر و گوني تهيه كند يا به عزادارها بگويد كه هر كدام سجاده بياورند. ظهر روز اربعين فضاي ايران بايد فضاي نماز شود و هر چه مردم با خدا گره بخورند آمار فساد كم مي‌شود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 890
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست