responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 904

موضوع : تفسیر سوره علق

تاریخ پخش: 75/06/15

بسم الله الرحمن الرحيم

مرحوم پدرم مي‌گفت وقتي تو در كاشان به دنيا آمدي گفتند هر بچه‌ي نوزادي كه آب شيرين انار بريزند توي حلقش خوش صدا مي‌شود تو هم زمستان به دنيا آمدي و من كاشان را زير و رو كردم انار شيرين پيدا كردم و آبش را ريختم توي حلق تو اما هيچي صدا نداري ولي خوش صدا با خودم آورده‌ام.

1- زمان نزول قرآن دنيا در فقر فرهنگي بود

آن‌هايي كه اهل تفسير و تاريخند تقريباً همه مي‌گويند اولين آياتي كه بر پيغمبر(ص) نازل شد اين آيات بود (اقْرَأْ) (علق /1) و جالب اين است كه يك كسي كه درس نخوانده است أمّي است‌ام يعني مادر أمّي يعني مثل روزي كه از مادر متولد شده چه طور كسي كه از مادر متولد مي‌شود قدرت خواندن و نوشتن ندارد اين را أمّي مي‌گويند. كسي كه چهل سال در ميان مردم زندگي كرده حتي با شعر آشنا نيست با اين كه در آن زمان افرادي كه خواندن و نوشتن بلد نبودند با شعر آشنا بودند نه شعر بلد بود و نه خواندن و نوشتن. مكه فرودگاه جبرئيل و سكوي پرتاب و پرش و معراج پيغمبر(ص) است و هم زادگاه علي(ع) است و هم قربانگاه اسماعيل است هم شكنجه گاه بلال است. از غار حراء آمد پايين و اين آيات را با خودش آورد. چپي‌ها مي‌گويند انسان خودش مثل ظرف خالي است هر آبي در آن بريزند اصل آن است. يعني انسان خودش رنگي ندارد ساخته‌ي محيط است يعني محيط آدم را مي‌سازد «اقْرَأْ» حرف چپي‌ها را رد مي‌كند مي‌گويد پيغمبر(ص) در محيط جهل بود اما اولين آيه‌اي كه نازل شد «اقْرَأْ» بود. چپي‌ها مي‌گويند هر كسي هر جا زندگي مي‌كند همان طور است يعني آدم اگر توي كاخ زندگي مي‌كند فكرش هم فكر كاخي مي‌شود. بعضي باغبان‌ها كه نان شاه را مي‌خوردند بچه‌شان طلبه‌ي خوبي است. پس مي‌شود آدم نان شاه را بخورد و ضد شاه هم باشد. زن فرعون در كاخ او زندگي مي‌كرد اما ضد فرعون بود. البته بعضي آدم‌ها نان هر جا را بخورند بله قربان گوي همان جا مي‌شوند. گاهي درست است اما هميشه درست نيست.
گاهي خواندن من با خواندن كلاغ هم قرينه است نمي‌شود گفت طلبه يعني كلاغ قرائتي يعني كلاغ. شهيد باهنر و آيت الله هاشمي رفسنجاني مقاله‌اي داشتند زمان شاه يك تحقيق علمي كرده بودند جهان در عصر بعثت مثلاً ما خيال مي‌كنيم عرب‌ها تمدن نداشتند، نه خير ايراني‌ها از عرب‌ها بدتر، عرب‌ها از ايراني‌ها بدتر اروپا از هر دو بدتر آمريكا، از هر سه بدتر اصلاً در آن زمان دنيا وحشي بود. اين‌ها تحقيقي كردند كه در آن زمان كل دنيا در فقر فرهنگي مي‌سوخت.
قرآن مي‌فرمايد (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ) (نحل /58) وقتي به مرد مي‌گفتند خانمت دختر زاييده صورتش از غصه سياه مي‌شد و مي‌خواست خودش را بخورد (يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ) (نحل /59) دخترش را زنده توي خاك كند، فرار كند. اصلاً دختر داشتن ننگ بود الآن هر كس از دختر بدش مي‌آيد جاهلي است ولو فوق ليسانس باشد.

2- جاهليت كهنه و جاهليت مدرن

جاهليت دو قسم است قرآن مي‌فرمايد (الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‌) (احزاب /33) جاهليت كهنه. بعد امام باقر(ع) مي‌فرمايد مي‌دانيد چرا قرآن مي‌فرمايد جاهليت كهنه براي اين كه يك جاهليت مدرن هم داريم. «الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‌» يعني جاهليت قبلي. شما وقتي آمدي خانه‌ي من گفتم اين اولاد اول من است معلوم است كه يك اولاد دومي هم هست البته اخيراً براي اول و دوم جوك درست كرده‌اند و فتنه درست مي‌كنند. دوست ما مي‌گفت يكي از رفقا با خانمش آمده بود گفتم ايشان ؟ گفت خانم من است گفتم دومي ؟ الكي تا گفتم خانم تخته كفش را بلند كرد هر چه خواستيم بگوييم شوخي كرديم ديگر نشد. گاهي با يك شوخي‌هايي خانواده‌اي را آتش مي‌زنند يكي از رفقا مي‌گفت زن من خواب ديده من يك زن ديگر گرفته‌ام يك ماه است با من قهر است مي‌گويم بابا من چه خاكي بر سرم كنم تو خواب ديدي ؟
سرشماري كردند فاميل الف بهتر است يا فاميل ب شمردند فاميل ب باخت گفتند زن‌هاي حامله را دو تا حساب كنيم سرشماري كردند باز هم فاميل ب باخت گفتند نه يك عده از ما مرده‌اند برويم مرده‌هاي‌مان را بشماريم يعني سر اين كه كدام بيشتر هستيم رفتند قبرستان مرده شماري آيه نازل شد خاك توي سرتان كنم (أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ) (تكاثر /2-1) سرشماري شما را به كاري آورده رفتيد مقبره شماري ! شروع اسلام با «اقْرَأْ» بود هفتاد امتياز اسلام دارد كه هيچ ديني ندارد.

3- امتياز اسلام اين است كه دينش با بخوان شروع مي‌شود

يكي از امتيازاتش همين «اقْرَأْ» است تنها ديني است كه شروعش با «اقْرَأْ» است. دين ما با بخوان شروع شد اما هنوز آدم‌هايي داريم كه سواد ندارند. زماني كه مسلمان‌ها در اندلس به مدرسه مي‌رفتند مردم فرانسه تحصيل را ننگ مي‌دانستند. اين قصه از محمد تقي شريعتي صاحب تفسير نوين است و انصافاً تفسير خوبي است. يك روز مرحوم مطهري را برديم كتابخانه گفتم قدم بزن هر كتابي خوب است بگو من بخرم و بخوانم از جمله تاريخ ويل دورانت بود. اسلام تيكه‌هاي درخشاني دارد.

4- خواندن بايد جهت‌دار باشد

اين (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ) (علق /1) يعني خواندن بايد «بِاسْمِ رَبِّكَ» باشد. الآن مشكل كره‌ي زمين يك عده باسوادند و يك عده بي سواد منحرف «اقْرَأْ» يعني بخوان، مسئله بي سوادي را حل كن «بِاسْمِ رَبِّكَ» يعني سوادت هم جهت دار باشد. خطر بي سواد كم است اما باسواد است كه اگر يك قراردادي را امضا كند… نه شروع بلكه فارغ التحصيل هم ربّ يعني اين طرف و آن طرف بايد ربّك باشد (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ) (انشراح /8-7) ما دو تا ربّك داريم يعني علم در دو تا ربّك هست. مي‌گويد تحصيل بايد براي خدا باشد آخرش هم بايد در خدمت خدا باشي. در قرآن دو تا «وَ اتَّقُوا» داريم تنگ هم هيچ جاي قرآن هم اين رقمي نيست يك «وَ اتَّقُوا» است كه پشت سرش مي‌گويد كاخ دو مرتبه مي‌گويد «وَ اتَّقُوا» مي‌گويد تقوا داشته باشيد «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» بعد مي‌گويد از سنگ‌ها كاخ و قصر مي‌سازيد دو مرتبه پشت سر كاخ مي‌گويد «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» چون خانه خطر ندارد يك «وَ اتَّقُوا» براي او كافيست كاخ است كه آدم را عياش مي‌كند پس دو طرفش بايد «وَ اتَّقُوا» باشد.
درشكه و اسب با افسار مي‌ايستد اما ترمز قطار و هواپيما بايد خيلي… علم را اگر رهايش كني خطرناك است. حديث داريم قَالَ الْبَاقِرُ (ع) : «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِيُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ يُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا» (كافي/ج‌1/ص‌47) بعضي درس مي‌خوانند «لِيُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ» براي اين كه پز بدهد حضرت عباسي ايشان براي فايده‌اش درس نمي‌خواند درس ارزش دارد اما همه‌ي اين‌هايي كه درس مي‌خوانند براي ارزشش نمي‌خوانند. بعضي‌ها درس مي‌خوانند براي «يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ» اين كه دل مردم را به خودش جذب كند.

5- ثمره علم بندگي خدا است

امام علي(ع) مي‌فرمايد: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعِبادَةُ» (غررالحكم/ص‌64) اگر هر چه باسوادتر مي‌شوي عبوديتت بيشتر مي‌شود يعني تواضعت نسبت به پدر و مادر ادبت نسبت به مردم عبادتت نسبت به خدا اگر اين زياد شد اين علم، علم مفيد است اما اگر هرچه علمت زياد مي‌شود پزت زياد مي‌شود معلوم مي‌شود كه اين علم، علم مفيد نيست.
رفتم پيش علامه طباطبايي و گفتم آقا من اول طلبگي در نماز گريه مي‌كردم آخر طلبگي در نماز حواسم پرت مي‌شود در قرآن هم داريم كه علما از خدا مي‌ترسند (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) (فاطر /28) من كه عالم شده‌ام از خدا ترسم كم شده فرمود آن كه در حوزه خوانده‌اي علم واقعي نبوده اگر علم واقعي بود اشك چشمت بيشتر مي‌شد.
«رَبّ» از اسماء خداوند است كه حدود نود مرتبه در قرآن آمده بيشترين كلمه‌اي كه در قرآن آمده «الله» است بعد هم «رَب»، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» نمي‌گويد قرائت به اسم خدا باشد بلكه مي‌گويد مرغي را هم كه مي‌كشيم بايد به اسم «الله» باشد. اگر بسم الله نگوييد و گوسفند را سر ببريد گوشتش خوردني نيست. حتي داريم كه در آميزش جنسي هم بسم الله بگو حتي داريم اگر نان و پنير مي‌خوري خواستي ماست هم بخوري براي ماست هم بگو «بسم الله» همه‌ي كارهايتان بايد آرم الهي داشته باشد. ماشين كاميوني كه از كارخانه بيرون مي‌آيد آرم آن كارخانه را دارد پيچ گوشتي آن كارخانه هم آرم كارخانه دارد سرويس ملامين كه مي‌خري ديس بزرگش آرم دارد ترشي خوري كوچكش هم آرم دارد. كسي كه از كارخانه‌ي اسلام بيرون مي‌آيد اقرأش «بِاسْمِ رَبِّكَ» فارغ التحصيلش «فَرَغْتَ»، «بِاسْمِ رَبِّكَ» گوساله و مرغش هم «بِاسْمِ رَبِّكَ».

6- خلقت انسان با خلقت آفرينش فرق دارد

(خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ) (علق /2) خلق تكرار شد. دو مرتبه مي‌گويد «خَلَقَ الْإِنْسانَ» مي‌توانست بگويد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» ولي گفت (خلق) دو مرتبه گفت «خَلَقَ الْإِنْسانَ» چرا خلق تكرار شد مي‌خواهد بگويد خلقت انسان با خلقت آفرينش فرق دارد. شما مي‌گوييد ميهمان دارم دوست هايم مي‌آيند بعد مي‌گوييد از فلاني هم دعوت كردم يعني اسم فلاني را سوا مي‌بري. همه‌ي اتاق را فرش مي‌كني اما روي فرشي كه فلاني مي‌نشيند يك پتو هم مي‌اندازي.
در اين جا هم يك خلق براي كل هستي گفت و يك خلق براي انسان. مي‌خواهد بگويد حساب انسان جداست و واقعاً هم جداست. اميرالمومنين(ع) شعري هست منسوب به او كه مي‌فرمايد تو خيال مي‌كني جرم كوچكي هستي، هستي در تو خلاصه شده.

7- انسان را از غلق آفريد و كرامت علم داد

«رَبّ» كيست ؟ «رَبّ» به معناي خالق، آقا، مولا، «رَبِّكَ» يعني تو را تربيت كرد نمونه‌ي تربيت اين است كه «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» كه تفسير «رَبِّكَ» است. مي‌داني چه طور تو را تربيت كرد ؟ از علقه تو را ساخت از يك ناچيزي. از يك تكه سلول يك انسان ساخت. مي‌گويد در يك قطره سي ميليون اسپرم است و من و شما يكي از آن اسپرم‌ها هستيم و مردهايي كه بچه دار نمي‌شوند مي‌گويند در يك قطره‌ي آن‌ها از بيست و پنج ميليون موجود كمتر است و اگر كمتر باشد نمي‌شود.
(اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ) (علق /3) در قرآن يك بار بيشتر اكرم نداريم در جاهاي ديگر (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ) (انفطار /6) خدا كريم است ولي در اين جا مي‌گويد خدا اكرم است چون دنياي علم است معلوم مي‌شود كرامت انسان با علم است. حديث داريم با باسواد روي خاك بنشيني شرف دارد كه با بي سواد روي قالي بنشيني. حديث داريم باسواد لم بدهد ارزشش بيشتر از بي سوادي است كه جان بكند. اسلام براي سواد زمان تعيين نكرده، ز گهواره تا گور و هيچ كس راجع به اهميت سواد چنين جمله‌اي نگفته «اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَي الْلَحْدِ» ما در جمهوري اسلامي يك سري قيدها را برداشتيم به نام دانشگاه آزاد گفتيم شرط سني نيست يك مرتبه ديديم يك ميليون آدم آمد دانشجو بشود ما خودمان گير خودمان افتاديم شرط‌هايي كه در ازدواج است برداريم همه‌ي دخترها شوهر مي‌كنند.
چند شب پيش در يك مجلس عروسي بودم ديدم همه مي‌گويند عروسي بايد پيراهن نو… به يك نفر گفتم شما چه كار مي‌كني با پيراهن نو ؟ گفت من به خواهرم گفته‌ام من پيراهن تو را مي‌پوشم تو هم پيراهن من را آن‌ها كه نمي‌فهمند كي؟ گفت هر عروسي يك پيراهن ؟ يك جواني در تهران داماد شد بچه تاجر هم هست پدرش كارت دعوت فرستاده بود ديدم نوشته كه چهل حديث براي ازدواج. صفحه‌ي اولش هم نوشته بمناسبت تولد امام عسگري(ع) تبريك بعد هم نوشته دوشيزه فلاني و آقاي فلاني تشريف بياوريد تالار فلان پايان تالار نماز جماعت بعد مي‌گفت رفتم ديدم كارت صد و بيست تومان است و اين كتاب چهل تومان كارت را مي‌خوانند. مثل ظرف بستني دور مي‌اندازد اما اين كتاب را توي قفسه مي‌گذارد و شايد صد سال… آدم وقتي مخش كار مي‌كند اين است.
براي ميهماني بيست تا پانزده تومان پول ظرف يك بار مصرف مي‌دهد بجاي قابلمه آن هم در زماني كه افرادي هستند تابستان تمام شد بيست روز بيست روز هندوانه وارد خانه‌شان نشد اين آقا هم چهارصد تومان پول ظرف يك بار مصرف مي‌دهد مخ ما كم كار مي‌كند آدم غصه مي‌خورد ديگران يك دقت‌هايي مي‌كنند.
در اين آيه چند چيز تكرار شد. اين تكرارها عنايت است در سوره‌ي حمد «إِيَّاكَ»، «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، «الصِّراطَ» و در اين جا هم «خَلَقَ» تكرار شده اين تكرارها بار دارد «رَبُّكَ» تكرار شده «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»، «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ» منتهي اين تربيت، تربيت طبيعي است يعني هيكل كيلويي لاشه(تكويني) اما اين چون مربوط به خواندن است تربيت فكري است ما دو رشد داريم رشد كيلويي. آقا شده صد و بيست كيلو رشد مخي هيچي پوك. ما دو رشد داريم رشد فيزيكي رشد معنوي. «اقْرَأْ» تكرار شده اين‌ها همه‌اش كد دارد بيخودي نيست. مي‌خواهد بگويد خلقت هستي با خلقت انسان دو تاست رشد كيلويي با رشد معنوي دو تاست. خواندن مهم است «اقْرَأْ»، «اقْرَأْ» مثل توجه، توجه يعني خيلي مهم.
(الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ) (علق /4) ما گاهي وقت‌ها نمي‌دانيم چه كار كنيم ديديد گاهي وقت‌ها پول دارند مي‌گردند نمي‌دانند چه كار كنند. من در جايي ميداني را ديدم به نام ميدان قلم چه اشكال دارد. امام صادق(ع) قلمش را پشت گوشش مي‌گذاشت مثل نجارهاي قديم. پيغمبر(ص) مسواكش را اينجا مي‌گذاشت يك لحظه از قلم جدا نبود. بعضي بچه مذهبي‌هاي ما بيست و دو رقم قلم دارند اما سواد كم دارند مثل كچل‌هايي كه چهل شانه دارند.
امام(ره) با يك خودكار پنج ريالي اعلاميه داد و شاه را از اين كاخ بيرون كرد. رئيس جمهور آمريكا هم پريشب داشت قرارداد يك جنايتي را امضا مي‌كرد من ديدم هر دندانه‌اي را با يك رقم خودكار. يعني امضايش هشت رقم خودكار داشت ولي روز به روز ذليل‌تر مي‌شود و امام(رحمه الله عليه) با يك خودكار شاه را بيرون كرد و روز به روز عزيزتر مي‌شود.

8- خداوند سه صدا را دوست دارد

حديث داريم خدا سه تا صدا را دوست دارد. 1- صداي قلم دانشمندان. 2- صداي چرخ پيرزن‌ها. 3- صداي پاي سرباز. يعني دوست دارد جامعه سه چيزش در حال پيشرفت باشد فرهنگ و اقتصاد و نيروهاي مسلح من اين سه صدا را تبديل به سه صداي ديگر كرده‌ام به جاي صداي قلم گفتم صداي چاپخانه. عوض صداي چرخ گفتم صداي كارخانه. عوض صداي پا گفتم صداي توپخانه و در جمهوري اسلامي اين شده.
در شاخه‌ي نماز ما خودمان در ستاد نماز هفتاد رقم كتاب چاپ كرديم در اين چند ساله. در نمايشگاه بين المللي كتاب عده‌اي رفتند كتاب‌هايي را كه راجع به نماز هست بخرند. دويست و چهل رقم كتاب ديگر گيرمان آمد كه همه را خريديم و تقريباً دويست تاي آن در همين چهار ساله چاپ شده حالا فيزيك و شيمي را من نمي‌دانم.
زمان شاه هشتاد هزار دانشجو داشتيم الآن حدود يك ميليون. در هر روستاي ما دكتر هندي و پاكستاني بود اما الآن در خيلي جاها ما دكتر زياد داريم دكتر هندي هم يا نداريم يا به ندرت داريم دست ناموس ما در دست مرد اجنبي بود در روستاي ما الآن كتابخانه هست. در نوشتن زيبا نوشتن خوانا نوشتن هستند. نوشتن منظم نوشتن احترام قلم و كاغذ اين‌ها خصوصيات «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ». آرزو دارم در هر مسجد محله‌اي كه دو تا خطاط هست هفته‌اي يك شب بعد از نماز روي تابلو آقاياني كه خط‌شان بد است يك ساعت تمرين كنند پنجاه و دو هفته سر كلاس بنشينند يك خطاط همه‌ي بدخط‌هاي محله را خوش خط بكند مسجد هم رونق پيدا مي‌كند مردم هم خاطره‌ي خوشي از اين مسجد داشته باشند بگويند من خطم بد بود از اين مسجد خطم خوب شد. نخواهد شد زماني كه مساجد ما رونق پيدا كنند ؟ اين آرزو را ما بايد به گور ببريم ؟ نمي‌شود همان طور كه فرهنگسراها و پارك‌ها شيك است و بايد هم شيك باشد نمي‌شود مسجدهاي‌مان هم شيك باشد، اين آرزو را بايد به گور ببريم ؟
يكي از علماي طراز اول رفتم خانه‌اش و گفتم آقا اگر يادداشتي داري من استفاده كنم رفت كيلو، كيلو يادداشت آورد هرچه نگاه كردم نتوانستم بخوانم چون اين آقا زماني كه جوان بوده و چشمش كار مي‌كرده ريز و بدخط نوشته حالا كه پير شده نه من مي‌توانم بخوانم و نه…
در يك سازماني بوديم يك ميز بزرگي بود گفتيم اين ميز مزاحم استاد مي‌شود آن را كنار بگذاريم گفتند آقا تقاضا كنيد گفتم به كي ؟ گفتند به مدير كل روابط عمومي گفتم او چه كار مي‌كند ؟ گفت او زيرش مي‌نويسد به تداركات گفتم او چه كار مي‌كند ؟ گفت مي‌نويسد به حمل و نقل ! گفتيم او چه كار مي‌كند ؟ گفت او مي‌نويسد به موتوري ! خودم عبا و قبا را كنار گذاشتم آن را هل دادم رفت كنار !

9- شغل‌هاي كاذب

آدم‌هايي كه در وزارتخانه‌ها هستند تا دلت بخواهد اين‌ها غصه نمي‌خورند كه بيكارند؟ مي‌گم شما چه كاره‌اي؟ مي‌گويد والله هر كس عطسه كرد مي‌گويم خير باشد ! ! اين هم شد كار ؟
همين طور شغل‌هاي كاذب آن وقت توي عالم آخوندي پزشكي هم همين طور است. يكي از بستگان روحاني بود به او گفتم چه كار مي‌كني ؟ گفت من پيش نماز اين مسجدم گفتم اگر بميري چه مي‌شود ؟ جا خورد و گفت هنوز فكرش را نكردم گفتم من فكرش را كردم هيچ طوري نمي‌شود مردم مي‌روند مسجد بغلي پس پيداست شغلت كاذب است. ما شهر داريم بيست هزار نفر آدم دارد يك روحاني هم ندارد يك مسجد هم داريم كه پنج تا آقا دارد. مساجدي كه پنج آقا دارد من نمي‌دانم كدام آيه و حديث است با عقل ناقص ما كه جور نيامد با عقل ديگران كه نمي‌دانم چيه ؟
آيت الله طالقاني يك آيه‌اي را كه تفسير مي‌كرد مي‌گفت اين به عقل ناقص من آمد تا ببينم به عقل ناقص شما چه مي‌آيد ! در يك ساختمان بيست و دو پزشك يعني چه ؟ گاهي وقت‌ها مي‌بيني در يك وزارت خانه‌اي صد تا كارشناس هست در حالي كه موضوع كارشناسي‌شان جاي ديگري است يعني مثلاً اين كارشناس كشاورزي است اما زمين كشاورزي و كشاورزش هم جاي ديگري است اين پاي كولر گازي چه كار مي‌كند ؟ نمي‌خواهم بگويم يك جا جمع نشوند مي‌خواهم بگويم اين قدر شلوغي خلاصه اش… فلذا يكي از واجب‌ها هجرت است.
زماني مردم ايران رشد كرده‌اند كه اگر به دبيرستاني بگويند به تو ديپلم نمي‌دهيم بگويد من كاري به ديپلم ندارم درس براي من ارزش است زماني ما رشد كرده‌ايم كه آن شبكه‌هايي كه علمي‌تر است بيننده‌اش بيشتر باشد معلوم مي‌شود ما هنوز رشد نكرده‌ايم اگر در كتاب‌هاي ما كتاب قصه بيشتر از كتاب‌هاي جدي بود پيداست كه ما رشد نكرده ايم. آدم هيچ وقت از تحصيل فارغ نمي‌شود. بابا زن حامله است كه فارغ مي‌شود.

10- اهميت توجه پرداخت زكات

اميدوارم در طرح زكات به ما كمك كنيد. ما در قرآن سي و دو آيه براي زكات داريم و اين سي و دو آيه صاحب ندارد يعني در جمهوري اسلامي هنوز ستاد زكات تأسيس نشده.
ولي حج كه يك آيه داريم سازمان حج داريم. اين گندم‌هايي كه مي‌خوريم گندم زكات نداده است ما گندم زكات نداده مي‌خوريم بعد امور تربيتي مي‌خواهد با اردو و سرود آدم درست كند ! البته در مورد زكات حركت‌هاي خوبي شده. ما از مقام معظم رهبري اجازه گرفتيم تقريباً يك دور ايران مسافرت كرديم و پارسال هم پول خوبي جمع شد و شيريني زكات اين است كه دولت مي‌گويد من پول نمي‌گيرم. هر منطقه‌اي زكات دادند همان مقدار پول روي آن مي‌گذارم و خرج روستاي خودشان مي‌كنم چون خمس را بايد به مرجع تقليد داد اما زكات را بايد خرج خود روستا كرد يعني تا اين روستا فقير هست حق نداري زكات را روستاي ديگري ببري.
اگر مردم زكات بدهند باران مي‌آيد و جبران مي‌كند و اگر زكات ندهند يك آفت مي‌آيد و حالگيري مي‌كند با خدا نمي‌شود كشتي گرفت.
اميدوارم شما عزيزان هم در تبليغ زكات و جمع آوري زكات با ائمه محترم جمعه و فرمانداران و بخشداران و كشاورزان عزيز همكاري كنيد كه اين حكم خدا هم زنده بشود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 904
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست