نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 905
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
به مناسبت اینکه بحث در هفته اول دی پخش می شود و هفتم دی هم روز تأسیس نهضت سوادآموزی است، من یک خورده راجع به علم می خواهم صحبت کنم که از طلبه و آیت الله و استاد دانشگاه و دانشجو و دبیرستانی و سوادآموز و آموزشیار و مربی، همه می توانند مخاطب قرآن باشند. تفسیر سوره «اقْرَأْ» را چون در جلد دوازدهم تفسیر نور می شود و هنوز چاپ نشده، دست خط آوردهام، تفسیر را از روی دست خط برایتان بگویم. خیلی هم نکته دارد اگر نکاتش را بگویم می بینید چقدر قرآن بار دارد.
1- خواندن و آموختن به نام خدا
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» العلق/1-2، «اقْرَأْ» یعنی بخوان، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود که جبرئیل برمن نازل شد گفت بخوان، گفتم نمی توانم بخوانم من سواد ندارم. یک مرتبه من را فشار داد، دیدم که می توانم بخوانم. این مطلب هم در تفسیر نوین و نمونه آمده و هم در تفسیر ابوالفتوح رازی که تفسیر بسیار مهمی است که مال قرن پنجم و ششم و قبر عزیزش هم در حضرت عبدالعظیم است، به مناسبت سالگردش کنگره ای گرفته شد، مقام معظم رهبری پیامی دادند، اولین تفسیر فارسی و تفسیر بسیار خوب؛ گرچه قلمش قلم قدیم است، اگر این قلم بازنویسی شود به قلم روز و یک مقداری هم تلخیص شود شاید از بهترین تفسیرها باشد. مطلبش از بهترینها است منتهی چون فارسی قدیم است یک بازنویسی اگر شود خیلی خوب است؛ آستان قدس رضوی بازنویسی کرده ولی همان را بازنویسی کرده با اصلاحاتی؛ یک تلخیص هم اگر شود بسیار خوب است. اصلا بسیاری از کتابها باید تلخیص شود چون یک زمانی مردم غذا می پختند، کم کم حوصلهها کم شد رفتند سراغ ساندویچ. الان دیگر حوصله جویدن هم ندارند، آبمیوه می خورند. یعنی هی حوصلهها کم شده. وقتی حوصله کم شد ما هم باید کارهایی که می توانیم خلاصه کنیم و کارها به سمت بروشور، نه اینکه کتابهای عمیق و مهم را کنار بگذاریم آنها هم باید برای آدمهای محقق، ملا، فاضل، دانشمند، آنها هم باشد در مخزنها، کتابخانهها، اما برای امت باید مطالب را جوری درست کرد که به اندازه یک ساندویچ خوردن آدم بتواند مطلب را بگیرد.
2- تحصیل علم برای تقرب به خدا
خوب حالا «اقْرَأْ» که چیز تازه نیست، همه کشورها تحصیلات دارند، دانشگاه، دبیرستان، همه کشورها دارند. فرق «اقْرَأْ» اسلام با «اقْرَأْ» غیر اسلام این است که سوره علق اولش می گوید «اقْرَأْ»، آخرش می گوید: «اسجُد»، منتهی من که می نویسم شما نخوانید چون اگر بخوانید سجده واجب دارد، اول می گوید «اقْرَأْ»، آخر می گوید اگر خواستی به خدا نزدیک شوی سجده کن و قرب به او پیدا کن. چی می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم آن سوادی ارزش دارد که آخرش به بندگی خدا برسد. اگر تحصیلات نتیجهاش بمباران، کلاه برداری، خیانت شد، این «اقْرَأْ»، «اقْرَأْ» خدایی نیست. تفسیر این چیست؟ تفسیر این، کلام امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین فرمود: (ثمره العلم العبودیه) ثمره علم بندگی خداست. «اقْرَأْ»، اول سوره علق می گوید «اقْرَأْ» بخوان، آخرش می گوید سجده کن و به او نزدیک شو. یعنی اگر این علم شما را به سجده کشید این ارزش دارد. آموزش و پرورش ما عزیز است یا متوسط؟ اگر هرچی بچه های ما باسوادتر می شوند بندگیشان نسبت به خدا، تواضع و ادبشان نسبت به معلم، پدر و مادر بیشتر شد این آموزش و پرورش عزیز است، چون هرچه باسوادتر می شود ادب و تواضعش هم بیشتر می شود. یعنی دبستان ده تا سلام می کند، می رود راهنمایی بیست تا، می رود دبیرستان سی تا، می رود دانشگاه چهل تا، اگر هرچه باسوادتر شد سلام کردنش به مردم، تواضعش به پدر و مادر، عبودیت و بندگیاش نسبت به خدا بیشتر شد، این «اقْرَأْ» به «وَاسجُد» کشیده شده، اما اگر هرچه باسوادتر می شود فاصلهاش از ادب و تواضع و مسجد کم می شود، این «اقْرَأْ»، این کلید قفل را باز نمی کند؛ این نکته اول.
3- تواضع و فروتنی، میوه باغ دانش
امام سجاد می فرماید خدایا جوری کن مرا که هرچه عزیزتر می شوم تواضعم بیشتر می شود. بگذار جمله امام سجاد را بنویسم، جمله قشنگی است، می فرماید: (الهی) یعنی خدایا، (لا ترفعنی) رفعت، بزرگی، (لا ترفعی فی الناس درجه)، خدایا در میان مردم درجه من را بالا نبر، من را در مردم عزیز نکن، (الا)، مگر اینکه(حففتنی عند نفسی)، (الهی لا ترفعنی فی الناس درجه الا ان حففتنی عند نفسی بقدرها) یعنی به همان مقداری که در جامعه درجه می رود بالا، (عند نفس) یعنی پهلوی خودم هی سقوطم بیشتر شود، یعنی هرچه کوه قلهاش بیشتر می شود دره هم عمیقتر شود، یعنی هرچه عزیزتر می شوم تواضعم بیشتر شود. (لا تحدث بی) خدایا احداث نکن، بوجود نیاور برای من(عزه)، خدایا هرچه عزت مرا در جامعه بیشتر می کنی، ذلت من را در درون خودم بیشتر کن. اینطور نباشد که اگر مردم به من سلام کردند فکر کنم یک کسی هستم. باد نگیرد من را. دنیا «اقْرَأْ»، هست اما این سواد دنیا آنها را به عبودیت خدا وادار نکرده. هرجا دانشگاهش و تخصصش و متخصصینش بیشتر هستند اگر آمار جنایت کم شد زنده باد، اگر هرچه باسوادش بیشتر شد آمار جنایتش بیشتر شد این لیاقت زنده باد گفتن ندارد. اگر آمپول زن سلام می کند، دکتر شد باید بگوید سلام علیکم. رئیس بهداشت باید بگوید سلام علیکم و رحمه الله. شد وزیر سلام علیکم ورحمه الله و برکاته. یعنی هرچه بزرگتر می شود تواضعش بیشتر می شود. پیشنماز را دیدید چون پیشنماز است یک خورده می رود پایینتر. توی محرابها یک خورده چاله است. حالا که بزرگی خودت برو در چاله. البته آن بخاطر یک مسئله فقهی است که اگر خواستند اقتدا کنند مشکل فقهی پیش نیاید، ولی اثر تربیتی هم دارد. میوه های بزرگ، شاخه هایش، بوته هایش متواضعانه روی زمین است، میوه کوچولوها می روند سر یک قلّه، میوه هایی که کوچک هستند می روند بالا، میوه های حسابی و سنگین، درختهای پرمیوه گردنشان پایین است، درخت های بی خاصیت هی شاخ و شانه می کشند. مشکی که آب پر در آن است هیچ سروصدا نمی کند، مشکی که کم در آن است هی لق لق می کند. اسکناس هزاری هیچی نمی گوید، پول خرد هی جرق جرق می کند. «اقْرَأْ» ای ارزش دارد که به سجده کشیده شود.
4- فرمان فرهنگی، اولین فرمان الهی
خوب، به گفته مشهور اولین آیاتی که بر پیغمبر نازل شد همین پنج آیه اول سوره «اقْرَأْ» هست. اگر گفتند درباره فرهنگ صحبت کن، یک جمله بگویید، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» افتخار اسلام این است که اولین فرمانش به پیغمبر فرمان فرهنگی بود. اولین فرمان، فرمان فرهنگی بود، اولین دستور بحث فرهنگ بود، بحث سواد بود. و وقتی خدا می خواهد منت بگذارد اول مسائل روحی را مطرح می کند بعد مسئله فرهنگی را. به پیغمبر می گوید: (;أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا فَآوَى) (الضحى/6) ببین یک یتیم، نیاز به محبت و عاطفه دارد، چون پدر ندارد، یا مادر ندارد محبت می خواهد. اول می گوید به روح و روان و عاطفه مردم برسید، «أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا» بعد از یتیم می گوید (;وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى) (الضحى/7) مسئله فرهنگی است. بعد مسئله اقتصادی است «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى» الضحى/8. حضرت فرمود: جبرئیل گفت بخوان، گفتم نمی توانم بخوانم، سه بار من را فشار داد دیدم می توانم بخوانم. خیلی از بیسوادها در یک زمان ممکن است باسواد شوند. مثل اینکه قرآن می گوید خداوند در قیامت به مردم می گوید (;اقْرَأْ كِتَابَكَ) (الإسراء/14) نامه عملت را بخوان، (; كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا) (الإسراء/14) یک «اقْرَأْ» اینجاست به کسی که امّی بود گفت «اقْرَأْ» به همه خواهند گفت «اقْرَأْ» و همه خواهند خواند ولذا قرآن می گوید وقتی افراد نگاه به پروندهشان کنند می گویند: (; مَالِ هَذَا الْكِتَابِ) (الكهف/49) این چه پرونده ای است قیامت برای ما باز کرده ای؟ (;لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً) (الكهف/49) عربی هایی که می خوانم قرآن است، (;إِلَّا أَحْصَاهَا) (الكهف/49) هرچه ریز و درشت است در آن ثبت شده است. پیداست همینطور که پیغمبر که درس نخوانده بود اینجا توانست بخواند ما هم هرکدام سواد نداشته باشیم آنجا خواهیم توانست بخوانیم. خوب، اینکه می گوید «اقْرَأْ» دو تا رمز در آن است؛ یکی آنچه نازل می شود دانستنی نیست خواندنی است، یکی هم در برابر پیغمبر باید یک مکتوبی جلوه داشته باشد، یک لوحی باید باشد که خوانده شود. خوب؛ بعد از «اقْرَأْ» می آییم می گوییم «بِاِسْمِ». یعنی اگر کاری می خواهی بکنی «بِاسْمِ رَبِّ» باشد، «بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو. حدیث داریم حتی یک شعری می خواهی بخوانی « بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو. غذا می خوری، تا حالا پنیر می خوردی می خواهی ماست بخوری برای هر غذا «بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو، سوار مرکب « بِاِسْمِ اللَّهِ»، حتی آمیزش جنسی عروس و داماد، زن و شوهر می گویند « بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو. و « بِاِسْمِ اللَّهِ» هم تاریخ قدیمی دارد. حضرت نوح هم که سوار کشتی شد (; بِاِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا) (هود/41) حضرت سلیمان که نامه نوشت به یک خانمی نوشت « بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» به آن خانمی که پادشاه بود، دعوتش کرد به دین الهی، (;إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ) (النمل/30) اسم، یعنی علامت، «اقْرَأْ» یعنی بخوان ولی به رنگ خدایی بخوان.
5- رنگ الهی بر کارهای مادی
کارهایتان را رنگ الهی بدهید، چون اصلا ما در دنیا فقط رنگرز هستیم. اگر گفتند « بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» شما در دنیا چه کاره اید؟ آدمهای خوب در دنیا رنگرز هستند، یعنی می توانند کارهایشان را رنگ الهی کنند، چطور؟ می خواهی از کسی تشکر کنی، می شود برای تشکر کف زد، می شود هم گفت برای سلامتی ایشان صلوات بفرستید. صلوات فرستادن برای سلامتی ایشان تشکر است، کف زدن هم تشکر است، منتهی کف صدایی است که محتوا ندارد جز تشکر، اما صلوات هم تشکر است، هم(اللهم) در آن است، (صل) در آن است، (محمد) در آن است، (آل محمد) در آن است، ذکر خدا در آن است، یعنی هنر این است که آدم حالا که می خواهد تشکر کند یک کارش را رنگ الهی کند، مثل آدمی که دارد صورتش را می شوید، خوب مگر نمی شویی؟ همه مردم کره زمین آب می ریزند به صورتشان، منتهی هنرمند آن است که حالا که آب می ریزی قصد وضو کنی، نیت وضو کنی. مگر صدقه نمی دهی برای سلامتی خودت، برای سلامتی امام زمان علیه السلام و همه مسلمانها باشد. مگر نمی خواهی بنشینی، آن طرف بنشین که رو به قبله باشد، می شود آدم وقتی وارد یک جایی شد چهار طرفش بنشیند، اما می گوییم قبله این طرف است، خوب من اینجا می نشینم که رو به قبله باشد. رو به قبله نشستن مستحب است. چه بگوییم مرسی، چه بگوییم خداحافظ، مرسی خدا تویش نیست اما خداحافظ، خدا تویش است. خیلی کلاه سرمان رفته تا حالا. یعنی بسیاری از وقتها عبادت های مفت و مجانی را از دست دادیم. همینطور الکی. می خواهیم دسر بخوریم، خربزه و انگور هست، پپسی و کوکا هست، منتهی خربزه را می دانیم چه است پپسی را نمی دانیم چی است. آن را که می دانیم گذاشته ایم کنار، آن را که نمی دانیم خوردیم. حالا نمی دانیم که حالا چرا، حالا فهمیدیم که گازش مضر هم هست. حالا مضر هم نباشد قند طبیعی کجا، قند مصنوعی کجا؟ قند انجیر و خرما کجا و قند کشمش کجا و قندهای شیرینیها کجا؟ (;بِاسْمِ رَبِّكَ) (العلق/1) یعنی خواندنتان رنگ الهی داشته باشد. حالا به مناسبت هفته نهضت سوادآموزی می گویم. یک کلاس نهضت سوادآموزی به یک آموزشیار سی هزار تومان می دهند، دو تا کلاس، شصت تومان می دهند، حالا بگو یک خورده بیشتر. سی هزار تومان یعنی روزی هزار تومان، روزی هزار تومان این است که شما با ماشین بروی سر کلاس و برگردی، یعنی مفت، یعنی هیچی. این هم برای شش ماه، هشت ماه. سیزده هزار تا طلبه ما داریم می روند در مدارس نماز می خوانند برمی گردند، بعضی از این طلبهها، بعضی استانها پارسال، یک سال نماز خواندند کسی یک کبریت نداد که این طلبه لااقل خودش را آتش بزند. یک ریال ندادند به این طلبه. یکی از طلبهها می گفت دویست ساعت برنامه پر کردم یک کبریت به من ندادند که لااقل با این کبریت خودم را آتش بزنم. آنوقت بعضی از جاها چطور پول وِل می شود. حالا منتظریم بلکه انشاءالله این جناب آقای احمدی نژاد بتواند یک جوری اینها را صاف و صوفش کند. بعضی از بس که خورده نمی تواند نفس بکشد، بعضی از بس که گرسنهاش است نمی تواند نفس بکشد. به هرحال؛ ولی آنکه آدم را دلش را آرام می کند همین «بِاسْمِ رَبِّكَ» است والا زیر سم اسب رفتن امام حسین که لذت ندارد، همین که(رِضَاً بِرِضا) است، خدایا تو گفتی، چشم. مسجد کوفه که فرش و زیلو و موکت نیست، مسجد کوفه شن است، خدا قسمت کند همه بروید کربلا، نجف، کنار نجف مسجد کوفه، مسجد کوفه خاک است، ولی قداست مسجد کوفه مهم است. بعضی چیزها بخاطر قداستش ارزش دارد. چرم را که می بوسیم چون جلد قرآن است وگرنه کفشمان که چرمی باشد که نمی بوسیم. هر چرمی را نمی بوسیم. این بخاطر قداست است. چون این چرم را برداشتند جلد قرآن کردند بوسیدنی شده است. کار شما، «اقْرَأْ» باید «بِاسْمِ رَبِّ» باشد، یعنی رنگ خدایی باشد. حالا فایدهاش چی است؟ فایدهاش این است که اگر «بِاسْمِ رَبِّ» نباشد، خروجی هایش خوب درنمی آید. زمان جنگ، بنده را فرستادند یک کشور غربی، حالا اسمش را نمی بریم آبروریزی است، یکی از کشورهای اروپایی، رفتم آنجا متخصصان ایرانی را دعوت کردم گفتم الان جوانهای ایران در مقابل حمله صدامیها دارند تکه تکه می شوند. بیائید ایران یک کمکی به اینها بکنید شما پزشکید. گفتند پول و دلار می خواهید می دهیم، دارو هم می خواهید می دهیم، اینجا راحت تریم. این آقا وقتی رفت دانشگاه «بِاسْمِ رَبِّ» نبود، «اقْرَأْ» بود، خواند، اما «اقْرَأْ» به اسم رفاه، به اسم خوشگذرانی، اصلا درس خواند برای اینکه مدرک بگیرد خوش باشد و لذا حالا آلمان خوش است، فردا اگر بگویند سگ های اتریش را معاینه کنید دلارتان بیشتر است، همینطور که انسانهای ایران را ول کردند رفتند آن کشور، آن کشور را هم ول می کنند می روند یک کشور دیگر. شدی از اول «اقْرَأْ» بِاسْمِ دلار، «اقْرَأْ» بِاسْمِ رفاه. اگر اسم برای خدا بود، آنوقت این بار می دهد، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» العلق/1؛ نگفته «اقْرَأْ بِاسْمِ الله»، چرا نگفته «اقْرَأْ بِاسْمِ الله»؟ می خواهد بگوید اگر کارهایت فرهنگی بود و علمی بود خودت تربیت می شوی والا می گفت «اقْرَأْ بِاسْمِ الله»، می گوید «بِاسْمِ رَبِّكَ»، یعنی تو را می خواهیم تربیتت کنیم، چون می خواهیم رشدت دهیم می گوییم بخوان، یعنی سواد عامل رشد است، نوسوادها وقتی باسواد می شوند احساس می کنند رشد کردند.
6- تحصیل علم برای کسب رشد و کمال
موسی به خضر گفت اجازه می دهی در بیابانها عقبت بدوم که یک چیزی یادم بدهی که رشد کنم؟ «هَلْ أَتَّبِعُكَ» عربی هایی که می خوانم قرآن است، «هَلْ أَتَّبِعُكَ» اجازه می دهی من تابع شما باشم، عقبت بیایم (;عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِی مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا) (الكهف/66) به شرط اینکه یک چیزهایی که خدا بهت داده یاد من بدهی که رشد کنم. علمی خوب است که رشد در آن باشد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ» پس ببینید، ثمره علم عبودیت، یکی دیگر، ثمره علم باید رشد باشد، چرا؟ برای اینکه می گوید: «رَبِّ»، یعنی مربی، یعنی رشد می دهد. خواندن، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ»، خواندن باید در آن رشد باشد. ثمره علم رشد است، بسیاری از علم هایی که ما می خوانیم رشد در آن نیست. جدول های روزنامه که حل می کنیم، مخمان تکان می خورد ولی رشد در آن نیست. حالا کوه هیمالیا چند متر است؟ حالا بدانیم رشد تویش است، ندانیم چه می شود؟ بدانیم چه می شود؟ آنقدر حرف در کتابها هست که بدانیم یا ندانیم فرقی نمی کند. ناصرالدین شاه پنجاه و هفت سالش بود یا پنجاه و شش سالش بود. مثل اینکه آدم بگوید مثلا این استاد چند کیلو است؟ یک شاگردی بپرسد جناب استاد شما چند کیلو هستید؟ حالا هفتاد کیلو باشد یا هفتاد و یک کیلو چه اثری دارد؟ اینکه می گوید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ» یعنی قرائتی ارزش دارد، علمی ارزش دارد که رشد باشد. نمی دانم کیها پای تلویزیون نشستهاند، اساتید دانشگاه، دانشجوها، طلبهها، بسیاری از درسهایی که ما می خوانیم نگاه کنید اگر واجب است بخوانید، اگر مستحب است بخوانید، اگر برای فرد مفید است بخوانید، اگر برای جامعه هم مفید است بخوانید، اما اگر نه واجب است نه مستحب نه برای فرد مفید است نه برای جامعه، این علم رشد ندارد، نخوانید، نخوانید. اسم خواهر حضرت موسی چه بوده؟ اسم خواهر حضرت موسی، نه واجب است بدانم، نه مستحب است بدانم، نه نیاز فرد است، نه نیاز جامعه، نمی خواهم بدانم. آقا می شود شما تحقیق کنید گوشت کیلویی چند هزار تومان بخورم، راجع به چیزی پژوهش کنم که هیچ خاصیتی ندارد. کدامیک از آیات قرآن یازده تا(ق) دارد، بروم(ق) شماری؟ نه واجب است، نه مستحب است. این حدیث از امام صادق است یا امام باقر؟ چه فرقی می کند؟ بسیاری از اینها که می گویم در تلویزیون هم هست، متأسفانه انجمن های اسلامی هم که مسابقه دارند یک حدیث می گویند، می گویند این امام صادق است یا امام باقر، چه فرقی می کند؟ از امام سؤال کردند آقا یک حدیثی از شما شنیدم نمی دانم کدامتان گفته اید؟ امام فرمود چه فرقی می کند؟ دیگر چرا مخ مردم را معطل می کنی؟ این بچه هم می رود مسجد پیش آقا، سلام علیکم، این حدیث مال امام صادق است یا امام باقر؟ می گوید نمی دانم، می گوید وا، پیشنماز هم سواد ندارد. بچه را معطل کرده، پیشنماز را بهش توهین می کند، سر چیزی که لزومی ندارد. ولذا می گوید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ»، «اقْرَأْ» را کنار «رَبِّ» گذاشته، یعنی قرائت و علمی ارزش دارد که در آن «رَبِّ» و «رَبِّ» یعنی، پرورش داشته باشد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک».
7- هدف های الهی ومادی در شیوه آموزش الفبا
بعضیها که شیطنت می کنند در هدف خودشان بلد هستند چه کار کنند. یک وقتی زمان شاه کتابهای اول ابتدایی می خواستند حرف لام درس بدهند، می گفتند لام بزرگ، لام کوچک، خوب. بعد عکس یک خانم را می کشیدند بی حجاب، دخترش هم بی حجاب، دستش را گرفته با یک کیف می رود بازار، می گفتند سارا بازار رفت و با پول(ل بزرگ) لباس خرید. لام بزرگ، پول، لام کوچک، (لباس). منتهی در آن لام بزرگ و لام کوچک، خانم از خانه آمده بیرون، بی حجاب آمده بیرون، دخترش را سوپردولوکس کرده، آرایش کرده، یعنی خرید و تجمل و بی حجابی را همه را در این لام بزرگ و لام کوچک جاسازی می کردند. این «اقْرَأْ» بود منتهی «اقْرَأْ بِاسْمِ» مصرف، عیاشی، هرزگی، اما الان لام بزرگ و لام کوچک را اینطور یاد می دهد. می گوید سلمان، یار رسول خدا بود، لام کوچک سلمان، لام بزرگ رسول، این هم لام کوچک و لام بزرگ است، اما ایران در آن است، سلمان ایرانی بود، یار در آن است، رسول در آن است، خدا در آن است. یعنی اگر هدف مشخص باشد آدم از اولین کلمات می تواند یا شیطنت کند یا مردم را ارشاد کند. خدا بیامرزد اموات را، پدران ما اینطوری تربیت می کردند. وقتی استکان می خرید، خود پدر بنده، خدایا همه مردهها را بیامرز، چون یازده تا بچه داشت در خانه های بچه داری استکان هم زیاد می شکند، منتهی چون سی چهل سال دهه محرم روضه می خواند شب اول محرم استکان می خرید. شب اول محرم استکان می خرید می برد حسینیه وقف نمی کرد، می گفت ملک خودم است ولی از بازار استکانها را می برد حسینیه، چای می خوردند عاشورا که روضه تمام می شد استکانها را می آورد خانه، می گفت می خواهم اولین چای که در آن خورده می شود چای امام حسین باشد. ببینید اینها در دانشگاه نیست، دکترای علوم تربیتی و بنده حجه الاسلام این اصلا به عقلم نمی آید که این چای، چای امام حسین باشد. فرش ماشینی که آمده بود، چند تا فرش ماشینی ایشان خرید برد عاشورا مسجد، روضه خوانی که تمام شد، یکیاش را وقف کرد دو سه تایش را هم آورد خانه، گفت می خواهم اولین کسی که روی این فرش می نشیند مالِ امام حسین باشد. «بِاسْمِ رَبِّ» معنیاش این است، کارهایتان را (;صِبْغَةَ اللَّهِ) (البقرة/138)، «صِبْغَةَ» با صاد و غین یعنی رنگرزی، «صِبْغَةَ اللَّهِ» آیه قرآن است یعنی کارهایتان را رنگ خدایی کنید. از اول دانشجو درس بخوان برای اینکه خدا تحصیل را دوست دارد. «اقْرَأْ» دستور خداست. من چرا درس بخوانم، خدا درس را دوست دارد، علم تویش رشد است، نگو درس می خوانم برای پول، برای مدرک، که اگر فردا پستی گیرت نیامد یک آدم عقده ای بشوی. اگر من به قصد اسکناس رفتم منبر، اگر مردم پول ندهند عصبانی می شوم، اما اگر گفتند چرا می روی منبر، خوب حدیث های امام صادق را می خواهم برای مردم بگویم، ندادند ندادند، دادند الحمدلله. یعنی اگر پول دادند یا ندادند دیگر عقده ای نمی شوم. شما اگر «بِاسْمِ رَبِّ» باشید برای خدا، من برای خدا می روم صله رحم، در خانه عمه را می زنم، اگر عمه نیست، خیلی خوب، اَه، اَه ندارد، تو برای صله رحم برای رضای خدا آمدی، بود ثواب داری، نبود هم ثواب داری. آدم اگر مخلص شد هیچ وقت دماغش نمی سوزد. رفتیم مسجد نماز بخوانیم آقا بود بود، نبود نبود، من ثواب جماعت دارم. اینها درسهایی است که ما باید داشته باشیم.
8- تکرار مفاهیم کلیدی، لازمه تربیت پایدار
خوب؛ (;اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ) (العلق/1)، اینجا تکرار شده، یک بار گفته «خَلَقَ»، نگفته «خَلَقَ» چی؟ یک بار گفته (;خَلَقَ الْإِنسَانَ) (العلق/2)، (;اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ) (العلق/1)، بعد می گوید (;خَلَقَ الْإِنسَانَ) (العلق/2)، یک «خَلَقَ» مال همه چیز، یک «خَلَقَ» مال انسان. یعنی آفرینش همه چیز را یک «خَلَقَ» صرفش کرده، آفرینش انسان هم یک «خَلَقَ». گرفتی چه می گویم؟ گفته «خَلَقَ»، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» همه چیز، بعد می گوید «خَلَقَ الْإِنسَانَ»، یعنی حساب انسان با همه چیز فرق می کند. می گویم آقا همه تشریف بیاورید منزل ما، بعد می گویم آقا شما هم تشریف بیاور منزل ما، پیداست حساب ایشان با همه فرق می کند، این «خَلَقَ» همه چیز، «خَلَقَ الْإِنسَانَ». قرآن چقدر حرف دارد، آنوقت تکرار شده، «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ» العلق/3؛ «اقْرَأْ» تکرار شده، این پیداست که معلم در آغاز کار باید حرفهایش را تکرار کند، با یک بار یاد نمی گیرد، چون دومرتبه می گوید «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ»، «اقْرَأْ» تکرار شده، «خَلَقَ» تکرار شده، « الْإِنسَانَ» تکرار شده، خوب. من چون دقیقه آخر است هم از آموزشیارها باید تشکر کنم که واقعاً با حقوق یک ماه سی تومان، یک کلاس، دو کلاس ماهی شصت تومان، امیدوارم که برنامه ریزان آموزش و پرورش، سازمان برنامه و بودجه، هرچه عدالت است عمل کنند که آیا درست است که یک معلم ماهی سی تومان بگیرد، دست ما نیست اما انشاءالله این به گوششان می رسد. از مدیرانی که کلاس های سوادآموزی را در مدارس، یک باری را از دولت کم کردند، ما سابق پول می دادیم اتاق کرایه می کردیم الان در همین حضرت عبدالعظیم و همین منطقه تهران، 92 درصد کلاسهایمان در مدارس است. ما نباید دیگر با اینکه مدارس کلاس دارد و ساعاتی خالی است پول بدهیم از بازار آزاد کلاس اجاره کنیم، یک باری را از دولت کم کنیم، من باید از آموزش و پرورش تشکر کنم، تشکل های غیر دولتی، بعضی هایشان شروع کردند کار کردند، بعضی از انجمن های اسلامی، شوراهای روستایی در رابطه با مراکز یادگیری فعال شدند. ای کاش برسیم به جایی که روستایی، شواری اسلامیاش بگوید جشن محو بیسوادی، این روستا دیگر تویش بیسواد نیست. البته ایران خیلی رشد کرده است یک چیزی بهتان بگویم، همه ایرانیها توجه کنید، زمان شاه، سی و چهار میلیون جمعیت داشتیم با چهارده میلیون بیسواد، سی و چهار میلیون کل جمعیت، چهارده میلیون بیسواد، الان حدود شصت و پنج میلیون جمعیت داریم، هشت میلیون بیسواد، هشت میلیون بیسواد. دو هزار نفر را تا حالا ما شناسایی کردیم، البته بیش از اینها هستند که حالا دو هزار نفر را شناسایی کرده ایم که هیچی سواد نداشتند از بیسوادی رسیدند به فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و بعضی هایشان هم دکتر شدند. ما یک کارخانه افتتاح می شود جشن، هو، هو، چی چی، افتتاح کارخانه برایمان مهم است ولی یک بیسواد بشود لیسانس برایمان باید به اندازه افتتاح یک کارخانه مهم باشد. خیلی مهم است، کم سوادها هم قانع نباشند، شروع کنید، من نمی دانم شبها شما چه می کنید، واقعا شبهای زمستانی پنج، پنج و نیم غروب می شود، ده و نیم میانگین مردم می خوابند، پنج ساعت، قانع نشوید به دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس، هر شب بنشینید دو ساعت مطالعه کنید، حیف است این شبهای طولانی همهاش پای تلویزیون نشسته اید. تلویزیون خیلی هایش «رَبِّكَ» نیست، یعنی رشد تویش نیست، سرگرمی است خیلی بحث هایش. به هر حال پنج تا جایزه بین المللی الحمدلله نهضت سوادآموزی گرفته، کلاسهای ما غیر از سوادآموزی، نمازآموزی هست، توجه به قرآن هست، توجه به احکام هست، به هرحال بنده الان هم تقاضا می کنم، هم آموزش و پرورش، هم شوراهای اسلامی، هم تشکل های غیردولتی همینطور که تلاش های خوبی کردند و من از همهشان تشکر می کنم، این کار را انجام دهند و شما هم چون استخدام که نمی شوید، آموزشیارهای ما استخدام که نمی شوند، یعنی امیدی به آینده استخدام نیست، حقوقی هم که ارزشی ندارند، سی تومان، شصت تومان، بنابراین شما وقتی پیر شدی می گویی چه کردم عمرم را، چون امیرالمؤمنین می فرماید لحظه آخر می گوید(فیما افنیت عمری) عمرم راچه کردم؟ می گویی عمرم را خرج کردم چهارصد تا بیسواد را باسواد کردم، این برای آدم لذیذ است. یک لذت معنوی دارد، امیدواریم دولت به فکر لذت مادی شما باشد، خودتان هم قصد قربتتان را از دست ندهید. من از همه همکارانمان در سراسر ایران که در نهضت سوادآموزی کار کردند و کار می کنند و کار خواهند کرد دانه دانه تشکر می کنم و هفت دی را که هفته آینده هست، تبریک می گویم به همه. خدا، خدایا روح امام را که با یک نامه و پیامش میلیونها آدم باسواد شدند، این وجود مبارک را با پیغمبر محشور و ما را وفادار به خط او قرار بده والسلام علیکم و رحمه الله
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 905