نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 944
موضوع: تفسير سوره قريش – 2
تاريخ پخش: 75/11/08
بسم الله الرحمن الرحيم
(لِإيلافِ قُرَيْشٍ) (قريش /1) ما فيل سواراني را که به فرماندهي ابرهه آمدند کعبه را بکوبند تار و مار کرديم تا مردم براي قريش و مکه احترام قائل بشوند هر کسي قصد سوئي نکند. دشمن را شکست داديم تا اينها دلگرم بشوند و به هم جوش بخورند.
1- مكه شهر تجاري است
(إيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ) (قريش /2) براي شما عزت و امنيت قرار داديم دشمن شما را توسط (ابابيل) پرندهها (فوج فوج) نابود کرديم تا مردم براي شما حريم قائل بشوند و خواستند تجارت کنند، تجارت کنند چون مکه شهر کشاورزي نيست همه مکه کوه است شما در مکه باغ زمين کوير نميبينيد همه مکه کوهستاني است و خيابان هايش لابلاي کوه هاست. اخيراً هم که جمعيت زياد شده در خود شهر تونل زدهاند از اين محله تا آن محله از طريق تونل ميروند خود کعبه توي چاله است دور تا دور کعبه کوه است ساختمانها روي کوه است خيابانها روي کوه است محلهها از طريق تونل به هم وصل ميشود شهري است که قابل کشت نيست (بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ) (ابراهيم /37) منتهي شهر تجارتي است که قبل از اسلام هم کاروانهاي زيادي براي حج ميآمدند و چون بنيانگذار کعبه حضرت ابراهيم(ع) بوده همه اديان براي او حساب باز ميکردند يهوديها و مسيحيها هر کدام ميگفتند ابراهيم(ع) از ما است همه ميگفتند از ما است آخرش يک آيه نازل شد (ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ) (آلعمران /67) ابراهيم(ع) نه يهودي است نه نصراني «وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً» حالا که شهر شما کشاورزي نيست بتوانيد تجارت کنيد در زمستان تجارت به منطقه يمن در تابستان به شام سالي دو سفر تجارتي داشته باشيد و وضعتان سر و سامان پيدا کند.
2- اسلام با ركود مخالف است
درباره تجارت خيلي روايت داريم که رزق در تجارت است تاجر حبيب خداست تاجر صدوق تاجر راستگو. حتي کسي رفت توي خانهاش و تجارت نميکرد حضرت فرمود چرا تجارت نميکني؟ گفت والله من پير شدهام و اينقدر هم دارم که بخورم حضرت فرمود داري کم عقل ميشوي. داري برو تجارت کن و اضافهاش را به ديگران بده. اصولاً اسلام با رکود مخالف است اين اصل اسلامي است حالا آدم چه نيرويش را راکد بگذارد (نيروي انساني) حديث داريم دعاي بيکار مستجاب نميشود تاجري که تجارت نکند کم عقل است. راکد گذاشتن طبيعت حديث داريم قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (قربالإسناد/ص55) اگر کسي آب و خاک داشت اما چيزي ندارد بخورد نفرين بر اين مردم که آب و خاک دارند اما چيزي ندارند بخورند چند هزار سرباز در پادگان ايستادهاند جلو و پشت پادگان هم بيابان يک کيلو سبزي نيست که اين سرباز با غذايش بخورد خوب نيروي انساني و چاه آب و زمين هست لااقل سبزي خودتان را بياوريد حالا نميگوئيم گندم، گندمش را هم بايد درآورد. طبيعت (نقدينه) را نبايد راکد بگذاري(گنج) ممنوع. پول را کنار بگذاري ممنوع اسلام اجازه نميدهد هيچ چيزي راکد بماند يعني همه چيز بايد در حرکت باشد بدن در تلاش طبيعت در حرکت پول در جريان «إيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» بايد بلند شويد و راه بيفتيد. يک غلطي که در ذهنها هست اينست که ميگويند آقا بعد از اينکه ليسانس گرفت بيايد و کار کند! ؟ باسمه تعالي بله چه کسي گفته تاجرها کم سواد يا بي سواد باشند؟ به اميد روزي که تمام مغازه دارهاي ما ليسانس و دکتر و مهندس باشند. مگر آدم درس ميخواند براي پشت ميز؟ خود علم يک ارزش است ما خيال ميکنيم حالا که درس خوانديم نبايد کار بکنيم اين فکر، فکر غلطي است. امام صادق(ع) که چهار هزار شاگرد داشت اسم تک تک شاگردهايش هم در تاريخ آمده يعني چهار هزار بيکار داشت؟ شاگردهايش کشاورز بودند نانوا بودند اشکال ندارد آدم کار بکند درس هم بخواند. ما در قم طلبه سراغ داريم ايامي که حوزه تعطيل است قالي ميبافد يک قالي ميبافد با درآمد مزد قالياش درس ميخواند حالا او بهتر است يا بنده که هيچ هنري ندارم؟ اگر به من پول ندهند فلجم هر بازويي بايد يک هنر داشته باشد. علت اينکه الان تبليغ ميکنند اولاد کمتر زندگي بهتر اينست که الان اولادها شده شکم حديث ميگويد اولاد «عضد» است يعني بازو است. حديث داريم خوشا بحال کسي که بچهاش بازوي او باشد يعني وقتي ميگويند فلاني 8 بچه دارد يعني 16 بازو دارد پس خوشا به حالش الآن ميگويند 8 تا بچه دارد خاک به سرش کند چرا؟ بيا اينکه 8 تا شکم دارد. حديث ميگويد بچه يعني بازو جامعه ما ميگويد بچه يعني شکم. ميخواهد کار نازک بکند و نان کلفت بخورد اسلام ميگويد کار کلفت بکن و نان نازک بخور دو هزار تومان کار ميکند هزار تومان خرج ميکند اين هي سرمايه ملي بالا ميرود اما بعضي کار سبک نان ضخيم اين بايد وام بگيرد چون هزار تومان کار ميکند دو هزار تومان خرج ميکند به همه صندوقها و بانکها حتي بانک خون هم بدهکار است. کار در حد عالي زندگي در حد زاهدانه آنوقت سرمايه زياد ميشود. اگر به قصد استخدام درس ميخوانيد بعد کار نباشد يک تحصيلکرده ضدانقلاب ميشويد کار هست مميز نيست.
3- بايد به بدهكار مهلت داد
يکي از اخلاق تاجر اينست که آدم به بدهکار مهلت بدهد اگر کسي چکش برگشت او را زنداني نکن. قرآن ميفرمايد (فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ) (بقره /280) منتظر بمان تا برايش ميسور بشود بتواند بدهد و اگر هم ندارد و شما داريد براي هميشه ببخش. زمانيکه مقام معظم رهبري رئيس جمهور بودند در يکي از کشورها خدمت ايشان بوديم رئيس جمهور ما به رئيس جمهور آن کشور گفت شما پول نفتها را نميدهيد؟ آن هم چون رئيس جمهور کشور مسلمان بود قرآن بلد بود گفت «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ» يعني صبر کن تا پولدار بشوم آقا گفت خيلي خوب مابقي آيه را نخوان چون ميگويد اگر ندارد از او نگير. اگر من از شما طلب دارم و شما واقعا نداريد بدهيد نه اينکه کلک بزنيد مثلاً 50 هزار از شما طلب دارم و شما نداريد بدهيد هر شبي که من ميخوابم انگار 50 هزار تومان در راه خدا صدقه دادهام. کسي که به بدهکار مهلت دهد هر شبي که ميخوابد انگار همان مبلغ را در راه خدا انفاق کرده اما اگر شما حضرت عباسي داري بدهي و آنرا ندهي حديث داريم: هر شبي که ميخوابي گناه دزد پاي تو مينويسند چه دين خوبي آقا خانهاش را بفروشد و بدهد؟ خير. ما 18 نفر داريم که در روايات و کلام بزرگان گفتهاند هرچه اين 18 نفر بگويند حرفشان درست است. يکي ابن عمير است از ياران امام هفتم (اگر اشتباه نکنم) ايشان شخصي است هر حرفي بزند چون بسيار آدم موثقي است ديگر لازم نيست بگوئيم از چه کسي شنيدهاي يعني حرفهايش همه مستند است روايتي که ايشان نقل کند مراجع روي آن فتوا ميدهند ايشان (ابن عمير) خودش تجارت ميکرد يک زماني ورشکست شد به يک نفر گفت آقا من از شما طلب دارم اگر آنرا ندهي من دارم ورشکست ميشوم وضعم از لحاظ اقتصادي خطرناک است ايشان هم رفت خانهاش را فروخت و پول را داد ابن عمير گفت من به يک درهم از اين پولها به شدت نياز دارم امام صادق(ع) فرموده کسي که بدهکار است نگذاريد خانهاش را بفروشد و بدهياش را بدهد با اينکه من به يک درهم از آن نياز دارم برگردان من اين را از تو نميگيرم برو هر وقت خدا به تو داد به من بده. بدهکار نبايد خانهاش را بفروشد چون آدم پيش خانمش هم شکست ميخورد پيش بچه هايش هم تحقير ميشود اصلاً از تو خرد ميشود بله يک وقت خانه در شأنش نيست نبايد از اول آنرا بسازد تو که پول نداشتي خانه سنگ مرمر را ميخواهي چکار کني؟ خوب سيمان سفيد ميکردي گدا که پز ندارد.
4- شرايط تجارت در حديث پيامبر
شخصي آمد نزد حضرت(به نام حکيم) و گفت يا رسول الله ميخواهم بروم تجارت حضرت فرمود به تو اجازه تجارت ميدهم به چهار شرط «إِقَالَةَ النَّادِمِ وَ إِنْظَارَ الْمُعْسِرِ وَ أَخْذَ الْحَقِّ وَافِياً وَ غَيْرَ وَافٍ» (كافي/ج5/ص151) 1- «إِقَالَةَ النَّادِمِ» اگر کسي جنس خريد و پشيمان شد قبول کن حديث داريم اگر فروشنده جنساش را پس بگيرد خداوند هم روز قيامت گناهان او را پس ميگيرد. شما شب قدر ميخواهي در خانه خدا بروي بگو خدايا من يک تاجرم يا کاسبم مشتري که جنسي را برده و پشيمان ميشود جنساش را پس برمي دارم من هم يک سال است غلط کردم پس بردار انگار نه انگار. جنس فروخته شده برگشت ندارد مثل اينکه شب نوزدهم وقتي ميخواهيم به مسجد برويم بگوئيم مجرمين راه توبه… خوب بده چرا برگشت نداره؟ بخصوص بعضي آدمها هستند فتنه ميشود. يک چيزي خريده ميآيد توي خانه خانم نميپسندد يا شوهر نميپسندد و اگر اين را پس نگيرد ممکن است زندگيشان به هم بخورد 2- «إِنْظَارَ الْمُعْسِرِ» 3- «أَخْذَ الْحَقِّ».
5- گروههايي كه خداوند روز قيامت با محبت به آنها نگاه مي كند
حديث داريم که امام صادق(ع) فرمود: «أَرْبَعَةٌ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ أَقَالَ نَادِماً أَوْ أَغَاثَ لَهْفَانَ أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَةً أَوْ زَوَّجَ عَزَباً» (خصال صدوق/ج1/ص224) چهار گروه هستند که خداوند روز قيامت به اينها با محبت نگاه ميکند 1- «مَنْ أَقَالَ نَادِماً» مشتري پشيمان شده جنس را آورده آنرا پس بردار 2- «أَغَاثَ لَهْفَانَ» مظلومي ناله ميکند به فريادش برسيد 3- «زَوَّجَ عَزَباً» هر چه پول ميخواهيد خرج کنيد شب قدر خرج کنيد من اين کار را خدا لطف کرده چند سال است که انجام ميدهم چون قرآن ميفرمايد (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) تمام کارهاي شب قدر ثوابش هزار برابر است يعني اگر يک تومان به فقير دادي انگار هزار تومان دادهاي بنابراين افرادي که وضعشان خوب است مقداري پول کنار بگذارند بعد در طول سال از همان پول بدهند شما شب قدر بگو بنده امسال دو دختر را جهازيه ميدهم براي داماد شدن چهار جوان تلاش ميکنم. بهترين عبادت است طوري هم باشد که پيدا نباشد يک بخاري ميخواهيم به يک عروس بدهيم بيا دختر فلاني عروس شده چقدر براي بخاري ميدهي بعد صد جا ميگوئيم يعني قبل از اينکه بخاري اتاق را گرم کند عروس را ميسوزاند. اصل صدقه اينست که پنهاني باشد مگر يک جايي که تهمت ميزنند ميگويند فلاني کِنِس است سهم امام نميدهد خمس نميدهد زکات نميدهد آنجا براي دفع تهمت علني بده وگرنه اگر در معرض تهمت نيستي کار پنهاني اجرش بيشتر است ما خيلي آدمهاي خوبي داريم که کارهايشان پنهاني است. زمان شاه کلاس اصول عقائدي بود يک تاجري در تهران گفت من شاگرد اولها را با هواپيما دوسره به مشهد ميبرم در يک هتلي هم پذيرايي ميکنم مجاني خوب پول را در اختيار استاد آن کلاس گذاشت خواستند در روزنامه تشکر کنند گفت من ميترسم شما در روزنامه بنويسيد و خدا روز قيامت پاک کند بگويد آنچه نوشتي پس من پاک کردم.
6- تاجر بايد مسائل و احكام تجارت را بداند
يکي از آداب تجارت اينست که آدم مسائل تجارت را بلد باشد زمان قديم خيلي از بازاريهاي ما باسواد بودند اطلاعات مذهبيشان بالا بود الآن که جوانها ريختند توي بازار و تجارت ميکنند خيلي از آنها اطلاعات مذهبي ندارند روايت داريم قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (ع): «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا» (نهجالبلاغه/حكمت 447) اگر کسي وارد تجارت شد و مسائل تجارت را نداند يک مرتبه ميبيني غرق در ربا شد. آدم زود گرفتار ميشود گناه ربا مثل گناه زنا با مادر است ربا معنايش اينست که آقا من يک ميليون به تو ميدهم ماهي 50 هزار به من بده ولي اگر بگويد من يک ميليون به تو ميدهم و تو با آن تجارت کن اين حلال است هرچه گيرت آمد پول از من کار از تو حالا آخر سال يا ماهي 50 يا 20 يا 30 هزار به او ميافتد. ميتوانم بگويم من با يک ميليون شما کار ميکنم علي الحساب ماهي 20 هزار به تو ميدهم تا آخر سال که ببينيم چقدر است اين علي الحساب طوري نيست اما کساني که علي الحساب را نگويند و بگويند من ميخواهم خاطرم جمع باشد يک ميليون ماهي سي هزار «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي پوله…» اين بر خدا توکل نميکند ميخواهد روي پولش برنامه ريزي کند يک ميليون دادهام ماهي 30 هزار ماهي 30 هزار هم حقوق ميگيريم ماهي 20 هزار خانمم کار ميکند ماهي مثلاً 70 هزار زندگيمان اداره ميشود.
7- هنگام امنيت و خوب بودن وضع مالي خدا را عبادت كنيد
«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ» (قريش/3) اي مردم مکه حالا که دشمن شما (فيل سواران) را نابود کردم و منطقه را براي تجارت سفرهاي زمستاني و تابستاني شما امن کردم به شکرانه اينکه وضعتان خوب است و کارتان توي بورس است «فَلْيَعْبُدُوا» حالا بيائيد عبادت کنيد. ما وقتي بازار کساد است به مسجد ميآئيم. يک وقت گفتند اين بازار را ببنديد گفتند بابا شبِ عيده تازه شب عيد نميشود رفت نماز خواند حالا زمستان که شد… قرآن ميفرمايد وضعت خوب شد بيا نماز بخوان وقت بيکاري ميآيي نماز ميخواني؟ يکي از علما به يکي از طلبهها گفت شما ديروز درس نبوديد گفت والله ديروز کار داشتم گفتها! ! پس وقتي بيکاري ميآيي پاي درس. وقتي شکمتان سير است دعا کنيد نگذاريد وقتي که گرسنه شديد. جوانهايي که ازدواج کردهاند براي جوانهاي مجرد دعا کنند سالمها به مريضها دعا کنند حالا که شکمتان سير شد «فَلْيَعْبُدُوا» حالا بيائيد عبادت کنيد بايد عبادت کنيد «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ» کعبه خانه عجيبي است تمام انبياء دور آن چرخيدهاند «فَلْيَعْبُدُوا» آدم دور کعبه طواف ميکند يک احساسي به او دست ميدهد خيلي براي سفر مکه و حج سفارش شده حتي حديث داريم يک قُلک کنار بگذاريد وقتي پولي گيرتان آمد بگوئيد «هَذَا لِلْحَجِّ» (كافي/ج4/ص280) اين پول مال مکه که اگر يک وقت خواستيد برويد مکه به شما فشار نيايد. (الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قريش /4) شما را از گرسنگي نجات داد از اين معلوم ميشود اگر خواستيم مردم عبادت کنند بايد شکمشان را سير کنيم يعني بايد به وضع اقتصادي و امنيت مردم برسيم «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» بعد ميگوئيم «فَلْيَعْبُدُوا» خيلي از مردم ضعيفاند وقتي ميگويي برو مسجد ميگويد برو بابا پياز گران است پياز گران بشود داد ميزند همه مردم که يک جور نيستند يکي مثل حضرت زينب(س) 72 داغ ميبيند نماز شبش هم ترک نميشود. آدم هم داريم مثل پلاستيک يک خورده روبه آفتاب باشد آب ميشود ما مسلمان پلاستيکي خيلي داريم لپه گران بشود با خدا قهر است و ديگر نماز نميخواند.
8- مستحب است تاجر زندگياش تأمين شد سود نگيرد
خطرات تجارت 1- اگر به مشتري قول داديد که به او احسان کنيد سود نگيريد اصولاً در مورد يتيمها داريم کسي که سرپرست يتيمها است و با پول يتيمها کار ميکند ميتواند پولي به عنوان سهم خودش بردارد آيه (وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ) (نساء /6) اگر شکمت سير است نميخواهد از اين يتيمها بگيري. اگر شما چهار قلم تجارت و دادوستد کرديد و زندگيت تأمين شد حالا آن پنجم و ششم را سود نگيرد مستحب است تاجر همينکه زندگياش تأمين شد از مشتريهاي ديگر سود نگيرد ما پزشک داريم يک درآمدي از درمانگاه دارد و يک درآمدي هم از مطب خصوصي. هفتهاي دو ساعت هم شبهاي جمعه ميآيد محله مسجد به فقرايي که پول و بيمه ندارند هفتهاي دو ساعت هم مجاني. بنده اگر حقوقي از نهضت سوادآموزي دارم حالا يک سخنراني کردم پول نگيرم اين يکي از سفارشهايي است که اسلام کرده.
9- مذمت شراب در روايات
به بعضي از درآمدها مثل شراب به تمام دست اندرکاران و زير و بمهاي آن نفرين شده. يک حديث داريم خدا لعنت کند درباره شراب قَالَ الْبَاقِرُ (ع): «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْخَمْرِ عَشَرَةً غَارِسَهَا وَ حَارِسَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِيَهَا وَ شَارِبَهَا وَ الْآكِلَ ثَمَنَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ وَ سَاقِيَهَا» (كافي/ج6/ص429) پيغمبر(ص) فرمود خدا لعنت کند کسي را که انگور بکارد بقصد شراب کسي که آنرا بفشار بقصد شراب کسي که شراب را بخورد کسي که شراب را در ليوان بريزد آن کاميوني که بطري شراب را حمل و نقل کند کارخانه شيشه سازي که بطري شراب را بسازد آن کسي که دلالي کند مشتريها.
10- انسانيت و رضاي خدا اصل است
پيش ما اصل اقتصاد نيست اصل انسانيت است. الان پيش دنيا اصل پول است و لذا در همه کشورها شراب هست شراب سازي و کارخانه شراب سازي. ميگوئيم بابا مگر شراب براي عقل و چشم و کليه و… ضرر ندارد؟ ميگويد همه را قبول دارم اما سود دارد درآمد دولت از ماليات است. در شراب کشور و کارخانه شراب سازي و کارخانه بطري سازي و کاميونهايي که حمل و نقل ميکنند فروشنده و دلال اداره دارايي که ماليات ميگيرد در شراب خيليها به نان ميرسند اما باز هم خدا و پيغمبر(ص) لعنت کردهاند براي اينکه اصل در نزد ما اقتصاد نيست گاهي وقتها پول هست اما انسانيت آدم له ميشود خودت اصل هستي و لذا گفتهاند کفن فروشي مکروه است چون کفن فروش منتظر ميماند کسي بميرد همينکه منتظر مرگ مسلمان هستي ولو کفن فروشي درآمد دارد اما اين انتظار در روح تو مضر است و تو خودت ارزش هستي. قصابي مکروه است بخاطر اينکه همهاش چاقو ميکشد قساوت قلب ميآورد. بعضي شغلها مکروه است با بعضي نشستنها مکروه است يعني بايد مواظب باشيم گاهي وقتها پول آدم را نجس ميکند قبلاً که پول نداشت به قرآن ميرسيد به خودش ميرسيد به جمعه و جماعت ميرسيد به فاميل ميرسيد (قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ) (زمر /15) خاسر و زيانکار واقعي کسي است که خودش آب شود. خودت آب شدي اصلاً درست نميتواني فکر کني درست نميتواني حرف بزني اعصاب نداري، اخلاق نداري، برخورد نداري همه فاميلها با تو قهر کردهاند اصل اسکناس و اقتصاد نيست اصل شرف و انسانيت است اصل رضاي خدا است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 944