نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 945
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
این بحث در هفته بسیج پخش میشود که به گردن همه ما حق دارند. بسیجی که در یک زمان خط اول بود، نیرو زیاد، توقع کم. عشق زیاد، مصرف کم؛ و امروز هم در سازندگی، در کارهای بسیاری از چهرهها الحمدلله درخشیده، در مسئله ورزش، در مسابقات بین المللی علمی، در کارهای عمرانی، به لطف خدا چهره درخشانی است و ما باید همهمان بسیجی باشیم. اصولاً انسان خیلی توان در وجودش هست، خیلی توان در وجودش هست. اگر این توانها متمرکز شود، هدایت شود، ما هیچ مشکلی انشاءالله نخواهیم داشت. خداوند انشاءالله تمام کسانی که به گردن ما حق دارند، اول از همه انبیاء، بعد از انبیاء، اوصیاء و ائمه، بعد از ائمه مراجع تقلید و اساتید و معلمین، امام، شهدا، رزمندگان، کسانی که در وجود ما یک، در اسلام ما دو، در شیعه بودن ما سه، در تعلیم و تربیت ما، در انقلاب و استقلال و عزت ما سهمی داشتند، نقشی داشتند، آنها که رفتند خدا روحشان را از ما راضی و آنهایی که هستند خداوند انشاءالله عزت دنیا و آخرت بهشان مرحمت کند. (الهی آمین) بحث ما در این زمینه سوره «لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ» قریش/1 بود. موضوع این بود که پادشاه یمن ساختمانی برای عبادت ساخت، عربی به ساختمانش جسارت کرد، گفت من انتقام میکشم، کعبه شما را خراب میکنم، لشکر فیل سوار آمد کعبه را خراب کند، پرندههایی با موادی اینها را پودر کردند، خداوند میگوید میدانی چرا این کار را کردم؟ برای اینکه مکه منطقه امن باشد. چرا منطقه امن باشد؟ میخواهم شما بروید در خط خدا، «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ» قریش/3 من در این زمینه حرفهایی داشتم در جلسه قبل زدم، بقیهاش ماند. یک مقداری عنایت داشته باشیم، نکاتی را از این فَلْیَعْبُدُوا استفاده کنیم. 1- معیشت و امنیت، دو نعمت بزرگ الهی «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قریش/3-4 پس بندگی کنم پروردگار این کعبه را که او، زیرا که او اینها را از جُوعٍ، از گرسنگی نجات داد و از خوف هم نجات داد. معلوم میشود بزرگترین مشکل انسان یکی مشکل اقتصادی است، یکی مشکل امنیت. یک زمانی که به ما حمله میشود مهم ترین مسئله مسئله جنگ است که باید همه برویم مشکل جنگ را حل کنیم. الان که به لطف خدا جنگی نیست باید مشکل اقتصادی را حل کنیم. قرآن در میان مشکلات دو تا مشکل را دست رویش گذاشته. «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ»، جُوعٍ یعنی گرسنگی، «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ، وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ». اصلاً اگر کشور امن نباشد نمیشود عبادت کرد. چطور؟ قرآن میفرماید «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» النور/55 بعد میگوید «یَعْبُدُونَنِی»، کلمه یَعْبُدُونَنِی بعد از امنیت است. یعنی تا امنیت نباشد عبادت نیست. بنده اگر در تلویزیون حدیث میخوانم چون مملکت امن است. اگر حدود بیست میلیون بچه میروند مدرسه چون کوچه و بازار امن است. میلیونها مسافرند، چون جادهها امن است. دانشجو، کارگر، کشاورز، هر کس هر کاری میکند بخاطر امنیت است. پس اول أَمْنًا، بعد یَعْبُدُونَنِی. اینجا میگوید فَلْیَعْبُدُوا عبادت بند شده به امنیت. اینجا هم عبادت بند شده به امنیت. حالا، بچه ما نماز نمیخواند، بعضیها نسبت به نماز سنگینند. این مشکلی است که امور تربیتی و آموزش و پرورش و پدر و مادر و خیلی خانهها گرفتارند. میگویند آقا بچه ما نسبت به نماز سرسنگین است. نسخه چی است؟ عرض کنم به حضور شما که مشکل اینکه بعضی نسبت به عبادت سرسنگیند؛ اول یک چند تا تیغ رفته توی پایشان، این تیغها را باید درآورد. مثلاً میگوید کشورهایی که نماز نمیخوانند پیشرفته ترند. باید بهشان گفت پیشرفتشان بخاطر نماز نخواندنشان نیست، بخاطر این است که درس خواندند. ما نمیگوییم که فقط نماز بخوان، میگوییم هم نماز بخوان هم درس بخوان، ما نماز را جای درس نمیگذاریم. ببینید هیچ چیز جای چیزی نیست. سلسله مراتب باید حفظ شود. 2- نماز به جای خود، تحصیل علم و کسب وکار به جای خود یک نکته بهتان بگویم برای شما جدید است، فکر نمیکنم شنیده باشید. ببینید، ما دو تا پول داریم، پولِ بعد از انجام وظیفه، پولِ به جای انجام وظیفه، هردو هم در سوره جمعه آمده. بعد از انجام وظیفه میگوید پول خوب است، چطور؟ در سوره جمعه میگوید «فاذا» اذا یعنی چه؟ زمانی که، «فَإِذَا قُضِیَتْ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ» الجمعة/10 منتشر شوید، پخش شوید در زمین، «وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» بروید سراغ پول، بعد از نماز جمعه، بعد از انجام وظیفه. یعنی بعد از نماز جمعه پاشوید بروید پول پیدا کنید. این پول، پولِ خوبی است. یک پول به جای انجام وظیفه است. پیغمبر داشت نماز جمعه میخواند، وسطِ خطبه هایش یک طبلی زدند جنس تعاونی آوردند به قول امروزیها، پاشدند همه رفتند. خدا میگوید عجب، «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا» الجمعة/11 پیامبر خطبه میخواند دوازده نفر نشستند کل جمعیت رفتند سراغ خرید. پس اگر به جای انجام وظیفه دینی رفتی سراغ پول، بسیار پول بد است. اگر بعد از انجام وظیفه رفتی سراغ پول خوب است. در سوره جمعه یک آیه میگوید بعد از نماز جمعه برو پول پیدا کن، آیه آخر میگوید چرا به جای نماز جمعه رفتی سراغ پول. پس شما پول را به جای. . . . درس هم همینطور است، درس بعد از نماز خوب است، درس به جای نماز خوب نیست. چون درس به جای نماز یعنی انسان خدا را رها کند برود سراغ درس، خوب که متخصص شد، تخصصش را یک طاغوتی میخرد. زمان جنگ من رفتم بعضی از این کشورهای اروپایی، پزشکان ایرانی را دعوت کردیم. گفتیم آقا الان در ایران جنگ است، بسیجیهای ما تکه تکه میشوند، بیائید ایران. گفتند ما اینجا راحت تریم، دلار بخواهید میدهیم، دارو هم بخواهید میدهیم، اما خودمان حالش را نداریم بیائیم. این آقا از روزی که رفت دانشگاه به قصد رفاه رفت. یعنی درس را به جای خدا گذاشت. آن کشور آلمان بود، من بهشان یک چیزی گفتم. گفتم اگر بگویند سگهای اتریش دلارش بیشتر است، شما همینطور که آدمهای ایران را ول کردید آمدید سراغ آدمهای آلمان، اگر بگویند دلار سگهای اتریش بیشتر است باز آدمهای آلمان را وِل میکنید میروید سراغ سگهای اتریش. از اول نیتتان خدا نبوده، گیر توی نیتتان بوده. نیت خراب بوده. توی قرآن همان مقداری که میگوید «وَاسْجُدُوا» میگوید «وَاعْلَمُوا»، یعنی هم امر به سجده داریم، هم امر به «وَاعْلَمُوا» تحصیل به علم. 3- راههای دعوت نسل جوان به نماز اگر خواستیم مردم را به نماز دعوت کنیم اول بزرگی خدا را بگوییم. ما اگر یک کسی را بزرگیاش را بگوییم مردم نسبت به او تواضع میکنند. آقا ایشان را میشناسی؟ این، مثلاً یک پیراهن بیاورند بگویند این پیراهن را میدانی، این پیراهن را امام رضا علیه السلام پوشیده، اِه، بده من بپوشم، ما بفهمیم این پیراهن به بدن کی. ما بفهمیم کی بوعلی سینا، سلام علیکم، یک مقداری بزرگی خدا را باید بگوییم. قرآن بخوانم: «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ»، هرچی بخواهد او آفریده، خلق میکند. «إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ» آل عمران/47 یک اشاره میکند هستی بوجود میآید. «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى» الأعراف/180 بهترین کمالات مالِ اوست، «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا» یونس/65 تمام عزت مال اوست «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا» البقرة/165 تمام قدرت مال اوست، تمام عزت مال اوست. اول بگوییم که خدا هیچ نیازی به ما ندارد. مسئله دوم، ضعف خودت. آقا نماز نمیخوانی، «خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا» النساء/28 یادت میآید در قنداق بودی، مگس روی دماغت نشسته بود، هی اذیت میشدی، دستت جان نداشت این مگس را بلند کنی، آنوقت حالا زور پیدا کردی گردن کلفتی میکنی؟ یادت میآید آب نمیتوانستی بخوری، آب دهانت میگذاشتند از کنار لبت میریخت؟ چیزی نیست که « لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا» الحج/73 همه جمع شوند یک پشه، مگس نمیتوانند خلق کنند. «مَنْ یَأْتِیكُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ» الملك/30 اگر کندی به آب نرسیدی چه می کنی؟ خانم، این رقم حجاب، خانم این رقم حرف، برادر این رقم درآمد، این رقم رشوه، این اختلاس، این ربا، شما فکر نمیکنی قهر خداست؟ چرا کم فروشی میکنی؟ «أَلَا یَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» المطففین/4-5 کم فروشها، فکر نمیکنید قیامت باید جواب دهید؟ اگر هرچی کندید به آب برسید، نرسیدید «مَنْ یَأْتِیكُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ» الملك/30 کی برایتان آب میآورد؟ «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِی» الشعراء/80 مریض شدم او شفایم میدهد. «أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ» فاطر/15 ما چیزی نیستیم، مرد خدا نماز شب خواند گفت خدایا نماز شب خواندم، اما چه چیزیاش از من بود؟ طاقتی که پاشدم از تو بود، خودم از تو هستم، جانم از تو بود، آبی که وضو گرفتم از تو بود، حافظهای که حمد و سورهام یادم بود از تو بود، توفقیق نمازم از تو بود، اصلاً چیزی از من نیست. ما هیچیم، یک کسی خانه خریده بود دعا به گچها میکرد. میگفت خدایا سایه گچهای خانه را از سرِ من کم نکن. بهش گفتند چرا به گچها دعا میکنی؟ گفت هیچ چیز این خانه از من نیست، هر آجریاش را از کسی قرض کردم، فقط این گچها اینها را نگه داشته، اگر این گچها نباشد هر آجری میپرد پهلوی صاحبش. چیزی از ما نیستیم. 4- توجه به عظمت خالق و ضعف مخلوق توجه به عظمت خدا، بحثمان این است، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» چگونه کسی را دعوت به نماز کنیم؟ 1- عظمت خدا را برایش بگوییم. 2- ضعف خودمان را برایش بگوییم، «إِنَّكَ مَیِّتٌ» الزمر/30 فکر نمیکنی میمیری؟ «وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» الزمر/30 یک کسی اصلاح صورتش اسلامی نبود، یک نفر بهش گفت خدا به پدر و مادرت عمر بدهد، اگر بابایت از دنیا برود این رقمی اصلاح میکنی؟ گفت نه اگر پدرم از دنیا برود تا چهلمش یک خورده مراعات می کنم. گفت یعنی خدای حیّ به اندازه مرده پدرت نمیارزد؟ تو برای مرده پدرت این رقمی اصلاح میکنی، آن وقت خدای حی. شما اگر مریض هم بشوی این کار را میکنی؟ دختر خانم در دانشگاه هستی آنقدر مادرت صلوات فرستاد تا توی کنکور موفق شدی، باید این رقمی باشی در دانشگاه؟ «كُلُّ شَیْءٍ هَالِكٌ» القصص/88 هر نفسی که میکشیم یک قدم به قبر نزدیکتر میشویم، برای چی گردن کلفتی میکنی؟ یادمان باشد اول نطفه بودیم، دو سه روز دیگر جیفه هستیم، الان هم سر تا پا احتیاجیم، حافظه را از ما بگیرند اسم خودمان را هم فراموش میکنیم، آب فرو برود هرچه بکنیم به آب نرسیم چه میکنیم؟ مریض شویم شفا پیدا نکنیم چی؟ حرکت زمین کند شود، شب طول بکشد، چه خاکی به سرمان میکنیم؟ روز طول بکشد چه خاکی به سرمان میکنیم؟ تمام ابرقدرتها یک مگس نمیتوانند خلق کنند. پس ببینید توجه به عظمت خدا یک، توجه به ضعف خودمان دو، مسئله سوم، تشکر، بابا سگ را نان بهش میدهی یک دم تکان میدهد، ما این همه نعمت خواستیم دیگر نباید یک سری تکان دهیم. ماشین را بنزین بریزی راه میرود، درخت میوه میدهد، میوه ندهد سایه و چوب میدهد، دو سه استخوان بدهی به یک سگ بخورد، اگر دزد بیاید در خانه صاحبش حمله میکند، یعنی ما در مقابل این همه نعمتها هیچی بدهکار نیستیم؟ تشکر از نعمتها، «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ، آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قریش/4 5- عشق فطری انسان به خداوند مسئله دیگر، اصلا انسان فطرتاً عاشق یک کسی است، اصلاً انسان که میگویند انسان، بعضیها میگویند از انس است، بخاطر اینکه اصلاً دل، مثل ظرف است، ظرف نمیشود خالی باشد، حالا یا آب دارد، یا هوا دارد یا هرچیزی. دل باید به یک کسی قلاب شود، اگر به خدا قلاب نشود، به کی میخواهد قلاب شود؟ دیگران کسی نیستند. «عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ» الأعراف/194 این آقایی که قربانش میروی این هم یک نفری هست مثل شما، این هم از ترس پشه میرود در پشه بند. قرآن روز قیامت میگوید «أَیْنَ شُرَكَائِی» فصلت/47 آنهایی که بله قربان گویش بودی کجا هستند؟ «لَا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا» العنكبوت/17 رزق دست شما نیست. یک چیزی بهتان بگویم؟ امیرالحاج، یعنی نماینده حضرت امام در حج و رئیس سازمان حج، دو تا تصمیم گرفتند یکی از مسئولین مملکتی را ببرند مکه. این را کی به من میگفت؟ رئیس سازمان حج میگفت، میگفت هم نماینده امام، هم خودمان تصمیم جدی گرفتیم که فلانی را ببریم، دعوتش کردیم ایشان گفت من از مسئولین کشور هستم، گرفتارم، گفتیم آقا با آخرین پرواز برو با اولین پرواز برگرد و شما حیف است مکه نیایی. خلاصه میگفت همه بسیج شدیم که آقا را ببریمش. آخرین پرواز در پله هواپیما پایش تاب خورد و نشد که بیاید، ما خواستیم بیاید نشد، دو، بنده و فلانی تصمیم گرفتیم که فلانی امسال مکه نیاید. میگفت اسمش را بزرگ نوشتم زیر شیشه که وقتی امضاء میکنیم ایشان را امضاء نکنیم. میگفت در مکه گفت سلام علیکم، حال شما خوبه؟ از اینکه شما امضاء کردی من متشکرم. گفتم اِه، بعد معلوم شد تمام دقتها را کردم آن لحظه که باید اسم ایشان را امضاء کنم خدا از ذهن من برده. یعنی تصمیم گرفتیم نرود او رفت و تصمیم گرفتیم فلانی برود، نرفت. در مناجات شعبانیه است، (الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نفسی) عزت و ذلتم دست توست. اگر ما به این توجه داشته باشیم که همه چیز دست خداست، عزت دست خداست. «لَا یَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا» المائدة/76. 6- نماز جماعت در مسجد، بسیج عمومی دینی توجه داشته باشیم که این عبادتها چقدر برای ما ذخیره قیامت است. چه نقشهایی دارد عبادت. شما همین نماز جماعت را حساب کن همه چیز تویش است. خود نماز جماعت یک بسیج است. (قد قامت الصلاة) همه میآیند، نمیگوید آقا ببخشید شما چند کیلو هستی؟ به تو چه؟ آقا ببخشید شغل شما چی است؟ به تو چه؟ (قد قامت الصلاة) همه میآیند. اصلا کسی نمیپرسد سفید پوستی یا سیاه پوستی. حج یک بسیج است، اصلاً کلمات قرآن که گفته «كَافَّةً» کلمه «كَافَّةً» یعنی بسیج، یعنی همه. همه با هم(سَمِعَ الله). روحانی مسجد که میآید رابطه امام جماعت با همه یک جور است. احترام شهدا، گفتند هر کس یک مهر کربلا توی جیبش باشد. سه چیز نماز را قبول میشود. یا حضور قلب که آدم سرِ نماز حواسش جمع باشد، اگر حواست پرت است لااقل نافله بخوان، اگر یک کسی مثل من است، هم حواسش پرت میشود هم حال نافله ندارد، میگویند لااقل مهر کربلا. این مهر کربلا یعنی چه؟ یعنی همه یادتان باشد شهدا را، شهدا فراموش نشوند. الان میدانی چند میلیارد تومان خرج میکنند که شهدا فراموش نشوند یادواره میگذارند. در هر شهری، منطقه، البته کار خوبی است، به دیوارها عکس شهید را میگذارند، دو سه باران میآید باز خراب میشود. اسلام گفته اگر میخواهید شهدا فراموش نشوند مهر کربلا جیبت باشد، بعد هم سی و چهار بار بلندترین نقطه بدنت را بگذار به خاک کربلا، پیشانی. یاد شهدا در نماز است، مسواک در نماز است، نظافت در نماز است، اطاعت از فرماندهی در نماز است. قبل از رکوع حق نداری رکوع کنی، اگر کسی پیش از نماز، پیشنماز برود رکوع نمازش غلط است، تا آقا پانشده تو(سَمِعَ الله) نگو، قبل از آقا سر به مهر نگذار، قبل از آقا سر از مهر بر ندار. اطاعت از فرماندهی در نماز است، (قدقامت الصلاه) در نماز است، حضور در صحنه در نماز است، دور ریختن تو و من و نمیدانم اندونزی، مالزی، ترک، عرب، دهاتی، شهری همه حذف میشود. نمیگوییم(السلام عَلَینا و علی) کیها؟ (و علی عبادالله الصالحین) نمیگوییم السلام علینا و علی ترکها، السلام علینا و علی عربها، و علی عجمها، پس چی؟ علی عباد الله، بسیج واقعی، نماز جماعت است. اگر بسیج خواست رشد کند باید نماز جماعت را رشدش دهند. نماز جماعت درست شود، آقا یک نفر پول ندارد، همه مردم مسجد کمک میکنیم یکی یک مقدار پول میدهیم قصهاش حل میشود. اگر هر نماز جمعهای دو تا دختر را جهازیه بدهد نماز جمعه شهرهای بزرگ که بیست تا، سی تا، نماز جمعه شهرهای کوچک هم هر نماز جمعهای یکی، ما در یک شهر کوچک پنجاه و دو تا نماز جمعه داریم، پنجاه و دو نفر عروس میشوند. هر نماز جمعهای یک چیزی. یک طناب را نمیشود پاره کرد اما اگر این را نخ نخش کنی پاره میشود. 7- بسیج امت اسلام در مراسم حج واقعاً بهترین سیمای بسیج نماز جماعت است، دنبال عموم برای پولدارها هم حج، از همه کره زمین میآیند، تازه مردم عادی را خدا گفته اینجایت را به خاک بمال. خدا به پولدارها گفته همه بدنت را باید به خاک بمالی. به حاجیها میگوید هرچه لباس داری کنار بگذار، لخت مادرزاد شو. یک کفن بپوش برو مشعر در خاکها بخواب. بابا من پولدارم، بسمه تعالی، بگیر بخواب. شبِ عید قربان نگاه میکنی یک میلیون پولدار همه روی خاکها خوابیدند. همچنان خدا اینها را خاک مالی میکند. حالگیری میکند مثل قالی که دمرش میکنند با چوبِ دسته بیل میزنند، قالی را که دمر کردی با دسته بیل زدی، هرچه غبار دارد در می آید حاج آقا که همیشه نوکر و کلفت داشته، بابا رئیس جمهور، هرکه میخواهی باش، کفن بپوش، همین جا بگیر بخواب. در مشعر بودم شب عید قربان، صف دستشویی چقدر طولانی. رئیس یکی از دانشگاههای تهران ایستاده بود، جلویش یک سیاه پوست آفریقایی بود، وقتی میخواست برود دستشویی، حولهاش را داد این نگه دارد تا برگردد. آنقدر کیف کردم، چقدر رئیس دانشگاه خوشش آمد؟ گفت چقدر به هم اعتماد داریم، چقدر به من اعتماد دارد. این نمیگوید حالا این لباسهای من دستش است، خوب کیسه پولم دستش است مثلا حالا، اصلا معنای اینکه بیائید با هم باشیم، یکی در نماز است، همه با هم، نداریم صفِ اول بنزیها که ماشین بنز دارند، صفِ دوم تویوتا، صفِ سوم پژو، تا بالاخره برسیم به موتور گازی. نه اینطور نیست، موتور گازی و بنز همه با همند. همه پیشانیها باید با هم به خاک مالیده شود. نگفتند تجار سرشان را بگذارند روی سنگ مرمر، کاسبها بگذارند روی سنگ نمیدانم، یک سنگ دیگر، خلاصه گداها بگذارند روی خاک؛ گدا و فقیر پیشانیشان خاک مالی شود. گدا و فقیر با هم سمع الله، با هم بحول الله. با هم حضور، کنار هم. بسیج زیبا در حج و نماز است، شیرینیها اینهاست. الله اکبر، خیلی دینِ ما شیرین است. میگویم اخیراً برای هر چیزی یک نمایشگاه هست، مثلاً دو سه روز پیش تهران نمایشگاه گاوها بود، انواع گاوداریها، نمایشگاه فرش، نمایشگاه چرم، نمایشگاه نمیدانم صنایع دستی، نمایشگاه کتاب، نمایشگاه. . . همه رقم نمایشگاهی هست. بیائید یک کاری بکنیم، هر کشوری ارتش و سپاه و اینها دارد، به قوای مسلح همه کشورها بگوییم بهترین کلمهای که راجع به قوای مسلح است بنویسید. شش ماه فکر کنید، تابلو کنید، بیائیم یک نمایشگاه بگذاریم بگوییم نظر نیروهای مسلح کره زمین در صد و چند کشور بهترین کلام راجع به ارتش چه است یا راجع به سپاه چه است؟ 8- جایگاه رزمندگان مجاهد در نزد خداوند می دانید من چه میگویم؟ من میگویم این کلمه را بنویسید، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا» العادیات/1-2 خلاص، عَادِیَاتِ یعنی اسبهایی که میدود، ضَبْحًا یعنی اوه اوه میکند. یک چیزی که آدم دوستش دارد میگوید قربانت بروم، خیلی که دوستش دارد میگوید قربان چشمت، قربان نمیدانم دستت، یک کسی که خیلی دوست دارد میگوید قربان کفش هایت، یک کسی که خیلی خیلی دوستش دارد میگوید قربان خاکِ زیرِ پایت، این دیگر خیلی دارد فدایی میشود. خداوند نگفته به رزمنده قسم، گفته «وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا» قسم به اسبی که زیر پای رزمنده است و این اسب خسته شده و اوه اوه میکند. یعنی جنگ به قدری ارزش دارد دفاع از کشور، به قدری ارزش دارد که خدا به رزمنده قسم نمیخورد، به اوه اوهِ اسبش قسم میخورد، نمیگوید قربانت بروم، میگوید قربان خاکِ زیرِ کفشت، بعد میگوید «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا»، فَالْمُورِیَاتِ جمعِ موریه، موریه جرقه است، دمِ اسب که به سنگ میخورد جرقه میزند، اوه اوه مالِ سینه است، سینه بالاست، بریم پائین، زیرِ سم اسب. «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا» قسم به آن جرقه سم اسبی که زیر پای رزمنده است. الله اکبر. هر چیز بگویید ما بهترش را داریم. راجع به علم، به تمام دانشگاهها بگویید آقا راجع به علم یک کلمه بگویید، میخواهیم در نمایشگاه بزنیم مردم بیایند تماشا، اگر به من بگویند راجع به علم یک چیزی بگو من میگویم بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ. . . . این یک کلمه است مثل مکلبین، ملکبین توی قرآن است، مکلبین از کلب است، کلب هم یعنی سگ، سگ اگر سواد بیاموزد، یعنی اگر آموزش ببیند، سگ آموزش دیده شکارش حلال است. سگِ ولگرد شکارش حرام است. علم به قدری ارزش دارد که حتی روی سگ اثر میگذارد، سگِ آموزشی. ببینید، راجع به قوای مسلح «وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا» العادیات/1-2 قسم به اوه اوه اسبی که زیر پای رزمنده است، قسم به جرقه سم اسبی که زیر پای رزمنده است. ما مکتبمان خیلی غنی است. هفته بسیج است، بسیجیها، من نه فرماندهام، ولی البته خودم عملاً کارهایم بسیجی است یعنی هر کاری کردم نه منتظر آیین نامه بودم، نه منتظر حکم بودم، خیلی کارها را دست بهش زدم انجام دادم، بیائید یک کاری بکنیم، در هر شهری یک جلسه تفسیر باشد، زشت است بیست و هفت سال از انقلاب میرود. یک جوری بکنیم که دیگر در بسیج کسی نباشد که نمازش مشکل داشته باشد. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ» الحمد/7 آقا ببخشید الْمَغْضُوبِین کی است شما میگویی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ»؟ الْمَغْضُوبِ کی است؟ الْمَغْضُوبِ نمیدانم. دیگر بسیج ما باید بداند الْمَغْضُوبِین کیها هستند، غضب شدههای تاریخ کیها هستند؟ «وَلَا الضَّالِّینَ» الضَّالِّینَ منحرفین، منحرفین کیها هستند. رضاشاه رفت بازدید از یک پادگان، دمِ آشپزخانه گفت پسر، غذایت چه است؟ سرباز گفت، قربان آبگوشت است. رضاشاه رفت سرِ قابلمه دید پلو است، گفت پسر این که پلو است. گفت قربان چه بهتر. حالا اگر دارید یک کسی که تفسیر بگوید که چه بهتر. اگر ندارید ما میتوانیم با نهاد دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری یک صحبتی بکنیم با مسئولینش، یک نوارهایی بدهیم تفسیر ده دقیقه ای. روزی ده دقیقه یک دو تا آیه یاد بگیریم. الان من چقدر دو تا کلمه گفتم؟ گفتم «وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا» العادیات/1-2 این را گفتم، یکی هم گفتم مکلّبین، دو تا کلمه گفتم. اگر روزی دو تا کلمه یاد بگیریم یک کسی دو سال، سه سال در بسیج باشد بدنه قرآن را یاد میگیرد. یک تفسیر راه بیاندازیم. یعنی بسیج یک زمانی باید جنگ کند که کرد و دستش درد نکند، یک زمانی باید خودش رشد کند. حزب اللهی باید روز به روز باسوادتر شود. یک زمانی در یک، حالا اسم استان را نمیبرم آبروریزی است، یک زمانی در یکی از استانهای ایران چهار تا چیز داشتیم، لیسانس ریاضی داشتیم، در کل استان چهار تا لیسانس ریاضی بود، الان من دِه سراغ دارم چهار هزار تا لیسانس تویش است. الان رشد کرده دیگر نمیشود. ما اگر خواسته باشیم باید روز به روز رشد کنیم، وقتمان را تلف نکنیم، جدول روزنامه نمیخواهد حل کنیم، بسیاری از جدولهای روزنامه لغو است، مینشیند مثلاً نشسته جدول روزنامه، خیابان دو حرفی قدیمی تهران، خیابان دو حرفی قدیمی تهران، هی به مخش فشار میآورد میگوید خیابان ری، خوب چه مشکلی حل شد؟ چه مشکلی حل شد؟ مثلا میدانستی چه میشد؟ نمیدانستی چه میشد؟ اما «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» زشت است ندانی، هر روز نماز میخوانی نمیدانی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ»؟ (الهی آمین) میگوییم آمین یعنی چه؟ میگوید نمیدانم، اه. نسل بعد از نسل در مسجد آمین گفته هنوز معنای آمین نمیداند یعنی چه. بسیج، هفته بسیج بیائیم شبها طولانی است، زمستان، 5/5، 5 غروب میشود، 10: 5 میخوابد، پنج ساعت است، من که الان پدر شما حساب میشوم حدود شصت سالم است، همین دیشب من چهار ساعت مطالعه کردم. زشت است منِ پیرمرد چهار ساعت دیشب مطالعه کنم آنوقت تو پسر من هستی نیم ساعت مطالعه نکنی، خوب بد است. من اگر مطالعه نکنم کم میآورم، آخر ژیان که نمیتواند بنز را بکسل کند. من اگر خواستم در تلویزیون حرف بزنم هر کسی یک نکتهای گیرش بیاید باید مطالعه کنم، شما اگر میخواهی در مقابل این سیل چند میلیون دانشجو بجنبی با این نمیدانم سیکل و اینها نمیتوانی بجنبی، با دیپلم، دیپلم که دیگر حالا سواد نیست. شما باید هرشب یک کلاس بگذارید یا ورزش، تماشای ورزش نکنید، نشسته اتریش به بلژیک گل میزند، به تو چه؟ خودت پاشو گل بزن. مثل این که آدم چهارپایه بگذارد پولهای بانک صادرات را ببیند، خوب به تو چه؟ تماشای پول یعنی چه؟ پاشو خودت پولدار شو. یک مقدار از تماشای فیلمها حذف کنید، یک مقداری، بسیجی بشوید بسیج فرهنگی. و شدهاید. الان در بسیاری از مسابقات عرض کردم درخشیدید. بسیج ما به لطف خدا قیافه جنگیاش تبدیل شد، هم جنگ است، هم صلح است، مثل امام حسین، امام حسین هم روی دوش پیغمبر است، هم زیر سم اسب است، مثل پیغمبر هم سوار الاغ شد هم سوار براق شد. ما باید در همه ابعاد بدرخشیم. الان بعدی که الان زمین افتاده این است: «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، در هر شهری پنج تا جلسه تفسیر نیست. در هر شهری یک نهج البلاغه نیست، بِاِسْمِ اللَّهِ، مسئولین بسیج بپا خیزید. والسلام علیکم و رحمه الله.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 945