نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 96
1- استقلال سیاسی، دستاورد انقلاب اسلامی 2- نه توجیه، نه تضعیف، بلکه تکمیل 3- آقازادگی و نورچشمی، ممنوع! 4- خطر اسراف و مصرفزدگی در جامعه 5- عدم بهرهوری، در بهرهگیری از نعمتهای خدادادی 6- خطر شایعهپراکنی به خاطر زودباوری 7- خطر تفرقه و دودستگی میان مردم
موضوع: ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی تاريخ پخش: 11/11/97
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بینندگان پای تلویزیون شبی بحث را میبینند که یازده بهمن است. که دوازده بهمن امام وارد ایران شد، 22 بهمن انقلاب پیروز شد، مطالبی را میخواهم عرض کنم. یکی اینکه این شعاری که ایرانیها دادند، استقلال درونش بود. دومی چه بود؟ آزادی بود و سومی هم جمهوری اسلامی.
1- استقلال سیاسی، دستاورد انقلاب اسلامی
در زمان شاه نمایندههای مجلس را هم آمریکا سفارش میکرد که در این شهر فلانی باشد. بعضی از این دانشجوهایی که میرفتند آمریکا درس بخوانند، آنجا چند ساله که بودند، زیر نظر بودند و لذا من سراغ دارم شهری که گفتم: آخر این چه ربطی به اینکه نماینده اینجا باشد؟ گفتند: سفارش شده است. الآن جمهوری اسلامی یک انجمن اسلامی، یک کدخدا، یک فرماندار، یک بخشدار را آمریکا نمیتواند در ایران نصب کند. ممکن است انتخابات ما خوب نبوده و بعضی به ناحق پستی گرفتند اما در جمع نمیشود گفت: آمریکا در یک روستا نماینده دارد. این… خود مردم انتخاب کردند. از شورای شهر گرفته تا نماینده مجلس گرفته تا خبرگان گرفته، خودشان انتخاب کردند و این استقلال است. من این مثال را هرسال میزنم. مثل تکراری است ولی تکرار خوبی است. بچه سر سفره میگوید: میخواهم غذا بخورم. میگویم: عزیز نمیتوانی بخوری و بلد نیستی. بگذار من دهانت بگذارم. میگوید: خودم. دهانش میگذاریم نمیخورد. میگوییم: بگیر و خودت بخور. قاشق را به بچه میدهیم به غذا میزند و برسرش میریزد. تمام سر و صورتش را با غذا مخلوط میکند. میگویم: نمیتوانی. گفتم: نمیتوانی. به من بده. قهر میکند. این بچه چه میگوید؟ بچه میگوید: خودم خودم را خراب کنم شرف دارد که به پدر و مادر وابسته شوم. این استقلال است. یعنی خودمان خودمان را خراب کنیم یعنی کج انتخاب کنیم بهتر از این است که آمریکا انتخاب کند و خوب انتخاب کند. گفت: قبر خصوصی بهتر از بهشت شریکی است. قبر خصوصی از بهشت شریکی بهتر است. ما خودمان انتخاب کنیم، این استقلال است. به هر حال به شعارها رسیدیم. جمهوری اسلامی هم خیلی از روز اول آب خوش از گلویش پایین نرفته است بخاطر اینکه در و دیوار، یک کسی اسمش مخفی بود. موهای سرش ریخته بود. گفتند: مخفی خان، گفت: بله، گفتند: چرا کچل شدی؟ موهای سرت ریخته است. گفت: برو دنبال کارت، من باید مرده باشم. باز خوب است هستیم حالا موهای سر ما ریخته است. گفتند: چطور؟ گفت: مگر نمیدانی هرکس به رفیقش نامه مینویسد، یکی از کلمات نامه این است، مخفی نماند که… همه میگویند: مخفی نماند. من خوب است ماندم، منتهی موهای سرم ریخته است. حالا از روز اول که جمهوری اسلامی درست شد، در و دیوار گفتند: جمهوری اسلامی نماند. باز خوب است مانده و تخم مرغ گران است. مانده و گوشت مرغ گران است. چون جمهوری اسلامی که در و دیوار با آن مخالفت کردند. خیلی مهم است. این هشت سال حملهای که به ایران شد به هر کشوری میشد سقوط میکرد. سه جمله هست باز به مناسبت دوازده بهمن میگویم. این چند جمله شعار ما باشد خوب است.
2- نه توجیه، نه تضعیف، بلکه تکمیل
[ پای تخته مینویسند] بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: نبایدها در نظام اسلامی، توجیه حماقت است. ما بگوییم: مملکت ما عیب ندارد، آدمها همه خوب هستند، کارها همه درست است. خیلی آدم باید احمق باشد، توجیه حماقت است. آدم باید احمق باشد که عیبها را نبیند. نخیر ما احمق نیستیم و عیبها را میبینیم. حالا بگوییم: حالا که عیب دارد پس ما دیگر نیستیم. نماز جمعه نمیرویم. در انتخابات شرکت نمیکنیم. آقا ول کن دیگر، تضعیف جنایت است. چرا؟ بخاطر اینکه این همه شهید دادیم تا به اینجا رسیدیم. پس چه کنیم؟ توجیه نکنیم، تضعیف هم نکنیم، پس چه کنیم؟ میگوید: تکمیل رسالت است. رسالت ما یعنی مسئولیت ما تکمیل است. این جمله باید تابلو شود، بنر شود و زده شود. توجیه نمیکنیم مملکت ما دست به هرجایش بگذاری یک عیبهایی دارد. اما نباید بگوییم که حالا که عیب دارد پس ما نیستیم. نیستیم میدانی، صدها هزار شهید و جانباز و اسیر داده شده تا این جمهوری درست شده است، حالا من بگویم نیستم. تضعیف جنایت به خود است. باید رسالت ما تکمیل است، یعنی هی سعی کنیم عیبهایش را برطرف کنیم. در جمهوری اسلامی من دیروز یک چیزهایی یادداشت کردم برای شما بگویم. 1- به بعضی آیهها عمل شده و به بعضی آیهها عمل نشده است. بعضی آیهها را بعضی عمل کردند، بعضی دیگر عمل نکردند.
3- آقازادگی و نورچشمی، ممنوع!
مثلاً در اسلام و نظام اسلامی، نور چشمی نداریم که بگوییم: ایشان را پست بدهید چون پسر فلانی است. چون برادر فلانی است. چون دایی فلانی است. چون عموی فلانی است. نور چشمی در اسلام نیست. آیهی نور چشمی در اسلام چیست؟ حضرت نوح به خدا گفت: مردم و کفار را غرق میکنی، پسر مرا غرق نکن، این آقازاده است. آیه نازل شد، (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ) (هود /46) آیات دو کلمهای را آدم میتواند حفظ کند. نور چشمی ممنوع! آیهاش چیست؟ «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» ای نوح این پسر تو نیست. «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» [پای تخته مینویسند] پسر نوح هست اما چون خطش با تو فرق میکند، خلاص! اول انقلاب ما داشتیم، حتی بعضی از پسر علما، منحرف شدند، اعدام شدند. معاون اول باشد، معاون دوم باشد. وکیل باشد، سفیر باشد، امام جمعه باشد. ما داشتیم که قاضی عوض شده، امام جمعه عوض شده، وکیل عوض شده و سفیر عوض شده است. جمهوری اسلامی یعنی جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. این کلمه از امام است، امام فرمود: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر… نباید بگوییم جمهوری رو دروایسی اسلامی! خود خدا به پیغمبرش اولتیماتوم میدهد. میگوید: ببین شوخی نداریم. اول اینکه تو میمیری. اِ… خبر مرگ؟ بله. (إِنَّكَ مَيِّت) (زمر /30) رودروایسی نداریم، تو میمیری. 2- سه جای قرآن به پیغمبر اولتیماتوم میدهد. میگوید: ببین یا علی را در غدیر خم معرفی کن، اگر معرفی نکنی تمام 23 سال پودر است و نابود میشود. (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه) (مائده /67) علی را باید معرفی کنی و گرنه امیرالمؤمنین در غدیر خم معرفی نشود، زحمات 23 ساله تو پودر میشود. 2- یک کلمه به قرآن اضافه کنی گردنت را میزنم! اوه، عربیهایی که میخوانم قرآن است. (وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ) (حاقه /44) اگر یک کلمه به قرآن اضافه کنی، (لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِين) (حاقه /45) با قدرت میگیرم، «ثُمَّ لَقَطَعْنا» قطع میکنم، (مِنْهُ الْوَتِينَ) (حاقه /46) رگ گردنت را، یعنی گردنت را میزنم. به قرآن یک کلمه نباید اضافه شود. 3- اگر یک لحظه از خدا به سمت غیر خدا بروی و مشرک شوی، «لئن اشرکتَ… حبطت… لئن اشرکتَ لحبط…» حبط هست و جمله بعدش را فراموش کردم. پیغمبر مشرک شوی کارهایت حبط میشود. پس سه جا با پیغمبر هم رودروایسی نداریم. شرک، ولایت، امامت، وحی! وحی قرآن است. یک کلمه به قرآن نباید اضافه شود. رهبر مردم باید قشنگ معرفی شود و توحید هم باید محکم گرفته شود. (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُك) (زمر /65) یادم آمد. الحمدلله… اسراف، ما داریم که شاه تولیت امام رضا بود، آستان قدس رضوی مشهد، و از پولهای آنجا چه کارهایی میشد. حالا من چیزهایی شنیدم که نمیگویم. خیلی… از پول امام رضا چه جنایتهایی میکردند. البته متأسفانه امروز هم اسراف هست. من صد مورد یادداشت کردم راههایی که میشود جلوی اسراف را گرفت. دیروز به مسئول صدا و سیما زنگ زدم. همه شبکهها، هفده، هجده شبکه را رؤسایش را دعوت کرد و من رفتم این صد مورد را برای آنها خواندم. خیلی اسراف میکنیم. نمیدانیم که مملکت را آتش میزنیم. کشورهایی داریم کاغذ تولید میکنند و به دیگر کشورها میفروشند اما در عین حال بچه مدرسهای اینها کتاب را چند بار میخوانند. ما که کاغذ میخریم یک بار کتاب را خواندیم، دور میاندازیم. در کاغذ.. در ادارهها، کاغذ اینقدری میشود باشد، یک کاغذ بزرگ داریم. کاغذ ساده میشود، یک کاغذهایی هست گلاسه، کاغذ برق میدهد، شما میدانید اگر دو سال کتابمان را خوب نگه داریم چند تا شهرک برای آموزش و پرورش ساخته میشود؟ معلمین بی خانه، چون صدها میلیون جلد کتاب است که هر کتابی را مثلاً پانصد تومان، هزار تومان حساب کنیم، پول چند شهرک میشود. یعنی خانه معلمها از صرفهجویی کاغذ حل میشود. اسراف در کاغذ، اسراف در دارو، اسراف در لباس، اگر هر خانهای یک ساک لباس زیادی دارد، نه لباس کهنه و تنگ که وقتی به طرف میدهی فقیر… قرآن یک آیه دارد و میگوید: به فقیر چیزی را بده که اگر خودت فقیر بودی به تو میدادند ناراحت نمیشدی. یعنی لباس نو، یا اگر نو نیست، کهنه کهنه هم نباشد. یک آیه داریم میگوید: (لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ) (بقره /267) این آیه قرآن است. یعنی اگر خودت فقیر بودی و این را به تو میدادند، اخذ نمیکردی و نمیگرفتی. خودت بودی میگرفتی؟ یک کسی مکه آمده بود و خیلی گرما خورد. اعمال حجش که تمام شد، گفت: خدایا با این شهر داغ، گفتی مکه بیایید و ما آمدیم. حالا راستش را بگو خودت بودی میآمدی؟ (خنده حضار) با خدا دعوایش شده بود و میگفت: خودت بودی میآمدی؟ حالا خودت بودی میگرفتی یا نه؟ اگر فقیر قبول میکند فکر نکنید تو آدم خوبی هستی، او استیصال دارد. از راه… چون مستأصل است، یعنی از درد ناچاری. تجارت هم همینطور است. اگر کسی تجارت میکند از درد لاعلاجی، لقمه حرام است. از در لاعلاجی، در رودروایسی گیر کرده است. مهمان میشوی بچهات را هم میبری، با اینکه الآن با این گرانی و تورم و خانههای تنگ و رستورانها، صندلی را میشمارند چند مهمان داری؟ 32 تا، 32 تا قرارداد بستیم، این برمیدارد بچههایش را هم میآورد. صاحبخانه نمیتواند بگوید: آقا ما بچههایت را دعوت نکردیم، ما خودت را دعوت کردیم. چرا بچههایت را میآوری؟ بعضی از فقها میگویند: اگر دعوت شدی و بچهات را بردی، آنچه بچه شما میخورد، لقمه حرام است. چون بچهات دعوت نشده است. البته خوب است مردم وقتی میگویند، بگویند: و آقازادهها و دخترها، بچهها کرامت داشته باشند. خیلی مهم است.
4- خطر اسراف و مصرفزدگی در جامعه
نور چشمی نداریم. اسراف باید جلوگیری شود. اگر هر خانهای یک لامپ خاموش کند، چقدر در برق صرفهجویی میشود. اسراف است. در قرآن در مورد درخت دو آیه داریم یکی را عمل کردیم و یکی را عمل نکردیم. قرآن در مورد درخت میگوید: (وَ زِينَةً) (نحل /8) از زینت است. یکی میگوید: «أثمرت» ثمره بدهد. میگوید: درخت هم خوب است قشنگ باشد، هم خوب است میوه بدهد. ما درختهایمان زینتی است، ولی میوه نمیدهد. به کسی گفتند: شنا بلدی؟ گفت: 50 درصد. گفتند: یعنی چه؟ گفت: شیرجه میروم، بیرون نمیآیم. حالا درختهای شما، قرآن میگوید: «و زینة» درخت باید زینت باشد، از آن طرف میگوید: «أثمر» ثمره بدهد. من که قدرت ندارم ولی اگر یک زمانی قدرت پیدا کنم، میگویم: هر فرماندهی، هر سرگردی که میخواهد سرهنگ شود، هر سرهنگی که میخواهد سرتیپ شود، به شرطی سرتیپ میشود که این دو هزار درخت پادگان را تبدیل به دو هزار درخت میوه کند. آدم نمیتواند تحمل کند، هکتارها زمین هست و هزاران درخت هست، هزاران سرباز پای این درختها، تابستان میآید و میرود میوه نمیخورند. بودجه نیست. بودجه نیست همت که هست. یک کسی رفت بالای منبر سخنرانی کند، حرفهایش یادش رفت. نشست، گفتند: چرا سخنرانی نمیکنی؟ گفت: حرفهایم یادم رفت. گفت: حرفهایت یادت رفته، پلههای منبر که یادت نرفته، پایین بیا! (خنده حضار) درخت میوه ندارد، بودجه نیست. قوای مسلح، پول نداری، اگر پول نداری حالا که وضع پولیشان بد نیست. خوشبختانه اینکه جمهوری اسلامی هرچه هم بی پول شود از قوای مسلح کم نمیکند. چون ما دشمن داریم باید… قرآن هم میگوید که: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (انفال /60) قوای مسلح، «مَا اسْتَطَعْتُمْ» یعنی آنچه میتوانید اینها را باید حمایت کنید. کجا رفت آن نامردی که میگفت: روی میز… چه میگفت؟ گزینهها روی میز است، گزینه جنگ هم هست. یعنی ممکن است به ایران حمله کنیم. الآن دیگر چرا نمیگویند؟ ما باید این… از پادگانها استفاده کنیم. ما چقدر پادگان داریم کنار جادههاست که فرماندهاش میتواند با اجازه بالاترها، یک هزار متر، دو هزار متر، پانصد متر، دویست متراز کنار پادگان یک سالن بسازد و یک درش را بکند در جاده برای مسافرهایی که میخواهند نماز بخوانند و یک درش هم در پادگان باشد. چون آنجا گیر شهردار نیست که پروانه خواسته باشد و پایان کار، از شهردار راحت است. گیر آب و برق هم نیست. چون پادگان آب و برق و گاز دارد. گیر خادم هم نیست، چون این همه سرباز هست و یکی از سربازها آنجا پست میدهد. آنوقت میدانید ما مسجد داریم روزی چند هزار نفر کنار جاده میایستند نماز بخوانند. بعضی از مسجدها خیلی مورد نیاز است. زمین هم خواسته باشی بخری، زمین شهری، معادن طبیعی، وزارت راه، چند گروه میآیند و نمیگذارند بسازی، قانون اجازه نمیدهد. وگرنه کدام پادگان دویست متر از این کنار پادگان قیچی کنید. یک سالن بسازید یک درش در پادگان باشد و یک درش، پدر و مادر سربازها که میآیند بچههایشان را ببینند، در همان مسجد بروند. پسرش در مسجد بیاید و این هم از جاده درون مسجد برود و آنجا همدیگر را ببینند. خیلی ما ولخرجی میکنیم. اگر هر خانهای یک ساک لباس زیادی داشته باشیم، دویست، سیصد قطار، لباس داریم. در عین حال یک عده هم از سرما میلرزند. مشکل ما مشکل مدیریتی است. یک آیه در قرآن داریم، سوره ابراهیم، برای اینکه به ابراهیم یک هدیه بدهیم یک صلوات ختم کنید. (صلوات حضار)
5- عدم بهرهوری، در بهرهگیری از نعمتهای خدادادی
عرض کنم که هیچ جای قرآن مثل سوره ابراهیم اینقدر «سَخَّرَ» با هم نیامده است. هی «سَخَّر لکم» این «سَخّر» یعنی در اختیارت است. در اختیارت است، تو بی عرضه هستی، تو استفاده نکردی، مدیریت تو ضعیف است. چند تا «سَخَّر» در قرآن هست. این تکه که میگویم برای آیت الله شهید صدر است، کتابی دارد به نام «اقتصادنا» این را آنجا دیدم. میگوید: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» آسمانها و زمین را خلق کرد، (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً) (ابراهیم /32) باران فرستاد. «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ» میوه داد. «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ» کشتی داد. «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ» نهر داد. (وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ) (ابراهیم /33) خورشید و ماه، «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» چقدر «سَخَّر» پنج شش مورد «سَخَّر» است، همان که خودمان در فارسی میگوییم: ابر و باد و… بگویید… مه و خورشید… همه چیز «سَخَّر»، بعد میگوید: ببین، دانه دانه رها کن. (وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ) (ابراهیم /34) هرچه سؤال کردید و خواستید به شما دادم. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» نمیتوانید نعمتهای خدا را بشمارید. بعد میگوییم: پس گیر کجاست؟ میگوید: بی عرضگی تو! (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ) (ابراهیم /34) از نظر آخوندی، این «انَّ الانسان» انَّ یعنی حتماً، یعنی شک نکن. جمله اسمیه نمیگوید: «ظلم الانسان» میگوید: «انّ الانسان» جمله اسمیه یعنی حتماً، «لَظلوم» لَ یعنی حتماً، (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْر) (عصر /2)، (إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى) (علق /6) «لَظلوم» لَ یعنی حتماً، ظلوم، نمیگوید ظالم، ظالم یعنی ظالم، ظلوم یعنی خیلی ظالم است. کفّار میگوید، نمیگوید کافر. یعنی خیلی کفران میکند. خیلی ستم میکند. ترجمه دقیق این جمله «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» این است، قطعاً قطعاً قطعاً، یک قطعاً برای «انَّ»، یک قطعاً برای انسان، یک قطعاً برای لام «لظلوم» قطعاً قطعاً قطعاً انسان خیلی ظالم است. انسان خیلی کفران میکند. چرا؟ برای اینکه نعمت دارد و از نعمتها خوب استفاده نمیکند. وقتی جمهوری اسلامی سفت میشود که در این نفت را ببندند و بیاورند زندگی را روی شمعک و یک خرده تدبیر کنیم چطور غذا… وگرنه نانواها چطور آخر شب دو تا نان که برای خانه میبرند نان برشته میبرند وقتی به مردم میدهند نان خمیر میدهند. آخر شب که نانوا دو سه تا نان برای خودش میبرد، نان برشته میبرد. همه ما باید، یک مثقال نان نباید دور ریخته شود. نصف لیوان آب دور بریزیم اسراف است. اینهایی که میگویم از خودم نیست. این جمله که میگویم برای امام است. دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره عادل را فاسق میکند. یعنی اگر یک آخوندی که پیشنماز است، وضو که میگیرد آب زیاد مصرف میکند. چون زیاد آب مصرف میکنی اسراف میکنی، اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره که کردی نمیشود پشت سرت نماز خواند. اوه اوه اوه! شوخی نداریم! در عروسیها، در مهمانیها، در دید و بازدیدها، خیلی اسراف میشود. آدمهای بریز و بپاش باید تحقیر شوند. اگر کسی ولخرجی میکند رویت را برگردان. چون قرآن میگوید: (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ) (اسراء /27) اینهایی که بریز و بپاش دارند، برادرهای شیطان هستند، یعنی از وسوسه رد شده و دیگر همکار شدند، برادر شدند. یعنی اینهایی که ولخرجی میکنند را باید رو برگرداند. در عروسی ولخرجی میکند. چون این ولخرجی میکند که نگاهش کنی اما رویت را برگردانی ولخرجی نمیکند. این خانمی که این رقم آرایش میکند و به خیابان میآید، میخواهد مردم نگاهش کنند. اگر مردم تا دیدند رویشان را این طرف کردند، لازم نیست نهی از منکر هم بکنی، اگر با زبان و دست نمیتوانی حداقل رویت را برگردان. او احساس کند که این آرایشی که کرد تحویلش نگرفتند. اگر چهار نفر تحویلش گرفتند، چهار نفر هم رویشان را برگرداندند. «وجوهٍ مُکفَهِرَّة» (کافی/ج5/ص58) عربیهایی که میخوانم حدیث است. این حدیث است. یا با قدرت جلوی فساد را بگیر، اگر نمیتوانی با زبان، اگر نه قدرت داری و نه رویت میشود با زبان حرف بزنی، لااقل ابرویت را این طرف کن. بلند شو از جلسه برو. در قرآن داریم اگر در یک جلسهای نشستید، دارند خلاف میگویند، (فَلا تَقْعُد) (انعام /68) آنجا ننشین، بلند شو برو. ما نمیتوانیم بنشینیم. یکجایی قمار بازی میکنند، شما نشستی و نگاه میکنی. آن کسی هم که قمار بازی نمیکند، تماشای قمار میکند، تماشایش هم حرام است. یک جایی شراب میخورند، شما شراب نمیخوری، نشستن آنجا هم حرام است.
6- خطر شایعهپراکنی به خاطر زودباوری
یکی زود باوری است. این سایتی که اخیراً درست شده است، سایت را معنا کنم. سایت میدانید یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه، به دیوار این کوچه هم میشود نوشت زنده باد قرائتی و هم میشود نوشت مرده باد قرائتی، فقط یک چهارپایه میخواهد و دو کیلو زغال. تمام میشود. در سایت آمده، باسمه تعالی غلط کرده آمده است. اگر غلط است، غلط کرده است. مگر هرچه در سایتها نوشتند، درست است؟ مگر هرچه مردم میگویند درست است؟ قرآن بخوانم. قرآن میگوید: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) اگر یک فاسق خبر آورد، تحقیق کن. زود باور نباش. گاهی یک چیزی موج میافتد از بیخ دروغ است. یکوقت میخواستند ببینند ماه را دیدند، فردا عید فطر هست یا نه؟ آخر ماه رمضان بود و دنبال ماه میگشتند. یک مرتبه موج پیچید که ماه را دیدند. چه کسی دیده است؟ مثلاً کرمانشاه، زنگ زدند به مسئولین کرمانشاه، ماه را دیدند، بله. در شهر ما میگویند: ماه را دیدند. کجا، کی؟ فلان محله. رفتم فلان محله، گفتند: آقا ماه را دیدند؟ گفتند: بله، مردم مسجد دیدند. رفتند مسجد گفتند: آقا شما ماه را دیدید؟ گفتند: مشت عباس خادم ماه را دیده است. رفتند دیدند مشت عباس خادم کور است. (خنده حضار) یعنی… «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» من چند تا زن دارم که تا حالا اینها را ندیدم. (خنده حضار) پلیس جلوی خانمی را میگیرد و میگوید: شما چرا خلاف میروید؟ میگوید: به شما ربطی ندارد من خانم آقای قرائتی هستم. آقای قرائتی نه خودش رانندگی بلد است نه خانمش! بگیریدش… حالا ما که کسی نیستیم. یک کسی میگفت: من خانم امام زمان هستم. من گفتم این خانم را بگیرید و در مردها زندانی کنید. چون امام زمان غیرتش اجازه نمیدهد که ناموسش در میان مردها باشد. میآید زنش را نجات بدهد، بگویید: ظهور کرد. (خنده حضار) هرچه شنیدهاید تحقیق کنید. اگر فاسق است تحقیق کنید، حالا من یک قدم بالاتر میخواهم بگویم، میخواهم بگویم: عادل هم هست احتیاطاً تحقیق کنید. چون فاسق بدجنسی میکند، خبر میدهد و عادلها گول میخورند. آدم خوبی است ولی گولشان زدند. ما در جمهوری اسلامی آدم گول خورده کم نداریم. آدم خوبی است ولی گول خورد. زود باوری نکنیم. دلسوزی نابجا، قرآن یک آیه دارد میگوید: خلافکار را، بعضی خلافکارها را، نه همه را، وقتی شلاق میزنید، (وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ) (نور /2) آیه قرآن است. یعنی غصهتان نشود. چهار تا برخورد سفت شود طرف حساب دستش میآید. ما در اسلام فرد پرست نباید باشیم. در احد یک مرتبه شعار دادند پیغمبر کشته شد. مسلمانها هم باور کردند و پا به فرار گذاشتند. آیه نازل شد مگر شما فرد پرست هستید؟ پیغمبر رفت، خدای پیغمبر که زنده است. دین پیغمبر که هست. آیهاش این است فرد پرستی ممنوع! آبه فرد پرستی ممنوع این است. (أَ فَإِنْ ماتَ) (آلعمران /144) اگر پیغمبر مرد، «أَوْ قُتِلَ» یا کشته شد. «انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» شما باید برگردید؟ به امام گفتند: شما بروی، چه کسی جای شماست؟ گفت: انقلاب صاحب دارد. اینطور نیست که بند به یک نفر باشد. دین خدا بند به یک نفر نیست. تکیه به بیگانه، چند تا گفتم؟ نورچشمی ممنوع، اسراف ممنوع، زودباوری ممنوع، دلسوزی نابجا ممنوع، اینها در جمهوری اسلامی باید حل شود. تکیه به بیگانه؛ قرآن میگوید: (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا) (هود /113) به بیگانه تکیه نکنید. این دلیل هم نمیخواهد. شما نگاه کن این کشورهای دور ما، عرب و عجم و همین کشورهایی که هستند، این کشورهای دور ما که وابسته به آمریکا بودند عزیزتر هستند یا ما که در مقابل آمریکا ایستادیم؟ عزت با کدام است؟ در کشورهای دیگر آمریکا میتواند رئیس جمهورها را جابجا کند، پادشاهانشان را میتواند جابجا کند. در اینجا کدخدای یک روستا را نمیتواند جابجا کند. ما عزیز هستیم. هرکس احساس قدرت میکند میگوید: از ایران یاد بگیریم. قرآن میگوید: همه شما باید امام باشید. (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً) (فرقان /74) یعنی خدایا من امام باشم. یعنی همه متقین عالم بیایند بگویند: از ایران یاد بگیریم. به همه خط بدهیم. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» تکیه به دیگران ممنوع! قید و بندهای بیخودی، رسم است. بعضیها قرآن میگوید: روز قیامت میگویند: چرا بدبخت شدیم؟ میگوید: (إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا) (احزاب /67) ما دنبال رئیسها رفتیم، بدبخت شدیم. بعضی میگویند: بدبخت شدیم، (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا) (زخرف /22) دنبال نیاکان و پدران رفتیم بدبخت شدیم. نه نیاکان، نه رؤسا، آنجایی که وحی، عقل، دو تا دلیل داریم. وحی، «کتاب الله و سنتی» عقل هم که «أ فلا تعقلون». مسئولین فاسد؛ قرآن میگوید: (وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ) (هود /59) پیرو افراد ستمگر بودند. دو هزار و پانصد سال مملکت ما شاهنشاهی بود. هرچه شاه میگفت، میگفتند: بله قربان، البته الآن هم ولی فقیه هرچه بگوید ما میگوییم بله قربان، منتهی دو تا بله قربان، با هم فرق میکند. یکوقت یک جایی نشسته بودم، یک کسی گفت: آقای قرائتی، فرق بین شاه و ولی فقیه چیست؟ زمان شاه به شاه بله قربان میگفتیم، حالا هم به ولایت فقیه باید بله قربان بگوییم. ما باید بله قربان بگوییم حالا چه رئیس ما شاه باشد و چه ولی فقیه! گفتم: بله، بله قربان، بله قربان است، اما بله قربان به عادل یا فاسق؟ بله قربان برای رضای آمریکا یا بله قربان برای رضای خدا؟ زلیخا عاشق یوسف شد، خودش را آرایش کرد و درها را هم قفل کرد. پیشنهاد گناه کرد. یوسف فرار کرد. زلیخا هم عقب او فرار کرد. او میدوید و بگویید… من میدویدم. منتهی یوسف میدوید که گناه… نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. یوسف میدوید که گناه نکند، زلیخا میدوید که گناه بکند. فیزیکش هردو میدوند، شیمیاش، فرق میکند. چاقوکش و جراح هردو شکم پاره میکنند، چاقوکش شکم پاره میکند بکشد، جراح شکم پاره میکند نجات بدهد. او که میافتد غرق شود، او در آب افتاد. ناجی هم در آب میافتد، منتهی او افتاد که در مسیر مرگ، ناجی شیرجه میرود در مسیر نجات. بله قربان بله قربان است، منتهی بله قربان به عادل یا فاسق؟ شاه نظر شخصیاش را میگوید. فقیه نظر اسلام را میگوید. هدف شاه این است که آمریکا از او راضی باشد و هدف فقیه این است که خدا از او راضی باشد. نباید بگوییم آقا چه فرقی میکند زمان شاه به شاه بله قربان میگفتیم و حالا هم به ولی فقیه بله قربان میگوییم. بله قربان فیزیکش یکی است و شیمیاش فرق میکند.
7- خطر تفرقه و دودستگی میان مردم
تفرقه ممنوع؛ یک آیه برای تفرقه است. در بورس است، من نمیدانم قرآن هم بعضی آیههایش شانس دارد و همه حفظ هستند. ما در قرآن آیه پیدا کردیم که همه مردم کره زمین به آن عمل میکنند. آیه این است «کلوا» بخورید. این آیه «کلوا» همه عمل میکنند. بعضی آیات را سرش خلوت است. مثلاً برای وحدت همه میگویند، نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید، (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعا وَ لا تَفَرَّقُوا) (آلعمران /103) همه حفظ هستند، آیه داریم برای وحدت زورش از این آیه بیشتر است. حضرت موسی رفت کوه طور مناجات کند که کتاب آسمانی تورات را برای یهودیها بیاورد. سی روز بنا بود برود، سی روزش چهل روز شد. ده روز تمدید شد. یک مجسمهسازی به نام سامری بود طلاها را گرفت و از طلاها و زر و زیورها مجسمه یک گوساله ساخت، منتهی باد که میخورد صدا میکرد. مثل این سوتها که در زمین فوتبال میزنند. قدیم بچه بودیم سوت گلی بود مثل کوزه، سوت فلزی، این گوساله باد که میخورد صدا میکرد. گفت: (هذا إِلهُكُم) (طه /88) اصلاً خدا همین است. یک مرتبه مردم رفتند سراغ گوساله پرستی. حضرت موسی از کوه طور برگشت و سی روز، چهل روز شد و دید مردم سراغ گوساله رفتند. «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ» عربیهایی که میخوانم قرآن است. (وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ) (اعراف /150) سر برادرش را گرفت کشید، گفت: چرا گذاشتی مردم گوساله پرست شوند؟ مگر تو جانشین من نبودی؟ تو قائم مقام من در این چهل روز بودی. چرا گذاشتی؟ گفت: «إِنِّي خَشِيتُ» عربیهایی که میخوانم قرآن است. موسی، برادر! (إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ) (طه /94) ترسیدم بیایی بگویی «فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ» تفرقه شد. من خواستم جلویش را بگیرم ولی دیدم دو دستگی میشود برای حفظ وحدت گفتم: گوساله پرست شوند که متحد باشند، بهتر از خداپرستی است که با هم دعوا کنند. «إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ» یعنی مردم کج بروند که متحد باشند بهتر از این است که صاف بروند و با هم متفرق باشند. این آیه خیلی زور دارد برای وحدت. آیه دیگر که جمله آخر است، این است که میگوید: خدا سه تا عذاب میگوید. میگوید: (عَذاباً مِنْ فَوْقِكُم) (انعام /65) عذاب از آسمان، «اَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» یا عذاب زمینی، عذاب یا آسمانی است یا زمینی. بعد میگوید: یک چیز دیگر هم هست. «أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» بین خودتان تفرقه بیافتد. یعنی اختلاف در کنار عذاب آسمانی و عذاب زمینی است. باید متحد باشیم. با اتحاد شاه را بیرون کردید و با اتحاد امام را وارد کردید. با اتحاد جنگ را اداره کردید، از این به بعد هم باید با اتحاد مشکلات را حل کنیم. خدایا دشمنان ما را ناکام بفرما. توطئههایشان را خنثی و توطئهگران نا اهل را نابود بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی بفرما. دهه فجر را تبریک میگویم و مبارک باشد. جمله اول را یکبار دیگر آخر هم بگویم. جمله اول را آخر هم بگویم. ما عیبهای مملکت را توجیه نمیکنیم. اختلاسها، قرار دادها و ریخت و پاشها، توجیه حماقت است و ما توجیه نمیکنیم. چون اگر توجیه کنیم یعنی راضی هستیم، به غلطها که راضی شدیم، در گناه غلطها شریک میشویم. توجیه حماقت است اما تضعیف بگویید… جنایت است. تکمیل رسالت است. رسالت ما، وظیفه ما تکمیل است.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- خواسته اساسی ملت ایران در انقلاب اسلامی سال 57 چه بود؟ 1) استقلال، آزادی 2) جمهوری اسلامی 3) هر دو مورد 2- آیه 46 سوره هود، از چه امری نهی میکند؟ 1) پارتیبازی و آقازادگی 2) اختلافات خانوادگی 3) طرد فرزند ناصالح 3- دستور قرآن به قوای مسلّح چیست؟ 1) آمادگی به تعداد توان و امکان 2) پیشدستی در حمله به دشمن 3) اعلام صلح و بیطرفی در جنگ 4- قرآن در چه امری، انسانها را ستمکار و ناسپاس میخواند؟ 1) در بهرهگیری از کتاب خدا 2) در بهرهگیری از نعمتهای خدادادی 3) در بهرهگیری از عمر و وقت 5- دستور قرآن در برابر خبرهای منتشره در سطح جامعه چیست؟ 1) سکوت و بیاعتنایی 2) تردید و تکذیب 3) تحقیق و بررسی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 96