responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 97
1- نمازهاي مردود و مقبول
2- روزه ظاهري و باطني
3- رمضان، ماه قرآن
4- مسجد، وسيله‌ي هدايت جامعه
5- مسجد، محل تربيت پاكان
6- دوري از اسراف در مراسم مذهبي

موضوع: ارزيابي وضعيت ديني فرد و جامعه

تاريخ پخش: 24/05/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

رمضان نود هستيم و بحث‌ها در استان سمنان ضبط مي‌شود و ماه رمضان پخش مي‌شود. موضوعي كه مي‌خواهم در اين جلسه بگويم اين است كه چه هستيم و چه بايد باشيم؟ يك نگاهي بكنيم ارزيابي خودمان و وضع ديني‌مان. موضوع: چه هستيم؟ چه بايد باشيم؟

از نظر نماز، از نظر قرآن، از نظر روزه، از نظر مسجد، از نظر تحصيل، از نظر كار، از نظر مراسم، از نظر عزاداري، جشن و غيره، مقايسه كنيم. چون قرآن مي‌گويد: يك خرده جلوتر برويد. به اين كه هستيد قانع نباشيد. يك آيه داريم فكر مي‌كنم همه‌ي ايراني‌ها بتوانند در چند ثانيه اين آيه را حفظ كنند. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» )(نساء/136) اي كساني كه ايمان داريد يك خرده ايمانتان را، قوي‌تر، عميق‌تر كنيد. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا…») «آمَ…»، «آمِ»… («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا») جلوتر برويد. دو روز نبايد مثل هم باشد. دو روز مثل هم باشيم خسارت است. يك آيه‌ي ديگر مي‌گويد: («وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ») (بقره/155) بشارت بده به آنهايي كه مقاوم هستند. بعد مي‌گويد: صابر بودن كم است. («لِكُلِّ صَبَّارٍ») (ابراهيم/5) اول مي‌گويد: صابر باش، بعد وقتي صابر شدي مي‌گويد: برو بالاتر. («لِكُلِّ صَبَّارٍ»).

در تحصيل، خدا به پيغمبرش مي‌گويد: هيچ‌وقت به خودت نگو من فارغ‌التحصيل هستم. نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً») (طه/114) پيغمبر تو هم كه پيغمبر هستي بايد روز به روز باسوادتر شوي. فارغ‌التحصيل ندارد. قرآن مي‌گويد در رشد بايد هي جلو برويد. («زِدْناهُمْ هُدىً») (كهف/13) («وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً») (محمد/17) يعني آنهايي هم كه هدايت شدند، هي جلوتر بروند. پس ما نبايد درجا بزنيم.

خوب نمازهايي كه داريم، نمازهاي مردود داريم و نمازهاي مقبول.

1- نمازهاي مردود و مقبول

نمازهاي مردود قرآن مي‌فرمايد كه: («ساهُونَ») (ماعون/5) اهل سهو هستند. يا مثلاًٌ («أَضاعُوا») (مريم/59) نماز را ضايع مي‌كنند. در روايات داريم («اسْتَخَف‏») نماز را خفيف، سبك مي‌كنند. در روايت داريم («أَهَان‏») به نماز اهانت مي‌كنند. اين نمازهاي مردود است. گاهي مي‌خواند و گاهي نمي‌خواند. سر نماز حواسش پرت است. با اينكه نماز ذكر است، («أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» )(طه/14) در ذكر غافل است. نماز را سبك مي‌شمارد. مثلاً مي‌گويد: نمازه… نمازه را خواندي؟ ما كه نمازه را نخوانديم. نمازه… شما اگر بيرون رفتي، گفتند: كجا بودي؟ من رفته بودم جلسه‌ي قرائتيه! اگر بگويي: قرائتيه، يعني چه؟ سبك است. نماز خوانديم. نه نمازه! با لباس كثيف مي‌خواند. سر نماز بدنش مي‌خارد. «اللَّهُ أَكْبَر»،  («بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِينَ، الرَّحْماَنِ الرَّحِيمِ، مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ») (با نشان دادن حركت)

نماز را طوري مي‌خواند كه امام صادق فرمود: بعضي آن رقمي كه نماز مي‌خوانيد، اگر با همسايه‌تان حرف بزنيد، همسايه‌ي شما جوابتان را… بگوييد… نمي‌دهد. خيلي بد نماز مي‌خوانيد! غلط مي‌خواند. يك عمري نماز مي‌خواند معنايش را نمي‌داند. آخر شما يك عمري از يك كوچه برويد، به شما بگويند: آقا اسم كوچه چيه؟ اسم اين كوچه، نمي‌دانم. مگر خانه‌ي شما اينجا نيست؟ چرا….چند سال است خانه‌ي شما اينجاست؟ 16 سال… 16 سال است از اين كوچه مي‌روي اسم كوچه را نمي‌داني؟ به تو چه مي‌گويد؟ يك عمر است مي‌گوييم: («غير المغضوب») مغضوبين چه كساني هستند. نمي‌دانم! («والضالين») ضالين چه كساني هستند؟ نمي‌دانم! «اَنجَزَ اَنجَزَ اَنجَزَ وعده، نَصَرَ نَصَرَ…» كمك كنيد «نَصَرَ نَصَرَ نَصَرَ عبده» … «اَنجَزَ وعده و نَصَرَ عبده» اين «اَنجَزَ وعده» يعني چه؟ نمي‌دانم يعني چه! بد است. نمازهايي كه آدم يا غلط مي‌خواند، يا سبك بخواند، يا گاهي بخواند، با لباس كثيف بخواند، آنوقت بخواهد يكجايي مهماني برود، لباس شيك مي‌پوشد. مي‌خواهد نماز بخواند لباس پستش را مي‌‌پوشد. اين اهانت كردن است…

حديث داريم نماز به افرادي مي‌گويد: ضايعم كردي؟ خدا ضايعت كند! حديث است. «ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ» (وسايل الشيعه/ج4/ص108) ضايعم كردي خدا ضايعت كند. و لذا مي‌بيني از عمرش خير نمي‌بيند، پول دارد از پولش خير نمي‌بيند. اولاد دارد از اولادش خير نمي‌بيند. نويسنده است از كتابش خير نمي‌بيند. «ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ» حديث داريم نماز به بعضي‌ها مي‌گويد: «كرمتني كرمك الله» «كرمتني» يعني به من عزت دادي، خدا به تو عزت بدهد. اينها نمازهاي مردود است، اما نمازهاي مقبول.

«الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) آدم‌هايي كه نمازشان با خشوع است. يك كسي نماز مي‌خواند با ريش‌هايش هم بازي مي‌كرد. («اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ» )(اخلاص/2-4) امام فرمود اين كسي كه با ريشش بازي مي‌كند، اگر خشوع داشت بازي نمي‌كرد. خشوع! («عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ») (معارج/23) نمازش را ترك نمي‌كند. («وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ» )(مؤمنون/9) روي نمازش حفاظت دارد. بگذاريد كلماتش را بنويسم، چون بعضي‌ها پاي تلويزيون مي‌نويسند. نماز مقبول نمازي است كه («في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ») خشوع دارد، تواضع دارد، («دائِمُونَ») هيچ وقت نماز را رها نمي‌كند. («يُحافِظُونَ») مواظب نمازش است.

خدا نكند در كشورمان دختري باشد كه به خاطر لاك زدن ترك نماز كند. روز قيامت اين مي‌خواهد چه بگويد؟ يعني خدا را به اندازه‌ي لاك ناخنش… اينها نمي‌دانند كه يك زماني گير مي‌كنند، («أَلا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ») (مطففين/4) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. قرآن مي‌گويد: چرا كم‌فروشي مي‌كني؟ نمي‌داني روز قيامت بايد جواب بدهي؟ نماز نخواندي براي لاك؟! براي عروسي؟ مهماني بود نمازم قضا شد. مسافر بوديم حالا ديگر نمازمان قضا شد. به اين راحتي! حفاظت كنيم. شما اگر يك طلا داشته باشي، حفاظت مي‌كني. اين براي نماز.

2- روزه ظاهري و باطني

روزه، روزه‌اي كه ما مي‌گيريم، همين امساك است. از طلوع فجر تا افطار غذا نمي‌خوريم. اين پوست روزه است. مغز روزه اين است كه حالا كه روزه هستي، فكرت هم روزه باشد، فكر بد نكن. چشمت هم روزه باشد. نگاه بد نكن. زبان هم روزه باشد حرف بد نزن. تازه روزه الگو است. چطور ماه رمضان توانستي سيگار نكشي خوب بعد از ماه رمضان هم نكشيد. اين سيگاري‌ها تصميم بگيرند، همينطور كه اين ماه رمضان نكشيدند هيچ طوري نشد، بعد از ماه رمضان هم سيگار نكشيد. يك قدم جلوتر برويم. اينها روزه‌هاي مردود است. روزه‌هاي ضعيف است. مردود كه نمي‌توانم بگويم. روزه‌هاي پايين كه فقط آدم گرسنگي مي‌كشد.

اما روزه‌ي درجه يك چيست؟ اين است كه 1- همينطور كه شكمش روزه است فكرش و دست و پا و چشمش هم روزه باشد. ياد قيامت باشد. «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ» (وسايل الشيعه/ج10/ص313) پيغمبر فرمود: وقتي گرسنگي و تشنگي به شما فشار مي‌آورد، ياد كنيد كه روز قيامت هم تشنگي است. روز قيامت هم گرسنگي است. ياد گرسنه‌ها باشيد. شما اگر ماه رمضان نداري بخوري، اينقدر آدم هست كه در طول سال ندارد بخورد. ما داريم نمي‌خوريم. افرادي هستند ندارند كه بخورند. ياد گرسنه‌ها باشيم.

3- رمضان، ماه قرآن

و اما قرآن، قرآن ما و قرآني كه بايد باشد. قرآن ما اينطور است: 1- تلاوت، حالا باز تلاوت خوب است. يعني انصافاً ديگر در جمهوري اسلامي با اين برنامه‌هاي ترتيلي كه راديو و تلويزيون دارد. انواع ترتيل‌ها، صبح، ظهر، شب، سحر، افرادي كه قرآن بلد نيستند، ولو حالا بخشي از ماه رمضان، بيننده‌ها زماني بحث را مي‌بينند، كه بخشي از ماه رمضان گذشت. اما اين بخشي كه نگذشته نيم ساعت سر سفره‌ي قرآن بنشين. اين همه روزنامه خواندي چه كردي؟ اين همه روزنامه خواندي چه كردي؟ قرآن را باز كنيم همراه تلويزيون، همراه راديو، جلسات قرائت، البته رفتن در جلسه‌ي قرائت و رفتن مسجد، ربطي با تلويزيون ندارد. انگور پلاستيكي آب ندارد. اين اذان‌هايي كه راديو و تلويزيون مي‌گويد يك ذره ثواب براي شما نيست. يعني مثلاً اگر همه‌ي تاكسي‌ها ظهر كه مي‌شود راديو را روشن كنند، همه‌ي ايران روي صداي اذان برود. موجي هست اما اجري ندارد. آن اجري كه هست اين است كه مي‌گويند: خودت بگويي. ولذا به ما گفتند: اگر صداي اذان را هم شنيدي يواش بگو: «اللَّهُ أَكْبَر»! مثلاً مؤذن مي‌گويد: «اللَّهُ أَكْبَر»! شما هم بگو: «اللَّهُ أَكْبَر»! يواش، نه اذان دسته جمعي… ما در اسلام اذان دسته جمعي نداريم. يك مؤذن خوش صدا اذان بگويد، شما هم يواش تكرار كنيد. زمزمه كنيد مستحب است. آن اذاني كه ثواب دارد اذاني است كه از حلقوم بگويي. اذان پلاستيكي، مسجدها متأسفانه، راديو روشن مي‌كنند صداي اذان راديو را پشت بلندگو مي‌گذارند. يعني از پلاستيك به پلاستيك! اين اذان نيست. اين اذان پلاستيكي است. مثل انگور پلاستيكي است.

آنچه در بين ما هست با قرآن استخاره مي‌كنيم، كنار آينه و چراغ عروس مي‌گذاريم. جلسه هنوز جمع نشدند خوب به قاري بگو قرآن بخواند تا مردم جمع شوند. يعني قرائت براي جمع شدن است. يكوقت همه كه جمع شدند قرآن مي‌خوانيم كه خدا اين را مي‌گويد. يعني اينگونه باشيم. يكوقت مي‌گوييم: هنوز نيامدند، خوب بگو قاري قرآن بخواند تا مردم جمع شوند. اين توهين به قرآن است. بالاي سر مسافر مي‌گذاريم. چاپ و نشر و تزيينات…

يك شب يك كسي خانه‌ي ما آمد، گفت: من برايت يك قرآن آوردم ولي اين سيصد هزار تومان قيمتش است. گفتم: اوه! ورقه‌هايش چيست؟ جلدش چيست؟ حاشيه‌اش چيست؟ گفتم: والله، يك قرآن كوچك به ما بده بخوانيم، عمل كنيم، بهتر است. قرآن دكور شده است. مثل قليان‌هاي ناصرالدين‌شاهي آدم‌هاي پولدار مي‌خرند و در اتاقشان مي‌گذارند. در دكور مي‌گذارند. اين نه تنباكو رويش است نه زغال، قليان ناصرالدين شاهي است. قرآن در نزد ما در حد استخاره و سر قبر مرده و بالاي سر مسافر و شروع جلسه و چاپ و نشر و تزيين است. اين قرآن ما است.

اما قرآني كه بايد باشيم چه؟ 1- خوب بخوان، («رَتِّلِ الْقُرْآن‏») (مزمل/4) 2- به كار ببند.  درس بده. قرآن مي‌گويد: اولياء خوب خدا، بندگان خوب خدا، كساني هستند كه («إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ») (انفال/2) قرآن بخوانند مي لرزند. («اقشعّرت» )قرآن داريم. يعني مي‌لرزند. براي مردم بيان مي‌كنند. كارهايشان، محورشان قرآن است. يك بازاري ديدي كه خواسته باشد جنس بخرد، نزد يك عالم برود و بگويد آقا در معامله قرآن سفارش به چه تجارتي كرده است؟ يك داماد نزد يك اسلام‌شناس برود و بگويد من مي‌خواهم داماد شوم. يك عروس نزد يك اسلام شناس برود بگويد: من مي‌خواهم عروس شوم. آن عروس يا آن داماد كه قرآن گفته يا روايت گفته چه عروسي بوده است.

4- مسجد، وسيله‌ي هدايت جامعه

مسجدهاي ما، در علائم آخر الزمان داريم، «مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ» مسجد لوكس است. «وَ هِيَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى» (بحارالانوار/ج2/ص102) هدايت در آن نيست. مسجد مي‌سازند، صدها ميليون خرج آن مي‌كنند، امّا مي‌گويند كه آن آقا اگر بيايد چون دانشمند است بايد مثلاً يك پولي هم بدهيم. يك كسي بيايد كه پولي نخواسته باشد. يعني صد ميليون پول آهن و آجر مي‌دهد، براي اينكه دو فلس پول به مخ بدهد مشكل دارد.

كسي نمايشگاه كتاب آمده بود، كتاب خريده بود گفت: حاج آقا! در تلويزيون بگو: كتاب گران است. گفتم: كتاب‌ها را چند خريدي؟ چند سال پيش بود. گفت: مثلاً اينها را اينقدر خريدم. گفتم: ببخشيد كفشتان چند مي‌ارزد؟ تو اينقدر پول كه براي كفشت دادي، پولي كه براي پايت دادي، بيش از پولي است كه براي مغزت دادي.

مسجد خرابه باشد. اما يك دانشمند در آن نماز بخواند، پر مي‌شود. مسجد سوپردولوكس باشد، پيشنمازش ضعيف باشد، خلوت است. به مغز مسجد برسيد. در فروع كافي جلد هشت، صفحه 17 هست، مي‌گويد: دوره‌ي آخر الزمان مسجدهايشان سوپردولوكس است. اما در آن هدايت نيست. يا فاتحه مي‌گيرند. يا مراسم مي‌گيرند. اينطور نيست كسي وارد مسجد شود، وقتي برمي‌گردد يك قدم بالا بيايد. نماز صبح تعطيل است. حالا ماه رمضان نگاه نكنيد. اكثر مساجد نماز صبح تعطيل است. نماز ظهرش هم خلوت است. حلقات علمي ناياب است يا كمياب است. در مساجد تبعيض است. بعضي از مساجد مردها پايين مي‌آيند، زنها بالا مي‌روند. با اينكه درد پا و زايمان و حاملگي و اين مشكلات زنها بيش از مردها است. زنها را بالا مي‌فرستند. پايين را به مردها مي‌دهند….زنها!

گاهي مسجدها، دو سومش را به مردها مي‌دهند. يك سومش را به خانم‌ها مي‌دهند. مثل اينكه مثلاً اينجا ارث است. كه دو سوم مرد هستند. گاهي وقت‌ها قالي‌ها را زير پاي مردها مي‌اندازند، زير پاي زن‌ها موكت است. تبعيض بين بچه و بزرگ! يك احترام‌هاي بي‌خودي. من در يك مسجد پيشنماز بودم. بعد هم رفتيم منبر، ديدم اين كسي كه مسئول مسجد است يك چايي آورد و يك مشت قند هم كنار استكان گذاشته بود. گفتم: آقا بيا! آدم‌هاي زنده چند تا قند مي‌خورند؟ گفت: دو تا! گفتم: چرا يك مشت قند اينجا مي‌گذاري؟ اين بچه شش سالش است، نگاه مي‌كند مي‌گويد: آقاجان در خانه به من مي‌گويي: يك قند، ببين آقا چند تا قند خورد؟ تو مرا خراب مي‌كني. دو تا قند!

ما يكبار يك مهمان داشتيم قم، گفتم: من گرسنه‌ام نيست. ولي شما برو كبابي كباب بخور، پولش را من مي‌دهم. من الآن سير هستم، شما برو غذا بخور. رفت و برگشت آمد پول بگيرد، ديدم خيلي مي‌گيرد. گفتم: چند تا سيخ خوردي؟ گفت: يازده سيخ! (خنده حضار) گفتم: يازده تا سيخ! گفت: چند تا؟ گفتم: دو تا! گفت: تو گفت هرچه بخوري من مي‌دهم. گفتم: هرچه بخوري يعني آدم‌وار بخوري. آخر تو يازده تا سيخ…

ما آنطوري كه با خودمان عمل مي‌كنيم، مثلاً اينجا موكت خانه‌ي خودمان باشد كفش‌هايمان را مي‌كنيم. اما چون موكت براي بيت‌المال است، حاج آقا با كفش برو. خوش انصاف خانه‌ي خودت با كفش مي‌روي؟ قالي خانه‌ي خودت را مي‌اندازي با كفش بروي؟ چطور در اداره مهمان‌هايت را با كفش روي قالي مي‌بري؟ نه آخر كفش‌هايت را بكني خواهند گفت: دهاتي است. من افتخار مي‌كنم كه دهاتي باشم، اسراف نكنم و ذلت است كه به من بگويند: شهري و علامت شهري و تمدن و روشن‌فكري و كلاس بالا يعني اينكه با كفش روي قالي برويم. فكر مي‌كند اگر با كفش برويم كلاس ما بالا است. كفش‌هايمان را بكنيم، اصلاً ما نمي‌فهميم يعني چه؟ چه چيزي را كمال مي‌دانيم. چه چيزي را روشن‌فكري مي‌دانيم؟ اينقدر ما روشن‌فكر خل داريم. خل خل است. در كله اش هم دنيايي از روشن‌فكري است. وقتي با او حرف مي‌زني اين خل است. (خنده حضار)

آمده بود رساله‌ي فوق ليسانسش را بنويسد درباره‌ي‌ زندگي محسن قرائتي! كه شيخي در ايران پيدا شده حدود سي سال حرف مي‌زند، سي و دو سال و بحث‌هايش هم كهنه نشده و اين چهار چيز هم ندارد. يكي دكور عوض نمي‌كند. حالا امروز اين چراغ‌ها را زدند به خاطر امام حسن مجتبي است و الا اين گلها و اينها خبري نيست. دكور عوض نمي‌كند. موسيقي ندارد. ميان پرده ندارد. كمك آموزشي ندارد. تكنولوژي… اين خودش است يك تخته سياه! خوب اين آقايي كه آمده يك رساله بنويسد به عنوان يك تحصيل كرده در مصاحبه‌اي گفت: حاج آقا شما صبح‌ها تخم‌مرغ هم مي‌خوري؟ من ديدم اين فكر مي‌كند من تخم مرغ مي‌خورم حرف مي‌زنم. آخر من با اين مخ چه كنم؟ يك سؤالهايي مي‌كنند. سؤالهاي بي‌ربط! سؤالهاي بي‌ربط!

يكوقت مي‌خواستند از رييس جمهوري آقاي هاشمي بود ظاهراً مصاحبه كردند، گفتند: شما نمره‌ي پايتان چند است؟ من هرچه فكر كردم آخر نمره‌ي پا چه ربطي به رياست جمهوري دارد؟ ديدم اين مصاحبه‌گر مثل اين كه گيج است. مثل اينكه آدم بگويد: آقا بوعلي سينا چند كيلو است؟ آخر اين سؤال است.

نماز صبح تعطيل، نماز ظهر خلوت، حلقات علمي ناياب، تبعيض بين زن و مرد هست، تبعيض بين بچه و بزرگ هست، تبعيض بين پولدار و فقير هست، يك بچه كه وارد مسجد مي‌شود سلام مي‌كند، سلام! عليك سلام! يك آدم بزرگ سلام عليكم! يك پولدار سلام عليكم، احوال شما؟ بفرماييد حاج آقا… يعني بچه را تحقير مي‌كنند، پولدار را تكريم مي‌كنند. اينها عيب‌هاي مسجد ما است. در مسجد هم خيلي‌وقتها بسته است. نظافت هم در شأن مسجد نيست. اين مسجد ما است.

5- مسجد، محل تربيت پاكان

اما مسجدي كه بايد داشته باشيم:

1- قرآن مي گويد: مسجد بايد اينگونه باشد. («أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏») (توبه/108) اصل مسجد براساس تقوا باشد. روي چشم و هم‌چشمي نباشد.

2- آنهايي كه در مسجد مي‌روند آدم‌هاي حسابي باشند. («فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا») (توبه/108) در مسجد كساني مي‌آيند كه خواسته باشند، تزكيه شوند. رشد كنند، اينهايي كه وارد مسجد مي‌شوند بالاترين زينت را با خودشان ببرند، مردها عطر بزنند. لباس خوب، زن‌ها با بالاترين طلا، نقره، هرچيزي داريد، انگار مي‌خواهند نزد داماد بروند. («خُذُوا») آيه‌ي قرآن است، قرآن مي‌گويد. هرچه خواندم قرآن بود. («أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏») آيه‌ي قرآن است. («فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا») آيه‌ي قرآن است. براي مسجد است. («خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» )(اعراف/31) يعني هم به قصد تربيت برويد، هم دست بچه‌ات را بگير و برو. چون بچه زينت است. («الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ») (كهف/46) («خُذُوا زينَتَكُم») مال زينت است، مسجد مي روي زينت ببر يعني چه؟ يعني دست بچه‌ات را هم بگير و ببر.

پيشنماز چه كسي؟ هركس قرائتش بهتر است. هركس باسوادتر است. هركس باتقواتر است. هرجا كه نماز جماعت، هركس بايستد جمعيت بيشتري به او اقتدا مي‌كنند او پيشنماز شود. حتي براي يك نفر! يك نفر نزد پيغمبر آمد، گفت: ماه را دوتا كني ايمان مي‌آورم. «شق القمر» ماه دو تا شود من ايمان مي آورم. پيغمبر از خدا خواست براي ايمان يك نفر ماه دو تا شد. ما حاضر نيستيم كنار برويم يك كسي ديگر بايستد، ولو جمعيت ده تا صف شود. مي‌گويم: اِ… اين مسجد به اسم من است. پدر در پدر من اينجا نماز مي‌خوانده. مردم قديم… بابا قديم شما بودي، آدم خوبي بودي، هنوز هم آدم خوبي هستي، اما ديگر مصرفت تمام شده. آخر شما تاريخ مصرف داريد. شما ديگر نمي‌توانيد پيش نماز باشيد. خسته شدي، پير شدي.

6- دوري از اسراف در مراسم مذهبي

مسجد را محكم و بزرگ بسازيد اما تجملات نداشته باشد. دست خط امام را من ديدم. منتهي عمل نشد. من دست خط امام را ديدم. امام فرمود: مصلي تهران بزرگ و محكم ساخته شود، بدون هيچ گونه تجملات. اين دست خط امام بود. مصلي تهران شده نمايشگاه نخود، لپه، چرم، مصلي تهران از مصلي بودن افتاد، چون دستور امام عمل نشد. من دست خط امام را ديدم. با همين دو تا چشم! مصلي تهران را بزرگ و محكم بسازيد. بدون تجملات! ما هر سقفي‌اش را هركس هنر داشت، مي‌گفت: اين سقف را تمام هنرمان را در مصلي زديم. آنوقت حالا مصلي شده… كعبه مگر زينت دارد؟ ما بايد به چيز ديگر برسيم. ما به جاي اينكه ببينيم اين مخ دارد يا نه، هي زلفش را فِر مي‌دهيم. و لذا بعد مي‌بينيم ديوانه است ولي خوشگل است. ظاهرش قشنگ است.

مراسم ما، پر هزينه… در عروسي‌ها چقدر خرج مي‌كنند؟ «اللَّهُ أَكْبَر»! خدا مي‌داند يادم نمي‌رود يك عروسي من تهران بودم، در يك جلسه‌اي همينطور ديس برنج و خورشت همه را مي‌ريختند… مي‌گفتند: بهداشتي نيست! اين بهداشتي نيست يعني چه؟ بله از او بپرس آقا شما مريض هستيد؟ اگر گفت: نه من سالم هستم، تتمه‌اش را بخور. سور مؤمن حديث است. ما پيغمبر را كنار مي‌زنيم، مي‌گوييم: بهداشتي نيست. بله اگر كسي بيماري دارد، بيمارش‌اش مسري است وگرنه… البته آنكه در دهان رفته نبايد كس ديگري مصرف كند. قاشق دهان زده شده است. اما اين مقدار برنج را چرا دور مي‌ريزي؟ يك دانه برنج زشت است من… نه زشت هم نيست. در چين يك سفره‌اي سران مملكت بودند. يك دانه برنج زمين افتاد. يكي از رهبران چين اين دانه برنج را برداشت خورد. ايراني‌‌ها به هم چشمك زدند، گفت: ببين! اين يك دانه برنج هم خورد! گفت: چشمك نزن. ما يك ميليارد و خرده‌اي جمعيت هستيم هركدام يك دانه برنج دور بريزيم، مي‌شود يك ميليارد دانه برنج! ببين چند كيلو مي‌شود. من اگر اين دانه را نخورم، همه‌ي چيني‌ها ياد مي‌گيرند.

امام آب خورد، ليوان نصفه بود. يك كاغذ برداشت، اين كاغذ را در ليوان گذاشت، گفتند: چرا چنين مي‌كني؟ گفت: عصر هم تشنه‌ام شد آن نصفه را مي‌خورم. چون امام فرمود: نصف ليوان آب را دور بريزي، اسراف است. آنوقت ما در عروسي‌ها چه مي‌كنيم؟ در عزاداري‌ها چه مي‌كنيم؟ يكي از اين كشورهاي عربي من روز عاشورا رفتم. گوسفندهايي در هيئت كشته بودند، يك سيني بزرگ برنج و يك گوسفند هم رويش! نصف گوسفند روي آن! كمتر، بيشتر! يك خرده‌اش را مي‌خوردند و باقي‌‌‌اش را دور مي‌ريختند.

1- نصف ليوان آب اسراف است. 2- اسراف گناه كبيره است. 3- گناه كبيره عادل را فاسق مي‌كند. يكبار ديگر مي‌گويم. نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. اسراف گناه كبيره است. گناه كبيره… اسراف گناه كبيره است و گناه كبيره عادل را فاسق مي‌كند.

يعني اگر يك پيشنمازي كه پشت سر او نماز مي‌خواني در وضو زياد آب بريزد، اسراف كند پشت سر اين پيشنماز ديگر نمي‌شود نماز خواند. چون گناه كبيره مي‌كند. آدم بايد تميز باشد. يعني چقدر. شلنگ دست مي‌گيري تميز باشي. با سه كيلو آب گفتند غسل كنيد. سه كيلو، ما دست‌هايمان هم بيش از سه كيلو… همينطور شير را باز مي‌كنيم آب مي‌رود و ما هم صورتمان را مي‌شوييم. هي… آب هم دارد مي‌رود. بابا آب را ببند! آب را در مشتت بريز و شير را ببند. حتماً بايد سيلي بخوريم، حتماً بايد قحطي شود. اسراف، پر هزينگي، تكلف، قوميت در مراسم ما، چشم و هم چشمي، در عروسي‌ها اختلاط زن و مرد، نق و نوق و غيبت، اينها مراسم ما است، آنوقت مراسمي كه بايد باشد، اعتدال، تعاون، سادگي، كم كردن توقعات، صلح و صفا، پرهيز از گناه، همه را هم آيه داريم. يك مقدار در زندگي‌مان تجديد نظر كنيم، در نمازمان، در چيزهاي ديگر هم هست، «إِنْ شاءَ اللَّه‏» جلسه‌ي بعد خواهم گفت. اينها چيز علمي هم نيست. ولي مبتلابه است يعني همه‌ي ما به آن گرفتار هستيم. ولي مي‌نشينيم تحقيقات مي‌كنيم، پژوهش مي‌كنيم، از آن طرف كره‌ي زمين اخبار را درمي‌آوريم، در سفره‌ي خودمان اسراف است. لباس ما اسراف است. حرف زدن ما غلط است. آرايش ما غلط است. نماز ما غلط است. پر از عيب ولي داريم از آن طرف دنيا، زمين و آسمان را به هم مي‌بافيم.

خدايا ياد ما بده، حالا آدم مي‌فهمد («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» )(فاتحه/6) يعني چه؟ تمام دعاها مستحب است فقط يك دعاي واجب داريم. («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») يعني خدايا من را هدايت كن، كج نروم. در خوردن، در شنيدن، در تصميم، در موضع‌گيري سياسي، در نشستن، بلند شدن، ازدواج، تجارت، سفر، خدايا همه‌ي ما را براي هميشه در همه كار به راه مستقيم هدايت كن. همه‌ي ما را از انواع لغزش‌ها حفظ بفرما. تا حالا هر خلافي كرديم ببخش.

‏«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 97
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست