نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 962
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سوره قصص را شروع کردیم که همراه با مسابقات ملیونی باشد در تابستان امسال و رسیدیم به آیاتی که مربوط به خانم هاست «و اوحینا الیام موسی» سوره قصص آیه 7، موضوع بحث: ادامه سوره قصص، آیه 7 «و اوحینا الیام موسی ان ارضعیه»، «فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین». ماجرا این بود به فرعون گفته شد امسال یک زنی یک پسری میزاید، پسری میآورد که حکومت را سرنگون میکند ایشان هم گفت هر زنی پسر زایید بچهاش را بکشید مادر موسی پسر زایید ترسید چه کند حالا خواهند کشتش، «اوحینا الی ام» ما به مادر موسی وحی کردیم «ان ارضعیه» بچّه ات را شیر بده «فاذا خفت علیه» همین که میترسی که بیایند و بکشنش «فالقیه فی الیم» توی یک جعبه بگذار بندازش توی دریا «لا تخافی» نترس «ولا تحزنی» حزنی، غمی نداشته باش. «انا رادوه الیک» من این بچهای، نوزادی که توی جعبه گذاشتی رد میکنم به تو، به تو بر میگردونم نه این که بچه را به تو برمی گردونم «و جاعلوه من المرسلین» آن را از انبیاء قرارش میدهم نکات زیادی در این آیه است که… در این آیه دو تا امر است و دو تا نهی است «ارضعیه»،«القیمه» شیرش بده یک امر است، توی دریا بیانداز یک امر است 2 تا نهی است «لا تخافی»،«لا تحزنی» توی این آیه دو تا امر است دو تا نهی شیرش بده دستور میدهد دستور میدهد توی دریا بیانداز دو تا دستور است دو تا هم میگوید این کار را نکن «لا تخافی»، «لا تحزنی» مراد از «الیم» رود هم که میگوید بیاندازش توی دریا رود نیل بوده است که به خاطر بزرگیش دریا میگویند
یاری خداوند دربن بستها
عرض کنم که: درس اول اینکه در اضطرابها و بن بستها خداوند هادی و حامی افراد است وقتی آدم درمانده شد گاهی وقتها الهام به انسان میشود بعضی الهامات الهی است درس اول، «اوحینا» از کلمه «اوحینا» استفاده میشود در بن بستها، خداوند به اولیاء خود الهام میکند این خودش یک درس است آخرهایی… شاه فرار کرده بود آخرهای حکومت بختیار بود حکومت نظامی شد یعنی گفتند هیچ کس از خانه بیرون نیاید وقتی میگویند حکومت نظامی هیچ کس از خانهاش بیرون نیاید معنی اش این است که هر کس بیاید بیرون خونش دست، بگیر، خودش است گفتند میگوییم هیچ کس بیرون نیاید خیابانها خلوت بشود میریزیم خیابان ایران مقدّی که حضرت امام هست با تانک و توپ و همه را نابود کنیم همه را از دم، فلک میکنیم یک 5 هزار نفر را میکشیم تموم میشود خوب مانده که چه کتر کنند امام فرمود که همه بریزید بیرون توی خیابان خوب در مقابل اینکه هیچ کس توی خیابان نیاید همه بریزند توی خیابانها هم که به امام گفتند که آقا: خیلی خطرناک است همه بریزید توی خیابان یک وقت میبینی 1 میلیون آدم کشته شد فرمود از جای دیگر من مأمور شدم، مضمون این کلمه، گاهی وقتها اصلاً نمیداند چه کند بهش وحی میشود در زندگی هر کسی یکی دو بار از این جرقّهها شده است مثلاً به سرش میافتد یک کاری بکند بعد هم میبیند اِ چه خوب شد که… مثلاً دارد میرود حواسش هم پرت است همان یک ثانیه آن یک ثانیه هم مثل ساعتهای قبل بود در یک لحظه خدا میگوید نگاه کن در بن بستها به اولیا خودش وحی میکند این یک درس است درس دوم به زن هم الهام میشود زن میتواند از اولیاء خدا باشد زن میتواند مثل مرد از اولیاء خدا باشد و خدا بهش وحی کند حالا اینجا میخواهم یک چیزی بگویم، لطیف است.
تفاوت الهام الهی با وسوسههای شیطانی
گاهی آدم یک چیزی به سرش میافتد یک کاری بکند این خداست با شیطان چون دو تا «او حینا» داریم اینجا یک اوحینا داریم که خدا میگوید ما وحی کردیم یک آیه هم داریم «ان الشیاطین» یعنی شیطانها «لیوحون الی اولیا ئهم» شیطانها وحی میکنند به دوستانشان حالا اگر یک چیزی به ذهن ما آمد نمیدانیم وحی خداست یا وحی شیطان اگر چیزی به سرت زد به سرت افتاد یک کاری بکنی این نمیدانی خدا به سرم انداخته یا شیطان از کجا بفهمم؟ خط کشی که ما میتوانیم بفهمیم شیطان است یا الهی این است که اگر بعد از آنی که چیزی به سرت افتاد باز شدی، یک کار خداپسند کردی معلوم میشود وحی وحی… اگر گرفته شدی، معلوم میشود الهام، الهام… یکوقت میگوید بابا خدا را چه دیدی حالا بهش بده نگو فردا ممکن است نداشته باشم، پیری دارم، کوری دارم، پول را نگه دار برای روز مبادا، حالا فعلاً مشکل دارد بهش بده فردا خدا بزرگ است اگر نتیجه این بود که خدا بزرگ است، طوری نیست، به هر حال خدا دید که ما مشکل مردم را حل کردیم عوض یک روزی مشکل ما را حل خواهد کرد اگر نتیجهاش سخاوت حل مشکل مردم، عفو و اغماض شد پاشیم برویم خونش با هم قهریم بگیم آقا ببین ما دو تا مسلمانیم خوب نیست با هم قهر کنیم بیا حالا یا حق با توست یا حق با من هر چی بوده بگذریم گیرم حق با تو گیرم مقصر من، معذرت میخواهم اگر نتیجه آن عفو و گذشت و بزرگواری بود معلوم میشود وحی، وحی الهی است اما اگر نتیجهاش… نخیر پدرش را در میآورم به آن هم زنگ میزنم اگر نتیجه این جرقّهها پاپیچه درست کردن تله درست کردن دام درست کردن اذیت کردن در منگنه قرار دادن شد آنوقت میشود وحی، وحی شیطانی پس اگر چیزی به ما رسید که نتیجهاش باز شدن و عفو و اغماض و گذشت است اگر چیزی به ذهن ما رسید گیر کردن و گیر دادن است وحی شیطانی است «الشیطان یعدکم الفقر» شیطان میگوید کمک نکنی فردا خودت پیری داری، کوری داری «و یأمرکم بالفحشاء» پدرش را در بیار حالا که آبرویت را ریخته من هم آبرویش را میریزم، حالا که گفت من هم میگویم میخواهم ببینم آن زرنگتر است یا من اگر هی چیزهایی که به ذهنت آمد نتیجهاش غیظ و عصبانیّت و گیر دادن بود وحی شیطانی است خوب «و اوحینا یغ الیام موسی».
امداد الهی در کنار امکانات مادی
مسئله سوم این است که امداد الهی هیچ منافاتی با بهرهگیری از امکانات مادی ندارد آخر بعضیها میگویند خدا بزرگ است ولی باید درس هم خواند اینجا میگوییم خدا بزرگ است، خدا بهش وعده میدهد که «انّا رادوه الیک» من بچه را به تو باز میگردانیم اما معنایش این نیست که جعبه نداشته باشد بچهای که میخواهی بیاندازی توی آب باید از جعبه هم استفاده کرد یعنی نمیشود گفت خدا حفظ میکند در خانه را باز گذاشت در خانه را قفل کن روی دیوار خانه هم نرده بگذار نمیدانم… همه کارهای لازم را بکن خدا بزرگ است بعضیها میگویند خدا بزرگ است خوب خدا بزرگ است این پسر نماز نمیخواند چرا دخترت را بهش دادی حالا خدا بزرگ است بعد انشاء الله خواهد خواند حالا عرق میخورد حالا بلکه انشاءالله توبه کند خدا بزرگ است خدا بزرگ است معنایش این است که دخترت را به آب و آتش بزنی این درس سوم.
امداد غیبی همراه با استفاده از امکانات
امکانات اینجا چی بود بگویید جعبه، من بی مطالعه بیایم پشت تلویزیون بعد بگویم خدا بزرگ است بله خدا بزرگ است ولی باید شما هم خودت را آماده کنی ایم هم یکی در هیچ شرایطی نباید شیر مادر را از فرزند دریغ داشت «ارضعیه» نباید بگوییم حالا که بچه میافتد توی آب معلوم نیست یک ساعت دیگر ساعت دیگر هم کسی را اعدام میکنی باید الان شامش بدهی نباید بگویم بابا حالا 1000، 750 تومان خرجش کنیم یک ساعت دیگر میخواهیم تیر بارانش کنیم چو اسیر توست اکنون با اسیر کن مدارا، زندانی تا دقیقه آخر هم باید صبحانهاش را بخورد زندانی اعدامی، یعنی در هر شرایطی شیر مادر – حالا بچه که انسان است حیوان هم همینطور است حدیث داریم اگر حیوانی از یک جایی دارد میرود به جوب آبی رسید خواست برود سمت آب شما حق ندارید افسارش را بکشی حدیث داریم اگر حیوانی خواب است شما حق ندارید بروید سراغش، بیدارش کنید حدیث داریم شیر میروی بدوشی یک ذره شیر توی پستان گاو بگذار برای بچهاش، همه شیر را ندوش، سفارش شده میروید شیر بدوشید ناخنتان را بگیرید یک وقت ناخنتان گاو را اذیت میکند هنگام شیر دوشیدن، حیوان حق دارد، انسان حق دارد خوب، در دستورات الهی اسراری نهفته که شاید در نظر ابتدایی معقول نباشد این هم یک دستورات. درس چهارم: ما همه اسرار فرمانهای الهی را نمی خوانیم از نظر عقلی ممکن است بگوییم یعنی چه؟ آدم بچهاش را بیندازد توی آب، این چه کاریه؟ این چه کاریه؟ از این دستورها داریم در قرآن چند تا از این دستورها داریم یک بار به خضر الهام میشود که این بچه را بکش، موسی میگوید! میگوید: «قتلت نفسا زکیه»، «قتلت» آیا میخواهی بکشی، «نفساً زکیه» بچه بی گناه را داری میکشی! به ابراهیم میگوید: «انی اری اذبحک» من مأمورم گردن تو را ببرم اینجا میگوید: «القیه الیم» بچه نوزاد، بچه یک روزه را بینداز توی دریا، آن جا میگوید کشتی را سوراخ کن آخه سوراخ کردن کشتی، کشتن انسان، ذبح اولاد، انداختن بچه، اینها هیچکدام با خطکشهای ما جور در نمیآید. در دستورات الهی یک اسراری است سر ان کشتی این است که خود سوره کهف دارد یک پادشاهی بود که هر کشتی سالمی را میگرفت خضر گفت من این کشتی را معیوب میکنم تا بگوید این به درد نمیخورد از خیرش بگذرد، آن بچه را کشتم چون پدر و مادر خوبی داشتند این بچه اگر بزرگ شود یک بچه کافری است و پدر و مادر را هم کافر می کند من مأمور شدم این را بکشم در عوض خدا یک بچه دیگر بهشان میدهد جعبه بچه نوزاد میآید پیشش جعبه را میگیرند فرعون هم بچه دار نمیشد میگوید حالا که بچه دار نمیشوم این بچه بچه خودمان باشد این را آب آورده همه بچهها را میکشند این بچه را نمیکشند. همین دشمن فرعون را توی دامن فرعون توی خانه فرعون میخواهند بزرگ کنند به ابراهیم میگوید اسماعیل را بکش میخواهم ببینم تو حاضری دل بکنی یا نه چاقو را میگذارد به گردن میگوید نه چاقو را بردار نمیخواستم خون آن ریخته شود میخواستم ببینم تو دل میکنی یا نه بحث دل کندن توست نه خون ریختن پس در دستوراتی الهی یک اسراری است ما نمیدانیم.
هر چه در راه خدا برود باز میگردد
خوب هر چه در راه خدا دادی خدا بر می گرداند «القیه» «رادوه» تو توی دریا بیانداز من بر می گردانم یک چیزی میگوید تو نیکی کن و… آه… خدا میگوید تو نیکی کن و در دجله انداز این را شاعر میگوید خدا میگوید: «القیه» چیزی که در راه خدا دادی برمی گرداند فکر نکنیم که کم شد اگر کسی آبرویش را… شما برو زیر سم اسب گنبدت طلا میشود که امام حسین، هر چی در راه خدا دادیم برمی گرده، «القیه»، «رادوه» این هم یک درس است آخه بعضی وقتها ممکن است بگوید آقای قرائتی این سوره قصص چه به درد ما میخورد حالا یک فرعونی بوده یک موسی بوده یک خاطرهای بوده، نه همهاش درس امروز است ببینید. کلمه اول: در بن بستها خدا به اولیایش الهام کرد امروز مردم توی بن بست قرار نمیگیرند؟ چرا زن میتواند از اولیاء خدا باشد الان هم زنها میتوانند از اولیا خدا باشند. الهام و امداد الهی باید در کنار استفاده از امکانات باشد امروز هم معنای ایمان و توکل این است که تز امکانات… به درد امروز هم میخورد. ما همه اسرار خدا را نمیدانیم الان هم همینطور است. بده در راه خدا خدا به بهترین وجه بر میگرداند امروز هم هینطور است هر چی داریم بر میگرداند. اینها… قرآن هنرش این است که قصّه میگوید اما در تمام کلمات قصّه درسهای زندگی امروز را هم میگوید میگوید امروز زندگیات اینطور است. پس، پنجم آنچه در راه خدا فرمان الهی داده شود بر می گردد. «القیه» بندازش توی دریا «رادوه» هر چی در راه خدا بدهی بیشتر میگردد، برگشت همراه با اضافه، تو یک بچّه میاندازی من همین بچّه را برمی گردانم علاوه بر اینکه «انا رادوه»، «جاعلوه من المرسلین» از پیغمبرش هم قرار میدهم ما چه قدر با چشمانمان ببینیم که یک دانه میدهیم، یک خوشه گندم میدهد یک دانه می دهیم، یک مزرعه هندوانه میدهد قرآن آیاتی دارد میگوید اگر کاری بکنی «ضعف»،«ضعف» یعنی دو برابر صوابت میدهم یک آیه داریم میفرماید:« اضعاف» چند برابر میدهم «اضعاف» مثل ضعف است دو برابر، «اضعاف) یک آیه داریم «فله عشر امثالها» ده برابر میدهم یک آیه داریم هفتصد برابر میدهم یک آیه داریم بیش از هفتصد میدهم جملهای داریم یک آیه داریم که هیچ کس نمیداند که چقدر بهش میدهم یعنی ندان و نپرس، مسئله میلیارد نیست «فلا تعلم نفس ما قدمت» هیچ کس نمیداند که چیزی برایش در نظر گرفتیم به خاطر این کاری که کرد پس هر کاری برای خدا بشود دو برابر عربی اش چه بود کلمه دو برابر من میگویم عربیاش چه بود امتحان هوش «ضعف» چند برابر؟ «اضعاف» فارسی اش را من میگویم عربی اش را شما بگویی ده برابر «عشر و امثالها» تا هفتصد برابر و بیشتر از هفتصد برابر و ندان و نپرس «فلا تعلم نفس ما قدمت» این هم یک نکته.
امکان آگاهی بشر بر اخبار غیبی
مسئله دیگر اینکه خداوند اخباری از غیب را در اختیار افرادی که بخواهد قرار میدهد فلانی آیا میشود انسان از غیب خبر داشته باشد بله اینجا مادر موسی از غیب خبر داشت و خدا به موسی گفت: «و جاعلوه من المرسلین» این بچه که بزرگ بشود پیغمبر خواهد شد یعنی به مادر خبر از آینده بچه را هم داد ممکن است زن به جایی برسد که خداوند متعال اخبار آینده را به این بگوید البته به شرط این که زن از اولیای خدا باشد اخیراً یک مشت زنها دکان دار شدند میگوید رفتم جمکران سید بزرگواری را دیدم شخص امام زمان تنگ گوش من هم این را گفت، گفت برو به فلانی بگو برو به فلانی بگو همچین کن، همچین کن خیلی دکان باز شده یک زنهای حقه بازی، یک مردهای حقه بازی از سادگی مردم استفاده میکنند بله ما داریم آن هایی که امام زمان را میبیند اما به این گله و گشادیها نیست دادیم افرادی که غیب خبر دارند منتهی ممکن است توی هر قرنی یکی دو تا آدم باشند این که توی هر شهری 15، 16 تا حاجیه خانم و 15، 16 تا حاج آقا توی هر شهری 60، 70 نفر امام زمان را میبینید اینها بسیاری شان دکان است و باید چشمتان را باز کنید و از سادگی مردم استفاده میکنند. ما داشتهایم آدم هایی که حتی بعضی از مسئولین بزرگ مملکتی را رفتند استقبال کنند رفتند گفتند آقا این جنگ چنین میشود آینده ایران چنین میشود چنان میشود یک اخباری گفتند و من یک رابطهای دارم با سحر و جادو نمیدانم گاو، ورد و حرفهایشان را که زدند بالاخره فرستاد خدمت حضرت امام، امام فرمود: خوب شما از آینده مثل اینکه خبر داریها، خوب نمیخواهند از آینده من یک دفتر شعر گم کردم مثلاً 40 سال پیش به ما بگو دفتر شعر کجاست؟ تو اگر خبر داری بگو ببینم دفتر شعر کجاست آمد و خلاصه یک نامه بیاورد بد و زشت و پر از فحش داد حالا ما چه کار داریم افرادی هستند پایشان را توی جمعه نمیگذارد پایشان را توی جماعت نمیگذارند پایشان را توی جبهه نمیگذارند حالا اینها رابطه شدند بین مردم و امام زمان یک مشت هم مرید احمق دور اینها را گرفتند به هر حال اصل کار را قبول داریم سوال، آقای قرائتی از نظر قرآن میشود افرادی علم غیب بدانند بله، ولی یک کسی مثل مادر موسی یک همچین خبری بدهند آنوقت مادر موسی به قدری ایمان دارد که وقتی خدا میگوید: «القیه» بچه ات را بیانداز بچهاش را میاندازد این حاجیه خانم اگر بگوید از این محله برو قهر میکند از خشت خانهاش نمیگذرد عوض سواری بگویند برو توی مینی بوس قهر میکند این حاج خانم که غیب نمیداند که، یک کسی که حاضر شد بچهاش را در راه خدا توی دریا بیاندازد کسی که اینقدر بزرگواری دارد خدا یک خبر غیبی بهش میدهد که بچه ات چی میشود خبر غیبی را خدا به افرادی میدهد اما به کی به زنانی در حد مادر موسی، نرخ بازار آزاد است خیلی تعاونیش نکنید که هر کسی بگوید بله من هم غیب بلدم.
سوءاستفاده از احساسات مذهبی
1-اگر زنی در حد مادر موسی شد.2-اگر در راه خدا حاضر شد بچهاش را در دریا بیاندازد و این ممکن است ولی حاج خانمی که دارد سخنرانی میکند از وسط منبرش پا میشی میروی قهر میکند پولش کم میدهی قهر میکند محله پولدارها دعوت را قبول میکند محله فقرا دعوت را قبول نمیکند آدم هایی که گفتی کاناداشان کوکا بشود کوکاشون کانادا بشود قهر میکنند اینها که علم غیب ندارند مادر موسی بچهاش را در راه خدا توی دریا انداخت علم غیب دارد این هم یک کلمه غیب نه همه غیب ها. خوب وقتی خدا بخواهد طفل بی دست و پا توی دریا حفظ میکند فرعون با دست و پا را توی دریا غرق میکند یعنی خیلی به دست و پا… حالا چه زبانی دارد اینقدر آدمها خیلی خوش زبان بودند گشنگی خوردند اینقدر آدمها بی زبان و بی دست و پا زندگی شان خوب بوده به زرنگی نیست به تیزی نیست به قالتاقی نیست خداوند خدایی است که، این توحید است آدم خواسته باشد توحیدش زیاد شود خدا قصه میگوید ولی درس توحید است قصه میگوید درس هوش است میگوید باهوش باش هر کس علم غیب نمیداند مادر موسی است در آن حد باید باشد خداوند کیست؟ خدا کسی است که پیغمبری را، بچه بی دست و پا را حفظ میکند آدم با دست و پا را رها گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد خواست انسان در مقابل اراده الهی چیزی نیست این هم درس توحید است، اراده انسان این بود که همه پسرهای که زاییده میشود بکشد خواست خدا این بود که این پسره کشته نشود اراده حکومت بنی عباس این بود که هر کس پسر امام یازدهم بود بکشد خواست خدا این بود که حضرت مهدی را زنده نگه دارد خواست شاه این بود که عکس امام هیچ کجا نباشد خواست خدا این بود که عکس امام به همه اسکناسها… عمامه به سری روی کره زمین به اندازه امام عکسش چاپ نشد یکبار دیگر می گویم، روحانی عالمی در تاریخ طول تاریخ به اندازه امام عکسش چاب نشد و این، به خاطر این بود که شاه و آمریکا گفت عکس امام چاپ نشود هیچ عالمی را به اندازه حاج شیخ عبدالکریم حائری سر قبرش فاتحه نمیخوانند قم که میروید حرم حضرت معصومه مسجد بالا سر سه، چهار تا قبر بزرگ است یکی از این قبرها قبر حاج عبدالکریم حائری است هر کس میرود قم سر قبر او فاتحه میخواند هیچ عمامه به سری به اندازه حاج شیخ عبداکریم حائری سر قبرش فاتحه نمیخوانند این به خاطر این بود که وقتی حاج شیخ عبدالکریم حائری مرد مسجد امام قم، قمیها فاتحه گرفتند سماورهای بزرگ ذغالی بود پاسبانهای زمان شاه آمدند آب ریختند روی آنتن گفتند حق فاتحه… چون رضاشاه گفت فاتحه نخوانید از همه بیشتر مردم فاتحه خواندند اینها درس خداشناسی است فرعون گفت همه بچه پسرها بود، خدا همین پسر را حفظش کرد. درس توحید خواست بر خواست – بله، این ماجرا تا اینجا یک بار دیگر بگویم «و اوحینا الیام موسی» ما به مادر موسی وحی کردیم «ان ارضعیه» شیرش بده، این معلوم میشود که بهترین غذای بچه هم شیر مادر است بهترین غذا شیر مادر است خیلی اشتباه کردند اینها شیر مادر را تبلیغ کردند البته حالا تبلیغاتش کنترل شده و وزارت بهداشت و درمان هم مرتب کنگره و سمینار می گذارد که شیر غذا بهترین غذاست از اول گفتند بهترین غذا شیر مادر بهداشتیترین غذا هم هست قیف نمیخواهد سر شیشهای نمیخواهد گرم کردن نمیخواهد سرد کردن نمیخواهد، تزریق ویتامین نمیخواهد خودش قند کافی دارد گرمای کافی دارد جایگاهش توی سینه مادر است زیر دوربینهای چشم مادر است نوزاد فوت کردن را بلد نیست ولی مکیدن را بلد است حالا اگر یک زنی زائید دارد به سینه مادر فوت میکند حالا همه اساتید دانشگاه جمع بشوند با مراجع تقلید زنمان زائیده بچه فوت میکند با چه فرمولی میخواهی مکیدن را یاد دهی دندان ندارد که سینه را گاز بزند اون استخوان ندارد که دندان را اذیت کند خود شیر دادن، راه خروج شیر چند تا سوراخ ریز است که یک مرتبه بچه گلو گیر نشود. صدای آهنگ قلب مادر در زیر سینه مادر است که اون آهنگ که بچه توی شکم بوده و با این آهنگ، قلب بوده حالا هم با همان آهنگ باشد سه شیفته، بدون اضافه کار بدون مرخصی همراه با عشق و محبت همه ویتامینهایی که بدن میخواهد توی شیر هست «ارضغیه» خدا به مادر موسی وحی کرد شیرش بده توی جعبه بگذار توی دریا بیانداز از من بر میگردانم پیغمبرش میکنم تا اینجا، جلسه بعد ادامه قصه را خواهیم گفت. «السلام و علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 962