نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 974
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه حدود نیم ساعت یکی از سوره های کوچک قرآن را می خواهیم تفسیر کنیم، سوره ماعون، تفسیر سوره ماعون موضوع ما است، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، «أَرَأَیْتَ الَّذِی یُكَذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» الماعون/1-7. اسم سوره ماعون است، ماعون به چیزهایی می گویند که به هم قرض می دهند، دیگ بزرگ، نردبان، ظرف، فرش، همسایهها یک چیزی از هم قرض می کنند در مهمانیها، به اینها می گویند ماعون. «أَرَأَیْتَ الَّذِی» این سوره بخاطر این کلمه آخرش «وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» به سوره ماعون نامیده شده. (;أَرَأَیْتَ الَّذِی یُكَذِّبُ بِالدِّینِ) (الماعون/1) آیا کسی را که روز قیامت را انکار می کند دیده ای؟ (;فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ) (الماعون/2) این همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند. (;وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ) (الماعون/3) به اطعام مسکین تشویق نمی کند، مردم را وادار به اطعام نمی کند، وای به نمازگزارانی که، آنهایی که از نمازشان غافلند، آنهایی که پیوسته ریاکاری می کنند و از دادن زکات و وسائل ضروری خودشان را منع می کنند، ترجمهاش روشن است.
1- سیمای افراد منفی
این سوره می گوید آدمهای منفی را نگاه کنید، افرادی هستند منفی. سیمای افراد منفی. نسبت به دین منفی، «مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» «أَرَأَیْتَ الَّذِی یُكَذِّبُ بِالدِّینِ الماعون/1 نسبت به دین منفی، قیامت را تکذیب می کنند. نسبت به یتیم منفی، «یَدُعُّ الْیَتِیمَ»، نسبت به عبادت منفی، (;عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) (الماعون/5)، نسبت به مردم منفی، (;یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ) (الماعون/7) آدم های منفی در عقاید «یُكَذِّب» تکذیب می کند، می گوید قبول ندارم، در عقاید می گوید نه، به یتیم می گوید نه، به نماز می گوید نه، به جامعه می گوید نه. این سوره سیمای افراد منفی را می گوید. خوب، دین چند تا معنا دارد. یکی یعنی مرام، یکی یعنی قیامت، یکی یعنی جزا. دین سه تا معنا دارد، مرام و مکتب، (;لَكُمْ دِینُكُمْ وَلِیَ دِینِ) (الكافرون/6) یعنی(لَكُمْ مرامکم وَلِیَ مرامی)، تو راه خودت را برو، مرام، مسلک، هم به مسلک و مکتب و مرام می گویند دین، هم به کیفر می گویند دین، (;مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ) (الحمد/4) یعنی مالک روز قیامت، این «مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» اینجا مراد قیامت و کیفر است، حالا. عرض کنم به حضور شما که این نکاتی و پیام هایی را این آیه دارد می گوید. درس هایی که داریم.
2- رابطه عقیده و عمل
1- نمی شود آدم بگوید که این عقیدهاش خوب است، عملش خوب نیست، قرآن عقیده و عمل را به هم مرتبط دانسته، یعنی رابطه بین عمل و عقیده مثل برگ و ریشه است، ریشه مواد غذایی را از زمین می گیرد به برگ می دهد، برگ هم از نور خورشید تغذیه می کند به ریشه می دهد، یعنی برگ نور به ریشه می دهد، ریشه مواد غذایی به برگ می دهد. عقیده وادار می کند که آدم دست به عمل بزند، عمل هم عقیده را محکم می کند. یعنی هرچی عمل به آن، (;وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ) (الحجر/99) یعنی عبادت عقیده را سفت می کند. آدم ممکن است دفعه اول از مرده بترسد، اما اگر تند تند مرده دید و مرده شست، این عمل به تماس پی در پی با مرده باعث شد که دیگر آدم باورش بیاید که مرده کاری ندارد، سرش را می گذارد روی شکم مرده می خوابد تا صبح. با اینکه دفعه اول اگر می گفتند در این خانه مرده هست می ترسید اصلا وارد محله شود. یعنی عمل در قلب اثر می کند، قلب در عمل اثر می کند.
3- توجه قرآن به یتیمان
خوب، (;أَرَأَیْتَ الَّذِی یُكَذِّبُ بِالدِّینِ) (الماعون/1) می گوید «فَذَلِكَ» نگفته(فهذا الذی)(هذا) یعنی این، «ذَلِكَ» آن، یعنی یک همچین آدمی که دین را تکذیب می کند نباید گفت این، باید گفت آن، مثل اینکه می گوییم گورش را گم کرد، برای تحقیر گاهی می گوییم: این دیگر از گردونه خارج شده، راهش دور است، (;فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ) (الماعون/2)، «یَدُعُّ الْیَتِیمَ» یعنی ترک کردن با خشنونت، در جامعه وظائفی برای ما تعیین شده. البته یک کلمه برای یتیمها بگویم. یتیمها اگر پای تلویزیون هستید در جریان باشید که من یک وقتی در تلویزیون بحث کردم، کتابی هم در این زمینه در دست نوشتن است، نمی دانم چاپ شده یا نه یک وقتی آوردند من دیدم، صدها یتیم که یتیم بودند و به چه جاهایی رسیدند. حالا آنکه شما می شناسید خود امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی، یتیم بوده، آنکه شما می شناسید رجائی، یتیم بوده. در تاریخ یتیم هایی که افراد برجسته شدند. چه در شهرشان، چه درکشورشان، چه در دنیا. بنابراین یتیمی دلیل بر این نیست که انسان به جایی نمی رسد. خودِ پیغمبر ما یتیم بود. این یتیمی مشکلی برای رشد نیست. نشانه ایمان یتیم نوازی است، اگر کسی یتیم نواز نباشد قرآن می گوید «یُكَذِّبُ بِالدِّینِ»، «فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ». از کجا بفهمیم تکذیب دین می کند؟ ببین برخوردش با یتیم چطور است. بعد می گوید (;وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ) (الماعون/3)، «حَضَّ» یعنی دیگران، یعنی احدی حق ندارد نسبت به گرسنهها بی تفاوت باشد. اگر پول داری خودت بده، اگر پول نداری دیگران را وادار کن بدهند. گاهی ممکن است، خودِ امام پیرمرد بود نمی توانست برود جبهه، ولی دهها هزار جوان را به جبهه فرستاد. گاهی ممکن است انسان خودش پول نداشته باشد، اما آبرو داشته باشد، نفوذ کلام داشته باشد، «یَحُضُّ» یعنی تشویق کن.
4- تشویق دیگران به احسان و انفاق
حالا شما چون دانشجو هستید یک چیز برای خودتان بگویم. شما دانشجوها باباهاتون بالاخره چند هزار تا دانشجو در این دانشگاه است، شما چند صد نفر هستید، همه که پدرتان که وضعشان کم رنگ نیست که، در شما بچه پولدار هم هست، اگر بچه پولدار هست باید از پدرتان یک چک، یک تومان، یک میلیون، دو میلیون، کمتر، بیشتر، صد هزار تومان، از پدرت بگیر بده به ریاست محترم دانشگاه، یا نهاد رهبری، بگویید آقا به یک مناسبتی، تولد امام رضائی، تولد اما زمانی، دهه فجری، عیدی، این را بده به فلانی، فلانی، هم شاگردی ما است در خوابگاه و وضعش خیلی کم رنگ است، این را به یک نحوی به او برسان. (;وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ) (الماعون/3) اگر یک دانشجو در خوابگاهاش، در دانشگاهاش افرادی را می بیند که فقیر هستند و پدرش هم پولدار است. می رود قبر می خرد پدرش، برای اینکه بعد از مردنش مثلا هشتاد میلیون تومان، هشتاد میلیون برای استخوان پوسیده های خودش قبر می خرد و حال آنکه آدم هایی هستند که نان شب ندارند. این دانشجو اگر خواسته باشد ببیند به درد می خورد یا نه ببیند الان، «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ» تحریک می کند دیگران را به. . . تشویق کنید، (;تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ) (المائدة/2)، «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ» بی تفاوت نباشید. «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ». نگفته(علی اطعام المسکین)، چرا نگفته(وَلَا یَحُضُّ عَلَى اِطعامِ الْمِسْكِینِ)، «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» یعنی طعام برای خودش است. نگفته(طعام الفقیر)، مسکین غیر از فقیر است، فقیر بی پول است، مسکین آن کسی است که خیلی خیلی بی پول است. مسکین از مسکن است، مسکن یعنی خانه، مسکین و مسکن ریشهاش یکی است. یعنی کسی که از بی پولی در خانه نشسته است، بروم بیرون بچهام موز می خواهد، دکان بقالی، میوه فروشی پول ندارم، بروم بیرون کفش و لباس می خواهم با این لباسها که نمی توانم بروم در خیابان. بروم عروسی باید لباس نو، بروم میهمانی باید میهمانی بدهم، من که نمی توانم میهمانی بدهم. یعنی بخاطر بی پولی بیرون نمی رود از خانه، پول تاکسی ندارد، به همچین آدمی می گویند مسکین. پس مسکین وضعش از فقیر بدتر است. بعد هم نگفته بر زندگی، نگفته(وَلَا یَحُضُّ عَلَى مَعیشةِ الْمِسْكِینِ)، طعام حداقل است، نگفته(وَلَا یَحُضُّ عَلَى) لباس مسکین، مسکن مسکین، تحصیل دانشگاه بچه فقیر، طعام. ببینید آقا، این خیلی نکته مهمی است. چند تا نکته در «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» است. در (;وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ) (الماعون/3) نکاتی هست اینجا بگویم. 1- بی پولها نیز مسئولند. چرا؟ می گوید: «وَلَا یَحُضُّ»، «حَضَّ» یعنی تشویق کن، خودت پول نداری از دیگران بگیر. ماه رجب یک دعایی است دستشان را به ریششان می گیرند همچین می کنند، یک کسی ریش نداشت، ریش بغلی را گرفت همچین کرد. اگر هم پول نداری از دیگران بگیر. «وَلَا یَحُضُّ» تشویق کن دیگران را. پس بی پولها هم مسئولند. 2- حداقل را مراعات کنید، حداقل، گفته طعام، نگفته اطعام، اطعام یعنی غذا بپز ببر دمِ خانهاش بده، این می شود اطعام، یا مهمان در خانه. «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» یعنی شاید معنایش این باشد، حالا یک شاید بگویم، شاید معنایش این باشد که یک شغلی بده که خودش برود طعام پیدا کند، اگر می خواهد شکمش را سیر کند می گفت(وَلَا یَحُضُّ عَلَى اِطعامِ الْمِسْكِینِ) نگفته اطعام.
5- تأمین شغل برای محرومان جامعه
آن شبی که فقیر و یتیم آمد درِ خانه امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا را زد، قرآن می گوید (;وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ) (الإنسان/8)، «یُطْعِمُونَ» آنجا اطعام گفته، اینجا نمی گوید(وَلَا یَحُضُّ عَلَى اِطعامِ)، طعام یعنی به فکر غذا باشید، نه یعنی غذا دهانش بگذارید، غذا پخته، یعنی یک کاری کنیم که دیگران خودشان به یک لقمه نانی برسند. نکته سوم این است که ابزار تولید، نه اطعام. ابزار تولید به او بدهیم که خودش برود طعام پیدا کند، ماهی به او ندهید، تور به او بدهید که خودش ماهی بگیرد، حتی تور به او ندهید، توربافی یاد او بدهید. یک ضرب المثلی هست می گویند هرکسی را دوستش نداری ماهی به او بده، می خورد می خوابد، هر کسی را دوستش داری تور به او بده خودش برود ماهی بگیرد، هرکسی را خیلی دوست داری توربافی یادش بده، یعنی شغل کلیدی. آخر کار کلیدی فرق می کند با کار سطحی. اطعام کار سطحی است، گرسنه شد به او بده بخورد، اما طعام یعنی یک کاری کن که این خودش به طعام برسد، این مهم است. به مناسبت کار کلیدی و آدم کلیدی یادم آمد این را. می گویند یک روز یک حرام زاده با شیطان قرارداد بستند فساد کنند بیایند شب گزارش دهند، شیطان به یک طرف رفت و حرام زاده هم به یک طرف رفت و غروب که آمدند گزارش بدهند، او گفت چه کردی؟ شیطان گفت من فقط یک عمل بیشتر انجام ندادم، یک زنایی به وجود آمد، وسوسه کردم یک زن و مردی را، دختر و پسری را، زنا کردند. حرام زاده گفت خاک بر سرت کنند، گفت چرا؟ گفت من حرام زاده هفتاد و سه تا تولید داشتم امروز، چند تا دروغ، چند تا فحش، چند تا، چند تا، چند تا آمار داد. شیطان گفت ببین تو هفتاد و سه تا تولید داشتی، من یک تولید، اما من یک زنازاده درست می کنم مثل تو. او خودش هفتاد و سه تا تولید می کند. یعنی کار کلیدی. ما یک کاری کنیم که خودش نان بخورد.
6- اقدام پیامبر برای ساخت ابزار کار
یک کسی آمد پهلوی حضرت گفت که خیلی وضعم بد است، یک کمکی بکن، حضرت فرمود برو در خانه ببین چیزی هست بیار بفروش، گفت آقا خانه ما آه در بساط نیست، گفت برو هرچه هست بیاور. این هم چون خیلی فقر به او فشار آورده بود رفت در خانه یک پلاس پاره، یک فرش پاره ای برداشت آورد گفت این پلاس هم برای شما. حضرت دید این فرش، فرمود یک کسی این را بخرد، ارزشی ندارد یک کسی گفت من یک درهم می خرم، گفت خیلی خوب، یک درهم را بده. یک درهم را حضرت گرفت و چقدر خوب است اینها فیلم شود، اینها که می گویم قابل فیلم است. یک درهم را گرفت و گفت برو این را یک سر کلنگ بخر بیاور، نه چوبِ کلنگ، سر کلنگ، تیشه، تبر، برو آن کلهاش را که چوب می شکند بیاور. رفت یک درهم را داد و در بازار یک سرِ تبر خرید و حضرت فرمود ای اصحاب کسی هست در خانهاش یک دسته داشته باشد، مثل نصف دسته بیل، یک دسته، دسته چوب، یکی گفت آقا یک چوب خانه من است، گفت برو بیاور. رفت آن چوب را آورد و خود حضرت هم شد نجار، این دسته بیل را با این سرِ تبر کنارهاش را کوبید و سفت کرد و گفت ببین این شد یک تبر، این ابزار تولید، برو هیزم بکن بیاور بفروش، گدایی نکن. شما از این چه می فهمید؟ یعنی حتی می شوید شریکی کار خیر کرد. آخر عید قربان می گویند اگر پول نداریم قربانی کنیم چه کنیم؟ می گویند شریکی پول روی هم بگذارید یک گوسفند با هم بکشید. کار خیر را نمی شود گفت تنهایی نمی توانم. از کارِ خیر کم هم دست برندارید که بابا حالا این دوقران ما چه اثری دارد. حالا بگویید اینجا دانشگاه است در مسجد دانشگاه که دانشجو که پول ندارد، دانشجو پول ندارد ولی چهارهزار تا دانشجو هستند اگر نفری یک تومان هم صدقه بدهند می شود چهارهزار تومان، خیلی پول می شود. مشکلات حل می شود. نگو برگ زرد مهم نیست، همین برگ زرد، حالا من نمی دانم این پلاستیکی است یا. . . این برگ زرد چیزی نیست یک ریال هم نمی ارزد اما اگر بیفتد در حوض کشتی پنجاه تا مورچه می شود. یعنی نگو یک تومان من به جایی نمی رسد، شما در جبهه بعضیها یادتان است، مثلا وقتی می گفتند کمک به جبهه، یک کسی مثلا نصف شیشه آبلیمو می فرستاد.
7- ارزش کارهای خیر کوچک، اما خالصانه
قرآن بخوانم برای کمک های کم، یک کسی دو سه تا دانه خرما آورد گفت یا رسول الله، این را برای جبهه آوردهام؛ پولدارها خندیدند، این را ببین، خندیدند، آیه نازل شد چرا خندیدید؟ (;الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ) (التوبة/79) «یَلْمِزُونَ» همان (;هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (الهمزة/1) همان «یَلْمِزُونَ» است، «لُمَزَةٍ» یعنی نیش زن، «یَلْمِزُونَ» نیش می زند به این بندگان صالح. (;لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ) (التوبة/79) این بیشتر از دو تا خرما نداشته، تو چه می دانی؟ یک وقت می بینی همین دو تا خرما قبول شد، یک وقت آن چک های میلیونی شما قبول نشد، یک وقت این دو تا خرما قبول شد، چه می دانید؟ بنده گاهی وقتها فکر می کنم در تلویزیون که خودم مجری هستم ممکن است روز قیامت اصلا ثواب نداشته باشم، بگویند خودت مجری بودی می خواستی برنامه هایت خوب شود بلبل زبانی می کردی. حاضر بودی این حدیث را بدهی به کس دیگر او در کتابش چاپ کند به اسم او، یا بدهی به کسی دیگر او انجام دهد، چون خودت مجری بودی حساس بودی، به کس دیگری که نمی دادی. ما چه می دانیم پیش خدا چه قبول است؟ یک وقت می بینی هیچی قبول نشد یک چیز دیگر قبول است که ما فکر نمی کردیم. ولذا حدیث داریم هیچ کس را تحقیر نکنید، خداوند بندگان صالحش را قایم کرده است در اسرار، هیچ کس را تحقیر نکن، شاید آن کسی که تحقیر می کنی همان مورد اولیای خدا باشد، هیچ گناهی را هم کوچک نشمارید، یک وقت می بینید همان گناهی را که فکر می کنید گناه نیست همان شما را سرنگون می کند.
8- حق فقیر را بدهید، بر او منت نگذارید
«طَعَامِ الْمِسْكِینِ» پس در «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» چند تا نکته هست. 1- بی پولها هم مسئولند. کلمه «حضَّ» یعنی تشویق کنید، «حضَّ» یعنی تشویق، پول هم نداری دیگران را تشویق کن. حداقل طعام، ابزار تولید. بعد هم می گوید «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» از خودش است، حق اوست. وقتی می گوید «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» به قول ما طلبهها طعام اضافه شده به مسکین، این طعام مسکین، پولم را بده، عبام را، قلمم، کتم، شلوارم، لباسم، این می گوید «طَعَامِ الْمِسْكِینِ» یعنی این طعام حق مسکین است. قرآن می گوید فقرا حق دارند در. . . بگذار قرآن بخوانم، از خودم حرف نزنم. (;وَآتُوا حَقَّهُ) (الأنعام/141) «حَقَّهُ» داریم، یعنی حق فقیر است، خداوند در اموال اغنیاء حق قرار داده برای فقرا، اینطور نیست که حالا صدقه می دهی، حقش است. پس حق اوست، «طَعَامِ الْمِسْكِینِ»، بعد هم می گوید: به آخرین درجه فقر رسیده. بی پولها هم مسئولند، حداقل طعام، ابزار تولید، نه اطعام، حق خودش است، آخرین، یعنی کسی که نسبت به مسکین آن هم نسبت به غذا، این هم در حد تشویق، خیلی بی غیرت است. ببین چقدر نشانه های بی غیرتی در این آیه هست. یعنی به فقیر ترین فقیرها، به شدیدترین نیازها، حتی در زبان هم تشویق نکند! خوب این قطعاً «یُكَذِّبُ بِالدِّینِ» قیامت را قبول ندارد، مگر کسی می شود قیامت را قبول داشته باشد و اینقدر بی غیرت باشد. آخر بعضیها خیلی. . . . یک کسی آمد پهلوی این آقا، گفت آقا یادم نبوده دو کیلو غذا خوردم ماه رمضان، گفت انشاءالله روزهات درست است یادت نبوده. ظاهراً می خواسته این شیخ را مسخره کند این آقا، گفت آقا یادم نبوده دو سه لیتر هم آب خوردم، یک نگاه کرد گفت باز هم روزهات درست است، گفت آقا یادم نبود با خانممان هم بودیم، گفت باز هم روزهات درست است، گفت آقا یادمان نبود رفتیم در استخر شیرجه رفتیم سرمان هم رفت در آب، این طلبه فهمید که دارد این را دست می اندازد، یعنی اینقدر یادت نبود، این همه یادت نبود؟ گفت والا روزهات درست است ولی مسلمانی که مثل تو اینقدر گیج است باید جایزه بگیرد. یعنی اینقدر گیج هستی؟ حالا، اینقدر بی غیرت؟ طرف مسکین است، فقیر نیست، یعنی اعلی درجه فقر است، موضوع خانه و وام ازدواج و نمی خواهد تبدیل موتور و ماشین نیست، حداقل زندگی است، این هم نه با پول، حداقل با زبان، یعنی آدمی که اینقدر بی غیرت است که از زبانش هم برای نیازمندترین مسائل، برای فقیرترین آدمها، تکان نمی خورد، این «یُكَذِّبُ بِالدِّینِ»، نمی شود آدم قیامت را قبول داشته باشد اینقدر بی غیرت باشد. حالا؛
9- وای بر نمازگزاران. . . !
بعد می فرماید که: (;فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ) (الماعون/4) وای بر نماز خوانها، «مُصَلِّینَ»، وای بر نماز خوانها، اِه، نماز خوانها، بله، وای، ما تا حالا شنیده بودیم. . . . در قرآن چند تا «وَیْلٌ» داریم، چند تا را حفظ هستید. (;وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ) (المطففین/1) وای بر کم فروشها، (;وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (الهمزة/1) وای بر آنهایی که نیش می زنند، «وَیْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِیمٍ» الجاثیة/7. یک آیه داریم سه تا «وَیْلٌ» دارد، وای، وای، وای، آن آیه ای که سه تا «وَیْلٌ» در آن است برای کسانی است که ظلم فرهنگی می کنند. یک چیزی را می نویسند می گویند این نوشته اسلامی است، کسانی که ظلم فرهنگی می کنند «وَیْلٌ لَهُمْ»، «فَوَیْلٌ لَهُمْ» دو مرتبه می گوید (;وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَكْسِبُونَ) (البقرة/79) یک آیه داریم الان حفظ نیستم، سوره بقره است، نمی دانم در آیه، کسی هست آیهاش را حفظ باشد؟ هفتاد و. . . به نظرم همان جاست. به یک کسی گفتند بیمارستان نیروی دریایی کجاست، یک خورده فکر کرد گفت به نظرم کنار دریاست. درست است. قرآن می فرماید که، ببینید چه آیه ای، ظلم فرهنگی، ظلم فرهنگی مالِ تحصیلکرده هاست. «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ» وای بر کسانی که می نویسند با دست خودشان یک چیزی می نویسند «ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» می گویند این اقتصاد اسلامی است، اخلاق اسلامی است، فلسفه اسلامی است، تفسیر قرآن است، از سلیقه شخصیشان می نویسند، بعد هم نسبت به خدا می دهند، چرا؟ «لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا» یک لقمه نان می خواهند بخورند، بعد می گوید: «فَوَیْلٌ لَهُمْ» وای بر اینها «مِمَّا كَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ» وای بر این قلمها، دو مرتبه گفته: (;وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَكْسِبُونَ) (البقرة/79) در همه قرآن یک آیه داریم، «أَفَّاكٍ» یک «وَیْلٌ» دارد، کم فروش یک «وَیْلٌ» دارد، نیش زن یک «وَیْلٌ» دارد، نویسنده سه تا «وَیْلٌ» دارد، «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَكْتُبُونَ»، «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ»، «وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَكْسِبُونَ» سه تا وَیْلٌ برای. . . این کارهای فرهنگی خیلی مهم است. گاهی یک فیلم همه چیز را زیرورو می کند، گاهی یک کاریکاتور، گاهی یک نقشه، گاهی یک شعر، همه چیز را به هم می زند. اصلاً شاعر می تواند کل قرآن را زیر و رو کند. ما یک آیه داریم شاعر آمده ریشه قرآن را زیر و رو کرده. قرآن می گوید که روز قیامت اهل بهشت از اهل جهنم می پرسند: (;مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ) (المدثر/42) چرا رفتید جهنم؟ می گویند به چهار دلیل، یک دلیلاش این است که (;وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ) (المدثر/45) هرجوری جامعه می پسندید ما هم همانطور بودیم، یعنی رمز رفتن جهنم ما این بود که طبق سلیقه عمومی عمل کردیم، یعنی طبق سلیقه عام عمل کردن کلید جهنم است، آنوقت شاعر گفته چی؟ گفته: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو، یعنی کلید جهنم را تبدیل کرده به کلید بهشت. آنی که قرآن می گوید: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ» دیدیم دخترخالهها اینطور هستند، دیدیم همه عروسیها اینطور است، دیدیم همه اینطوری هستند، ما دیدیم همه نماز نمی خوانند، دیدیم همه، همه، دیدیم همه اینطورند ما هم اینطور، در اتوبوس نشستیم دیدیم همه نماز نخواندند ما هم نماز نخواندیم. قرآن می گوید رمز جهنم رفتن این بود که تو چرا هضم شدی در جامعه فاسد؟ اصلاً سوره کهف برای این است که اصحاب کهف در جامعه هضم نشدند. وقتی دیدند همه فضا آلوده است رفتند در بیابانها زندگی کردند، گفتند دهی، ده که خوب است، بیابان، غارِ بی پلاسِ بی فرشِ بی چراغ، آن زندگی آنجا شرف دارد بر اینکه من اینجا دینم را از دست بدهم. ما گاهی وقتها می گوییم که والا درسهای این مدرسه غیرانتفاعی یا این مدرسه درسهایش خوب است، مدیرش. . . البته اهل نماز نیستند ولی درسهایش خوب است، وارد کنکور می شود. حالا دانشمند تارک الصلوه می خواهی؟ یا والا این داماد نماز نمی خواند اما ماشاءالله چه خانه ای دارد. یک سوت می کشد و. . . چه زندگی ای دارد. یعنی حاضر است دخترش را بدهد به یک مرد تارک الصلوه که نسلش هم تارک الصلوه بشوند، چه خبر است؟ این خانه دارد، ماشین دارد، قالی دارد. اینها مهم است. اصحاب کهف یعنی خانم اگر خواستگار آمد و این خواستگار فقیر بود ولی دین داشت، دخترت را به این بده، دیندار اگر باشد، اگر زندگیاش عاشق دخترت بود زندگیاش شیرین است، امام حسن مجتبی فرمود: دخترت را بده به متدین، اگر عروس را دوستش داشت که خیلی هم زندگی خوشمزه می شود، اگر عروس را دوستش نداشت چون دین دارد ظلم نمی کند، چون دین دارد ظلم نمی کند. «وَیْلٌ» وای به نمازگزارها، نمازی که (;عَنْ صَلَاتِهِمْ) (الماعون/5) نگفته(فی صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) اگر می گفت در نماز سهو می کند که وای بر همهمان، وای بر همه که همه در نماز شک می کنیم. اینکه می گوید «عَنْ صَلَاتِهِمْ» یعنی اصلا نماز یادش می رود. وای به مهندسینی که شهرک ساختند و از نماز یادشان رفته. آقای دکتر مرندی وزیر بهداری بود، بردندش یک جایی ساختمان چند طبقه بیمارستان بازدید کند، هیأت أمنا و مهندسین و ایشان هم بازدید کرد، یک دفتر آوردند که امضاء کند فرمود نمازخانه، این مهندسها به هم نگاه کردند، هیأت أمنا و هیأت ناظر و هیأت فلان و گفتند نماز در نقشه نبوده، گفتند خیلی خوب حالا به این وزیر هم می گوییم آن اتاق نمازخانه، سمبلش می کنیم، گفتند آقا آن اتاق آن بالا نمازخانه، گفتند باید برویم ببینیم، رفتند و دیدند یک اتاق بیمارستان است مثل باقی اتاقها، گفت کجایش نمازخانه است، گفت راستش را می خواهی یادمان رفته، گفت اگر شما یک همچین بیمارستانی این همه با عظمت از یک نمازخانه یادتان رفته، بنده هم معذورم از اینکه از شما تشکر کنم، هیچ از شما تشکر نمی کنم، دفتر را هم پرت کرد و امضاء هم نکرد و آمد بیرون. مقام معظم رهبری فرمود اگر همه مسئولین مملکتی مثل ایشان غیرت می داشتند، یعنی غیرت که دارند باید غیرتشان را اعمال کنند، بی غیرت که ما کم داریم، باید غیرتشان را نشان دهند، باید اظهار، حساسیت نشان دهند وضع خوب می شود. «عَنْ صَلَاتِهِمْ» یادش رفته، ما الان چند تا شهرک داریم؟ پروازهای ما، باید روی نماز حساب کنند. اتوبوسها، اینها همه باید «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» نباشد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ما را نسبت به گرسنگان، بی تفاوت، نسبت به نماز، ساهی، نسبت به خودت، غافل، نسبت به مکتبت، نافی، قرار نده. (والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته)
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 974