responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 975

موضوع: تفسير سوره ماعون – 2

تاريخ پخش: 75/11/04

بسم الله الرحمن الرحيم

1- دين يك مجموعه است نماز، اطعام، محبت به يتيم و…

آنهايي که روز قيامت و دين را قبول ندارند علامت دارند 1- (يَدُعُّ الْيَتيمَ) (ماعون /2) «دَعَّ» يعني با خشونت طرد کرده‌اند. يتيم را با خشونت طرد مي‌کند (وَ لا يَحُضُّ) (ماعون /3)، «حُضَّ» يعني تحريک، تحريک نمي‌کند ديگران را براي غذا دادن به فقرا. درست است که خودش ندارد اما آبرو که دارد مي‌توانست بلند شود و پولي جمع کند کمک کند. (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ) (ماعون /4) دين يک مجموعه است ما در اسلام خوردن خالي نداريم در قرآن چند تا «کُلُوا» است يعني بخور اما نمي‌گويد تنهايي (فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ) (حج /28) بخور به ديگران هم اطعام کن (كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً) (مومنون /51) بخوريد ولي از اين انرژي و قدرتش يک کار خوبي هم بکنيد «كُلُوا وَ… »، (كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا) (اعراف /31) معمولاً در قرآن «آمَنُوا»ي خالي نداريم هرجا مي‌فرمايد «آمَنُوا» پشت سر آن مي‌فرمايد «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يعني کنار ايمان بايد عمل صالح باشد اينکه مي‌گويند دلش پاک است کافي نيست. دين يک مجموعه است نماز، اطعام، محبت به محرومين(يتيم). «يَدُعُّ الْيَتيمَ» نباشد اطعام فقرا باشد. بعضي چيزها يکي‌اش هم مفيد است مثل مغز بادام. دين مغز بادام نيست مغز بادام يک گوني‌اش خوب است ده تا هم خوب است يک کِشتي‌اش هم خوب است و مفيد. حتي يک تکه‌اش هم مفيد است اما بعضي چيزها نه. اگر همه‌اش بود مفيد است مثل چهار چرخ ماشين حتي اگر ماشين‌تان سه تا چرخ هم داشت فلجيد.
دين يک مجموعه است بگوئيم آقا ايشان روزه نمي‌گيرد ولي به فقرا رسيدگي مي‌کند فايده ندارد نماز نمي‌خواند ولي بقيه کارهايش خوب است يکي از چرخ هايش نيست. در اين سوره يتيم هست نماز هست مسکين هست (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) هست در يتيم اصل محبت است و در فقير اصل سير کردن.

2- سير كردن فقير با دست خود در زنده بودن ارزش است

بعضي‌ها مي‌گويند خودمان به فقرا ندهيم اما وصيت مي‌کنند که بدهند (طَعامِ الْمِسْكينِ) (ماعون /3) سير کردن فقير با دست خودش ارزش دارد. يک کسي وصيت کرد که انبار خرماي مرا به فقرا بدهيد حضرت يک خرما را دستش گرفت و فرمود اگر يکي از اين خرماها را با دست خودش مي‌داد، بهتر بود از اينکه يک انبار خرما را بعد از مرگش بدهند. چون بعد از مرگ که مي‌دهي شکم بيشتر سير مي‌شود اما روح سخاوت ديگر زنده نمي‌شود مُرد. اگر يک عدد خرما را با دست خودت به فقير بدهي هم شکمش سير شده و هم روح سخاوت در شما زنده شده. اسلام مي‌خواهد هم شکم سير بشود و هم روح سخاوت در ما زنده بشود. اينجا با هم فرق مي‌کند.
اصلاً ارزش خمس و زکات به اين است که مثلثش به هم گره مي‌خورد چرا خمس مي‌دهي؟ مکتب مي‌گويد واجب است دين مي‌گويد واجب است. به چه کسي مي‌دهي؟ به رهبرمان مرجع تقليدمان مي‌دهم. او با آن چکار مي‌کند؟ بدون اسراف و ولخرجي در راه محرومين خرج مي‌کند. اين غير از مالياتي است که کشورهاي اروپايي مي‌گيرند.
آدم وقتي با دست خودش مي‌دهد رشد پيدا مي‌کند. اگر دست مرا به ستوني ببندند بعد پول از جيب من دربياورند و خرج کنند نمي‌گويند انصافاً آقاي قرائتي سخاوت دارد سخاوت يعني خودم بدهم اگر از بلندي پريدي کف مي‌زنند اما اگر تو را هُل دادند… بايد بروي اگر رفتي هنر است اما اگر تو را بردند هنر نيست الاغ را هم مي‌برند انسانيتِ انسان به اين است که خودش انتخاب کند.
داريم که نگذاريد فقير بگويد بده تا به او بدهي اگر گفت بدهيد و شما داديد آنچه داده‌ايد پول آبرويي است که پيش شما ريخته قبل از آنکه به زبان بياورد به او بدهيد. پدري خوب است که خودش پول توي جيب پسرش بگذارد پسرها بزرگ مي‌شوند نياز دارند گاهي مي‌خواهد برود حمام يا اصلاح گاهي پول‌هايي واجب يا مستحب است رويش نمي‌شود بگويد بابا مي‌خواهم بروم حمام ده تومان بده غسلم واجب است خوب اين زشته نگذار پسرت پيشت خجالت بکشد. گل آنست که خودش بشکفد گل‌هايي که با فوت آنرا باز مي‌کني…

3- امر به معروف واجب است

«وَ لا يَحُضُّ» امر به معروف واجب است «وَ لا يَحُضُّ» تحريک کن تشويق کن ديگران را. امر به معروف يعني به کارهاي خوب ديگران را امر کن که مردم کار خوب انجام بدهند يکي از کارهاي خوب رسيدگي به فقراست خدا حفظ کند کميته امدادي‌ها را خيلي کارهاي خوبي مي‌کنند. گاهي بعضي مؤسسات خيريه يا تاجري يا مدرسه فرض کنيد 20 توپ لباس سرمه‌اي مي‌آورد به همه بچه‌هاي فقير لباس سرمه‌اي مي‌دهد آنوقت هر که مي‌بيند مي‌گويد اين لباسهاي انفاقي است لباس رنگارنگ باشد که پيدا نباشد اين بچه‌اي که اين لباس را پوشيده… گاهي انسان کاري را براي خدا مي‌کند اما عوارض و مشکلاتي دارد.

4- سهو در نماز چيست و ساهون چه كساني هستند؟

(فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ) (ماعون /4) واي بر نمازخوان‌ها «الَّذينَ» سهو از نماز يعني نخواندن براي منافقين است. سهو در نماز که عمومي است (الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ) (ماعون /5) نمي‌فرمايد «في صَلاتِهِمْ ساهُونَ» در نماز سهو نمي‌کنند از نماز سهو مي‌کنند يکوقت اصلاً يادش مي‌رود نماز بخواند و البته کساني يادشان مي‌رود که اعتنا نمي‌کنند شما اگر ملاقات با رئيس جمهور داشتي هيچوقت يادت نمي‌رود اما ملاقات با خدا را يادت مي‌رود اين پيداست استخفاف است «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» واي بر نمازخوان‌هايي که گاهي مي‌خوانند و گاهي نمي‌خوانند مي‌گويند يادم رفت. آدم نبايد خجالت بکشد آقا من نماز نخواندم توي جلسه نشسته‌اي پاشو هيچ زشت نيست ما يکسري خجالت‌هاي بي خود مي‌کشيم ديگران در باطل‌شان سفت‌اند ما چرا در حق‌مان شُل باشيم.
خدمت مرحوم شهيد بهشتي بوديم از چند کشور اوايل انقلاب آمده بودند با ايشان مصاحبه مي‌کردند تا اذان مغرب شد گفت با اجازه نماز. همه ميهمان‌ها نشسته بودند يک حصير انداخت وسط ميهمان‌ها نماز خواند اين خط شکني خودش يک تمرين جرأت است يعني خدا پيش من ارزش دارد.
(الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ) (ماعون /6) امام صادق(ع) فرمود کساني که بدون دليل نمازشان را از اول وقت به تأخير مي‌اندازند اينها هم «ساهُونَ» اند يعني «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» يک وقت آدم دليل دارد مثلاً مشغول عمل جراحي است اگر برود نماز بخواند اين بيمار در اتاق عمل مي‌ميرد اما اگر براي تأخير نماز در اول وقت دليل ندارد اين هم «ساهُونَ» است. در حديث ديگري داريم که امام فرمود «ساهُونَ» يعني ضايع کردن نماز. حديث داريم رئيس دزدها کسي است که از نماز بدزدد. «الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ»، «يُراؤُنَ» رياکاري. روح نماز قصد قربت است.

5- ماعون چه كساني هستند؟

(وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) قرض الحسنه، عاريه و هر معروف ديگري اينها مصداق «ماعون» هستند. امام صادق(ع) فرمود. حديث داريم کسي که همسايه‌اش چيزي مي‌خواهد نان، نمک، ديگ، نردبان و به او نمي‌دهد خداوند روز قيامت او را از الطاف‌اش محروم مي‌کند مي‌فرمايد در دنيا همسايه‌ات نياز داشت به او ندادي. از هر طرف تا چهل خانه همسايه است احترام همسايه خيلي مهم است روايات زيادي براي احترام همسايه داريم.
«تفسير سوره فيل»

6- داستان ابرهه و لشگر فيل سوارش

شخصي به نام ابرهه در يمن شاه بود ايشان ساختماني را از سنگ مرمر درست کرد محلي را براي عبادت دستور داد زيارت کنند دورش را هم طواف کنند و بگردند و يک نفر عرب آمد و به ساختمانش جسارت کرد او خيلي ناراحت شد و گفت حالا که به ساختمان من جسارت کردي من انتقام مي‌گيريم کعبه شما را خراب مي‌کنم. لشکر فيل سواري را تا نزديکي مکه آورد تا انتقام بگيرد و کعبه را خراب کند خداوند از طرف درياي احمر پرندگاني را فرستاد که در منقارشان سنگريزه‌اي بود آمدند تا نزديک کعبه بالاي سر فيل سوارها اين سنگريزه‌ها را پرتاب کردند و اين لشکر پودر شدند. (فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5)، «عَصْف» يعني کاه «مَأکُول» يعني جويده شده مثل كاهي که جويده شده. اين سنگريزه‌ها از عدس بزرگتر بود ولي از نخود کوچکتر حالا چه مواد شيميايي در اينها بود؟ چه انرژي در اينها بود؟ چه قدرتي داشت که اينها با فيل پودر شدند ما وقتي مي‌خواهيم کسي را تنبيه کنيم مي‌گوئيم کاري کرد که تيکه بزرگش گوش‌اش بود اما اين مي‌گويد مثل کاه جويده شده يعني پِهِن. چه شد که فيل بشود کاه جويده شده. اين قصه مبدأ تاريخ شد مي‌گويند(عام الفيل) و در همان سال هم پيغمبرِ(ص) ما به دنيا آمد.
در جمهوري اسلامي خودمان هم ديديم زماني که همه غافل بودند هليکوپترهاي آمريکايي که آمدند نيرو وارد کنند به ايران براي نجات جاسوس هايشان شن‌هاي طبس همانطور شد.
«درسها»

7- سخت‌ترين مجازات با ساده‌ترين وسيله

1- سخت ترين مجازات با ساده ترين وسيله. آنجا که خدا بخواهد کارهاي بزرگ را با چيزهاي کوچک انجام مي‌دهد. در مدينه بودم خدا قسمت همه کند سر قبر پيغمبر(ص) يکي از علما که پدر شهيد است و جزء خبرگان است از علماي جامعه مدرسين سيد و عالم و مجتهد. گفتم آقا من يک دعا دارم تو چون پيرمردي و آيت الله و مجتهد و پدر شهيد هستي به پيغمبر(ص) که جدت است بگو که اين دعا را به من بده. تا به او گفتم حاجتم چيه گفت: اوه اوه! ! گفت خيلي آرزويت بزرگ است گفتم به پيغمبر(ص) بگو توسط من قرآن از مهجوريت بيرون بيايد چون قرآن مهجور است. 17 سال از انقلاب رفت هنوز قرآن وارد دانشگاه نشده زشت است که 17 سال ما از دانشگاه دکتر و ليسانس بيرون مي‌دهيم بلد نيست قرآن بخواند جز اينکه در خانه‌اش ياد گرفته باشد بازاري‌هاي ما با قرآن آشنا نيستند. گفتم دعا کن من قرآن را از مهجوريت بيرون بياورم يک اُه! ! بزرگ به زبان قمي گفت که اين آرزو بزرگ است تو بچه‌اي راست هم مي‌گويد من سوادي ندارم من يک چيزي به او گفتم اين آيت الله هيچي نگفت گفت درست است گفتم خود پيغمبر(ص) بزرگ است اما وقتي در غار رفت تار عنکبوت او را حفظ کرد اگر خدا بخواهد اشرف مخلوق را با (أَوْهَنَ الْبُيُوتِ) (عنكبوت /41) و با تار عنکبوت حفظ مي‌کند اشکال ندارد من طلبه بي سواد، بدبخت و ضعيف. من ممکن است خيلي عيب داشته باشم اما اگر خدا بخواهد خود پيغمبر(ص) را با تار عنکبوت حفظ مي‌کند بعد گفتم حضرت آقا اين حرفها را سر قبر پيغمبر(ص) بزن گفتم قرآن مي‌فرمايد هدهد دو سفر رفت و برگشت يک کشور مسلمان شد چه اشکال دارد ما اين همه آدم هجرت مي‌کند هنوز يک مزرعه هم مسلمان نشده پس اگر خدا بخواهد به هدهد نظر مي‌کند اگر خدا بخواهد به تار عنکبوت نظر مي‌کند يک وقت مي‌بيني خدا به چوب نظر کرد شد چوب حرم حضرت اميرالمومنين(ع) يک وقت هم نظر نمي‌کند مي‌شود چوب نجاري در طويله گوسفند يهودي‌ها چوب، چوب است اما خدا بايد به آن نظر کند. يک انگور مي‌شود شراب صدام يک انگور مي‌شود سلول بدن امام(ره) هر دو هم انگور است يک خرده که گفتم گفت مي‌گويم بس است چَشم!
(تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ) (فيل /4) فيل سوار را با يک «حِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ»، «سِجِّيلٍ» يعني گِل سفت آيا نديدي پروردگارت به اصحاب فيل چه کرد؟ آدم وقتي از خدا برگشت مي‌شود اصحاب فيل. مي‌گويند اصحاب رسول الله، اصحاب اميرالمومنين(ع) اين بدبخت‌ها اينقدر تحقير شده‌اند که وصل به الاغ شده‌اند. يک کسي در جبهه اسبي را ديد گفت عجب اسبي! مي‌روم صاحب آنرا مي‌کشم و اسبش را مي‌گيريم يا الاغش را مي‌گيرم. رفت موفق نشد و او اين را کشت آنوقت حضرت فرمود ايشان «قتيل الحمار» يعني شهيد راه خر. چون اين براي خدا نرفت گفت مي‌روم او را مي‌کشم و خرش را به غنيمت مي‌گيرم اين شهيد شد اما شهيد راه خر. اينجا مي‌فرمايد (أَصْحابِ الْفيلِ) (فيل /1) که اين بزرگترين توهين است.

8- تاريخ را از قرآن بياموزيم

2- تاريخ را فراموش نکنيم (أَ لَمْ تَرَ) (فيل /1) تاريخ‌هاي ما دارد منحرف مي‌شود مثلاً نوشته‌اند شاگردهاي شيخ مفيد چه کساني بوده‌اند اين براي خواص خوب است اما من چه کنم؟ شاگردهايش از دنيا رفته‌اند اساتيد او چه کساني بودند؟ بايد گفت شيخ مفيد چکار کرد که خدا اينقدر به او برکت داد. تاريخ را از قرآن ياد بگيريم قرآن نمي‌فرمايد يوسف(ع) چند کيلو بود؟ کجا متولد شد؟ نام پدر و مادر؟ سن؟ چاهي که در آن افتاد چند متر بود؟ جنوب غربي چاه به کجا برخورد مي‌کرد؟ از شمال شرقي اين چاه به کجا واسطه بود؟ زمان اسيري ايشان چند روز بود؟ تاريخ ورود به زندان؟ تاريخ خروج از زندان؟ اصلاً اينها نيست حالا سه شنبه وارد شود يا چهارشنبه به من چه؟ وقتي افتاد توي چاه 20 کيلو بود يا 21 کيلو به من چه؟ 9 متر بود يا 11 متر به من چه؟ اينها براي من درس نيست آنچه براي من درس است اينست که توطئه کردند به گناه او را وادار کنند ايشان درمقابل گناه تقوا نشان داد آنکه براي جوانها الهام بخش است اينست.
100 صفحه در مورد عالمي نوشته ولي 4 صفحه از آن براي من قابل تقليد است مابقي قابل تقليد نيست تاريخي را بايد نوشت که قابل تقليد باشد. اصحاب فيل. ابرهه چند سالش بود؟ از کجا حرکت کرد؟ فيل سوارها چند تا بود؟ فيل‌هاي نر و ماده هر کدام چند تا بود؟ عمده اين بود توطئه عليه خدا کارساز نيست خداوند توطئه‌هاي عليه مکتب را خنثي مي‌کند. اينها عبرت است يعني از تاريخ لُبّش را آن عطر گلابش را آن گوشت لختش را بايد گفت. در تاريخ دبيرستانها، دانشگاهها و حوزه‌ها چيزهايي است که فقط براي موزه‌ها خوب است هيچ بار تقليدي ندارد. فلان عالم با چه کسي ازدواج کرد؟ من چه کنم. تاريخ را فراموش نکنيد منتهي از تاريخ آن لبه‌هاي تيز سوء قصد به مقدسات کيفر سخت دارد اين آيه از سوره فيل مي‌خواهد اين شعر را بگويد
چراغي را که ايزد برفروزد *** هر آنکس پف کند ريشش بسوزد
فيل سواراني که به رهبري ابرهه آمدند کعبه را خراب کنند قرآن مي‌فرمايد (فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5) البته ابابيل اسم حيوان نيست بعضي‌ها مي‌گويند (وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيلَ) (فيل /3) يعني خدا ابابيل‌ها را فرستاد. ابابيل يعني فوج فوج اسم پرنده ابابيل نيست. ما حيوانات را فوج فوج فرستاديم که اينها…
سوال: يزيد دو مخالف داشت 1- امام حسين(ع) 2- عبدالله بن زبير(طلحه و زبير) پسر زبير هم ادعا داشت مي‌خواست رئيس حکومت بشود امام حسين(ع) که حقش بود شهيد شد پسر زبير ماند و يزيد. پسر زبير رفت توي کعبه قايم شد يزيد کعبه را به منجنيق بست و خراب شد.
سوال: چطور يزيد کعبه را به منجنيق بست «تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ» نشد. اما ابرهه «تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ» شد؟ وقتي ابرهه آمد کعبه را خراب کند کعبه پاک بود اما وقتي که يزيد آمد آنرا خراب کند کعبه خانه تيمي عبدالله بن زبير بود و کعبه از قداست افتاده بود يعني شده بود سنگر کسي که مخالف امام حسين(ع) است عبدالله بن زبير دشمن امام حسين(ع) بود اگر ضد امام در کعبه قايم شود يعني ضد ولايت فقيه، آن کعبه هم ديگر ارزش ندارد اگر مخالف امام حسين(ع) در کعبه قايم شود اگر کعبه خراب بشود خداوند غضب نمي‌کند.
(أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ في‌ تَضْليلٍ) (فيل /2) مي‌فرمايد کيد اينها را تباه کرديم. در عمليات حرف اصلي را نقشه مي‌زند چون طرح عمليات از خود عمليات مهمتر است و لذا اينجا مي‌فرمايد «أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ» طرح تباه شد طرح لو رفت و خنثي شد. نمي‌فرمايد عمليات شکست خورد مي‌فرمايد طرح لو رفت بخاطر اينکه نقش طراحي چقدر مهم است.

9- پرندگان مأمور خدا هستند

(وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيلَ) (فيل /3) چرا مي‌فرمايد «كَيْدَهُمْ» نمي‌فرمايد «كَيْدَهُ» خوب ابرهه نقشه کشيد؟ ولي هميشه طاغوت‌ها از متخصصين هم کمک مي‌گيرند و لذا «كَيْدَهُمْ»، «وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيلَ» از اين معلوم مي‌شود که پرندگان هم مأمور خدا هستند و شعور دارند خيلي آيه داريم که حيوانات شعور دارند(من مفصل در تلويزيون درباره شعور حيوانات يک جلسه صحبت کردم).
سليمان(ع) داشت مي‌آمد با لشکرش يک مورچه به باقي مورچه‌ها گفت: «يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» (نمل/18‌) اي مورچه‌ها برويد توي لانه هايتان سليمان(ع) با لشکرش دارند مي‌آيند همه شما را پايمال مي‌کنند حاليشان هم نيست. يعني مورچه آدمها و اسم هايشان را شناخت و صف‌شان را هم شناخت که اين سليمان(ع) است آن لشکر است تازه امر به معروف هم مي‌کند «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» يالله برويد پناهگاه. اين متن قرآن است. يا هدهد آمد نزد سليمان(ع) و گفت پرواز مي‌کردم در يک منطقه‌اي مردم خورشيدپرست بودند پادشاهشان خانمي بود که تخت بزرگي داشت. پيداست هدهد در هوا مي‌فهمد چه کسي مشرک است چه کسي مخلص است کي خورشيدپرست است کي خداپرست است و مي‌داند اين کار غلط است و مي‌داند اين کار را نبايد به نانوا و قصاب بگويد و بايد به سليمان(ع) بگويد.
«وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيلَ» پرنده‌ها مأمور خدا هستند (فوج فوج اينها را فرستاد) «تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ» از اين معلوم مي‌شود که قدرت انهدام توسط ذرات سابقه قرآني دارد آيا ذرات اتمي مي‌تواند منفجر کند؟ قرآن مي‌فرمايد بله. آخر اين تلفن‌هاي جيبي که آمده بود گفت آقاي قرائتي علم چه کرده؟ توي ماشين همچين مي‌کني(شماره مي‌گيري) از تهران به آن طرف دنيا حرف مي‌زني گفت بالاتر، همچين بکني عکسش را هم مي‌بيني گفتم قرآن از اين بالاتر گفته (قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمينٌ) (نمل /39) يکي از ياران سليمان(ع) به سليمان(ع) گفت قبل از آنکه مژه چشم‌ات را به هم بزني من علمي دارم که توسط آن علم خانم بلقيس که پادشاه يمن است کاخ‌اش را اينجا مي‌آورم. حالا شما همچين مي‌کني صدايش مي‌آيد همچين مي‌کني عکسش مي‌آيد. قرآن مي‌فرمايد سنگريزه فيل را پودر کرد. نمي‌شود به مقدسات توهين کرد بايد به مقدسات احترام گذاشت در اسلام داريم که دست بي وضو به الله و اسم اهل بيت نگذاريد اگر آرم الله است خانم‌ها به گردن آويزان نکنند.
مسجد قداست دارد رسول خدا مقدس است تازه اگر نيت توهين به مقدسات را داشته باشي خدا پدرت را درمي‌آورد اينها کلنگي پرتاب نکردند تيري به کعبه شليک نکردند آمدند که انجام بدهند همينکه نيت کردند خداوند آتش‌شان زد معلوم مي‌شود مقدسات لازم نيست دست به کار بزني نيت بکني که به مقدسي توهين کني همان نيت‌اش آدم را مي‌سوزاند.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 975
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست