نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 977
موضوع: تفسیر سوره نازعات (1)
تاریخ پخش: 76/04/26
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما درباره سوره نازعات است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، (وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً) (نازعات /3-1) یکی از هنرهای قرآنی موسیقی آن است. یعنی ریتم دارد. به نام خداوند بخشنده مهربان. قسم به فرشتگانی که جان کفار را به سختی ميگیرند. و قسم به فرشتگانی که جان مؤمنین را به راحتی ميگیرند. چرا قسم؟ قسم برای تأکید است. و برای خداوند هم مهم نیست که به چیزی قسم بخورد. ولذا یکجا ميفرماید: (وَ التِّين) (تين /1) قسم به انجیر، و جایی دیگر ميفرماید: (وَ الشَّمْس) (شمس /1) قسم به خورشید. ولی ما وقتی میخواهیم قسم بخوریم به چیزهای بزرگ قسم ميخوریم. هیچگاه به کدو قسم نمی خوریم. خداوند به هرچه خواست قسم ميخورد.
1- فرشتگان در قرآن
و اما فرشتهها: در قرآن هرجا از ایمان به معاد گفت، از ایمان به فرشتهها هم گفته است. برخلاف ما که اصول دین را توحیدو معاد و نبوت ميدانیم، قرآن ایمان به فرشتهها را نیز بیان ميکند. روایت داریم از امیرالمؤمنین که تعداد هیچ موجودی به اندازه تعداد فرشتهها نیست. امام سجاد(ع) 19 گروه از فرشتهها را که هر گروه کار مخصوص دارند، در صحیفه سجادیه معرفی فرموده است. (فرشته های مأمور باد، فرشته های مأمور باران،… ) از این معلوم ميشود که تقسیم کار هم مسئله مهمی ميباشد. مثلا آن فرشتهای که مأمور گرفتن جان است (عزراییل)، غیر از فرشتهای است که مأمور صور است (اسرافیل) يا میکائیل كه مأمور باران و ارزاق است. وجود فرشتهها از نور است. بزرگ و کوچک دارند. سلسله مراتب دارند: (مُطاعٍ ثَمَّ أَمينٍ) (تكوير /21) یک عده فرمانده و یک عده فرمانبر هستند. فرشتهها معلم پیغمبر(ص) بودند: «عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى» )نجم/5). فرشتهها در حق مادی ميکنند. (وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا) (غافر /7). بعضی فرشتهها مسؤول جهنم هستند: (يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّك) (زخرف /77) جهنم. بعضی فرشتهها مسؤول بهشت هستند: (سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ) (زمر /73). در دنیا هم همینطور است. فرشته هایی مسؤول نوشتن اعمال ما هستند: (كِرامٍ بَرَرَةٍ) (عبس /16). (وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً) (نازعات /4-3) قسم به فرشتگانی که در حال سیر و سلوک و حرکت و فعالیت هستند. قسم به فرشتگانی که در مأموریت تند ميروند و بر هم سبقت ميگیرند. با عشق ميروند. عشق در مأموریت مهم است. قرآن ميفرماید: اگر کاری انجام بدهی ولی نق بزنی، کارت از ارزش ميافتد. مثلا داریم: وقتی منافق به نماز ميایستد: (وَ هُمْ كُسالى) (توبه /54) با کسلات نماز ميخواند. اما مؤمنین: «الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» )مومنون/2) داریم: اگر خوابتان ميآید، نمازتان را اول وقت نخوانید. موقعی نماز بخوانید که بفهمید چه ميگویید: (حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ) (نساء /43). در مورد زکات قرآن ميفرماید: کسانی که به زور زکات میدهند (وَ هُمْ كارِهُونَ) (توبه /54) زکاتشان قبول نیست. (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً) (نازعات /5).
2- توسل و واسطهگري با توحيد منافات ندارد
قسم به فرشتگانی که برنامه ریزی ميکنند (تدبیر میکنند) انسان باید در کارهایش برنامه ریزی داشته باشد. انسان باید یک سیاستگذاری در زندگیش داشته باشد. ما میگوییم: یا حسین(ع) وهابیها ميگویند: بگویید یا الله. یا حسین(ع) گفتن شرک است. جوابش این است. میگوییم: ضمن اینکه همه کاره خداست اما مانعی هم ندارد که حسین(ع) هم واسطه باشد. خداوند (يُدَبِّرُ الْأَمْرَ) (يونس /3)، تدبیر دست خداست. اما همین خدا به فرشتهها فرموده: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً». (وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ) (شعراء /80) شفا دست خداست. اما همان خدایی که شفا ميدهد، در عسل هم قدرت شفا قرار داده است. عیبی ندارد که کار دست خدا باشد، اما همان خدا کارها را به دیگران واگذار کند.
3- جهان در آستانه قيامت
(يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ) (نازعات /6) روزیکه زلزله های وحشتناک همه چیز را به لرزه درمی آورد. (همه چیز به هم ميریزد) ولذا: (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ) (تكوير /2-1) نور خورشید گرفته میشود، ستارهها به هم ميریزند. (تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ) (نازعات /7) از دنبال آن زلزله دیگری واقع ميشود. (یا صور اول و صور دوم و یا زمین لرزه و پس لرزه (قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ) (نازعات /8) دلهایی در آن روز ترسان و لرزان است. کسی که قاچاق بار کرده است، وقتی با نیروی انتظامی مواجه ميشود، رنگش ميپرد. (أَبْصارُها خاشِعَةٌ) (نازعات /9) چشمها ترسان و گریان است. (يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ) (نازعات /10) اینها در دنیا وقتی حرف از قیامت به میان ميآمد، متلک ميگفتند و به مسخره ميگرفتند. ميگویند: حالا فعلاً دنیایت را نگهدار. مردم غافل دنیا ميگویند: آیا ما پس از مرگ باز زندگانی دیگری خواهیم داشت؟! یعنی پس از مرگ ما دوباره زنده ميشویم؟! بعید ميدانستند. (أَ إِذا كُنَّا عِظاماً نَخِرَةً) (نازعات /11) وقتی ما استخوانهای پوسیده شدیم دومرتبه زنده ميشویم؟! (قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ) (نازعات /14-12) پیدایش قیامت به واسطه یک صدای مهیب است. با یک صدا و صیحه همگی زنده ميشوید. با یک صوری که دمیده ميشود همگی زنده ميشوید، ناگهان همه مردم در یک جایی قرار ميگیرند. «ساهِرَةِ» سرزمینی است که خواب به چشم کسی نمی رود. برای همه سحر است. اینها برای خدا کاری ندارد. شخصی به من گفت: شنیده ای که موبایل (تلفن همراه) آمده است؟! گفتم: بله. خودم هم دارم. گفت: ببین قدرت علم روز را، با آن طرف دنیا ميتوان صحبت کرد. از اینها گذشته تا چندسال دیگر، علم به جایی ميرسد که حتی تصویر کسی که با او صحبت ميشود بر روی صفحه ظاهر ميشود. به او گفتم: قرآن بالاتر از اینها را ميگوید. ميفرماید: حضرت سلیمان(ع) یک وزیر داشت. به آن حضرت گفت: اگر چشمت را روی هم بگذاری خود بلقیس را با کاخش ميآورم. نه صدا و نه تصویر، بلکه خودش را. تازه وزیر حضرت سلیمان(ع) مقداری از علم کتاب را ميدانست. (قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ) (نمل /40) آنوقت: (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) (رعد /43) به پیغمبر(ص) ميگوید: اگر کفار تو را قبول ندارند غصه نخور، همین که خدا تو را قبول دارد و کسی تو را قبول دارد که علم من الکتاب دارد، تو را بس است (در روایت آمده که او علی(ع) است) وزیر سلیمان بخشی از علم را داشت و چنان قدرتی داشت، امام صادق(ع) انگشتانش را باز کرد و به سینهاش اشاره فرمود: به خدا قسم علم کتاب ما هستیم. وقتی بنده خدا این کار را ميکند، خدا هم ميتواند با یک دمیدن انسان را زنده کند.
4- ماجراي حضرت موسي و چگونگي برخوردش با فرعون
(هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى) (نازعات /15) ميخواهی قصه موسی(ع) را برایت بگویم. گوش بده: (إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً) (نازعات /16) خداوند از کوه طور موسی(ع) را مورد خطاب قرار داد. از اینجا معلوم ميشود که زمینها یکی نیستند. چون فرموده است: وادی مقدس طوی. هم زمین مقدس داریم و هم زمین نا مقدس و نحس. مثل مسجد ضرار. یک زمین ميشود حسینیه جماران و یک زمین ميشود شراب سازی. زمانها هم همین طور است: (في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ) (قمر /19)، (في أَيَّامٍ نَحِساتٍ) (فصلت /16). زمان و مکان هردو و خوب و بد دارند. موسی(ع) وحی را دریافت نمود: (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى) (نازعات /17) از«اذْهَبْ» معلوم ميشود که دین از سیاست جدا نیست. برو سراغ فرعون. از «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ» معلوم میشود که باید سراغ سرچشمهها رفت. امام خمینی(ره) ميفرمود: شاه باید برود، یکی از علمای دیگر ميگفت: پپسی کولا حرام است! یعنی زمانی که امام(ره) در فکر براندازی ریشه فسادها بود، برخی توجهشان به پپسی کولا بود. باید سراغ ریشه فسادها رفت. «اذْهَبْ» یعنی انبیاء به سیاست کار دارند. «إِلى فِرْعَوْنَ» یعنی بروسراغ ریشهها «إِنَّهُ طَغى» برای مبارزه با طغیان (فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى) (نازعات /18). شیوه برخورد: باید محبت آمیز باشد (حتی با فرعون). به فرعون بگو: آیا ميخواهی پاکیزه شوی؟ دوست داری از دروغها و هوسها نجات پیدا کنی؟ برادران نیروی انتظامی! وظیفه شما این است که راجع به امر به معروف و نهی از منکر درس بخوانید. برخی کتابها در این زمینه را مطالعه کنید. با هرفردی با روشی باید برخورد کرد. با همه منکرات نمیشود با اسلحه برخورد کرد. با برخی منکرات باید آخوندها مبارزه کنند. با برخی منکرات اصلاً آخوندها نباید مبارزه کنند. باید کنار بروند. با برخی منکرات فقط خانم ميتواند مبارزه کند، با برخی برادر بزرگتر، با برخی معلم، با برخی مدیر و… مثلاً: دو تا پیغمبردر قرآن داریم به نامهای حضرت موسی و حضرت سلیمان(ع). یکی چوپان (موسی)، دیگری پادشاه (سلیمان). سلیمان(ع) چون پولدار و قدرتمند است، بلقیس را به حضور ميطلبد. ولی موسی(ع) چون بی پول و بی قدرت است، باید شخصا به سراغ فرعون برود. خدا به موسی(ع) ميفرماید: «اذْهَبْ» برو. ولی حضرت سلیمان(ع) به بلقیس ميفرماید: بلند شو بیا. یعنی یکجا باید رفت و یک جا باید گفت: بیا. اگر سلیمان هستید احضار کنید، اگر موسی هستید، بروید. ما هرجا شکست ميخوریم، بیشترش علت این است که آنجا که باید برویم، دعوت ميکنیم و آنجا که باید دعوت کنیم، ميرویم. (وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى) (نازعات /19) ميخواهی من تو را به سمت پروردگارت هدایت کنم؟ تا خشیت پیدا کنی؟ ثمره علم و هدایت این است که انسان از خدا بترسد.
5- معجزات موسي و برخورد فرعون
(فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى) (نازعات /20) هر ادعایی دلیل ميخواهد. تو که ميخواهی مرا هدایت کنی، دلیلت چیه؟ یک آیه بزرگ به او نشان داد. عصا را انداخت، اژدها شد. موسی(ع) یکبار عصا را انداخت مار کوچک شد (كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً) (نمل /10)، یکجا عصا را انداخت ومار معمولی شد (هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى) (طه /20) و یکجا اژدها شد(هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ) (اعراف /107). دفعه اول اگر اژدها ميشد، شاید خود موسی ميترسید و آبرو ریزی ميشد. (فَكَذَّبَ وَ عَصى) (نازعات /21) فرعون به جای اینکه تسلیم شود، تکذیب کرد (بعضیها روح لجبازی و عناد دارند) عصیان هم کرد. (ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعى) (نازعات /22) به موسی(ع) پشت کرد و تلاش کرد و گفت: باید او را از بین ببرم. باید یک پاتک بزنم. ساحرها را آوردند و هرکدام نمایش دادند و وقتی با معجزه موسی(ع) مواجه شدند، همگی به او ایمان آوردند و در آخر به دست فرعون به دار آویخته شدند و به فیض شهادت نایل آمدند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 977