نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 978
موضوع: تفسیر سوره نازعات (2)
تاریخ پخش: 76/05/02
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- اهداف بيان سرگذشت حضرت موسي براي پيامبر اسلام
(هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى) (نازعات /15) آیا خبر موسی(ع) را شنیده ای؟ ازاین آیه ميفهمیم که انبیا هم نیاز به تسلی دارند. پیغمبران روح بزرگ داشتند (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ) (انشراح /1) اما روح بزرگ هم در اثر فشارهای زیاد دچار ناراحتی میشود. شنیدن قصه گذشتگان به انسان آرامش ميدهد. وقتی یک استاد دانشگاه قصهها و مشکلات زمان دانشجوی خود را به دانشجویان بازگو میكنند، ایشان آرامش پیدا ميکنند. یکی از مراجع تقلید تعریف ميکرد: «زمان طلبگی پول نداشتم تا غسل کنم! ساعتم را پیش صاحب حمام گرو ميگذاشتم و غسل میکردم» حالا خداوند به پیغمبرش(ص) میفرماید: خیال نکن فقط تو اذیت ميشوی، موسی(ع) هم مشکلات داشت. کلمه «هَلْ» یعنی: (آیا) این یک نکته است. نکته این است که وقتی آغاز صحبت با سؤال باشد، شنونده شوقش برای پاسخ بیشتر ميشود. درشیوه آموزش، سؤال کردن خیلی مهم است. نکات: 1- انبیاء نیز نیاز به دلداری دارند. یک مثل عربی ميگوید: «إن البلية إذا عمت طابت» (بحارالأنوار/ج32/ص261) وقتی انسان مشکلات دیگران را دید، مشکل خودش را آسان ميبیند. آیت الله اشرفی تا 20 سال نتوانست در قم اتاق اجاره کند! 2- شیوه سؤال در آموزش: کلمه «هَلْ»: آیا. سؤال و جواب در ذهنها بیشتر و بهتر جای ميگیرد. (إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى) (نازعات /16) خداوند در کوه طور با موسی(ع) مناجات نمود. در این آیه هم نکاتی است: کسی که ميخواهد رانندگی کند، باید بنزین بزند. یعنی اگر من بخواهم جامعه را آزاد کنم باید ابتدا خودم را آزاد کنم. و لذا همه انبیاء مناجات داشتند، پیغمبر ما صلی الله علیه و اله و سلم در غار حرا مناجات داشت. بنده وقتی حرفم اثر ميکند که خودم اهل عمل باشم. جوانی که ميخواهد فردا جامعه را رهبری کند باید الآن در خانه رهبر باشد. اگر الآن مشکلات خانوادهات را حل کردی فردا هم ميتوانی مشکلات جامعه را حل کنی. تا در حوض خانه شنا نکنیم، در اقیانوس اطلس نمی توانیم شنا کنیم. موسی(ع) که ميخواهد مردم را به سوی خدا دعوت کند، باید خودش یک رابطه تنگاتنگ با خداوند داشته باشد.
2- تأثير پذيري زمان و مكان
نكته دیگر«وادِ الْمُقَدَّسِ» است. منظور از «وادِ الْمُقَدَّسِ» کوه طور است. از مقدس بودن کوه طور پیداست که زمینها مقدس و نامقدس دارند. مکان نامقدس مثل مسجد ضرار. یکی از مفسرین در کتابش مينویسد: این مسجد را هروقت خواستند دوباره بسازند، خراب شد و در آخر به زباله دان تبدیل شد. روزها و شبها نیز مقدس و نامقدس دارند. قرآن ميفرماید: (في يَوْمِ نَحْسٍ) (قمر /19)، (في أَيَّامٍ نَحِساتٍ) (فصلت /16) برخی روزها نحس هستند. البته معنایش این نیست که فال بد بزنیم. فال بد در اسلام نداریم. بعضی ميگوید: من صبح از خانه در آمدم، یک کلاغ جلویم ظاهر شد، پس امروز روز نحسی است! ما فال بد نداریم، اما زمان و مکان نحس داریم. و در دعای سمات داریم: «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ وَ قَرِينِ سَوْءٍ وَ يَوْمِ سَوْءٍ وَ سَاعَةِ سَوْءٍ» (بحارالأنوار/ج87/ص100) یعنی خدایا از ساعت و روز بد مرا حفظ کن.
3- روش موسي و برخورد با طاغوت
(اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى) (نازعات /17) برو سراغ فرعون که او طغیان کرده است. یعنی باید سراغ سرچشمهها رفت. امام (ره) ميفرمود: شاه باید برود. «اذْهَبْ» یعنی باید حرکت کرد، باید هجرت کرد. اگر ما ایرانیها تحصیل ميکرد و هجرت ميکردیم دنیا تحت پوشش ایران بود. مبارزه با طاغوت وظیفه انبیاء بود. (فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى) (نازعات /18) با فرعون اینگونه صحبت کن: آیا میل داری؟ آیا دوست داری؟ آیا ميخواهی تزکیه شوی؟ هدف انبیاء تزکیه ا ست. در قرآن بیشترین سوگند در سوره شمس آمده است که دارای 11 سوگند است که خداوند در آن سوره به خورشید و ماه و… سوگند ميخورد! این همه سوگند برای چه است؟! بعد از این همه سوگند ميفرماید: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها) (شمس /9). «کسی که خودش را اصلاح کند (حتما) رستگار است» همه جا خداوند ميفرماید: شاید رستگار شوید: (لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (بقره /189)، (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (بقره /21) و… شاید رستگار شوید! شاید! اما در ممورد تزکیه ميفرماید: حتما «قَد» رستگار ميشوید. اي موسي برو پیش فرعون و بگو: دوست داری تزکیه و پاک شوی؟ پیداست که پول انسان را آدم نمی کند. این که خداوند موسی(ع) را برای هدایت فرعون ميفرستد، اتمام حجت است. خداوند ميداند که فرعون هدایت نخواهد شد. امام حسین(ع) ميدانست که برخی به کربلا نخواهند آمد اما در عین حال برای همه روستاها نامه نوشت که نگویند ما خبر نداشتیم. و باز ميفهمیم که مهره های بزرگ و اصلی باید حرکت کنند. (حركت حضرت موسي) (وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى) (نازعات /19) من ميخواهم ترا هدایت کنم به سمت خدا. تا در تو خشیت پیدا شود. فرعون! ميخواهم ترا هدایت کنم البته نه به سمت خودم بلکه به سمت خداوند. فرق انبیاء و ساحرها هم در اینجاست که ساحرها با سحرشان ميخواهند مردم را به طرف خود جلب کنند اما پیامبران با معجزه هایشان ميخواهند مردم را به سمت پروردگار هدایت کنند. مردم در حسینیه جماران جمع ميشدند تا امام (ره) را ملاقات کنند. امام (ره) مينشست و ميفرمود: این انقلاب به خاطر اسلام است. موفقیتهای شما به خاطر امدادهای الهی است. یعنی همه موفقیتها را به خدا پاس ميداد. ميفرمود: اینها مال من نیست. یک بار فرمود: من در انقلاب نقشی نداشتم! در حالی که نقش اصلی بعد از خدا و… امام (ره) بودند. خاصیت طاغوت این است که بگوید: من!! مثل ما مثل لامپ است، اگر یک لحظه از برق (خداوند) جدا شویم، خاموش ميشویم. نتیجه هدایت خوف از خدا است. موسی(ع) به فرعون فرمود: دوست داری تو را هدایت کنم. فرعون گفت: (فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى) (نازعات /24) من خدای بلند مرتبه هستم! موسی(ع) ميفرمود: نه خیر، تو خودت هم خدا داری.
4- معجزه حضرت موسي و برخورد فرعون
(فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى) (نازعات /20) پیغمبر(ص) باید معجزه داشته باشد. معجزه با کارهای دیگر فرق دارد. معجزه کاری است که کسی جز خدا نميتواند انجام دهد. بله، ممکن است که یک مرتاض چهل روز نخوابد، ولی این کار را با تمرین و ممارست یاد گرفته است. کسی که وزنه چند ده کیلویی را بلند ميکند، بر اثر تمرین زیاد موفق به این کار ميشود. ولی معجزه احتیاجی به تمرین ندارد. پیغمبران بدون تمرین قبلی معجزه را انجام ميدادند؛ حضرت موسی(ع) معجزهاش را نشان داد. (فَكَذَّبَ وَ عَصى) (نازعات /21) فرعون تکذیب کرد، طغیان کرد. (ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعى) (نازعات /22) سپس پشت کرد و سپس سعی کرد تا زحمات موسی(ع) را به باد دهد. یعنی گمراهی درجه دارد. اول تکذیب کرد، سپس طغیان کرد بعد پشت کرد و بعد تلاش کرد تا موسی(ع) را نابود کند. و لذا حدیث داریم: تا گناه کردید، نماز بخوانید. بعضیها ميگویند: تو نمی خواهد نماز بخوانی، باقی کارهایت را درست کن! زمان شاه یک جوانی مرتب به کلاس من ميآمد. مدتی اصلاً نیامد! او را دیدم و گفتم: چرا کلاس نمی آیی؟ گفت: من قبلا جوان پاکی بودم، حالا با کمال تأسف آلوده شدهام. وقتی ميخواهم به مسجد و جلسات قرآن بیایم، به خودم ميگویم: تو نمیخواهد جلسه قرآن بروی، باقی کارهایت را درست کن!! گفتم: اصلاً شیطان هم همین را ميخواهد. شیطان اول تو را هل ميدهد به طرف گناه و بعد ميگوید: تو نمیخواهد نماز بخوانی برو پی کارهای دیگرت! قرآن ميفرماید: (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ) (هود /114) کار نیک، کارهای بد را از بین ميبرد. پس هرکس گناهی مرتکب شد، سریع نماز بخواند.
5- پيامدهاي منيّت و تكيه بر غير خدا
«فَحَشَرَ فَنادى» )نازعات/23) ساحرها را از تمام شهرها جمع کرد تا آبروی موسی(ع) را بریزد. (فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى) (نازعات /24) گفت: من پروردگار بلند مرتبه شمایم! خداوند روی کلمه «أَنَا» خیلی حساس است. هرکه ميگوید: «أَنَا» دماغش را به خاک ميمالد، و حال آدم را ميگیرد. نباید گفت: من. خداوند به شیطان فرمود: چرا؟ گفت: (أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ) (اعراف /12) نژاد من بهتر است. آدم از گل است درحالی که جنس من از آتش است. خداوند از او حالگیری کرد و فرمود (فَإِنَّكَ رَجيمٌ) (حجر /34) تو رانده شده ای، برو گمشو! فرشتهها گفتند: «نحن» یعنی: ما! گفتند: خدایا از خیر این بشر بگذر. نمی خواهم آدم خلق کنی! اگر ميخواهی تو را عبادت کنند: (نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ) (بقره /30) ما خودمان تو را عبادت ميکنیم. فرشتهها را تنظیم باد کرد. خداوند به آدم مطالبی آموخت: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ) (بقره /31) یک علومی را به آدم آموخت و فرمود: به فرشتهها عرضه کنید. بعد فرمود: سواد شما بیشتر است یا آدم؟! فرشتهها گفتند: (قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا) (بقره /32) هر چه تو ميگویی درست است. فرعون گفت: «أَنَا». خداوند غرقش کرد. نمرود گفت: «أَنَا». به ابراهیم(ع) گفت: خدایی که تو ميگویی چه کسی است؟! فرمود: خدای من زنده ميکند، ميمیراند. گفت: (قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ) (بقره /258) من هم زنده ميکنم و ميمیرانم. یک زندانی را آزاد کرد (زنده کردن) و یک زندانی را کشت (کشتن را میراندن) او را هم از بین برد. خداوند حال همه آنها را گرفت. حتی اولیای خدا هم اگر من بگویند، خدا حالشان را ميگیرد. جناب آقای صانعی که 40-30 سال نزد امام (ره) بودند، تعریف ميکردند: زمان شاه بود. شاه علمای ساواکی را ميبرد و به آنها ميگوید: به مردم بگویید: مرجع تقلیدشان فلانی باشد (همه غیر از امام (ره)). این مطلب را به امام (ره) گفتم که: شاه تلاش ميکند که شما مرجع نباشید. امام (ره) فرمود: شاه هیچ غلطی نمی تواند بکند، مرجعیت من! در 15 خرداد ثابت شد، مردم به خاطر حرف من خون دادند. این مطلب را فرمود وهمان شب مأموران ریختند و امام (ره) را به ترکیه بردند، بعد به عراق و فرانسه و بعد از چند سال برگشتند. امام (ره) مرا صدا زد و فرمود: یادت هست که در قم به تو گفتم که: مرجعیت من! گفتم: بله یادم است. فرمود: چون آنجا گفتم: من! انقلاب 20 سال عقب افتاد. من چه هستم؟ باید ميگفتم: همه چیز دست خداست. 20 سال خداوند حال مرا گرفت. تازه خداوند، امام (ره) را دوست داشت. به نظر ما بعد از امام زمان (عج) آبرومند ترین فرد کره زمین امام (ره) بودند.
6- عبرت از سرانجام نابودي فرعون
(فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى) (نازعات /25). چون ميگفت:. «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى». خداوند حالش را گرفت. «نَكالَ» یعنی عجز و ناتوانی. شنید که ميگویند: چکش نکول شده؟ یعنی عاجز است از اینکه پولش را بپردازد. ما فرعون را هم در دنیا (غرق شدن) و هم در آخرت عذاب ميدهیم. (إِنَّ في ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى) (نازعات /26) این قصه فرعون عبرت است، حالا ممکن است که بگویید: آقای قرائتی مگر ما فرعون هستیم؟ فرعون زور ميگفت: هرکس زور بگوید، رگ فرعونی در او هست. عبرت یعنی چه؟ عبرت از عبور است. عبورکن یعنی رد شو و برو. عبرت یعنی تاریخ را دیدی؟ رد شو برو سراغ خودت. یعنی فلسفه تاریخ. فرق بین تاریخ و فلسفه تاریخ چیه؟ تاریخ حوادث گذشتهها است. کی چی کرد؟ فلسفه تاریخ یعنی این تاریخ را دیدی، همان تاریخ را روی خودت پیاده کن. مثلا خداوند قصه یوسف(ع) را نقل ميکند. بعد ميفرماید: یوسف(ع) را دیدید: (وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ) (يوسف /22)، اگر تو هم مثل یوسف عفت داشته باشی، همان علومی که به یوسف(ع) داریم به تو هم میدهیم. یعنی اینکه: خیال نکنید یوسف(ع) تاریخ است. (وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ) (انبياء /88) این عبرت است، یعنی عبور کن.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 978