نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 979
موضوع: تفسیر سوره نازعات (3)
تاريخ پخش: 76/05/09
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- توجه به عظمت آسمانها و كهكشانها و آثار آن
(أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاًام السَّماءُ بَناها) (نازعات /27). قرآن ميفرماید: در چه چیزی شک ميکنید؟! در قدرت خداوند شک ميکنید؟! در معاد شک ميکنید؟! شما که چیزی نیستید، من آسمانها را آفریدم. آفرینش شما سختتر است یا آفرینش آسمان برافراشته؟ یکی از عربها حرف جالبی ميگفت، ميگفت که: قبل از آنکه پیامبر(ص) بیایند، نگاه ما به پایین بود: شتر و شراب و شهوت و شعر و دزدی و… وقتی پیغمبر(ص) آمدند: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ) (اسراء /78)، وقت نماز ظهر خورشید کجاست؟ در ماه رمضان، ماه کجاست؟ ما را به آسمانها برد. (رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها) (نازعات /28)، «سَمْک» ضد عمق است. وقتی از بالا به پایین نگاه ميکنیم ميگویند: عمق، وقتی از پایین به آسمان نگاه کردیم، میگویند: «سَمْک». یعنی: ارتفاع آسمانها را زیاد کرد و بالا برد و توازن برقرار نمود. هر ستاره و سیاره ای در آسمان ميچرخد و هیچ اصطکاکی ندارد: (كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) (انبياء /33) شما در آسمانها فکر نموده اید؟ (وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ) (الرحمن /7) هیچ راننده درجه یک و با هیچ ماشین درجه یکی نمی تواند بگوید: که من در فلان ثانیه به مقصد ميرسم، در حالیکه دانشمندان حتی ثانیه تحویل ساعت (گردش زمین به دور خورشید) را ميدانند. یعنی باید به نظم عالم هستی و وجود خالق اعتراف کنند. (وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها) (نازعات /29) شبش را تیره کرد، روزش را آشکار کرد. و شب و روز پیدا شد. و اینها همگی مدبرانه و حکیمانه است. (وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها) (نازعات /30) بعد از آن زمین را گسترش داد. زمین زیر آب بود، کم کم سر از آب درآورد (أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها) (نازعات /31) از آن، آب و گیاه بیرون آورد. (وَ الْجِبالَ أَرْساها) (نازعات /32) کوهها را استوار قرار داد. (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ) (نازعات /33) این آیه ميفرماید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی برای شما چهارپایان هستند. «متاع» یعنی وسیله بهره گیری. خیلی جمله عجیبی است! ميفرماید: آبها و گیاهان برای شما و چهارپایانتان است. یعنی خداوند اینجا انسان و چهارپا را در کنار هم گذاشته است. (در استفاده از مادیات) یعنی ارزش ما به خوراک، پوشاک و مسکن نیست، ما در استفاده از آب و گیاه با الاغ یکی هستیم. اگر زندگی، زندگی شهوتی است پس حیوانات از ما راحت ترند.
2- توجه به قيامت و سرنوشت خوبان و بدان
(فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرى) (نازعات /34) «طامة» یعنی حادثه سهمگین، یعنی وقتی قیامت بپا شد (يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى) (نازعات /35) همهاش فکر مادیات نباشید، کمی هم فکر قیامت باشید. اصلاً اگر زندگی ما فقط مادی بود، این همه استعداد در وجود ما نبود. شما در خودتان نگاه کنید و ببینید که چه استعدادهایی دارید؟ از استعدادهایی که در وجود ما است معلوم ميشود که ما برای چه هستیم. در وجود ما شکم است. پس باید بخوریم. شهوت است. غیر از اینها، ما استعداهای دیگری هم داریم. ما وقتی درست نگاه ميکنیم، ميبینیم که در وجود ما فقط شکم و شهوت نیست، در ما میل به بی نهایت وجود دارد. انسان موجودی است بی نهایت طلب. یعنی میل دارد به بی نهایت برسد. در ما عطش است، در بیرون آب است. در ما گرسنگی، شهوت، احساس سرما، چشم، دندان، گوش و… است، پس در بیرون غذا، همسر، لباس، دیدنیها، جویدنیها، شنیدنیها و… وجود دارد. در ما میل به بی نهایت وجود دارد. پس باید بی نهایت وجود داشته باشد. چون اگر بی نهایت وجود نداشت، ما میل به آن نداشتیم. ما میل به معنویت داریم پس نباید معنویت وجود داشته باشد. آن زمان است (قیامت) که انسان متذکر ميشود (هرچه تلاش کرده) نمی گوید: هرچه عمل کردید، ميفرماید: «ما سَعى»: هرچه یادش ميآید. در آنجا مردم دو دسته هستند. (وَ بُرِّزَتِ الْجَحيمُ لِمَنْ يَرى) (نازعات /36) و دوزخ برای چشمها نمایان ميشود. یعنی در روز قیامت جهنم را ميبینید. (فَأَمَّا مَنْ طَغى) (ازعات /37) هرکس طغیان کند. (وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا) (نازعات /38) و دنیا را بر آخرت ترجیح بدهد (فَإِنَّ الْجَحيمَ هِيَ الْمَأْوى) (نازعات /39) دوزخ جایگاه اوست. «آثَرَ» یعنی دنیا را ترجیح ميدهد. دنیا بد نیست. خیلی هم خوب است. چیزی که بد است ترجیح دنیا است. ببینید قرآن راجع به دنیا چه فرموده: ميفرماید: دنیا زینت است: (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا) (كهف /46) ميفرماید: (وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ) (جمعه /10). نماز جمعه را که خواندید بروید به دنبال فضل خدا یعنی دنیا. ميفرماید: (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ) (بقره /180) یعنی دنیا خیر است. پس از نظر قرآن، دنیا = زینت، فضل و خیر. پس بد آن است که «وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا»: یعنی برای رسیدن به دنیا تمام استعدادها را زیر پا بگذاریم: دروغ بگوییم،… (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى) (نازعات /41-40) قرآن هرجا از جهنم میگوید، از بهشت هم ميگوید. یعنی بیم و امید باید با هم باشند. بعضی پدرها فقط بچه را تنبیه ميکنند و هیچ تشویقی در کارشان نیست! و بعضی مادرها دقیقا بر عکس اینکار را انجام ميدهند. حدیث داریم: اگر بچه را نترسانید، کار اشتباهی انجام داده اید، او را لوس بار بیاورید، غلط است. بلکه تشویق و تنبیه باید در کنار هم باشند. قرآن بهشت و جهنم را در کنار هم آورده است.
3- ترس از مقام خدا و ضرورت خدا محوري
از «خافَ مَقامَ رَبِّهِ» ميفهمیم: اول اینکه انسان از خدا نمی ترسد. از مقام خدا ميترسد. فرق است بین خوف از خدا و خوف از مقام خدا. شما اگر با قاضی کشتی بگیرید ممکن است او را بزنید اما وقتی او در مقام قضاوت و شما به عنوان مجرم هستید شما از مقام او ميترسید. ما از خود خدا نمیترسیم بلکه از مقام عدل خداوند ميترسیم. اگر کسی از مقام خدا ترسید، گناه پیش آمد ولی انجام نداد، پس بهشت جایگاه اوست. عده ای از بیابان عبور ميکردند، به چادری رسیدند. یک خانم چند بزغاله و میش داشت گفتند: خانم از شیر بزغاله به ما ميدهی؟ گفت: از صاحبش اجازه ندارم! گفتند: صاحبش که در اینجا نیست، تا ببیند!! گفت: «فَإِنَّ الله»: صاحبش نیست، خداوند که هست. او از مقام خداوند ترسیده بود. گاهی وهابیها به ما طعنه ميزنند و ميگویند: سر قبر بزرگانتان میروید و دعا ميکنید! آنها مردهاند! ما ميگوییم: آنها جسمشان مرده است، مقامشان که نمرده است. و لذا در دعا ميگوییم: خدایا به مقام محمد و آل محمد(ص)… به مقام امام حسین(ع) قسم… مقام کهنگی ندارد. پیروی و جوانی و مرگ ندارد. برادران و خواهران عزیزما باید کارهایمان برا ی خدا باشد نه برای هوی و هوس. دنیا مثل استخر است. استخر را ساختهاند و در آن آب ریختهاند، شما را هم بالاجبار داخل استخر انداختهاند. هیچ چیزی دست خودت نیست. الآن که شما داخل استخر هستید، اختیار دارید. ميتوانید: شیرجه بروید، غسل جمعه کنید، به دیگران آب بپاشید. هستی را بدون اجازه ما ساختند. و بدون اجازه خودمان متولد شدیم. یعنی ما اجبارا خلق شدیم و اجبارا در این دنیا قرار گرفتیم. حالا بین این دو اجبار دارای اختیار هستیم. اینجا هوای نفس اذیت ميکند. شخصی نزد من آمد و گفت: آقای قرائتی، من در نماز هواسم پرت ميشود، چه کنم تا هواسم جمع باشد؟ گفتم: یک دکتر پیدا کن تا با هم پیش او برویم! من هم گرفتارم. ولی داشته ایم و داریم انسانهایی که مواظب خودشان هستند. یکی از مراجع تقلید به نام آقا سید ابوالهادی شیرازی بودند. ایشان در حال تدریس بودند که یکی از طلبهها از ایشان اشکال گرفت. ایشان جواب دادند. آن شخص گفت: آقا! حل نشد! گفت: جواب همین است. گفت: نه خیر آقا، معلوم میشود که مطالعه نکرده اید! کلاس ادامه پیدا کرد و تندتند آن طلبه اشکالش را تکرار ميکرد و خیال ميکرد خیلی مهم است و نق ميزد. بعد از پایان کلاس به استاد گفت: آقا! اشکال من حل نشد. گفت: بنشین. و 14 تا جواب گفت!! همه تعجب کردند! گفتند: آقا! شما که این هم جواب ميدانستید بالای منبر ميگفتید تا این شاگرد این همه نق نمی زد!؟ استاد گفت: اگر راستش را بخواهید: (وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى) (نازعات /40) گفت: در حین تدریس این جوابها در مغزم موج میزد. ترسیدم بگویم و مغرور شوم و این طلبه هم خیت شود. یک شب از ایام جنگ پای تلویزیون نشسته بودم. یک بسیجی نوجوان را آوردند. به او گفتم که: چقدر تا حالا مین خنثی کردهای؟ گفت: کار من نیست، کار خداست. هر کاری کرد جواب نداد. گفتند: چرا نمیگویی؟! گفت: راستش را بخواهید من ضعیفم، اگر بگویم مغرور ميشوم. اگر بگویم که یک همچین کارهای شیرینی انجام دادهام غرور مرا میگیرد. یکوقت امام (ره) فرمودند: جوانان ما راهی را رفتند که بزرگان ما باید 80 سال بروند. از مناجات داریم: خدایا آنوقتی هم که گناه ميکنم ترا دوست دارم. منتهی حالا جوانی! ولی اینطور نیست که با تو بد باشم، هم خودت را دوست دارم و هم اولیای ترا. منتهی: «عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ» (مصباحالمتهجد/ص587) بلایی عارض شده بود و ما هم سر خوردیم. «وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ» (مصباحالمتهجد/ص587) من خدایی تو را قبول دارم. من قبر و قیامت را قبول دارم منتهی هول شدم. پس ذاتم خوب است، علم لغزش کرده است. مثلا داریم: امیر المؤمنین حضرت علی(ع) وقتی ميخواستند به میهمانی بروند، غذا ميخوردند وسپس ميرفتند. گفتند: آقا چرا اینکار را ميکنید! فرمود: ميترسم که برای غذا خوردن به میهمانی بروم. من میهمانی را برای زیارت مؤمن ميروم نه برای خوردن غذا.
4- گاهي نداشتن ارزش حكيمانه است
(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها) (نازعات /42) از تو درباره قیامت ميپرسند که قیامت کی است؟ آیه ای در قرآن داریم که به پیغمبران ميگفتند: قیامت کی است. آنها هم جواب نمی دادند. اصولا علم همیشه ارزش نیست. بعضی جاها جهل ارزش است. مثالی ميزنم تا روشن شوید: در مکه ميخواستند پیغبمر(ص) را ترور کنند. آن حضرت، علی بن ابیطالب(ع) را جای خودش خواباند. من سؤال ميکنم: حضرت علی(ع) ميدانستند که کسی با او کاری ندارد یا نه؟! اینجا اگر حضرت علی(ع) علم ميداشتند، یعنی ميدانستند که اگر جای پیغمبر(ص) بخوابد کسی با او کاری ندارد که برای آن حضرت فضل نبود. اگر من هم بدانم کسی با من کار ندارد من هم ميخوابم. ارزش به این است که حضرت علی(ع) نداند. ولذا افرادی که مخالفند ميگويند: حضرت علي ميدانست كشته نميشود و اين فضيلت نيست! آن حضرت جواب دادند. جای پیغبمر(ص) خوابیدم با آنکه نمی دانستم که مرا ميکشند یا خیر. ما خیلی وقتها ندانیم بهتر است. مثلا اگر بنده بدانیم گناهان شما چند تا است خیلی بداست. شما بدانید تعداد گناهان مرا، خیلی بد است. همه جا علم ارزش نیست. یکی از چیزهایی که ارزش ندارد دانستن زمان وقوع قیامت است. (فيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها) (نازعات /43) اصلاً تو در مقام آن نیستی که از قیامت یاد کنی. اصلاً به تو چه؟ آقا من زمان قیامت را نمی گویم. زمان قیامت را نباید بدانید. (إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها) (نازعات /44) همین مقدار بدانید که سرانجام همه با پروردگار است. هیچ کس هم جز خدا از زمان آن خبر ندارد. (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها) (نازعات /45) تو انذار و و هشدار کن. اصلا اگر قیامت نباشد نظام هستی حکیمانه نیست. ما از خاک هستیم و به خاک برميگردیم. هیچ سفالگری کوزهاش را نمیشکند. خداوند هم هدفی ازخلقت هستی دارد. اگر بناست بعد از مردن خاک شویم، مگر اولش خاک نبودیم؟! (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً) (مومنون /115) شما خیال میکنید که ما شما را بیهوده آفریدیم! به قول نظامی: کدام کوزهگر مست، حاضر است کوزهای را که ساخته، بشکند؟! چطور خداوند خلقتش را از بین ميبرد. (كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها) (نازعات /46) اما زمانی که قیامت واقع ميشود شما خیال ميکنید که یک روز یا یک نصف روزی بیشتر در دنیا نبودید. مهم این است که خودتان را برای جواب دادن آماده کنید. زمانش مهم نیست.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 979