نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 980
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد
ماه رمضان امسال 84، خواستیم ده پانزده تا از این سوره کوچکها را بگوییم، در سوره قل اعوذ برب الفلق ماندیم. در این جلسه قل اعوذ برب الناس را خیلی خیلی فشرده میخواهم صحبت کنم، همه عزیزانی که پای تلویزیون هستند با من این سورهای که روی تخته سیاه نوشته بخوانیم، اکثرا هم حفظند. بسم الله الرحمن الرحیم، قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، اله الناس، من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس، من الجنه والناس. قل اعوذ، پیغمبر اعلام کن با اینکه من پیغمبرم، معصوم هستم، اما باید به خدا پناه ببرم، شما که دیگه معلوم است تکلیفتان. به چی پناه ببرم؟ به رب الناس، ملک الناس، اله الناس. در سوره فلق یک صف از خدا بود قل اعوذ برب الفلق، یک رب الفلق بود، از تمام شرور پناه بردیم به یک صفت خدا، چرا؟ برای اینکه شرور بیرونی بود خیلی هایش. اینجا چون شرور مربوط به قلب و روح و فکر و مسئله فرهنگی و اعتقادی است، یوسوس فی صدور الناس، صدور الناس، سینه مردم است، یعنی چون مسئله مسئله اعتقادی است، میگوید: رب الناس، ملک الناس، اله الناس، یعنی برای پناه بردن از مسائل اعتقادی به سه صفت خدا پناه میبریم، اما همه شرور را پناه به یک صفت میبریم؛ چی گفتم؟ همه بدیها یک کفه، بدی اعتقاد هم یک کفه، یعنی همه بلاها، اگر افتاد توی چاه، با یک نخ رب الفلق میکشیم بیرون، اما اگر وسوسه در فکر و اعتقاد افتاد با سه تا طناب باید بکشیم بیرون. رب الناس، ملک الناس، اله الناس، خدای مردم، ملک مردم، معبود مردم. اینقدر مسئله فکری و وسوسههای فکری مهم است. پیغمبر، معصومی، زیر نظر منی، اما باید به خدا پناه ببری، از شر الوسواس الخناس.
1- خطر وسوسه و وسواس
راجع به وسوسه میخواهم یک خورده صحبت کنم با برادرها و خواهرهایی که وسواسی هستند. بیشتر وسوسههایی که در خانهها هست، وسوسههای پاک و نجسی و این حرف هاست. آب زیاد، شلنگ را میگیرند به یخچال و به فرش و همه چیز. (یک خورده راجع به وسواسی صحبت کنم و خواهش میکنم اینهایی که پای تلویزیون هستند اگر نواری دارند ضبط صوت دارند، این ضبط را روشن کنند، این بحث امشب من را ضبط کنند برای اینکه کمتر فامیلی هست که در آن وسواسی نباشد. چون ممکن است بگوید بحث قرائتی را شنیدی بگوید نه، اه، از دستمان در رفت، حالا نوارش را از کجا پیدا کنیم. بعد گیر میکنید نوار گیرتان نمیآید، چون امشب هرکسی تلویزیون دارد، پایش نشسته، نوار ضبط صوت را روشن کند، بحث امشب من را ضبط کند، چون حرفهایی اتست که از خودم نیست راجع به وسواسی. یک صلواتی ختم کنید تا من خطرات وسوسه را بگویم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. راجع به وسواس، نکاتی را خدمتتان بگویم. یکی اینکه وسواسی التقاطی است. التقاط چی است؟ امیرالمؤمنین میفرماید که بعضیها چند درصد مسلمان هستند چند درصد هم غیر مسلمان، یعنی قاطی کرده، مثل شیری که آب قاطیش است، التقاطی است یعنی دین و سلیقه را مخلوط کرده، یعنی اسلامش اسلام ناب نیست. دوم، وسوسه اتلاف وقت است، چقدر عمر وسواسیها، آدمهایی که گرفتار وسواس هستند تلف میشود. مطالعه کنند یا کار بافندگی، نمیدانم خیاطی، مطالعه، تحقیق، چقدر؟ چند میلیارد ساعت تا حالا عمر اینها تلف شده، دقیقههای عمر. وسواسی بدعت عملی دارد. یعنی چیزی که جزء دین نیست، میگوید این را دین گفته. آخه وسواسیها به هوای اینکه میخواهند نماز درست بخوانند، یا میخواهند طهارت و پاکی را رعایت كنند، در دین بدعت میگذارند، یعنی چیزی که جزء دین نیست فکر میکنند جزء دین است. و هر بدعتی هم انحراف است، کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار، روایت داریم، وسواسی منکر، وسوسه انکارحرف خدا، پیامبر، ائمه و مراجع تقلید است، چون خدا میگوید پاک شد، پیغمبر میگوید پاک شد، امام میگوید پاک شد، همه مراجع تقلید میگویند پاک شد، وسواسی میگوید پاک نشد. ببینید وسوسه چقدر خطرناک است، پناه به خدا.
2- وسواس، عامل بدبینی به احكام
وسوسه مردم به خصوص نسل را به دین بدبین میکند. این خیلی مهم است، بچه نگاه میکند میگوید اگر دین این است، ما یک همچین دینی را قبول نداریم. یکی از طرحهای آمریکا آگاهانه یا ناخودآگاهانه این بود یک قیافهای از طالبان درست کند از نظر ریش و حجاب و اخلاق و تحقیر زن و یک چیزی درست کند از اسلام، که بعد این فیلم را نشان بدهد بگوید اسلام این است. اسلام این است تا مردم فرار کنند. مثل مادرهایی که میخواهند بچه هایشان را از شیر بازبدارند، به سینهشان فلفل میمالند که این بچه برود بخورد دهانش بسوزد، پس بزند. یعنی دین اسلام را با فلفل وسوسه قاطی میکنند که هرکه نگاهی به اسلام کرد، بگوید اگر دین این است من قبول ندارم. بدبین میکنند. وسوسه عبادت شیطان است. چون وقتی انسان از مرز حق بیرون رفت، وارد مرز شیطان میشود. وسواسی ظلم به خود میکند. وسوسه ظلم به جسم است. بالاخره این دست امانت خداست، چرا اینقدر در آب فرو میکنی؟ چرا اینقدر زیر شیر میگیری؟ عمر شما امانت است، چرا عمرت را تلف میکنی؟ قرآن چقدر آیه داریم میگوید ظلموا انفسهم، اینها ظلم کردند به خودشان. اگر مادری به بچهاش شیر میدهد احتمال بدهد که روزه بگیرد شیرش خشک میشود یا کم میشود میگوید روزهات را بخور، اگر احتمال میدهد که این روزه ضرر دارد به جسمش، میگوید روزهات را بخور، احتمال ضرر را میگوید روزهات را بخور، وسواسی قطعا ضرر میرساند، یعنی از احتمال بالاتر.
3- وسواس، عامل سوءظن به دیگران
خوب، وسوسه از ظاهر به باطن میرسد. ول که نمیکند، اول وسوسه از نجس و پاکی شروع میشود، کم کم نسبت به آدمها وسوسه پیدا میکند، به نظرم، این آدم با این یکی رفیق بود، به نظرم این تلفن چی بود، به نظرم، یعنی اول از خودش است، بعد به دیگران، بعد وارد عقاید میشود، بعد راجع به بزرگان، یک حالت وسوسه پیدا میکند. وسوسه، صفت است، وسواسی آدم است، وسوسه یا وسواسی سوءظن به مردم است. وسواسی سوءظن به مردم دارد، چون میگوید من پاکم باقیها همه لاابالی، البته اگر باتقوا باشد. اگر بی تقوا باشد که میگوید همه نجساند. اگر تقوا داشته باشد میگوید مردم مراعات نمیکنند، شلختهاند، لاابالیاند، بی اعتنایند، یعنی همه مردم را میگوید لاابالی. وسواسی، سوءظن به مردم دارد. خوب، قرآن میگوید سوءظن به مردم گناه است، انّ بعض الظن اثم، سوءظن به مردم گناه است. وسواسی، خود را خوار میکند. مردم وقتی یک آدم وسواسی میبینند، نگاه بزرگوارانه به او نمیکنند. میگویند این وسواسی است، فلانی را میگویی، وسواسی است، اصلا آرمش میشود وسواسی، و حال آنکه اسلام اجازه نمیدهد انسان یک کاری بکند که خوار شود. مسلمان عزیز است. ان العزه لله و لرسوله و للمؤمنین، قرآن میگوید مؤمن عزیز است و وسواسی بخاطر حرکاتی که میکند خودش را پهلوی چشم مردم خوار میکند. وسواسی چقدر گناه میکند، تا حالا چند تا گفتیم. التقاط یک گناه است، تلف کردن وقت یک گناه است، بدعت یک گناه است، انکار عملی یک گناه است، بدبین کردن مردم به دین یک گناه است، عبادت شیطان یک گناه است، ظلم به جسم یک گناه است، سوءظن به مردم یک گناه است، خوار کردن خود. نمیدانند که وسواسیها چه میکنند.
4- دوری از برخورد ناشایست با وسواسی
البته بحث امشب ما باعت نشود که اگر توی یک فامیلی، توی یک خانه وسواسی است سربه سر او بگذاریم، این دیگر یک مرتبه روانی میشود. میخواهم بگویم یک همچین مرضی هست، با مریض نباید با شلاق برخورد کرد، حالا اگر هم، این بنده خدا گرفتار شده، دیگر شما نمک روی زخمش نریز، من به عنوان معلم قرآن و معلم دین خطرات وسوسه و وسواسی را میگویم اما حالا درمانش چی است، درمانش این نیست که زن وسواسی را طلاقش بدهیم، از خانه بیرونش کنیم، کتکش بزنیم، نمیدانم سر به سرش بگذاریم، این دوا نیست. اگر یک بچهای را گفتند این مریض است و این مرض خطرناک است، معنایش این نیست که این مریض را یک کاری کنیم از بین برود، مواظب باشید که حرف من بدآموزی نداشته باشد.
5- وسواس، عامل اسراف و تضییع حقوق
وسواسی حق دیگران را ضایع میکند. حق شوهرش را از بین میبرد. به جای اینکه شوهرداری کند شلنگ دست گرفته، به جای اینکه بچه داری کند شلنگ دست گرفته، به جای اینکه با بچهاش محبت کند، بگوید بخندد، خوش باشد، به جای اینکه برود عیادت فلانی، میگوید میترسم بروم خانه فلانی پایم را بگذارم روی فرشهایش، نجس شود. حق خیلیها را وسواسی از بین میبرد. اصلا وسواسیهایی که آب زیاد مصرف میکنند، اگر یک منطقهای آب کم بیاید بخاطر اینکه یک منطقهای آب زیاد مصرف کردند آب به آن محله بعد نرسید. چطور امیرالمؤمنین میفرماید هرجا گرسنهای دیدی ببینید بغلش کی پرخوری کرده، هرجا پرخوری کردند، این پرخوری کنارش یک گرسنهای بی غذا میماند. من خدمت مقام معظم رهبری بودم، میخواست نماز بخواند برقها را خاموش کرد فقط لامپ یک لامپ روشن کرد، گفت هروقت مراسمی بود، مهمان داشتیم لامپ همه اتاقها را روشن میکنیم، فعلا من این گوشه همین لامپ کافی است برای من. حاج احمد آقا فرمود امام آب خورد نصف لیوان آب را گذاشت، یک کاغذ گذاشت رویش، گفتیم چرا؟ گفت این را دور بریزم اسراف است، عصری که تشنهام میشود آن نصف لیوان را میخورم. اسراف در کاغذ، اسراف در برق، اسراف در نفت، اسراف در بنزین، بعضی کشورهایی که جمعیتش از کشور ما بیشتر است مصرف بنزینش از نصف ما هم شاید کمتر باشد. خیلی ما اسراف میکنیم، خیلی اسراف میکنیم. مردنهای ما اسراف دارد، گلهایی که در جلسه فاتحه میبریم اسراف دارد. روضه خوانیهای ما چقدر اسراف دارد. چی چی میگویم. یک دعا کنم شما آمین بگویید: خدایا همه ما را از همه وسوسهها نجات بده(الهی آمین) خوب، وسواسی ممکن است خدایی نکرده عوام فریبی هم بکند. چون گاهی وسواسیها با عمل وسواسیشان میخواهند مشهور بشوند، یعنی بگویند ببینید دین این است، من اینقدر دقیقم، من اینقدر مواظبم. مثل بعضی آرایشگاهیها یک مو بیشتر اینجا نیستها، این یک مو را میتواند با قیچی بزند، پنجاه دفعه هی الکی این قیچی را به هم میزند. بابا نگه دار قیچیات را به مو که رسیدی همچین کن، پنجاه دفعه هی الکی به هم میزند. خیلی از وسواسیها جوسازی میخواهند بکنند؛ یعنی میخواهند مثل طاووس دم بزرگ درست کنند که بگویند ما عظمت داریم، این خبرها نیست. 6- وسواس، عامل دوری از پذیرش مسئولیت خوب، چطور آدم وسواسی میشود؟ ابعاد وسواسی، وسواسی در نجس و پاکی هست، در فکر هست، در عقاید هست، در مسائل حکومتی، بعضیها مثلا احتیاط میکنند در مسائل حکومتی، من رفتم خانه بزرگواری گفت تلویزیون آمده از من فیلمبرداری کند، من احتیاط کردم، با تلویزیون مصاحبه نکردم، گفتم شما احتیاط کن که روز قیامت جواب شهدا را چی بدهی؟ شهدا خواهند آمد گفتند این تلویزیون دست دیگران بود زمان شاه، ما تکه تکه شدیم تا آمدند منزل یک استاد دانشگاه، یک اسلام شناس، یک حقوقدان، یک آدم دانشمند، گفتند یک نكته بگو، حالا شما احتیاط کردی؟ شما احتیاط کن که اگر شهدا بگویند با خون ما چه کردی جواب آنها را چه خواهی داد. بعضیها احتیاط میکنند قضاوت را قبول نمیکنند، با اینكه قاضی کم داریم. گاهی وقتها یک کسی را گرفتهاند چون قاضی کم داریم، نگهش میدارند تا ببینند تکلیفش در آینده چه میشود. اگر قاضی باشد ساعت 8 که آوردند ساعت 9 پروندهاش بررسی میشود چون قاضی کم است، میگویند دو ماه دیگر. این مقداری که افراد بیگناه در زندان میمانند گناهش گردن آن کسی است که احتیاطاً قضاوت را قبول نکرد. خیلیها هم اینطوری هستند، پناه بر خدا. شیطان ول نمیکند آدم را. گاهی آدم بالای مجلس مینشیند که بگوید من مهمم، گاهی پایین مینشیند که بگویند ببین چقدر آدم متواضعی است پایین نشست. بالا مینشینی از تکبر، شیطان سوار آدم میشود، پایین مینشینی از تواضع. اینها هر دوش شیطان سوار میشود. یک کسی استاندار بود، اول انقلاب سوار دوچرخه میشد. توی سخنرانیاش میگفت من را میبینی، من استانداری هستم که با دوچرخه میآیم و میروم، گفتم خوب فرق نمیکند تو میخواهی بگویی من من، من سوار دوچرخه میشوم، پس سوار دوچرخه میشوی که بعد بگویی من را میبینید، من را میبینید، من را میبینید، من را میبینی این گونی است پوشیدم. اگر فاستونی بپوشی که من نگویی ثوابش بیشتر از این است که گونی بپوشی و هی در جامعه بگویی من. اینکه به ما گفتهاند همهاش بگویید اهدنا الصراط المستقیم، چون گاهی آدم از این طرف میافتد، گاهی از آن طرف میافتد. آمد دكان بقالی میخواست رب بخرد، گفت ربع داری؟ گفت به این غلیظی نداریم. افرادی هستند همه انگشت هایشان پر از انگشتر است، افرادی سینه میزنند راه بندان میکنند، فکر میکند عبادت میکنند. دکانش را جارو میکند، میگوید النظافه من الایمان، آشغالها را میریزد توی جوی، مثل اینکه النظافه من الایمان یادش رفت. خوب، وسواسی از خدا غافل میشود. وسواسی وقتی سرگرم خودش شد، از کارها و مسئولیتهای مهم، کم میگذارد. خانم، برادر، آقا، شما مسئولیت دیگری نداری؟ آدم وقتی سرگرم به یک کار خیالی شد از کارهای جدی باز میماند.
7- خطر تقدس نمایی با انجام كارهای وسواسی
بعضی وسواسیها با حرکاتشان میخواهند بگویند من آدم مقدسی هستم. امام صادق فرمود: لو انّ رجل مات صائما فی السفر، ما صلیت علیه، بعضیها میخواهند بگویند خیلی مقدسیم در سفر هم روزه میگیرند. یک نفر که در سفر روزه گرفته بود که بگوید من خیلی آدم خوبی هستم، امام صادق فرمود اگر این بمیرد من به جنازهاش نماز نمیخوانم. اسلام گفته در سفر روزهات را بخور. حتی در ریش گذاشتن، بعضیها یک ریشی میگذارند که، من خودم به یک کسی گفتم هرچیزی یک اندازهای دارد. انگشتر دست کرده، عقیقش مثل در قابلمه، خوب میخواهی چه کنی؟ سبیلش نامیزان، ریشش نامیزان، انگشترش نامیزان، عطسه که میکند همه سالن میفهمند که این عطسه کرد. اصلا یک آدمهایی هستند که مریضند، اینها مرض است، خیلی هم حالیش نیست، مثلا همه پپسی میخورند میگوید برای من کوکا بیاورید، والله نه میفهمد کوکا چی است، نه پپسی، یعنی ترکیبات شیمیایی هیچ کدام را والله نمیداند، فقط چون همه کوکا میخورند این میگوید پپسی، اگر همه پپسی بخورند میگوید کانادا. تا چای میخورند میگوید برای من آب جوش بیاورید، تا آب جوش میخورند میگوید ببخشید برای من یک چای بیاورید. یک مرضی است میخواهد با همه فرق کند. میخواهد توی خیابان که راه میرود بلوزش را همه ببینید. بعضی دخترها ساده بروند کسی نگاهشان نمیکند، اصلا میخواهد نگاهش کند. یا پسر سر موتورش را بلند میکند، لباسش را جغور بغور میکند. آدم دلیل ندارد که اینقدر دست به اطوار بزند. امام کاظم(ع) فرمود همه کسانی که دست به این کارها میزنند یک کمبودی دارند، عقدهای دارند، میخواهند مردم نگاهشان کنند، آنوقت کمالاتی هم ندارد که مردم بخاطر کمالاتش نگاهش کنند، این شاگرد اول است، این بوعلی سیناست، این خدمتگزار است، این ایثارگر است، چون کمالات و ارزش واقعی ندارد خودش را با نخ و پشم و زلف و سبیل دلها را به خودش متوجه میکند. آرام برویم، آرام بیاییم. توی طلبهها هم هست، توی همه قشری هست، تو دانشجوها هست، تو بازاریها هست، متأسفانه شیطان سوار میشود. خوب برویم.
8- دستورات دینی برای دوری از وسواس
در اسلام یك اصول و قواعدی هست، البته فنی و فقهی است، من هم فقیه نیستم، ولی فقط اشاره میکنم استنادهایش را بدانید. در اسلام یک سری قواعد است، کلی است، خط کش است، اسلام این خط کشها را گذاشته، یکی از برکات این خط کشها این است که كسی وسواسی نشود. یک قاعده داریم که میگویند قاعده سوق، یعنی قاعده بازار، سوق یعنی بازار، یعنی هرچه از بازار مسلمانها خریدی انشاءالله پاک است. یعنی دیگر وسوسه نشان نده، از بازار مسلمان هاست. قاعده سوق، یعنی وسواسی نباش. قاعده ید، ید یعنی دست، یعنی چیزی که در دست كسی است بگو مالک است، نگو از کجا آورده، نکند دزدیده باشد، فعلا در دست این است، انشاءالله مالک است. قاعده ید یعنی وسوسه نکن. قاعده طهارت، یعنی بگو پاک است، هرچیزی را شک داری نجس است یا پاک، بگو انشاءالله پاک است، ما که نمیدانیم نجس است، انشاءالله پاک است. قاعده اباحه، اصاله الاباحه، یک چیزی كه نمیدانی حلال است یا حرام، بگو انشاءالله حلال است. کل شیء مباح، یقین که نداری حرام است، انشاءالله مباح است. قاعده فراغ، اگر در عبادت، از یک كاری فارغ شدی، مثلا گفتی السلام علیک ایها النبی، دیگر شک نكن، همین که تجاوز کردی، بگوانشاءالله درست بوده. در رکوع، یا در قنوت شک کردی كه قل هوالله را چه جورگفتی، در رکوع شک کردی قنوتت چه جور بوده است، یعنی از یک محل که رد شدی دیگر به محل قبلی برنگرد. اینها یک قواعدی است كه حرف دارد، منتهی من در تلویزیون در حد مختصر میگویم، چون بحث تلویزیونی باید مثل آب جوش باشد، به همه معدهها بخورد، یک خورده چربی و زعفران داشته باشد، عطسه میکنند. به امام گفتند فلانی وسواسی است. گفت در آب وسوسه دارد یا در زکات و خمس هم وسوسه دارد. دیدید یک نفر بگوید که من شک دارم خمس دادهام، احتیاطا یک بار دیگر هم خمس بدهم، آب را یکبار دیگر میریزد ولی اینطور نیست که اگر صد هزار تومان داد، بیست هزار تومان داد به دلش نچسبد، یک بیست هزار تومان دیگر هم بدهد. امام صادق فرمود دلیل اینکه اینها شیطان است این است که اینها در آنجایی که بناست پول بدهند هیچ وقت وسواسی نیستند. پیغمبر اسلام وقتی مبعوث شد همه مردم بت پرست بودند، مشرک هم نجس است، پیغمبر هم در مکه با مشرکین زندگی میکرد. در زندگی پیغمبر ما ندیدیم که پیغمبر هی به مسلمانها بگوید دست به این نزن، آب بکش، آب بکش، آب بکش. یعنی مسلمانها یک اقلیت بودند بین بت پرستها زندگی میکردند اینقدر آب کش، آب کش هم نبود. كسی آمد گفت آقا من لباسهایم را شستم انداختم روی بند، بعد فهمیدم توی طشت یک موش است، امام فرمود که لباسهایی که قبلا شستی پاک است. شاید آنوقتی که شستی موش نبوده، شاید بعد از شستن موش افتاده شما که نمیدانی قبلا موش بوده، پاک است. قبلا وضو داشتیم شک كردیم وضو داریم، بگو انشاءالله وضو داریم. اگر یک مسلمان لباسش نجس است میرود بیرون و برمی گردد، میبینی دیگر نجس نیست، باید بگویی پاک است. ببخشید شما رفتی بیرون شستی؟ به تو چه؟ اینجا خونی بود، حالا میبینی خونی نیست، همین که مسلمان رفت و برگشت، پاک است. سوزن میرود در رگ، خوب توی خون است، وقتی سوزن برمی گردد همین که سوزن خونی نیست سوزن پاک است. نگو رفت توی خون، بله رفت توی خون ولی وقتی برگشت که خونی نبود. در زندگی امام نوشتهاند امام وقتی پاریس بود رفت حمام و با همان حولههایی که در حمام بود خودش را خشک کرد گفتند آقا اینها مسیحیاند این حولهها را معلوم نیست کی شسته، گفت به ما چه؟ پاک است. دستشویی میرویم، پاک است. اصلا در بسیاری از موارد در فقه اطمینان کافی است، مثلا اطمینان داری ده روز جایی میمانی، حالا ممکن است توی این ده روز بروی یک جایی برگردی، ولی بنا داری ده روز بمانی، همین که بنا داری ده روز بمانی، نمازت را چهار رکعتی بخوان. قصد توطن، بنا داریم فعلا یک مدتی وطنمان اینجا باشد، اطمینان به قصد توطن کافی است، اطمینان به اینکه ده روز میمانی کافی است، اما در نجس شدن باید بگویی والله نجس است. ما که نمیدانیم والله نجس است، یعنی داری توی کوچه راه میروی آبِ گل میریزد، حتی کوچههایی که آلوده هست، البته بهداشت غیر از نجس و پاکی است، حساب بهداشت فرق میکند. آقا عبایت پر از گِل است، تا مادامی که نمیتوانی بگویی این گلها والله نجس است، شما با همان عبا و لباس میتوانی نماز بخوانی. (خوب، این را هم بگویم، فرشی با بول نجس شد، پایت را روی فرش میگذاری، پا نجس میشود، فرش بولی است بعد هم پایتر میگذاری نجس میشود، پایتر را روی جای دیگر میگذاری، آنجا هم نجس میشود، اگر دیگری پای ترش را روی جای پای دوم گذاشت پاک است. یک بار دیگر بگویم، این گوشه فرش، بچه بول کرده، خوب نجس است، شما هم پایتر میگذاری، چون پایتر گذاشتی نجس شد، پایت را بر میداری میگذاری یک قدم عقبتر، آن یک قدم هم نجس شد، دیگر اگر مهمانها آمدند پایشان را گذاشتند جای پای دوم، نجس نمیشوند. خدایا، خدایا ما را از انواع وساوس که مهمترین وسوسه، وسوسه فکری است، خیلیها در انتخابات شرکت نمیکنند، میگویند نمیدانیم آخرش چه میشود، مگر علم غیب داریم ما، فعلا این رژیم، با توجه به آن جنایتها این بهتر است. حالا ما نمیخواهیم بگو این آقا معصوم است بهترین آدم کره زمین است، این از آن رژیم بهتر است، خوب ما آن رژیم را دیدیم، این رژیم هم دیدیم، در مقایسه همین که این بهتر است باید کمکش کنید. حالا لازم هم نیست وقتی کمکش میکنیم بگوییم این معصوم است و هیچ خطایی نخواهد کرد و هیچ گناهی در رژیم ایشان واقع نخواهد شد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از همه یوسوس فی صدور الناسها ما را نجات بده. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 980