يا اَباذَرْ! اِذا اَصْبَحْتَ فَلا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَساءِ، وَ اِذا اَمْسَيْتَ فَلا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالصَّباحِ، وَخُذْ مِنْ صِحَّتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ، لِاَنَّكَ لا تَدْرى ما اسْمُكَ غداً.
اى ابوذر! هنگامى كه صبح كردى به خويشتن نويد شامگاه مده، و هنگامى كه به شام رسيدى صبحگاه فردا را به خويش بازگويى منما، (هماكنون) از تندرستى خود پيش از آنكه دچار بيمارى شوى و از زندگى خويش پيش از آنكه مرگ تو را دريابد (براى آخرت و دينت) بهرهگيرى كن، زيرا تو نمىدانى فردا بر تو چه نام نهاده خواهد شد، (زنده يا مرده).
اين طورى هستيم كه وعدههاى چند ساله هم مىدهيم و هرگاه شب مىكنيم، نبايد صحبت فرد را بكنيم كه فردا چه مىكنيم و چه كارهايى خواهيم كرد. اين صحبتها در جائى است كه اختيار دست ما باشد امّا وقتى قرار است كه نسبت به عمرمان چيزى در اختيار نداشته باشيم و ندانيم كه ساعتى ديگر چه مىشود، چگونه وعدهها و برنامههاى طولانى در نظر مىگيريم؟ در جامعه مىبينيم اشخاصى در سلامت به سر مىبرند اما لحظهاى بعد مىافتند و مىميرند. انسانى كه عاجز است و در مقابل مرگ تسليم است چرا اينقدر غافل است؟ وقتى حضرت رسول اكرم (ص) شنيدند كه