responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : BOK29725 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 38
مى‌گفت ديگر شب را نمى بينم اين صبح آخر است و هر وقت شب مى‌شد مى‌گفت ديگر صبح را نمى بينم يعنى خودش را در حال مرگ مى‌ديد و آمادگى براى مرگ داشت آيا ما هم اين طورى هستيم؟بعضى از ما روزها و ماه‌هاى آينده و سالهاى آينده را هم قول داده‌ايم كه ماه رمضان را منبر برويم ما استصحاب حيات مى كنيم كه انشاءالله زنده خواهيم بود و هميشه زنده هستيم. استاد محقق آيت الله رضوانى از مرحوم آيت الله سيد محمد حسين قاضى طباطبائى و ايشان از مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين كاشف الغطاء نقل مى‌كرد كه فرمودند:روزى به مرحوم علامه آيت الله ميرزا حسين نورى صاحب كتاب مستدرك الوسائل در نجف برخورد كردم.ضمن احوال پرسى به ايشان گفتم نمى دانم چرا شب‌ها براى خواندن نافله شب،خواب مى‌مانم چرا اين گونه شدم تا اين را گفتم علامه نورى فرمودند:چرا؟برخيز و نافله شب بخوان چگونه مى‌خواهى جاى پيغمبر(ص) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) باشى.مرحوم كاشف الغطاء فرمودند:تا آخر عمرم وقتى نصف شب مى‌شد صداى علامه نورى به گوشم مى‌رسيد. در اين جا يك نكته اى هم هست و آن اين كه چقدر گذشتگان ما اساتيد خود را قبول داشته و احترام مى‌گذاشتند.ولى امروزه بعضى از ما اگر استاد به ما تذكر دهد قهر مى كنيم.عزيزان به اساتيد و بزرگان و مراجع احترام بگذاريد و به تذكرات آنها اهميت دهيد. مرحوم آيت الله ستوده(رحمه الله) مرد جليل القدرى بود به من فرمودند:از اينكه شما هنگام درس در جلو و آن هم دو زانو مى‌نشينيد خيلى لذت
نام کتاب : BOK29725 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 38
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست