2. محروميت از صفت توكل به خدا و بركت خواستن از درگاه الهى؛ زيرا فرد رباخوار تمام اميدش به همان سودى است كه مىخواهد از بدهكار بيچاره بگيرد.
3. محروميت از پاداش بزرگى كه براى قرض الحسنه قرار داده شده است.
خداوند مىفرمايد:
«اى كسانى كهايمان آوردهايد! از مخالفت با خداوند بپرهيزيد و آنچه از مال ربا نزد شما باقى مانده، رها كنيد، اگر ايمان داريد. اگر فرمان نبريد و ربا را ترك نكنيد، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد».[1]
از آنجا كه اسلام، كاملترين دين و جامعترين مكتب است، در تمامى زمنيهها و مسائل، دستورالعملهاى متناسب دارد. براى انسان هم كه هستى براى او آفريده شده، از ولادت تا پس از مرگ، دستور و قانون دارد كه براى سعادتمند شدن بايد همه آنها را به كار بگيرد.
به اين منظور، اسلام از مسائل اقتصادى نيز غافل نبوده و بايدها و نبايدهاى فروانى را در امور اقتصاد فراهم آورده است. يك اقتصاد يا يك بازار اسلامى وقتى مىتواند موفق و سالم باشد كه تمام دستورات اسلام در آن به كار گرفته شود، به بايدها و نبايدها عمل شود، همچنين يك كاسب، تاجر و صنعتگر وقتى موفق است كه به آن موازين و مقررات پاىبند باشد و آنها را مو به مو اجرا كند و براى اجراى هر قانون، نخست علم به آن و دانستن آن شرط اساسى است.
بنابراين كسى كه مىخواهد بر اساس دستور اسلام عمل كند و كسب و كارش، خريد و فروشش، اجاره و رهنش، نقد و نسيهاش، هديه و صلحش و... طبق موازين اسلام باشد بايد نخست به دنبال آموختن مسائل شرعى و حلال و حرام آن برود، و گرنه بدون توجه به مسائل شرعى، گرفتار گناه اقتصادى مىشود كه زيانهاى مادى و معنوى بسيارى را در پى خواهد داشت.