از علما و مراجع برجسته قرن سيزدهم بودو كتابهاى درسى «مكاسب» و «رسائل» كه در حوزههاى علميه تدريس مىشود، از تأليفات ايشان است. وى زاهد و عابدى بىمانند بود و از نظر علم و جنبههاى معنوى، يگانه عصر بشمار مىآمد.
وقتى به مادرش گفتند: «فرزندت به درجات عالى علم و تقوى رسيده است» وى در پاسخ گفت: «من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقى بيشترى داشته باشد زيرا من به او شير ندادم مگر اينكه با وضو بودم، حتى در شبهاى سرد زمستان هم بدون وضو او را شير نمىدادم.»[1]
مىگويند وقتى آيتاللّه شيخ فضل ا... نورى را به جرم دفاع از حكومت مشروعه به جاى مشروطه زندانى كردند، پسرى داشته كه به زندانى و دار زدن پدرش اصرار داشت. در زندان علت را از شيخ سؤال كردند. ايشان گفتند: «خود من هم انتظار داشتم كه پسرم چنين از كار در آيد». چون شيخ تعجب آنان را ديد گفت: «اين پسر در نجف متولد شد. در آن هنگام مادرش بيمار بود و شير نداشت. به ناچار دايهاى براى شير دادن او گرفتيم. پس از سپرى شدن مدت شير دهى متوجه شديم كه دايه نه تنها سنّى مذهب بوده بلكه از دشمنان سرسخت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز بوده است. كار به جايى رسيد كه وقتى پدرش را دار مىزدند پسر در بين جمع ايستاده و به دار آويختن پدر را تماشا مىكرد و بدان كف مىزد.[2]
اثر تغذيهى حلال در تربيت دوران كودكى:
هنگامى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم هفت ساله بود، يهوديان كه نشانههايى ازپيامبرى را دراو ديدند، درصدد بعضى امتحانات برآمدند و با خود گفتند: ما در كتابهاىمان خواندهايم كه پيامبراسلام ازغذاى حرام و شبهه، دورى مىكند، خوب است او را امتحان كنيم.
بنابراين مرغى را دزديدند و براى حضرت ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان