تاثير آيات قرآنى در انديشه شعراى افريقائى و انقلاباتشان
يكى از تأثيرات شگرف و اعجاز آفرين تاريخى سياسى قرآن اينست كه آياتش
پيوسته الهام بخش ستم ستيزان و بسيج كننده افكار انسانهاى متفكر از شاعران و
نويسندگان و امتهاى در بند و اسير بسوى آزادگى، استقلال و نهراسيدن از موانع و
مشكلات است.
قرنهاست كه مردم افريقا در نظر استعمارگران و مستكبرين و بردهداران،
انسانهائى خلقتا عقب مانده بشمار ميآمدند، تا اينكه پس از دو جنگ جهانى و الغاى
قانون بردگى هر چند بصورت ظاهر اما گامى بود به بيش براى باز يافتن شخصيت تحقير
شده سياهان كه مردانى مبارز و آزاده از متن همان مردم محروم و مسلمان آفريقا
بپاخاستند و ياد دوران طلائى حكومتهاى اسلامى گذشته و ياد تصرف كشورهائى همچون
اسپانيا و فرانسه را براى همنوعان مسلمان خويش تجديد نمودند[1].
هر چند استعمار نوين فرهنگى و اسارتبار ابرقدرتهاى شرق و غرب
نگذاشت آن خيزشها و انقلابات، چهره اسلامى خود را حفظ كنند: و اين دو حريف با
كودتاهاى پى در پى و سركوب نهضتهاى اسلامى آزادى بخش، امتها را مجددا در بند
اسارت زور و فرهنگ صادراتى خود درآورده اما رزمنده مسلمان سياه كه در دلش نورى
سپيد و تابان از آيات الهى قرآن فروزش دارد، كم و بيش توانسته است بر اين
اختاپوسها و بردهداران جديد هم فايق آيد، چنانكه مىبينم بعد از ظهور انقلاب
اسلامى در ايران روحى تازه در كالبد آنان دميده شده و با اعزام
[1] در كتاب غروب آفتاب در اندلس- هم عظمت و هم خيانت حكام غرب
آلوده و فريب خورده حكومتها و ملل افريقائى بخوبى ترسيم شده است.